احسان به خلق؛ چرا و چگونه؟!
احسان همواره به عنوان عمل نیک مورد ستایش همگان است؛ اما در برخی از شرایط و زمانها، این عمل بیشتر مورد ستایش مردم قرار میگیرد؛ چنانکه احسان و نیکوکاری هنگام سیل و زلزله یا عفو هنگام قدرت یا ایثار هنگام نیاز، یا اکرام نسبت به دشمنان به عنوان مکارم اخلاقی مورد ستایش شدید مردمان قرار میگیرد؛ همچنین در زمانهایی مانند جشنهای ملی و دینی در نوروز یا اعیاد غدیر و فطر و قربان، مردم عفو و گذشت و نیز ایثار و احسان را بسیار دوست دارند و دیگران را تشویق به چنین کارهای نیک میکنند.
از نظر آموزههای قرآن، احسان حتی نسبت به دشمنان مورد ستایش است، چه رسد نسبت به خویشان و دوستان بویژه در هنگامههایی چون اعیاد که همگان دنبال صله رحم و دید و بازدید هستند و دوست دارند تا کدورتی نباشد و همگی شاد باشند و کسی غم و اندوهی نداشته باشد یا با رفتارهای کدورتآمیز و کینهتوزانه خویش جشن ملی یا دینی را به عزا و اندوه تبدیل نکند. بنابراین، انتظار این است که در این زمانهای شادی و سرور، نه تنها کدورتها و کینههای شخصی زدوده شود، بلکه جای آن را نیکوکاری و احسان بگیرد و اگر کسی در شرایط نامناسبی از نظر مالی قرار دارد، کمک و احسانی به او شود یا اگر غم و اندوهی دارد، اندوهزدایی شود و اگر دشمنی و کدورتی است، برطرف شود. در مطلب حاضر اهمیت احسان و تفاوت آن با عدالت بیان شده و برخی از مصادیق احسان ذکر گردیده است.
احسان، گرایش به زیبایی و نیکویی
از نظر قرآن، مقام محسنان از مقام متقین برتر است؛ زیرا محسنان ضمن حفظ تقوا، کارهایی میکنند که جلوههایی از زیبایی و نیکوکاری است.
احسان از ریشه «حسن» در آیات قرآن، به دو معنای زیبایی باطنی و ظاهری (احزاب، آیه 52؛ سجده، آیه 7) و نیکوکاری (عنکبوت، آیه 8)؛ به کار رفته است.
براساس برخی از تفاسیر، خدا در قرآن در یک آیه هر دو معنا از «حسن» یعنی نیکویی و زیبایی را با تکرار آن بیان کرده است.(آل عمران، آیه 37) البته ممکن است مراد از «نباتا حسنا»، پرورش نیکوی اخلاقی و معنوی و روحانی باشد.(المیزان، ج 3، آیه 173؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 528)
محسن یا نیکوکار به کسی میگویند که بدون چشمداشت و نیز پیش از درخواست، به دیگری نیکی کند و بعد از احسان نیز انتظار رفتار متقابل نداشته باشد و هیچ منت بر او نگذارد و با سخن و رفتاری که گویی احسانی کرده، او را نیازارد و اذیت نکند.
باید توجه داشت که عدالت بر اساس «عقلانیت محض» است؛ از این رو اصل بنیادین همه هستی از جمله روابط اجتماعی و قوانین، عدالت است که به معنای «قرار دادن هر چیزی در جای حق و مناسبی است که خدا برای آن وضع کرده است.»
در حالی که «احسان» مبتنی بر «عقلانیت توام با عواطف و احساسات» است؛ زیرا در احسان ممکن است شخص از «حق» خویش بگذرد و رفتاری مبتنی بر «عفو یا اکرام» نسبت به تضییعکننده حقش داشته و نسبت به او عفو و گذشت کرده یا حتی با ایثار خویش چیزی که حق خویش است به او بخشد تا این گونه خطاکار را به مسیر انسانی بازگرداند یا شرایط او را بهبود بخشد؛ چنانکه حضرت امام حسن مجتبی(ع) با مرد شامی، دشمن خویش این گونه عمل کرد و او را به سرای خویش مهمان و اکرام کرد(ابن حمزه طوسى، الثاقب فى المناقب، ص 319؛ مناقب آل أبی طالب، ابن شهر آشوب، ج4، ص 19؛ ستارگان درخشان، محمدجواد نجفی، ص 42)؛ یا اهل بیت عصمت و طهارت، نسبت به دشمن خویش، از غذا و طعام مورد نیاز خود گذشتند و آن را به جای آنکه در افطاری نذر روزه خویش، مصرف کنند، به اسیر کافر حربی و نیز مسکین و یتیم دادند.(انسان، آیه 8)
در حقیقت، عدالت آن است که انسان آنچه بر عهده اوست بدهد و آنچه سهم اوست بگیرد؛ ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه اوست انجام دهد و کمتر از آنچه حق اوست، بگیرد.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 118)
البته از نظر قرآن، اقتضای عدالت آن است که در برابر احسان، دیگری نیز احسان کند؛ از این رو خدا میفرماید: هل جزاء الاحسان الا الاحسان؛ آیا جزای نیکوکاری، جز نیکوکاری است.(رحمن، آیه 60) اما این بدان معنا نیست که مفهوم و معنای احسان، مقابله به مثل باشد؛ زیرا مقابله به مثل یعنی بدی در برابر بدی یا نیکی در برابر نیکی، از مصادیق عدالت است؛ بلکه مفهوم احسان این است که بدون توقع و انتظار احسان از سوی دیگری، شما احسان کنید و منتظر احسان طرف مقابل نباشید. اما به احسان شونده – طبق آیه فوق – توصیه شده که پاسخ احسان را با احسان بدهد.
بر همین اساس، امیرمومنان (ع) درباره فرق میان عدل و احسان میفرماید: العدل الانصاف و الاحسان التفضل؛ عدل رعایت انصاف و احسان تفضل و بخشش است.(نهج البلاغه، حکمت 231)
این نگاه احسان به دیگران بدون انتظار مقابله به مثل، موجب میشود تا از جایی که انسان انتظار ندارد، بهرهمند شود؛ زیرا اگر طرف مقابل در برابر احسان، احسان نکند، خدا خود به گونهای احسان فرد را جبران میکند؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) درباره آثار احسان بیتوقع به دیگران میفرماید: أَحْسِنُوا في عَقِبِ غَيْرِكُمْ تُحْفَظُوا فِي عَقِبِكُم؛ به بازماندگان دیگران نیکی کنید،
تا حرمت بازماندگان شما حفظ شود.(نهجالبلاغه، حکمت 264) در داستان کهف، این مطلب به خوبی بیان شده است؛ زیرا دیواری که خضر(ع) با موسی (ع) به بازسازی آن میپردازند، نمونهای از تاثیر احسان در نسلهای بعد انسان است.(کهف، آیه 82؛ و روایات تفسیری)
عفو و گذشت، از مصادیق احسان
براساس آموزههای قرآن، احسان به معنای نیکوکاری میتواند به دو شکل انجام شود: اینکه انسان از خطای دیگری بگذرد و عفو کند؛ دیگر آنکه این احسان را در شکل اکرام و ایثار به نمایش بگذارد، چنانکه حتی نسبت به کسی که دشمن شخصی وی است، از مال خویش ببخشد یا کمک مالی کند یا محبت بورزد.(مائده، آیه 8)
در آیات قرآن، دو عمل به عنوان «اقرب للتقوی» مطرح شده است؛ یعنی نزدیکترین اعمال به تقوا: اینکه انسان نسبت به دیگری عدالت را رعایت کند: اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى.(مائده، آیه 8)
دیگری عفو و بخشش از خطای دیگری است: وَأَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ اگر عفو کنید آن به تقوای الهی نزدیکتر است.(بقره، آیه 237) این عفو، نوعی تفضل انسان نسبت به دیگری است؛ از همین رو از مردم میخواهد فراتر از عدالت به مسئله «عفو» توجه داشته باشند و آن را فراموش نکنند: وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ. (همان)
بر اساس همین تفضل و عفو است که انسان از خطای قتل دیگری میگذرد؛ چنانکه درخواست قرآن از مومنان این است و میفرماید:ای افرادی که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، پس اگر کسی از سوی برادر (دینی) خود، چیزی به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروی کند.
(و صاحب خون، حال پرداختکننده دیه را در نظر بگیرد.) و او [= قاتل] نیز، به نیکی دیه را (به ولی مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتی است از ناحیه پروردگار شما! و کسی که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکی خواهد داشت. (بقره، آیه ۱۷۸)
بر این اساس هرگونه عفو و گذشت از قاتل میتواند به معنای احسان مطرح باشد و شخصی که از حق قانونی – شرعی خویش میگذرد و قصاص نمیکند، در حقیقت اهل احسان است. از این رو عفو از مصادیق احسان دانسته شده است.
مؤمنان باید در یک اجتماع ایمانی تلاش کنند تا این اصول احسان و اکرام را به جا آورند. پس وقتی از خون قاتل میبایست عفو و گذشت کرد، به طریق اولی میبایست از خطاهای جزیی شخصی گذشت و آن را عاملی برای قهر و کدورت و کینه قرار نداد؛ چرا که امت اسلام، امتی است که میبایست همانند «اسوه حسنه» خویش (احزاب، آیه 21) اهل اکرام و احسان باشد؛ زیرا پیامبر(ص) حکمت بعثت خویش را اتمام مکارم اخلاقی دانسته و فرموده است: إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ جز برای اتمام مکارم اخلاقی بر انگیخته نشده ام.( بحار الانوار، ج 68، ص 382؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج 10، ص 323، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق)
از آن حضرت روایت شده که فرمود: عَلَيْكُمْ بِمَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بَعَثَنِي بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَكَارِمِ اَلْأَخْلاَقِ أَنْ يَعْفُوَ اَلرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِيَ مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ يَعُودَ مَنْ لاَ يَعُودُهُ ؛ بر شماست به مکارم اخلاق؛ زیرا خدای عز و جل مرا بدان بر انگیخت و از مکارم اخلاقی آن است که از کسی که ظلم کرده عفو کنی و بگذری؛ و به کسی که تو را محروم کرده عطا و بخشش کنی؛ و به کسی که قطع رحم کرده، ارتباط برقرار کنی؛ و از کسی که به عیادت تو نمیآید، عیادت کنی.(تنبيه الخواطر و نزهة النواظر ؛ مجموعة ورّام ، ج 2 ، ص 175)
بنابراین، امت اسلام نباید بر اساس عدالت و مقابله به مثل با یکدیگر رفتار کنند، بلکه در سطحی بالاتر و برتر عمل کنند و بکوشند در سطح احسان و اکرام با یکدیگر تعامل و ارتباط داشته باشند.
پس اگر کسی به دیدن شما نمیآید تا بازدیدی از شما صورت گیرد، شما دنبال دیدار او باشید و به عیادت او بروید حتی اگر با عیادت و دیدار شما او به عیادت و بازدید شما نیاید.
برخی از مردم میگویند، چند بار او را مهمان کردیم، ولی او یک بار میزبانی ما را نپذیرفت و ما را دعوت نکرد، این روحیه و رویه اسلامی نیست، بلکه شما بر اساس تفضل و اکرام و احسان عمل کنید و بدون چشمداشتی او را به مهمانی دعوت کنند.
خدا در قرآن درباره مصداق احسان، به عفو و کظم الغیظ اشاره میکند و میفرماید: همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند؛ و خشم خود را فرو مى برند؛ و از مردم مىگذرند و عفو میکنند؛ و خداوند محسنان را دوست دارد. (آل عمران، آیه ۱۳۴)
در حقیقت خدا در این آیه اوصاف محسن را بیان کرده و گفته است که مصادیق احسان اعمالی چون انفاق در هنگام دارایی و نداری، کظم غیظ و عفو از مردم
است.
همچنین در جایی دیگر میفرماید: پس آنان را ببخش و بگذار و بگذر که خداوند نیکوکاران را دوست دارد. (مائده، آیه 13)
در این آیه نیز عنوان «محسن» به کسی گفته است که عفو از مردم میکند و اگر خطایی کردهاند، صفحه را ورق میزند و صفحه جدیدی برای او باز میکند که سفید است و هیچ چیزی در آن نوشته نشده است. در حقیقت چنان با شخص رفتار میکند که هیچ خطایی نداشته و ندارد.
در آیات قرآن میتوان مصادیق احسان را شناخت و صفات آنان را به دست آورد.(مائده، آیات 83 تا 85 ؛ آل عمران، آیات 146 تا 148؛ بقره، آیه 195) بنابراین، برای شناخت مصادیق احسان و صفات محسنان میتوان با مراجعه به آیات قرآن از جمله آیاتی که به «محسنان» اشاره دارد، این مصادیق و صفات را دانست.
از نظر خدا محسنان کسانی هستند که اهل نماز و زکات و انفاق هستند و از نظر اعتقادی به آخرت و معاد یقین دارند و از هدایت و رحمت الهی یعنی آموزههای وحیانی و تشریعی خدا بهره میبرند.
در حقیقت از مصادیق احسان اقامه نماز و اداء زکات و اعتقاد به آخرت و معاد است؛ چنانکه خدا میفرماید:این کتاب حکمت آموز است، رهنمود و رحمتی برای نیکوکاران همان کسانی که نماز را بر پا میدارند و زکات را میپردازند و به آخرت یقین دارند، اینان که از سوی پروردگارشان از هدایتی برخوردارند و هم اینانند که رستگارند».(لقمان، آیات 2 تا 5)