اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

ظلمات ظلم در دنیا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر مکرم (ص) به مردمان هشدار می دهد تا «از ظلم کردن بپرهیزید که آن تاریکی روز قیامت است.» این بدان معناست که ظلم و ستم به خویش و دیگری، ظلمت و تاریکی می آورد و آثار آن تا آخرت و قیامت باقی است؛ زیرا قلوبی که ظلم ملکه و مقوم شده، به عنوان شاکله ای شخصیتی شخص هرگز از او جدا نخواهد شد. پس از آن جایی که نور از دل ظالم رخت بربسته، دیگر نوری نخواهد داشت باشد تا در دنیا حقایق را ببیند و در آخرت تحت آثار آن قرارگیرد؛ بلکه در ظلمات قرار می گیرد که هیچ نوری در آن نیست. پس ظالم در وحشت تنهایی و تاریکی معذب خواهد شد. عذابی که یکی از بزرگ ترین عذاب هایی اخروی است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن برآن است تا ابعاد گوناگون تاثیرگذاری ظلم در قلب وآثار ظلمانی آن را بیان کند. با هم این مطلب را از نظرمی گذرانیم.

ظلم به معنای از دست رفتن نور کمال

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هستی چیزی جز نور الله نیست.(نور، آیه 35) در حقیقت، هر مخلوقی از مخلوقات الهی، مظهر صفت یا صفاتی از صفاتی الهی است. هر صفتی نوری دارد که در مخلوقی می تابد؛ میزان بهره مندی هر مخلوقی از نور هر صفت یا صفات او را به همان میزان، مظهریت آفریده را نشان می دهد. پس هر آفریده ای که از نور همه صفات الهی به تمامیت بهره مند شده باشد، مظهر اکمل و اتم صفات الهی خواهد بود؛ چنان که هر چه از این سطح فروتر آید، به همان میزان در مظهریت ضعیف تر خواهد بود. این گونه شدت و ضعف در مظهریت بیانگر شدت و ضعف قُرب و بُعد آن آفریده خواهد بود.

البته همان گونه شدت در مظهریت موجب قرب می شود؛ زیرا در این صورت چنین آفریده ای، در تمامیت کمالی، مظهر الله خواهد بود، هم چنین هر آفریده ای که کم ترین بهره در مظهریت را داشته باشد، به همان میزان از کمال صفات الهی و نور الله بی بهره خواهد بود.

از آن جایی که ظلمت یک حقیقت وجودی نیست، بلکه تنها نور حقیقت وجودی است، می بایست گفت که ظلمت چیزی جز فقدان نور نخواهد بود؛ پس به همان میزان که موجودی از نور صفات الهی بهره ای کم تر برده است، به همان میزان گرفتار ظلمت خواهد بود.

همین امر درباره خیر و شرّ نیز صدق می کند؛ زیرا تنها خیر امر وجودی است و شر امر وجودی نیست؛ بلکه شر چیزی جز فقدان خیر نیست؛ پس وقتی از درجات و مراتب شرور چیزی سخن به میان می آید، به میزان عدم بهره مندی از خیر خواهد بود.

به هر حال، وقتی ما از شرور و ظلمات و مراتب و درجات متنوع و متعدد آن از نظر شدت و ضعف می گویم، مراد چیزی جز فقدان خیر و نور نیست. پس هر چه آفریده ای کم بهره مندتر از نور کمال صفاتی از صفات الهی باشد، به همان میزان گرفتار ظلمت و شرّ خواهد بود.

تغییر در نورانیت انسان و جن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان سپس جن در میان مخلوقات هستی به ترتیب بیشترین بهره را از نور صفات الهی برده اند به طوری که انسان مظهر اتم و اکمل انوار صفات الهی است تا جایی که حضرت آدم(ع) به سبب فعلیت یابی و مظهریت فعلی انوار صفات الهی، مظهر اسماء الله و خلیفه الله شده است(بقره، آیات 30 و 31)؛ زیرا از نظر قرآن، انسان هر چند که به شکل فطری همه انوار صفات الهی را دارای است، اما زمانی در مقام خلیفه الله قرار می گیرد که بتواند همه آنها را ظهور فعلی بخشیده و به شکل «اسم» درخویش در آورده و تجلی اسماء الله شود. البته خدا چنین چیزی را به شکل تفضلی به حضرت آدم(ع) بخشیده است(همان)، اما در مورد فرزندان آدم(ع) زمانی این خلافت به شکل کامل و تمام صدق می کند که مظهر اسمی صفات الهی باشد و نور صفات الهی در او به عنوان شاکله شخصیت، ملکه و مقوم ذاتی او شده باشد.

البته از نظر قرآن، هر فرد از افراد بنی آدم به هر میزان که نور صفتی را به شکل اسم در خویش شاکله شخصیت کرده باشد، نسبت به آن اسم در تمامیت کمالی اش، خلیفه همان اسم خواهد بود. پس ممکن است شخصی از مثلا صد یا هزار اسم از اسماء الله، تنها شمار محدودی را ملکه و مقوم ذات خویش کند، ولی او به همان میزان نسبت به همان اسماء الله، خلیفه خواهد بود و می تواند بر اساس آن اسم یا اسماء در کائنات تصرف ربوبی داشته باشد.

در عرفان اسلامی گاه بیان شده که شخصی با «بسم الله الرحمن الرحیم» در امور تصرف ربوبی دارد؛ زیرا چنین شخصی مظهر تمام اسماء الله شده است. پس مراد این نیست که این عبارت و جمله بدون ظهور در شخص چنین تاثیری دارد؛ زیرا اگر چنین بود، هر کسی می توانست با گفتن بسمله در کائنات تصرف کند؛ اما چنین نیست، بلکه تنها کسی می تواند با بسمله تصرف داشته باشد که مظهر تمام و کمال اسماء الله باشد، وآن صفات الهی در او به شکل اسم ظهور یافته باشد. از همین روست که اهل بهشت در تصرفات خویش در بهشت با «سبحانک اللهم» تصرف کرده و به خلق و انشاء چیزها در بهشت خویش اقدام می کنند؛ زیرا آنان مظهر اسماء الله هستند.(یونس، آیه 10)

پس مراد از تاثیرات اسم یا اسماء الهی در کائنات، زمانی است که شخص مظهر اسم یا اسمای الهی شده باشد؛ زیرا در این هنگام نور صفت الهی که در شخص اسم و ملکه و مقوم شده، در کائنات تاثیر می گذارد؛ چرا که کائنات چیزی جز نور اسماء الله نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان و جن به نسبت نزدیک به هم، به نوعی از همه اسماء الله بهره مند هستند و نور آنان در ایشان سرشته شده است؛ حال اگر انسان و جن آن را با اعمالی عبادی ظهور بخشند و به اسم تبدیل کنند، این توانایی تصرف را خواهند داشت.

باید یادآور شد اگر در مخلوقات دیگر، نور صفات فعلیت اسمی دارد و مظهریت آنان نسبت به آن اسم به تمام و کمال است؛ درباره انسان و جن چنین نیست؛ زیرا آنان تنها به شکل دارایی صفتی از آن برخوردار هستند و مظهریت اسمی زمانی است که به اراده خویش آنان را ظهور فعلی بخشند؛ زیرا از نظر قرآن، انسان و جن دارای نفسی خاص هستند که آنان را از دیگر مخلوقات جدا می سازد؛ چرا که آنان دارای اراده هستند و می توانند در دو مسیر متضاد حرکت کنند به طوری که با ایمان و شکر نور صفاتی الهی را در خود ظهور بخشند و مظهر اسماء الله شوند؛ یا با کفر و کفران نور صفات الهی را در خود دفن و دسیسه کرده و از نور به ظلمات بروند. از همین روست که خدا در قرآن می فرماید که مومنان با پذیرش ولایت الهی از ظلمات بی نوری به نور می روند، در حالی که کافران با رد ولایت الهی و پذیرش ولایت طاغوتی و شیطانی، نور صفات الهی را در خویش می کشند و به ظلمات می روند.(بقره، آیه 257؛ احزاب، آیه 43؛ حدید، آیه 9؛ مائده، آیه 16)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر(ص) با تعلیم و تزکیه مبتنی بر آموزه های الهی به سبب آن که خود مظهر اتم و اکمل اسماء الله است می تواند در مقام مظهریت و خلیفه الله بودن، در کائنات از جمله نفوس مردمان تصرف ربوبی داشته و آنان را به کمال برساند و از ظلمات به سوی نور ببرد.

اما کسانی که از ولایت الهی و مظاهر اتم و اکمل ایشان از معصومان(ع) خارج می شوند و به سوی ولایت طاغوت و شیطانی می روند، با هر ترک خیر یا فعل زشت و فجوری، نوری از انوار صفات الهی را دفن و دسیسه می کنند و خود را به سوی ظلمات می برند.(شمس، آیات 7 تا 10)

پس از نظر قرآن، نور در دل ها و قلوب کافران و منافقان هم پیشه آنان می میرد و ظهور و بروز خویش را از دست می دهد؛ زیرا با هر فجوری صفتی از صفات الهی را دفن و دسیسه می کنند و نور آن دیگر در آن دل نخواهد بود؛ این گونه است که در نهایت از نور به ظلمت بلکه ظلمات می روند و دیگر هیچ اسمی از اسماء الله در آنان بروز و ظهور نخواهد یافت و نوری را نمی تاباند.

ظلم عامل ظلمات از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ظلم به معنای خروج از عدالت به سوی بی عدالتی است. از آن جایی که نظام هستی بر محور و مدار حق سامان یافته، عدالت به معنای قرار گیری هر چیزی در جایی مناسبی است که حق تعالی به عنوان «حق ثابت» برای آن چیز مقدر و مشخص کرده است.پس ظالم از نظر قرآن کسی است که حق ثابت چیزی را نادیده می گیرد و آن را جا به جا می کند. خواه این نادیده گرفتن و جابه جایی در ذات خویش باشد یا در ذات دیگری. هر کسی که به جای قرار دهی حق در جای خویش، آن حق را تضییع کند و نادیده گیرد و در جایی دیگر بگذارد، ظلم کرده است. از همین رو اگر کسی به جای بندگی خدا که حق است به بندگی غیر خدا از هواهای نفسانی و بتان و اموال و ثروت و زینت های دنیوی بپردازد، ظلم روا داشته است.

از نظر آموزه های قرآنی، خروج از مدار و دایره حق و عدالت و رواداری ظلم موجب می شود تا انسان صفات الهی را در خویش بکشد و دفن و دسیسه کند و نور آن صفت را در خویش ظهور نبخشد؛ این گونه است که چنین شخصی با ظلم به سوی ظلمات می رود؛ زیرا با هر ظلم و از دست رفتن حق و خیری، شر و باطلی جایگزین می شود و این گونه نور صفتی از دست می رود و به جای آن ظلمتی می نشیند. هر چه این ظلم متعدد و متنوع و تشدید شود به همان میزان نور صفات بیش تری از دست می رود و ظلمات نیز متعدد و متنوع و تشدید می شود. به میزان از دست رفتن هر صفتی نوری از دست می رود و ظلمت جایگزین آن می شود. از همین روست که بسیاری از کافران از ظلمات متعدد و متنوع رنج می برند که از نظر ساختاری و ماهیت متفاوت است؛ زیرا اگر برای هر صفتی نوری خاص با ساختار و ماهیتی خاص است، وقتی ظلم انجام می شود و صفتی دفن و دسیسه می شود، نور صفتی می رود و ظلمتی خاص مربوط به آن صفت جایگزین می شود.

از نظر قرآن همان طوری که نور دارای مراتب صعودی و نزولی است، هم چنین ظلمات نیز این گونه است. به این معنا که نور چشم مرتبه ای از مراتب نور است، چنان که کوری چشم در مراتب تنزلی نیز مرتبه ای مراتب ظلمت است. از نظر قرآن کسی که به آیات الهی دردنیا توجهی نمی کند و با آن به ذکر الله نمی رسد و خدا را یاد نمی کند و به سوی خدا نمی رود، در آخرت او کور ظاهری نیز خود بود و از ظلمت ظاهری و کوری آن رنج می برد.

هم چنین یکی از مراتب نور در ساحت قلب است. پس قلب مومن به ایمان دارای نور می شود؛ زیرا از نور حق و صفت مومن بهره می شود که از اسماء الله است؛ اما وقتی به ظلم و ستم مانند کفر و شرک، گرفتار ظلمت قلب می شود. در حقیقت نوع نوری که در ساحت چشم ظاهری وجود دارد، با نوع نوری که در ساحت قلب است، از نظر ساختاری و ماهیتی فرق دارد، هر چند که هر دو را نور می گوییم. هم چنین کسی با کفر و شرک که ظلم عظیم است(لقمان، آیه 13) نور ایمان را دفن می کند، گرفتار ظلمتی می شود که نوع آن ظلمت از نظر ماهیت و ساختار با نوع ظلمت کوری ظاهری چشم فرق دارد.

به سخن دیگر، هر چند که نور و ظلمت مادی تنزل یافته نور و ظلمت معنوی است، ولی همین تنزلات خود ماهیت و ساختاری خاص به آن می دهد ونوعی تفاوت و فرق را ایجاد می کند که در عالم دنیا و آخرت نیز خودنمایی می کند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان طوری که نور دارای مراتب شدت و ضعف است و هم چنین به سبب تنوع صفات، تنوع انوار داریم، ظهور هر اسمی از اسماء با اعمال عبادی در چارچوب شریعت و فطرت موجب می شود تا نوری در دل ما ایجاد شود. با ایجاد هر نوری در دل، نوعی تعدد در انوار الهی در دل ما پدید می آید که خدا از آن به «نور علی نور»(نور، آیه 35) تعبیر کرده است. این نور علی نور چنان می تواند ادامه یابد تا آن که همه انوار اسماء الله در دل ما ظهور کند. در این صورت چنین شخصی خلیفه الله است و مظهر همه اسماء الله و انوار الله خواهد بود.

در جهت تقابل نیز هر کسی هر چه از نور صفات را در خویش دفن ودسیسه کند، ظلمت بر ظلمت می افزاید تا جایی که مظهر ظلمت مطلق می شود که دیگر هیچ نور صفتی در دل او نیست. از همین روست که خدا در قرآن بیان می کند که منافقان و کافران در قیامت از فقدان نور و گرفتاری در ظلمات رنج می برند. از آنجایی که کافران می دانند که هیچ نسبتی با مومنان ندارند، درخواست نور نمی کنند، اما منافقان چون در دنیا مدعی ایمان بودند، از مومنان می خواهند تا به آنان نوری بدهند؛ زیرا بر این باورند که همزیستی با مومنان می بایست آثاری داشته باشد که از آن جمله آنها «اقتباس» از نور مومنان است؛ در حالی که از نظر قرآن، نورصفات تنها در دنیا و با ایمان واعمال صالح قابل دریافت است؛ زیرا این نور چیزی جز ظهور صفات الهی به شکل اسمی نیست که با ایمان و عمل صالح تحقق و ظهور می یابد. بنابراین، کسی که دردنیا نوری را کسب نکرده باشد، در آخرت نمی تواند نوری راکسب کند؛ زیرا در آخرت جایی برای ایمان و عمل صالح نیست.(حدید، آیه 13)

از نظر قرآن، ممکن است شخصی در دنیا نتوانسته باشد در مسیر ظهور صفات الهی در خویش و بهره مند از نور هر صفت، با ایمان و عمل صالح به سطح نهایی یعنی «تمامیت» نرسیده باشد، بلکه ناقص در اسمیت باشد؛ اما او می تواند به فضل الهی در قیامت امیدوار باشد و خدا نور ناقص او را به تمامیت برساند. ازهمین روست که از خدا می خواهد: اتمم لنا نورنا؛ نور ما را به تمامیت برسان.(تحریم، آیه 8) پس از نظر قرآن کسب نور تنها در دنیا با ایمان و عمل صالح است که صفتی را در انسان ظهور بخشیده و منور به آن صفت می کند؛ البته اگر نقصی باشد خدادر قیامت جبران کرده و اتمام می کند؛ اما کسی که در دنیا صفتی را ظهور نبخشیده و نوری راکسب نکرده نمی تواند خواهان کسب صفت و نور متعلق به آن باشد.(حدید، آیه 13)

به هر حال، از نظر قرآن، ظلم در دنیا ظلمات می آورد، خواه ظلم به خویش باشد یا خواه به دیگری، خواه از مردم عادی باشد و خواه  حتی از پیامبری؛ چنان که ظلم حضرت یونس(ع) موجب شد تا گرفتار ظلمات در دنیا شود و جز به ذکر یونسیه از آن رهایی نیابد.(انبیاء، آیات 87 و 88)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا