اعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

راه های کسب عصمت و صیانت از آن

بسم الله الرحمن الرحیم

عصمت به معنای منع و دفع شرور و پلیدی و بدی از انسان از ناحیه خدا است؛ بنابراین، وقتی از معصوم سخن به میان می آید بی درنگ تفضلات الهی به شخص در نظر آید. پس کسب عصمت به معنای ایجاد شرایطی است که خدا تفضل به شخص کرده و او را در چنین مقامی قرار دهد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عصمت فضلیتی است که انسان می بایست دنبال کسب آن باشد و راه های کسب آن را بشناسد و برای آن اقدام کند. شناخت این راه ها می تواند به ما در کسب آن بهره گیری از آثار آن کمک و یاری کند.

عصمت ذاتی و عصمت اکتسابی

از نظر قرآن، عصمت یک تفضل الهی است که مانع پلیدی و رجس و دفع شرور و بدی کرده و شخص به طور فطری گرایش به پلیدی ندارد و از آن پرهیز و اجتناب می کند.(لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 244؛ ترتیب العین، ج 2، ص 1220)

اما در اصطلاح کلامی و اخلاقی وقتی از عصمت سخن به میان می آید مراد همان علم نافع و حکمت بالغه ای است که انسان را از وقوع در مهالک راذیل و آلودگی به پلیدی معاصی دور و از هر گونه ضلالت و خطا حفظ می کند. بنابراین، عصمت همانند شجاعت، عفت و سخاوت صورت علمیه راسخه و ملکه نفسانیه ای است که صاحب خویش را از ارتکاب عملی که جایز نیست چه گناه یا خطا نگه می دارد.(المیزان ، ج 2، ص 138؛ ج 5، ص 78)

البته مراد از این علم، همان حقیقت علم است که به آن برهان می گویند که رویت آن موجب می شود تا انسان از گناه صیانت بشود.(یوسف، آیه 24)

علامه طباطبایی با توجه به آثار و کارکردهای عصمت، آن را به سه گونه تقسیم کرده است: 1. عصمت از خطا در تلقی وحی؛ 2. عصمت از خطا در تبلیغ و رسالت الهی؛ 3. عصمت از معصیت.(همان)

مراد از معصیت هر چیزی است که مخالف عبودیت و هتک حرمت های مولوی باشد؛ یعنی به نوعی شخص در گفتار و رفتار کاری را انجام دهد که منافی عبودیت باشد.(همان) پس وقتی سخن از عصمت از معصیت می شود، مراد معصیتی است که با عبودیت و احکام مولوی در تضاد باشد نه با احکام ارشادی؛ بنابراین، مخالفت آدم(ع) از نهی ارشادی خدا، به معنای معصیت نیست، بلکه هم چنان شخص به عنوان معصوم شناخته می شود.(طه، آیات 115 و 122) مخالفت حضرت یونس(ع) نیز این گونه است(مریم، آیات 56 و 58)؛ زیرا مخالفتی با عبودیتی و امر مولوی نداشته است؛ بنابراین، رفتارهایی از این دست هرگز موجب خروج از عصمت نمی شود و شخص هم چنان از عصمت از معصیت برخوردار است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، پیامبران برای انجام رسالت خویش دارای عصمت ذاتی هستند که آنان را از هر گونه گناه حفظ می کند. البته این عصمت تنها در محدوده رسالت یا در عصر رسالت آنان نیست، بلکه اصولا از بچگی آن را دارا هستند؛ زیرا اگر عصمت نداشته باشند، جزو ظالمین بوده و عهد الهی به آنان نمی رسد(بقره، آیه 124)؛ ثانیا به سبب فقدان عصمت در دوره ای مردم به آنان اعتماد نمی کنند.(نساء، آیات 163 و 165) این عصمت پیامبران تفضلی خاص برای آنان است و خدا هر کس را بخواهد تفضل می بخشد.

اما عصمت اکتسابی به آن است که شخص کاری می کند تا در شرایطی قرار گیرد که از عصمت برخوردار باشد. البته بیش تر این عصمت اکتسابی در ساحت عصمت از معصیت است که همان تعریف عام از عصمت است که مراد تفضل الهی است که مانع از گرایش به پلیدی و بدی و گناه می شود.

راه های کسب و صیانت عصمت اکتسابی

چنان که گفته شد عصمت تفضلی الهی است. بنابراین، کسب و اکتساب عصمت معنایی ندارد، مگر آن که مراد آن باشد که شخص خویش را در شرایطی قرار دهد که از تفضل الهی برخوردار گردد؛ زیرا خدا افزون بر تفضلات ذاتی مانند تفضل انسان بر سایر مخلوقات(اسراء، آیه 70)، یا تفضل پیامبران بر دیگر مردمان(ص، آیات 45 تا 47) یا تفضل مردان بر زنان(نساء، آیه 34)، تفضلاتی دیگر دارد که به نوعی از مصادیق رحمت رحیمی به افرادی است که مورد عنایت قرار می گیرند؛ چنان که مومنان در هنگامه دعا مورد تفضل خاص و عنایت الهی قرار می گیرند.(فرقان، آیه 77)

بنابراین وقتی از کسب عصمت سخن گفته می شود، مراد ایجاد شرایط است تا مورد تفضل خاص الهی قرار گیرد. از جمله این شروط می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. ایمان به خدا و آخرت: به نظر می رسد که افزون بر ایمان، چیزی که می تواند در کسب این عصمت الهی کمک کند، ایمان به آخرت و آخرت اندیشی(مریم، آیات 45 تا 47) است؛ زیرا هر چند که این شرط یادآور عصمت پیامبران است، اما این شروط از شروط اساسی است که لازم است هر کسی که بخواهد به آن برسد، در خود ایجاد کند.
  2. تقوای الهی و تعلیم الهی: از نظر قرآن مهم ترین و اساسی ترین عامل برای دست یابی به عصمت اکستابی، تقوای الهی است؛ زیرا تقوای الهی موجب علم تعلمی الهی می شود: و اتقوا الله و یعلمکم الله ؛ تقوای الهی پیشه کنید تا خدا افزون بر چیزهای دیگر شما را تعلیم دهد.(بقره، آیه 282) از آن جایی که بر اساس تفسیر علامه طباطبایی عصمت در حقیقت صورت علمیه رساخه و ملکه نفسانی است که در قرآن از آن به برهان یاد شده (یوسف، آیه 24) می توان گفت که این علم تعلیمی الهی به شخص متقی کارکردهای بسیاری دارد که از جمله آنها ایجاد عصمت در شخص است؛ زیرا علم تعلیمی الهی علم لدنی یا علم حضوری و شهودی است که فراتر از علم حصولی ظاهری است. بنابراین، وقتی علمی در شخص به تقوای الهی ایجاد شود، همین علم موجب می شود تا از هر گونه سوء و فحشاء و مانند آنها نگه داشته شده و مانعیتی در آنان ایجاد شود که بدان گرایش نیابند. امام رضا(ع) در باره جمله « و هم بها لولا ان رءا برهان ربه» فرمود: یوسف معصوم بود و قصد ارتکاب گناه نمی کند.(عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 179، حدیت 1) بنابراین، عصمت ایشان به سبب برهان پروردگارش است که نوعی تعلیم الهی است. پس کسی که به تعلیم الهی برسد از نوعی عصمت برخوردار خواهد بود.
  3. ظالم نبودن: از دیگر شرایط می توان به پرهیز از هر گونه ظلم خواه به خدا یا خویش یا دیگری پرهیز کند، و بی گمان شرک از مصادیق ظلم است(لقمان، آیه 13) و کسی که ظالم باشد به عصمت نمی رسد. اما اگر کسی ظالم نباشد، یعنی ظلم برایش ملکه و مقوم ذاتی نشده باشد، چنین شخصی به سبب تقوای الهی می تواند به عصمت دست یابد و حتی در مقام امام المتقین قرار گیرد که خواسته و نیایش مومنان است.(بقره، آیه 124؛ فرقان، آیه 74)
  4. چنان که گفته شد دعا و نیایش به درگاه خدا می تواند انسان را در شرایطی قرار دهد که به عنایت الهی از عصمت برخوردار شود و از گناه دور بماند.(یوسف، آیات 33 و 34؛ فرقان، آیه 77)
  5. یاد خدا: یاد خدا و تذکر دایمی نسبت به او موجب می شود تا انسان به بصیرت الهی برسد که او را از شرور شیطان و وسوسه هایش در امان نگه می دارد.(اعراف، آیه 201؛ تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 112، حدیث 216)
  6. ایمان به ربوبیت و پروردگاری: ایمان و توجه به پروردگاری خدا و قرار گیری در تحت آن عامل مهم در ایجاد تقوای الهی و کسب عصمت است.(یوسف، آیات 21 و 23)
  7. بهره مندی از تفضل خاص: چنان که گفته شد عصمت خواه ذاتی و خواه اکتسابی نوعی تفضل الهی است. پس شخصی به عصمت می رسد که مورد تفضل الهی و رحمت خاص قرار گیرد.(نساء، آیه 113؛ یوسف، آیه 53؛ اسراء، آیات 73 و 74)
  8. خوف از خدا و عذاب: اصولا خوف از خدا و جلال و عذاب او موجب می شود تا انسان نسبت به گناه و معصیت اجتناب داشته باشد و این گونه مورد عنایت خاص قرار گرفته و به عصمت می رسد.(انعام، آیه 15؛ زمر، آیه 13؛ یونس، آیه 15)
  9. اخلاص: شکی نیست که آن چه انسان را در پیشگاه خدا مقبول می سازد و توجه خاص الهی را به شخص جلب می کند، اخلاص در قول و فعل و انجام هر کاری به قصد وجه الله است. البته عصمت ذاتی برای مخلصین به فتح لام است که خدا خود آنان را اخلاص شده داشته است(یوسف، آیه 24)، اما اگر کسی کاری کند تا مورد عنایت قرار گیرد به همین جمع می پیوندد هر چند که رسالت یا امامت تشریعی نرسد ولی به نبوت و امامت غیر تشریعی می رسد که سرمشق و امام دیگران می شود.(فرقان، آیه 74)
  10. اراده الهی: از نظر قرآن، وقتی کسی به عصمت دست می یابد که اراده خاص الهی برای تحقق آن در شخص باشد. بنابراین، تا اراده الهی تعلق نگیرد، کسی به عصمت نمی رسد و از رجس و پلیدی در امان نمی ماند.(احزاب، آیه 33)

آثار عصمت اکتسابی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همان گونه که عصمت ذاتی معصومان(ع) دارای آثاری است، همان آثار هر چند در سطح پایین تری برای کسانی است که به عصمت اکتسابی دست یافته اند و خدا به آنان تفضل خاص نموده است. برخی از مهم ترین آثار این تفضل الهی و عصمت اکتسابی عبارتند از:

  1. اجتناب از قصد گناه: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کسی که به عصمت دست یابد، نه تنها گناه نمی کند و عصمت او مانع از ارتکاب گناه می شود، بلکه حتی در دل قصد گناه و همت بدان نخواهد داشت و هیچ گرایشی به آن نخواهد داشت.(یوسف، آیه 24؛ نورالثقلین، ج 2، ص 419، حدیث 42) برخی از دوستان هستند که اصولا وقتی گناه را می بینند، چهره ملکوتی آن را می بینند؛ از این روست که نوعی اشمئزاز و کراهت در دل آنان ایجاد می شود. به سخن دیگر، آنان گناه را همانند آتش، گوشت متعفن مردار، زباله و مانند آنها می بینند و از نگاه کردن و بو کردن و حس و لمس آن گریزان هستند. دوستی دیگر می گوید: وقتی با افراد گناهکاری که گناه در آنان ملکه شده با چهره ملکوتی آنان مواجه می شوم و آنان را سگ و خر و گاو و خوک بلکه گاه چند حیوانی می بینم و از آن افراد گریزان هستم. البته به چهره آنان نگاه نمی کنم و هماره سر به زیر دارم؛ زیرا کسی که دیوث است خوک نما است و کسی که درنده خو است پلنگ و گرگ است و گاه دیگر نیز شخص را «شتر گاو پلنگ» می بینم. گویی ایشان در باغ وحش زندگی می کند. البته همان طوری که این چهره های زشت گناهکاران را می بیند، در برابر نور مومنان را نیز می بیند و از نگاه کردن به آنان و هم سخن با ایشان لذت می برد. بنابراین، گرایش و گریزش اهل عصمت چنین است. این افراد با آن که یوسف صفت هستند، از کودکی هرگز با همه شرایط گناه، از آن در امان مانده و معصومیت آنان از دست نرفته و همانند کودکی پاک و بر فطرت باقی مانده اند. بنابراین اجتناب از گناه و قصد و گرایش به آن در آنان معنا و مفهوم ندارد. این همان عصمتی است که در این افراد ایجاد شده است با آن که پیامبر یا امام نیستند. از بسیار از عالمان اسلامی چنین توانایی نقل شده که از جمله آنها آیت الله بهجت فومنی و آیت الله حق شناس و آیت الله سید علی قاضی است. اینان به یک معنا حافظ حضرات هستند و حضرت دنیا آنان را از حضرت برزخ باز نمی دارد، یا حضرت برزخ آنان را از حضرت لاهوت باز نمی دارد.  از آن جایی که هر چیزی دارای چهره فراملکی یعنی ملکوتی است، ممکن هر کسی نتواند آن چهره ملکوتی را ببیند، اما اهل دل آن را می بینند؛ از این روست که امیرمومنان امام علی(ع) می فرماید: تعطروا بالاستغفار لاتفضحن روایح الذنوب؛ خودتان را با استغفار معطر و خوشبو سازید تا بوی گناهان شما را رسوا نسازد.
  2. امامت: از دیگر آثار عصمت امامت است؛ البته امامت خاص همان امامت معصوم(ع) ویژه کسانی است که خدا آنان را برای امامت از آغاز برگزیده است.(بقره، آیه 124) اما امامت عام برای متقین برای این دسته از افرادی که از عصمت اکتسابی بهره مند هستند، اثبات می شود.(فرقان، آیه 74)
  3. نبوت : همان گونه که نبوت خاص تشریعی برای پیامبران که دارای عصمت ذاتی هستند، نبوت عام برای کسانی است که از عصمت اکتسابی برخوردار هستند. در میان آشنایان و دوستانی کسانی را می شناسم که از نبوت عام برخوردار هستند و به علم غیب دسترسی دارند. آنان همان گونه که زندگی خویش را می بینند و بصیرت کامل دارند، نسبت به زندگی هر کسی که بخواهند علم می یابند و از مصادیق «اذا شاءوا علموا علموا؛ اگر بخواهند بداند می دانند» هستند. آنان همان گونه که عالم برزخ افراد می بینند، نسبت به آخرت و بهشتی و دوزخی بودن آنان آگاه بوده و از علم غیب به رضایت الهی آگاهی دارند.(جن، آیات 26 تا 28؛ المیزان ، ج 20، ص 57)
  4. مصونیت: از نظر قرآن، آنان از خیلی امور مصونیت دارند که دیگران ندارند از جمله می توان به مصونیت از تصرفات ابلیسی در فکر و اندیشه و کلام و رفتار است. از همین روست که صادق در قول و فعل هستند و خطا و گناهی را مرتکب نمی شوند.(حج، آیه 52) همین دوستان آشنای ما این گونه هستند؛ زیرا نسبت به حق و باطل و مصادیق آن شناخت کامل داشته و گرایش و گریزش های آنان فطری است. شگفت این که دیگران از جن و انس نمی توانند آنان را فریب دهند و به کید و مکر گرفتار آیند و روباه گری دیگران در آنان هیچ تاثیری ندارد. خدا به آنان «فعل الخیرات» را وحی می کند و می دانند چه بگویند و چه بکنند که خیر دنیا و آخرت خویش و مردمان و صلاح ایشان در آن است.(انبیاء، آیه 73) کسی که نور و ظلمت را در افراد دیگر می بیند و درجه انسانیت و حیوانیت را به کمیت و کیفیت تمام می بیند و می داند و این دانش از مصادیق رویت و شهود و حضور است، هر گز در دام فریب دیگران نمی افتد و هماره از هر چیزی که مانع کمال است مصونیت دارد. البته گاه خود را به سادگی زدن به معنای فریب خوردن نیست؛ زیرا آنان «اذن خیر» برای مردم هستند و این گونه می خواهند تا با نمایش سادگی دیگران را شرمنده نکنند و به شکلی به راه آورند و در صراط مستقیم هدایت قرار دهند. بنابراین نمی بایست گول سادگی و ساده لوحی آنان را خورد که این همه برای نجات بشریت است.(توبه، آیه 51)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا