اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

مراتب تقوا و درجات متقین

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

تقوا یکی از کلیدی ترین واژگان و مفاهیم قرآنی است. تقوا حالتی نفسانی است که انسان را از خدا و اموری حفظ می کند که خشم و غضب خداوند را موجب می شود. بنابراین تقوا شامل ترک اموری و انجام اموری دیگر است که ترک آن ها خود موجب خشم الهی می شود. البته در آموزه های قرآنی مراتبی برای تقوا و درجاتی برای متقین و آثاری برای تقوا بیان شده که بسته به مراتب تقواست. بنابراین، نمی توان همه آثار بیان شده برای تقوا را برای همه مراتب آن بر شمرد. نویسنده در این مطلب بر آن است تا این فرق ها و تفاوت ها را بیان کند و درک بهتری از مفهوم و اصطلاح قرآنی تقوا فراهم آورد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

تقوا، وقایه از غضب الهی

واژه «تقوی» از ریشه «وقی» در اصل «وقوی» بوده که به اعلال «واو» به «تاء» تبدیل شده است. واژه «وَقَى – یَقِی: وِقَايَةً» به معنای نگه داری و حفظ است. تقوی و در فارسی تقوا اسم و به معنای «نگه داری و حفظ كردن خويشتن از چيزى است كه انسان از آن مى‌ترسد.»

در اصطلاح قرآنی تقوا به معنای حفظ و نگه داری انسان از غضب و خشم الهی است؛ بنابراین، انسان می بایست خود را از هر آن چیزی حفظ و نگه دارد که موجب غضب الهی می شود. پس پرهیز و اجتناب از گناه و نیز ترک تکالیف الهی که موجبات غضب الهی را می شود، از مصادیق تقوای الهی بشر خواهد بود. از همین روست که برخی گفته اند که کمال تقوا حتی با ترک برخی از مباحات تحقق می یابد(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص‌881‌، «وقى»)؛ زیرا انجام برخی از مباحات مانند تفریحات سالم برای کسی در مرتبه عالی از شناخت خداوندی ، لازم و ضروری است؛ زیرا انجام این گونه مباحات به معنای انجام کاری لغو و بیهوده و عبث در پیشگاه خداوندعظیم، جلیل، جبار و قهار است. علامه حلی می گوید: من یازده سال با خواجه نصیرالدین طوسی زندگی کردم یک مباح از او ندیدم. نه اینکه یک آدم دوری گزین از همه چیز بود، بلکه یعنی آنچنان کارش را تنظیم کرده بود که همه کارها برایش یا واجب می شد یا مستحب. اگر می خوابید آن خواب برایش مباح نبود، حتما مستحب بود، چون خواب را در وقتی می کرد که به آن نیاز داشت. اگر غذا می خورد، آن غذا را وقتی می خورد و آنچنان می خورد که آن غذا را باید می خورد، خوردنش بر او واجب یا حداقل مستحب بود، و لباس که می پوشید و حرف که می زد همین طور. یک کلمه حرفش حساب داشت. حرفی که هیچ اثر نداشت نمی گفت. پس او حرف مباح نداشت. انسان باید تقوا داشته باشد حتی از غیر خدا، تقوا داشته باشد از توجه به غیر خدا، تقوا داشته باشد از غفلت خدا.

فرایندی و مرتبه ای بودن تقوایابی انسان

برای نفس انسانی حالاتی است که از جمله آن ها حالت نفسانی تقواست. در آیات قرآنی به این که تقوا یک حالت نفسانی است اشاره مستقیمی شده است؛ زیرا خداوند از تقوای قلوب سخن به میان آورده است. تعبیر تقوای قلوب، در آیه 32 سوره حج آمده است و خداوند می فرماید: «فَاِنَّها مِن تَقوَی القُلوب ؛ به راستی که آن از تقوی قلوب است.» این تعبیر می‌رساند که تقوا، امری معنوی و مرتبط با روح و نفس انسان است. پس تقوا همچون اعمال بدنی نیست که متشکل از حرکات و سکنات باشد و یا از نظر ظاهری، مشترک بین طاعت و معصیت. چنان که باید گفت تقوا همچنین از عناوینی نیست که بتوان آن را قطعاً از افعالی چون احسان، طاعت و امثال این‌ها انتزاع کرد و به شکلی حتمی به تقوا عامل آن پی برد.

هم چنین از آیه 3 سوره حجرات به دست می آید که تقوا با قلب، پیوند و ارتباط تنگاتنگ و مستقیمی دارد، زیرا خداوند می فرماید: «اِنَّ الَّذینَ یَغُضّونَ اَصواتَهُم عِندَ رَسولِ اللّهِ اُولـئِکَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّهُ قُلوبَهُم لِلتَّقوی لَهُم مَغفِرَةٌ واَجرٌ عَظیم؛ كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى‏كشند همان كسانند كه خدا دلهايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ است. ».

برپایه روایات معصومان علیهم السلام هم، تقوا امری قلبی و نفسی است، چنان که به فرموده رسول اکرم صلوات الله علیه هر چیزی معدنی دارد و معدن تقوا قلوب عاقلان است (روضة الواعظین، ص۴) یا این حدیث که تقوا ریشه ایمان است.( تحف العقول، ص۲۱۷)

به هر حال، تقوا از کیفیات نفسانی و حالت آن است. البته مراد از «حالت»، همان حال در مقابل گذشته و آینده نیست که دلالت بر دگرگونی زمانی دارد؛ بلکه مراد از حالت و حال، همان هیاتی است که بر نفس عارض می شود، ولی هنوز راسخ نشده و ثبات نیافته باشد؛ درحالی که ملکه به زمانی گفته می شود که آن هیات در نفس راسخ گردد و ثبوت یابد. از این رو گفته شده که نسبت حال با ملکه، چون نسبت طفل بود با مرد. (نک: اساس الاقتباس، ص 44)

اصولا کیفیات نفسانی همانند فضایل یا رذایل اخلاقی در یک فرآیند در نفس آدمی شکل گرفته و تثبیت می شود. در آغاز شکل گیری هر کیفیتی در نفس، آن را حال می گویند؛ زیرا هنوز ثبات و رسوخ در نفس نیافته و هر آن ممکن است تغییر کند؛ اما وقتی صفاتی چون محبت یا حسادت، ترس و شجاعت، خجلت و حیا و مانند آن ها در نفس انسان جایگیر شود و ثبوت و ثبات یابد به طوری که دیگر تغییر آن ناشدنی یا سخت شدنی باشد، آن را ملکه می گویند.

بر این اساس می توان گفت که کیفیات نفسانی از مصادیق امور فرآیندی است که اندک اندک در نفس آدمی شکل می گیرد. هم چنین از مصادیق امور مشکک دارای مراتب و درجاتی است. به این معنا که یک مفهوم مشترک معنوی با مصادیق دارای مراتب و درجات متعدد و متنوع است. از همین نظر می توان آن را با نور همانند دانست که یک مفهوم مشترک معنوی است ولی مصادیق مختلف آن مانند نور خورشید تا نور شمع تا نور کرمک شبتاب بسیار متنوع و متعدد است.

خداوند به صراحت در آیاتی از قرآن اموری را دارای مراتب تشکیکی همانند نور دانسته که از جمله آن ها می توان به ایمان، یقین و تقوا اشاره کرد. از همین روست که گاه خطاب به اهل ایمان می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، ایمان بیاورید به خدا و پيامبرش.(نساء، آیه 136)

یا درباره یقین آن را دست کم به سه مرتبه علم الیقین و عین الیقین(تکاثر، آیات 5 و 7) و حق الیقین(حاقیه، آیه 51 ؛ واقعه، آیه 95) دسته بندی کرده است.

خداوند درباره مراتب تقوا نیز می فرماید: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، گناهى در آنچه قبلًا خورده‏اند نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آن گاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد.(مائده، آیه 93) هم چنین در آیه 16 سوره تغابن می فرماید در حد استطاعت تقوا پیشه گیرید که بیانگر تفاوت درجاتی و مراتبی تقوا است. کاربرد لفظ افضل تفضیل «اتقی» خود گواه روشن دیگری بر مراتب تقوا است؛ از همین روست که در آیه 17 سوره لیل از «وسَيُجَنَّبُها الاَتقى» سخن به میان آورده و در آیه 13 سوره حجرات نیز می فرماید: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ کریم ترین شما در نزد خدا با تقواترین شماست.

از این صریح تر و روشن تر آن که خداوند در آیه 102 سوره آل عمران به مومنان فرمان می دهد و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تقوا از خداى را چنانكه شايسته تقوای از اوست، پيشه كنيد و مميريد مگر در حالى كه مسلمان باشيد.

پس مرتبه تقوای عالی و نهایی به آن است که خداى يكتا آن گونه كه شايسته است، فرمانبردارى گردد و نافرمانى نشود، سپاس نعمتهاى او گزارده شود و ناسپاسى و كفرانی صورت نگرید؛ و در همه حال، در يادها باشد و هرگز فراموش نشود. اين تفسیر از حق تقات از ششمين امام نور و هدایت امام صادق آل محمد(ص) روايت شده است؛ زیرا آن حضرت می فرماید: «اَن يطاع فلا يُعصى و يشكر فلايكفر و يذكر فلا ينسى‏».(نک: مجمع البیان، طبرسی، ذیل آیه)

مراتب تقوای الهی

چنان که بیان شد برای تقوا مراتبی است. برخی مراتب تقوا را به اقسام سه گانه: تقوای لله، بالله و فی الله دسته بندی کرده اند. برخی دیگر برای هر مرتبه ای از آن سه مرتبه قایل شده و مراتب کلی را نه مرتبه دانسته اند. برخی دیگر تقوای الهی را به سه دسته تقوای عام، تقوای خاص و تقوای اخص دسته بندی کرده اند. با نگاهی به آموزه های قرآنی که آثار و نتایج تقوا در آن به سه مرتبه از یقین دسته بندی شده می توان گفت که مراتب اصلی و کلی تقوا همان مراتب سه گانه است؛ زیرا از نتایج سه گانه بیان شده در باره تقوا می توان تقوا را نیز به سه دسته اصلی بخش کرد.

با نگاهی به کتب اخلاقی می توان دریافت که بیشتر فضایل اخلاقی سه درجه دارد: عام و خاص و اخص. تقوا نیز به عنوان یک فضلیت اخلاقی نیز همین سه مرتبه را دارا است. برخی از علمای اسلامی این سه مرتبه را این‌گونه بیان کرده‌اند: 1- تقوای عام: پرهیز از محرمات؛ 2. تقوای خاص: اجتناب از مشتبهات؛ 3- تقوای اخص: دوری از مباحات، در پرتو اشتغال به واجبات و مستحبات. (جوادی آملی، تسنیم ، تفسیر قرآن کریم، تنظیم و ویرایش: علی اسلامی، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ج 2، ص 155)

در باب 83 مصباح الشریعه از امام صادق(ع) نقل شد که فرمود:‌ «تقوا بر سه وجه است: تقوا از ترس آتش و عقاب، و آن ترک حرام است و تقوای عام می‌باشد، تقوای از خدا، که علاوه بر اجتناب از حرام ترک شبهات است و این تقوای خاص است. تقوا در [راه] خدا و آن ترک حلال علاوه بر اجتناب از شبهه است.

از نظر قرآن، نتایج اصلی تقوا در قالب علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین بروز و ظهور می کند، پس تقوای الهی نیز سه دسته خواهد بود. البته این مراتب سه گانه تقوای الهی را هر کسی نامی نهاده است که به برخی از این نام گذاری ها اشاره شده و به همان در این جا بسنده می شود.

  1. تقوای عام: تقوای عام همان تقوا از گناهان و ترک محرمات است. البته در مرتبه بالاتر از همین تقوا، انجام واجبات نیز به عنوان تقوای عام مطرح است؛ زیرا هدف از تقوا وقایه و حفظ خویش از خشم و غضب الهی است. از آن جایی که موجبات خشم الهی تنها انجام محرمات نیست، بلکه ترک واجبات نیز موجب خشم و غضب الهی می شود، می توان گفت که تقوای عام همان انجام تکالیف از حرام و واجب است. خداوند در آیات بسیاری ضمن بیان مصادیقی از تقوا که به حوزه محرمات و گناهان ارتباط دارد، مصادیقی از تقوا را بیان می کند که به حوزه واجبات بلکه حتی مستحبات مرتبط است. به عنوان نمونه خداوند در آیه 1 سوره انفال مطلق اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و در آیه 2 سوره مائده و آیات 17 و 28 سوره طور و 13 و 14 سوره مریم و آیات دیگر، بر و احسان را به عنوان مصداق تقوا بر شمرده و در آیه 10 سوره حجرات نیز اصلاح میان مومنان را به عنوان مصداق تقوا بیان می کند. هم چنین پرداخت مال یتیمان(نساء، آیات 1 و 2)، پى‌ريزى مؤسّسات و ساخت مراکز دينى از جمله مساجد(توبه، آیه 108)، بیان گرفتار محکم و استوار به ویژه در تبلیغ(احزاب، آیه 70)، تعاون و همکاری در کارهای خیر(مائده، آیه 2) احترام و حرمت گذاری نسبت به پیامبر(حجرات، آیه 3) و ماه های حرام(بقره، آیه 194)، ادب و تواضع( حجرات، آیه 3)، امانت داری(بقره، آیه 283)، امر به معروف و نهی از منکر(آل عمران، آیات 102 و 104)، انفاق(بقره، آیات 194 و 195) و بسیاری از اعمال و کارهای صالح در قالب تقوای الهی مطرح می شود. بنابراین تقوای الهی تنها پرهیزگاری به معنای ترک محرمات و گناهان نیست، بلکه تقوای الهی همان پرهیزگاری از غضب و خشم الهی است که می تواند با انجام محرمات و ترک واجبات تحقق یابد. پس حفظ نفس و نگه داری خویشتن از غضب و خشم الهی همان تقوا و پرهیزگاری است که مراد در این گونه آیات و مانند آن هاست. از همین روست که خداوند به صراحت در آیه 6 سوره تحریم و 24 سوره بقره و 131 سوره آل عمران از مردم می خواهد تا خود را از دوزخ که نماد جلال و غضب الهی است حفظ کنند و این گونه تقوای الهی را نشان دهند.
  2. تقوای خاص: تقوای خاص همان تقوای انسان از نسبت دادن صفت نیک و کار نیکو به خدا است به جای آن که به خودش نسبت دهد. پس متقی خودش را فقیر هویتی و ذاتی می داند و هر آن چه را از خیر و نعمت و صفت نیک و کار خیر می یابد، به خدای غنی حمید نسبت می دهد(فاطر، آیه 15) و می گوید: وَما بِكُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ؛ نعمتی برای شما نیست مگر از خدا.(نحل، آیه 53) پس هر چه دارایی است از آن خداست و ما وامدار او در هستی و نعمت های دیگرییم. پس هرگز چیزی را به خود نسبت نمی دهیم و اگر صفت خوبی داشته و کار نیکی انجام دادیم آن را منت خدا و فضل او می دانیم و همانند قارون نمی گوییم: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي؛ گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام.»(قصص، ایه 78) خداوند هم چنین درباره این تفکر و رفتار باطل انسان ها و تفکر قارونی می فرماید: فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‏خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد: «تنها آن را به دانش خود يافته‏ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏دانند.(زمر، آیه 49)
  3. تقوای اخص: تقوای انسان از غیر خداوند است. به این معنا که جز خداوند نمی بیند و نمی شناسد و هستی را تجلیات مظاهر الهی می داند. پس از غیر خداوند به سوی خدا فرار می کند و می گریزد: ففروا الی الله؛ پس به سوی خدا فرار کنید.(ذاریات، آیه 50) در این آیه بیان نشده که از چه چیزی فرار کنید، بلکه فقط بیان شد که به چه سمت و سویی فرار کنید. از این جا فهمیده می شود که انسان می بایست از همه چیز جز خدا فرار کند و تقوا پیشه گیرد.

مراتب تقوا در کلام امیرمومنان (ع)

امیرمومنان امام علی(ع) در وصیتی که در بستر شهادت به فرزندان خویش دارد، مراتب تقوا را با بیان مصادیق آن چنین توضیح و تشریح می کند:

أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ جَدَّكُمَا ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِّكُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْجِهَادِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَلْسِنَتِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَلَيْكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِيَّاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ . ثُمَّ قَالَ‏ : يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ( صلى الله عليه وآله ) يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ؛

شما را به تقواى الهى سفارش مى‏نمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا از دستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد. دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد. شما و همه فرزندان و خاندانم و هر كه اين وصيتم به او مى‏رسد را به تقواى الهى، و نظم در زندگى، و اصلاح بين مردم سفارش مى‏كنم، چرا كه از جد شما (صلّى اللّه عليه و آله) شنيدم مى‏فرمود: «اصلاح ذات البين از عموم نماز و روزه بهتر است». خدا را خدا را در باره يتيمان، آنان را گاهى سير و گاهى گرسنه مگذاريد، مباد كه در كنار شما تباه شوند. خدا را خدا را در رابطه با همسايگان، كه مورد سفارش پيامبر شمايند، پيوسته به آنان سفارش داشت تا جايى كه گمان برديم ميراث برشان خواهد ساخت خدا را خدا را در باره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند. خدا را خدا را در باره نماز، كه نماز عمود دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجا را خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد. خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا. بر شما باد به پيوند با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از دورى و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد، كه بد كارانتان‏ بر شما مسلّط شوند، آن گاه دعا كنيد و به اجابت نرسد. سپس فرمود: اى فرزندان عبد المطلب، نيابم شما را كه به بهانه كشته شدن من در خون مسلمانان فرو افتيد و گوييد: امير المؤمنين كشته شد، امير المؤمنين كشته شد معلومتان باد كه فقط قاتلم بايد قصاص شود. ملاحظه نماييد هرگاه من از اين ضربت او از دنيا رفتم تنها او را يك ضربت بزنيد، و گوش و بينى و اعضاى او را قطع مكنيد، كه من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى‏فرمود: «از مثله كردن دورى كنيد هر چند در باره سگ گاز گيرنده باشد.»(نهج البلاغه، نامه 47)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا