اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

عدالت جهانی در سایه اجتماع مدنی

samamosعدالت مقتضی این معناست که همه آفریده ها از آن چه بایسته و شایسته ایشان است،‌ بهره مند باشند. این گونه است که حق هر صاحب حقی به او داده خواهد شد و کسی از حق خود محروم نمی شود.

انسان ها می بایست برای این معنا تلاش کنند؛ زیرا احقاق همه حقوق از جمله حقوق طبیعی آنان چون حق آزادی و مالکیت و مانند آن تنها در سایه عدالت است که شدنی است. برخی از انسان ها گمان می کنند که می توان در سایه آزادی به عدالت رسید در حالی که آزادی اگر در سایه عدالت قرار نگیرد جز ظلم به دیگری و تجاوز به حقوق دیگران ثمره ای نخواهد داشت. از این روست که در اسلام بنابر احکام عقل مستقل و وحی الهی، این عدالت است که در مرتبه نخست قرار گرفته و اصل حاکم بر همه اصول خواهد بود؛ زیرا همه حقوق دیگر بشری در فضای عادلانه است که می توانند ظهور و بروز کنند.

عدالت در این جا به معنای مساوات و برابری نیست؛ زیرا اگر به این معنا باشد از مصادیق ظلم خواهد بود، چرا که نادیده گرفتن تفاوت ها به معنای عدم قرار دادن هر چیزی در جای مناسب خود خواهد بود. این جای مناسب را البته که عقل به تنهایی نمی تواند درک و فهم کند، بلکه نیازمند وحی است تا نشان دهد که حق هر چیزی، چیست تا به درستی ادا شود. این که موضع مناسب چیزی کجاست؟ این را تنها در بهترین شکل کمالی آن خدا خالق و آفریدگار آن ها می داند. او می داند کجا برای شخص یا چیزی جایگاه مناسب و حق اوست.

این که بر اساس آیات قرآنی، حق همان خدا و او خاستگاه و منشای هر حقی است(بقره، ایه 147؛ آل عمران، آیه 60) از آن روست که خدا تنها موجودی در هستی است که می داند، حق هر چیزی چیست و چگونه می توان آن حق را با عدالت ادا کرد. بنابراین اگر حقی به این خاستگاه باز نگردد، می تواند ظلم باشد. اگر مثلا مواد حقوقی چون حق آزادی اندیشه دارای مبنای حقوقی باشد ولی این مبنای حقوقی دارای یک منبع حقوقی نباشد، این می تواند به شکل ظلم در آید و از دایره عدالت بیرون رود؛ این منبع حقوقی زمانی می تواند عدالت را تضمین کند که خدا باشد؛‌ زیرا عقل نیز به عنوان کاشف عمل می کند و خود واضع حقی نیست؛ هر چند که ما آن را به عنوان واضع حق و منبع حقوقی معرفی می کنیم. البته اگر عقل محض باشد؛ چون همان حق است و از حق است می تواند نقش واسطه در منبع بودن را بازی کند؛ ولی اگر این گونه نبود و مثل عقل ناقص ما باشد، در آن صورت چون نمی تواند حقیقت چیزها را بشناسد و حق آن را بداند تا بر اساس آن حق شناسی، موضع مناسب را بیان کند،‌ممکن است به خطا رود.

به هر حال، منبع همه حقوق خداوند است و این خداوند است که می تواند بگوید که حق هر چیزی چیست و چگونه می توان در قالب عدالت آن را ادا کرد.

این که در جامعه جهانی امروز ما شاهد ظلم و بی عدالتی جهانی هستیم، از آن روست که خداوند به عنوان منبع حقوق شناخته نشده و با نگاه اومانیستی انسان خود را نه تنها مالک جهان، بلکه مالک جان خود دانسته است؛‌در حالی که این خداوند آفریدگار و پروردگار است که مالک اوست.

نگاهی مالکی انسان به خود موجب شده است که انسان از ابزارها و عناصر نارسا و نادرست برای شناخت حق و حقوق استفاده کند و بخواهد تا بر اساس این ابزارهای نارسا و نادرست، حقوق وضع کند و بر اساس آن حقوق عدالت را بسازد. این گونه است که یا به دامن مساوات می افتد که خود ظلم بالسویه است چنان که سوسیالیست ها خواستند حتی با پوشش یکسان مردم را در یک سطح نگه دارند، یا خواستند با آزادی لیبرالیستی، ‌عدالت را ریشه کن کرده و نود و نه درصد مردم جهان را به یک درصد بفروشند و برده آنان سازند.

لیبرالیسیم و سوسیالیسیم دو تیغه یک قیچه هستند که عدالت را از میان بردند و جامعه فاسد جهانی را شکل دادند. در این جامعه بی اخلاقی حاکم می شود و اصول جامعه مدنی به معنای بهره گیری دولت ملت ها از یک دیگر و استعمار و تبعیض بیش تر است.

برای رهایی از این مشکل می بایست به اصول بازگشت و حق را به حق دار سپرد که همان خداست و وحی را در زندگی بشر وارد کرد تا مشخص کند جای سرکه و شراب کجاست؟ جای سگ و انسان کجاست؟ این نگرش است که دیگر ملت ها و دولت ها اصالت ندارند،‌ بلکه اصالت برای انسان است و دولت ها و ملت ها ابزارهای برای اجرای عدالت و تحقق حقوق مردم هستند. این گونه است که در چنین نظام ملت به معنای محدودیت های جغرافیایی و تابعیت بر اساس از میان می رود و انسان و توده های مردم جایگزین می شود. این ناس و توده مردم است که ماموریت دارد تا نظام سیاسی و دولت را بسازد تا از او عدالت را براساس کتب الهی و حقوق الهی بخواهد؛ چرا که خداوند هم منشاء حق و هم تعیین کننده جایگاه هر موجودی است تا در قالب عدالت قسطی حق او ادا شود.(حدید، آیه 25)

در این صورت دیگر خشونت ها و تبعیض ها و بی عدالتی های جهانی از میان می رود و دیگر نیازی نیست که برای امنیت دولت ملت بکشیم یا کشته شویم، بلکه به جای جامعه مدنی از دولت ملت مبتنی بر حقوق های انسان ساخته جعلی و دروغین و ناقص و نارسا، اجتماع مدنی از مردم و توده ها ساخته می شود که خواهان عدالت بر اساس حقوق الهی می شوند. در چنین فضایی مردم محصور از سوی دولت ملت نیستند و تابعیت آنان جهانی و حق آنان نیز جهانی است و اجتماع جهانی مردم است که حق هر کسی را می دهد و با ظلم و بی عدالتی نسبت به حق هر کس و هر چیزی حتی سگ و ماهی و گربه و موش، دریا و خشکی و آسمان مبارزه می کنند و با صلح جهانی برخاسته از حق طلبی و عدالت خواهی علیه خشونت دولت ملت ها موضع گیری کرده و دشمنان مردم را طرد اجتماعی می کنند و اجازه ظهور و بروز و فعالیت نمی دهند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا