اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

فرصت های الهی و فرصت سوزی

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا به هر انسانی در طول زندگی فرصت هایی بسیاری می دهد تا خود را در صراط مستقیم عبودیت به کمال بایسته و شایسته برساند؛ اما بسیاری از مردم فرصت سوزی می کنند تا جایی که دیگر چاره ای جز رفتن به راه بی بازگشت نیست.

به سخن دیگر، خدا بارها و بارها شرایطی برای هر خطاکار و گناهکار پدید می آورد تا توبه و استغفار کند و در مسیر کمالی قرار گیرد، یا اگر امکاناتی به او می دهد تا به جبران ما فات و از دست رفته ها بپردازد؛ پس اگر دری به سوی بسته شود، دری دیگر به رحمت واسعه خویش بگشاید. این کارها تا جایی تکرار می شود که حجت بر او تمام شود و دیگر جایی برای عذر و بهانه ای باقی نماند.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن به تبیین این حقیقت پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

عطایا و نعمت های متناسب هر فرد انسانی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر فرد انسانی دارای خصوصیات و شرایط خاصی است تا جایی که می توان گفت هر فرد انسانی نوع منحصر به خویش است که دومی ندارد؛ بنابراین، نیازهای هر فردی با فردی دیگر متفاوت و متمایز است. پس همان طوری که انسان ها از نظر سرانگشت ها با هم متفاوت هستند(قیامت، آیه 4)، هم چنین از نظر نفس و شاکله شخصیتی متفاوت است.

به سخن دیگر، افراد انسانی هر چند که در کلیات و خصوصیات و صفات عام مشترک هستند، ولی از جهات بسیاری متمایز هستند و هیچ گونه شباهتی به هم ندارند. پس هر فردی از نظر استعداد و توانایی های جسمی و روانی با دیگر فرق دارد؛ بنابراین، نیازهای خاص و متفاوتی با دیگر دارد.

از نظر قرآن، پروردگار جهانیان به هر آفریده ای از جمله انسان، هر آن چیزی که نیاز اوست تا بدان به کمال خویش برسد، عطا کرده است؛ چنان که نرم افزار هدایتی نیز در او قرار داده تا بر اساس آن نرم افزار هدایت تکوینی و فطری به سوی مقصود در مقصد حرکت کند و بدان برسد.(طه، آیه 50)

هم چنین از نظر قرآن، خدا به هر انسانی هر آن چیزی که پرسش ذاتی یا ظاهری اوست، عطا کرده و چیزی کم نگذاشته است که به سبب آن کمبود نتواند به مقصود برسد: و آتاکم من کل ما سالتموه و ان تعدّوا نعمت الله لا تحصوها ان الانسان لظلوم کفّار؛ و خدا به شما هر آن چیزی که سوال کردید، داده است؛ و اگر نعمت های الهی را بشمارید نمی توانید به شمارش در نمی آورید. همانا انسان بسیار ظلوم و ناسپاس است.(ابراهیم، آیه 34)

این ظلوم و ناسپاس بودن انسان از آن روست که از عطایا و نعمت های الهی به درستی در جای مناسب و حق آن بهره نمی گیرد و خلاف عدالت در جایی دیگر به کار می برد و کفران و ناسپاسی عملی و رفتاری نسبت به نعمت ها و عطایای الهی دارد؛ زیرا از نظر قرآن، عدالت به آن است که هرچیزی در جای حقی استفاده شود که خدا برای آن مقرّر و مقدّر کرده است؛ چنان که شکر نعمت نیز به بهره برداری درست از نعمت در راستای همین مقدرات و مقررات الهی است؛ چرا که دست یابی به فلسفه و اهداف خلقت و رسیدن به کمالات بایسته و شایسته تنها در سایه عدالت و شکر واقعی و حقیقی نعمت تحقق می یابد؛ چنان که حضرت سلیمان نبی(ع) از نعمت های الهی از قدرت و ثروت به درستی بر اساس عدالت و شکر واقعی بهره برده و این گونه ایمان خویش را نشان داده و کفر و کفران را کنار گذاشته است.(نمل، آیه 19)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر انسانی با توجه به شاکله شخصیتی از همه چیزهایی برخوردار است که او را به مقصود در مقصد برساند. پس می بایست آنها را بشناسد و از آن اسباب برای کارهایش بهره گیرد؛ یعنی از آن جایی که برای تحقق هر چیزی اسباب مناسب لازم است، خدا آن اسباب مناسب را برایش فراهم آورده و او تنها می بایست آنها را به کار گیرد؛ چنان که ذی القرنین به کار گرفت.(کهف، آیات 84 تا 92)

ابتلائات کوره فتنه های الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، صیرورت و شدن هایی برای انسان در طول زندگی مطرح است که انسان می بایست آن را بپیماید و در نهایت در قالب انقلاب به نشئات و عوالم دیگر وارد شود.(زخرف، آیه 14)

از نظر قرآن، پروردگار طرحی کامل برای شدن ها و صیرورت های انسان دارد که البته در کلیت در دو مسیر ایمان و کفر و شکر و کفران انسان نسبت نعمت های الهی از جمله نعمت بزرگ هدایت فطری و تشریعی در قالب اسلام، هر شخصی به نهایتی وارد می شود که از آن می توان به «نعم المصیر» یا «بئس المصیر» یاد کرد؛ یعنی صیرورت و شدنی که شاکله انسان را با خسران و زیان انوار اسماء الله سامان می بخشد که در آن صورت شخص در دوزخ فراق از انوار الهی قرار می گیرد؛ و دیگر صیرورت و شدنی که با بهره گیری از انوار اسماء الله، منور به انوار «اشرقت الارض بنور ربها» می شود.(زمر، آیه 69)

این دو شاکله متضاد که انسان ها خود را بدان تبدیل می کنند، در قالب ملکات و مقومات حقیقت اخروی نفس هر شخصی خواهد بود. برخی فاقد انوار صفات الهی بوده و در ظلمت قرار می گیرند؛ و برخی دیگر برخوردار صفات الهی و انوار آن در نور غرق می شوند؛ البته از نظر قرآن، اگر کسی در برخوردار از نور صفات الهی با نقص و کمبودی مواجه باشد، از آن جایی که نور را دارا شده، خدا آن را به اتمام می رساند.(تحریم، آیه 8)

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر فرد انسانی در زندگی دنیوی در حال صیرورت و شدن و انقلاب است که با اندیشه و انگیزه یعنی فکر و عمل ایجاد می کند. این صیرورت ها تا زمانی که شاکله شخصیت شکل بگیرد ، ادامه می یابد. شاکله شخصیتی که اعمال دنیوی و اخروی او را نیز می سازد و خروجی نهایی او خواهد بود.(اسراء، آیه 84)

از نظر قرآن، صیرورت در ساختار سنت الهی به نام سنت ابتلائات با شرور و خیرات انجام می شود.(انبیاء، آیه 35) خدا هر فرد انسانی را در طول زندگی خویش بارها در فتنه و کوره ای می اندازد که از آن به ابتلائات و مصیبت ها یاد می شود.(همان، بقره، آیات 155 و 156) پس اگر کسی بتواند با ایمان و صبر از این مصیبت ها بیرون آید، شاکله ای الهی برای خویش شکل می دهد و به بهشت انوار در می آید؛ و گرنه سقوط کرده و در ظلمات فراق در می آید که به سبب دسیسه نفس الهی و انوار آن انجام شده است.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 155 تا 157)

فرصت های از دست رفته

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دنیا به عنوان «عصر» برای انسان است؛ زیرا در ساختار «انا لله و انا الیه راجعون» دنیا درمقام تنزلات نفس دوره پایانی و عصر آن است که البته زمانی برای «فشرده شدن» نیز است؛ زیرا عصر به معنای فشاری سخت است که برای خروج آب از لباس انجام می شود. وقتی کسی بخواهد آب را از لباس خارج کند، می بایست آن را فشار دهد که از آن به «عصر» یاد می شود. عصاره گیری میوه و گیاهان نیز همین ریشه و معنا است.

به هر حال، از نظر قرآن، عصر زندگی دنیوی هر نفس انسانی زمانی بس حساس و خطرناک است؛ از همین روست که خدا اصل را در آن «خسران» دانسته است مگر آن که انسان با چهار عمل اصلی ایمان و عمل صالح و توصیه به حق و توصیه به صبرخویش را از این خسران برهاند.(عصر، آیات 1 تا 3)

خدا به انسان هشدار می دهد که همه آن چه برای کمال برای هر کسی لازم و ضروری بود، دراختیارش گذاشته و هیچ کم وکسری از این لحاظ ندارد؛ اما بسیاری از انسان این نعمت ها را بر خلاف عدالت و شکر به کار می گیرند و به عنوان «ظلوم کفار» آن را تباه می سازند.(ابراهیم، آیه 34)

البته چون خدای سبحان و غنی حمید، خلق را برای رحمت آفریده (هود، آیه 119) به آنان رحم می کند و با آن که ظلوم و ناسپاس هستند، باز به آنان فرصت می دهد. این تکرار فرصت تا جایی است که اتمام حجت شود و شخص نشان دهد که به سبب شاکله شخصیتی دیگر غیر قابل بازگشت است؛ یعنی نمی خواهد باز فرصت های الهی را سپاس گوید و از آنها به درستی بهره گیرد، بلکه هم چنان با رفتار نادرست گذشته بازگشته و ظلوم و کفار است. در این صورت است که دیگر حکم نهایی داده می شود.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، خدا بر اساس رحمت خویش بارها و بارها به هر انسانی فرصتی برای بازگشت می دهد تا در زمانی که در راه بی بازگشت مرگ قرار گرفت، عذر و بهانه ای نداشته و نگوید که اگر بازگردم و فرصتی دیگر داده شود من بهتر از این عمل کرده و کارهای خیر و صالح انجام داده و همه چیز هم را صدقه می دهم.(منافقون، آیه 10؛ مومنون، آیات 99 و 100)

از نظر قرآن، خدا بارها نه تنها اجازه توبه و بازگشت به اشخاص می دهد، بلکه مشکلات و ضررهای آنان را برداشته و وضعیت آنان با بهبود می بخشد تا در مسیر درست قرار گرفته و درست از نعمت های الهی بهره برده و این گونه در مسیر کمالی قرار گیرند.(یونس، آیه 98)

خدا گزارش می کند برخی از افراد انسانی حتی با خدا به آشکار  و نهان عهد می بندند که اگر کشف ضرری از سوی خدا شود و نفع و نعمتی به آنان برسد، آنان دست از کارهای نادرست پیشین کشیده و راه اصلاح و سلامت را در پیش می گیرند، اما وقتی کشف ضرر می شود یا نعمتی جایگزین می شود، دوباره همان راه باطل را می روند و عهد شکنی می کنند.(اعراف، آیات 134 و 135؛ زخرف، آیه 50؛ نمل، آیه 62؛ نحل، آیه 54 و 55)

خدا به انسان ها هشدار می دهد که «عجب صبری خدا دارد»، اما این صبر در نهایت به پایان می رسد و اگر شخص خود را اصلاح نکند، خدا در نهایت جانش را به سختی می گیرد. درحقیقت «هلک عن بینه» خواهد بود(انفال، آیه 42)؛ یعنی دیگر چنان اتمام حجتی می شود که دیگر جایی برای اما و اگر و عذر و بهانه باقی نماند.(اعراف، آیات 135 و 136)

از نظر قرآن، فرعونیان(همان) و مسرفین چون فرعونیان و قوم لوط و دیگرانی که به جای تعادل و اعتدال بر اسراف هستند، این گونه هستند که با کشف ضرر دوباره به کار نادرست باز می گردند.(یونس، آیه 12؛ مومنون، آیات 75 تا 76)

خدا به هر فرد انسانی فرصتی ها می دهد و به درخواست و سوال «رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت»(مومنون، آیات 99 و 100) در همین دنیا پاسخ می دهد؛ یعنی نفس او را به تن باز می گرداند تا در شرایط جدید ببیند که آیا عمل صالحی را انجام می دهد که آن را ترک کرده است یا نه؟

در حقیقت هر بامدادی با بازگشت نفس به تن، یک «رجوع» و «ارجاع» انجام می شود و خدا فرصتی جدید به هر فرد انسانی می دهد. این فرصت ها طول سالیانی که عمر او محسوب می شود ادامه می یابد.

رحمت الهی نسبت به انسان چنان است که خدا درخواست «رجوع» به دنیا هر فرد انسانی را بارها و بارها تکرار می کند و این گونه فرصتی می دهد تا خود اصلاح کند؛ جالب این که انسان ها در حالت خواب که نوعی مرگ و توفی است(زمر، آیه 42) رویا می بینند و با حقایقی رو به رو می شوند که برخی بیانگر آثار اعمال گذشته است و برخی رخدادهای آینده. در حقیقت این رویا به انسان کمک می کند تا خودشناسی داشته باشد. پس اگر استرجاع کرده و گفت «انا لله و انا الیه راجعون» خدا رجوع را به او می دهد تا با بازگشت به تن دوباره بتواند کارهای ترک شده را انجام دهد و خود را به کمالات برساند.

البته خدا غیر از این فرصت های تکراری تا اجل، باز فرصت های خاص و استثنایی به هرکسی می دهد که با کشف ضررها انجام می شود و دادن نعمت ها. اما باز ما این فرصت های الهی خاص را نیز نادیده می گیریم و وقتی شرایط بهبود یافت و مثلا از بیماری سخت درمان یا بی درمان نجات یافتیم یا مال از دست رفته را خدا باز گرداند و یا سلامتی داد و یا فرزند و همسری یاهر چیز دیگری که زینت دنیا است، باز بسیاری از ما به همان راه گذشته باز می گردیم و توبه را می شکنیم. بارها خواهان از خدا می خواهیم «تغییر ده قضا» را و آن چه در ام الکتاب برای ما رقم خورده را به چیزی دیگر تبدیل کن تا ما در مسیر کمالی قرار گیریم و بندگی کنیم، اما وقتی قضا و قدر تغییر کرد و اوضاع بهبود یافت، دوباره خود را گم می کنیم و خدا را فراموش.

این تکرار فرصت ها و فرصت سوزی ها تا اجل ادامه می یابد؛ اما در برخی از اوقات به سبب آن که کاری می کنیم که خشم الهی را بر می انگیزد، خدا به عذاب استیصال قبل از اجل مسمی جان ما را می گیرد و براساس اجل معلق ما را به سوی دوزخ می برد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، تغییر قضا یا تبدیل آن با دعا و استغفار و صدقه شدنی است؛ زیرا دعا در ام الکتاب تاثیر می گذارد و ام الکتاب جایی است که «محو و اثبات» مقدرات در آن جا انجام می شود.(رعد، آیه 39) پس انسان با دعا مورد توجه خدا قرار گرفته و خدا به او عنایتی می کند(فرقان، آیه 77) و اگر مخلصانه و مضطرانه دعا شود، خدا هرگز او را رها نکرده و دعایش را اجابت می کند و با اجابت دعا این شرایط آماده می شود که مقدرات حتی مقدارت اصلی زندگی شخص تغییر کند و مقدراتی دیگر جایگزین شود.(نمل، آیه 62؛ رعد، آیه 39)

به سخن دیگر، همان طوری که در شب های قدر به تدبیر مدبرات امر الهی یعنی معصومان(ع) تقدیرات هر کسی رقم می خورد(قدر، آیات 1 تا 5؛ دخان، آیات 4 و 5)، هم چنین با دعایی که همراه با استغفار و صدقه و توسل به معصومان(ع) و صلوات باشد، می توان به قبل زمان خلقت بازگشت و از خدا خواست تا در ساحت امر الهی، حتی تقدیر کلی شخص را تبدیل و تغییرداده و به محو تقدیری و اثبات و تثبیت دیگر اقدام کند. پس پیش از آن رجعت اصلی در قالب اجل معلق یا اجل مسمی انجام گیرد، می توان با دعا و نیایش تقدیر را تغییر داد و به محو و اثبات آن پرداخت؛ زیرا خدا ارحم الرحمین و احکم الحاکمین است و هرگز این گونه نیست که با تقدیری ام الکتاب دست خدا بسته باشد، بلکه هماره دست خدا باز است و «یداه مبسوطتان».(مائده، آیه 64)

بنابراین، مومن می بایست هماره دست به دعا و نیایش باشد و خدا بخواهد تا بهترین ها را در برترین ها برایش رقم بزند و تقدیری را برایش بنویسد که او را جزو مقربان الهی قرار دهد و در جایگاه «منا اهل البیت» بنشاند. پس همت بلند داشت و به کم ترین ها قانع نشد، بلکه برترین و بهترین ها را از خدایی خواست که غنی حمید و قدیر و علیم و حکیم و «عنده ام الکتاب» است و محو و اثبات به دست اوست.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا