اعتقادی - کلامیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

نفخ صور، بانگ سهمگين تغييرات در هستي

samamosشناخت آينده هستي و سير تحولات آن، مسأله خردمندان است. انسان به سبب ويژگي و صفت خردمندي نيز تلاش مي كند تا نسبت به آينده هستي شناختي به دست آورد، بويژه آن كه خود نيز بخشي از اين آينده است.

نگاه به آينده به دو شكل در انسان نمايان مي شود: گاه به آينده خود و ديگر موجودات توجه مي يابد كه پس از مرگ درچه وضعيتي قرار مي گيرند و آيا چيزي به نام زندگي پس از مرگ نيز وجود دارد؟ و گاه ديگر، به آينده خود در ضمن آينده جهاني مي نگرد كه از آن به دنيا ياد مي كند. به اين معنا كه آيا پاياني براي آن چه به نام دنيا ناميده مي شود، وجود دارد؟ و اگر پاسخ مثبت است، وضعيت پس از دنيا چگونه است؟ و آيا جهاني ديگر پس از پايان اين دنيا شكل مي گيرد؟

اين پرسش ها و مانند آن به اشكال گوناگون آدمي را به خود مشغول داشته و شناخت زندگي دنيوي و مسايل آن را مورد توجه قرار داده است. اما مشكل اين است كه با خردورزي نمي توان براي بسياري از اين پرسش ها پاسخي مناسب يافت. اين جاست كه وحي به ياري بشر آمده تا پاسخهاي مناسبي در اختيار بشر قرار دهد.
نويسنده براين اساس، به سراغ آموزه هاي وحياني قرآن رفته تا نگرش قرآن را نسبت به آينده و سير تحولات در هستي ارائه دهد. يكي از مهمترين اين مسايل در آموزه هاي وحياني، مسأله نفخ صور است كه بيانگر چگونگي اين تحولات مي باشد.
هستي شناسي، گامي براي خودشناسي
مسأله معرفت نفس به معناي خودشناسي، يكي از موضوعات و مسايل مورد علاقه انسان است. از اين رو انسان به شناخت ابعاد گوناگون خود از جمله علم ابدان و علم النفس يا همان پزشكي و روان شناسي علاقه مند است؛ زيرا ابعادي از حقيقت وجودي خودش را به وي نشان مي دهد؛ هرچند كه اين دانش ها، نگاه جامع نسبت به حقيقت وجود انساني ايجاد نمي كند، ولي اين مسايل در كنار مسايل و موضوعات ديگر كمك مي كند تا شناخت بهتر و كامل تري از خود و انسان داشته باشد.
به سخن ديگر، تلاش هاي انسان براي شناخت خود و حقيقت وجودي انسان، گوشه اي از حقيقت ناشناخته انسان را به وي مي شناساند و همين مقدار نيز براي ساماندهي زندگي خود مفيد و سازنده است.
در اين ميان افزون بر ابزارهاي شناخت هاي معمولي، وحي نيز به ياري بشر آمده و گوشه هاي بسيار نهان تر از ابعاد پيچيده انساني را بيان كرده است.
خرد و وحي به انسان آموخته است تا براي شناخت خود تنها به معرفت مستقيم از نفس و وجود خود بسنده نكند و افزون بر آيات انفسي به سراغ آيات آفاقي و شناخت بيروني نيز برود؛ زيرا خود انسان نيز بخشي از هستي است كه شناخت آن مي تواند در تبيين و توصيف حقيقت وجود انسان به وي كمك رساند. از اين رو هستي شناختي، بخشي از خودشناسي انسان تلقي مي شود و انسان خردمند نيز از همه ابزارها و منابع شناختي بهره مي برد تا به تبيين و توصيفي دقيق تر و كامل تر از خود بپردازد و براساس اين تبيين و توصيف حقيقي و دقيق، توصيه هايي را ارايه دهد و براساس آن عمل كند.
مرگ و پايان دنيا، دو مسأله اساسي
انسان زندگي را با مفهوم متقابل آن يعني مرگ درك كرد. زماني كه مرگ زندگاني هاي ديگر را ديد، دانست كه زندگي مفهومي است كه مرگ، آن را معنا مي بخشد. براين اساس در انديشه درك و فهم مرگ رفت تا با شناخت مرگ، درك درستي از زندگي داشته باشد.
هرچند كه انسان با نگاهي به پيرامون و محيط زيست خود در طبيعت، تولد دوباره زندگي را در گياهان مشاهده كرد و از رويش دوباره گياهان در خاك مرده و سرد، زندگي دوباره و رستاخيز آن را ديد؛ ولي كم توانست از اين رستاخيز، درك درستي از رستاخيز انسان و جانوران به دست آورد؛ زيرا جانوري را نديد كه همچون گياه برخيزد و رستاخيز و تولدي دوباره داشته باشد. اين جا بود كه در تفسير مرگ به معناي پايان مطلق يا پاياني براي زندگي دوباره، واماند.
بنابراين، پرسشي در ذهن انسان شكل گرفت كه آيا مرگ، پايان همه چيز براي اوست يا اين كه زندگي به شكلي ديگر براي او رقم مي خورد، چنان كه گياه با ريشه هاي باقي مانده در خاك و يا دانه هايش، زندگي دوباره را تجربه مي كند؟
پرسش ديگري كه براي انسان مطرح شد، مسئله جهاني است كه در برابرش قرار دارد. آيا اين جهان هم مانند گياهان و جانوران، به پايان مي رسد و مرگ را تجربه مي كند؟
پاسخ به هر دو مسئله مرگ و پايان دنيا، از طريق خردورزي هرچند امكان پذير باشد، ولي پاسخ ها نمي تواند از كليت نفي و اثبات بيرون باشد و درباره چگونگي و يا چرايي، سخن و مطلبي ارايه دهد. اين جاست كه وحي به عنوان خرد بيروني، به مدد انسان آمده و او را با حقيقت مرگ و پايان دنيا آشنا مي سازد.
پاسخ وحي قرآني به دو مسئله مرگ و پايان دنيا، پاسخي جامع و كامل همراه با چرايي و چگونگي آن است.خداوند در قرآن، مرگ را انتقال از زندگي دنيوي به زندگي ديگر در عالم برزخ و سپس آخرت مي داند؛ چنان كه پاياني براي دنيا مطرح مي سازد كه پس از فروپاشي و نابودي آن، سرايي ديگر با كيفيت و اشكال ديگر پديدار مي شود كه از آن به جهان اخروي ياد مي شود.
نفخ صور، امواج سهمگين نابودي و رستاخيز
وحي قرآني براي پايان دنيا و آغاز جهاني ديگر، دو موج سهمگين را بيان مي كند. اين دو موج به نام نفخ صور در آيات قرآني مطرح شده است.
نفخ به معناي دميدن (مفردات الفاظ القرآن الكريم، ص 816) خارج كردن باد از داخل چيزي به طور محكم است (التبيان، ج 7، ص 95)، صور به معناي شاخي است كه در آن دميده مي شود. (مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 766)
در اصطلاح متكلمان و فلاسفه اسلامي، نفخ صور عبارت از افاضه روح و ايجاد و انشاي زندگي و حيات است. افاضه دوم حق است كه موجب بعث و حشر اجساد است در نشآت عالي اخروي (فرهنگ معارف اسلامي، ج 2، ص 2021)
درباره نفخ صور همچنين گفته شده كه آن شاخي است كه در آن دميده مي شود و خداوند متعال آن را سبب بازگشت صورت ها و ارواح نسبت به جسم هايشان مي كند. (مفردات الفاظ القرآن الكريم، ص 498)
براساس آموزه هاي قرآني، دميدن در صور، از نشانه هاي حتمي قيامت است. (دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، ص 1386)
البته اين بدان معنا نيست كه نفخ صور يكي باشد؛ بلكه براساس آموزه هاي قرآني نفخ صور، متعدد است. از آيه 87 سوره نمل بر مي آيد كه دو نفخ صور اتفاق خواهد افتاد: يكي از براي نابودي و اماته و ديگري براي احيا و زندگي است.
خداوند در آيه 68 سوره زمر، بر وجود فاصله ميان دو نفخ صور تاكيد مي كند. به اين معنا كه نفخ صور نخست براي نابودي جهان دنيوي و مرگ همه موجودات هستي است و نفخ صور دوم براي ايجاد جهان اخروي و احياي زندگي موجودات پس از مرگ و رستاخيز آنان است.
از پيامبر اكرم(ص) در معناي آيه 103 سوره انبياء، پرسيدند. آن حضرت فرمود: يك صيحه بر مردم زده مي شود و مرده اي نمي ماند، مگر اينكه زنده مي شود و زنده اي نمي ماند مگر كه مي ميرد؛ جز آن چه را كه خدا بخواهد. سپس صيحه اي ديگر بر آنان زده مي شود. آنان كه مرده اند، زنده شده همگي به صف كشيده خواهند شد. (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 416، حديث 180)
خداوند در آياتي از جمله 48 تا 54 سوره يس و 1 تا 14 سوره نازعات از وجود دو نفخ صور به معناي نابودي زمين و مرگ همه موجودات و نفخ قيامت و رستاخيز و ايجاد جهان و زندگي ديگر سخن گفته است. (التفسير المنير، ج 30، ص 35 و نيز مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 652) خداوند به مسايل ديگري درباره نفخ صور و چرايي و چگونگي آن اشاره مي كند و در آيات 20 و 22 سوره ق، جهل و غفلت بشر نسبت به نفخ صور و پيامدهاي آن را عاملي در رفتار نادرست بشر در دنيا و حركت در مسيري برخلاف اهداف آفرينش و آموزه هاي هدايتي عقل و وحي بر مي شمارد.
نفخ صور در هنگام قيامت به صورت يك صيحه و موج سهمگين است كه هستي را درهم مي پيچيد و دوباره مي سازد. (همان آيات و نيز ق، آيه 42 و يس، آيات 48 تا 53)
از ويژگي هاي نفخ صور اين است كه داراي صداي شديد و كر كننده است. (عبس، آيه 33) چرا كه صاخه به صيحه و بانگي شديد گفته مي شود كه گوشخراش مي باشد. (تفسير الميزان، ج 2، ص 210)
زمان دميده شدن نفخ صور با توجه به اين كه دو نفخ و صيحه است، دو زمان متفاوت است. يكي از اين نفخه ها در پايان دنيا و آغاز قيامت (انعام، آيه 73 و كهف، آيات 98 و 99 و طه؛ آيات 100 و 102) و ديگري پس از قيامت براي ايجاد و احياي هستي و زندگي دوباره است. (همان و نيز يس، آيات 51 و 53)
براساس آيه 102 سوره طه، دميده شدن در صور و حشر در قيامت دو رخداد مرتبط با يكديگر هستند. بنابراين ارتباط تنگاتنگي ميان پايان دنيا و زندگي و رستاخيز و قيامت دوباره هستي و موجودات وجود دارد. از اين رو خداوند در آيه فوق حشر را بر نفخ صور عطف كرده تا ارتباط اين دو رخداد مهم هستي را با يكديگر نشان دهد.
نفخ صور امري صددرصد يقيني و وقوع يافتني است. (نازعات، آيات 1 تا 7) و كسي نمي تواند در وقوع آن ترديد افكند؛ زيرا امري به دور از هر گونه بطلان و بيهودگي و در مسير اهداف آفرينش (انعام، آيه 73) و براساس اراده و مشيت مطلق الهي (همان)، مالكيت و خالقيت و علم و حكمت خداست (همان)؛ از اين رو خداوند بدان وعده مي دهد (انبياء، آيه 103) چرا كه با وقوع آن اهداف آفرينش و خلقت هستي و دنيا و انسان معنا مي يابد.
مسئوليت اين امر به عهده اسرافيل يكي از بزرگترين فرشتگان مقرب الهي كه در رديف جبرائيل، ميكائيل و عزرائيل قرار دارد، انجام مي شود. در آيات قرآني از اسرافيل به عنوان داعي (طه، آيه 108 و نيز مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 50) و منادي (ق، آيات 41 و 42 و نيز الميزان، ج 18، ص 361 و مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 226) ياد شده است.
از آيات 41 و 42 سوره ق همچنين به دست مي آيد كه پيامبر(ص) براي شنيدن صداي منادي نفخ صور از جايگاهي نزديك گوش به زنگ مي باشد. اين بدان معناست كه پيامبر(ص) از جمله كساني است كه نزديك به خدا و يا اسرافيل است و از نوعي احاطه و تسلط بر اين تغيير و تبدل در جهان هستي برخوردار مي باشد.
ايمني از نفخ صور
از اين آيات و آياتي ديگر به دست مي آيد كه نفخ صور هرچند كه از نوعي فراگيري و عموميت برخوردار است، ولي اين گونه نيست كه همگان گرفتار نفخ صور و نابودي شوند و نيازمند به احيا و ايجاد دوباره باشند. به عنوان نمونه برخي از موجودات از نفخ صور اول در امان هستند. خداوند در آيه 87 سوره نمل و 68 سوره زمر بيان مي دارد كه دست كم اسرافيل كه خود مسئول دميدن است، از نفخ صور در امان است. از استثنايي كه در اين آيه مطرح شده و نيز از برخي روايات به دست مي آيد كه افراد ديگري چون جبرائيل، ميكائيل و عزرائيل (مجمع البيان، ج7 و 8، ص 370 و 792؛ و نيز تفسير كبير، فخر رازي، ج8، ص574) درامان خواهند بود.
غير از اينان، حاملان عرش (نمل، آيه 87 و زمر، آيه 68 و نيز انوارالتنزيل، بيضاوي، ج3، ص291)، خزانه داران خدا (همان)، برخي از موجودات زنده و با شعور آسماني (نمل، آيه 87 و زمر، آيه 68)، برخي از موجودات زميني (همان)، حورالعين (نمل، آيه 87 نيز انوارالتنزيل، بيضاوي، ج3، ص291)، بهشتيان (انبياء، آيات 101 و 102)، شهيدان (نمل، آيه 87 و زمر، آيه 68 و نيز مجمع البيان، ج7 و 8، ص 370) و برخورداران از احسان خداوند (انبياء، آيات 101 و 102) نيز از صيحه نفخ صور و ترس و هراس آن در امان خواهند بود.
بي گمان مقام و منزلت پيامبران(ع) بويژه چهارده معصوم(ع) برتر از همه اين افراد گفته شده است، پس آنان به يقين از اين صيحه ها در امان خواهند ماند. اين بدان معناست كه آنان در مرتبه اي از هستي قرار مي گيرند كه نيازي به تبديل و تغيير از طريق مرگ و نيستي و احياي دوباره ندارند.
به سخن ديگر، تحولات و تغييرات براي كساني اتفاق مي افتد كه خود به مرگ اختياري شرايط زيستي متفاوتي براي خود فراهم نياورده اند و لازم است تا از طريق دالان نفخ صور به حقيقت ديگري منتقل شوند.
آثار نفخ صور
براي درك اين معنا لازم است تا آثار نفخ صور براساس آموزه هاي قرآني روشن شود. آنچه از آيات به دست مي آيد اين است كه نفخ صور كاركردها و آثار بسيار گوناگون و متعددي دارد كه بيش از 60 اثر در قرآن براي آن بيان شده است.
البته اين آثار براي دو نفخ و صيحه متفاوت است؛ چرا كه نفخي براي نابودي و نفخي براي احياست. از اين رو خداوند در آيات 8 و 9 مدثر، لحظه دميدن و نفخ صور در آستانه قيامت را، آغاز سختي ها و ناگواري ها براي اهل محشر مي داند كه اكثريت مردم را شامل مي شود.
همچنين نفخ صور، آغاز قيامت و رستاخيز انسانهاست كه در آياتي از جمله 73 سوره انعام و 99 سوره كهف و 100 تا 103 سوره مؤمنون و طه و 51 تا 54 سوره يس به آن توجه داده شده است.
از آثار نفخ نخست صور، اختلال در نظام هستي و پاشيدگي آن (حاقه، آيات 13 تا 16)، حركت كوهها همانند ابرها (نمل، آيات 87 و 88 و نباء، آيات 18 و 20)، ترس و خوف و وحشت همگاني (همان)، فروپاشي آسمان و پيچيده شدن آن چون طومار (انبياء، آيات 103 و 104) متلاشي شدن كوهها (نمل، آيات 87 و 88)، استقرار فرشتگان در اطراف و حمل عرش الهي از سوي هشت تاي آنان به سوي جهان ديگر و نظام ديگر (همان)، بي هوشي موجودات در آسمان و زمين (زمر، آيه 68) از جمله بي هوشي كافران و مشركان (طور، آيات 42 و 45)، ترس و خوف همگاني و فرار بستگان و خويشان از همديگر (عبس، آيات 33 تا 35)، غافلگيري همه انسانها (يس، آيات 49 و 50)، پايان عمر بشر و زندگي انسان در زمين (يس، آيات 49 و 50 و جامع البيان، ج12، جزء23، ص17) و مانند آن مي باشد. با اين نفخ دنياي مادي پايان مي يابد و اثري از اين دنياي با عظمت و ستارگان و زمين و موجودات آن نمي ماند.
پس از اين نفخ مدتي سكوت همه جهان را در برمي گيرد.پس از آن است كه زندگي دوباره با نفخ صور دوم آغاز مي شود و جهاني ديگر از درون اين آسمان و زمين متولد مي شود.دراين زمان است كه همه اين آسمان و زمين تولدي ديگر مي يابد كه با نظام دنيوي كاملا متفاوت است.
در نفخ صور دوم، زمين به واسطه عنايت خاص و نور خداوندي روشن مي شود (زمر، آيات 68 و 69 و الميزان، ج 17،ص 295) و همگان ناگهان از قبر بيرون آمده و سراسيمه به سوي محشر مي روند و در پيشگاه خداوندي (نمل، آيه 87 و نباء آيه 18 و نازعات، آيات 6 تا 14) حاضر شده تا براي حسابرسي اعمال و پاداش خود را آماده سازند. (همان و نيز زمر، آيات 68 تا 70) اين گونه است كه زندگي به ظاهر پايان يافته و جهان به ظاهر نابود شده همانند ققنوسي از دل خاكستر بيرون مي آيد و رستاخيز آغاز و زندگي ابدي انسان درجهاني ديگر شروع مي شود. (انبياء آيات 103 و 104 و ق، آيات 19تا 21 و آيات ديگر)
از آثاري كه براي نفخ صور بيان شده، آورده شدن نامه اعمال در صحنه قيامت پس از نفخ دوم صور و احياي مردگان است كه درآيات 68 و 69 سوره زمر بيان شده است. درآن زمان نامه اعمال افراد به نام كتاب در دست هر كسي گذاشته مي شود تا براساس آن، مجازات و كيفر يابند. (التبيان، ج 9، ص 47)
از آثار نفخ دوم، زنده شدن همه انسانها (انبياء، آيه 103و تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 416 حديث180)، زنده شدن دوباره موجودات آسمان و زمين پس از مردن به نفخ صور نخست (زمر، آيه 68) گرد آمدن همه انسانها درصحنه قيامت و محشر است. (كهف، آيه 99) خداوند درآيات ديگر، آثار ديگري چون اشتغال همه انسانها به خود و عدم توجه به حال و روز ديگران (عبس، آيات 33 و 34)، انتظار سرنوشت (زمر آيه 68)، بازگشت به سوي خدا (ق، آيات 41تا 43)، پايان دوره تكذيب حق وحقيقت ( يس، آيات 49 و 50) تحقق تهديدها و وعده ها و وعيدهاي خداوند (ق، آيه 20) و بي تاثيري چاره جويي ها (طور، آيات 45 تا 47) و مانند آن را بيان مي كند.
به هرحال، داستان انسان و هستي، داستان بي پاياني است كه در داستان نفخ صور تنها گوشه اي از اين داستان بي پايان بيان شده است. از همين گوشه اي كه خداوند نشان داده مي توان عظمت مسايل را دانست و براي اين فرصت كوتاه عمر ارزشي بسيارديد و براساس اهداف و حكمت آفرينش تصميم گرفت و زندگي كرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا