اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیسیاسیمعارف قرآنیمناسبت ها

سیره اخلاقی امام حسین(ع) (2)

امام حسین (ع) اسوه برتر اخلاقی

شاید سیره به معنای روش زندگی مهم ترین و تاثیرگذارترین بخش باشد که می توان برای الگوبرداری مورد استفاده باشد. به این معنا که عصاره بینش و نگرش آدمی در سیره شخص خود را نشان می دهد. اگر شخصی مورد توجه و اهتمام قرار می گیرد و از سوی دیگران به عنوان شخصیت مهم و سرمشق معرفی می شود به سبب سیره و روش زیست عملی و اخلاق عینی وی است. از این رو، آن چه می بایست درباره امامان معصوم به عنوان اسوه و الگوهای رفتاری مورد بررسی و تحقیق و تحلیل قرار گیرد بازخوانی سیره ایشان است . برپایی بزرگداشت و نیکوداشت نمی بایست به معنای یادکرد وجود شناسنامه و معرفی پدر و مادر و خاندان و فرزندان و مانند آن باشد در حالی که تاکنون بسیاری از منابر قدیم و جدید یعنی ابزارهای ارتباطی و رسانه ای به جایی پرداخت به سیره و روش زندگی امامان معصوم (ع) به این امور و مسایل پرداخته اند که نقشی مهم و تاثیرگذار در الگوسازی و الگوپردازی ندارد. این نوشتار تلاشی است که به سیره و روش به عنوان ارایه الگو و  اسوه توجه می کند. نویسنده کوشیده است تا اندازه حوصله یک مقاله کوتاه گوشه ای از زندگی و سیره عملی و عینی امام حسین (ع) را بیان کند. با هم این مطلب را نظر می گذارنیم.

امام حسین (ع) اسوه برتر اخلاقی

پیامبر اکرم(ص) در گزاره ای کوتاه درباره هدف بعثت و رسالت خویش می فرماید: انما انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ؛ به درستی که من جز برای تکمیل و اتمام بزرگواری های اخلاقی برانگیخته نشده ام. این بدان معناست که هدف اصلی از رسالت پیامبران فراهم آوری بستری علمی و عینی برای تحقق اصول اخلاقی بوده است و همه آموزه های وحیانی بر این محوریت فرو فرستاده شده است تا آدمی را به گونه آموزش و تربیت کند تا بتواند با بروز و ظهور و فعلیت بخشی به اسمای حسنای ودیعت نهاده در ذات خویش ، به خدا تقرب یابد که این همان بیان و تعبیر دیگری از همان اخلاق نیکویافتن بشر است.

تنها تفاوت رسالت و بعثت پیامبراکرم (ص) با دیگر پیامبران و آموزه های دیگر وحیانی این است که پیامبر به عنوان مصدق و مکمل وارد معرکه تاریخ بشری شده است تا آدمی را به کمال مطلق برساند و آموزه های را بیان دارد که در حکم کامل کننده آموزه های وحیانی دیگر و رسالت پیامبران پیشین بوده است.

بر این اساس می توان گفت که قرآن کامل ترین کتاب اخلاق و پیامبر اخلاقی ترین بشر بوده است؛ زیرا پیامبر (ص) با آموزه های وحیانی قرآن و رفتار و سیره عملی خویش توانسته است امت اسلام را به چنان جایگاهی برساند که هیچ کسی پیش از  آن بدان مقام انسانی دست نیافته است.

اگر قرآن کامل ترین اصولی اخلاقی در کل می باشد از آن جایی که پیامبراکرم (ص) عامل به همه آموزه های وحیانی آن بوده است اخلاقی ترین فرد بشر است. از این روست که گفته اند که ” خلقه القران ” ؛ خلق و خوی پیامبر همان قرآن بوده است. در حقیقت اگر قرآن کامل ترین شکل آموزه های اخلاقی است پیامبر شکل مجسم و تحقق عینی همان مفاهیم می باشد.

امام حسین (ع) همانند دیگر اعضای خاندان عصمت و طهارت (ع) چنان که قرآن در گزارش ها و تحلیل های چندی بیان کرده است، نمونه و اسوه های کامل عینی و تجسم خارجی و بیرونی همان مفاهیم اخلاقی قرآن هستند. بر این اساس است که خداوند از مردمان می خواهد که برای دست یابی به کمال اخلاقی از  سیره و روش عینی و عملی آنان سود جسته و با بهره گیری از آن خود را به کمال لایق و شایسته برسانند.

این مطلب در کلام پیامبر (ص) به شکل تاکید بر قرآن و عترت (ع) مورد توجه و اهتمام قرار گرفت و به عنوان بازتاب دعوت قرآن در باره اسوه های عینی خود را نشان می دهد.

به سخن دیگر خداوند در آیات چندی بیان می کند که اهل بیت عصمت و طهارت را به عنوان الگوهای عینی و عملی دوست داشته باشید و سیره زندگی آنان را سرمشق خود قرار دهید. این تاکید نیز از آن روست که سود آن به خود مردمان باز می گردد و این مردمان هستند که با بهره گیری از حب و دوستی ایشان و سرمشق گیری از زندگی آنان می توانند به کمال شایسته خویش دست یابند.

بنابراین امام حسین (ع) به عنوان یکی از اسوه های کامل در زندگی بشر می تواند به مردمان این فرصت را بخشد تا با بهره گیری از روش و سیره آنان به کمال دست یابند و مشکلات و آزمون را طی کرده و  قوا و استعدادهای خویش را به فعلیت رسانند.

سیره جامع

همان گونه که برای سخنان مخلتف و متنوع هر کسی کلمات و سخنان برجسته و شاخصی است که از آن به جوامع الکلم یاد می شود برای سیره و رفتارهای اشخاص نیز چنین چیزی را می توان شناسایی و ردگیری کرد.

جوامع الکم سخنانی است که در حقیقت در بردارنده شاخص های اصلی و مولفه های کامل از مطالب و مقاصد می باشد. به عنوان نمونه حدیث پیامبر(ص) درباره هدف بعثت خویش از آن دسته از سخنانی است که در حوزه جوامع الکلم قرار می گیرد.

در سیره و زندگی اشخاص نیز برخی از سیره ها و روش ها بازتاب و بازگوکننده همه مقاصد و مطالب زندگی آن شخص است. این ها همان اموری است که در زندگی نامه مورد تاکید قرار می گیرد و در منابر و مجالس بارها تکرار و بیان می شود و به عنوان شاخص زندگی فرد مطرح و تبیین و تحلیل می شود.

در کتب عرفانی گاه از این مسایل به عنوان قلب تعبیر می شود. هنگامی که گفته می شود که فلانی بر قلب فلانی است به این معناست که سیره و شخصیت و شاکله اصلی این شخص همانند فلانی بر محوریت فلان چیز می گردد. تاکید بر محوری بودن امری و یا روشی و سخنی بدان معناست که این شخص آن را به عنوان شاخصه اصلی در زندگی خویش می شمارد و تمام تلاش و کوشش خویش را برای دست یابی به آن متمرکز می کند.

هر یک از امامان معصوم (ع) شاخص و یا شاخص هایی را در زندگی خویش نشان می دهند که بر اساس آن حتی القاب امامان (ع) انتخاب و معرفی شده است. باقر العلوم و یا صادق و رضا و کاظم از  جمله این شاخص هاست که محوریت زندگی هر یک از امامان (ع) را بیان می کند. البته این بدان معنا نیست که امور دیگری در زندگی آنان اهمیت نداشته بلکه در زندگی ایشان نقش محوری کم تری داشته است؛ زیرا هر چیزی با توجه به مقتضیات و شرایط چندی محوریت می یابد که از آن جمله مقتضیات زمان و مکان و شرایط اجتماعی و فرهنگی و نظامی و حتی شخصی می باشد.

شناسایی سیره های جامع و شاخص های اساسی در زندگی هر یک از الگوها و اسوه های بشر همانند شناسایی و تبیبن و تحلیل جوامع الکلم می تواند تصویر کامل و جامع از شخص ارایه دهد و در بهره گیری از الگو و سرمشق قرار دادن وی مفیدتر و سازنده تر و عملی تر باشد.

به این معنا اگر ما شاخص ها و مولفه های اصلی در زندگی امام حسین (ع) چون ظلم ستیزی و عدالت خواهی و قیام و مانند آن را به دست آوریم بهتر می توانیم هم امام حسین (ع) را بشناسیم و هم بهتر می توانیم از وی در الگوبرداری خود سود جوییم.

برای شناسایی و نیز تبیین و تحلیل این شاخص ها و مولفه های می توان از روش های مختلفی بهره برد که به نظر می رسد که بهترین و کامل ترین شکل افزون بر گزارش های کامل و صادق و تام آیات قرآنی، سیره عملی آن بزرگوار باشد که خود در طول زندگی بر آن تاکید داشته و بارها به اشکال مختلف در عمل و گفتار و سیره عینی و روش زندگی بروز و ظهور داده است و حتی جان و مال خویش را بر سر آن نهاده است.

در این نوشتار کوتاه به یکی از این شاخص ها و مولفه های اصلی در زندگی و سیره عملی امام حسین (ع) توجه داده می شود تا با بهره گیری از آن هم شناخت بهتری از امام حسین (ع) به عنوان یک شخصیت کامل به دست آوریم و هم بتوانیم در زندگی خویش آن را به کار گیریم.

معروف گرایی و گذشت و عفو

از شاخص های اخلاقی و اصول اصلی آموزه های وحیانی قرآن ، می توان به معروف اشاره کرد. معروف در کاربردهای قرآنی چنان مورد تاکید و اهتمام است که برخی از دانشمندان اسلامی آن را به عنوان یکی از اصول دین قرار داده اند و معتزله بر این باورند که امر به معروف و  نهی از منکر از فروع اصلی دین نیست بلکه از اصول اصلی دین به شمار می رود و کسی که به این مهم نپردازد از دایره اسلام بیرون است.

در اندیشه و بینش شیعی این اصل در کنار  اصول دیگری چون تولی و تبری از اصول دهگانه ای است که شریعت را کامل می کند و  اسلامیت و متشرع بودن شخص از این راه دانسته می شود.

در فرهنگ قرآنی، معروف به مجموعه ای از اصول عقلی و عقلایی و شرعی اطلاق می شود که بی آن نمی توان انسانیت انسان را تصور کرد. انسان کسی است که پایبند معروف است و در زندگی خویش همواره بر اساس آن عمل می کند. آدمی اگر بخواهد انسان باشد می بایست در زندگی خویش اصول عقلی و عقلایی و در نهایت برای دست یابی به هر کمالی اصول شرعی را  رعایت کند.

خداوند در آیات چندی از مردمان می خواهد که خود عامل معروف بوده و در زندگی خویش آن را مراعات نمایند و  در مسیر تاثیرگذاری در قول و عمل دیگران را نیز بدان بخوانند. بر این اساس است که معروف به عنوان معیار و ملاک انسانیت خود را در همه جا تحمیل می کند و  امر به معروف و نهی از منکر به عنوان معیار اجتماعی بودن و انسان گرایی کامل از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار می شود.

از آن جایی که هر انسانی به سبب خصوصیت ذاتی و طبیعی خویش دچار اشتباه و خطا و نسیان و سهو می شود و کاری را که نمی بایست انجام دهد انجام می دهد و رفتاری نادرست از وی سر می زند ، اصل اساسی ، عفو و گذشت به عنوان مهم ترین دستور عمل زندگی اجتماعی مورد تاکید قرآن قرار گرفته است. این مطلب نیز همانند مسایل مربوط به معروف در آیات چندی بیان شده و به عنوان شاخصه اصلی زندگی  اجتماعی بشر مورد اهتمام ویژه بوده است.

امام حسین (ع) در زندگی و سیره عملی خویش در عمل نشان می دهد این دو اصل اساسی تا چه اندازه مهم و تاثیرگذار در بهبود وضعیت اجتماعی بشر و سوق دادن بشر به سوی کمال فردی و جمعی است. از این روست که در موارد بسیاری بر آن تاکید و در شرایط سخت زندگی پای بندی خویش را نشان می دهد.

در عصری که امام حسین (ع) می زیست به سبب تبلیغات مسموم بنی امیه به ویژه معاویه نسبت به امیرمومنان علی (ع) و خاندان اهل بیت (ع) وضعیت به گونه ای بوده است که اهالی شام هر گونه بی احترامی را در حق ایشان روا می داشتند و حرمت حریم اهل بیت (ع) را که مورد تاکید آیات و روایات بسیار بوده است نادیده می گرفتند.

یکی از اهالی شام به نام عصام برای تحقیر امیرمومنان (ع) و امام حسین (ع) خطاب به امام حسین (ع) می فرماید: پسر ابوتراب تویی ؟ به نظر وی ابوتراب عنوان تحقیرآمیزی است و نمی دانست که این عنوان را پیامبراکرم (ص) به امام همام (ع) برای بیان منزلت و مقام واقعی او داده است.

امام (ع) با بی اعتنایی به مفهوم تحقیرآمیزی که شامی از آن قصد داشت در پاسخ وی فرمود: بله .

عصام در ادامه می افزاید: برای تحقیر آن بزرگواران تا توانستم بر شتم و ناسزایی گویی نسبت به وی و پدرش افزودم.

پس آن حضرت از روی عطوفت و مهربانی در من نگریست و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم خذ العفو و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلین و اما ینزغنک من الشیطان نزغ فاستعذ بالله انه سمیع علیم ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون و اخوانهم یمدونهم فی الغی ثم لا یقصرون ؛ اعراف آیات 199 تا 202) از شیطان رجیم به خداوند پناه می برم به نام خداوند بخشنده  و مهربان . در حق دیگران و عفو گذشت پیشه گیر و آنان را به نیکی و معروف بخوان و از  نادانان درگذر و چون از سوی شیطان وسواسی و دشمنی به تو رسید به خداوند پناه بر که او شنوا و داناست. به درستی کسانی که تقوا پیشه می کنند چون با پندار شیطانی برخورد کنند خدا را یاد کگرده و در دم به بصیرت آیند و هم زادگان کفار به گمراهیشان می کشند و کوتاهی نمی کنند.

آن حضرت (ع) با خواندن این آیات که در ارتباط با رفتار بزرگوارانه و کریمانه پیامبر (ص) نسبت به دشمنان خویش بود یاد آور می شود که آن حضرت (ص) به میسور و در حد توان اخلاق مردم بسنده و اکتفا کرده و متوقع زیادتر از حد شخصیت آنان نمی باشد. به این معنا که رفتار هر شخصی را با توجه به شخصیت وی ارزیابی می کنند و توقع و انتظاری بی جا و افزون تر از حد و اندازه شخصیت کسی نمی خواهد.

از سوی دیگر هر گز بدی و  زشتی را به بدی و زشتی پاسخ نمی دهد و نسبت به حرکات ها و رفتارها زشت و تند نادانان واکنشی نشان نمی دهد بلکه تنها با رویگردانی و دور شدن از نزد ایشان می کوشد تا به همین پاسخ بسنده کند. سخنان و رفتارهای برخی را نسبت به خود جزو وسوسه های گمراه کننده شیطان ارزیابی می کند و نسبت به ایشان با گذشت و اغماض رفتار می کند و به جهالت و نادانی آنان رفتارشان را می بخشد.

در حقیقت آن حضرت خود و مخاطب خویش را به ملازمت و ترک نکردن عفو و گذشت دعوت می کند و این که انسان نمی بایست بدی دیگری را برملا و آشکار کند بلکه می بایست آن پوشیده داشته و نسبت به بدی چشم پوشی کند و از حق انتقام اجتماعی که برای برخی نسبت به برخی تجویز شده صرف نظر کند و هیچ وقت چشم پوشی و عفو را نادیده نگیرد.

البته این چشم پوشی تنها نسبت به بدی ها دیگران زمانی مجاز است که درباره حقوق شخصی باشد و اما اگر درباره حقوق اجتماعی باشد عقل جمعی چنین چیزی را تجویز نمی کند؛ زیرا عفو و گذشت در باره حقوق اجتماعی وادار کردن مردم به گناه است و زمینه ساز افزایش فساد اجتماعی و جمعی خواهد بود. اگر حق جامعه و اجتماع به گذشت و عفو تضییع شود نوامیس اجتماعی لغو و بی اثر شده و قوانین و هنجارهای اجتماعی از کار می افتند و تاثیری نخواهند داشت.

از آیات و روایاتی که درباره ظلم و ستم و جلوگیری از فساد و مقابله با آن و نهی از منکر و مانند آن وارد شده است می توان دریافت که مراد از عفو و گذشت در آیه عفو و گذشت در حقوق شخصی است و نه امور و مسایل اجتماعی که موجبات افزایش فساد و ظلم و ستم را فراهم می آورد.

در حقیقت امام حسین (ع) با خواندن آیه می فرماید که انسان می بایست نسبت به بدی های دیگری در حوزه مسایل شخصی و خصوصی اغماض و گذشت داشته باشد. از این روست که آن حضرت (ع) همانند جد بزرگوارش در طول زندگی خویش در پی انتقام از کسانی که در حق شخص وی ظلم و ستم روا داشته بودند نبوده است و تنها برای دفاع از حقوق اجتماعی و عمومی دست به سلاح برده و قیام کربلایی را راه انداخت.

آن حضرت در ادامه می فرماید که معروف می بایست ملاک رفتار و عمل و دعوت مردمان باشد.

عرف چنان که گفته شد همه روش ها و سیره های نیک و زیبا و پسندیده عقلی و اخلاقی است که در جامعه به عنوان هنجار شناخته و عمل می شود و نظم اجتماعی بر اساس آن سامان می یابد.

این که آن حضرت دیگری را به معروف می خواند لازمه این معناست که خود امر کننده می بایست عامل به آن باشد.

یکی از مواردی که امر کننده می بایست در عمل معروف خود داشته باشد دعوت نیک و پسندیده دیگری به رفتارهای نیک است. نمی توان دیگری را با منکری به معروفی دعوت کرد که درحال حاضر در جامعه از سوی برخی از افراد و نهادها صورت می گیرد. برای اجرای هر معروفی می بایست رفتاری پسندیده و معروف داشته و با منکری نمی توان مردم را به معروفی دعوت کرد. از این روست که آن حضرت برای دعوت عصام خود مرتکب منکری نمی شود تا وی را به معروفی بخواند.

پس مقتضای دعوت دیگری به معروف و پسندیدهای هنجاری آن است که شخص به تمامی معروف ها و نیکی ها امر بکند و دیگر آن که خود امر کننده عامل باشد و سوم آن که در هنگام دعوت به معروف منکری را مرتکب نشود.

در ادامه آن حضرت بر جمله ” اعرض عن الجاهلین ” تاکید می کند که بیانگر مراعات مدارا و نرمی با مردم است و این دستور بهترین و نزدیک ترین راه است برای خنثی کردن نتایج جهل و نادانی مردم نسبت به چیزی و کاهش دادن فساد اعمال و رفتارهای ناپسند ایشان؛ زیرا هر گونه رفتاری تند و مقابله به مثل موجب می شود تا جهل مردم تداوم یافته و مردم به ادامه کجروی و گمراهی خویش وادار شوند.

هر گاه شخص بتواند با رفتار درست و پسندیده دشمن جاهل را نسبت به نادرستی رفتار و اعمال و اطلاعاتش آگاه کند زمینه جهل علمی و عملی از میان می رود.

آن حضرت (ع) با بیان روش شیطان در ایجاد کینه و  غضب و خشم و وسوسه کردن می کوشد بیان دارد که ریشه رفتار جاهلیت آمیز عصام چیزی جز وسوسه و نزغ شیطانی نیست که با ایجاد عصبانیت و انداختن اتش غضب می کوشد تا شخص را در جاهلیت نگه داشته و اجازه بازسازی اطلاعاتی و نگرشی به وی ندهد.

بنابراین از آن جایی که جهل و وسوسه شیطانی عامل مهمی برای هر گونه رفتار ضد هنجاری و اخلاقی است شخص می بایست به خدا پناه برد تا از آسیب توطئه های شیطان در امان ماند. با پناه جویی به خداست که شخص می تواند امید داشته باشد پرده های غفلت و جاهلت از چشم وی برداشته شود و به بصیرت و آگاهی خاص دست یابد.

آن گاه آن حضرت می کوشد تا تبیین و تحلیل کند که شخص تنها در پناه خداوند است که می تواند امید داشته باشد که به بصیرت و تذکار دست یافته و از جهل برهد و تنها مشرکان هستند که به سبب همراهی برادران جنی خویش هم چنان در کژی و گمراهی می مانند.

آن گاه امام حسین (ع) در ادامه فرمود: خفض علیک استغفرالله لی و لک ؛ نسبت به من درشتی نکن و نرم خویی پیشه کن و بر من سبک و آسان گیر و برای خودت و من از خدا طلب آمرزش و استغفار کن.

سپس آن حضرت فرمود: اگر تو از ما طلب یاری و کمکی بکنی تو را یاری کنیم و اگر از ما چیزی طلب کنی و عطایی بخواهی به تو می بخشیم و آن را به تو عطا کنیم و اگر طلب ارشاد و راهنمایی از ما داری آن را از تو دریغ نداریم و تو را راهنمایی و ارشاد می کنیم.

عصام گفت : من از گفته خود و تقصیری که در حق ایشان روا داشته بودم پشیمان شدم و چون آن حضرت به فراست و زیرکی پشیمانی مرا دریافت فرمود: لا تثریب علیکم الیوم یغفرالله لکم و هو ارحم الراحمین .

این همان آیه ای بود که حضرت یوسف (ع) به برادران خود در مقام عفو و گذشت به آنان فرمود که امروز برای شما ملامت و عتابی نیست و خداوند از شما در گذرد و شما را بیامرزد که خداوند ارحم الراحمین است.

آن حضرت (ع) در ادامه از من پرسید : آیا تو از اهالی شام هستی ؟ گفتم : آری . آن حضرت (ع) فرمود: شنشنه اعرفها من احزم؛ این ضرب المثلی است که آن حضرت بدان توسل کرده است و معنای آن این بود که دشنام و ناسزا گفتن شما به ما از عادات اهل شام و خوی و خلق ایشان است که معاویه در میان اهل شام سنت کرده است.

آن گاه آن حضرت (ع) فرمود: حیانا الله و ایاک ؛ خداوند به ما و شما زندگی بخشد . هر حاجت و نیازی داری با خاطر آسوده بخواه که ان شاء الله مرا در بهترین حالت و گمان خود می یابی و من بدان ها پاسخ مثبت می دهم و آن ها را روا می دارم.

عصام می گوید: این اخلاق شریفه و سیره عملی ایشان در مقابل جسارت ها و دشنام ها که من به او داده بودم چنان زمین را بر من تنگ کرد که دوست می داشتم زمین مرا فرو می برد. از روی ناچار سرافکنده و آهسته از محضر آن حضرت بیرون شدم و در پناه مردم به گونه ای از آن جا دور شدم تا آن حضرت ملتفت من نشود.

وی می افزاید: پس از آن مجلس شخصی در نزدم من محبوب تر و دوست داشتنی مردمان جز او و پدرش نبود.

این نمونه عینی و سیره عملی آن حضرت در برخوردها حتی با دشمنان ناسزا گو بوده است. از آن جایی که در آخر حدیث و روایت عصام می گوید که من آهسته در میان مردم خود را نهان کرده و آهسته از مجلس دور شدم نشان می دهد که ناسزا گویی و دشنام در جمع و یا در میانه بازار بوده است که مردم با سر و صدای عصام گرد آمده و دور وی و حضرت (ع) حلقه زده و به گفت و گوهای آن دو گوش می دادند. این خود بیانگر آن است که در با آن همه اهانت و دشنام و ناسزا به آن حضرت (ع) و پدرش در منطقه تحت نفوذ اهل بیت (ع) چون مکه و مدینه ، آن حضرت چگونه همانند اخلاق قرآنی و خوی نبوی عمل کرده است و نسبت به دشمن ناسزا گو از روی مهر و عطوفت عمل کرده و به روشنگری پرداخته است.

در این روایت به روشنی معلوم می شود که چگونه آن حضرت با بهره گیری از اصل اساسی عفو و گذشت و رفتارهای معروف و پسندیده در عمل کوشید تا به بازسازی و بهسازی رفتار دشمنان بپردازد و آنان را به راه درست رفتاری و هنجاری بازگرداند.

این ها نمونه ای از سیره عملی و عینی آن حضرت در برخوردهای اجتماعی است که بیانگر اخلاق کامل و نیک قرآنی است که در آن حضرت تجلی و مظهریت یافته است. بازخوانی این گونه سیره ها و تحلیل آن اساس ایات قرآنی می تواند ما را در شناخت امامان معصوم (ع) از نظر شخصیت و نیز الگوبرداری و الگوسازی یاری و مدد رساند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا