اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی حضرت فاطمه(ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

سبک زندگی فاطمه(س) سبک زندگی اسلامی مطلوب خداوند است. شاید نتوان خانواده ای کامل تر و برتر در طول تاریخ بشریت از خانواده حضرت فاطمه(س) یافت؛ زیرا زندگی مشترک خانوادگی آنان تنها زندگی مشترک معصومان است؛ این در حالی است که دیگر سرمشق های زنان هم چون مریم (س) و آسیه(س) یا شوهری نداشتند یا شوهری چون فرعون داشتند و از سوی دیگر، زنان پیامبران از عصمت برخوردار نبوده و به عنوان سرمشق معرفی نشده اند و حتی برخی از پیامبران هم چون نوح(ع) و لوط(ع) و محمد(ص) دارای زنانی ناسازگار و حتی کافر بودند. بنابراین، شناخت سبک زندگی فاطمه (ص) به معنای شناخت زنی است که سرمشق مردان و زنان و خانواده اسلامی و قرآنی است. آن چه می آید تنها گوشه ای از این سبک زندگی است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فاطمه (س) فرشته عبادت و بندگی

حضرت فاطمه (س) به حکم اصلی آفرینش انسان که بندگی و عبودیت است(ذاریات، آیه 56)، در عبادت سرمشق نه تنها زنان بلکه مردان است. آموزه های قرآنی بیان می کند که ایشان و خانواده اش، در همه چیز چنان به کمال بودند که خداوند از آنان راضی و خشنود است.(سوره انسان)

شاید پس از قرآن و خداوند تبارک و تعالی تنها کسانی که حقیقت فاطمی را درک کرده اند، معصومان(ع) از پیامبر(ص) و شوهرش و فرزندانش(ع) باشند. بنابراین، برای درک حقیقت بندگی فاطمه(ص) باید به سراغ آنان رفت. از نظر پیامبر(ص) حضرت فاطمه(ص) تجـلّى ايـمان و بندگی خدا است.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله درباره ایمان دخترش حضرت فاطمه(ص) فرموده است: اِنَّ ابْنَتى فاطِمَةَ مَلَأَ اللّهُ قَلْبَها وَ جَوارِحَها ايماناً اِلى مُشاشِها، فَتَفَرَّغَتْ لِطاعَةِ اللّهِ؛ خداوند قلب دخترم فاطمه و سراپاى وجود او را پُر از ايمان كرده است، پس او ـ به همين خاطر ـ همواره در اطاعت خداست. (دلائل الامامه، ص139، ح 47)

از نظر آموزه های قرآنی ايمان و تقوا و به تبع آن ها عبادت و بندگی داراى مراتب و درجات است. خداوند بر همین اساس از مومنان می خواهد تا در مسیر کسب مراتب عالی و برتر ایمان و تقوا کوشش و تلاش کنند. مثلا در جایی می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خدا و پيامبر او و كتابى كه بر پيامبرش فرو فرستاد، و كتابهايى كه قبلًا نازل كرده بگرويد. (نساء، آیه 136) و در جایی دیگر فرموده است: لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِيمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ؛ بر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، گناهى در آنچه قبلًا خورده‏اند نيست، در صورتى كه تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته كنند سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند آن گاه تقوا پيشه كنند و احسان نمايند، و خدا نيكوكاران را دوست مى‏دارد.(مائده، آیه 93)

انسان باید هرروز تلاش کند تا در ایمان و تقوا و یقین از دیروزش بهتر باشد. بی گمان چهارده معصوم در این امور سرآمد بودند که خداوند آنان را سرمشق قرار داده و از امت خواسته تا از آنان یاد بگیرند.(احزاب، آیه 21؛ نحل، آیه 43؛ انبیاء، آیه 7) اهل ایمان همه هستی اش خداست و از همه چیز به سوی خداوند می گریزد(ذاریات، آیه 50)؛ یعنی كسى كه ايمان كامل و سرشار داشته باشد، دل از همه چيز كنده، فارغ و يكدله خود را وقف عبادت مى كند و همه كارهايش رنگ عبادت و پرستش پيدا مى كند.(مزمل، آیه 20 و آیات دیگر) حضرت زهرا عليهاالسلام به عنوان یکی از چهارده معصوم(ع) و سرمشق نیک مردمان از اين موهبت الهى برخوردار بوده است؛ چنان که پیامبر(ص) در این حدیث و دیگر معصومان(ع) در جاهای دیگر به آن اشاره داشته اند.

عبادت ایشان نه تنها زمین و زمینیان را روشن می کرد و انسان ها و دیگران از آثار پرتوش بهره مند می شدند، بلکه به عنوان حجت بالغ الهی آسمان و آسمانیان را نیز روشن می کرد. از همین رو، یکی از مهم ترین القاب حضرت فاطمه(س)، زهرا است؛ چرا که «زهرا» به معنى درخشان است. بر اساس روایات معتبر، حضرت فاطمه عليهاالسلام شخصيتى فروزان داشت و عبادت هاى خالصانه اش به درگاه خدا، فروغ وجودش را به آسمانها و به عرشيان مى رساند. از اين رو لقب آن حضرت «زهرا» بود و پیامبر(ص) ایشان را به این لقب می خواند. معنویت آن حضرت(س) چنان بود که فرشتگان از فروغ ایشان بهره می برند و بر آنان جاذبه داشت؛ زیرا فرشتگان از جنس نور هستند و به نور کشش دارند. درخشش معنويّات و درك آن براى آسمانيان، از مقوله اى ديگر است كه براى آنان محسوس است.

راوى مى گويد: سَأَلْتُ عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام عَنْ فاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتِ الزَّهْراءُ؟ فَقالَ: لاِنَّها كانَتْ اِذا قامَتْ فى مِحْرابِها زَهَرَ نُورُها لاَهْلِ السَّماءِ كَما تَزْهَرُ ـ تَزْهُو ـ نُورُالْكَواكِبِ لاَهْلِ الاَرْضِ؛ از حضرت صادق عليه السلامعلت نامگذارى حضرت فاطمه عليهاالسلام را به ـ زهرا ـ پرسيدم. فرمود: چون وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مى ايستاد، فروغ نورش براى ساكنان آسمان مى درخشيد، همان گونه كه نور ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشد. (علل الشرائع، ج 1، ص 21 )

ایشان این درخشش را از جهات گوناگون کسب کرده است؛ یعنی هم نورانیت ایشان یک نورانیت ذاتی است ؛ چرا که طینت آنان از جنس دیگری است و خداوند آنان را به گونه ای دیگر آفریده است چنان که در روایات آمده است و هم این نورانیت را به عبادت و بندگی خالصانه و مخلصانه کسب کرده است. ایشان مخلص به فتح و کسر لام بودند. اخلاص ایشان موجب شد تا در عبادت چنان بالا رود که جز پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) کسی در آن سطح و حد نرسیده است. ایشان را تنديس عبادت می گویند؛ زیرا به همان داشته هایش بسنده نکرد و در مدت کوتاه عمرش در دنیا هرگز دمی از عبادت فارغ نشد.

این وضعیت تنها برای اهل خانه و خانواده معلوم نبود، بلکه دیگران نیز از عبادت بسیار حضرت(س) سخن به میان آورده اند؛ چنان که حسن بصرى مى گويد: ما كانَ فى هذِهِ الأُمَّةِ اَعْبَدُ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام كانَتْ تَقُـومُ حَتّى تَتَـوَرَّمَ قَدَمـاها؛ در ميان امت اسلام، كسى خداپرست تر از فاطمه عليهاالسلام نبود. آن قدر به نماز مى ايستاد كه قدم هايش ورم مى كرد. (مناقب، ج 3، ص 341)

البته اهل بیت عصمت و طهارت همگی این گونه بودند چنان که در باره حضرت رسول صلي الله عليه و آله هم نقل شده ایشان از بسیاری عبادت به چنین اموری مبتلا می شدند. اصولا كسى كه محبّت الهى را در دل داشته باشد، از عبادت و نماز سير نمى شود، بلكه لذّت مى برد و هر چه بيشتر طول بكشد، لذّت روحى عبادت كننده خدادوست افزون تر مى گردد. از اين رو جذبه هاى معنوى عبادت سبب مى شد كه آن پاكان عزيز، رنج جسمى را حسّ نكنند ولی به طور طبیعی آثار وضعی آن به جا خواهد ماند؛ زیرا بدن تا اندازه ای کشش دارد تا این همه فشار را تحمل کند. درباره حضرت امیرمومنان(ع) نقل است که از بسیاری عبادت و جذبات آن به حالت مدهوشی می افتاد و صعق تجلیات در وی او را از دنیا و ما فیها فارغ می گرداند و چون جسدی در گوشه ای می افتاد.( امالی شیخ صدوق، ص ۲۷۹)

هم حالت که از خوف الهی و خشیت عالمانه به شخص دست می دهد، در معصومان(ع) از جمله فاطمه (س) نیز دیده می شد. در روایت است: كانَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام تَنْهَجُّ فى صَلاتِها مِنْ خَـوْفِ اللّهِ تَعـالى؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام در نمـازش از ترس خـدا نفس نفس مى زد ـ وگريه درگلويش مى شكست ـ. (ارشاد القلوب، ص 105)

امام سجاد(ع) هنگام وضو رنگ زرد می کرد و رعشه بر اندامش ظاهر می شد. سببش را كه پرسيدند، فرمود: آيا نمى‏دانيد در حضور چه كسى مى‏خواهم بايستم‏.(بحارالانوار، ‌ج 46، ص 73، حدیث 60 به نقل از الارشاد و ص 78 حدیث 75 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب)

باید دانست که نماز، ایستادن و پرستش انسان در برابر معبود است. البته نوع نماز خوانی هر کسی به دو چیز بستگی دارد، یکی معرفت و دیگری عزم .هر چه معرفت عابد و نمازگزار بيشتر باشد، حالت خوف و رجا بيشتر مى شود. درك عظمت خالق، سبب مى شود كه بنده نيايشگر و نمازخوان، چشمى اشكبار و قلبى لرزان و حالت خضوع و خشوع در عبادت داشته باشد. پس تضرع واقعی زمانی رخ می دهد که معرفت کامل تحقق یابد و دل واقعا به دانسته ها ایمان آورده و بدن و عمل مطیع علم و معرفت باشد.

این گونه است که معرفت حضرت فاطمه(س) نسبت به امور از جمله ارزش شب قدر موجب می شود که قـدرشنـاس شب قـدری باشد که ارزش آن برابر با هزارماه و بیش از هشتاد سال و یک عمر آدمی است.

حضرت على عليه السلام فرمود: وَكانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام لاتَدَعُ اَحَدا مِنْ اَهْلِها يَنامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ ـ لَيلَهَ القَدرِ ـ وَ تُداويهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَها مِنَ النَّهارِ وَ تَقُولُ: مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرُها؛ فاطمه عليهاالسلام نمى گذاشت كسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود. به آنان غذاى كم مى داد و از روز قبل براى احياى شب قدر آماده مى شد و مى فرمود: محروم كسى است كه از بركات اين شب محروم باشد. (دعائم الاسلام، ج 1، ص 282)

درحقیقت آگاهی و معرفت حضرت فاطمه(س) نسبت به شب قدری که فرصت استثنايى براى شب زنده دارى و عبادت و ياد خداست، وی را به این سبک زندگی هدایت می کند. براى درك فيض اين شب، بايد برنامه ريزى روزانه داشت، تا خواب آلودگى و كسالت روحى سبب بى حالى نسبت به احياى اين شب نشود. حيف است كه ما به عنوان پیرو حضرت فاطمه(س) اين شب را به خفتن بگذرانيم.

عشق و علاقه پیامبر(ص) به فاطمه (س)

پیامبر(ص) به علل گوناگونی به فاطمه عشق می ورزید. در روایات به برخی از این علل و عوامل اشاره شده که شامل فضایل فردی آن حضرت(س) و رفتارهای اجتماعی و مانند آن ها است.

گاه پیامبر(ص) با اشاره به زهد و عبادت فاطمه(س) و بندگی خالصانه و مخلصانه اش به آن حضرت(س) عشق می ورزد و این گونه دیگران را تشویق به بندگی می کند تا از فاطمه(س) مشق زندگی و بندگی بگیرند و گاه دیگر به محبت آن حضرت(س) و نقش مادرگونه فاطمه(س) اشاره می کند و گاه دیگر ایشان را یادآور حضرت خدیجه(س) یا بهشت معرفی می کند.

محبت پیامبر(ص) به فاطمه (س) دو جهت داشت که یکی از آن ها همان زهد و عبادت وی بوده است: رُوِىَ اَنَّ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله كانَ يُحِبُّ فـاطِمَةَ عليهاالسلام لاِنَّها كانَتْ زاهِدَةً عابِدَةً… وَ لاِنَّها كانَتْ تَذْكِرَةً لَهُ مِنْ خديجَةَ؛ نقل شده است كه پيامبر صلي الله عليه و آله فـاطمـه عليهاالسلام را به آن جهت دوست داشت كه او دخترى پرهيزكار و همواره مشغول عبادت بود و به خاطر آنكه يادآور و يادگارى از خديجه بود. (مستدرك عوالم، ج 1، ص 450)

پس محبّت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نسبت به دختر گرامى اش حضرت زهرا عليهاالسلام صرفاً براى آن نبود كه وى، دخترش بود، بلكه كمالات و معنويات و فضايل برجسته آن حضرت، او را محبوب خدا و رسول ساخته بود و اين علاقه، ريشه در ارزشهاى مكتبى داشت. اينكه وى، يادآور مادرش حضرت خديجه عليهاالسلام بود، عامل ديگرى براى محبّت پيامبر نسبت به او بود.

هم چنین حضرت فاطمه (س) سرچشمه ادب بود. این ادب هر چند که اکتسابی نبود ، ولی خیلی ها افتخار می کردند که به ظاهر تربیت ایشان را به عهده گرفته بودند. اُمُّ سَلَمَة مى گويد: تَزَوَّجَنى رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله … وَ فَوَّضَ اَمْرَابـْنَتِهِ اِلَىَّ فَكُـنْتُ اَدُلُّهـا وَ اُؤَدِّبـُهـا. وَكانَتْ وَاللّهِ ادَبُ مِنّى وَ اَعْرَفُ بِالاَشْياءِ كُلِّها؛ وقتى پيامبر با من ازدواج نمود دخترش ـ فاطمه عليهاالسلام ـ را به من سپرد. من نيز آداب زندگى را به او مى آموختم، و به خدا قسم او خود از من آگاه تر و به همه چيز آشناتر بود. (دلائل الامامة، ص 82)

پیامبر(ص) هماره به زيارت و دیدار فاطمه(س) می آمد و با اشاره به کرامت های فاطمه(س) ارج و قرب وی را نزد خود و خدا به مردمان گوشزد می کرد تا در آینده ظلم و ستمی نسبت به وی روا نشود و حق و سخن وی زمین گذاشته نشود و یا غصب نگردد. عايشه مى گويد: ما رَأَيْتُ اَحَدا مِنْ خَلْقِ اللّهِ اَشْبَهُ حَديثا وَكَلاما بِرَسُولِ اللّه صلي الله عليه و آله ِ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ كانَتْ اِذا دَخَلَتْ عَلَيْهِ اَخَذَ بِيَدِها فَقَبَّلَها وَ رَحَّبَ بِها وَاَجْلَسَها فى مَجْلِسِهِ وَ كانَ اِذا دَخَلَ عَلَيْها قَامَتْ اِلَيْهِ وَ رَحَّبَتْ بِهِ وَ اَخَذَتْ بِيَدِهِ فَقَبـَّلَتْها؛ كسى از مخلوقات خدا را نديدم كه در گفتار و سخن شبيه تر از فاطمه عليهاالسلام به پيامبر باشد. هرگاه كه فاطمه عليهاالسلام به ديدار پيامبر مى آمد پيامبر دست او را مى گرفت و مى بوسيد و به او خوش آمد مى گفت و در جايگاه خودش مى نشانيد و هرگاه پيامبر به ديدار فاطمه مى رفت فاطمه عليهاالسلامبر مى خاست و خوش آمد مى گفت و دست پيامبر را مى گرفت مى بوسيد.

این در حالی بود که در جامعه جاهليّت زده آن زمان كه دختر را مايه ننگ و عار مى دانستند، رفتار حضرت رسول (ص) با دخترش فاطمه زهرا(س)، نقش مهمّى در تغيير آن فرهنگ منحطّ و توجّه دادن به ارزش انسان داشت. علاوه بر اينكه چنان رفتارى نسبت به كوثر اهل بيت(ع)، شايسته آن بانو بود كه سرور زنان جهان است.( عقد الفريد، ج 3، 230)

این عشق و علاقه دو سویه بود. در گزارش های تاریخی و روایی آمده که حضرت فاطمه(س) هماره در انتـظار ديـدار پدر بود و این انتظار در زمان سفر چنان وی را می آزرد که به در خانه می آمد و چشم انتظار دیدار می شد: كانَـتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام اِذا سافَرَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَبَلَغَها قُدُومُهُ تَخْرُجُ اِلى بابِ الْبَيْتِ تَنْتَظِرُهُ فَاِذا رَأَتْهُ بادَرَتْ اِلَيْـهِ وَ تَقَبَّـلَ وَجْهَـهُ؛ هرگاه كه خبر بازگشت پيامبر از سفر، به مدينه مى رسيد، فاطمه بر در خانه به انتظار مى نشست و آنگاه كه پدر را مى ديد به استقبال مى رفت و صورت او را مى بوسيد. (كشف الغمة، ج 1، ص 145)

این روایت و امثال آن نشان می دهد محبّت دوجانبه ميان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام نمونه بود و کم تر در تاریخ همانند داشت؛ اگر زهراى اطهر (س) چنان شوقى نسبت به پدر داشت، پيامبر(ص) هم چنان بود و وقتى سفر مى رفت، زهرا عليهاالسلام آخرين كسى بود كه پيامبر با او خداحافظى مى كرد و چون برمى گشت، پيش از همه به ديدار دخترش مى شتافت.

هم چنین حضرت فاطمه (س) تنـديس اخلاق و عفـاف است. از همین روست که پیامبر(ص) به فاطمه(س) بسیار عشق می ورزد. حکایت کور و نابینا و حجاب فاطمه (س) گواهی روشن بر گرایش فاطمه(س) به حفظ حدود شرعی و حرمت و حریم زن و خانه و خانواده است. هم چنین از امام باقر عليه السلام فرمود: فـاطِمَـةُ عليهاالسلام سَيِّدَةُ اَهْلِ الْجَنَّةِ وَ ما كانَ خِمارُها اِلاّ هكَذا ـ وَ اَوْمَأَ بِيَدِهِ اِلى وَسَطِ عَضُدِهِ ـ؛ فاطمه عليهاالسلام بانوى زنان بهشتى است، و مقعنه اش تا این جا بود. سپس امام باقر(ع) با دستش تا وسط بازویش اشاره کرد؛ یعنی مقنعه او بلند و تا حد بازوانش بود. (مكارم الاخلاق،ص 94)

اينكه مقنعه آن بانو تا سينه و بازوانش مى رسيده، نمونه ديگرى از حجاب اوست و بر مدّعيان عشق و دوستى حضرت زهرا عليهاالسلام است كه در اين مسأله نيز به آن اسوه نجابت و حيا اقتدا كنند.

حضرت فاطمه(س) هماره مدافـع حـق و حقیقت بود و این گونه است که در زمانی در برابر مشرکان ایستاد تا از تنزیل دفاع کند و زمانی دیگر در برابر منافقان ایستاد تا از تاویل حمایت نمایند و در این راه جان بر سر حق و حقیقت گذاشت و به شهادت رسید. در روایت است: لَمَّااشْتَدَّتْ عَداوَةُ قُرَيْشٍ لِلنَّبِىِّ صلي الله عليه و آله كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تُدافِعُ عَنْهُ ما يَلْقى مِنْ كَيْدٍ وَ اَذَى الْمُشْرِكينَ وَ سُفَهاءِ قُرَيْشٍ، فَذاتَ يَوْمٍ… عَهِدُوا اِلى سَلى جَمَلٍ ـ جَزُورٍ ـ فَرَفَعُوهُ وَ وَضَعُوهُ عَلى رَأْسِ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ هُوَ ساجِدٌ بِفَناءِ الْكَعْبَةِ… فَجائَتْ ابـْنَتُهُ فاطِمَةُ عليهاالسلام وَ هِىَ باكِيَةٌ فَاحْتَضَنَتْ ذالِكَ السَّلى فَرَفَعَـتْهُ عَنْـهُ فَـاَلْقَـتْهُ؛ آنگاه كه ـ پس از وفات ابوطالب ـ دشمنى قريش نسبت به پيامبر شدت يافت، فاطمه عليهاالسلام در مقابل نيرنگ و آزار مشركان و نابخردان قريش از پدر دفاع مى كرد. در يكى از روزها كه پيامبر در آستانه كعبه سر به سجده نهاده بود تعدادى از مشركين ـ عمروعاص و عقبه و… ـ شكمبه شترى برداشته و بر روى سر او نهادند. آنگاه دخترش فاطمه گريان آمد و آن را از روى سر پدر برگرفت و به سويى افكند. (احقاق الحق، ج 25، ص 289 ؛ شرح نهج البلاغه ، ج 6، ص 282)

پس بى جهت نيست كه آن بانوى بزرگوار را «امّ ابيها» گفته اند، يعنى مادرِ پدر. وى با تمام وجود، ياور رسول خدا صلي الله عليه و آله و همدم لحظه هاى دشوار و غم هاى سنگين او بود.

سینه فاطمه (س) که به ضربت کین و کینه شکافته شد حافــظ اسـرار پیامبر(ص) بود و پیامبر(ص) و حتی جبرئیل (ع) اسرار بسیاری را به ایشان گفتند که تنها خود و مولی الموحدین (ع) از آن آگاه بودند. عايشه مى گويد: اَقْبَلَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تَمْشى كَاَنَّ مِشْيَتَها مِشْيَةُ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَبَكَتْ، ثُمَّ اِنَّهُ اَسَرَّ اِلَيْها حَديثا فَضَحِكَتْ… فَسَأَلْتُها عَمّا قالَ صلي الله عليه و آله فَقالَتْ عليهاالسلام: ما كُنْتُ لِأُفْشِىَ سِرَّ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله ؛ روزى ـ در ايام بيمارى پيامبر صلي الله عليه و آله ـ فاطمه زهرا عليهاالسلامآمد مانند اينكه گويى پيامبر صلي الله عليه و آله راه مى رود ـ و در كنار پيامبر صلي الله عليه و آله نشست ـ آنگاه پيامبر صلي الله عليه و آله در گوش دخترش سخنى گفت كه او گريه كرد، مجدِدا در گوش او سخنى گفت و فاطمه خنديد. من از روى تعجب علت را از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم، او گفت: من راز پيامبر خدا صلي الله عليه و آله را افشا نمى كنم. (مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 282)

البته از اهل بیت عصمت و طهارت در روايات آمده است پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در نوبت اوّل به دخترش خبر داد كه از ميان آنان مى رود. در نوبت دوم، خبرى كه حضرت زهرا عليهاالسلام را خوشحال و خندان كرد، اين بود كه از اهل بيت(ع)، وى نخستين كسى خواهد بود كه به پدر بزرگوارش ملحق خواهد شد.

امام صادق عليه السلام می فرمود: اِنَّما سُمِيَّتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام مُحَدَّثَةً لاِنَّ الْمَلائِكَةَ كانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُناديها كَما تُنادى مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرانَ فَتَقُولُ: يا فاطِمَةُ اِنَّ اللّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفاكِ عَلى نِساءِ الْعالَمينَ، يا فاطِمَةُ اقْنُتى لِرَبِّكِ وَ اسْجُدى وَ ارْكَعى مَعَ الرّاكِعينَ، فَتُحَدِّثُهُمْ وَ يُحَدِّثُونَها ؛ فاطمه زهرا عليهاالسلام به آن جهت «محدَّثه» نام گرفت كه ملائكه از آسمان فرود مى آمدند و او را صدا مى زدند همانگونه كه مريم عليهاالسلام را ندا مى دادند و مى گفتند: «اى فاطمه، خدا تو را برگزيد و پاكيزه ساخت و بر همه زنان عالم برترى داد. اى فاطمه همواره خدا را عبادت كن و براى او سجده نما و همراه با ركوع كنندگان به درگاه او ركوع كن». او با فرشتگان سـخن مى گفت و آنان نيز با او سـخن مى گفتند. (علل الشرائع، ص 216.)

يكى از لقب هاى حضرت زهرا عليهاالسلام «محدَّثه» است، يعنى كسى كه از عالم غيب، خدا و فرشتگان با او سخن و حديث مى گويند. و اين مقام بزرگى براى او به شمار مى رود.

حضرت فاطمه (س) انسان نمونه و سرمشق مردمان است. ایشان الگـوى صداقـت و راستی در عمل و قول هستند. عايشه گفته است: ما رَأَيْـتُ اَحَـدا قَطُّ اَصْدَقَ مِنْ فاطِمَةَ عليهاالسلام غَيْرَ اَبيها صلي الله عليه و آله؛ كسى را راست تر از فاطمه عليهاالسلام نديدم جز پدرش. (مناقب، ج 3، ص 341.)

از همین رو، يكى از لقب هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام «صدّيقه» است، يعنى بسيار راستگو و راستکار. خاندان رسالت همه اهل صدق در كردار و گفتار بودند. اگر آن حضرت صدّيقه بود، پدر بزرگوارش هم به «صادق امين» معروف بود و مردم در طول زندگى از آنان جز صدق و راستى نديده و نشنيده بودند و همين مايه محبوبيّت و نفوذ آنان در دل ها بود.

از نظر دیگران، فاطمه(ص) همان پیامبر(ص) است با تفاوت در جنسیت. عايشه مى گويد: ما رَأَيْتُ اَحَدا اَشْبَهُ سَمْتا وَ دَلاًّ وَ هَدْيا بِرَسُولِ اللّهِ فى قِيامِها وَ قُعُودِها مِنْ فـاطِمَـةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ؛ كسى را نديده ام كه در خوش خلقى و رفتار و برخورد از فاطمه عليهاالسلام به پيامبر صلي الله عليه و آله شبيه تر باشد. و در نشست و برخاست نيز كسى چون فاطمه عليهاالسلام همانند پيامبر صلي الله عليه و آله نبود. (صحيح ترمذى، ج 5، ص 466 ، ح 3898)

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از سوى پروردگار به عنوان «اسوه» معرفى شده است. كمال انسان به تبعيّت از اين الگوى كمال و اخلاق است. كسانى به پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهنزديك ترند كه در رفتار و زندگى به آن حضرت شبيه تر باشند. بانوى بزرگ حضرت زهرا عليهاالسلام پرورده دامان نبوت بود و گفتار و رفتارش جلوه اى از خلق و خوى نبوى به شمار مى رفت. پس مى توان او را «آيينه محمدنما» نام نهاد.

عشق فاطمه(س) به پیامبر(ص)

پیامبر(ص) جان فاطمه (س) و فاطمه (س) نفس و جان پیامبر(ص) است. این گونه است که پس از مرگ آن حضرت (س) در فـراق جـانان می سوزد و نمی تواند بسازد. درد هجــران چنان سخت بود که فاطمه(س) نتوانست پس از آن داوم بیاورد. مورخين گفته اند: رُوِىَ اَنَّها عليهاالسلام ما زالَتْ بَعْدَ اَبيها صلي الله عليه و آله مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ناحِلَةَ الْجِسْمِ مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ باكِيَةَ الْعَيْنِ مُحْتَرَقَهَ الْقَلْبِ يُغْشى عَلَيْها ساعَةً بَعْدَ ساعَةٍ ؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر صلي الله عليه و آله پيوسته سرى بسته از شدت درد و جسمى نحيف و در خود فرو شكسته و چشمى گريان و قلبى سوخته داشت كه ساعت به ساعت از خود مى رفت و بى هوش مى شد.( مناقب ج 3، ص 362 )

البته آنچه موجب شهادت حضرت زهرا عليهاالسلام در سنّ جوانى شد، علاوه بر صدمات جسمى و ظلمى كه به آن حضرت پس از رحلت پدر شد و به خانه او هجوم آوردند و در خانه را سوزاندند و كودك او سقط شد، فشارهاى روحى و غم و غصه هاى جانكاه در فراق پدر و مظلوميّت على عليه السلام بود كه او را از پاى درآورد.

امام صادق عليه السلام فرموده است: اَلْبَكّائُونَ خَمْسَةٌ: آدَمُ، وَ يَعْقُوبُ، وَ يُوسُفُ، عليهم السلام وَفاطِمَةُ عليهاالسلام بِنْتُ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله وَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليهماالسلام. … اَمّا فاطِمَةُ عليهاالسلامفَبَكَتْ عَلى رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آلهحَتَّى تَأَذّى بِها اَهْلُ الْمَدينَةِ فَقالُوا لَها: قَدْ اذَيْتِنا بِكَثْرَةِ بُكائِكِ، فَكانَتْ تَخْرُجُ اِلَى الْمَقابِرِ ـ مَقابِرِ الشُّهَداءِ ـ فَتَبْكى حَتّى تَقْضى حاجَتَها ثُمَّ تَنْصَرِفُ؛ گريه كنندگان ـ معروف تاريخ ـ پنج نفرند: آدم و يعقوب و يوسف عليهم السلام و فاطمه زهرا عليهاالسلام و امام سجّاد عليهم السلام آنگاه حضرت صادق عليه السلام در بيان علت گريه آنان مى فرمايد: … فاطمه عليهاالسلام نيز آن قدر بر فراق پدر گريست كه مردم مدينه به زحمت افتاده و گفتند: با گريه بسيارت ما را آزردى، او نيز ناچار به سوى مزار شهداى احد مى رفت و آنقدر گريه مى كرد تا آرام مى گرفت و بر مى گشت. (الخصال، ص 272، ح 15)

البته باید توجه داشت گريه حضرت زهرا عليهاالسلام را به عنوان سلاح سرد در مبارزه با ظلم ها، بدعت ها و غصب خلافت به حساب آورده اند. با آنكه پيامبر، خشم و رضاى فاطمه را خشم و رضاى خدا دانسته بود، گريه هاى مداوم آن حضرت، فرياد اعتراضى به جريان هاى حاكم و ظلم به خاندان نبوّت بود.

این فشار روحی و درد فــراق و جفای مردم موجب شد تا آن حضرت(س) اولین کسی از اهل بیت(ع) باشد که به پدرش محلق شد. امام صادق عليه السلام در این باره فرموده است: عاشَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام لَمْ تُرَكاشِرَةً وَ لا ضاحِكَةً تَأْتى قُبُورَ الشُّهَداءِ فى كُلِّ جُمُعَةٍ مَرَّتَيْنِ اَلاِثْنَيْنِ وَالخَميسِ فَتَقُوُلُ: هيهُنا كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ هيهُنا كانَ الْمُشْرِكُونَ؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام ـ پس از پيامبر صلي الله عليه و آله ـ خندان و خوشحال ديده نشد. هر هفته دو بار ـ روزهاى دوشنبه و پنجشنبه ـ بر سر تربت شهيدان احد مى آمد. آنگاه ـ به ياد خاطرات گذشته ـ مى گفت: پيامبر صلي الله عليه و آله در اينجا مستقر بود و مشركين در آنجا. (كافى، ج 6، ص 561)

امام صادق عليه السلام هم چنین فرمود: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله خَمْسَةَ وَ سَبْعينَ يَوْما وَ كانَ دَخَلَها حُزْنٌ شَديدٌ عَلى اَبيها وَ كانَ يَأْتيها جِبْرَئيلُ فَيُحْسِنُ عَزائَها عَلى اَبيها وَ يُطيبُ نَفْسَها وَ يُخْبِرُها عَنْ اَبيها وَمَكانِهِ وَ يُخْبِرُها بِما يَكُونُ بَعْدَها فى ذُرِّيَّتِها وَكانَ عَلِىٌّ عليه السلام يَكْتُبُ ذلِكَ؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام پس از پيامبر فقط 75 روز زنده بـود و در اين مدت غـم جانـكاه فـراق پدر او را رنـج مى داد. به همين خاطر جبرئيل مى آمد و او را تسـلّى مى داد و با سخـنان و خبرهـايى كه از موقعيت و مكان پدرش مى داد به او آرامش مى بخشيد و گاهى نيز از حوادث آينده و زندگى و سرنوشت فرزندانش براى او سخن مى گفت و على عليه السلام همه آنها را مى نوشت. (كافى ج 1، ص 458)

البته حضور حضرت زهرا عليهاالسلام بر سر مزار شهداى احد و نقل وقايع آن جنگ و ترسيم صحنه ها و نشان دادن موقعيت حضور پيامبر و مشركان در جبهه نبرد، به عنوان روايتگرى صحنه هاى پرشور جنگ احد به حساب مى آيد. امروز هم نقش روايتگرى نسبت به حماسه هاى دفاع مقدّس، زنده نگه داشتن خاطرات حماسى آن دوران است.

عشق فاطمه (س) به مردم و هدایای آن حضرت

بر اساس آیات قرآنی بر و نیکی این نیست که تنها نماز خوانده شود و به طرف شرق و غرب عالم رو کرده و به عبادت خدا در کعبه و بیت المقدس بپردازیم، بلکه نماز تنها یکی از مصادیق بر و نیکی است. آن چه در اسلام به معنای نیکوکاری است همان ایمان به خدا و مواردی است که در آیه 177 سوره بقره آمده است. خداوند می فرماید: لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَـكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَـئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَـئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ؛ نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى‏ و پيامبران ايمان آوَرَد، و مال خود را با وجودِ دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‏ماندگان و گدايان و در راهِ آزاد كردن‏ بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زكات را بدهد، و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان، و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته‏اند، و آنان همان پرهيزگارانند.

بنابراین، حقیقت توجه به دیگران و همدلی و همکاری و همدردی با مردم و بهره مندسازی آنان با امکانات و نعمت های الهی مهم ترین وجه از وجوه بر و نیکی پس از ایمان به غیب است؛ چنان که این مطلب را خداوند در آیه 3 سوره بقره نیز بیان کرده است.

خداوند بیان می کند که حضرت فاطمه(ص) همراه خانواده اش سرمشق ایثار و نثار به دیگران بوده است. (انسان، آیات 5 تا 12) آنان با این که خداوند نیازمند بودند بهترین و محبوب ترین ها را در راه خدا می دهند و دیگران را بر خویش مقدم می کنند؛ همان کاری که دیگران نیز یاد گرفتند و انجام می دادند. مهاجران و انصار با سرمشق گیری از اهل بیت(ع) عمل می کردند و خداوند درباره آنان دارد: وَالَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و نيز كسانى كه قبل از مهاجران در مدينه‏ جاى گرفته و ايمان آورده‏اند هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ايشان داده شده است در دلهايشان حسدى نمى‏يابند و هر چند در خودشان احتياجى مبرم باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مى‏دارند. و هر كس از خسّت نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند.(حشر، آیه 9)

حضرت فاطمه (س) حتی در دعا کردن نیز اهل ايثـار بودند. حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از پدرانش نقل مى كند: كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام اِذا دَعَتْ تَدْعُو لِلْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَ لا تَدْعُو لِنَفْسِها، فَقيلَ لَها يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِنَّكِ تَدْعينَ لِلنّاسِ وَ لا تَدْعينَ لِنَفْسِكِ، فَقالَتْ عليهاالسلام: اَلْجـارَ ثُـمَّ الـدّارَ؛ هرگاه حضرت فاطمه عليهاالسلام دعا مى كرد براى زنان و مردان مؤمن دعا مى كرد و براى خود دعا نمى كرد. به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى كنيد اما براى خودتان دعا نمى كنيد؟ فرمود: اول همسايه آنگاه درون خانه. (علل الشرائع، صدوق، ج 1، ص 216)

به هر حال، ايثار و مواسات، خصلت انسان هاى از خود رسته است كه نوعدوست اند و خيرشان در همه چيز حتّى در دعا و حاجت خواهى به ديگران مى رسد. به خصوص دعا در حق ديگران، آن هم نه پيش رو بلكه پشت سر، نشانه اخلاص است. دعاى انسان در حق ديگران به اجابت نزديك تر است؛ چنان که در روایات آمده است. اصولا کسی که برای دیگری دعا می کند، چون زبانی است که بدان گناه نکرده ، دعا از راه پاک و مناسبی خارج و بالا می رود و بدون آلودگی به خدا می رسد. این گونه است که سخن پاک در قالب دعا در مسیری پاک یعنی زبانی که با آن گناه نکرده است، بالا رفته و مستجاب خواهد شد.

در روایت است: خداوند به حضرت موسی فرمود: با زبانی که گناه نکرده ای مرا بخوان تا اجابت کنم. حضرت موسی عرض کرد: کدام زبان است که گناه نکرده!؟ خداوند فرمود: تو با زبان دیگران گناه نکرده ای، بگو برایت دعا کنند.(عدة الداعي، سید بن طاووس، ص 135)

حدیثی دیگر از پیامبر(ص) قریب به این مضمون نیز نقل شده است: مردی نزد رسول خدا آمد و سؤال کرد: “چه کنم که خداوند دعای‌م را مستجاب کند؟” پیامبر فرمودند: “اگر می‌خواهید دعاهای‌تان مستجاب شود با زبانی دعا کنید که با آن زبان گناه نکرده باشید.” عرض کرد: “یا رسول الّله، ما چگونه می‌توانیم با زبانی دعا کنیم که آلوده به گناهی نباشد در حالی که همه ما از گناه‌کارانیم؟” پیامبر فرمودند: “زبان تو برای تو گناه کرده است نه برای برادر تو. پس زبان تو نسبت به برادرت بی‌گناه است و زبان او نسبت به تو. برای یک‌دیگر دعا کنید تا مستجاب شود.”

مولوی بلخی می گوید: گر نداري تو دم خوش در دعا / رو دعا مي‌خواه از اخوان الصفا. بهر اين فرمود با موسي خدا / وقت حاجت خواستن اندر دعا. کاي کليم الله! ز من مي جو پناه / با دهاني که نکردي تو گناه. گفت موسي: من ندارم آن دهان/ گفت: ما را از دهان غير خوان. آن دهاني که نکردستي گناه / و آن دهان غير باشد عذر خواه.

از این روست که در فرهنگ اسلامی التماس دعا یکی از مهم ترین درخواست های هر مسلمانی است؛ زیرا کسی با دهان دیگری گناه نکرده و به اجابت نزدیک تر است.

البته وقـت دعــا نیز خیلی مناسب است. در روایت است که حضرت فاطمه عليهاالسلام گويد: سَمِعْتُ النَّبـِىَّ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: اِنَّ فِى الْجُمْعَةِ لَساعَةٌ لا يُراقِبُها رَجُلٌ مُسْلِمٌ يَسْأَلُ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ فيها خَيْرا اِلاّ اَعْطاه… وَقالَ هِىَ اِذا تَدَلّى نِصْفُ عَيْنِ الشَّمْسِ لِلْغُروبِ… وَكانَتْ فـاطِمَـةُ عليهاالسلام تَقُولُ لِغُلامِها: اِصْعَدْ عَلَى الضَّرابِ ـ الظراب ـ فَاِذا رَأَيْتَ عَيْنَ الشَّمْسِ قَـدْ تَدَلّى لِلْغُـرُوبِ فَاعْلِمْنى حَتّى اَدْعُــوَ؛ شنيدم پيامبر صلي الله عليه و آله مى فرمـود: در روز جمعه ساعتى است كه هركس آن را مراقبت كند و در آن لحظه دعا كند دعايش مستجاب شود، وآن زمانى است كه نيمى از خورشيد غروب كرده باشد. حضرت زهرا عليهاالسلام براى درك آن ساعت به خدمتكارش مى گفت: بر فراز بلندى برو و هرگاه ديدى نيمه خورشيد غروب نمود مرا خبر كن تا دعا كنم. (معانى الاخبار، صدوق، ص 399)

اصولا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن زمان و مکان نقش دارد، هر چند که خداوند بیرون از زمان و مکان است، ولی بندگان در این محیط محبوس هستند و باید با شناخت بهترین ها و برترین ها در مکان و زمان حاجت بخواهند. از همین رو گفته می شود که استغفار در شبانگاهان و سحرگاهان بسیار تاثیرگذارتر است یا در روز جمعه و ماه رمضان دعا بیش تر تاثیر دارد. بر همین اساس گفته می شود:هست حق را نفحاتى دلجوى/ كه كند سوى بشر گه گه روى.

به هر حال، از نگاه دينى، بعضى از روزها، جاها و لحظه ها از فضيلت بيشترى برخوردارند و به دليل آن ويژگى، آثار خاصى هم دارند. يكى از لحظات خاصّ كه خداوند دعاها را در آن قبول مى كند، هنگام غروب آفتاب است. از اين رو حضرت زهرا عليهاالسلام انتظار مى كشيد كه آن لحظه دعا فرا برسد.

ایشان هم چنین بر اساس آیات قرآنی به ما می آموزد که از نماز برای رسیدن به اهداف استفاده کنیم؛ زیرا خداوند می فرماید: وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ ؛ از شكيبايى و نماز يارى جوييد. و به راستى اين [كار] گران است، مگر بر فروتنان.(بقره، آیه 45؛ و نیز بقره ، آیه 153)

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ لِأُمّى فاطِـمَةَ عليهاالسلام صَلاةٌ تُصَلّيها عَلَّمَها جِبْرَئيلُ، رَكْعَتانِ تَقْرَءُ فِى الْأُولى «اَلْحَمْدَ» مَرَّةً وَ «اِنّا اَنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ»، مِأَةَ مَرَّةٍ وَ فِى الثّانِيَةِ «اَلْحَمْدَ» مَرَّةً، وَ مِأَةَ مَرَّةٍ «قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ»، فَاذِا سَلَّمْتَ سَبَّحْتَ تَسْبيحَ الطاهِرَةِ عليهاالسلام؛ مادر ما فاطمه عليهاالسلام همواره دو ركعت نماز مى خواند كه جبرئيل به او آموخته بود، در ركعت اوّل آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در ركعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحيد را مى خوانى، و پس از سلام نماز، تسبيحات حضرتش را نيز مى گويى. (جمال الاسبوع، ص 173)

باید توجه داشت نمازهاى خاصّى كه از هر يك از معصومين نقل شده است، هر كدام سفره اى معنوى است كه براى ما گشوده اند. خوب است كه پيروان اين خاندان، از اين آموزش هاى ناب بهره گيرندو آن نمازها را بخوانند.

آن حضرت(س) هديه بى‏نظير از پیامبر(ص) گرفت و به امت هدیه کرد و ایثار نمود که ما هرروز از برکات آن بهره مند می شویم. در روایت است : اِنَّ عَلِىَ بْنَ اَبى طالبٍ عليه السلام اَمَرَ فاطِمَةَ عليهاالسلام تَسْتَخْدِمُ رَسُـولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَقـالَتْ: يارَسُولَ اللّهِ اِنَّهُ قَدْشُقَّ عَلَىَّ الرَّحى ـ وَاَرَتْهُ اَثَرا فى يَدَيْها مِنْ اَثَرِ الرَّحى ـ فَسَأَلَتْهُ اَنْ يُخْدِمَها خادِما، فَقالَ صلي الله عليه و آله: اَوَلا اُعَلِّمُكِ خَيْرا مِنَ الدُّنْيا وَما فيها؟ اِذا آوَيْتِ اِلى فِراشِكِ فكبرى اربعا و ثلاثین تكبیرة و ثلاثا و ثلاثین تحمیدة و ثلاثا و ثلاثین تسبیحة؛ اميرالمؤمنين عليه السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت تا برود و از پيامبر خادمى بخواهد. او نيز رفت و ضمن نشان دادن پينه هاى دستش گفت: آسياب كردن مرا به زحمت انداخته است و آنگاه درخواست خادمى كرد. پيامبر صلي الله عليه و آله در پاسخ فرمود: آيا نمى خواهى ـ به جاى خادم ـ هديه اى به تو دهم كه از همه دنيا ارزشمندتر باشد؟ هنگامى كه براى خواب آماده شدى سى و چهار بار «اللّه اكبر» و سى و سه بار «الحَمْدُ لِلّهِ» و سى و سه بار «سُبحانَ اللّه » بگو. (كنز العمّال، ج 2، ص57)

تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام به نحوى كه در اين حديث آمده، فضيلت و ثواب بسيارى دارد و يكى از بهترين تعقيبات نمازها به شمار مى رود و مداومت بر آن موجب خشنودى پروردگار است.

ابوعبدالله امام صادق عليه السلام فرمود: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله كانَتْ مَسْبَحَتُها مِنْ خُيُوطِ صُوفٍ مُفَتَّلٍ عَلَيْهِ عَدَدَ التَّكْبيراتِ فَكانَتْ عليهاالسلام تُديرُها بِيَدِها تُكَبِّرُ وَ تُسَبِّحُ اِلى اَنْ قُتِلَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاسْتَعْمَلَتْ تُرْبَتَهُ وَعَمِلَتِ التَّسابيحَ فَاسْتَعْـمَلَها النّاسُ؛ تسبيح حضرت فاطمه عليهاالسلام نخى بود كه بر آن به تعداد تكبيرات ـ 34 عدد ـ گره زده بود و آن را در دستش مى چرخانيد و تكبير و تسبيح مى گفت، تا وقتى كه حمزه شهيد شد، تسبيحى از تربت او ساخت. و از آن پس ساختن تسبيح در ميان مردم رواج يافت.( وسائل الشيعه ج 4: 1033)

تربت شهيد، يادآور فرهنگ جهاد و شهادت و ايثار جان در راه خداوند است. ذكر گفتن با تسبيحى كه ازتربت قبر يك شهيد بزرگ مثل حمزه سيدالشهدا باشد، يا سجده بر تربت حسينى، يادآور آن مجاهدات و الهام بخش روح جهاد و فداكارى است .

آن بانـوى مظلـوم به ظلم امت شهید شد. حضرت على عليه السلام در این باره فرموده است: اِنَّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله لَمْ تَزَلْ مَظْلومَةً مِنْ حَقِّها مَمْنُوعَةً وَ عَنْ ميراثِها مَدْفُوعَةً لَمْ تُحْفَظْ فيها وَصيَّةُ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله وَ لا رُوعِىَ فيها حَقُّـهُ وَ لاحَـقُ اللّهِ عَـزَّوَجَلَّ وَ كَفى بِاللّهِ حاكِما وَ مِنَ الظّالِمينَ مُنْتَقِما؛ فاطمه دختر پيامبر (ص) همواره مظلوم بود و از حق خود و ارث پدر محروم گرديد و درباره او به توصيه پيامبر عمل نشد و حق پيامبر و خداى بزرگ نسبت به فاطمه مراعات نشد و خدا به عنوان داور و انتقام گيرنده از ستمگران كافى است. (امالى شيخ طوسى ، ص 155)

از نشانه هاى مظلوميّت آن بانوى بزرگ، هجوم مخالفان به خانه او، سِقط كردن فرزندش كه در شكم داشت، كتك زدن او در كوچه، غصب فدك كه حق حضرت فاطمه عليهاالسلام بود و جسارت هاى ديگرى بود كه از سوى غاصبان خلافت انجام گرفت.

راوى مى گويد: أَتَينا عَبدَاللّهِ بنِ مُوسَى بنِ عَبداللّهِ بنِ حَسَنِ بنِ حَسَنِ بنِ عَلِىِّ بنِ أَبى طالِبٍ عليه السلام فَسَأَلتُهُ عَن أَبى بَكرٍ وَ عُمَرَ، فَقالَ: اُجيبُكَ بِما اَجابَ بِهِ جَدّى عَبْدُاللّهِ بْنِ الْحَسَنِ، فَاِنَّهُ سُئِلَ عَنْهُـما فَقـالَ: كانَتْ اُمُّنا صِدّيقَةً، اِبْنَةَ نَبِىٍّ مُرْسَلٍ، وَ ماتَتْ وَهِىَ غَضْبى عَلى قَوْمٍ فَنَحْنُ غِضابٌ لِغَضَبِها؛ نظر يكى از نوادگان امام حسن مجتبى عليه السلام را نسبت به ابوبكر و عمر پرسيدم، او گفت: اتفاقا كسى از جدم ـ عبداللّه بن حسن ـ همين سؤال را پرسيد و او در جواب گفت: مادرمان زنى راستگو و دختر پيامبر خدا بود كه در حال خشم بر عده اى از دنيا رفت و ما نيز به خاطر خشم او همچنان در خشم هستيم. (شرح نهج البلاغه،ج 6، ص 49.)

در حديث هاى متعدد، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله خشم و رضاى دخترش فاطمه زهرا عليهاالسلام را معيار خشم و رضاى پروردگار دانسته است. اين از يك سو مقام بسيار ارجمند و قدسى آن بانوى مطهّر را نشان مى دهد، هم گواه گمراهى و ستم كسانى است كه موجب گريه و آزردگى و نارضايى آن حضرت شدند. گريه هاى حضرت فاطمه و وصيت او كه ظلم كنندگانش حق شركت در مراسم تدفين او را ندارند، سند مظلوميّت اوست.

فاطمه (س) بهترین همسر و همراه

از دیگر ویژگی هایی که باید در زندگی فاطمه(س) مورد بحث و بررسی قرار گیرد و به عنوان سرمشق مطرح شود، ویژگی هایی است که در سبک زندگی قرآنی و اسلامی خانوادگی ایشان بیان شده است.

از جمله ویژگی هایی آن حضرت(س) را باید در مهريه ای جست و جو کرد که برای تشکیل زندگى به حکم و فرمان پیامبر خدا(ص) بر می گزیند. در این باره اَبُـوجَعفَـر امام باقر عليه السلام فرموده است: كانَ صِداقُ فـاطِمَةَ عليهاالسلام جَرْدُ بُرْدٍ حِبْرَةً وَ دِرْعٌ حَطْمِيَّةً وَ كانَ فِراشَها اِهابُ كَبْشٍ يُلْقِيانِهِ وَ يَفْرُشانِهِ وَ يَنـامـانِ عَلَيْـهِ؛ مهريّه حضرت فاطمه عليهاالسلام لباس كهنه و زرهى بود و فرش خانه او پوست ميشى كه آن را روى زمين مى انداختند و بر آن مى خوابيدند. (كافى، ج 5، ص 378)

ساده زيستى در زندگى مشترك حضرت على و حضرت زهرا عليهماالسلام، از آنان الگويى براى هر زن و مرد مسلمان ساخته است. سزاوار است كه پيروان اهل بيت(ع)، با سرمشق گرفتن از این خانواده معصوم و الهی و قرآنی، از تجمّلات دورى كنند و در سراى گذراى دنيا، اهتمام خويش را به آباد سازى خانه آخرت بگمارند، چرا كه آخرت سراى ابدى است و شايسته تر است براى آباد ساختن. در حالی که امروزه بسیاری از همسران در زندان به سبب درخواست مهریه از سوی همسران به سر می برند و علت بیش تر زندانی بودن مردان بر اساس آمارها مرتبط به مساله درخواست مهریه و عدم تمکن مالی شوهر از پرداخت آن است. این مساله دو جنبه دارد؛ یکی مهریه های سنگین؛ دوم فقدان احسان و عواطف و مودت در بنیان خانواده و گرایش شدید به مادیات و دنیا در میان مردمان.

این در حالی است که بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، باید زندگی خانوادگی بر اساس احسان و کرامت و در چارچوب عشق و محبت و مودت برای رسیدن به آرامش و سکونت شکل گیرد. خداوند می فرماید: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و از نشانه‏هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين نعمت‏ براى مردمى كه مى‏انديشند قطعاً نشانه‏هايى است.(روم، آیه 21)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن همسران باید غمخوار یک دیگر در زندگى باشند و با همدلی و همدردی از مشکلات زندگی عبور کرده و دنیا و آخرت خویش را آباد سازند. حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) بر اساس آموزه های وحیانی قرآن این گونه بودند؛ چنان که حضرت على عليه السلام ـ در ضمن حديثى ـ فرموده است: ـ فَوَاللّهِ ـ ما اَغْضَبْتُها وَ لا اَكْرَهْتُها عَلى اَمْرٍ حَتى قَبَضَهَا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اِلَيْهِ وَ لا اَغْضَبَتْنى وَلا عَصَتْ لى اَمْرا. وَلَقَدْ كُنْتُ اَنْظُرُ اِلَيْها فَتَنْكَشِفُ عَنِّى الْهُمُومُ وَ الأَحْزانُ؛ به خدا سوگند هيچگاه فاطمه عليهاالسلام را به خشم نياوردم و او را بر كارى ـ كه ميل نداشت ـ وادار نكردم تا روزى كه خداوند او را برد و او نيز هيچگاه مرا به خشم نياورد و از فرمان من سرپيچى نكرد و هرگاه كه به او مى نگريستم نگرانيها و غمها از من زدوده مى شد. (كشف الغمة ، ج1، ص 363)

این رفتار معصومان در زندگی خانوادگی به ما می آموزد آنچه در زندگى مشترك، صفابخش خانه و خانواده است، محبّت دو جانبه و تفاهم است. زن و شوهر بايد «شريك» غم و شادى و سختى و راحتى يكديگر باشند و با توقّعات بى جا، مايه رنجش و زحمت هم نشوند و هر كدام مايه انس و شادى ديگرى باشند.

با توجه به تفاوت های طبیعی میان زن و مرد ، تقسیم کار در امور خانواده نیز باید بر اساس این تفاوت ها انجام گیرد و همسران در زندگی همسـر و همـراه یک دیگر باشند تا بتوانند با همدلی و همدردی و همکاری امور را پیش برند و آشیانه ای از آسایش و آرامش فراهم آورند و خوشبختی را برای خود در دنیا و آخرت در حد توان فراهم آورند.

أباعَبـدِاللّه امام صادق عليه السلام هماره می فرمود: كانَ عَلىٌ عليه السلام يَسْتَقى وَ يَحْتَطِبُ وَكانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام تَطحَنُ وَتَعْجِنُ وَتَخْبِزُ وَتَرْقَعُ؛ ـ در اداره امور خانه ـ على عليه السلام آب و هيزم تهيه مى كرد و فاطمه عليهاالسلام گندم آرد مى كرد و خمير مى نمود و نان مى پخت و لباسهاى كهنه را وصله مى زد. (كافى، ج 8، ص 165)

شکی نیست تقسيم كارهاى خانه و زندگى مشترك ميان زن و شوهر، موجب همدلى بهتر آنان مى شود. بهترين مرد كسى است كه در كارهاى خانه به همسرش كمك كند. اگر اين تقسيم كار به نوعى باشد كه زنان، كمتر بيرون روند و با مردان نامحرم برخورد چهره به چهره نداشته باشند، بهتر است و با سلامت روحى و عفاف زنان مناسب تر است.

در روایتی دیگر درباره تقسيـم كـارها خانه و خانواده فاطمه(س)، امام باقر عليه السلام فرموده است: اِنَّ فاطِمَةَ ضَمِنَتْ لِعَلِىٍ عليه السلام عَمَلَ الْبَيْتِ وَالْعَجينَ وَالْخُبْزَ وَ قَمَّ الْبَيْتِ وَ ضَمِنَ لَها عَلِىٌّ عليه السلام ما كانَ خَلْفَ الْبابِ: نَقْلَ الْحَطَبِ وَاَنْ يَجيى ءَ بِالطَّعامِ ؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام خميرنمودن و پخت نان و نظافت را به عهده گرفت و على عليه السلام نيزكارهاى بيرون خانه همچون تهيه هيزم و خريدلوازم خوراكى را پذيرفت. (تفسير عياشى، ج 1، ص 171)

البته ـ اين تقسيم كار میان زن و شوهر، پس از رحلت فاطمه بنت اسد مادر حضرت امام علی(ع) در سال چهارم بوده است. در روایت است: اِنَّهُ قالَ لاُمِّهِ فاطِمَةَ بِنْتِ اَسَدٍ: اِكْفى فاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله ما كانَ خارِجاً مِنَ السَّقىِ وَ غَيْرِهِ وَتَكْفيكَ ما كانَ داخِلاً مِنَ الْعَجْنِ وَ الطَّحْنِ وَ غَيْرِ ذلِكَ ؛ امام على عليه السلام به مادرش فاطمه بنت اسد گفت: شما كارهاى خارج از خانه همچون تهيه آب و … را به عهده بگيريد و فاطمه دختر پيامبر به امور داخل خانه همچون آردكردن و خميرگرفتن و… مى پردازد. امام على عليه السلام نيز اين را مى پسنديد كه همسر جوانش بيشتر به كارهاى داخل خانه بپردازد و كمتر بيرون از خانه و در معرض نگاه هاى اين و آن قرار گيرد. (انساب الاشراف، ج 2، ص 37 ، ح 36)

شکی نیست مسؤوليت خانه دارى و تربيت فرزندان شايسته، دست كمى از تلاش مردان در بيرون از خانه ندارد. از همین رو، گفته اند: مادر، با يك دستش گهواره را مى جنباند و با دست ديگرش جهان را!

همسران اگر یک دیگر را درک کنند، می توانند با بهره گیری از مهارت همدلی موقعیت های یک دیگر را درک کرده و به جای آن که اعتراض کنند با شناخت موقعیت به حل مشکل و مساله کمک کنند. از جمله مصادیق همدلی با همسر را می توان در این روایت به خوبی سراغ گرفت؛ زیرا حضرت فاطمه(س) با بهره گیری از مهارت همدلی ، موقعیت همسر و مسایل و مشکلات او را دیده و به جای انتقاد غیر سازنده با رفتاری سازنده زمینه را برای حرکت و رشد خانواده در مسیر کمال فراهم آورده است. در روایت است: اَصْبَحَ عَلِىٌّ عليه السلام ذاتَ يَوْمٍ فَقالَ: يا فاطِمَةُ هَلْ عِنْدَكِ شَيْى ءٌ تُغَذّينيهِ؟ قالَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام: … ما كان شَيْى ءٌ اُطْعِمْناهُ مُذْ يَوْمَيْنِ اِلاّ شَيْىٌء كُنْتُ اُوثِرُكَ بِهِ عَلى نَفْسى وَ عَلى ابـْنَىَّ هذَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. فَقالَ عَلِىٌّ عليه السلام: يا فاطِمَةُ اَلاّ كُنْتِ اَعْلَمْتينى فَاَبْغيكُمْ شَيْئا؟ فَقالَت عليهاالسلام: يااَبَاالْحَسَنِ اِنّى لَأَسْتَحى مِنْ اِلهى اَنْ تُكَلِّفَ نَفْسَكَ ما لا تَقْدِرُ عَلَيْهِ ؛ روزى حضرت على عليه السلام به حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: آيا غذايى در خانه هست تا بخورم؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: آنچه كه در دو روز گذشته خورده ايد غذايى بوده كه من و دو فرزندم ـ حسن و حسين ـ نخورده و براى تو نگه داشته بوديم. على عليه السلامگفت: چرا به من اطلاع نداده بودى تا براى شما غذايى تهيه كنم؟ فاطمه عليهاالسلام گفت: اى ابوالحسن! من از خداى خود شرم دارم كه خودت را به خاطر آنچه كه نسبت به آن توانايى ندارى به زحمت اندازى.( تفسير فرات كوفى، 83)

اين اخلاق والا، نمونه اى از برخورد كريمانه و حق شناسانه زن و مرد نسبت به يكديگر در زندگى مشترك است. ايجاد تكلّف و زحمت براى همسر، الفت و دوستى را مى كاهد.

همین درک متقابل یک دیگر و موقعیت شناسی و همدلی است که زندگی را بر آنان با همه سختی آسان می کند و با سـاده زيستـى و عدم درخواست از همسر زمینه را برای آرامش و آسایش در محیط خانواده آماده می سازد. حضـرت فاطمه عليهاالسلام ـ در ضمن حديثى مفصل ـ به پيـامبر صلي الله عليه و آله گفـت: يا رَسُولَ اللّهِ اِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسى، فَوَالَّذى بَعَثَكَ بِالْحَقِّ مالى وَ لِعَلىٍّ مُنْذُ خَمْسَ سِنينَ اِلاّ مِسْكُ كَبْشٍ تَعْلِفُ عَلَيْهِ بِالنَّهارِ بَعيرُنا فَاِذا كانَ اللَّـيْلُ افـْتَرَشْناهُ وَ اِنَّ مِرْفَقـَتَنا لَمِنْ اُدْمٍ حَشْـوُها ليفُ النَّـخْلِ؛ اى رسول خدا! سلمان از لباس من ـ كه دوازده وصله داشته ـ تعجب مى كند. به خدايى كه تو را به حقّ فرستاده است، پنج سال است كه من و على فرشى جز يك پوست ميش نداريم كه روزها بر روى آن علوفه شترمان را مى ريزيم و شبها روى آن مى خوابيم، بالش ما نيز پوستى است كه درون آن پوشال درخت خرما است. (دروع الواقية، ص 275)

حضرت فاطمه (س) خانـه‏دارى به همسرش کمک بسیار می کرد و این گونه نبود که خود را خانم خانه بداند و دست به سیاه و سفید نزند بلکه خود را کدبانویی می دانست که باید سرای خانه اش را به آشیانه آسایش و آرامش تبدیل سازد. ایشان بسیاری از مسئولیت ها را خود به عهده می گرفت و بی کمک دیگران به آن می پرداخت.

حضرت على عليه السلام درباره تلاش ها و کارهای فاطمه (س) در خانه فرموده است: اِنَّها اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتّى اَثَّرَ فى صَدْرِها وَطَحِنَتْ بِالرَّحى حَتّى مَجِلَتْ يَداها وَكَسَحَتِ الْبَيْتَ حَتّى اغْبَرَّتْ ثِيابُها وَ اَوْقَدَتِ النّارَ تَحْتَ الْقِـدْرِ حَتّى دَكَنَتْ ثِيابُـها؛ فاطمه آن قدر با كوزه آب كشيد تا در سينه اش اثر گذاشت و آن قدر با آسياب آرد كرد كه دستانش تاول زد و آن قدر خانه را جاروب كرد كه لباسش غبارآلود شد و آن قدر آتش بر زير ديگ افروخت كه بر لباسش دود خاكستر نشست. (علل الشرائع ، ج 2،ص 65)

هر چند دوران صدر اسلام، براى همه مسلمانان سخت بود و كسانى همچون پيامبر و على و فاطمه عليهم السلام كه الگوى ديگران بودند، دشوارى هاى بيشترى را تحمّل مى كردند، موجب ساده زیستی ایشان نبود، بلکه قناعت و ساده زیستی یک فرهنگ اسلامی است و خداوند تجمل گرایی و اتراف و اسراف و تبذیر را دوست نمی دارد. انسان هر چه بیش تر داشته باشد باید زهد بیش تری نیز داشته باشد؛ به این معنا که به دنیا دل مبندد و شرایط را در خانه و خانواده به سوی اعتدال و مصرف درست هدایت کند. اصولا انسان هر چه بیش تر داشته باشد باید بیش تر به دیگران برسد و کم تر خود استفاده کند؛ زیرا گرایش به اسراف و اتراف و تبذیر در نهایت به نابودی بنیان خانواده و گرایش فرزندان به نابهنجارها و رفتارهای پرخطر می انجامد.

بر اساس روایات با آن که حضرت فاطمه (س) در برهه ای از زمان زندگی اش از وضعیت بهتری برخوردار بود، ولی هرگز از مسیر سبک قرآنی زندگی خارج نشد و هماره همان سیر و سلوکی را داشت که در نداری داشت. از این روست که ایشان را در زندگی آينـه صبـر و شكـر می گویند. در روایت است: رَأَى النَبِىُّ صلي الله عليه و آله فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ عَلَيْها كِساءٌ مِنْ اَجِلَّةِ الاِبِلِ وَ هِىَ تَطْحَنُ بِيَدَيْها وَ تَرْضِعُ وَلَدَها فَدَمَعَتْ عَيْنا رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَقالَ: يا بِنْتاهُ تَعَجَّلى مَرارَةَ الدُّنْيا بِحَلاوَةِ الاْخِرَةِ، فَقالَتْ عليهاالسلام: يا رَسُولَ اللّهِ اَلْحَمْدُلِلّهِ عَلى نَعْمائِهِ وَالشُّكْرُ لِلّهِ عَلى آلائِهِ؛ روزى پيامبر صلي الله عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را ديد كه پوششى از پلاس شتر بر دوش انداخته با دستانش خمير مى كرد و فرزندش را شير مى داد. ـ با مشاهده اين صحنه ـ اشك بر چشمان پيامبر صلي الله عليه و آله حلقه زد و فرمود: دخترم به خاطر شيرينى آخرت تلخى دنيا را تحمل كن. فاطمه عليهاالسلام در پاسخ گفت: نعمتها و موهبتهاى بى پايان حق را سپاسگزارم. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 342)

در همین باره این روایت می تواند گویا سبک زندگی فاطمی(س) در دوران سختی و آسایش باشد. در روایت است: غَزا رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله ساحِلَ الْبَحْرِ فَاَصابَ سَبْيا … فَبَعَثَ اِلى فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ اَخَذَ بِيَدِ الْمَرْأَةِ فَوَضَعَها فى يَدِ فاطِمَةَ عليهاالسلام وَ قالَ صلي الله عليه و آله: يا فاطِمَةُ هذِهِ لَكِ وَ لا تَضْرِبيها فَاِنّى رَأَيْتُها تُصَلّى… فَلَمّا رَأَتْ فاطِمَةُ ما يُوصيها بِها… قالَتْ عليهاالسلام: يا رَسُولَ اللّهِ عَلَىَّ يَوْمٌ وَ عَلَيْها يَوْمٌ فَفْاضَتْ عَيْنا رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله بِالْبُكاءِ؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در يكى از جنگها ـ در ساحل درياى سرخ ـ تعدادى را به اسارت گرفت ـ و پس از بازگشت به مدينه ـ حضرت فاطمه عليهاالسلام را طلبيد و دست يكى از زنان اسير را در دست او نهاد و فرمود: اى فاطمه اين كنيز از آن تو. اما او را كتك مزن، زيرا ديدمش كه دعا می کند. وقتى حضرت فاطمه عليهاالسلام توجه و توصيه پيامبر صلي الله عليه و آله را نسبت به زن ديد گفت: اى پيامبرخدا! يك روز من كار مى كنم و يك روز او. با شنـيدن اين سخـن اشـك از چشـمان پيامبر صلي الله عليه و آله جـارى شد. (مقتل الحسين(ع)، ص 69)

آن چه در این روایت مورد توجه قرار گرفته ارزش گذارى براى كسى كه اهل دعا و نيايش است از يك سو، تقسيم كار بين خود و خادمه از سوى ديگر، از كرامت و بزرگوارى حضرت رسول صلي الله عليه و آله و فاطمه زهرا عليهاالسلام به شمار مى رود. اينگونه است كه اسيران به آزادى مى رسند و انسانيت خود را در مكتب اهل بيت، باز مى شناسند.

از این رو، باید حضرت فاطمه (س) را عـدل مجسـم دانست؛ زیرا مسئولیت همه کارهای خانه را بر دوش کنیز و برده اش نمی اندازد و همان طوری که میان خود و همسرش کارها را تقسیم می کند، میان خود و کنیز نیز همین رویه عادلانه را در پیش می گیرد. سلمان مى گويد: كانَتْ فاطِمَةُ عليهاالسلام جالِسَةً قُدّامَها رَحىً تَطْحَنُ بِهَا الشَّعيرَ وَ عَلى عَمُودِ الرَّحى دَمٌ سائِلٌ وَالْحُسَيْنُ عليه السلام فى ناحِيَةِ الدّارِ يَبْكى. فَقُلْتُ: يا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ دَبِرَتْ كَفّاكِ وَ هذِهِ فِضَّةُ. فَقالَتْ عليهاالسلام: اَوْصانى رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها يَوْما وَ لى يَوْما فَكانَ اَمْسِ يَوْمَ خِدْمَتِها؛ روزى ديدم فاطمه عليهاالسلام نشسته و در پيش رويش آسيابى بود كه با آن جو آرد مى كرد و بر دسته آسياب خون جارى بود و حسين عليه السلام نيز در گوشه خانه گريه مى كرد. گفتم: اى دختر پيامبر دستانت تاول زده است در صورتى كه فضه حاضر است ـ و مى تواند كمك كند ـ. فرمود: پيامبر صلي الله عليه و آله به من توصيه نموده كه يك روز او كار كند و يك روز من و ديروز نوبت او بوده است. (خرايج و جرايح، ص 530.)

این گونه است که در مکتب وحیانی فاطمه(س) کنیزان به کمالاتی می رسند که در جایی دیگر هرگز دست یافتنی نیست. سبک زندگی حضرت فاطمه(س) دگرگونی عمیق و ژرفی را در کنیزکی چون فضه پدید می آورد. فضّه، خادم حضرت زهرا عليهاالسلام بود و در سال هاى خدمتگزارى، معارف فراوانى آموخت و به كمالات اخلاقى رسيد. يكى از ويژگى هاى حضرت فضّه انس او با قرآن كريم و تسلّط بر معانى آيات بود. به نحوى كه مدّت بيست سال، حرف هاى عادى خود را هم با خواندن آيات مناسبى از قرآن به ديگران تفهيم مى كرد.

فعالیت های اجتماعی حضرت فاطمه(س)

حضور در جبهه ها و فراهم آوری تداركـات مورد نیاز جبهـه از جمله فعالیت های اجتماعی آن حضرت(س)است. واقدى در گزارش جنگ احد مى گويد: فَخَرَجَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمَةَ يَطِبُّ مَعَ النِّساءِ وَكُنَّ اَرْبَعَ عَشَرَةَ امْرَأَةً قَدْ جِئْنَ مِنَ الْمَدينَةِ يَتَلَقَّيْنَ النّاسَ. مِنْهُنَّ فاطِمَـةُ عليهاالسلام، يَحْمِلْنَ الطَّعامَ وَالشَّرابَ عَلى ظُهُورِهِنَّ وَيَسْقينَ الْجَرْحى وَيُـداوينَـهُمْ؛ محمد بن مسلمه به همراه چهارده زن كه حضرت فاطمه عليهاالسلام نيز در ميان آنان بود، به قصد تداركات از مدينه به احد آمدند. آنان غذا و آب بر دوش خود حمل مى كردند و مجروحين را آب داده و مداوا مى كردند. (شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 36)

در صدر اسلام، زنان مسلمان نيز به نشان حمايت از اسلام و حضور در صحنه، در كنار رزمندگان در جبهه ها حضور مى يافتند و در امر امدادگرى، آب رسانى، مداواى مجروحين و گاهى هم سرودن اشعار حماسى در تشويق مجاهدان راه خدا به مبارزه و جان فشانى، ايفاى نقش مى كردند.

البته دفاع از حق ولایت و آموزش و تعلیم زنان نسبت به احکام شرع و آموزش قرآن و مانند آن ها از دیگر فعالیت های اجتماعی آن حضرت (س) است که در روایات گوناگونی با جزئیات و مصادیق بیان شده است.

حفظ فرهنگ شهادت و ایثار از سوی فاطمه(س)

حضرت فاطمه (س) در دفاع از حق و ایجاد فرهنگی در این باره با حضور در مقابر شهدا تلاش داشت تا فرهنگ شهادت و ایثار و حق طلبی و ظلم ستیری حفظ شود. حضور بر مـزار شهيـدان از جمله کارهایی بود که انجام می داد.

امام صادق عليه السلام فرمود: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام كانَتْ تَأْتى قُبُورَالشُّهَداءِ فى كُلِّ غَداةِ سَبْتٍ فَتَأْتى قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَتَرَحَّمُ عَلَيْهِ وَتَسْتَـغْـفِرُلَـهُ؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام هر صبح شنبه به سوى قبور شهيدان مى رفت و بر سر قبر حمزه مى نشست و براى او از خدا طلب رحمت و آمرزش مى كرد.

بزرگداشت نام و ياد و خاطره شهداى راه حق، احياى «فرهنگ شهادت» و ارج نهادن به فداكارى هاى مؤمنان راستين است. حضور مداوم بر سرمزار شهدا سبب مى شود تا جان فشانى هاى آنان از ياد نرود و نسل هاى آينده، آن اسوه هاى ايثار و مقاوت را فراموش نكنند و از حماسه هاى آنان در مسير جهاد مقدّس درس بگيرند.

امام باقر عليه السلام فرموده است: اِنَّ فاطِمَةَ عليهاالسلام بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله كانَتْ تَزُورُ قَبْرَ حَمْزَةَ رضى الله عنه تَرُمُّهُ وَ تُصْلِحُهُ وَ قَدْ تَعَلَّمَتْهُ بِحَجَرٍ؛ فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلي الله عليه و آله همواره به زيارت قبر حمزه مى رفت و آن را با سنگ نشان گذاشته بود و به تعمير و اصلاح آن مى پرداخت. (وفاء الوفاء 3: 932)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا