اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

راه برونرفت از اسفل سافلین

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

انسان با این که اشرف آفریده های الهی است، ولی در شرایط سخت آزمون و امتحان الهی قرار دارد و تا زمانی که از این آزمون دنیوی به سلامت خارج نشود، به مقام کرامت دست نمی یابد. بر اساس آموزه های قرآنی، انسان در دنیا گرفتار خسران و در مقام اسفل سافلین قرار دارد، بنابراین می بایست راه برونرفت از آن با بشناسد و بدان عمل کند. نویسنده در این مطلب راه برونرفت از این امر را بر اساس آموزه های قرآنی تبیین نموده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

هبوط در آزمایشگاه دنیا

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان در آزمایشگاه دنیا هبوط کرده و از بهشت نزولی پایین آمده است.(بقره، آیات 36 و 38 ؛ اعراف، آیه 24؛ طه، آیه 123)

هبوط آدمی به آزمایشگاه دنیا برای آن است که مسئولیت خود را بشناسد و انجام دهد. مسئولیتی که به عنوان خلیفه الهی به عهده او بوده است. خلیفه الهی می بایست در مقام مظهر الهی ظهور یافته و مظهر ربوبیت و پروردگاری خدا باشد.(بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79)

از آن جایی که همه فرزندان آدم از ظرفیت عمومی خلیفه خدا شدن برخوردارند، می بایست آن قوه را به فعلیت و ظهور رسانند و خود مظهر متاله و خدایی شوند(بقره، آیه 138) تا شایستگی خلافت را پیدا کنند و مسئولیت ربوبیت و پرورش دیگران و استعمار زمین و آبادانی آن را به درستی به دست گرفته و به سرانجام رسانند.(هود، آیه 61)

فعلیت و ظهور اسماء و صفات الهی ودیعت نهاده شده در ذات انسان(بقره، آیه 31) به صراط مستقیم عبودیت(ذاریات، آیه 56) در شرایط سخت امتحان و آزمون های متنوع و متعدد الهی انجام می گیرد.(عنکبوت، آیات 2 و3؛ بقره، آیه 155؛ محمد، آیه 31)

از احسن تقویم تا اسفل سافلین

خداوند در آیات 4 و 5 سوره تین گزارشی کلی از وضعیت آفرینش انسان می دهد. خداوند می فرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ‏؛ براستى انسان را در نيكوترين اعتدال و مستقیم حالت در جسم و جان آفريديم.(یعنی صورت و تركيب و اعتدالى كه بتواند به پايه‏هاى بلند و مقامات عالی دست يابد) سپس او را به پست‏ترين مراتب‏ پستى بازگردانيديم.

از این آیه 4 به دست می آید که تمامى جهات وجودی و شئون انسان مشتمل بر تقويم و «قوام» است. پس انسان مجهز به هر چيز و شرطى است كه ثبات انسان و بقايش نيازمند بدان است. البته از آن جایی که این قوام به احسن توصیف شده است، باید گفت که بهترین و نیکوترین قوام خواهد بود.

اما خداوند پس از آن که انسان را در احسن تقویم آفرید، او را به مقام پست ترین بازگرداند؛ یعنی از اوج به پستی کشاند تا دو سمت متقابل را در نهایت آن ها، درک و فهم کند. شاید در این مساله عنصر پست جسمی انسان که خاک و گل است نقش داشته باشد(صافات، آیه 1؛ اعراف، آیه 12؛ اسراء، آیه 61؛ مومنون، آیه 12؛ سجده، آیه 7)، چنان که در سمت اوج نیز عنصر روح الهی نقش ایفا می کند.(حجر، آیه 29؛ ص، آیه 72)

پس انسان از یک سو به شرافت، نفخ روحی(حجر، آیه 29) رسیده و از سوی دیگر در حضیض گل بد بو و متعفن(حجر، آیات 26 و 28 و 33 و آیات دیگر) قرار گرفته است. این تضاد و تقابل می تواند نقش بسیار تعیین کننده برای مسئولیت خلافت انسانی ایفا کند؛ زیرا درک کاملی از آفریده هایی دارد که از جنس خودش از خاک و گل بد بو و متعفن است که می بایست آنان را در مظهر ربوبیت به کمال برساند و از سوی دیگر درکی از دیگر آفریده های الهی چون فرشتگان دارد که در مرتبه تجرد عالی هستند و می بایست آنان را نیز در همان مقام خلافت و مظهریت از خداوند، ربوبیت و پروردگاری نماید؛ چرا که انسان خلیفه الهی از قرار زمین برای ما سوی الله است.(بقره، آیه 30) از همین روست که حضرت آدم(ع) در مقام تعلیم و انباء همه فرشتگان بر آمد.(بقره، آیات 31 تا 33)

پس سقوط انسان از اوج احسن تقویم، به اسفل سافلین برای آن است که ظرفیت و توانایی خلافت را بیابد و مظهر ربوبیت الهی شود. با این همه سقوط در شرایط سخت زمین و سربلند بیرون آمدن از آزمون های هواهای نفس و وسوسه های دشمنی سوگند خورده چون ابلیس و شیاطین پیروی وی بسیار سخت و دشوار خواهد بود.(مومنون، آیه 97؛ اعراف، آیات 27 و 30؛ مریم، ایه 83 و ایات بسیار دیگر)

خسران انسان در دنیا

از همین روست که خداوند در آیات سوره عصر از وضعیت اسف بار انسان در دنیا با عنوان خسران یاد می کند و می فرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ؛ واقعاً انسان دستخوشِ زيان است.(عصر، آیه 2)

زیان و خسران به معنای از دست دادن سرمایه های وجودی است که در احسن تقویم به او عنایت شده است. انسان هر دارایی که از خداوند به دست آورده می بایست در زمین و دنیا هزینه کند تا بتواند در معامله دنیا سود برد. اگر به درستی از فرصت عمر کوتاه خود در زمین که خداوند از آن به عصر (به معنای دوره کوتاه و فشرده سازی) یاد کرده، استفاده نکند، سرمایه را از دست می دهد بی آن که سودی کرده باشد.

از نظر قرآن این دوره کوتاه برای انسان همانند عصر خورشید است که انوار خورشید کم و جمع می شود و فشرده و در نهایت محو می گردد. در این زمان کوتاه انسان مانند میوه ای آبدار است که در دستگاه دنیا قرار گرفته و آبش به دستگاه عصاره گیری دنیا گرفته می شود. اگر خوب و نیک از خود مواظبت و مراقبت کند، آبی که به دست می آید برای آخرتش می ماند و شیرین آن را در قالب اخروی مشاهده می کند، اما اگر از این آزمون سخت دنیا که از آن به دوزخ نیز تعبیر شده عبور به درستی بیرون و سربلند بیرون نیاید، سرمایه وجودی خودش را از دست داده و چون چارپایان یا پست تر از آن ها سنگ خارا و آتش زنه دوزخ خواهد شد که نشانه فقدان سرمایه و نداری انسان است.

دوزخ دنیا و پل صراط

بر اساس آموزه های قرآنی، دنیا خودش دوزخی است. البته این دوزخ با دوزخ نهایی تفاوت هایی دارد، ولی از نظر مشقت هایی که انسان با آن مواجه است می تواند همانند دوزخ اخروی باشد. انسان در دنیا گرفتار انواع مشقت هاست که در دوزخ برای دوزخیان ابدی است ولی در دنیا برای انسان به عنوان یک آزمون مطرح است.

خداوند در آیه 117 سوره طه به حضرت آدم و حوا هشدار می دهد که مراقب وسوسه های شیطانی ابلیس باشند؛ چرا که او انسان را از بهشت نخست بیرون رانده و به جایی می افکند که موجب شقاوت است. انسان در بهشت نخست دارای آسایش و راحتی بود. از این رو در آن جا گرسنگی، تشنگی، گرمازدگی و برهنه گی نبود(طه، آیات 118 و 119)، اما با هبوط به دلیل پذیرش وسوسه ابلیس و اتباع و پیروی از او، گرفتار شقاوت شد و این چهار چیز در زندگی دنیا با او همراه شد.

پس دنیا برای آدمی چون دوزخی شد که در آن چهار مشقت همیشه با او همراه است. از همین روست که خداوند در آیه 71 سوره مریم می فرماید: وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا؛ و هيچ كس از شما نيست مگر اين كه‏ در آن دوزخ وارد مى‏گردد. اين امر همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است.

البته ورود می تواند به معنای دخول(هود، آیه 98) و یا اشراف باشد.(قصص، آیه 23) با این همه نوعی ورود برای همگان ثبت و قطعی دانسته شده است. از آن جایی که دنیا خود آزمایشگاه الهی است و همه مشقت های دوزخی را انسان در دنیا تجربه می کند، می توان گفت که همین دنیا که محل خسران و اسفل سافلین دانسته شده ، دوزخ همگانی است. کسی که بر پل صراط مستقیم می رود بر دوزخ اشراف می یابد و اما کسی که از آن کنار می گیرد در دوزخ سقوط کرده و داخل آن می شود. پل صراطی که مستقیم و شارع و بزرگراه امن و سلامت است، همان دین اسلام و شریعت الهی است.

راه برنروفت از دوزخ اسفل سافلین و دنیای خسران

اکنون که دانسته شد، انسان در دوزخ دنیا در خسران است و می بایست از اسفل سافلین خود را دوباره به احسن تقویم بکشاند و در بهشت احسن و حسنای الهی از رضوان خداوندی برساند، می بایست راهی را در پیش گیرد که خداوند از آن به صراط مستقیم عبودیت و اسلام و شریعت یاد کرده است.

البته خداوند خود در دو سوره عصر و تین تبیین دقیق و روشنی از راه برنروفت داده است که توجه به آن می تواند ما را یاری رساند تا به مقامات عالی انسانی خود بازگردیم.

خداوند در سوره های تین و عصر به دو عنصر به عنوان عناصر اصلی راهی از اسفل سافلین و خسران به عنوان ایمان و عمل صالح یاد کرده است.

  1. ایمان: خداوند در سوره تین می فرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ، ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ؛ براستى انسان را در نيكوترين اعتدال و مستقیم حالت در جسم و جان آفريديم. سپس او را به پست‏ترين مراتب‏ پستى بازگردانيديم. مگر كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كرده‏اند، كه پاداشى بى‏منّت خواهند داشت.هم چنین خداوند در آیات سوره عصر می فرماید: إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ؛ واقعاً انسان دستخوشِ زيان است. مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حقّ سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند.(عصر، آیات 2 و 3) در این آیات نیز ایمان به عنوان نخستین عنصر اصلی رهایی از خسران و زیانی که همگان دچار آن هستند، معرفی می شود. پس تنها کسانی از اصل کلی سقوط اسفل سافلین بیرون خواهند رفت که ایمان آورده باشند. این ایمان چنان که در آیات دیگر توضیح داده شده شامل اموری از جمله الوهیت و ربوبیت خدا، ایمان به غیب مانند ایمان به فرشتگان، ملکوت، و مانند آن ها، ایمان به معاد و رستاخیز و جهان دیگر، ایمان به نبوت و رسالت و کتب الهی و مانند آن هاست.(بقره، آیات 2 و 3 و آیات دیگر)
  2. عمل صالح: عنصر دومی که موجب برونرفت از مقام اسفل سافلین و خسران همگانی است، عنصر عمل صالح است. عمل صالح در آموزه های قرآنی نیز هر کاری است که با عنصر صلح ضد فساد همراه باشد. مجموعه ای بسیار از اعمال فردی و اجتماعی را شامل می شود. به نظر می رسد که حتی ترک محرمات و مکروهات و حتی برخی از مباحات در حالاتی از مصادیق عمل صالح باشد؛ زیرا گاه ترک و انجام ندادن مانند سکوت ارزشش از خود گفتن بالاتر و برتر است و تاثیرات مثبتی دارد. به عنوان نمونه ترک خوردن از میوه درخت ممنوع خود بهترین عمل صالح بود که می توانست حضرت آدم(ع) و حوا(س) را در بهشت خودشان نگه دارد و موجبات هبوط نشود. چنان که معلوم است خداوند در آیات سوره تین راه برونرفت از اسفل سافلین را ایمان و عمل صالح دانسته است، اما راه برنروفت از خسران را افزون بر این دو عامل، به دو عاملی دیگر نسبت می دهد که سفارش دیگران به حق و صبر است. به نظر می رسد که حفظ سرمایه های وجودی خیلی سخت تر از بازگشت به پاداش به منت الهی در مقام احسن تقویم است.نکته جالب در این آیات این است که خداوند در عنوان عام تری ایمان و عمل صالح چون حق و صبر در حق دیگران تاکید می کند؛ زیرا شاید دیگران را نتوان به ایمان دعوت کرد و یا به عمل صالح تشویق کرد، ولی می توان به یک اصل کلی تر و انسانی تر که همه انسان ها به طور طبیعی به آن گرایش دارند دعوت کرد که حق خواهی و صبر در زندگی است. البته در نهایت حق و صبر به همان ایمان و عمل صالح باز می گردد، ولی چون عام تر است شاید حتی کافران بتوانند به آن گرایش یابد. به عنوان نمونه دعوت مردم از هر قوم و ملت و مذهب و دینی به عدالت خیلی ساده تر و آسان تر است؛ زیرا انسان به طور طبیعی خواهان عدالت بوده و گرایش به آن دارد. ازاین روست که در آیه 25 سوره حدید هدف دعوت پیامبران و کتب آسمانی، قیام توده های مردم بی ملاحظه دین و مذهب و جنس و رنگ به عدالت دانسته و معرفی شده است؛ زیرا این امری از امور حق است که هر انسانی به آن گرایش دارد. به سخن دیگر، خداوند مسئولیت انسان را در برابر هم نوع مورد تاکید قرار می دهد بی آن که ملاحظه دین و آیین و مذهب و جنس و رنگ را کرده باشد. البته شکی نیست که اگر انسانی به عامی چون حق و صبر در مقام فکر و نظر، ذهن و اراده و عمل گرایش یابد، در نهایت با حق مطلق یعنی خداوند آشنا شده و گرایش به آن یافته و اسلام و شریعت الهی را به عنوان آیین زندگی خود می پذیرد. به سخن دیگر، بازگشت از اسفل سافلین تنها نیازمند ایمان و عمل صالح است که شخص به سبب این دو کار، به اجر و پاداش بی منت الهی می رسد و خود را از اسفل سافلین بیرون می برد؛ اما رهایی از خسران و زیان ابدی افزون بر این دو عنصر نیازمند عمل اجتماعی است. در حقیقت انسان زمانی می تواند عناصر وجودی خود را حفظ کند که آن را در خود و دیگران به کار گیرد و مسئولیت اجتماعی و خلافت الهی خود را نیز به انجام رساند. در آیه 3 سوره عصر بر جنبه مسئولیت و خلافت الهی انسان توجه ویژه داده شده است. در حقیقت خداوند می خواهد بفهماند که انسان تنها به زهد فردی نمی تواند از خسران رهایی یابد، بلکه زمانی این زهد فردی تاثیرگذار خواهد بود که با عمل اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر همراه باشد که در قالب توصیه و سفارش دیگران به حق و صبر بیان شده است.

به هر حال، آن چه از آیات قرآنی به دست می آید آن است که انسان ها همگی در اسفل سافلین و خسران به سر می برند و تنها راه برونرفت از آن ها نیز ایمان و عمل صالح است. خداوند در آیه 10 سوره فاطر در تبیین صعود از مقام اسفل سافلین می فرماید: إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ ؛ سخنان پاكيزه به سوى او بالا مى‏رود، و كار شايسته به آن رفعت مى‏بخشد. این سخنان طیب همان ایمان خوب و نیکی است که اهل ایمان به غیب و خدا و اهل اسلام بدان گرایش دارند؛ چرا که اعتقاد به توحيد و اصول عقايد كه از هم مفاد و اکمل و احسن مصادیق كلم طيّب است. خداوند در آیات قرآنی به اشکال گوناگون كلمه طيبه «لا اله الا الله» را بهترین و طیب ترین آن ها دانسته است.(نگاه کنید: مجمع البیان، ذیل آیه 10 سوره فاطر) از آن جایی که این کلمه طیب به شکل ایمان در جان شخص رسوخ کرده به طور طبیعی با بالا رفتن این قول که عمل قلبی و باطنی است، شخص آن نیز بالا خواهد رفت و به مقامات عالی علیین می رسد که کتاب ابرار در آن جاست: كلاّ انّ كتاب الابرار لفى علييّن؛ نه چنين است، در حقيقت كتاب يا كارنامه نيكان در «عليون» است. (مطففین، آیه 18)

علامه طباطبایی نیز می نویسد: پس” كلم طيب” آن سخنى است كه با نفس شنونده و گوينده سازگار باشد، به طورى كه از شنيدن آن انبساط و لذتى در او پيدا شود، و نيز كمالى را كه نداشت دارا گردد، و اين همه وقتى است كه كلام معناى حقى را افاده كند، معنايى كه متضمن سعادت و رستگارى نفس باشد.

با اين معنايى كه براى كلم طيب كرديم، روشن مى‏شود كه مراد از آن صرف لفظ نيست، بلكه لفظ بدان جهت كه معنايى طيب دارد منظور است، پس در نتيجه مراد از اين كلم طيب، عقايد حقى مى‏شود كه انسان اعتقاد به آن را زير بناى اعمال خود قرار دهد، و قدر يقينى از چنين عقايدى كلمه توحيد است، كه برگشت ساير اعتقادات حق نيز به آن است، و اين كلمه توحيد همان است كه آيات 24 و 25 سوره ابراهیم متضمن آن است: أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها ؛ آيا نديدى كه خدا چگونه مثل مى‏زند؟ خدا كلمه طيبه را به درختى طيب مثل مى‏زند كه ريشه‏اش در اعماق زمين ثابت و شاخه‏هايش به آسمان سركشيده، و خوردنى‏اش را همه وقت به اذن خدا مى‏دهد. اين كه در آیات اعتقاد را قول و كلمه خوانده، بدين جهت است كه اين استعمال در عرب شايع بوده است.

و صعود كردن” كلم طيب” به سوى خداى تعالى، عبارت است از تقرب آن به سوى خدا، چون چيزى كه به درگاه خدا تقرب يابد، اعتلا يافته، براى اينكه خدا على اعلى و رفيع الدرجات است، و چون اعتقاد، قائم به معتقدش مى‏باشد، در نتيجه تقرب اعتقاد به خدا، تقرب معتقد نيز هست. البته ديگر مفسرين صعود كردن” كلم طيب” را به اين معنا كرده‏اند که: خدا آن را قبول مى‏كند. شکی نیست که اين معناى صعود كلم طيب نيست، بلكه از لوازم معناى آن است.

البته اين هم معلوم است كه وقتى اعتقاد و ايمان، حق و صادق بود، قهرا عمل صاحبش هم آن را تصديق مى‏كند نه تكذيب، يعنى عملى كه از او سرمى‏زند مطابق با آن عقايد است. پس معلوم شد كه عمل از فروع علم و آثار آن است، آثارى كه هيچ گاه از آن جدا شدنى نيست، و هر چه عمل مكرر شود، اعتقاد راسخ‏تر و روشن‏تر، و در تاثيرش قوى‏تر مى‏گردد، پس عمل صالح عملى است كه سزاوار هست مورد قبول خدا واقع شود، چون مهر ذلت عبوديت و اخلاص به آن خورده، و چنين عملى اعتقاد حق را در مؤثر گشتن، يعنى در صعود به سوى خدا كمك مى‏كند. و منظور از” يرفعه” همين كمك است، پس عمل صالح‏ كلم طيب را بلند مى‏كند، و به عبارت ديگر در صعود آن كمك مى‏كند.(المیزان، ذیل آیه 10 سوره فاطر) پس انسان با ایمان و عمل صالح اش بالا می رود به مقام احسن تقویم خود باز می گردد و از خسران رهایی می یابد.

البته در این که مصادیق و جزئیات ایمان و عمل صالح چیست؟ نیازمند حوصله و وقت دیگری است که در این مقال نمی گنجد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا