اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

زمینه ها و آثار کفران نعمت

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

کفر و کفران ارتباط تنگاتنگی با هم دارند؛ چرا که همه کافران اهل کفران هستند و قدر و اندازه نعمت های بسیاری الهی از جمله نعمت وجود خویش را پاس نمی دارند و به خویشتن ستم روا می دارند. البته این گونه نیست که همه کفران کنندگان و ناسپاسان را اهل کفر تشکیل دهند؛ چرا که برخی از اهل اسلام و ایمان نیز دچار کفران نعمت هستند.

هم چنین میان کفران و شکر نیز ارتباط تنگاتنگی است؛ چرا که اهل کفران به یک معنا نقیض شکر است و اهل کفران، انسانی است که شکر نعمتی را به جا نمی آورد و آن را می پوشاند. چنین رفتاری در زندگی آدمی تاثیرات زیانباری را به جا می گذارد و آسیب های جدی به آن وارد می سازد.

موضوع کفران نعمت یکی از مهم ترین نقدهای قرآن به رفتاری انسانی است. در آموزه های قرآنی، به زمینه ها و آثار آن در زندگی بشر توجه داده شده و با تبیین آن ها از مردمان خواسته شده تا به جای کفران، شاکر نعمت وجود و دیگر نعمت های الهی باشند. آن چه در پی می آید، تبیین نگره قرآن به موضوع کفران است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

کفران، خصلت ناپسند انسان

یکی از خصلت های انسان که در قرآن به نقد و ارزیابی آن پرداخته شده، صفت کفران و ناسپاسی است. این اصطلاح بیش تر با نعمت بیان می شود و در زبان و افواه مردم، با عنوان کفران نعمت مورد نقد و سرزنش قرار گرفته است.

ریشه این اصطلاح را می بایست در واژه کفر دانست؛ هر چند که در ادبیات عربی برای بیان همین اصطلاح کفران نعمت، واژه کنود نیز به کار می رود. در قرآن مشتقات هر دو واژه برای بیان همین مقصود به کار رفته است.

کفر به معنای پوشاندن است و کافر را از آن رو کافر گفته اند که روی حقیقت را می پوشاند و به جای حق، باطل را می جوید و آن را اصالت می بخشد. بنابراین کفران به معنای کفران نعمت، پوشاندن آن با ترک سپاس و شکر گزاری از آن است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 714، ذیل واژه کفر)

در زبان پارسی کفران را با واژه ناسپاس بیان می کنند که ضد معنای سپاس و شکر می باشد. بنابراین، از نظر فارسی زبانان، کفران چیزی جز ناسپاسی نسبت به نعمت های الهی نمی باشد. از این روست که گفته شده: كفران به معنای نشناختن نعمت از منعم و شاد نبودن به آن و صرف نكردن آن در مصرفي كه منعم به آن راضي و خشنود است. آیاتی از قرآن از جمله آیه 7 سوره ابراهیم و آیه 40 سوره نمل و هم چنین آیه 152 سوره بقره بر همین معنا دلالت می کند.

خداوند در آیات بسیاری هنگام بیان خصلت های انسانی، یکی از خصلت های ناپسند وی را کفران نعمت بر می شمارد. از جمله این آیات می توان به آیه 147 سوره نساء، 38 سوره یوسف و 7 و 34 سوره ابراهیم اشاره کرد.

از این آیات و مانند آن به دست می آید که این خصلت ناپسند که گاه از اهل ایمان نیز صادر می شود، نوعی کفر و پوشاندن حق است. این که برخی از پیامبران از جمله حضرت سلیمان نبی(ع) وقتی تخـت بلقيس را نزد خـود ديد، می فرماید : هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ؛ اين از فضل پـروردگار من است تا آزمايشم كند كه آيا شاكرم يا ناسپاس؛ وكسی كه شاكر باشد به نفع خودش است و كسی كه ناسپاس باشد ، پس پروردگار من بی نياز است و با ناسپاسی اش ، به خودش ضرر می زند( نمل، آيه 40 ) خود بیانگر این معناست که همه ممکن است گرفتار این نوع کفران و ناسپاسی شوند؛ هر چندکه اهل ایمان باشند. از این روست که در آیه از ابتلا و آزمون سخن به میان می آید که اهل ایمان در هر مرتبه ای ممکن است بدان دچار شوند.

از آیات قرآنی بر می آید که کفر و پوشاندن حق، مصادیق و مراتبی دارد که از جمله می توان به کفر به معنای انکار اصول دین(بقره، ایه 28 و نساء، آیه 150)، انکار توحید و پذیرش شرک(مائده ، آیه 73)، انکار رسالت پیامبر(رعد، آیه 43)، پذیرش طاغوت(بقره، آیه 156)، ترک فرائض دینی(آل عمران، ایه 97)، ارتکاب معصیت(بقره، ایه 102) و کفران نعمت(نمل ، ایه 40) اشاره کرد.

از امام صادق روایت شده که فرموده است: قَالَ الْكُفْرُ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَلَی خَمْسَةِ أَوْجُه ، وَالْوَجْهُ الثَّالِثُ مِنَ الْكُفْرِ كُفْرُ النِّعَمِ وَذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی يَحْكِي قَوْلَ سُلَيْمَانَ عليه السلام؛ كفر، در كتاب خدا به پنج معنا آمده است که معنای سوم آن كفران نعمت است و سپس به کلام خداوند اشاره کرد که حکایت سخن حضرت سلیمان(ع) است.( كافی ، ج2 ، ص389)

امیرمومنان علی (ع) نیز می فرماید: مَنِ اسْتَعَانَ بِالنِّعْمَةِ عَلَی الْمَعْصِيَةِ فَهُوَ الْكَفُورُ ؛ كسی كه با نعمت خدا گناه می كند، كفران نعمت و ناسپاسی می كند . (مستدرك الوسائل، ج11 ، ص353 )

آن حضرت هم چنین می فرماید: أَنَّهُ قَالَ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ سُبْحَانَهُ الْعَامِلُ فِيمَا أَنْعَمَ بِهِ عَلَيْهِ بِالشُّكْرِ وَأَبْغَضُهُمْ إِلَيْهِ الْعَامِلُ فِي نِعَمِهِ بِالْكُفْرِ ؛ محبوب ترين مردم نزد خداوند، بندگان شاكری هستند كه با استفاده درست و خداپسندانه از نعمتهای خدا، شكر آن را به جا می آورند، و مبغوض ترين مردم نزد خدا، مردمی هستند كه با استفاده نامشروع از نعمتهای خدا، كفران نعمت و ناسپاسی می كنند.(مستدرك الوسائل، ج11 ،ص353)

بر این اساس می توان گفت که مصداقی از کفر و مرتبه ای از آن، کفران نعمت است. از این روست که خداوند کسانی را که کفران نعمت می کنند مورد سرزنش قرار می دهد و ایشان را اهل هلاکت و دوزخ می شمارد.(هود، آیه 60 و یوسف، ایه 38 و ابراهیم، ایه 28 و نیز نحل ، آیات 53 و 55 و 71 و 72 و 83 و عبس، آیه 17)

این که خداوند در آیه 211 سوره بقره و 7 سوره ابراهیم، کفران نعمت را موجب عذاب شدید الهی می داند و یا در آیه 115 سوره مائده کفران نعمت را سبب گرفتار شدن به عذاب مسخ می داند(تفسیر شریف لاهیجی، ج 1، ص 727) و یا در آیات 76 و 77 و 81 سوره قصص ، ناسپاسی و کفران نعمت را موجب نزول عذاب های دنیوی معرفی می کند، به خوبی بر می آید که کفران نعمت خود مرتبه ای از کفر و انکار توحید و الوهیت و ربوبیت الهی است.

بنابراین، می توان گفت که هیچ کسی در هیچ مرتبه ای از کفران نعمت به معنای نوعی کفر و انکار الوهیت در امان نیست و می بایست هوشیار باشد تا گرفتار آزمون و ابتلا نشود.

آثار کفران و ناسپاسی

برای این که درک بهتر و درستی از تاثیر کفران نعمت در زندگی داشته باشیم، بررسی آثار آن در آموزه های قرآنی می تواند اهمیت آن را نیز تبیین نماید.

خداوند در آیاتی کفران نعمت را زمینه ساز خروج از حوزه توحید و یکتاپرستی می داند. از این روست که کفران نعمت را سبب خسران بر می شمارد. معلوم است که در نظر قرآن، همه انسان ها در خسران و زیان هستند مگر این که خود را با ایمان و عمل صالح از آن برهانند.(سوره عصر) بر این اساس، کفران نعمت خود، عاملی برای بقای شخص در همان خسران می باشد که آثار آن در دنیا و آخرت به اشکال گوناگون بروز می کند.

خداوند در آیاتی از جمله 40 سوره نمل و 12 سوره لقمان، کفران نعمت را زمینه ساز خسران و زیان ابدی کفران کنندگان بر می شمارد و نسبت به این امر هشدار می دهد. به این معنا که خداوند به اشخاص نعمتی را می دهد تا در یک آزمونی معلوم شود که چگونه با استفاده درست یا نادرست از نعمت، از خسران رهایی می یابد یا آن که هم چنان در آن دست و پا خواهد زد و در مرداب آن فرو خواهد رفت.

به نظر قرآن، نتیجه طبیعی کفران نعمت، از دست دادن آن نعمت و نعمت های دیگر است.(رعد، آیه 11) از امام سجاد (ع) نقل شده است که کفران نعمت از گناهانی است که موجب تغییر و زوال نعمت الهی می شود. آن حضرت(ع) پس از بیان این مطلب به آیه 11 سوره رعد اشاره و آن را تلاوت می کند تا بیان دارد که چه رابطه و نسبت نزدیکی میان کفران نعمت و زوال آن وجود دارد.(تفسیر الصافی، ج 3، ص 61 و نیز تفسیر الجامع، ج 5، ص 271)

گرسنگی و قحطی از دیگر آثاری است که خداوند در آیه 112 سوره نحل برای کفران نعمت بیان می کند؛ خداوند در این آیه می فرماید که چگونه کفران نعمت باعث سلب آن از جانب خدا و قحطی و گرسنگی در جامعه می شود و کسانی که گرفتار کفران نعمت می باشند از آرامش و امنیت و اطمینان نسبت به این امور بی بهره خواهند بود.

خوف و ناامنی که در این آیه به عنوان پیامد طبیعی کفران نعمت از آن یاد شده خود بیانگر آن است که کفران نعمت چگونه موجبات سلب امنیت فراهم می آورد، بلکه زمینه بحران های عمومی تر نیز می باشد؛‌چرا که افزون بر اشخاص، جوامع دچار بحران امنیت و فقدان آن می شود و وحشت و ترس بر جامعه حاکم می گردد.

از دیگر آثار کفران نعمت می توان به محرومیت از رضایت الهی اشاره کرد. خداوند در آیه 7 سوره زمر شکر و سپاس گزاری را عامل جلب رضایت مندی بر می شمارد. مفهوم مخالف این قضیه وحکم الهی این خواهد بود که کفران نعمت موجبات محرومیت از رضایت مندی خداوند می شود. بنابراین،‌کسانی که گرفتار کفران نعمت هستند خود را می بایست در زمره کسانی بشمارند که خشم و غضب الهی را به جان خریده اند و از خشنودی و رضایت خداوندی محروم گشته اند.

هم چنین از آیات 276 سوره بقره و 38 سوره حج بر می آید که کفران نعمت موجب محرومیت از محبت خداوند خواهد بود. در این آیات به صراحت بیان شده است که خداوند کفران کننده را دوست نمی دارد. محرومیت از محبت الهی به معنای ورود به دایره کسانی است که دوزخ ایشان را در بر گرفته است؛‌ چرا که تنها اهل امنیت و آرامش دنیوی و اخروی کسانی هستند که محبوب خدایند و کسانی که خداوند بر ایشان خشم گرفته و محبوب خدا نیستند، در دوزخ فراق در دنیا و دوزخ آتش در قیامت خواهند سوخت.

زمینه های کفران نعمت

اما چه علل و عوامل موجب می شود تا شخص از مسیر اصلی ایمان و شکر بیرون رود و گرفتار کفران نعمت گردد؟

خداوند در بیان زمینه های این مساله، به پنج عامل اصلی در آیات قرآنی اشاره می کند. این عوامل نسبت به کسانی بیان شده است که از اهل ایمان یا اسلام می باشند نه اهل کفر و الحاد،‌ با این همه گرفتار کفران نعمت می شوند که پیامد طبیعی آن به کفر و الحاد باز می گردد. به این معنا که گاه شخص خود اهل کفر و بی دینی است و خدایی را باور نداشته و نمی پرستد. چنین شخصی به طور طبیعی اهل شکر و سپاس نیست؛ ولی مشکل از کسی است که اهل اسلام به خدا و ایمان به توحید است، با این همه دچار کفران نعمت می گردد و شکرگزار نیست.

نخستین عامل در کفران نعمت بر اساس آیه 22 سوره یونس و 112 سوره نحل و 83 سوره اسراء و آیات دیگر قرآنی،‌ گرفتاری در رفاه و آسایشی است که او را دچار غفلت می کند و همین بهره مندی از نعمت ها و سرگرم شدن به آن، خود عامل کفران می گردد. به این معنا که انسان چنان خود را غرق در نعمت می یابد که فراموش می کند خداوند این نعمت را در اختیار او گذاشته است.

این همان چیزی است که از آن به آزمون خطرناک نعمت از آن یاد شده است. همان گونه که فقر زمینه ساز کفر و الحاد در بسیاری از مردمان می شود و پیامبر(ص) می فرماید که کاد ان یکون الفقر کفرا، نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد، شماری از مردمان گرفتار آزمون خطرناک نعمت می شوند. چه بسیار کسانی که خوشی زیر دلشان را زده است و غرق در نعمت و آسایش و رفاه بودند و از خدا غافل شده و دنیا ایشان را به بازی گرفته و گمراه شدند و به دام کفران نعمت و در نهایت کفر افتادند.

از آیات 32 تا 37 سوره کهف به خوبی این معنا آشکار می شود که چگونه ثروت ومال فراوان زمینه ساز ناسپاسی و کفران در برابر نعمت های الهی را موجب می شود و آدمی را به هلاکت می افکند. بنابراین،‌همان اندازه که فقر خطرناک است،‌ثروت و نعمت نیز می تواند دامی بزرگ برای بشر باشد. بلکه به نظر می رسد که اهل ثروت و نعمت بیش تر از اهل فقر در معرض خطر هستند؛ چرا که آزمون نعمت و ثروت خطرناک تر از آزمون فقر است. از این روست که کم تر اهل ثروتی را می توان یافت که به سلامت از دام خسران زندگی دنیوی گریخته باشد و اهل ایمان باشد؛‌در حالی که اهل فقر، بیش از ایشان متوجه خدایند و کم تر گرفتار می شوند.

سومین عامل،‌ رفاه یعنی ثروت و آسایش افراطی است که در قرآن از آن به اتراف یاد می شود. البته اتراف تنها در حوزه ثروت و نعمت مادی است. بسیاری از اهل جرم و فسق و فجور از اهل اتراف و رفاه هستند. اینان هستند که با عدم استفاده درست از نعمت و ثروت مادی و بهره مندی از آن در امور فسق و فجور خود و جامعه خویش را به تباهی می کشانند.

تفاوت این دو عامل اخیر با عامل نخست این است که عوامل اخیر، بیش تر در حوزه نعمت مادی است؛ اما عامل نخست می تواند شامل حوزه غیر مادی نیز باشد. به این معنا که خداوند به شخصی نعمت علم و دانش می دهد و یا او را اهل بصیرت و معارف الهی می کند و قدرت هایی به او می بخشد که در شمار علم حضوری و لدنی است، ولی او به جای شکرگزاری از نعمت و بهره مندی درست از آن،‌ به سوء استفاده از علم و نعمت الهی اقدام می کند و علم و دانش خویش را علیه مردم وخود به کار می برد. از آیه 49 سوره زمر بر می آید که علم و دانش چگونه می تواند خود عامل کفر و الحاد بشر شود و نعمتی که می بایست موجبات تعالی و تکامل بشر شود،‌ وزر و وبال او می شود و او را تا مرز خسران ابدی پیش می برد.

چهارمین عامل مهم در گرایش آدمی به کفران نعمت می بایست به قدرت اشاره کرد. برخورداری انسان از قدرت و امکانات موجب می شود که آدمی خودش را گم کند و حقیقت خویش را به دست فراموشی سپارد و از نعمت قدرت علیه خود استفاده کند و زندگی ابدی خویش را تباه سازد و خسران ابدی را برای خود رقم زند. خداوند در آیات 38 تا 40 سوره نمل به این موضوع توجه می دهد که چگونه قدرت وامکانات مادی می تواند شخص را تا مرز سقوط پیش برد و حتی جامعه اش را به نابودی و تباهی بکشاند.

البته چنان که گفته شد، گاه سلب آسایش و آرامش خود عاملی برای کفران نعمت می شود ؛ به این معنا که شخص به سبب گرفتاری و سلب نعمتی، چنان جایگاه خویش را در هستی و نسبت به خداوند فراموش می کند که افسار اختیار از کف می دهد و به کفران رو می آورد. به سخن دیگر، کسانی که در یک مورد گرفتار سلب نعمتی یا آسایشی می شوند، خود را می بازند و با ابتلای به آزمون سلب نعمتی، عنان اختیار خویش را از دست داده و مایوس و نومید شده و به سمت کفران نعمت های دیگر می روند. خداوند در آیاتی از جمله 9 سوره هود و 48 سوره شوری نشان می دهد که چگونه یک سلب نعمتی ، برخی را چنان نومید و مایوس می کند که کفران و کفر را پیشه خویش می سازند.

به هر حال، کفران نعمت در انسان هایی که حتی مومن می باشند می تواند زمینه ساز کفر گردد و ایشان را گرفتار عذاب الهی در دنیا و آخرت نماید. قارون و بلعم باعورا از جمله کسانی هستند که با کفران نعمت ثروت و علم خویش راه تباهی و عذاب در دنیا را برای خود رقم زدند. یکی از ایشان با تمام ثروت خویش گرفتار هلاکت شد و زمین او را بلعید و آن دیگری نیز علمش او را فریفت و مغضوب خداوند گردید. بنابراین ،‌تنها اهل کفر اهل کفران نعمت نیستند،‌بلکه اهل اسلام و ایمان نیز ممکن است که دچار کفران و در نهایت کفر شوند. باشد که با سپاسگزاری و شکرگزاری و بهره گیری درست از نعمت ها ،‌ از اهل کفران و کفر رهایی یافته و خسران ابدی را از خود دور سازیم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا