اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

عوامل سقوط انسان از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، محبت امور دنیوی به سبب بهره گیری شیاطین از آنها موجب سقوط انسان می شود؛ زیرا دشمن ترین دشمنان انسان همان هواهای نفسانی درونی است که گرایش ومحبت به اموری را موجب می شود که شیطان با بهره گیری از آن انسان را از سعادت دنیوی و  اخروی ابدی محروم می سازد. در حقیقت انسان در دام تزیین وغرور و فریب شیطان می افتد و به اموری گرایش می یابد که او را از انسانیت ساقط و موجبات مسخ او می شود تا جایی که «انسان جماد» و تعبیر دیگر «مجسمه های انسانی» پست ترین مرتبه آن خواهد بود.

خدا عالی ترین محبوب مومنان

خدا در قرآن، از مومنان می خواهد تا محبوب ترین چیز در قلب و دل های خودشان را خدا قرار دهند؛ زیرا این گونه می توانند محبت های دیگر در دل خویش را ساماندهی بر اساس میزان ظهور وگرایش به خدا قرار دهند؛ یعنی چیزی را محبوب خویش قرار دهند که بتواند مظهر محبت الهی باشد.

به سخن دیگر، خدا در توصیف مومنان می فرماید: وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ؛ و کسانی که مومن شدند، شدیدترین محبت را نسبت به خدا دارند.(بقره، آیه 165)

پس از نظر قرآن، محبت همانند نور و ایمان و تقوا دارای مراتب و درجات تشکیکی است؛ یعنی هر چند که همه آنها می تواند مصداق حقیقت محبت باشد، ولی چنان میان مراتب پایین و بالای محبت تفاوت وفرق است که گویی ماهیات گوناگونی است؛ در حالی که همه از ماهیت محبت است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان می تواند با پیروی از آموزه های وحیانی اسلام و قرآن و اطاعت و تبعیت از پیامبر(ص) به محبت الهی برسد و محبت خدا را در دل خویش داشته باشد. پس اگر کسی می خواهد خدا را محبوب خویش قرار دهد، تنها راه همین است که خدا بیان کرده است؛ چرا که اطاعت رسول الله(ص) عین اطاعت خدا است؛ و کسی که اطاعت خدا را در اطاعت رسول و تبعیت و پیروی از ایشان می داند، خدا در علم و عمل محبوب خود قرار داده است: لْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ؛ بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است؛ بگو خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد. پس اگر رويگردان شدند، قطعا خداوند كافران را دوست ندارد.(آل عمران، آیات 31 و32)

از این آیات هم چنین دانسته می شود که کسی که این گونه عمل نکند، و خدا را با تبعیت و اطاعت از پیامبرش اطاعت نکند، در حقیقت کافر خواهد بود و هرگز محبوب خدا نیز نخواهد شد.

البته از نظر قرآن، کسی محبت خدا را در دل خواهد داشت و خدا محبوب او قرار می گیرد، که نخست شخص محبوب خدا باشد؛ یعنی هماره زمانی شخص خدا را محبوب قرار می دهد، که خدا او را محبوب خود قرار داده باشد: يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ؛ خدا آنان را محبوب قرار می دهد و آنان خدا را محبوب قرار می دهند.(مائده، آیه 54)

از نظر قرآن و آیات 31 و 32 سوره آل عمران، زمانی کسی محبوب خدا قرار می گیرد که تبعیت و اطاعت از رسول الله (ص) را داشته باشد؛ پس کسی که از رسول الله تبعیت و اطاعت نمی کند، محبوب خدا قرار نمی گیرد. بنابراین، زمانی کسی خدا را محبوب خویش قرار می دهد و تا در درجه عالی «أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» پیش می رود، که با تبعیت و اطاعت از رسول الله (ص) محبوب خدا شده باشد؛ در آن زمان است که خدا محبوب چنین فرد و شخص مومنی می شود.

به سخن دیگر، هر مسلمان و مومنی به درجه محبت نمی رسد که محبوب خدا و خدا محبوب او باشد؛ بلکه مومن زمانی به این درجه می رسد که نخست شرایطی را فراهم آورد که محبوب خدا شود؛ این شرایط همان اطاعت و تبعیت رسول الله (ص) است. پس وقتی چنین شرایطی فراهم شد، محبت می شکفد و خدا چنین شخصی را محبوب خویش قرار می دهد؛ سپس خدا نیز محبوب چنین شخصی می شود.(مائده، آیه 54)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی نمی تواند بدون رسول الله(ص) به محبت الهی دست یابد و محبوب خدا و خدا محبوب او شود. بنابراین، تنها راه کسب محبت دوسویه میان مومن و خدا، همان رسول الله(ص) و بر اساس روایات تفسیری از خود رسول الله(ص) ، تبعیت و اطاعت از عترت معصوم(ع) به عنوان امامان و خلفای حقیقی ایشان است.

محبوبان خطرناک انسان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که این صراط مستقیم عبودیت و محبت را نپیماید، گرفتار محبوبانی می شود که او را از انسانیت ساقط می کنند و به درجه «انسان حیوان»، «انسان نبات» و «انسان جماد» می کشانند.

از نظر قرآن، در ساختار وجودی انسان و شاکله هویتی او، محبت قرار داده شده است؛ بنابراین، اگر محبت الهی و مظاهرش در دل قرار نگیرد، محبت غیر خدا در دل قرار می گیرد: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ؛ و برخى از مردم در برابر خدا همانندهايى براى او برمى‏ گزينند و آنها را مثل محبت خدا، محبوب مى دارند.(بقره، آیه  165)

این افرادی که محبت دیگران را در سطح محبت خدا قرار می دهند، همان مشرکان و کافران غیر مومن هستند. از آن جایی که محبت دو چیز در یک سطح و مرتبه و درجه در دل نمی تواند تحقق یابد، بلکه هماره یکی بالاتر و برتر از دیگری خواهد بود، می توان گفت که محبتی که این افراد کافر نسبت به دیگران دارند، قوی تر از محبت به خدا است.

به سخن دیگر، از نظر قرآن، دو محبت یکسان از همه جهات در دل نمی تواند تحقق یابد؛ از همین روست که از خدا «يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ» سخن به میان می آورد؛ زیرا «کاف» به معنای مثل وهمانند است. مثلیت به معنای «عینیت» نیست، بلکه گواه تفاوت و فرق است؛ زیرا حقیقت آن  است که ساختار وجودی انسان دو قلب نیست، بلکه انسان یک قلب دارد: مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ؛ خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است.(احزاب، آیه 4) بنابراین، اگر محبتی برای دو چیز در دل پدید آید، در یک سطح نخواهد بود.

از نظر قرآن، اگر محبت به دیگری به عنوان محبت با منشا و خاستگاه خدایی باشد؛ به این معنا که شخص چیزی را مظهر خدا می بیند و به آن محبت می کند تا این گونه محبت خدا را به دست آورد یا آن محبت به خدا به نمایش گذارد، در این صورت، هیچ مشکلی نیست؛ زیرا در حقیقت این محبت، محبت نسبت به محبوب های خدا است؛ زیرا خدا چنان که در قرآن بیان کرده، محبوبهای زیادی دارد که از آنها به عنوان «ان الله یحب» یاد کرده است.(آل عمران، آیه 159؛ ممتحنه، آیه 8؛ حجرات، آیه 9) چنان که خدا  اموری را محبوب نمی دارد که از آنها نیز به عنون «ان الله لایحب» یاده کرده است.(قصص، آیه 76؛ حج، آیه 38)

هم چنین از نظر قرآن، کسی که محبت غیر محبوب خدا را دل و قلب خویش قرار می دهد، محبوب های خدا را از دلش خارج کرده است. بنابراین چنین شخصی محبوب خدا نخواهد بود؛ چنان که خدا نیز محبوب او نخواهد بود. از همین روست که کافران که ولایت طاغوت را پذیرفته اند، از ولایت الله خارج شده اند؛ و هم چنین اگر کسی به عنوان مومن ولایت الله را اختیار کرده، می بایست ولایت طاغوت را نداشته باشد.(بقره، آیه 257) این همان تولی و تبری اصطلاحی است.

به هر حال، از نظر قرآن، برخی از امور در دل انسان محبوب قرار می گیرد که موجب دوری انسان از خدا می شود؛ زیرا این امور محبوب خدا نیست؛ خدا در قرآن می فرماید: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ؛ محبت شهواتی از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسب‏هاى نشاندار و دامها و كشتزارها براى مردم آراسته و زینت داده شده، ليكن اين جمله مايه تمتع زندگى دنياست و حال آنكه فرجام نيكو نزد خداست؛ بگو: آيا شما را به بهتر از اينها خبر دهم: براى كسانى كه تقوا پيشه كرده‏ اند، نزد پروردگارشان بوستان ها و باغهايى است كه از زير آنها نهرها روان است. در آن جاودانه بمانند و همسرانى پاكيزه و نيز رضوان و خشنودى خدا را دارند؛ و خداوند به امور بندگان خود بصیر و بيناست.(آل عمران، آیات 14 و 15)

از نظر آموزه های وحیانی اسلام و قرآن، همین امور که محبوب توده های مردم است، موجب سقوط می شود؛ اما مومنان به جای آنها دنبال رضایت الهی می روند و خدا را محبوب خویش قرار می دهند؛ یعنی با اطاعت و تبعیت از رسول الله (ص) و امامان معصوم(ع) محبوب خدا شده و سپس خدا محبوب دلهای آنان می شود.

در برابر کسی که محبت این امور را داشته باشد، گرفتار عصیان نسبت به خدا می شود که این عصیان با عدم اطاعت و تبعیت از رسول الله(ص)و امامان معصوم(ع) همراه است.

پیامبر(ص) در مقام تبیین گری نسبت به آیات قرآنی که این تبیین گری نیز به تعلیمات علم لدنی الهی است(نحل، آیه 44؛ قیامت، آیات 17 تا 19) می فرماید:  أَوَّلُ مَا عُصِيَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِسِتِّ خِصَالٍ حُبُّ اَلدُّنْيَا وَ حُبُّ اَلرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ اَلطَّعَامِ وَ حُبُّ اَلنِّسَاءِ وَ حُبُّ اَلنَّوْمِ وَ حُبُّ اَلرَّاحَةِ؛ اولين بار كه در پيشگاه خداي تبارك و تعالي گناه انجام گرفت به سبب شش چيز بود: محبت دنيا و محبت رياست و محبت خوراكی ومحبت زنان و محبت خواب و محبت آسايش و خوشی.( الخصال، ج 2، ص 330)

از این حدیث نبوی به دست می آید که انسان می بایست اموری از این دست را محبوب خویش قرار ندهد؛ زیرا این محبوب ها در تضاد با محبت الهی خواهد بود. کسی که این امور را محبوب خویش قرار دهد، گویی مبغوض های الهی را محبوب خویش قرار داده است. بنابراین، نمی بایست انتظار داشته باشد که خدا او را محبوب خویش قرار دهد؛ زیرا چنین شخصی چیزی را محبوب خویش قرار داده که مبغوض الهی است. پس اگر ایمان چیزی جز حب و بغض نیست:هل الإيمان إلا الحب و البغض.(کافی، ج 2، ص 125؛ حجرات، آیه 7)، باید توجه داشت که مبغوض های الهی را محبوب دانستن عین کفر و بی ایمانی است. ازهمین رو، مومنان وقتی به دل خویش مراجعه می کنند، چیزهایی را محبوب خویش قرار می دهند که محبوب خدا باشد؛ پس دنبال مبغوض هایی نمی روند که موجب بغض الهی است. شکی نیست که هواهای نفسانی دنبال مغبوض های الهی می رود و کسی که دنبال هواهای نفسانی است، در حقیقت خدایش را هواهای نفسانی قرار داده و محبوب او همین امور خواهد بود ودیگر جایی برای خدا نخواهد بود(جاثیه، آیه 23)؛ چرا که در یک جوف انسان دو قلب قرار داده نشده است.(احزاب، آیه 4)

در حقیقت محبت این اموردر قلب و دل است که انسان را به عصیان نسبت به پیامبر(ص) و خدا سوق می دهد و موجبات سقوط او می شود. پس اینان انسان های سقوط کرده ای می شوند که خدا در توصیف آنان می فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ؛ و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ ايم چرا كه دلهايى دارند كه با آن حقايق را تفقه و دريافت دقیق نمى كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى ‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى ‏شنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ ترند. آرى آنها همان غافل‏ماندگانند.(اعراف، آیه ۱۷۹)

در این آیه بیان شده که آنان چون چارپایان بلکه از آن نیز پست تر می شوند. خدا در آیات دیگر بیان می کند که این «اضل» و پست تر شدن از چارپایان سقوط شخص به درجات نبات و گیاه چون هیزم خشک(جن، آیه 15) یا «حصب» و دانه سنگ ریزه از جنس زغال سنگ(انبیاء، آیه 98) است که سوخت و وقود دوزخ است: وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ(بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)

پس از نظر قرآن، این سقوط انسان تا سطح مجسمه های انسان نما از سنگ و جماد ادامه می یابد؛ یعنی دل ها وقلب های آنان منکوس و وارونه می شود به طوری که دیگر هیچ گونه بهره مندی از روح الله در نفس آنان باقی نمی ماند.

البته خدا در قرآن بیان می کند این حالت برای مردمان در دنیا اتفاق می افتد و در آخرت آن را می بینند و تجربه می کنند؛ اما اگر خدا می خواست همان طوری که در همین دنیا برخی از انسان های کافر و مشرک را مسخ کرده و به خوک و بوزینه تبدیل کرده و انسان خوک و انسان بوزینه شدند(بقره، آیه 65؛ اعراف، آیه 166؛ مائده، آیه 60)، می تواند همه آنان را مسخ کند و تبدیل به مجسمه های بی روحی شوند که در میان مردم نشسته و از جایشان تکان نمی خورند: وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَى مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ؛ و اگر بخواهيم هرآينه ايشان را در جاى خود مسخ مى ‏كنيم به گونه‏ اى كه نه بتوانند بروند و نه برگردند؛ و همان طوری که هر كه را عمر دراز دهيم، او را از نظر خلقت فروكاسته و شكسته گردانيم. آيا نمى‏ انديشند.(یس، آیات 67 و68)

در این آیه بیان می شود که همان طوری که انسان ها را در پیری منکوس و وارونه می کنیم به طوری که قدرت حرکتی و فهم و مانند آنها را می گیریم ، می توانیم این کافران را نیز مسخ کرده و منکوس کنیم وانسانیت آنان را بگیریم تا در سطح یک مسجمه انسان نما درجایی قرار گیرند که هیچ توان و قدرتی ندارند. پس از نظر قرآن، سقوط انسان به گونه ای خواهد بود که گویی انسانیتی ندارد و همانند کالبد بی نفس و روح خواهد بود.

باید توجه داشت که این مسخ حقیقی در دنیا اتفاق می افتد، هر چند که انسان آن را به چشم نمی بیند، اما اگر کسی چشم دل داشته و اهل بصیرت باشد، این را از «سیما»ی مجرمان و کافران می یابد و می بیند.(الرحمن، آیه 45؛ محمد، آیه 30)

از نظر قرآن، کسانی که این گونه با عصیان نسبت به خدا و رسول الله(ص) گرفتار غضب الهی می شوند، برای ابدیت گرفتار مسخ هستند. پس باید بدانند که این گونه خود را گرفتار بدبختی و شقاوتی می کنند که پایان و نهایتی برای آن نیست. آدمی می بایست از این امر بسیار بترسد؛ زیرا کم بعضی چیزها خودش خیلی زیاد است؛ حالا اگر این امور ابدی باشد؛ چه زجر آور است. به سخن دیگر، سوختن حتی کم و اندکش دردناک است؛ چه رسد سوختن ابدی که همراه با شرم و آزرم و افسوس و اندوه بی پایان باشد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا