اصولی فقهیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنی

نمازهاي پنج گانه و عوالم پنج گانه هستي

120در مقاله حاضر نويسنده با اشاره به اينكه نفس انساني هم شب و روزي دارد كه مقام ظاهر و باطن اوست، به بيان حالات پنج گانه موجود در عوالم هستي و وجود انسان پرداخته و فلسفه تشريع نمازهاي پنج گانه را توضيح داده است كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

انسان، چكيده هستي

انسان عصاره هستي است و همه چيز هستي در انسان به شكل خلاصه و چكيده و رمز نگاشت وجود دارد. و لذا آدمي را آينه تمام نماي هستي دانسته اند. اگر براي هستي پنج عالم كلي باشد، در انسان نيز عوالم پنجگانه وجود دارد. از اين رو انسان اگر بخواهد، مي تواند همان گونه كه عالم دنيا را با ابزارهاي حسي و منابع شناختي، شناخته و بر بسياري از مظاهر آن تسلط يافته و به تسخير كشيده است، با ابزارها و اسباب هاي مناسب، با هر عالم ديگري آشنا شده و بر آن چيره گردد.

اين بدان معنا خواهد بود كه در انسان همه شرايط و ظرفيت هاي شدن كمالي مطلق وجود دارد و تنها بايد همان گونه كه از ابزارهاي دنيوي دروني و بيروني خويش بهره برده و بر كالبد مادي خويش و جهان مادي بيرون تسلط يافته، با بهره گيري از منابع دروني و اسباب بيروني، بر جهان هاي ديگر شناخت و بصيرت يابد و بر تصرفات در آن ها توانمند شود.

بر اين اساس شناخت عالم برزخ و عوالم ديگر براي او همانند شناخت و تصرفات عالم ماده، امري شدني و عادي خواهد شد به شرط آن كه از ظرفيت ها و توانمندي هاي بالقوه خويش بهره برده و آن را به فعليت رساند.

در برخي از روايات بيان شده كه دنيا نمايش و پرده اي از عوالم بالاست و هر آن چه در عوالم ديگر مي گذرد به شكل سايه هايي در اين دنيا مي افتد و به صورت مادي تجسم و تجسد مي يابد. از اين رو هر يك از شب و روز نماد و پرده اي از دو جريان اصلي و كلي هستي است كه مقام شهود و مقام غيب مطلق است.

اگر بخواهيم از غيب مطلق سخن بگوييم مي بايست آن را به ظهور هويت معنا كنيم؛ زيرا هويت هر چند كه از يك لحاظ ظاهر و شهود است ولي از جهات مختلف غيب است. از اين جهت مقام «هو» در ذات الهي را مي توان شب تجليات الهي دانست. چنان كه مقام «الله» مقام شهود و ظهور مطلق است و لذا بايد آن را روز تجليات الهي برشمرد.

غيب الغيب

در تعبير قرآني، شب و روز، آفريده هاي الهي هستند؛ از اين رو شب نيز از وجود، بهره برده است و از عدم و عدميات نيست؛ چنان كه از نظر قرآن، مرگ و زندگي نيز اين گونه است. بر اين اساس مي توان گفت كه شب تجليات همان مقام «هو» است كه ظهور كلي غيب الغيب است. از آن جايي كه براي غيب الغيب نامي نيست و هر عنوان و اسمي، آن را به ظهور نمي رساند مي بايست به همان واژأ غيب الغيب براي اشاره به آن بسنده كرد.

در شب، ماه، نوراني است و ستارگاني از دور سوسو مي زنند ولي در روز تجليات همه چيز پيدا مي شود و حتي رنگ ها نيز جلوه گري كرده و عرضيات در كنار جواهر هستي خودنمايي مي كند. خداوند در آيه 26 سوره فرقان مي فرمايد: او كسي است كه شب و روز را در پي يك ديگر جانشين هم ساخت تا هر كسي خواست، ياد خداوند كرده و يا سپاسگزارش باشد.

كسي در شب غيب، بنگرد ياد خدا مي كند و اگر در روز تجليات، چشم بدواند با بسياري از نعمتها مواجه مي شود كه بايد شكر و سپاس بسيار گويد.

شب و روز نفس انساني

در نفس انساني نيز شب و روزي است كه مقام باطن و ظاهر اوست. انسان در شب تجليات غيب و باطن خويش مي بايست تفكر و تدبر كرده و خدا را در خود بيابد و در روز تجليات شهودي، نعمت هاي خداوندي را سپاسگزار شود.

اما همه هستي او دو مقام كلي نيست. در عوالم هستي، پنج حالات براي شب غيب و روز شهود فرض شده است كه هر يك را در جهان مادي، تجليات و نمايش و پرده اي است.

اين پنج زمان و حالت كه در كليت هستي است در شبانه روز بر انسان وارد مي شود و حالات پنج گانه اي براي انسان دست مي دهد. انسان هم در درون و هم در بيرون، همواره در حالت تغيير و تبدل حالات است و اين پنج حالات بر او واردات دارد. از اين رو گاه در قبض كلي و يا قبض مياني و يا بسط كلي و بسط مياني و برزخ قبض و بسط قرار مي گيرد.

قبض كلي همان شب كامل غيب است كه هيچ ستاره و ماهي در آن نيست و يا تنها ستارگاني از دور سوسو مي زنند. بسط كلي همان روزي است كه خورشيد در وسط نصف النهار قرار گرفته است و همه چيز را روشن كرده است.

قبض مياني زماني است كه انسان گرفتار شبي با ماهي روشن و ستارگان بلند و پرنور است و بسط مياني اش زماني است كه انسان گرفتار روزي با هواي ابري و گرفته مي باشد. برزخ قبض و بسط آن نيز ميانه فلق و شفق است كه نه شب است و نه روز.

انسان همواره در درون خويش اين قبض و بسط را در طول شبانه روز تجربه مي كند ولي براي انسان در سير شدن از هنگام آمدن و هبوط به زمين و كالبد مادي يافتن تا زمان عروج و فناي در ذات الهي، اين مسير پنج گانه شدن را به طور دايره كامل طي مي كند. از اين رو برزخي از نزول در كنار برزخي از صعود و از غيب كامل و شهود كامل برخوردار مي باشد و در نهايت فنا را نيز تجربه مي كند. اين گونه است كه دايره هر فردي همانند هستي، كامل مي شود و حكم انالله و انااليه راجعون معناي درستي مي يابد.

فلسفه تشريع نمازهاي پنج گانه

اصولا نمازهاي پنج گانه براي آن وضع شده است تا انسان ها را در اين سير شدن ها به ويژه در گردنه ها حفظ كند. اگر در طول شبانه روز، نمازهاي مستحب زيادي براي انسان معين شده است ولي در پنج وقت از حالات شدن كه سرگردنه هاست نمازهاي واجبي وضع شده تا آدمي را ياري رساند و از اين گردنه ها برهاند و گذر دهد.

انسان در پنج مرحله در طول شبانه روز از گردنه هاي عوالم پنج گانه عبور كرده و شدني را تجربه مي كند. گفته اند هر موجودي از زمان آفرينش تا زمان بازگشت و فناي في الله به حكم انا لله و انا اليه راجعون، زماني را در حال شدن پياپي است. لذا بايد به اين زمان ها و شدن ها و به ويژه گردنه ها و دروازه هاي عوالم، توجه داشته باشد تا به سلامت بگذرد و بهتر بهره گيرد و كم تر سختي بكشد.

اصولا از نظر قرآن انسان بايد در تمام حالات شدن هاي كلي و زمان هاي آن، مراقبت نمايد و در مسير كمالي شدن قرار گرفته و دمي غفلت نورزد. از اين رو خداوند فرمان مي دهد: والله يقدر الليل و النهار علم ان لن تحصوه فتاب عليكم فاقرءوا ما تيسر من القرآن، و خداوند شب و روز را به اندازه و تقدير گرفته است و چون دانست شما نمي توانيد همه زمان شبانه روز را به تقدير داشته باشيد و آن را احصا نماييد بر شما رحم آورده است و حكم را تغيير داده تا بر شما آسان باشد. پس بر اساس حكم ثانوي تا آن مقدار كه براي شما ممكن و ميسر است قرآن بخوانيد. (مزمل آيه 20)

بنابراين حكم اولي آن است كه انسان دايم در نماز باشد؛ زيرا يكي از معاني قرآن، بر اساس روايات نماز است و دست كم مي بايست گفت كه دايم در خواندن قرآن و ذكر الله باشد كه ذكر الهي قرآن است و خداوند خواهان ذكر كثير است. (اين نكته يعني آميختگي قرآن با نماز به سبب آن كه بخش عمده نماز، قرآن و ذكر الهي است، خود مويد معناي تفسير قرآن به نماز و نماز به قرآن است.)

بر اين اساس چون آدمي همواره در حال شدن است، حكم اولي آن است كه دمي غفلت نورزد و در تمام زمان شدن، به ذكر الهي از قرآن خواندن و يا نماز گزاردن مشغول شود. اگر كسي اين گونه عمل كرد، مي تواند اميد داشته باشد كه به كمال شدن مي رسد.

اما خداوند چون دانست كه انسان شب را به استراحت و آرامش مي پردازد و روزش را در پي روزي مي رود و نمي تواند دايم الذكر به نماز و قرآن باشد، (اسراء آيه 21 و نيز نبأ آيات 10 و 11) به فضل خويش بر او رحم آورده و راه ديگري در پيش پاي او گذاشته است. بر اين اساس بايد تا مي تواند قرآن و يا نماز بخواند.

با اين همه باز به سبب ناتواني بشر به او رحم آورده و از وي خواسته است كه دست كم در پنج مرحله كه گذر زمان هستي از گردنه هاي عوالم پنج گانه است خود را در پناه خدا آورده و نماز و قرآن بخواند.

حالتهاي پنج گانه موجودات

چنان كه گفته شد براي انسان و هر موجودي از آغاز خلقت تا فناي في الله، پنج مرحله و حالت است. هم پنج مرحله است و هم پنج حالت كه در شبانه روز و شدن هاي پياپي تكرار مي شود. نخستين حالت وي همانند فجر است كه آغاز بروز و ظهور نور خورشيد و شمس وجود است كه خداوند از آن به مقام مشهود ياد كرده است. (اسراء آيه 97) در اين گردنه مي بايست انسان نماز صبح را بگزارد.

دومين مرحله هنگام زوال خورشيد و ظهر است كه خورشيد به كمال خويش مي رسد و اكنون زمان ورود به عالم ديگري است. تا زماني كه بروز و ظهور به سوي كمال باشد، مشكل كم تري وجود دارد ولي از زماني كه قبض رخ مي نمايد، انسان بايد خود را به چهارگانه هاي نماز بسپارد. اين زمان، زمان زوال خورشيد و ميل به كاهش و قبض است كه انسان مي بايست نماز ظهر را بخواند تا از اين گردنه سخت به سلامت بگذرد.

آن گاه كه پرتو خورشيد ظهور رو به نقصان مي نهد ولي هنوز اثر آن نقصان ظاهر نيست، گردنه سوم است كه مي بايست نماز عصر بگزارد.

مرحله چهارم و گردنه ديگر، زماني است كه خورشيد اجلش به پايان نزديك است و زمان بانگ رحيل و كوچ است كه وقت نماز مغرب است؛ زيرا تا شفق وجود دارد و اثري از وجود آن باقي است مي بايست نماز گزارد.

آن گاه كه شفق نيز زايل شد و ظلمت شب فنا، فرا رسيد و همه آثار وجودي چون طي السجل جمع شد، مي بايست نماز عشاء گزارد تا از اين گردنه نيز جان به سلامت برد. از آن جايي كه شفق، برزخ است سختي آن كم تر بوده، به سه ركعت نماز مي توان جان به سلامت برد، ولي در شام غيب فناي الهي، انسان مي بايست بسيار هراسناك باشد كه از زمان فجر ظهور تا غروب اجل و برزخ رفتن به فنا چه با خود آورده است؛ زيرا در مقام شام فناست كه خداوند به اسم قهار ظهور و بروز مي كند و همه هستي را در هم مي پيچد و جز خود او باقي نمي ماند و نداي «لمن الملك اليوم، لله الواحد القهار» سر مي دهد كه تنها ذات قهارش باقي و برقرار است و همه هستي فنا، در ذات شب وجودش فنا مي يابد.

اگر انسان بتواند بيش تر شب را بيدار بماند و به نماز و قرآن، خود را مهياي روز كند، از روزش بهتر از ديگران بهره مي برد و در اين ميان، بيداري در فجر و قرآن و نماز فجر مي تواند كاربردي ترين باشد، زيرا در گردنه هاي روز او را ياري مي رساند (آل عمران آيات 190 و 119 و اسراء آيه 97)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا