اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیفرهنگیمعارف قرآنی

زیبایی های فطری عفت و حیا

بسم الله الرحمن الرحیم

فطرت انسان به هدایت تکوینی به سوی حق و مصادیق آن گرایش ذاتی دارد و از باطل و مصادیق آن گریزش. این گونه است که به طیبات، حسنات، زیبایی ها، خوبی ها، ارزش ها، هنجارهای نیک اجتماعی و مانند آنها به عنوان مصادیق حق گرایش داشته و نسبت به خبیثات، سیئات، زشتی ها، بدی ها، ضد ارزش ها، نابهنجاری های بد اجتماعی و مانند آنها به عنوان مصادیق باطل گریزش دارد.

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، فطرت آدمی به عفت و حیا و ابزارهای آن از جمله حجاب گرایش دارد و از برهنگی و فجور و منکراتی چون زنا و مانند آن گریزش دارد.

از نظر قرآن، فطرت الهی انسان، عفت و حیا را به عنوان یک امر زیبا و فضلیت می شناسد و بدان گرایش دارد؛ بنابراین، اگر کسی  به دنبال بی عفتی و بی حیایی می رود، نه تنها از فطرت الهی خویش دور شده، بلکه به جای گرایش به فضلیت و زیبایی به رذیلت و زشتی گرایش یافته است.

تقابل زشت و زیبا در عفت و بی عفتی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حقیقت عفت و بی عفتی را می بایست در تقابل «حسنات» و «سیئات» دید؛ به این معنا که عفت امری نیک و زیبا است که نفس فطری بدان گرایش دارد و اگر از بی عفتی گریزان است، به آن سبب است که آن را زشت و پلید می یابد و از پلشتی و پلیدی آن گریزان است.

شاید برای برخی پذیرش چنین امری سخت و دشوار باشد که بی عفتی و بی حیایی را از مصادیق پلشتی و پلیدی و زشتی بشمارد؛ زیرا فرهنگ برهنگی به عنوان نمادی از بی عفتی و بی حیایی در بسیاری از کشورها یک فرهنگ حاکم و غالب است؛ اما وقتی در امر باطن امور همان کشورها دقت نظر شود به این حقیقت می توان دسترسی که اکثریت نزدیک به اغلب مردم، از برهنگی شرم آور گریزان هستند و محدودیت هایی را برای برهنگی حتی به شکل قانونی وضع کرده اند. این خود بیانگر آن است که انسان به طور فطری گرایشی به بی عفتی و بی حیایی از جمله برهنگی ندارند، چنان که از زنا خارج از ساحت زناشویی کراهت داشته و از آن گریزش دارند و به نوعی حریم هایی برای ساحت شهوت جنسی قایل هستند و خروج از آن را به عنوان هنجارشکنی و امری ضد ارزشی مطرح می کنند؛ زیرا فطرت الهی انسان، این امور را به عنوان پلشت و پلید می شناسد و از آن گریزان است.

از نظر قرآن، نگاهی به آثارعفت و بی عفتی می تواند به ما در فهم ارزشی و ضد ارزشی و نیز زیبا و زشت دو امر عفت و بی عفتی یاری رساند. از همین روست که خدا در قرآن به آثار هر دو اشاره کرده تا این حقیقت برای مردم آشکار شود و خود در مقام ارزیابی و ارزشگذاری به داوری نشیند.

آثار زیبای عفت و حیا از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس در حالت استوا و اعتدال فطری خویش گرایش به حق و مصادیق آن داشته و از باطل و مصادیق آن گریزش دارد و این گونه نفس در حالت فطری به عفت و حیا به عنوان حق و حقانیت گرایش دارد و از بی عفتی و بی حیایی به عنوان باطل و گریزش دارد. در حقیقت تقوای الهی به طور فطری در نفس انسانی وجود دارد و از فجور گریزش دارد، مگر آن که نفس و فطرت و هدایت تکوینی و فطری دفن و دسیسه شده باشد.(شمس، آیات 7 تا 10)

در روایات تفسیری و تبیینی معصومان(ع) از این حقیقت به گرایش نفس در عقلانیت خویش به حیا و دین داری تعبیر شده است تا جایی که در روایت آمده وقتی انسان عقل را انتخاب کرد، دین و حیا گفتند که ما ملازم عقل هستیم و هر جایی که عقل باشد ما در آن جضور داریم.(اصول کافی، ج 1، ص 11، کتاب عقل و جهل) این بدان معناست که نفس فطری به سبب آن که از عقلانیت برخوردار است با خود دین و حیا را با خود دارد و هر کسی بی دین و بی حیایی را پیشه گیرد در حقیقت از عقلانیت خارج شده و گرفتار سفاهت است. این همان چیزی است که خدا در قرآن به صراحت از سفاهت کسانی سخن به میان آورده که از دین اسلام گریزش دارند.(بقره، آیه 130)

از آن جایی که حیا و دین داری تابع عقلانیت است، کسی که دنبال بی حیایی و بی  دینی می رود، گرفتار سفاهت است. از این روست که چنین شخصی گرفتار هواهای نفسانی بوده و مدیریت و مهار نفس را به جای عقل و ملازمان آن از دین و حیا قرار دهد، در اختیار هواهای نفسانی قرار می دهد و از شهوت و غضب از مسیر اعتدال خارج شده و گرفتار اسراف در شهوت و غضب می شود. این گونه است عاقل در مسائل جنسی راه اعتدال می رود(مومنون، آیات 5 و 7؛ معارج، آیات 29 تا 31)

بنابراین، می توان گفت که انسانی که دنبال عفت و حیا و دین می رود، انسانی عاقل است و آثار این عقلانیت در همه گرایش های او به فضلیت ها و ارزش ها و هنجارها و زیبایی خودش را نشان می دهد. برای همین است که به زناشویی در حد اعتدال گرایش دارد و از ورود به اسراف در این زمینه از جمله زنا و برهنگی و خبائث و پلیدی ها و پلشتی های در این ساحت از جمله لواط پرهیز می کند.(نور، آیات 26 و 33؛ احزاب، آیه 59)

از آثار دیگر عفت و حیا می توان به رهایی از اذیت و آزار و کسب مصونیت دانست؛ زیرا کسی که عفت و حیا در قول و فعل را در پیش می گیرد و حجاب و پوشش را مراعات می کند، به مصونیت از اذیت و آزار می رسد.(احزاب، آیه 59)

از جلوه های عفت و حیا می توان به «طیب» نفس اشاره کرد که رهایی از «خبث» و پلیدی و پلشتی و زشتی باطنی از آثار آن است. از نظر قرآن، همین امر موجب می شود که جمعی از افراد طیب در کنار هم قرار گیرند؛ زیرا اصولا طیب به سوی طیب و خبیث به سوی خبیث گرایش دارد؛ پس کسی که طیب شد یا طیب ماند، طیب به سوی او می آید و اگر خبیث شد خبیث بدو گرایش می یابد.(نساء، آیه 25؛ مائده، آیه 5؛ نور، آیه 26)

از آن جایی که خباثت با نفس انسانی سازگار نیست، این جمع خبائث نمی تواند در کنار هم باقی و برقرار باشند، از همین روست که طلاق و خیانت در میان آنان گسترش دارد و زندگی آنان از استحکام برخوردار نیست، بلکه همانند خانه عنکبوتی با شبکه های سست و در هم تنیده ای است که با بادی و حرکتی اندک فرومی پاشد. با نگاهی به ازدواج هایی میان اهل خبائث از کسانی که بی عفتی و بی حیایی و برهنگی و بی حجابی را پیشه خویش کرده اند می توان به این حقیقت دست یافت که چنین خانواده هایی همانند درخت و شجره خبیثه بی قرار و بی پایه و سست بنیاد است. پس زیبایی حیا و عفت را می توان در خانه و خانواده اهل طیب از انسان های عاقل در هر جای عالم یافت، خواه مسلمان و دین شرعی افزون بر دین فطری باشد و خواه تنها بر دین فطری؛ زیرا اصولا فطرت پاک انسان گرایش به زیبایی هایی از جمله عفت  وحیا و حجاب و طیبات و مانند آنها دارد. در این امر فرقی میان برده و آزاده نیست؛ زیرا آن چه انسان را صیانت می کند همان فطرت الهی و نفس معتدل و عقلانیت همراه با حیا و دین داری است.(نور، آیه 33)

زشتی های بی عفتی و بی حیایی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نفس فطری و عقلانیت فطری گرایش به بی حیایی و بی عفتی و برهنگی و بی حجابی را ندارد و آن را زشت می شمارد و در مقام ترجیح هرگز این امور را بر عفت و حیا و حجاب ترجیج نمی دهد.

اصولا از نظر فطرت الهی انسان، این امور به معنای خروج از حالت عدالت و گرایش به ظلم است که از نظر عقل فطری و دین وحیانی جزو زشتی ها و قبایح است که قبح عقلی دارد و عقل آن را قبیح می شمارد و دین نیز مهر تایید بر آن می زند. کسی که به جای صیانت از عفت و حیا و حفاظت از فروج خویش دنبال آشکاری زشتی ها و پلشتی ها است، در حقیقت از حدود عقلانیت فطری و زیبایی ها و ارزش های فطری خارج شده است و جزو شمار «عادون» شمرده می شود(مومنون، آیات 5 و 7؛ معارج، آیات 29 تا 31)؛ زیرا از نظر قرآن عقل فطری با دین وحیانی معتبر هماهنگ هستند و هرگز دو حکم متضاد ندارند؛ زیرا هر دو عامل کشف حقیقت و احکام الهی هستند.(روم، آیه 30؛ ملک، آیه 2)

هم چنین از نظر قرآن، بی عفتی و بی حیایی و آثار آن از جمله بی حجابی و برهنگی و زناکاری و مانند آنها نشانه ای از خروج نفس انسانی از حالت «طیب» به «خبث» است؛ یعنی نفس از طیبات خارج شده و به خباثت گرایش یافته و از حالت فطری خود خارج شده است. از این روست که خدا بی عفتی و بی حیایی را نشانه ای از خباثت نفس می داند.(نور، آیه 26)

البته ممکن است گفته شود که اگر چنین است، چرا مردان و زنانی در همه جهان با بی حیایی و بی عفتی با هم به سر می برند و هرگز  نسبت به هم گریزش ندارند؛ در پاسخ باید گفت که این گروه از مردان و زنان همانند بیمارانی روانی هستند که در کنار هم  مدتی به سر می برند، ولی هماره از یک دیگر گریزان هستند و انواع مشکلات روحی و روانی و بدنی و رفتاری را در زندگی شخصی و  جمعی و اجتماعی دارند. هم چنین باید توجه داشت که اصولا زنبور عسل گرایش به شیره شیرین گلها دارد، ولی زنبورهای وحشی یا خرمگس گرایش به نجاست و کثافت. بنابراین، آنانی که روح خویش را خبیث کرده اند، گرایش به نجاست و کثافتی دارند که از نظر خدا آلودگی حقیقی است که نفس به سبب فجور گرفتار آن شده است.(همان)

از نظر قرآن، بی عفتی و بی حیایی افزون بر ایجاد شرایط اذیت و آزار برای این افراد، موجب می شود تا دیگران به حقوق آنان تجاوز کنند؛ زیرا هنجارشکنی آنان بستری است که ظلم و تجاوز دیگران برای آنان را به دنبال خواهد داشت. البته باید توجه داشت که مردان بی عفت و بی حیایی نه تنها هنجارشکن هستند، بلکه به حقوق دیگران تجاوز می کنند و بی عفتی و بی حیایی خویش را به ساحت اجتماع وارد می کنند و به حقوق دیگران به اشکال گوناگون تجاوز می کنند؛ زیرا آنان انسان های وقیح هستند.(مومنون، آیات 5 و 7؛ معارج، آیات 29 تا 31) این افراد تحت تاثیر نفس اماره قرار دارند و به سادگی مرتکب انواع زشتی ها می شوند و نفس آنان چنین امری را برای آنان زیبا جلوه می دهد و تحت تاثیر تسویل و تزیین شیطان عمل و رفتار می کنند.(یوسف، آیات 51 تا 53؛ نور، آیه 21)

سوء استفاده از عواطف زنان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، زنان برای آن که بتوانند مسئولیت اجتماعی و همسری و مادری به طور کامل انجام دهند، دارای خصوصیات و ویژگی های منحصر به فردی هستند که در مردان وجود ندارد. از نظر قرآن، زنان در محیطی نرم و لطیف پرورش یافته اند و اصولا اهل درگیری و خصومت نیستند.(زخرف، آیه 18) همین ویژگی موجب می شود تا قلب آنان در مرتبه «فواد» بیش تر خودنمایی کند؛ یعنی احساسات و عواطف آنان قوی تر از ساحت عقلانیت باشد.

البته این بدان معنا نیست که آنان عقل ندارند، بلکه به این معنا است که عواطف و احساسات در اکثریت قریب به اغلب تمام، بروز و ظهور بیش تری داشته باشد و در انتخاب میان محاسبات عقلی و عواطف و احساسات، جنبه دوم بچربد و غلبه کند.

یکی از دوستان چشم برزخی دارد و ملکوت افراد را می بیند، در توصیف قلب زنان و مردان و تفاوت آن به این نکته توجه می دهد که زنان از نظر گستردگی قلب، همانند اقیانوس هستند که البته عمق زیادی ندارد. همین امر موجب می شود که تحت تاثیر کوچک ترین عوامل به سرعت هیجان زده شده و محبت و کراهت، عشق و نفرت، مهر و کینه خویش را به سرعت آشکار سازند و به نمایش گذارند؛ از این روست که با سخن عاشقانه و محبتی اندک از سوی کسی در دام می افتند و مردان طمع کار از این خصوصیت سوء استفاده می کنند و آنان را بازی می دهند.

این در حالی است که مردان از نظر مساحت و گستردگی قلب به سطح زنان نمی رسند، ولی عمق و ژرفای آنان و لایه های آن بسیار زیاد است به طوری که بیش تر به ساحت معارف و مباحث عقلی گرایش دارند، در حالی که زنان به مباحث لطیف انسانی و داستانی و تمثیلی علاقه دارند و از علوم عقلی همانند فلسفه و ریاضیات به ویژه محض گریزان هستند. البته این بدان معنا نیست که همه زنان یا مردان این گونه است، بلکه مراد آن است که غلبه در زنان و مردان این گونه است؛ زنان اقیانوسی گسترده با عمق کم و مردان دریا یا رودی با عمق بسیار هستند.

از نظر قرآن، قلب و فواد محل ادراک و شناخت و نیز گرایش ها و گریزش ها است. از این روست که تعقل و تفقه به قلب مربوط است و عواطف و احساسات نیز از همان جا سرچشمه می گیرد.(اعراف، آیه 179؛ حج، آیه 46؛ نازعات، آیه 8؛ نازعات، آیات 117؛ زمر، آیه 45)

بر این اساس، زنان تحت تاثیر امواج قرار می گیرند ، اما مردان به دلیل عمق تحت تاثیر امواج قرار نمی گیرند و زود به تلاطم نمی افتند. پس زنان در جهت مثبت یا منفی تحت تاثیر عوامل بیرونی به سرعت کنش و واکنش نشان می دهند، اما مردان کم تر تحت تاثیر این عوامل به سرعت کنش و واکنش دارند؛ زیرا اگر باشد در درون و باطن و ملکوت آنان است و کم تر دیده می شود. ازاین روست که زنان بیش تر برون ریز هستند و به چهره و رفتار عشق و نفرت خویش را به نمایش می گذارند، در حالی که مردان تودار بوده و کم تر این امور را به نمایش می گذارند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا