اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

شناخت عذر واقعی از پوزش دروغین

بسم الله الرحمن الرحیم

عذر و پوزش به یک معنا پذیرش خطا و گناه و نوعی توبه و استغفار در راستای اصلاح خویش و رفتار نادرست و فاسد است.؛ هر چند که عذرخواهی و پوزش خواهی در قرآن مورد تایید و امضا قرار گرفته است، اما پوزش و عذر از سوی خدا و خلق زمانی است که این پوزش و عذر خواهی حقیقی و واقعی باشد نه دروغین و از باب فریب و نیرنگ و رهایی از عذاب و کیفر و ادامه و استمرار همان راه گذشته خطایی و گناهی.

از آن جایی که عذر و پوزش به زبان انجام می گیرد، نمی توان از نیت و قصد باطنی عذرخواه آگاه شد؛ زیرا ممکن است از باب فریب و نیرنگ باشد و در این امر و موضوع نفاق ورزد و چیزی را بگوید که در دل باور و ایمان ندارد. پس چگونه می توان از نیت باطنی شخص آگاه شد و عذر او را پذیرفت و ترتیب اثر دارد و از گناه و خطایش چشم پوشید؟ خدا در قرآن راهکارهایی را برای شناخت و شرایط پذیرش عذر و توبه بیان کرده است که در این جا به آن اشاره می شود.

عذر خواهی با توجیه گری

اصولا عذر و پوزش، به دلیل یا بهانه ای گفته می شود که به دنبال سرپیچی و عصیان از سوی گناهکار و خطاکار بیان می شود.(فرهنگ بزرگ سخن، ج 5، ص 4987) در حقیقت، گناهکار و خطاکار با آوردن دلیل و بهانه ای می خواهد بگوید که «وجه» معقول یا مقبولی برای کارش داشته است و هیچ تعمدی بر عصیان و مخالفت با امر نداشته است؛ بنابراین، «توجیه» عمل خطایی و گناه، بیان وجه معقولی است که او بر اساس ادراک و شناخت به آن رسیده و اقدام به آن کار کرده است، یا اگر معقول و عقلانی نباشد، وجه مقبولی است که هر کسی در شرایط مشابه با او چنین کار و اقدامی را می کرده است.

بر این اساس می بایست گفت که رفتار خطایی و گناه و مخالفت ظاهری با حکم و امری، بر اساس علم به خطا و گناه نبوده است، هر چند که در انجام آن کار عمدی در میان بوده تا آن را انجام دهد، ولی این عمد از روی علم به خطا و گناه نبوده است؛ بنابراین، یا خطا و اشتباه در ادراک و سطح شناختی او بوده  است که چیزی را حق و از مصادیق آن دانسته یا آن که اشتباه در تطبیق بوده و چیزی را حق و از مصادیق حق دانسته و بدان گرایش یافته که اصلا حق نبوده و نمی بایست بدان گرایش می یافته و آن را انجام می داده است. پس شخص اگر از نظر شناختی یا تطبیق مصداق بر موضوع گرفتار خطا و اشتباه نشده بود، هرگز به انجام آن کار اقدام نمی کرده که در باطن خطا و گناه بوده است؛ زیرا علمی نداشته و عمدی هم اگر بود، عمد در خطا و گناه و عصیان ورزی نبوده است، بلکه آن را عین اطاعت یا دست امر در سطح اطاعت مقبول می دانسته و بدان عمل کرده است.

بنابراین، اگر توجیهی از سوی خطاکار و گناهکار بیان می شود، بیان وجهی است که گمان می کرده این کار درست و معقول یا مقبول است. پس توجیه تراشی نیست. البته برخی بر این باورند که حتی اگر توجیه تراشی باشد و شخص در هنگام عمل به آن توجه نداشته و اینک هنگام عذرخواهی این توجیه یا توجیهات را بیان می کند، باز می بایست در صورت معقول بودن یا مقبول بودن آن را پذیرفت و بهانه و توجیه اش را قبول کرد و عذرش را پذیرفت.

به نظر می رسد توجیه گری و بهانه آوری برای انجام خطا و گناه می بایست به نوعی بیانگر توبه و استغفار شخص باشد که دنبال اصلاح است. بنابراین، زمانی عذر و پوزش معنا می یابد که شخص با اظهار توجیه و بهانه نسبت به امر ناخوشایند و مکروه ، به جنبه اصلاحی در رفتار خویش اشاره داشته باشد و قبح و زشتی کارش را اقرار کند و به اصلاح آن بپردازد به گونه ای که قبح و زشتی خطا از میان برود.

به سخن دیگر، عذر، اظهار اصلاح و توجیه نسبت به خطا یا امر ناخوشایندی که از انسان صادر شده، می بایست به گونه ای باشد که قبح و کراهت آن در نظر مردم برداشته شود.(التحقیق، حسن المصطفوی، ج 8، ص 70) البته مراد این نیست که «قبح» و «کراهت» فعل برداشته می شود؛ زیرا فعل اگر زشت و قبیح و مکروه نباشد که شخص نیازی به عذر و پوزش ندارد؛ بلکه مراد آن است که قبح و کراهت از فاعل آن فعل برداشته می شود و توجیهی برای فاعل فراهم می آید که نادانسته و به خطا و اشتباه نه از روی علم به کاری اقدام کرده که خطا و گناه و زشت و قبیح و مکروه است.

پس با عذرخواهی و پوزش طلبی، فعل زشت و قبیح و مکروه ، حسن و نیک و معروف نمی شود و کسی نمی گوید که این فعل درست و از مصادیق حق و عمل صالح است، بلکه هم چنان فعل و کار بر مشکل اصلی خود باقی است، ولی با توجیه معقول یا مقبول، عذری برای فاعل فراهم می شود که او این فعل و خطا و گناه را از روی علم انجام نداده و قصد انجام کار زشت، قبیح و مکروه و عصیان را نداشته است. در حقیقت می بایست گفت که این از مصادیق «عمل غیر صالح»(هود، آیه 46) که به سبب «فقدان علم» تحقق یافته است؛ در حالی که عامل صالح بوده است؛ چنان که حضرت نوح(ع) عاملی صالح بود، ولی عمل او یعنی فرزندش «عمل غیر صالح» در آمده است.(همان) از این روست که خدا نمی گوید که عامل غیر صالح است، بلکه می گوید عمل غیر صالح است؛ زیرا عامل حضرت نوح (ع) است که عملی صالح در قالب زناشویی انجام داده و فرزندی از آن عمل خارج شده که آن «عمل غیر صالح» در آمده است.

به هر حال، عذر و پوزش اولا ناظر به عمل خطایی است که بر اساس اشتباه در مفهوم یا مصداق تحقق یافته و هیچ قصد و نیت عالمانه ای برای عصیان ورزی و مخالفت وجود نداشته است و اگر عمدی بر تحقق فعل است، به اعتبار وجه معقول و مقبولی است که عامل آن را در نظر داشته است.

هم چنین بر اساس آن چه بیان شد، معلوم می شود که شخص خطاکار و گناهکار در هنگام عذر و پوزش به این حقیقت رسیده است که کارش زشت و قبیح و کریه و منکر و طالح و خطا و گناه است، بنابراین در صدد بیان چرایی و علل ایجادی آن از سوی خود بر می آید که این علل در نظرش یا معقول بوده یا مقبول. بنابراین، سعی در اصلاح امر خویش دارد و می خواهد تا این گونه از خویش به عنوان عامل، قبح زدایی کند و از آثار رفتارش را از وجه خویش بزداید و خود را به نوعی تطهیر نماید.

عذرتراشی های بی پایه و اساس

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از عذرخواهی ها از مصادیق عذرتراشی است؛ یعنی شخص در شرایطی قرار گرفته که برای توجیه رفتار خویش عذری را می آورد که معقول و مقبول نیست و شخص در صدد اصلاح خطا و گناه نیست یا در شرایطی نیست که بتواند آن را اصلاح کند.

از آن جایی که عذر خواهی نوعی توبه و استغفار است که شخص با آن خواهان اصلاح امر است و می خواهد عمل طالح خویش را به عمل صالح تبدیل کند و در مسیر قرار گیرد که مورد قبول است، می توان گفت که همان شرایط توبه بر عذر بار می شود.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، توبه تا زمانی مقبول است که شخص بتواند به اصلاح امر خطایی بپردازد و با بازگشت به مسیر حق و مصادیق آن، کارهای خویش را بر اساس حق و حقیقت انجام دهد؛ از همین روست که توبه به هنگام مرگ و حالت احتضار پذیرفته نیست(یونس، آیه 91) بر همین اساس است که ایمان آوری در هنگام مرگ یا در قیامت که پرده ها کنار رفته و عالم دنیا جمع شده و شخص دیگر فرصتی برای اصلاح و کار خیر و عمل صالح ندارد، چنین ایمانی سودی برای مومنان در آن هنگام نخواهد داشت.(انعام، آیه 158؛ یونس، آیه 90) اگر ایمانی برای افرادی سودی داشت، قبل از عذاب و امکان اصلاح و عمل صالح ایمان آوری و مانند آنها بود که خیری برای آنان داشته است.(یونس، آیه 98)

از نظر قرآن، عذرهایی که در قالب عذرتراشی بی پایه و اساس باشد، از مصادیق همین توبه های توبه کاران است که دیگر برایشان سودی ندارد. از جمله این عذرتراشی های بی اساس و بی فایده می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. عذرتراشی انسان در قیامت هنگامی که با همه اعمال خویش و آثار آن مواجه می شوند. در آن هنگامه قیامت هر انسانی می داند که اعمالش چگونه بوده و چه گناهانی را انجام داده که و آثارش اینک دامن گیرش می شود. از نظر قرآن، در این حالت «معاذیر» و بهانه ها و عذرهایی که بیان می کند تا خود را از آثار گناهانش در قیامت برهاند، بی فایده است؛ زیرا در این هنگام بصیرت به حقایقی یافته است که دیگر فرصت ایمان آوری و اصلاح گناه و خطا گذشته است و نمی تواند کاری برای خودش انجام دهد.(قیامت، آیات 13 تا 15) البته از نظر قرآن، انسان در همین دنیا نیز نسبت به اعمال خویش «بصیرت» و بینایی و علم حضوری دارد و عذر و بهانه ای او نوعی عذرتراشی است؛ ولی خدا به آنان در دنیا سخت نمی گیرد؛ زیرا در شرایط سخت میان هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی و نوعی دفن و دسیسه فطرت و بیماری و زنگاری قلب قرار دارند که قوه ادارکی و شناختی و نیز انگیزه ای و ارادی آنان را تحت تاثیر منفی قرار داده و آنان را در عین بصیرت نسبت به خودشان، در جهالت و سفاهت نسبت به بیرون و رفتارهای بیرونی قرار می دهد؛ زیرا در این موارد در تشخیص حقایق و مصادیق بیرونی آن به سبب فقدان سلامت فطرت و قلب به خطا و اشتباه می روند و گرایش های وارونه ای دارند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 7 تا 15؛ مطففین، آیه 14؛ اعراف، آیه 179)
  2. عذر تراشی تخلف کنندگان از فرمان های الهی از دیگر بهانه تراشی هایی است که خدا در قرآن به آن اشاره دارد. خدا در قرآن از متخلفان بادیه نشین سخن به میان می آورد که به اظهار پشیمانی می پردازند و برای توجیه تراشی به دروغ متوسل می شوند و می گویند که چون مشغول به اموال و خانواده بودیم و نمی توانستیم آنان را در بادیه رها سازیم، از حضور در جهاد تخلف کردیم؛ و گرنه اگر این مشغولیات نبود حتما در میدان جهاد حاضر می شدیم. خدا می فرماید چنین بهانه تراشی ها دروغ است؛ زیرا این امور مانعی برای حضور آنان نبود، ولی آنان برای توجیه رفتار عصیان آمیز و تخلفات خویش از فرمان به چنین توجیهات چنگ می زنند که البته برایشان سودی ندارد.(فتح، آیه 11) اصولا برخی از مردم برای ترک اطاعت و انجام ماموریت و کارها به ویژه کارهای سخت دنبال بهانه های پوچ، واهی، بی اساس، دروغین می روند تا رفتار زشت و خلاف خویش را توجیه کنند و مخالفت باطنی و نیات درونی خویش را با این امور مخفی و نهان سازند.(همان) البته گاه اشخاص قبل از مخالفت عملی به بهانه آوری و توجیه سازی رو می آورند تا ضمن نهان سازی نیات باطنی نادرست خویش، مخالفت خویش را موجه و قانونی و مقبول سازند.(همان) مفسران بر این باورند که «مُعذّرون» از بادیه نشینان دروغگویانی بودند که به بهانه اشتغال به مال و خانواده از حضور در میدان جهاد سرباز زدند و برای تخلف خویش بهانه تراشیدند، در حالی که هیچ تهدید فعلی یا احتمالی برای مال و خانواده آنان نبوده تا ایشان را به این بهانه از حضور در میدان جهاد تخلف ورزند.(مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 90)
  3. عذرتراشی به بهانه غفلت از دیگر اموری است مقبول و معقول نیست؛ زیرا اگر انسان اهم و مهم داشته باشد، هماره اهم را مد نظر قرار داده و بدان التفات دارد. پس غفلت که معنای ندیدن امر حاضر است، زمانی شکل می گیرد که انسان به جای التفات به اهم به مهم بپردازد. غفلتی که به انسان در دنیا دست می دهد به سبب ترک اهم آخرت و اهتمام به مهم دنیا است.(اعراف، آیه 172) برادران یوسف با آن که تعهد داده بودند به عنوان گروهی نیرومند از یوسف(ع) در برابر هر تهدیدی مراقبت نمایند(یوسف، آیه 14)، در توجیه رفتار نادرست خویش و از دست رفتن یوسف(ع) به اشتغال خویش به مسابقه اشاره می کنند.(یوسف، آیه 17) این توجیه و عذرتراشی پذیرفتنی نیست؛ زیرا غفلت آنان قابل پذیرش نیست؛ زیرا امر اهم را برای امر مهم بلکه غیر مهم چون مسابقه ترک کردند و در شرایطی که احتمال قوی بلکه نزدیک به ظن و قطع می دادند که محیط گرگ دارد، او را در کنار متاع رها کرده و به مسابقه پرداخته و او را تنها گذاشتند.(یوسف، آیه 17)
  4. عذر تراشی به بهانه مشکلات اقتصادی نیز مقبول نیست؛ زیرا هر چند که می تواند معقول به عقل ظاهر بین باشد، اما وقتی شخص بر این باور است که خدا حاکم بر هستی و مشیت ها است حتی اگر شرایط ظاهری علیه مومنان باشد نمی بایست به داعی مشکلات اقتصادی حتی فعلی دست از مبارزه یا ایمان بردارند چه رسد که به داعی مشکلات احتمالی ترک عمل نیک کنند و از ایمان آوری دست بر دارند. کافران و مشرکان ممکن است برای توجیه ایمان آوری یا ترک هجرت و مانند آنها به مشکلات اقتصادی اشاره کنند؛ ولی چنین توجیه و عذرتراشی مقبول نیست؛ چنان که از نظر قرآن، عذرتراشی کافران و مشرکان مکه مبنی بر از دست محل سکونت خود، نمی تواند توجیه ترک ایمان و هجرت آنان باشد.(قصص، آیه 57)
  5. عذرتراشی به بهانه ناتوانی و فقدان استطاعت نمی تواند مقبول باشد؛ چنان که عذرتراشی دروغین منافقان مبنی بر عدم استطاعت برای شرکت در جهاد مقبول قرار نگرفت و خدا آن را نپذیرفت، بلکه آنان را دروغ دانست؛ زیرا خدا به نیت افراد آگاه است و از توانایی و استطاعت آنان آگاهی و علم دارد.(توبه، آیه 42)
  6. عذرتراشی به بهانه جبرگرایی از دیگر مواردی است که مقبول نیست. پس کسانی که می گویند اگر خدا می خواست ما مومن می شدیم یا توفیق می یافتیم تا کار نیک کنیم؛ ما اصولا کار خیر را دوست داریم ولی به سبب آن که اراده الهی تعلق نگرفته ما در کارها وارد نمی شویم یا توفیق کاری را نیافتیم. از نظر قرآن، چنین توجیهی قابل پذیرش نیست؛ زیرا انسان در ترک و فعل دارای اراده و اختیار و انتخاب است.(نساء، آیه 62)
  7. عذر تراشی به بهانه رهایی از فتنه ای که حق و باطل در آن معلوم نیست. چنین عذرتراشی نیز مقبول نیست؛ زیرا انسان توانایی شناخت حق و باطل را دارد و اگر خود ناتوان باشد، می تواند با مراجعه به اولیای الهی با تشخیص آنان، فتنه را بازشناسد و خود را رها کند؛ پس کسی که با مراجعه اولیای الهی می تواند از فتنه رها شود، اگر بهانه ای به عنوان فتنه آورد، خود در فتنه ای بزرگ تر گرفتار شده است که آن ترک مراجعه به ولی الله است. پس این بهانه تراشی غیر قابل نیست.(توبه، آیه 49)
  8. عذرتراشی به بهانه مشقت از دیگر بهانه هایی است که مقبول نیست؛ زیرا کسی این بهانه ای بیش نیست؛ زیرا در همان حال که این افراد منافق بهانه جویی می کنند، دیگرانی که همان کار را انجام می دهند که اصلا نشانه مشقت نیست.(توبه، آیه 42)
  9. عذرتراشی به ادعای استضعاف وقتی همراه با تمکن و انظلام باشد، مقبول نیست؛ زیرا برخی با آن که مستضعف هستند، ولی نه تنها مقاومتی ندارند بلکه ظلم پذیرند و هیچ مقاومتی از خود نسبت به مستکبران و مقابله با آنان ندارند؛ چنین افرادی بهانه هایشان مقبول نیست و عذرتراشی بیهوده و بی فایده دارند.(نساء، آیه 97)
  10. عذرتراشی پس از انداز و هشدارهای متعدد و متنوع از سوی خدا و رهبران الهی، فایده ای ندارد؛ زیرا شخص می بایست هوشیار و بیدار باشد و گرفتار غفلت نشود؛ زیرا با این همه هشدار و انذار کسی نمی بایست غافل شود و به کاری اقدام کند که مجازات و کیفرهای دنیوی و اخروی دارد.(نباء، آیات 39 و 40)
  11. عذر تراشی کسانی که با همه هشدارهای الهی فریب شیطان و دنیا را می خورند و دنبال دنیاگرایی می روند و آخرت را به دست نسیان یا غفلت می سپارند، مقبول نخواهد بود و هیچ فایده ای ندارد.(جاثیه، آیات 34 و 35)
  12. عذر تراشی مجرمانی که جرم را می شناسند و جرمی را مرتکب می شوند، مقبول نخواهد بود و آنان را از کیفر در دنیا و عذاب اخروی نجات نخواهد داد.(جاثیه، آیات 31 و 35)
  13. عذرتراشی کسانی که حق و مصادیق آن را تکذیب کرده و آن را دروغ می دانند، پذیرفته نیست و تکذیب کنندگان خدا و قیامت و پیامبران عذاب خواهند شد و هیچ راه فراری برای آنان از عذاب الهی نخواهد بود.(قیامت، آیات 10 تا 15) از نظر قرآن این افراد اجازه نخواهند یافت تا عذرخواهی کنند تا چه رسد که عذر آنان پذیرفته شود.(مرسلات، آیات 34 و 36)
  14. عذرتراشی هنگام قیامت از سوی کافران پس از حضور گواهان و شهادت هیچ تاثیری ندارد؛ زیرا زمان و هنگام عذر خواهی و اصلاح از دست رفته است و دیگر جایی برای عذر نیست؛ چنان که جایی که برای توبه نیست.(نحل، آیه 84)
  15. عذرتراشی از سوی کسانی که تقلید کورکورانه دارند، پذیرفتنی نیست؛ زیرا تقلید کورکورانه نمی تواند بهانه ای برای خطا و گناه باشد. تقلید مستضعفان از مستکبران یا مردم از نیاکان عذری غیر قابل قبول است و خدا گرایش به ضلالت و کفر را به این بهانه نمی پذیرد.(ابراهیم، آیه 21)

 عذرهای مقبول از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عذر مقبول، عذری است که دارای شرایط باشد که مهم ترین شرایط آن از نظر قرآن عبارتند از :

  1. اخلاص و خلوص: از نظر آموزه های قرآنی، پذیرش عذر زمانی است که شخص با خلوص و اخلاص عذر خویش را بیان کند و پوزش خواهی کند. (توبه، آیات 91 تا 93) پس اگر نصح و خلوص نسبت به خدا و رسول الله(ص) در قول و فعل شخص باشد، عذرش پذیرفته می شود.(همان)
  2. حسن نیت: از دیگر شرایط پذیرش عذر، عذری است که همراه با حسن نیت باشد.(همان) از نظر قرآن، کسی که شرایطی برای انجام کاری نداشته و تخلف کرده، عذرش پذیرفته می شود؛ مانند کسی که ناتوان و ضعیف است و نمی تواند در جبهه جهاد حضور یابد، عذر چنین شخصی پذیرفته است؛ زیرا واقعا دوست داشته که در جهاد باشد، ولی شرایط برای حضورش مهیا نبوده است.(همان)
  3. صبر: اگر کسی شرایط سخت و مشکلاتی را صبر و تحمل می کند، ولی به دلایلی نتواند آن چه را مامور و مکلف است، انجام دهد، عذرش پذیرفته می شود. از همین رو، وقتی کسی که زیر شکنجه کفر گویی داشته باشد، ولی قبلا نشان داده باشد که به سبب سختی مشکلات نیست که این سخن ناروا را بیان داشته است، عذرش پذیرفته می شود.(نحل، آیات 106 و 110)
  4. صداقت: کسی اهل صداقت است و صادقانه عذر خواهی می کند، عذرش پذیرفته است؛ زیرا شخصی که در قول و فعل نشان می دهد که اهل ایمان و تقوا است و اگر خطا و عصیانی یا خلافی را انجام داده، ناخواسته و تحت شکنجه است، عذرش پذیرفته است.(همان)
  5. انجام تکالیف سخت و مشقت آور: کسی که تکالیف سخت و مشقت آوری چون جهاد و هجرت را انجام می دهد، اگر خطا و گناهی را انجام دهد، عذرش پذیرفته است؛ زیرا صادقانه نشان داده که اهل کار صالح است و برای ایمان و اطاعت خویش کم نمی گذارد.(همان)
  6. احسان و اصلاح: از نظر قرآن، کسی که اهل احسان و اصلاح کارهای خویش است و اگر خطایی و گناهی کند، به سبب شرایطی است که نادانسته یا ناخواسته کاری را انجام داده، عذرش پذیرفته است و هیچ سبیلی و راهی برای مجازات او نیست.(توبه، آیات 91 تا 93)
  7. عدم استطاعت: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اگر کسی واقعا استطاعت انجام کاری را نداشته باشد، عذرش پذیرفته است. چنان که کسی که خبر و آگاهی از کاری نداشته باشد، نمی تواند صبر کند و این عدم استطاعت به سبب نادانی و بی خبری است و همین مجوزی است که عذرش پذیرفته است؛ اما این عدم پذیرش تکرار بردار نیست؛ زیرا بالاخره پس از یک یا دوبار تکرار شخص به حقیقت آگاه و خبردار می شود و دیگر عذرش پذیرفته نیست.(کهف، آیات 76 و 78)
  8. اضطرار: از نظر قرآن، اضطرار عذرشرعی برای استفاده از محرمات است و کسی که به این بهانه و توجیه حرامی را خورد و کاری را انجام می دهد، عذرش پذیرفته است.(انعام، آیه 119) اضطرار می تواند عذر شرعی خوردن گوشت میته و مردار(بقره، آیه 173؛ مائده، آیه 3)، خوردن خون(همان) و حتی خوردن گوشت خوک (همان) است.
  9. اکراه: اجبار و اکراه از سوی دیگران به کاری که حرام و گناه و خطا است، و انسان نتواند خود را از آن رها سازد، عذر شرعی است که خدا آن را بیان کرده و عذرش مقبول خواهد بود.(نحل، آیه 106؛ نور، آیه 33)
  10. بیماری: بیماری و مرض، نیز عذر شرعی است که امکان ترک واجباتی را چون روزه را فراهم کرده است.(بقره، آیات 183 تا 185) البته بیماری هم چنین عذر شرعی برای تخفیف در تکالیف از جمله در حج (بقره، آیه 196)، معاف شدن از شرکت در جنگ(توبه، آیات 86 و 91؛ فتح، آیات 16 و 17) و کاستن از عباداتی چون نماز شب و تهجد شبانه(مزمل، آیه 20) است. پس کسانی که عذر شرعی دارند می توانند برخی از اعمال را ترک یا بکاهند و عذر ایشان مقبول است.
  11. تقیه: از نظر قرآن، تقیه که نهان کاری برای حفظ عرض و جان است عذر شرعی است که انسان می تواند با تظاهر به دوستی با کافران جان و عرض خویش را حفظ کنند.(آل عمران، آیه 28) این عذر شرعی به مسلمانان اجازه می دهند تا به ظاهر ولایت کافران را بپذیرند تا جان خویش را حفظ و صیانت کنند و دین خویش را نهان سازند و علنی نسازند.(همان) از نظر قرآن، خوف از کشته شدن، می تواند موجب ترک واجب باشد؛ چنان که ترس از قتل و کشته شدن عذر هارون (ع) مورد قبول قرار گرفت.(اعراف، آیات 148 و 150)
  12. خطا: اشتباه و خطا عذری شرعی برای رفع مواخذه از مکلف به تکالیف است.(بقره، آیه 286) بر همین اساس، کسی که به خطا قتلی انجام داده از عذاب قیامت در مصون خواهد بود.(نساء، آیات 92 و 93)
  13. سفر: سفر و مسافرت از دیگر عذرهای شرعی است که موجب قصر و شکسته شدن نماز چهار رکعتی(نساء، آیه 101) و عدم وجوب روزه (بقره، آیات 183 و 184 و 185) و جواز کاستن از عبادت های شبانه می شود.(مزمل، آیه 20)
  14. ضعف: کم توانی و ضعف، عذری موجه و شرعی و مجب تخفیف در تکلیف جهاد یا حتی عدم وجوب آن می شود.(انفال، آیات 65 و 66؛ توبه، آیات 86 و 91)
  15. عجز: از نظر قرآن، عجز و ناتوانی عذر شرعی دیگری است که موجب سقوط وجوب روزه ماه رمضان (بقره، آیه 184) و حتی تکالیف واجب دیگر چون حضور در جهاد(فتح، آیات 16 و 17) است؛ زیرا خدا چنین عذری را قرار داده و کسی که گرفتار عجز و ناتوانی یا ضعف و کم توانی باشد، مجاز است که تکالیفی را انجام ندهد.(بقره، آیات 233 و 286؛ نساء، آیات 97 و 98؛ انعام، آیه 152)
  16. فراموشی: همان طوری که خطا عذر شرعی از نظر قرآن است، هم چنین نسیان و فراموشی عذر شرعی دیگری است که خدا آن را می پذیرد و فراموشکار را مواخذه نمی کند.(بقره، آیه 286؛ انعام،آیه 68؛ کهف، آیه 73) بر اساس روایات تفسیری موارد نه گانه ای است که «رفع قلم» برای آن بیان شده که از جمله آنها خطا و نسیان و جنون است. پس میان عذر مقبول و غیر مقبول فرق است و این گونه نیست که هر کسی عذر بیان کند، عذرش پذیرفته شود؛ زیرا برخی از عذرها مورد قبول است و برخی دیگر عذرتراشی و بهانه جویی است که مقبول نیست.
  17. حفظ وحدت: از نظر قرآن، حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه میان امت، از دیگر عذرهای شرعی است که موجب می شود تا شخص از واجبی دست بردارد تا وحدت امت صیانت و حفظ شود؛ چنان که حضرت هارون(ع) با این عذر به نهی از منکر گوساله پرستی نپرداخت و با گوساله پرستان به ستیزه نپرداخت.(طه، آیات 91 تا 94) هارون بیان می کند که خشیت و ترس عالمانه به این حکم داشت و برای پرهیز از اتهام تفرقه افکنی میان امت هیچ اقدامی نکرد.(همان) امامان معصوم(ع) نیز برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از درگیری و کشتار اقداماتی علیه غاصبان حقوق قطعی خویش نکردند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا