اصولی فقهیمقالاتوب نوشت

اصول استنباط اسلام

samamosیکی از مهم ترین ابزارهای شناسایی و جدایی گزاره های اسلامی از غیر اسلامی، منطق استنباط است. همان گونه که منطق صوری ارسطویی ابزاری مهم در تفکر صحیح و استنتاج است، منطق خاصی لازم است تا گزاره ها و نظریه های دینی استخراج شود. البته آن چه در اختیار ماست، منطق استنباط گزاره های فقهی است که از آن به اصول فقه یاد می شود. اما این منطق به تنهایی نمی تواند همه حوزه های اسلام را پوشش دهد؛ زیرا کسانی که به تدوین و تطویر اصول فقه اقدام کرده اند فقهیانی بودند که می خواستند از این طریق گزاره های اسلامی را در حوزه احکام به دست آورند و افعال مکلفین را بر اساس آن سامان دهند. از این رو، تنها به حوزه فعل مکلفین با نگاهی محدود فقهی توجه داشتند و از گزاره های اسلامی در حوزه های اعتقادی(کلامی) و اخلاقی توجهی نداشتند. پس نمی توان از اصول فقه در همه دین اسلام بهره برد و در همه عرصه ها، گزاره های اسلامی را استنباط نمود.

هر چند که اصول فقه، روشمندترین شیوه استنباط است که بر گرفته از آموزه های عقلانی و وحیانی است و تدوین کنندگان آن از آبشخور عقل و وحی یعنی کتاب و سنت بسیار بهره برده اند، ولی هرگز در اندیشه تعمیم آن به همه حوزه ها بر نیامدند. از این روست که ما با فقر شدید روشی در حوزه های تفسیری و کلامی و اخلاقی و مانند آن مواجه هستیم.

منطق استنباط اسلام

البته این بدان معنا نیست که اسلام فاقد منطق صحیح استنباط و استنتاج از منابع اصلی یعنی کتاب و سنت است؛ بلکه به این معناست که عالمان اسلامی تنها در مقام فقیهان به منطق استنباط توجه داشته و در مقام دیگری قرار نگرفته و از آن زاویه در اندیشه تدوین اصول استنباط بر نیامدند.

هم چنان که این مطلب به این معنا نیست که در حوزه های غیر از فقه، با نوعی هرج و مرج روشی و منطقی مواجه بوده ایم؛ زیرا متکلمان و مفسران نیز با آن که در مقام تدوین اصول استنباط و منطق استنتاج از منابع کتاب و سنت بر نیامدند ولی همواره بر مدار سنت نانوشته ای حرکت کرده و روشی را در پیش گرفتند که گزاره های ایشان را قابل استناد به دین اسلام می کند.

به سخن دیگر، همه عالمان اسلامی به شکل نوشته یا نانوشته ای دارای منطق فهم و استنباط بوده اند؛ هر چند که در برخی از عرصه ها آن را به شکل منظمی مضبوط نکرده و سامان نداده اند.

این اشکال مهم در شیوه عمل عالمان اسلامی در تعامل با گزاره های دین اسلام، موجب شد تا نتوان در یک حوزه کلاسیک و منطقی به تعلیم دیگران در حوزه های غیر فقه اقدام کرد و روشمند در مقام استنباط بر آمد و در مقام احتجاج روشمندانه به نقد و ارزیابی و تحلیل پرداخت.

آن چه در اختیار ماست مجموعه ای دستگاه فکری است که در روشی نانوشته با کمی هرج و مرج در اختیار ما گذاشته شده است. از این رو، لازم است تا با مراجعه به همین مجموعه کتب عالمان اسلامی، اقدام به شناسایی روشی و اصول و مبانی و تدوین آن نمود تا در یک مجموعه روشی و منطقی امکان بهره گیری و نیز نقد و تحلیل برای همگان فراهم آید؛ زیرا فقدان مبانی و اصول استنباط گزاره های اسلامی همان گونه که امکان نقد را از دیگران می گیرد هم چنین امکان تطویر و تکامل را از نظریات اسلامی باز می ستاند و اجازه نمی دهد که در یک دستگاه روشمند مقبول به ارایه نظریات پرداخت.

فقه جواهری و نظریه ولایت فقیه، یک الگوی روشی

به نظر می رسد که تاکید امام خمینی به بازگشت به روش صاحب جواهر و فقه جواهری از آن رو بوده است که می توان از طریق این دستگاه فکری که در اختیار ماست اقدام به شناسایی روش استنباط در دین اسلام کرد و در چارچوب این نمونه عینی و برتر، روش استنباطی را تدوین کرد. البته فقه جواهری تنها می تواند گام نخست را برای حرکت رو به رشد شناسایی مبانی و اصول استنباط از گزاره های اسلامی را فراهم آورد ولی شناسایی و تدوین این روش خود گام بسیار بزرگ است که می تواند پایه های منطق درست اندیشیدن گزاره های اسلامی را در اختیار ما بگذارد.

به سخن دیگر، آن چه در اختیار ماست یک نظریه آماده و قابل اجرا از کلیت اسلام نیست، بلکه تنها گزاره هایی است که می بایست از درون یک دستگاه پیچیده، نظریات متناسب زمان و مکان در راستای سبک زیست به دست آورد و استنباط کرد. اگر بخواهیم به نظریات متناسب با مقتضیات هر عصری دست یابیم نیازمند مهندسی معکوس اسلام موجود هستیم تا از درون آن اصول روشمند و متقن و قابل اعتمادی را به دست آوریم تا بر اساس آن به بازخوانی گزاره های تفسیری، کلامی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و حتی فقهی و حقوقی بپردازیم.

به هر حال، همان گونه که امام خمینی با اندیشیدن و تعقل در روش جواهری توانست به بازخوانی متون کتاب و سنت اقدام کند و نظریه ولایت فقیه را برای جامعه عصر غیبت ارایه دهد، می توان با شناسایی دقیق روش های استنباط و تعمیم و گسترش و نقد و بررسی آن در حوزه های دیگر غیر از فقه، روش استنباط کامل و جامعی برای استنباط اسلام به دست آورد و روشمندانه به ارایه نظریات و نقد و تحلیل آن پرداخت. اگر این اقدام ضروری و لازم در حوزه های علمیه انجام پذیرد امید می رود که بتوانیم در همه حوزه های علوم از تفسیر، اخلاق، اقتصاد، سیاست ، روان شناسی، جامعه شناسی و مانند آن به ارایه نظریات اسلامی برسیم و گرنه همان راهی را خواهیم رفت که تاکنون رفته و با مشکلاتی چون تغرب فکری و روشی و یا تحجر در گذشته به دور از واقعیت ها و مقتضیات زمان و مکان گرفتار هستیم.

پس برای رهایی از تغرب فکری و روشی ونیز تحجر در گذشته و ارایه نظریات امروزی برای حل مشکلات جامعه، به شناسایی روش استنباط اسلامی و اصول و مبانی آن اقدام کرد و در این چارچوب نظریات ارایه شده نقد و بررسی روشمند شده و به عنوان اسلام پذیرفته یا رد شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا