شعر و داستان

شب ظلمانی مردم

بیا جانا بده جامی که از جانم بلا خیزد

از آن باده بده جانم، از آن جانت، شفا خیزد

هزاران مردمان هم در طریق عاشقی باشند

و لیکن زین دل تنگم بلا و هم دعا خیزد

بسی سالها برفتی از بر من نا کجا آباد

ز تنهایی مرا این دل نمی دانی چه ها خیزد

شب ظلمانی ما را سحر کی می شود یارا

مگو دارد همی تاخیر کزان هم بس جفا خیزد

به شهرِ شامِ دل این جا عزازیل هم بشد حاکم

کز آن حاکم بر این دنیا بسی ظلم و جفا خیزد

دلی بستم به اشراط همان ساعت در این عصرم

بیا جانا که بی جان تواش زین تن بلا خیزد

نمی خواهم که بر گویی به صائب از چه شد تاخیر

همی دانم که در تاخیر جزا و هم جفا خیزد

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا