اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

ظرفیت انسان و حقیقت تسخیر

بسم الله الرحمن الرحیم

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان در نظام احسن، اشرف مخلوقات الهی است. شرافت و کرامتی که او را در جایگاه خلافت الهی قرار می دهد؛ زیرا آدم علیه السلام همه اسماء الله به فعلیت دارا شد و بنی آدم نیز محتمل همه این اسماء الله است و می تواند با فعلیت بخشی به این اسماء الله سرشته در ذات خویش از طریق عبودیت و بندگی خدا در چارچوب صراط مستقیم اسلام و شرایع آن به جایگاه خلافت الهی برسد.

بنابراین، ظرفیت انسان تا به آن حد و اندازه است که می توان به یک معنا آن را بیرون حدود دانست. پس انسان با آن که به ظاهر و به سبب تن خاکی در قرارگاه زمین مستقر شده و در درون ظرف دنیا جا گرفته است؛ اما به سبب همان نفس با منشاء امراللهی از چنان روحانیتی برخوردار است خود ظرف دنیا است و بر دنیا احاطه داشته و دنیا مظروف ظرف وجود روحانی او می شود که در ساختار نفس از مقام امر اللهی به ساحت خلق اللهی تنزل یافته است.

بنابراین، انسان به سبب «یلی الخلقی» در ظرف دنیا است؛ و به سبب «یلی الربّی» خارج از ظرف دنیا بوده و دنیا مظروف او می شود. این سخن تناقض نیست؛ بلکه به سبب تفاوت جنبه ها و ساحت بیانگر یک حقیقت عظیم است که حقیقت تسخیر هستی به دست انسان را تبیین می کند.

ظرفیت بی پایان نفس انسانی در مقام خلافت الهی

وقتی انسان به خودش و دنیا می نگرد، گویی گرفتار ظرفی چون دنیا است. پس به ظاهر انسان هم چون قند در قندان اسیر و محدود ظرف خویش است و نمی تواند از ظرف دنیا بیرون آید و بر آن احاطه علمی و عملی یابد. این درحالی است که نه تنها انسان محدود به ظرف دنیا نیست، بلکه حقیقت آن است که انسان ظرف و دنیا مظروف است؛ زیرا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان ترکیبی از «روح» و «طین» است.(اعراف،آیه 12) روح که از مقام امر اللهی است(اسراء، آیه 85) و طین که از ساحت خلقی است.(حجر، آیه 15؛ ص ، آیه 72)

باید توجه داشت که دو ساحت امر و خلق متفاوت است: الا له الخلق و الامر.(اعراف، آیه 54) بنابراین، مسائل دو ساحت متفاوت خواهد بود. براساس آموزه های وحیانی قرآن، ساحت امر و عالم آن مقدم بر ساحت خلق و عالم آن است. به یک معنا می توان عالم امر را عالم علم الهی دانست. پس همه مخلوقات پیش از خلقت در عالم امر الهی معلوم بلکه مکتوب الهی هستند؛ یعنی در آن جا تعین و تشخص یافته اند؛ و پس از آن که خدا مشیت و اراده کرد و حکم قضا را صادر کرد، امور معلوم و مکتوب، وجود خلقی می یابند. خدا در قرآن از این مساله به عنوان «کن فیکون» سخن به میان آورده است.(بقره، آیه 117؛ یس، آیه 82؛ آل عمران، آیات 47 و 49 و 59؛ انعام، آیه 73)

از نظر قرآن، همه امور در ساحت امر الهی ممکن است، به ساحت خلق تنزل نیابد؛ اما هر چه که به عالم خلق تنزل یافته در عالم امر الهی و ام الکتاب وجود و تعین علمی دارد. بنابراین، اگر تبدیل و تحویل و تغییر در عالم خلق رخ می دهد، بر اساس چیزی است که در امر الهی اتفاق می افتد: یمحو الله ما یشاء و یثبت و عهده ام الکتاب؛ خدا هر چه را بخواهد محو یا اثبات می کند و نزدش ام الکتاب است.(رعد، آیه 39)

به هر حال، نفس انسانی تنزل امر الهی در قالب خلقی است؛ با این تفاوت که نفس انسانی به سبب آن که از همه ابعاد «روح الله» برخوردار است و به شرافت «روحی» رسیده، دارای همه اسماء الهی به تمام و کمال آن است. از همین روست که خدا به صراحت در قرآن، این حقیقت را در قالب «علم آدم الاسماء کلها» بیان کرده است؛ یعنی حضرت آدم همه اسماء را به تعلیم الهی دارا شد. این دارایی فراتر از دانایی معمولی است؛ زیرا دارایی به آدم کمک می کند تا تصرفاتی در هستی داشته باشد و به عنوان خلیفه الله عمل کند که برایش جعل شده است.(بقره، آیات 30 و 31)

از نظر قرآن، هیچ کسی دیگر جز آدم(ع) و دیگر خلفای الهی از نسل بنی آدم(ع) به چنین دارایی اسماء الله به تعلیم الهی نمی رسند؛ از همین روست که حتی فرشتگان نمی توانند از آن بهره مند شوند حتی اگر فرشتگان مقرب الهی چون جبرئیل و مکائیل یا عزرائیل باشند؛ زیرا این نوع از علوم که به علوم حضوری و شهودی نیز یاد می شود، قابل انتقال جز از طریق تصرف در ذات و تزکیه و تطهیر آن نیست.

البته اگر انتقالی با تصرف در ذات انجام شود، زمانی است که ظرفیتی برای گیرنده باشد؛ اما از نظر قرآن، جز بنی آدم از چنین ظرفیتی برخوردار نیستند؛ زیرا نفس آنان که همان «روحی» و روح الله است، از چنین ظرفیتی برخوردار است و فرشتگان تنها می توان از آن به شکل «انباء» آگاهی خبری یابند نه آن که جز علوم دارایی آنان شود.(بقره، آیات 31 تا 33)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان بر اساس همین نفس الهی خویش از کرامت ویژه ای برخوردار شده که تفضیلی از سوی خدا به انسان است.(اسراء، آیه 70)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، این نفس انسانی به سبب همان جایگاه کریمانه و شرافت ذاتی و تفضیلی، همه آن چه دیگران در اختیار دارند، را یک جا دارا است. پس همه آن چه خوبان دارند، انسان به تنهایی یکجا دارد. از همین روست که انسان می تواند در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ زیرا جایگاه خلافت الهی تصرفات در دیگر مخلوقات به اذن الهی است تا انسانی که مظهر اسماء الله است و آنها را در خویش فعلیت بخشیده بتواند در مقام مظهریت ربوبیت و پروردگاری کند و هر چیزی را به کمال بایسته و شایسته اش برساند.(بقره، آیات 30 و 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)

بر این اساس وقتی گفته می شود که هر فرد انسانی کامل و تمام، همه هستی را در خود به شکل «انطواء» و پیچیده شده در اختیار دارد، به این معنا است که انسان این جرم به ظاهر صغیر همه عالم هستی را در خود دارد. در حقیقت انسان، به یک معنا ژنوم هستی است. از همین رو، با چنین دارایی نسبت به هستی، می تواند در آنها تصرفات ربوبی و پروردگاری به اذن الهی داشته باشد؛ زیرا خلیفه الله است و خلیفه الله به معنای تصرفات در مقام پروردگاری و ربوبیت اذنی است. تاکید بر ربوبیت اذنی به این معنا است اولا این ربوبیت طولی است نه عرضی تا مساله شرک پیش بیاید؛ و ثانیا به این معنا است که انسان در پرورگاری و ربوبیت مستقل عمل نمی کند؛ زیرا تا اذن تکوینی و تشریعی نباشد، تصرفی صورت نمی گیرد.

احاطه نفس بر دنیا و مظروف بودن آن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس انسان که در احسن تقویم قوام یافته و از جنس امری الهی و روح الهی است؛ در مقام خلقی تنزل یافته تا بتواند در مقام خلافت الهی پست ترین عنصر هستی که کم ترین دارایی را از اسماء الله و انوار صفات و اسمای الهی داراست، یعنی عنصر خاک را به کمال برساند. پس قرار گیری نفس که از جنس «روحی» است، در گل که ترکیب آب و خاک است، برای آن است تا خلیفه بتواند درک تکوینی از همه عناصر خلقی هستی داشته باشد و هر یک را بر اساس کمالات بایسته و شایسته مقدر شده به کمال برساند. پس هم نشینی «نفس انسانی» با خاک و گل در «اسفل السافلین»(تین، آیه 5) برای آن است که این خاک و گل نیازمند دست یابی به کمالاتی هستند که تنها با پروردگاری و ربوبیت اذنی و طولی خلیفه الله یعنی آدم و انسان انجام می شود.

بنابراین، خدا فرمان می دهد تا انسان به پایین ترین عالم از عوالم فرود آید که زمین دنیا باشد و در آن جا قرار گیرد. در حقیقت زمین دنیا در اسفل السافلین آن، به عنوان قرار گاه عمل می کند: انی جاعل فی الارض خلیفه.(بقره، آیه 30)

پس باید توجه داشت که قرار گیری انسان در زمین به معنای محدوده و گستره خلافت او نیست؛ بلکه به معنای آن است که از این قرارگاه به خلافت خویش می پردازد.

هم چنین باید توجه داشت که انسان به عنوان خلیفه الله از قرار گاه زمین بر مخلوقات هستی از فرشتگان گرفته تا پایین ترین موجودات خلقی تصرفات ربوبی و پروردگاری دارد. پس همان طوری که به فرشتگان در کلاس انباء، معلوماتی را می دهد(بقره، آیه 31)؛ با تصرفات خویش در زمین و استعمار الارض آن را به کمالات بایسته می رساند.(هود، آیه 61)

در حقیقت قرار گیری ظاهری در ظرف دنیا بلکه زمین، محدودیتی برای او ایجاد نمی کند، بلکه این انسان است که ظرف برای مظروف دنیا است؛ زیرا آن چه تصرف می کند، نفس «یلی الربی» است نه نفس «یلی الخلقی». به این معنا که نفس در کائنات تصرفات ربوبی می کند که جنبه عدم محدودیت دارد و مظروف هیچ ظرفی در عمل نمی شود؛ بلکه هم چنان نفس انسانی به سبب ساختار غیر مقدر امر الهی خویش، از عنصر «ظلوم» برخوردار است(احزاب، آیه 72) و با همین مولفه در هیچ حدی محدود و در هیچ ظرفی مظروف نمی شود؛ هر چند که به ظاهر در ظرف دنیا یا به ظاهر حتی در ظرف زمین بلکه ظرف تن است؛ ولی همان طوری که ظرف تن و بدن، نفس را محدود و مظروف نمی کند، هم چنین ظرف زمین و دنیا نیز این گونه است.

پس از نظر قرآن، نفس انسانی هم چنان محیط است و محاط نیست؛ پس آن چه احاطه علمی و عملی دارد، همان نفس انسانی است که از مقام امر الهی و از جنس روح الله است؛ و آن چه به ظاهر در ظرف دنیا قرار گرفته و مظروف آن شمرده می شود، تن و بدن است. پس قرار گاهی بودن زمین هرگز به معنای محدودیت انسان در ظرف زمین و دنیا و تن نیست؛ بلکه هماره او محیط به مخلوقات هستی است که می تواند تصرف ربوبی داشته و حتی تسخیر کند.

تسخیر مخلوقات از سوی انسان، نشانه ظرفیت انسان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه مخلوقات زمین و آسمان ها تحت تسخیر انسان هستند؛ خدا بارها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون از تسخیر مخلوقات برای انسان از سوی خویش سخن گفته و مثلا فرموده است: سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض.(لقمان، آیه 20؛ حج، آیه 65؛ نحل، آیه 12؛ ابراهیم، آیه 32؛ فاطر، آیه 13؛ زمر، آیه 5)

شکی نیست که تسخیر به معنای سلطه بی چون و چرایی است که چیزی را به سادگی و آسانی بتوان به خدمت گرفت. از نظر قرآن همان طوری که در روابط انسانی مشیت حکیمانه بر آن قرار گرفته که با تفضیل برخی از انسان ها بر برخی دیگر، تسخیر و استخدامی انجام شود(زخرف، آیه 32)، در یک مشیت حکیمانه کلی و فراگیر نیز همه آن چه در آسمانها و زمین از مخلوقات است خواه فرشتگان و خواه جنیان یا مخلوقات دیگر از دریایی و خشکی و زمینی و آسمانی از چارپایان و گیاهان و مانند آنها همه در تسخیر انسان قرار دارند. پس این انسان است که از قرارگاه زمین می تواند در آسمان ها و مخلوقات و موجودات آن تصرف کند همان طوری که در موجودات و مخلوقات زمینی تصرف ربوبی و پروردگاری می کند یا به استخدام می گیرد.

در حقیقت تسخیر مخلوقات ازسوی خدا برای انسانی که شریف و کریم است، یک تفضیل ذاتی الهی در حق انسان است و انسان ها با آن که در ظاهر در ظرف زمین خاکی محدود هستند، ولی به سبب همان نفس الهی می توانند در مخلوقات آسمان ها تصرف داشته و آنان را به تسخیر خویش در آورند.

خدا از آسمان ها سخن می گوید؛ این بدان معناست که محدوده تسخیر انسان تنها زمین دنیا نیست که با ستارگان زینت داده شده است(صافات، آیه 6)، بلکه آسمان های هفتگانه با زمین های هفتگانه اش تحت تسخیر انسان است.(طلاق، آیه 12؛ مومنون، آیه 86؛ لقمان، آیه 20)

پس همان طوری که خدا از عرش بر همه هستی احاطه کامل دارد(طلاق، آیه 12)، انسان نیز از قرارگاه زمین بر همه هستی احاطه کامل دارد و همه چیز تحت تسخیر انسان است.

بر اساس آن چه بیان شده به خوبی معلوم و دانسته می شود که دنیا ظرف انسان نیست تا انسان به عنوان مظروف دنیا محدود به آن شود؛ بلکه این انسان است که ظرف حقیقی دنیا است و دنیا مظروف اوست تا جایی که به سبب احاطه و تسخیر می تواند هر گونه تصرفی داشته باشد.

به سخن دیگر، هر چند که در ظاهر انسان در ظرف زمین دنیا به عنوان قرار گاه قرار داده شده و مظروف ظاهری است؛ ولی به سبب همان خلافت الهی که برای نفس انسانی است، انسان ظرف برای دنیا و همه دنیا مظروف اوست و می تواند در آن تصرفات تسخیری و ربوبی و پروردگاری داشته باشد و هیچ محدودیتی برای نفس انسان به عنوان خلافت الهی نیست.

در حقیقت، انسان به عنوان خلیفه الله و مظهریت در ربوبیت و پروردگاری به اذن الهی، همان احاطه علمی و عملی الهی را در مخلوقات هستی دارد؛ اما از آن جایی که خدا جسم ندارد، ظرفی را نمی خواهد؛ اما انسان به سبب همان جنبه «یلی الخلقی» نیازمند ظرفی است تا در آن مستقر شود. این ظرف برای بدن و تن و کالبد ضروری است. پس درقرارگاه زمین مستقر شده است؛ اما این قرارگاه تن موجب نمی شود تا نفس الهی نیز محدود به ظرف زمین باشد؛ زیرا اگر چنین باشد، نمی تواند به عنوان خلیفه الله احاطه به امور مخلوقات داشته باشد و بر آسمان ها و زمین خلافت کند. پس انسان به جهت همین نفس الهی در ظرف زمین نیست، بلکه خود محیط بر همه هستی است و هستی مظروف نفس الهی اوست. پس گویی از زمین و درون ظرف بر ظرف تاثیر می گذارد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا