اعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

مقامات محمد(ص) در قرآن

samamos-comپيامبر(ص) همانند خداوند غيرقابل شناخت كامل و توصيف است؛ چرا كه وي مظهر اكمل و اتم خداوندي است؛ اما اين بدان معنا نيست كه پيامبر(ص) دور از دسترس باشد؛ زيرا در اين صورت نمي تواند اسوه و سرمشق بشريت باشد.

بنابراين هر دو حكم تعطيل و تشبيه درباره پيامبر(ص) نيز باطل است. چرا كه آن حضرت(ص) في الجمله قابل شناخت و توصيف مي باشد و تعطيل در شناخت نسبت به او راه ندارد؛ چنان كه همانند خداوند نمي توان براي او همانندي آورد؛ چرا كه تشبيه كسي به او نيز امري مردود است. البته اميرمؤمنان علي(ع) به تعبير خداوند در قرآن، نفس و جان (آل عمران، آيه61) و باطن و بخشي از هستي پيامبر(ص) است و به تعبير خود پيامبر(ص) هر دو نوري يكتا و يگانه هستند و هر حكمي كه درباره پيامبر(ص) مي شود درباره اميرمؤمنان علي(ع) نيز مي شود و نمي توان او را شبه يا شبيه پيامبر(ص) دانست؛ چرا كه بخشي از وجود هر چيزي، شبيه آن چيز خوانده نمي شود، بلكه عين و نفس همان چيز است.

در عين حال برخي از امور، موضوعات و مقامات ظاهري وجود دارد كه به عنوان اختصاصات ظاهر مطرح مي باشد كه از آن جمله مي توان به رسالت و همسر و مانند آن اشاره كرد؛ زيرا جهان مادي اقتضائاتي دارد كه نمي توان آن را ناديده گرفت، ولي هرگز در تحليل و تبيين ها، جهان مادي و مظاهر آن چنان اصالتي ندارد كه بتوان آن را معيار دوگانگي دانست؛ از اين رو حكم قرآني درباره پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) در بسياري از مسايل يكي است و تفاوتي ميان آن دو قايل نمي شود. بر اين اساس هرگاه سخن از مقامات محمدي است به جز در بخش ظاهري و مؤثر، مقامات علوي نيز مراد مي باشد.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاهي به مقامات محمدي بر اساس آموزه هاي قرآني داشته باشد و جايگاه محمد(ص) و علي(ع) و به تبع آن انوار چهارده معصوم(ع) را تبيين نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

مقام مظهريت مطلق محمدي

بي گمان شناخت خداوند، شناختي است كه از طريق پيامبر(ص) به دست مي آيد؛ زيرا همه پيامبران كه از آن ها به عناويني چون مخلصان يعني خالص شدگان خداوندي ياد مي شود، تحت سايه ولايت مظهر مطلق الهي يعني پيامبر(ص) هستند و شناخت آنان برگرفته از شناخت آن حضرت(ص) است؛ چنان كه رسالت ايشان به تبع رسالت پيامبر(ص) مي باشد؛ هر چند كه در مرتبت دنيوي، آنان تقدم داشتند، ولي همگي مأمور پيامبر(ص) بودند تا اسلام محمدي(ص) را تبليغ كنند.

از اين رو تنها مجراي شناخت، همان حقيقت محمدي(ص) است و كسي را نرسد كه از راه ديگري به حقيقت خداوندي و اسماء و صفاتش علم و آگاهي يابد.

پيامبر(ص) بارها خود درباره تقدم منزلت و رتبه وجودي اش مي فرمود كه «اول ما خلق الله نوري؛ نخستين چيزي كه خداوند خلق كرد نور من بود.» حضرت همچنين در خصوص تقدم در مقاماتي چون مقام نبوت بر همه پيامبران از جمله حضرت آدم(ع) مي فرمايد: «كنت نبيا و الادم بين الماء و الطين؛ من نبي بودم در حالي كه آدم بين آب و گل بود.» (بديع الزمان فروزانفر؛ احاديث مثنوي؛ ص102) البته از اين عبارت مي توان اين معنا را نيز فهميد كه انتخاب پيامبر(ص) پيش از خلقت و آفرينش حضرت آدم(ع) مانند نبوت آدم و ديگر پيامبران در برنامه خداوندي بوده است و تنها زمان تحقق و وقوع آن نيازمند تحقق شرايطي از جمله خلقت و آفرينش آدم و مانند آن بوده است.

به هر حال، هيچ شكي نيست كه پيامبر(ص) به صراحت از تقدم رتبه وجودي و منزلت خويش بارها به اشكال گوناگون سخن گفته است. ايشان ضمن اين كه نور خويش را اولين مخلوق مي شمارد، در همان حال در عبارتي ديگر مي فرمايد: اول ما خلق الله العقل؛ اول مخلوق الهي عقل است.

اين بدان معنا خواهد بود كه عقل و نور محمدي نمي تواند دو چيز باشد، بلكه عقل و نور يكي است و اولين مخلوق همان حقيقت نوري و عقلي آن حضرت(ص) است. (بديع الزمان فروزانفر؛ احاديث مثنوي، ص .202 و نيز خواجه محمد پارسا؛ شرح فصوص الحكم؛ ص 505؛ نيز ن. ك. به: موسي اكرمي؛ رساله از ابن عربي تا عراقي؛ به پاس كنگره بزرگداشت فخرالدين عراقي؛ اراك؛ ارديبهشت 74).

در فلسفه و عرفان نظري اسلامي اين معنا به اثبات رسيده است كه صادر نخست يا همان مظهر نخست، مظهري كامل و تمام است و از آن جايي كه در ميان آفريده هاي الهي كسي به شرافت پيامبر(ص) نمي رسد، مي بايست ايشان همان صادر و يا مظهر نخست باشد.

اين معنا به شكلي ديگر در آموزه هاي قرآني در هنگام بحث از مساله دايره دوري وجود بيان شده است؛ چرا كه مقتضاي دايره وجودي از اويي به سوي اويي، مسير دايره نزولي و صعودي يكي است؛ يعني هر چيزي كه از همان جا صادر يا ظهور يافته دوباره از همان چيز يا مسير باز مي گردد. خداوند در آياتي در تفسير موضوع «انالله و انااليه راجعون» به اين نكته توجه مي دهد كه بازگشت، تنها از صراط مستقيم امكان پذير است كه در روايات پيامبر(ص) و علي(ع) معرفي شده است و بارها از انوار معصومان(ع) روايت شده كه فرمودند: انا الصراط المستقيم يا نحن الصراط المستقيم، من يا ما همان راه راست الهي هستيم كه مسير مراجعت و بازگشت است.

اين كه خداوند منتهاي سير هر وجودي را رب و پروردگار پيامبر(ص) معرفي مي كند و مي فرمايد: «و ان الي ربك المنتهي؛ انتهاي سير هر چيزي به سوي پرودگار توست». (نجم، آيه 42) به اين معناست كه آغاز سير در دايره وجودي نيز رب پيامبر(ص) بوده است.

بر اين اساس، رجعت و بازگشت تنها از مسير رب و پروردگار حقيقت محمدي(ص) شدني است. از اين رو خداوند به صراحت مي فرمايد: «ان الي ربك الرجعي؛ بازگشت و رجعت به سوي پروردگار توست». (علق، آيه8)

اين بدان معناست كه همه هستي به سوي حقيقت محمدي(ص) باز مي گردد و از اين مسير رجعت به منتهاي سير خود مي رسد.

در مقام رسالت و اموري چون نبوت و حقيقت دين نيز همين معنا و حكم جريان مي يابد؛ چرا كه اسلام، چيزي جز حقيقت ارايه شده از سوي حقيقت محمدي نيست و همه پيامبران، رسول حقيقت محمدي براي ابلاغ اسلام محمدي بودند. از اين رو خداوند به صراحت اعلام مي دارد كه جز اسلام ديني پذيرفته نيست: و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الاخره من الخاسرين؛ و هر كه دين و آييني جز اسلام بجويد و بخواهد و به آن دل بندد، هرگز از او پذيرفته نخواهد شد. (آل عمران، آيه 58) پيامبران ديگر نيز همين معنا را تبليغ و بيان مي كردند و به صراحت مي فرمودند: «انا اول المسلمين (انعام، آيه 163)، چنان كه حضرت ابراهيم(ع) مي فرمود. اين در حالي است كه از نظر ذاتي و اوليت حقيقي، تنها پيامبر(ص) و نفس و جانش اميرمومنان علي(ع) اول مسلم و مومن بودند؛ چرا كه نخستين ظهور و مظهر الهي مي باشند و لذا پيامبر(ص) در بيان حقيقت اوليت در اسلام و ايمان مي فرمايد: «يا علي انت اول المسلمين اسلاما و اولي المومنين ايمانا، اي علي! تو اولين در اسلام و ايمان هستي.»

پيامبر(ص) هر چند به ظاهر در رسالت، آخرين رسول است، ولي در حقيقت به سبب مظهريت مطلق از خداوند و اول مظهر بودن، اول رسول نيز بوده است و همه پيامبران، در حقيقت رسول رسول الله(ص) بودند. از اين رو همگان به اسلام دعوت مي كردند و تصديق گر ايشان و بشارت گوي آن حضرت(ص) بودند؛ چنان كه آن حضرت گواه و شاهد بر همه پيامبراني است كه خودشان شاهدان امت خويش هستند: «فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك علي هولاء شهيدا؛ حال آنها چگونه خواهد بود و در آن روز كه براي هر امتي گواهي بر اعمالشان مي طلبيم و تو را گواه و شاهد آنان قرار خواهيم داد». (نساء، آيه 14) از اين رو از حقيقت محمدي(ص) به عنوان شاهد شاهدان و گواه گواهان ياد مي شود.

به هرحال، مقامات پيامبري(ص) بسيار رفيع و بلند است؛ چرا كه وي در سير نزولي و صعودي در منتهايي قرار دارد كه از آن به مقام عمائيه ياد مي شود و در آموزه هاي قرآني از آن به «مقام تدلي» و «قاب قوسين او ادني» تعبير شده است. (نجم، آيات 8 و 9) اين بدان معناست كه هر چيزي مخلوق و آفريده و صنعت حقيقت محمدي به عنوان مظهر اتم و اكمل و نخست الهي است؛ نحن صنايع ربنا و الناس بعد صنايع لنا» (نهج البلاغه، نامه 82، نامه به معاويه)

مقامات دنيوي و اخروي پيامبر(ص)

1- تسليم

خداوند در آياتي بسيار، مقاماتي را براي پيامبر(ص) در دنيا و آخرت بيان مي كند كه از جمله مي توان به مقام تسليم در برابر خداوند اشاره كرد. آن حضرت(ع) از چنان مرتبه اي از تسليم محض برخوردار بوده است كه خداوند خود، او را به اين مقام مي ستايد. (آل عمران، آيه 02 و انعام، آيات 41 و 17 و 361)

2- رسالت و نبوت

مقام رسالت و نبوت از ديگر مقامات حقيقت محمدي است كه پيش از اين بخشي از آن مطرح شده و به همان اندازه در اين جا بسنده مي شود. (بقره، آيات 101 و 911 و 151 و آيات ديگر قرآن) مقام رضا از ديگر مقامات حقيقت محمدي(ص) است. اين مقام در گرو صبر، تسبيح و تحميد مدام پروردگاري است كه در آيه 031 سوره طه براي پيامبر(ص) اثبات شده است.

3- شفاعت

مقام شفاعت از ديگر مقامات رسول الله است كه در آيه 97 خداوند به آن اشاره كرده و مي فرمايد كه اين مقام از طريق تهجد و نافله شب براي مردمان ديگر قابل دسترسي است. با اين تفاوت كه شفاعت پيامبر(ص) شفاعت مطلقي است كه برتر و گسترده تر از آن نمي توان تصور كرد. (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 112، حديث 204) خداوند در آيه 5 سوره ضحي به پيامبر(ص) وعده داده كه در اين مقام چنان به وي اجازه شفاعت داده مي شود كه آن حضرت(ع) راضي و خشنود شود.(بحارالانوار، ج 8، ص 75، حديث 27 و نيز مجمع البيان، ج 9 و 01، ص 567)

4- عصمت مطلق

مقام عصمت مطلق نيز از ديگر مقامات پيامبر(ص) است كه در آياتي از جمله آيه 341 سوره بقره بيان شده است؛ چرا كه شهادتي كه از سوي خداوند در روز قيامت اقامه مي شود مي بايست به گونه اي باشد كه هيچ مناقشه اي در آن نباشد و اين خود، گواهي بر عصمت الهي آن حضرت(ص) دارد كه هيچ گونه دروغ و اشتباه، سهو، گزاف و خطايي در آن راه نخواهد يافت.(الميزان، ج 21، ص 323)

همچنين خداوند در آيه 23 و 231 سوره آل عمران و آيات ديگر بر وجوب مطلق اطاعت از آن حضرت(ص) تاكيد كرده و اطاعت از وي را اطاعت خويش برمي شمارد. اين بدان معناست كه ايشان از عصمت مطلق و كامل برخوردار است؛ چرا كه اگر اين چنين نبود مي بايست اطاعت را مقيد مي كرد؛ درحالي كه اطاعت پيامبر(ص) را همانند اطاعت خويش، مطلق و بدون هيچ گونه قيد و شرطي آورده است، اين نحوه بيان خود به خود دلالت بر اين معنا دارد كه عصمت ايشان مطلق و كامل است و ايشان از هرگونه خطا و اشتباه و سهو و مانند آن در امان است، وگرنه چنين فرماني جايز نيست. (الميزان، ج 5، ص 983)

از ابن تيميه نقل مي شود كه در انكار روايت غدير بويژه نسبت به بخش دوم آن، كه پيامبر(ص) مي فرمايد: «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ خداوندا هر كه او را دوست مي دارد و ولايت و حكومت و حكمش را مي پذيرد دوست بدار و ولي خود بدان و دشمن بدار هركه او را دشمن دارد»، گفته است كه اين بخش را نمي توانيم بپذيريم، زيرا اين عبارت بيانگر عصمت است و اطاعت او عين اطاعت پيامبر(ص) و خدا دانسته شده است. از اين رو نمي توانم بپذيرم كه چنين عصمت و اطاعتي براي علي(ع) گفته شده باشد.

5- قضاوت

از مقامات دنيوي و آخروي آن حضرت(ع) قضاوت و داوري است كه به دو شكل داوري در موضوعات دنيوي (نساء آيات 54 و 501 و مائده، آيات 24 و 34) و قضاوت و داوري در آخرت به شكل قسيم النار والجنه براي آن حضرت(ص) اثبات شده است. خداوند در سوره اعراف به صراحت مي فرمايد كه آن حضرت(ص) و انوار معصومان(ع) در قيامت بر اعراف قرارمي گيرند و به داوري و قضاوت مي پردازند و بهشت و دوزخ انس و جن را مشخص مي كنند.

6- ولايت

از ديگر مقامات دنيوي و اخروي پيامبر(ص) مي توان به ولايت اشاره كرد. ولايت و امامت بر خلاف خلافت، اختصاص به دنيا ندارد و با برپايي قيامت، ولايت و امامت پايان نمي پذيرد، هرچند امر خلافت الهي مختص به دنياست.

اين ولايت از آن حقيقت محمدي(ص) است و لذا خداوند آن را براي ديگر معصومان(ع) نيز اثبات كرده و مي فرمايد: انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه و هم راكعون؛ ولي شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده اند: همان كساني كه نماز برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند. (مائده، آيه 55)

بنابراين براي رسيدن به مقام ولايت الله، بايد از ولايت حقيقت محمدي(ص) گذشت. و من يتول الله و رسوله والذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون؛ چرا كه هرگونه تولي ديگران به معناي تولي طاغوت و خروج از حزب الله به حزب شيطان، مردود مي باشد. (مائده، آيه65 و آيات ديگر)

خداوند مي فرمايد كه ولايت حقيقت محمدي(ص) بر همه ولايت ها حاكميت و حكومت دارد و كسي نمي تواند با توجه به ولايت خدا و حقيقت محمدي بر جان و مال و عرض خويش، سخني از ولايت طبيعي خود بر اين امور كند. از اين رو به صراحت مي فرمايد: النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم (احزاب آيه6) چرا كه ولايت محمدي(ص) ولايتي همانند ولايت خالق است كه ولايت مالكانه مطلق است.

7- عبوديت

ازديگر مقامات بلند و رفيع پيامبر و حقيقت محمدي(ص) بايد به مقام عبوديت ايشان اشاره كرد كه خداوند ايشان را فراتر از عبدالله و مظهر كمال تمامي اسماء و صفات بارز الهي، مظهر عبده يعني مظهر اسما و صفات غيبي نيز برمي شمارد كه اگر نگوييم شامل اسم مستأثر نيز مي شود ولي دست كم بسياري از صفات غيبي را دربرمي گيرد كه هنوز مظاهر شهودي نيافته است. به سخن ديگر، چون حقيقت محمدي در مقام تدلي او ادني، در مقام عمائيه است دربردارنده مظهريت غيبي الهي نيز مي باشد تا ظهور اول در غيب و ظهور نيز همانند اظهاركننده خود باشد.

خداوند بارها حقيقت محمدي را به عبده و عبدنا و مانند آن مي ستايد كه از جمله مي توان به آياتي چون آيه 1 سوره اسراء و كهف و نيز 32 سوره بقره به عنوان نمونه اشاره كرد.

پيامبر(ص) در مظهريت، به تمام و كامل است و چون حقيقت محمدي با نفس و باطن خود مي باشد، براين اساس مي توان حكم مشابهي براي باطن وي يعني انوار معصومان نيز كرد و گفت كه آنان نيز در مقام مظهريت مطلق هستند.

بي گمان بيان اين مطلب درباره حقيقت محمدي از آن روست تا با تدبر در اين آيات و روايات ضمن شناخت حقيقت هستي و قطع و يقين به اين حقيقت، زمينه تاثرپذيري و عاطفي و احساسي پديد آيد و با ايجاد محبت نسبت به اين حقيقت، ايمان و باور و عقيده در دل، زنده و باور شود و اجازه دهد تا ايمان ما را به اطاعت محض و ولايت مطلق ايشان رهنمون گرداند؛ چرا كه ايمان چيزي جز حب نيست و اگر كسي به اين محبت نرسد هرگز مفهوم اطاعت و ولايت و مانند آن را درك نخواهدكرد و درمسير شدن هاي كمالي درست قرار نخواهدگرفت و به سرمقصد منزل به جذبه عشق محمدي گام برنخواهد داشت. از اين رو خداوند به مؤمنان متاله خواه فرمان مي دهد كه اگر مي خواهند محبوب خداوند شوند از محبت و اطاعت حقيقت محمدي اشباع شوند: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله؛ بگو اگر خدارا دوست داريد از من پيروي كنيد تا محبوب خداوند شويد. (آل عمران، آيه13)

باشد با اين شناخت به سوي حقيقت محمدي و علوي رفته و اطاعت و ولايت عاشقانه و محبانه خويش را ابراز و اظهار نماييم و متاله و خدايي شويم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا