اجتماعیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

قرآن و نقش و جايگاه انتخاب

samamosانسان تنها موجودي است كه از اراده واختيار كامل برخوردار است و حتي ديگر موجوداتي كه اهل تكليف و داراي اراده و اختيار هستند نيز دراين حد از كمال اختيار و اراده و در نهايت انتخاب برخوردار نمي باشند.

با اين همه اراده و اختيار براي او حقوق و همچنين تكاليف و مسئوليت هايي را پديد مي آورد كه مي بايست آنها را در زندگي شخصي و اجتماعي مورد توجه و اهتمام قرار دهد. حضور در انتخابات به معناي انتخاب سرنوشت جمعي وگذاردن مسئوليت هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي كلان دراختيار شخص يا اشخاصي است و اين يعني واگذاري سرنوشت خود به ديگري.

بنابر اين هر انتخابي مي تواند تاثيرات شگرف و بزرگي در زندگي فردي و اجتماعي و نيز مادي و معنوي و همچنين دنيوي و اخروي به جا گذارد. از اين رو تبيين و تحليل مساله انتخابات به عنوان يك عمل سرنوشت ساز اجتماعي بر اساس آموزه هاي وحياني قرآني ضرورتي است كه نمي توان از آن چشم پوشيد؛ زيرا دانستن و شناخت نگرش قرآن به اين مساله به معناي شناخت حقوق و مسئوليت هاي انسان از نگاه خداوند و پروردگار هستي است.

نويسنده در اين مطلب بر آن است تا ديدگاه ها و نگرش قرآن را در اين زمينه ارائه دهد و نقش و جايگاه انتخابات در زندگي فردي واجتماعي و نيزدنيوي و اخروي را بازگو نمايد.

انتخابات، حق و تكليف

از آن جايي كه درتحليل قرآني و اسلامي حق و تكليف، ناظر به يكديگر است و هر جايي حقي ثابت شده تكليف و مسئوليتي نيز دركنار آن اثبات شده و يا هر جايي تكليف و مسئوليتي را به عنوان وظيفه بيان كرده حقي را در ضمن آن ديده است، مي توان گفت كه اگر انتخابات يك حق طبيعي و عقلاني و عقلايي است همچنين يك تكليف و مسئوليت انساني نيز مي باشد و كسي نمي تواند از آن شانه خالي كند؛ زيرا اگر چه مي توان از برخي حقوق طبيعي و قانوني و يا شرعي خود گذشت ولي نمي توان از حقوق اجتماعي گذشت و آن را ناديده گرفت.

به سخن ديگر ميان حقوق فردي و اجتماعي تفاوت هايي وجود دارد كه يكي از آنها عدم امكان چشم پوشي و گذشت از آن است و حتي اگر شخص از حق شخصي و فردي خود بگذرد به وي اجازه داده نمي شود تا نسبت به حقوق اجتماعي همان رفتار را درپيش گيرد؛ زيرا حقوق اجتماعي همانند مسئوليت هاي اجتماعي غير قابل واگذاري و يا گذشت است و ناديده گرفتن آن به هيچ وجه مجاز نمي باشد.

از اين رو انسان نمي تواند از مسئوليت ها و حقوق اجتماعي شانه خالي كند و از حق اجتماعي خويش بگذرد. گذشت در اينجا به معناي ترك مسئوليت است و شخص به سبب گذشت از حق اجتماعي خود باز خواست مي شود.

از جمله حقوق انساني كه تكليف و مسئوليت اجتماعي وي نيز مي باشد، حضور در صحنه هاي سرنوشت ساز اجتماعي است. انتخابات به معناي انتخاب كسي كه مديريت امور اجتماعي را به عهده گيرد و يا نمايندگي و وكالت درمنصبي اجتماعي داشته و اعمالي را انجام و يا مديريت نمايد، مسئوليتي است كه نمي توان آن را ناديده گرفت و يا واگذار كرد. از اين رو بر تك تك شهروندان و امت است تا در انتخابات به عنوان حق و مسئوليت حضور پيدا كنند و در تعيين سرنوشت خويش دخالت مستقيم داشته باشند.

انتخابات و مسئله اختيار و خلافت انساني

ريشه انتخابات همانند ديگر امور اختياري كه در آن اراده و اختيار شخص نقش كليدي و اساسي دارد، مسئوليتي در حوزه خلافت الهي مي باشد. به اين معنا كه انسان به عنوان موجودي مختار و صاحب اراده هرگاه در جايگاهي قرار گرفته كه مي بايست ميان دو امر يكي را برگزيند و پاسخ گوي انتخاب خود باشد و پيامدهاي آن را بپذيرد، به اين مسئله نيز بايد توجه كند كه اين انتخابات همانند ديگر انتخاب هاي وي براساس اهداف و فلسفه آفرينش انسان انجام مي گيرد و مي بايست شخص اين عمل را با توجه به چنين اهداف و مقاصدي انجام دهد.

براين اساس مي توان گفت كه انتخابات وي ريشه هايي از ربوبيت و پروردگاري وي و نيز ولايت با خاستگاه ولايت الهي دارد. شخصي كه در مقام انتخاب شخصي ديگر است، در حقيقت مي كوشد تا به حكم ولايت الهي و خلافت الهي كه به وي به شكل جعل تكويني واگذار شده، اعمال ولايت و خلافت نمايد. از اين رو، مي بايست در هر كاري از جمله انتخاب اشخاصي براي مسئوليت هاي اجتماعي و امور امامت امت و ملت، به مسئله ولايت و خلافت خود توجه داشته و از اين باب اعمال نفوذ نمايد.

از نظر اسلام هر چند كه خلافت كامل از آن انسان هاي كامل است و هر كسي كه در مقام تقرب نزديك تر و صفات الهي و اسماي خداوندي را در خود فعليت بخشيده و صبغه الهي و تاله گرفته است، از خلافت و ولايت قوي تر و اولي تري برخوردار مي باشد ولي به سبب آن كه جعل خلافت براي همه انسان ها بوده، هر يك از انسان ها در هر مقام قربي باشند و اسمي از اسماي الهي را در خود فعليت بخشيده باشند مي توانند به همان اندازه از حق ولايت و خلافت الهي برخوردار شوند. از اين رو كساني كه داراي عقل و بلوغ رشدي هستند به عنوان حق و تكليف مي توانند در جايگاه انتخاب كننده قرار گيرند و بخشي از ولايت اجتماعي را به ديگري به عنوان ولي امر واگذار كنند تا وي مديريت جامعه را به عهده گيرد.

ناگفته نماند كه ولايت امر همانند ديگر امور داراي مراتب تشكيكي ا ست و هر كسي از نوعي و يا بخشي از ولايت به حسب مراتب ايماني و تقربي كه از راه عبوديت به دست مي آورد برخوردار مي باشد. از اين رو ولايت الهي اشخاص داراي تفاوت ها و مراتب و درجات متعدد است. براين اساس كسي كه به عنوان ولي انتخاب مي شود نيز مي تواند داراي مراتب متعدد ولايي باشد و اين گونه نيست كه ولايت امر همگاني كه انتخاب مي شوند در يك مرتبه باشد. از اين جاست كه ولايت محدود و مطلق، معنا و مفهوم مي يابد.

برخي از اشخاص مانند وكيلان مجالس قانونگذاري و يا رياست قواي مقننه و مجريه داراي نوعي خاص از ولايت هستند كه در نهايت مي توان به ولايت مطلقه معصومان(ع) اشاره كرد كه از هر لحاظ مطلق مي باشد. به اين معنا كه ولايت ايشان از نظر نوع و نيز اقتدار و حاكميت بسيار گسترده تر و فراگيرتر است؛ زيرا چنين اشخاصي به سبب خدايي شدن ديگر براساس هواهاي نفساني عمل نمي كنند و رفتار و كردارشان براساس خواست و اراده الهي انجام مي شود. از اين رو آنان هم عين الله و يدالله هستند و هم اين كه خداوند خود چشم و گوش و دست آنان مي شود. به يك معنا نوعي فنا در اين اشخاص ديده مي شود كه آنان را از خدا جدا نمي سازد.

اين گونه فناست كه ولايت مطلقه را معنا و مفهوم درست مي بخشد؛ زيرا ديگر انسان به معناي انساني خود حكومت و ولايت ندارد بلكه خداست كه به شكل انساني حكومت و ولايت خويش را اعمال مي كند. نتيجه چنين تصوير و تفكري آن است كه ولايت آنان عين ولايت الهي بوده و خلافت آنان به دور از هرگونه انسانيت گرايي، خلافت الهي مي باشد. از اين رو مي توان خلافت انساني را خلافت الهي ناميد؛ زيرا شخص در اين حالت ديگر انسان نيست بلكه خداي مجسم است. اين همان هدف آفرينشي است كه خداوند درنظر داشته است و هنگامي كه انسان را آفريد به سبب همين كرامت و شرافت، بر خود آفرين و درود گفت.

نقش انتخاب در زندگي فردي و اجتماعي

اگر بپذيريم كه اراده و اختيار آدمي ريشه و خاستگاه انتخاب وي است، بايد بپذيريم كه انسان با هر انتخابي در حقيقت خود را مي سازد و تكليف و مسئوليت خود را در قبال خود و خدا در آفرينش انجام مي دهد؛ زيرا خداوند انسان را با اراده و اختيار آفريده است تا بتواند به عنوان خليفه داراي اراده در هستي، اعمال خلافت نمايد و در مقام ربوبيت عبودي، هستي را به كمال لايق برساند. البته رسيدن به مقام خلافت كلي و مطلق چنان كه گفته شد بسيار سخت و دشوار است، زيرا شخص مي بايست همه اسماي الهي را كه وي به وديعت سرشته شده به فعليت رساند و آن گاه است كه مي تواند به عنوان يك متاله يعني انسان خدائي در زمين خلافت كند و مديريت و پروردگاري همه چيز را به عهده گيرد.

انسان با هر كاري كه به انتخاب خويش انجام مي دهد خود را مي سازد و اسمي از اسماي جلالي و يا جمالي خدا را در خود تحقق و فعليت مي بخشد. اگر انسان بر اساس آموزه هاي وحياني قرآن به عنوان راهنماي بيروني، و عقل به عنوان راهنماي دروني عمل كند مي تواند اميد داشته باشد كه همه اسماي سرشته را به شكل درست فعليت بخشيده و خدايي شده است. در اين حالت است كه در مقام ربوبيت عبودي مي تواند در نقش خلافت ظاهر شده و ديگران از انسان و غيرانسان را به كمال لايق و شايسته خودشان برساند.

از سوي ديگر همان گونه كه انتخاب براي انسان يك حق است براي وي يك مسئوليت و تكليف است كه بازخواست و پاداش و كيفر در آن، امري طبيعي است. بنابراين كساني كه به عنوان يك انسان دست به انتخاب مي زنند هم به حق خويش دست يافته اند و هم آنكه به مسئوليت انساني خود به عنوان خليفه الهي عمل كرده اند.

بنابراين مي توان هر انتخاب از جمله انتخابات سرنوشت سازي را كه انسانها در آن آينده جمعي خود و ديگران را در دست كس و يا كساني قرار مي دهند، به عنوان امري مهم ارزيابي و تحليل كرد. هر انتخابي را مي توان گامي به سوي متاله شدن و رنگ خدايي گرفتن و يا سقوط و هبوط دانست. كسي كه به انتخاب درستي دست زده است در حقيقت خود را به درستي ساخته و بستر و فضاي مناسبي نيز براي رشد اجتماعي خود و ديگران فراهم آورده است و اگر در اين ميان انتخاب شايسته و درستي نداشته باشد گام در سقوط فردي و جمعي گذاشته است.

انتخابات و سرنوشت

يكي از بزرگ ترين و نمايان ترين آثار انتخاب را مي بايست در تغيير سرنوشت فردي و جمعي جست. به اين معنا كه هر كسي كه دست به انتخابي مي زند سرنوشت خويش را تغيير مي دهد و از آن جايي كه انتخابي چون انتخابات هاي سرنوشت ساز اجتماعي و گزينش رهبران اجتماعي و مديران سياسي از جايگاه مهم تر و حساس تري برخوردار است، مي توان گفت كه تغييرات در سرنوشت فردي و اجتماعي و يا شخصي و جمعي به شدت سنگين تر و آشكارتر خواهد بود؛ زيرا هر انتخابي از اين دست انتخابات مي تواند نه تنها فرد را بلكه جامعه را به سوي كمال و يا سقوط رهنمون سازد و تبعات و آثار آن، گاه نسل ها باقي و برقرار خواهد ماند. از اين رو از آن به انتخابات سرنوشت ساز براي خود و امت بلكه نسل هايي از امت ياد مي كنند.

اگر به تاريخ اسلام نگاهي گذرا شود دانسته مي شود كه انتخابي كه در سقيفه انجام گرفت چگونه آثار خود را تا نسل ها به جا گذاشت و امت اسلامي را در ورطه اي از هبوط و سقوط قرار داد و دست كم اختلافات جدي در امت پديد آورد. از اين رو برخي از نويسندگان مصري از مسئله سقيفه به فتنه كبري ياد مي كنند. فتنه به معناي آزمون هاي سرنوشت ساز و خطيري است كه جامعه و امتي را به سوي تغييرات اساسي و بنيادين سوق مي دهد. انتخابي كه در سقيفه صورت گرفت اين گونه بود. از اين رو همه نويسندگان اسلامي در همه قرون و اعصار از مسئله سقيفه به عنوان منبع اختلافات ياد مي كنند و آن را انتخابي فتنه انگيز مي شمارند كه امت اسلامي را با وضعيت كنوني مواجه و رو به رو ساخته است و همه قتل هايي كه بعد از آن پديد آمده و جنگ ها و جدايي ها را در آن مي جويند. بي گمان عاشورا و قتل امام حسين(ع) و امام حسن(ع) و بلكه همه معصومان(ع) و مردم بسياري، ريشه در سقيفه و انتخاب آن دارد.

خداوند در آياتي چند از جمله آيه 53 سوره انفال و آيه 11 سوره رعد به توانايي انسان براي تغيير سرنوشت و دگرگون سازي آن به سوي بد و خوب اشاره مي كند. در آيه 117 سوره آل عمران و نيز 182 و 165 همين سوره و 106 و 107 سوره انعام بدفرجامي انسان ها در دنيا و آخرت را ناشي از سوءاختيار و انتخاب آنان مي شمارد و كساني را كه خداوند را مسئول مشكلات و گرفتاري ها مي شمارند سرزنش مي كند كه خود را سرزنش كنند كه با سوءاختيار خود اين گونه سرنوشت بدفرجام براي خود و نسل هاي آينده رقم زده اند.

در حقيقت گمراهي و انحراف خود و جامعه و بلكه نسل هاي آينده و خوشبختي و بدبختي همگاني در اين گونه انتخابها رقم مي خورد. آيات بسياري اين معنا را به شكل گزارش هايي از اقوام گذشته و نيز نمونه هاي عيني تبيين كرده است. از جمله مي توان به آيه 108 سوره آل عمران و 21 و 22 سوره ابراهيم و مانند آن اشاره كرد كه گمراهي و انحراف انسان را برخاسته از سوءاختيار و انتخاب او برمي شمارد.

همان گونه كه خداوند ولايت كليه و مطلقه خود را به پيامبر(ص) و معصومان(ع) واگذار كرده است (بقره آيه 114 و توبه آيه 28 و مائده آيه 55 و احزاب آيه 6 و آيات ديگر) همچنين بخشي از ولايت را به شكل عام در اختيار همه انسان ها قرار داده است تا به اين وسيله در تغيير سرنوشت خود و ديگران دخالت نمايند.

ريشه انتخابات سياسي و اجتماعي را مي بايست در آيات بسياري از جمله آيه 28 سوره آل عمران و 89 و 139 و 144 سوره نساء و مانند آن جست؛ زيرا مؤمنان داراي حق ولايت بر يكديگرند و اين ولايت است كه زمينه را براي انتخابات سياسي اولياي امور بويژه در حوزه هاي سياسي و اجتماعي فراهم آورده است.

باشد كه با انتخاب درست و انتخاب انسان هاي برتر و اصلح گامي در تغيير سرنوشت خويش به سوي كمال و تقرب الهي و خلافت انساني برداريم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا