اجتماعیاخلاقی - تربیتیسیاسیمعارف قرآنی

نگاه قرآن به آشوب گران

b-018 جامعه نيازمند امنيت و آرامش است؛ زيرا خوشبختي و سعادت را جز به آرامش و آسايش نمي داند. هرگونه رفتاري كه به اين بخش از زندگي بشر آسيب رساند به عنوان رفتاري نابه هنجار و غيرقانوني شناخته شده و به شدت با آن مقابله مي شود.

قرآن نيز به سبب آن كه براساس فطرت انساني نازل شده شامل آموزه هاي دستوري در اين باره است تا محيطي آرام و امن براي شهرونداني كه از آن به نام امت ياد مي كند فراهم آورد.

نويسنده در مقاله حاضر كوشيده است تا نقش آشوبگران و اغتشاشگراني را كه با روش ها و رفتارهاي ضدقانوني خود امنيت اجتماعي را به خطر مي افكنند، بر پايه آموزه هاي قرآني تحليل و واكاوي كند. با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم.

آشوب و اغتشاش، دشمن قانون و امنيت

زماني كه اميرمومنان علي(ع) به دنبال انقلاب توده هاي مردم به همراهي گروهي از نخبگان و ياران خاص پيامبر(ص) به خلافت ظاهري دست يافت، مي دانست كه بازگشت به مسير خط مستقيم پيامبر(ص) بسيار سخت و دشوار است؛ زيرا جامعه پيش از پيامبر(ص) در شرايطي به سر مي برد كه به دور از هرگونه مدنيت و قانون گرايي بود. پيامبر(ص) توانست از مردماني كه به عنوان كودكاني در حوزه فرهنگ و تمدن بودند، مرداني قانونگرا و مدني بسازد. جامعه مدني در حقيقت يك جامعه مدني به اصطلاح امروز بود كه قانون و مدنيت در آن پايه و اساس رفتاري مردم را شكل مي بخشيد. از اين رو شهري كه پيش از اين تنها به سبب حضور توده اي مردم و انباشت گروهي، شكل شهري داشت و از قانون و كتاب و مدنيت بي بهره بود به عنوان يك دولت شهر با تمامي اشكال و ابعاد مدنيت شكل مي گيرد و نام آن به مدينه النبي تغيير مي يابد.

اما در پي يك انتخاب و تحميل نابه جاي برخي از صاحبان قدرت در كنار گروه هائي از منافقان قديم و جديد، مسير تمدني جامعه و امت اسلامي تغيير مي يابد و در يك فرآيند زماني، اشرافيت مدرن و پيشرفته اي در جامعه اسلامي پديد مي آيد. اين جامعه اشرافي مدرن به سبب آگاهي از قانون و حتي قدرت در تغيير قانون و وضع قوانين جديد توانستند تا امت و منابع دولت را به سمت و سويي بكشانند كه منافع مادي آنان را تامين كند.

پذيرش مردمي به عنوان بنيانگذاران نهضت و همراهي با رهبري جامعه به آنان مشروعيت خاصي بخشيده بود تا بتوانند هر چيزي را به نام دين و دولت جا بزنند و منافع خود را تامين كنند. و بدين ترتيب اشرافيت جديد در عصر اسلامي شكل مي گيرد.

در اين ميان به سبب تجاوزطلبي و فشارهاي سنگين به توده ها برخي از رهبران آشنا به پيامبر(ص) و اهداف جنبش و انقلاب اسلامي مي كوشند تا آب را در مسير اصلي خود بازگردانند و دولت اسلامي را چنان كه خواست رسول الله(ص) بود پديد آورند.

پس از انقلاب دوم و پيروزي بر مفسدان اقتصادي و سياسي جامعه اشرافيت جديد با پشتوانه حضور در كنار بنيانگذار مكتب اسلام مي كوشد تا به مقابله با دولت عدالت علوي برخيزد.

اين گونه است كه سه جريان در عصر علوي(ع) پديد مي آيد و اجازه بازگشت به عدالت نبوي را از امت و امام سلب مي كند.

جريانات سه گانه زمان علي(ع)

امير مومنان علي(ع) به سه جريان مارقين و ناكثين و قاسطين رو به رو مي شود. نخستين جرياني كه در برابر امير مومنان(ع) قد علم مي كنند، مارقين هستند. آنان خود روزگاري عضوي از نهضت انقلاب اسلامي و رهبري آن بودند، ولي اشرافيت پس از پيامبر(ص) آنان را از خط مستقيم اسلام و اهداف آن دور مي كند. از اين رو چون تيري به جاي آن كه دشمن امت و امام را نشانه گيرد راه كج كرده و به سوي امام و امت نشانه مي رود. پيمان شكنان يعني ناكثيني كه در اين زمان پديد مي آيند در حقيقت نه تنها نسبت به امام و قراردادي كه با وي بسته اند پيمان شكني مي كنند بلكه با زير پا گذاشتن قانون، نسبت به جامعه مدني و قانون، بي حرمتي روا مي دارند و اهل امت و جامعه مدني را تضعيف مي كنند.

گروهي از بهترين ياران پيامبر(ع) چون طلحه و زبير كه سيف الاسلام پيامبر(ص) بود با همراهي عايشه همسر پيامبر(ص) از مدينه النبي خارج مي شوند تا بيرون از قانون اسلام و برخلاف شيوه و خواسته و اهداف پيامبر(ص) خواسته هاي نامشروع و غيرقانوني خود را با شورش و آشوب و اغتشاش تحميل كنند. اين جاست كه نخستين گروه اهل بغي و آشوبگران تاريخ اسلامي پديد مي آيد و در برابر دولت عدالت خواه علوي قد علم مي كند. در كنار اين ناكثين و پيمان شكنان، گروهي دومي به نام قاسطين كه همان اشرافيت و نفاق قديم است به رهبري فرزند ابوسفيان شكل مي گيرد. قاسطين كساني هستند كه اصولابا عدالت، ميانه اي ندارند و تنها خواهان آزادي هاي جاهلي و بي بند و باري هاي آن دوران هستند. دشمني آنان با قانون چنان معروف و زبانزد است كه كسي از گروه قاسطين در دوره پيامبر(ص) و پس از آن را نمي توان يافت كه بر اجراي قانون توجه داشته و يا آن را براساس وجدان خويش اجرايي كرده باشد. آنان هرگز تن به قوانين اسلام نداده و در دوره پيامبر(ص) همواره با قانون شكني و قانونگريزي بر آن بودند تا اشرافيت خود را حفظ كنند و خوش گذراني ها و بي بند و باري هاي خود را داشته باشند. اين گروه دوم از قانون گريزان و دشمنان عدالت به همين نام نيز در تاريخ معروف شدند؛ زيرا پيامبر(ص) پيش از اين به حضرت امير مومنان علي(ع) اخطار داده بود كه با سه گروه از آشوب گران و قانون گريزان مواجه خواهد شد. در حقيقت اگر پيامبر(ص) براي تنزيل و نزول قوانين ناچار شده بود تا با گروه ها و احزاب مختلف جنگ كند، حضرت امير مومنان علي(ع) ناچار بود تا براي تاويل و اجرايي كردن همان قوانين و مدنيت نازل شده از سوي خداوند در جامعه با سه گروه از اغتشاشگران و آشوب طلبان ضدقانون بجنگد.

همكاري و هماهنگي دو گروه ناكثين و قاسطين، دو جنگ بزرگ و خطرناك را بر جامعه اسلامي تحميل كرد و قوانين مسلمانان و دولت اسلامي را به تحليل برد. گروه ناكثين در بصره، جنگ جمل را به رهبري عايشه و طلحه و زبير بر اسلام و دولت اسلامي تحميل كردند و اجازه ندادند تا قوانين اسلامي عدالت محور، منابع مادي و معنوي را به طور يكسان در ميان مردم توزيع نمايد.

انديشه اين كه دولت عدالت بخواهد از علل ثروت هنگفت و راه هاي درآمدي آنان بپرسد و يا آنان را به غارت و چپاول بيت المال متهم سازد، چون خوره خواب را بر ايشان حرام كرده بود و جان و تنشان را مي خورد. آنان دريافته بودند كه اگر سكوت كنند راهي جز اعمال قانون و مصادره بسياري از اموال در پيش رو نخواهند داشت. از اين رو با ثروت هاي باد آورده به جمع لشكر و بسيج آنان پرداختند و گروه هاي ديگري را با نام عايشه و انقلابيون ديروز تحريك و بسيج كردند. اين گونه است كه پول و ثروت در كنار چهره هاي موجه ديروزين اپوزيسيوني را گردآورد تا با اصل نظام علوي به سبب عدالت به جنگ پردازند. حربه آنان اين بود كه دين از مسير اصلي خارج شده و آنان نسبت به دولت اسلامي و امت، احساس خطر مي كنند؛ زيرا دولت علوي همانند دولت هاي گذشته براساس سنت ابوبكر و عمر و عثمان مديريت نمي شود و مي خواهد تا براساس دولت نبوي و شرايط زماني خود عمل كند.

جنگ دوستان ديروز و پيمان شكنان امروز به بهانه بازگشت به اصول دولت هاي گذشته، موجب شد تا قاسطين دور معاويه، نيز به ميدان آيند و دشمنان تنزيل امروز به عنوان دشمنان تاويل به اصل انقلاب حمله كنند. اين گونه است كه دو گروه مخالف يكي به رهبري معاويه از ا شراف و نفاق قديم عصر تنزيلي و ديگري به رهبري عايشه و طلحه و زبير از نفاق و اشرافيت جديد در كنار هم ريشه انقلاب دوم را تهديد مي كنند.

يورش ها و آشوب هاي دو گروه نخست قاسطين و ناكثين موجب شد تا گروه ساده لوح و متعصب به سبب حضور برخي از اصحاب پيامبر(ص) گمان كنند كه شايد علي(ع) اشتباه مي كند و آن دو گروه بزرگ حق دارند. اين گونه است كه از دل دو جنگ جمل و صفين، گروه مارقين بيرون مي آيند و در رهبري و سياست هاي علي(ع) تشكيك مي كنند و گروه مارقين را پديد مي آورند كه خواهان مصالحه و عدول از برخي از قوانين سخت عدالت خواهانه مي شوند تا دست كم دولت اسلامي در ظاهر و شكل، باقي وبرقرار بماند و خون به ظاهر مسلمانان ريخته نشود.

به سخن ديگر، ناكثين (پيمان شكناني) كه جنگ بصره را بر دولت علوي تحميل كردند، در كنار قاسطيني كه جنگ صفين را ايجاد كردند زمينه را براي حضور و مخالفت گروه سومي فراهم مي آورند كه پيامبر اكرم (ص) از آنان به نام مارقين ياد مي كند. آنان كساني هستند كه از فرمان رهبري عبور مي كنند و به دلايل داخلي و خارجي، همانند تيري از كمان بيرون رفته از هدف دور مي افتند و شرايطي را بر دولت قانوني و قانون گرا و عدالت محور تحميل مي كنند.

آشوب هاي داخلي سه گروه پديد مي آورد و موجب مي شود تا اهل بغي كه در آيات قرآني از آنان يادشده در عصر علوي به خوبي خود را نشان دهند آنان چنان زمينه را براي تخريب امنيت و آرامش مردم فراهم مي آورند كه دشمنان دين و ملت به سادگي در شهر «انبار» وارد بر خانه هاي زنان مسلمان و زنان اهل پيمان از شهروندان امت اسلامي مي شوند و خلخال از پاهاي زنان و گوشواره از گوش هايشان بيرون مي كشند وشهر را غارت كرده و به آتش مي كشند و هر كاري را انجام مي دهند بي آن كه از سوي كسي مقاومتي انجام شود.

اميرمومنان علي (ع) به عنوان امام امت و رئيس دولت اسلامي از شنيدن وضعيت پديد آمده به شدت اندوهگين مي شود و بيان مي دارد كه اگر كسي از شنيدن اين مساله دق كند و بميرد بر او ملامتي نيست.

تهديد امنيتي آشوبگران

آن چه در آشوب ها و اغتشاشات داخلي پديد مي آيد، فقدان امنيت و آرامش و آسايش مردم است. جامعه اي كه در آتش آشوب و اغتشاش مي سوزد نه تنها گرفتار بي قانوني و نابودي عناصر جامعه مدني و مدنيت است بلكه مهم ترين عنصر سعادت و خوشبختي فردي و جمعي يعني امنيت و آرامش را از دست مي دهد و اضطرب و نگراني و تشويق دايمي، آن را در بر مي گيرد.

از اين رو خداوند به شدت با هرگونه آشوب و اغتشاش برخورد مي كند و آنان را به عنوان اهل بغي از كساني مي داند كه فساد در زمين كرده و خون ايشان هدر است.

از آن جايي كه آشوب و اغتشاش گري دقيقا در برابر قانون و جامعه مدني قرار مي گيرد، اسلام به گونه اي با آنان رفتار مي كند كه خودشان مي خواهند. به اين معنا كه اغتشاش و آشوب، رفتار و رويه اي است كه قانون را ناديده مي گيرد و جامعه مدني را با خطر هرج و مرج و قانون گريزي رو به رو مي سازد. از اين رو قرآن فرمان مي دهد كه با قانون شكنان و آشوبگران همانند آنان رفتار شود و اعمال قانون در حق آنان به يك معنا بي معناست.

به سخن ديگر، اگر افرادي از امت و شهروندان جامعه اسلامي به هر شكل و علتي قانون شكني كردند، با آنان براساس قوانين برخورد مي شود، اما كساني كه آشوب گر و اغتشاش آفرين هستند و اصولابا قانون و جامعه مدني مشكل دارند، مي بايست به گونه اي ديگر رفتار كرد. از اين رو، لازم نيست كه قوانين درباره آنان به همان شكلي كه با ديگران عمل مي شود، اعمال شود، بلكه شكل ديگري از اعمال مجازات براي آنان تعيين مي شود كه بسيار شديدتر و سخت تر است؛ زيرا اصل مقابله به مثل و قصاص است كه در اين موارد خود را بر قوانين، حاكم و تحميل مي كند.

خداوند درباره اهل بغي و آشوبگران و اغتشاش گراني كه جامعه مدني و قانون را ناديده مي گيرند و مي كوشند تا نابه هنجاري و ضد قانون گرايي را در جامعه نهادينه كنند، رفتاري بسيار سخت را در پيش گرفته است. براساس اين رويه فوق العاده و خاص خداوند اموري را كه براي ديگران حلال است بر ايشان حرام مي كند. (بقره آيه 173 و انعام آيه 145 و نحل آيه 115)

زيرا از نظر اسلام كساني كه اهل بغي مي شوند، از دايره اسلام و قوانين آن بيرون مي روند و شهروندي امت از آنان سلب مي شود و اموري كه به سبب همين شهروندي و اسلام براي آنان مجاز و مباح بود، حرام مي شود (مائده آيه 54)

عدم اجراي قانون در حق آشوبگران

بغي كه به معناي ظلم و ستم (ترتيب العين، ج1،ص 181) و طلب تجاوز از حد ميانه در اموري است كه حد وسط در آن مطلوب مي باشد (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه) در اصطلاح شرعي و فرهنگ قرآني درمورد كسي گفته مي شود كه از امام و رهبري امت نافرماني كرده و از اطاعت امام عادل (القاموس الفقهي) و يا امام معصوم (ع) بيرون رود. كسي كه بر امام عادلي خروج كند، اهل بغي و آشوبگري است كه مي بايست قانون خاصي را درباره او اجرا كرد كه يكي از اين امور، عدم اجراي قوانين عادي و جاري درحق اوست.

به سخن ديگر، خروج از اطاعت امام و نافرماني نسبت به رهبري و دولت اسلامي عادل موجب مي شود تا شخص از حقوق شهروندي خود بيرون رود و قوانين عادي جاري درحق وي اجرا نشود، بلكه قوانين خاص بر او جاري و اعمال گردد. از اين رو چيزهايي كه براي ديگران حتي در شرايط غير عادي حلال مي باشد و شخص به عنوان مضطر مي تواند از آن بهره گيرد، آشوبگر و اهل بغي نمي تواند از آن استفاده كند.

اين بدان معناست كه خروج و نافرماني از رهبري امام عادل و دولت عادل اسلامي وي را از بسياري از حقوق شهروندي بيرون مي برد و شرايط خاص و قوانين خاصي را بر او تحميل مي كند؛ زيرا نافرماني و خروج از اطاعت امام عادل به معناي تن ندادن به قانون و مدنيت است؛ از اين رو رفتار و قوانيني مناسب با آن انجام مي گيرد تا ديگر، كسي خيال خروج از قانون وجامعه مدني را به ذهن خود راه ندهد.

به عبارت ديگر، جامعه مدني بر مدار و محور قانون معنا و مفهوم مي يابد و اين قانون است كه حافظ جان و مال و عرض اوست. اكنون آشوب گر و اهل بغي با خروج از اطاعت رهبري، اصل قانون و هسته اصلي آن را نشانه رفته است؛ بنابر اين مي بايست به گونه اي با او برخورد شود كه راهي جز بازگشت به قانون و مدنيت را نيابد و ديگران نيز اجازه قانون گريزي و مخالفت با رهبري را به خود ندهند.

خداوند درهمين آيات پيش گفته آشوب گران و اهل بغي را بيرون از رحمت خود معرفي مي كند و بغي بر امام را سبب محروميت از آمرزش خود مي داند. بنابر اين اگر كسي حتي درحال اضطراري قرارگيرد كه به دنبال بغي براي او پديد آمده است نمي تواند قوانين اضطراري را براي خود بخواهد و اموري كه دراين زمان حلال است براي خود حلال بشمارد، بلكه به سبب آن كه خود اين شرايط را پديد آورده و از باب اضطرار به اختيار مي باشد نمي تواند از قوانين اضطراري سود برد و در صورت استفاده مجازات مضاعف خواهد شد.

بنابراين شرايط براي اهل بغي و آشوبگر و اغتشاشگر بسيار سخت تر و شديدتر است و قوانين به شكل ديگر درباره او اجرا مي شود؛ زيرا اهل بغي به نوعي دچار ارتداد هستند. به اين معنا كه ارتدادگاه به خروج از اسلام تحقق مي يابد و گاه به نافرماني از رهبري و اطاعت از وي تحقق پيدا مي كند. از اين رو امير مومنان علي (ع) پس از جنگ جمل كه با ناكثين و پيمان شكنان رخ داد فرمودند: به خدا سوگند جنگي با اهل اين آيه (آيه 54سوره مائده) انجام نشد مگر امروز و آن گاه آن حضرت همين آيه را قرائت نمود.(فقه القرآن، راوندي، ج 1، ص 566 و 568).

دراين آيه به صراحت بيان شده كه اهل بغي به سبب و آشوب هايي كه درجامعه اسلامي ايجاد مي كنند، از امت اسلام بيرون رفته و قوانين شهروندي و ايماني درباره آنان اعمال نمي شود و اموري كه براي ديگران حلال است بر ايشان حرام بوده و به شدت در دنيا و آخرت مواخذه و مجازات خواهند شد.

علامه شهير طبرسي در تفسير خود بر اين نكته تاكيد مي كند كه مقصود از قوم در آيه فوق اميرمومنان علي (ع) و اصحاب وي مي باشند كه با باغيان و آشوبگراني چون ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيده وجهاد كرده اند. (مجمع البيان، ج 3 ص 260) بسياري از مفسران مفاد آيه مذكور را از اخبار غيبي و بيان واقعه پيش از وقوع آن دانسته اند (كشاف زمخشري، ج 1، ص 644 و تفسير التحرير، ج 4، جزء 6، ص 235) زيرا اين واقعه هرگز درعصر پيامبر (ص) اتفاق نيفتاد بلكه درعصر اميرمومنان (ع) و خلافت ظاهري آن تحقق يافته است چنان كه خود آن حضرت (ع) به صراحت اعلام مي دارد كه اين جنگ پيش از جمل اتفاق نيفتاده است. بنابر اين بايد گفت ارتدادي كه در جنگ جمل رخ داد به سبب نافرماني از رهبري عادل بوده است.

به سخن ديگر، نافرماني از قوانين و جامعه مدني كه با نافرماني از فرمان هاي رهبري و پيمان شكني پديد مي آيد خود نوعي از انواع ارتداد است و قوانين ارتداد بر آنان بار مي شود كه از جمله اين قوانين كشتن و قتل مرتدان به ويژه به دنبال قانون شكني و تعرض به امنيت و آرامش شهروندان است.

علت تشديد مجازات وبه شكلي عدم اجراي قوانين عادي نسبت به آنان را مي بايست در تهديدات امنيتي رفتارهاي اهل بغي و آشوبگران جست؛زيرا آشوبگران، جامعه را درمسيري قرار مي دهند كه برخلاف هدف و فلسفه وجودي دين و ارسال پيامبران است؛ چون هدف و فلسفه وجودي دين و پيامبران، آموزش قانون و تربيت انسان ها برپايه قانون است كه از آن به تعليم و تزكيه براساس كتاب ياد شده است. (حديد آيه 25) بنابر اين آشوبگران و اهل بغي دقيقا در برابر رسالت هستند. و از آن جايي كه قانون شكني و قانون گريزي و از ميان بردن جامعه مدني، از درون امت انجام مي پذيرد، بسيار خطرناك تر و زشت تر است؛ زيرا پايه هاي جامعه مدني وامت را از ميان مي برد و به دشمنان نيز امكان هجوم و يورش و موفقيت آسان را مي دهد. بنابر اين لازم است كه به شدت با اهل بغي و آشوبگران و اغتشاش گران داخلي برخورد كرد تا جامعه و امت براساس آموزه هاي الهي باقي و برقرار بماند و اهداف و رسالت پيامبران به سرانجام خوشي برسد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا