اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

سیر و سلوک الهی از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

حرکت انسان در مسیر شدن ها می بایست با سلوکی همراه باشد که او را به کمالات صفات الهی رسانده و منور به انوار آنها سازد. بنابراین، صیرورت الی الله و خدایی شدن و متاله گشتن، جز به سیر و سلوکی نیست که خدا برای انسان تعریف کرده و عقل فطری و نقل شرعی آن را به طور اجمال و تفصیل تبیین کرده است.

در آموزه های وحیانی ثقلین یعنی کتاب الله و عترت(ع) ویژگی ها و جزئیات این سیر و سلوک بیان شده است. در این مطلب به گوشه ای از این سیر و سلوک اشاره شده است.

از سیر تا اسراء

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت سیر به عنوان یک حرکت نهان از مبدا تا مقصد، در باطن انسان ها در حال تحقق است؛ البته این سیر حرکتی که هم چون سیر حرکتی نبات و گیاه است، به صیرورت و شدن تبدیل می شود؛ زیرا هر چیزی با تکرار تثبیت می شود و با ثبات هر چیزی آن امور هم چون ملکه و مقوّم ذات آن چیز می شود که شاکله شخصیتی او را تشکیل می دهد. این گونه است که شخص با کرامت و احسان و تقوا به عنوان کریم، محسن و متقی شناخته می شود تا جایی که از او جز این امور صادر نمی شود. خدا در قرآن، می فرماید بسیاری از مردم با تکرار چیزی مانند عدالت قسطی به عنوان «قوامین بالقسط» و «مقسطین» شناخته و این امور شاکله شخصیتی او می شود.(مائده، آیه 8؛ نساء، آیه 135)

از نظر آموزه های قرآنی، وقتی شخص در سیر حرکتی خویش از خود به خدا گام بر می دارد، خود را در صیرورت الهی قرار می دهد تا خدایی و متاله شود. این صیرورت الیه یا الی الله که بارها در قرآن بیان شده، به معنای تثبیت صفات الهی در شخص با حرکت سیر و سلوکی است که انسان انجام می دهد.

از نظر قرآن، سیر می بایست با سلوک همراه باشد؛ سلوک رفتاری است که انسان در رفتار فردی و اجتماعی از خود نشان می دهد. سلوک فردی و اجتماعی اگر بر اساس هدایت فطرت درونی و شریعت بیرونی وحیانی باشد، انسان را متاله و خدایی می کند و این گونه است که «صیرورت الی الله» تحقق می یابد. البته از نظر قرآن، شدن و صیرورت در فرآیندی زندگی بارها و بارها تکرار و اتفاق می افتد؛ زیرا هر صفتی با سیر و سلوک در انسان ایجاد و تثبیت می شود. از ایجاد صفت کمالی چون احسان و کرامت در انسان تا تمامیت یابی آن راهی بس طولانی است. انسان با تکرار اعمال صالح مبتنی بر حرکت و سیر و صیر الی الله، به محسن و کریم تبدیل می شود و از تمامیت نور آن صفات در خود بهره مند می شود.

از نظر قرآن، این سیر و صیرورت یعنی حرکت و شدن به سوی الله در طول زندگی و به شکل فرآیندی انجام می شود. انسان با تکرار یک سلوکی در طول سیر خویش به یک کمالی چون کرامت و احسان دست می یابد تا جایی که در نهایت محسن و کریم می شود. اگر برای خدا صد یا هزار صفت و اسم کمالی قایل باشییم، اعمال صالح گوناگون که آموزه های فطری و شرعی به انسان می آموزد، موجب می شود تا اندک اندک آن صد یا هزار صفت در انسان تحقق یابد. اگر هر صفت و اسمی با عملی صالح در انسان شکل گیرد و به تمامیت برسد و حالت اسمی آن در انسان ظهور کند، آن شخص نسبت به آن صفت و اسم، به تمامیت کمال رسیده است. در این صورت دیگر یک عیب از عیوب انسانی کم شده و یک نقصی از کمالی از میان رفته است. اگر این امر نسبت به همه صفات و اسماء الهی انجام شود، شخص متاله و خدایی شده و به عنوان مظهر اسماءالله در جایگاه خلافت الهی قرار می گیرد؛ زیرا شرط خلافت الهی تحقق مظهریت اسماء الله و فعلیت یابی همه آنها در انسان ها است.(بقره، آیات 30 و 31)

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سیر حرکت اختیاری و ارادی انسان به سوی کمال با سلوکی بر اساس فطرت و شریعت است که مطابق هم است.(روم، آیه 30) هر انسانی به طور فطری، در این حرکت سیر و صیرورت سعی تمام دارد و از آن خسته نمی شود تا به لقاء الله برسد.(انشقاق، آیه 6) البته بسیاری از مردم، سیر و صیرورت معیوب و ناقص دارند، یعنی نه تمام صفات الهی را با سلوک در خود ظهور می بخشند، و نه آن صفات کمالی را به تمامیت می رسانند. از این روست که حتی مومنان در قیامت خواهان اتمام نور صفات الهی خویش هستند که آنها را به اتمام نرسانیده اند.(تحریم، آیه 8) از نظر قرآن، بسیاری از مردم دارای سیر و صیرورت هستند، ولی این صیرورت آنان بدترین و زشت ترین صیرورت و شدن است(بقره، آیه 126)؛ زیرا اسماء الله ودیعت نهاده در ذات خویش را با فجور و بی تقوایی دفن و دسیسه می کنند و از مقام انسانیت به حیوانیت و پست تر از آن سقوط می کنند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ اعراف، آیه 179)

هم چنین از نظر قرآن، همان طوری که انسان دارای سیر ارادی و اختیاری است، برخی از مردم به فضل خاص الهی از «اسراء» برخوردار هستند و خدا آنان را در مسیر و مصیر به سوی کمال می برد که در قلب کسی خطور نمی کند. اسراء پیامبر(ص) از مصادیق آن است که در آیات نخست سوره اسراء به آن اشاره شده است. البته این اسراء اختصاص به پیامبر(ص) ندارد بلکه مقربان درگاه الهی و اولیای خاص از معصومان(ع) و تالی تلو ایشان از آن بهره مند می شود.

سیر فطری الی الله با سلوک الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در نفس انسانی روحی است که همه صفات و اسماء الله را دارد؛ زیرا انسان برای خلافت الهی خلق شده است. این روح الهی جامع اسماء الله است. پس نفس انسانی جامع اسماء الله است. از آن جایی که اسماء الله نوری است که همه هستی را روشن کرده و حقیقت وجودی داده است(نور، آیه 35) همین نور به تمام کمال در نفس انسانی قرار دارد. پس در هر نفسی نوری کامل و تمام به شکل اجمالی و جمعی وجود دارد. این نور با اعمال و سلوک در سایه هدایت فطری و شرعی به ظهور تمام و اکمل می رسد؛ اما با هر فجور و گناهی زنگار و خاکی بر آن ریخته می شود تا دفن و دسیسه شود و دیگر ناتوان از بروز و ظهور گردد؛ چنان که امیرمومنان امام علی(ع) فرمودند: ما من عبد الا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج النکته نکته سوداء؛ در دل هر بنده ای مگر آن که در قلبش نقطه سپیدی است که هر گاه گناهی می کند آن نکته به نقطه سیاه می شود.(کافی، ج 2، ص 273)

البته از نظر قرآن، هماره توبه به انسان کمک می کند تا دوباره آن نقطه را فروزان کند؛ زیرا از نظر قرآن، تغییر در نفس شدنی است، اما تبدیل و تحویل شدنی نیست(روم، آیه 30)؛ بنابراین فطرت هم چنان در زیر تغییرات باقی است و هم چون اخگری زیر خاکستر در انتظار بازگشت به حالت اصلی. از همین روست که در ادامه حدیث آمده است: فان تاب ذهب ذلک السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض فاذا غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا؛ پس اگر توبه کرد آن نقطه سیاه می رود و اگر گناهان را ادامه دهد آن سیاهی افزایش می یابد تا سپیدی را به طور کامل می پوشاند تا جایی که صاحب نقطه سیاه هرگز به خیر باز نمی گردد.(کافی، ج 2، ص 273)

از نظر قرآن، گناهان و خطیئه قلب انسان را احاطه می کند و انسان را به دوزخ فقدان صفات و انوار الهی می کشاند.(بقره، آیه 81) این زشتکاری ها و خطایا انسان را از دین الهی که عقل فطری و نقل شرعی بیان کرده خارج می کند و شخص از ولایت الهی خارج شده و به ولایت کفر در می آید  و نبوت و امامت را انکار می کند و اعمال خیرش را احباط و تباه می کند.(بحارالانوار، ج 8، ص 300) اینان جز چارپایان و بلکه پست تر از آن یعنی نبات و جماد نیستند؛ به سخن دیگر: فالصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان لایعرف باب الهدی فیتبعه و لاباب العمی فیصد عنه و ذلک المیت الاحیاء؛ صورتش صورت انسان و قلبش قلب حیوان است که راه هدایت را نمی شناسد تا از آن پیروی کند؛ و نه راه گمراهی را می شناسد تا از آن پرهیز کند، این افراد مرده در میان زندگان است.(نهج البلاغه خطبه 78)؛ زیرا از نظر قرآن کسی که فطرت خویش را دفن کرده عقل فطری ندارد تا حق و باطل را تفقه و تعقل نماید و گرایش های خویش را ساماندهی کند.(اعراف، آیه 179؛ حج، آیه 46)

اما وقتی شخص بر اساس عقل فطری و نقل شرعی عمل می کند در سیر و سلوک به جایی می رسد که دلش هم چون چشمه جوشان حکمت می شود که هم حقایق را می فهمد و تفقه و تعقل می کند و هم بدان گرایش می یابد(حج، آیه 46؛ بحارالانوار، ج 67، ص 249) تا جایی که نه تنها حکیم است، بلکه حقایق عوالم دیگر از جمله بهشت را به علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین می بیند(تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95) و «فتح عینی قلبه فیشاهد بها ما کان غائبا عنه؛ دو چشم قلب او را می گشاید تا نهان از چشم دیگران را به چشمان قلب مشاهده می کند.»( مستدرک الوسایل، ج 5، ص 297) و «کانهم یرون ما لایری الناس، و یسمعون ما لا یسمعون؛ گویی چیزهایی را می بیند که مردم نمی بینند و چیزهایی را می شنوند که مردم نمی شنوند.(نهج البلاغه، خطبه 222)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مومن در سیر و سلوک فطری و شرعی خویش، قلب و زبان خویش را نگه می دارد و اجازه نمی دهد تا با سخن گویی بسیار به گزاف رود؛ زیرا هفتاد گناه کبیره از زبان جاری می شود  وقلب را نیز به امور ناپاک آلوده می کند. از این روست که پیامبر(ص) می فرماید: لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرایتم ما اری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیادگویی در سخنانتان نبود و آمیختگی حق و باطل در قلوب شما هر چه می دیدم شما می دیدید و هر چه می شنیدم شما می شنیدید.(المیزان، ج 5، ص 271)

از نظر قرآن، راه دست یابی به کمالات در تمامیت آن، راه فطرت و شریعت است که هر دو انسان را تحت ولایت الهی می برند که مظاهر اتم و اکمل آن ولایت همان ولایت پیامبر(ص) و معصومان است تا جایی که بر هر ولایتی حتی انسان بر نفس خودشان ترجیح دارد.(احزاب، آیات 6 و 36؛ نساء، آیه 59)

اهل بیت عصمت و طهارت(ع) همان «ماء معین» الهی است که اگر از دست برود، هیچ راهی برای کسی نیست تا به آن دست یابد.(ملک، آیه 30) راه دست یابی به آب حقیقت ولایت و سیراب شدن از آن، اطاعت و اتباع از پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت است که خدا آنان را طریق هدایت به سوی خویش قرار داده است.(شوری، آیه 23) این طریقت است که محبت الهی را موجب می شود(آل عمران، آیات 31 و 32) پس هر کسی محبت الهی را با ولایت الهی در پیش گیرد که در مظاهر ظهور کرده، به حقیقت مطلق و آبی می رسد که او را سیراب می کند و از سراب دور می سازد که شیطان به نمایش می گذارد. امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: یا ایها الناس من سلک الطریق الواضح ورد الماء و من خالف وقع فی التیه؛ ای مردم اگر کسی راه واضح را سلوک کند به آب وارد شود و هر کسی با آن مخالفت ورزد در گمراهی افتد.(نهج البلاغه، خطبه 201)

نور الهی که در هر قلبی با صفات و اسماء الهی روشن است با اعمال صالح فروزان تر می شود و شروق و اشراق می یابد و این گونه است که انسان در سطحی عروج می یابد کمالات الهی را با معرفت نفس خویش می شناسد و به پروردگاری ایمان می آورد که در اوج توحید محض است و با شناخت نسبت به چنین خدایی به او ایمان آورده و متاله می شود.(بحارالانوار، ج 95، ص 226) آنان قلب های خویش را از امور دنیوی دور نگه داشته و به تطهیر نفس از صفات پست و مذموم مشغول می شود(ریاض السالکین، ج 3، ص 283) تا به چنین مقاماتی بس بلند انسانی برسند و سیر و سلوک خویش را به صیرورت الی الله و لقاء الله در تمامیت نوری آن برسانند.

مومن چون فطرت خویش را سالم نگه داشته است، اهل تفقه و تعقل و تذکر و تدبر و تبصر است و همه حقیقت را چنان که هست می بیند و بدان گرایش دارد؛ از این روست که با عقل الهی خویش به عبادت خدا می پردازد و از هر گونه هواهای نفسانی پرهیز می کرد: العاقل هو الذی یحبس نفسه و یردها عن هواها.(مجمع البحرین، ج 5، ص 425) چنین شخصی با عنایت الهی در سیر و صیرورت خویش از همه ابواب صد گانه هر چیزی بهره مند می شود و خدا ایشان را به تمامیت کمال می رساند.(بحارالانوار، ج 69، ص 125)

به هر حال، سیرو سلوک نفس وقتی در طریقت شریعت و فطرت باشد، به حقیقت مطلق می رسد که همان خدا است.(فصلت، آیه 53) و این گونه شخص متاله و خدایی می شود و آثار آن خدایی شدن در همه زندگی شخص خودنمایی و ظهور می کند.

رسول الله (ص) درباره عنایت الهی به بندگان خاص خویش می فرماید: اذا اراد الله بعبد خیرا فتح له قفل قلبه و جعل فیه الیقین و الصدق و جعل قلبه واعیا لما سلی فیه و عینه بصیره و جعل قلبه سلیما و لسانه صادقا و خلیقته مستقیمه و جعل اذنه سمیعه؛ هر گاه خدا به بنده ای خیری را اراده کند قفل قلب او را می گشاید و در آن یقین و صدق قرار می دهد و قلب او را هوشیار نسبت به راهی می کند که می رود و چشم قلب را بصیر و بینا می سازد و قلبش را سلیم قرار می دهد و زبانش را صادق و اخلاق او را مستقیم و گوشش را شنوا قرار می دهد.(جامع الصغیر، ج 1، ص 62، حدیث 387)

در حقیقت این خدا است که دلش را به سوی حقیقت متمایل کرده و به سوی آن می کشاند و اسباب و ابزارهای سیر و سلوک الی الله را در او فراهم می آورد. پس به اسراء الهی این شخص به سیر و سلوکی در می آید که او را به کمالات می رساند و خدایی و متاله می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا