مناسبت ها

زیباجویی در طف سوزان نینوا

بی گمان برخی از رخدادها در تاریخ هستی و جهان یگانه و غیر قابل تکرار هستند. اگر به آیات قرآنی توجه شود به آسانی می توان دریافت

که آیات قرآنی نه تنها هر یک به تنهایی آیات شگفت و یگانه ای هستند و حتی در آیاتی که به نظر تکراری است به حکم " لا تکرار فی التجلی" تکراری در آن راه ندارد و در حقیقت هر یک تجلی دیگری از یک حقیقت یگانه ای هستند، چنان که انوار دم به دم ماه و خورشید همانند جریان الکتریسته و آنات و دم های زمان با همه همانندی و پیوستگی اش تجلیات تازه و نوینی می باشند که خداوند در برخی از آیات از آن به " لبس " تعبیر می کند که دم به دم تازه می شود و بر همین اساس است که اگر دمی خداوند از امساک و نگه داشت کهکشان ها باز ماند آنان فرو می ریزند، هم چنین آیات طبیعی و رخدادهای آن تکراری نیست هر چند به حکم " تشابهت قلوبهم " از همانندی ویژه ای سود و بهره می برند که می بایست بر اساس همین ویژگی همانندی رخداد از علل و عوامل رخدادهای بد و نامطلوب آن جلوگیری و از رخدادهای مطلوب و نیک آن استقبال کرد.

آیات قرآنی هر یک به تنهایی برترین ها و شگفت ترین آیات کتبی در میان آموزه های وحیانی و آیاتی است که در طول تاریخ بر بشریت نازل شده است. هر چند که برخی از بزرگان چون غزالی خواسته است تا جوامع الکلم آن را بازشناسد و آیات که به نظر وی جواهرالکلام الهی است را از آیات دیگر تفکیک و جدا نماید ولی می بایست گفت که همه آن ها در نگرش کلی بر اوج آیات مکتوبی هستند که از سوی خداوند رحمان رحیم نازل شده است. 
البته ناچار به همراهی با غزالی هستیم و باید پذیرفت که در میان آیات مکتوب الهی برخی چون لولو و مرجان می درخشند و همانند جواهر و گوهرهای شب چراغ در تاریک کلمات و قفس آن می درخشند. این ها همان هایی هستند که اصول کلیات کلام الهی را شکل می بخشند و اوج آیات کلماتی و مکتوب الهی هستند. 
آیات مکتوب خداوند گاه در مقام انشا و ایجاد و وعده و وعید است و گاه در مقام گزارش از رخدادها می باشد. این گزارش های خداوند که همواره و همیشه تحلیلی و تبیینی همراه با توصیه و سفارش به راه کمالی است خود از میان هزاران رخداد و گزارش انتخاب شده است و خداوند از میان همه زندگی ها و رخدادها و وقایع هستی تنها به برخی و آن نیز اوج ها گزارش می کند. در این میان گزارش های نیز چون جواهر می درخشند و دم ها و لحظاتی خود چنان در اوج نشسته اند که خداوند با آن همه عظمت و جلال و جبروتش دل به آن ها بسته و چشم به آن ها دوخته و به عنوان اوج های شگفتی ساز و زیبا گاه بارها بارها در آیاتی خویش به گزارش آن از زاویه دیدها و منظرهای مختلف می نشیند.
در میان رخدادهای طبیعی که می توان آن را یکی از اوج ها بر شمرد، رخداد طف است که در روز دهم سال شصتم هجری در سرزمین سوزان نینوا در ناحیه کربلا اتفاق افتاد. این رخداد از آن جایی که از نوعی دربرگیرندگی شگفتی برخوردار می باشد از زاویه دیدها و منظرهای مختلف تحلیل و بررسی و گزارش شده است. برخی از زاویه حماسی و برخی سیاسی و برخی نظامی و برخی دیگر عرفانی و از بعد زیباشناختی به این رخداد نگریسته و به گزارش بخشی از آن ها پرداخته اند. 
در این میان به نظر می رسد که حماسه و عرفان یا عرفان حماسی و یا حماسه عرفان از جهات مهمی است که به شکل های مختلف بدان پرداخته شده است و جلوه های زیبایی از این حادثه برای دیگران گزارش و نقل و تحلیل شده است. 
شاید علت مهمی که محققان و اندیشوران را به این سو کشانده است خاستگاه روایی است که این حوزه داشته است و نخستین تحلیلی که پس از عاشورا از واقعه و رخداد طف از سوی معصوم (ع) و یا خاندان عصمت و طهارت به دست داده شده است گزارش از عرفان حماسی و یا حماسه عرفان ناب است. 
در برابر تحلیل ها و تبیین هایی که همان روزهای آغازین پس از رخداد از سوی دوست و دشمن بیان می شد از سوی خاندان عصمت و طهارت (ع) و حضرت زینب کبری و یا حتی زینب صغری (ام کلثوم) این تحلیل مطرح می شود که عاشورا حماسه عرفان و اوج آن است. 
به سخنی اگر کسی بخواهد اوج دلدادگی و عاشقی و محبت محبوب را بنویسد و یا به تصویر کشد، کربلا و عاشورا اوج تصویرسازی عاشقی و دلدادگی به محبوب است.
از این روست که گزارشگران صادق و راستین این رخداد در تحلیل خویش آن را به حماسه عرفان نسبت می دهند و به دور از همه تحلیل های نظامی و سیاسی و مانند آن به مساله دلدادگی حماسه سازان اشاره می کنند. به عنوان نمونه حضرت زینب (س) در نخستین واکنش منفی که از سوی تحلیل گران دشمن ارایه می شود به مقابله بر می خیزد و با اشاره به عرفان حسینی(ع) بیان می کند که آن چه در عاشورا و طف اتفاق افتاد چیزی جز اوج زیبایی ها نبوده است. اگر برای دشمن اوج رذالت ها و سرزدن کینه های باقیمانده از واپسین لحظات آغاز آفرینش و خلافت الهی آدم (ع) بوده که این گونه نسبت به انسان کامل و اوج انسانیت رخ داده است برای حسینیان و عاشوراییان اوج عشق و محبت و زیبایی بوده است. آنان در رخداد به ظاهر تلخ کربلا زیبایی ها دیده اند و اگر برای عشق و محبت به خدا تجسم و تمثل دنیوی امکان پذیر بوده است در حادثه کربلا آن تجسم و تمثل واقعی یافته است. 
به سخن دیگر در رخداد عاشورا بوده است که عشق معنای درست یافته و محبت میان محبوب و محب خود را نشان داده است. از این روست که عاشورا را میدان عشق بازی دانسته و عاشورائیان را عشق بازان رندی خوانده اند که اوج زیبایی های عشق و عاشقی را به تصویر که نه به تجسم کشیده اند و خود نه در آن بازی و یا بازیگری بلکه حضور واقعی داشته اند. اگر برای مراتب علم سه مرتبه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین گفته اند برای مراتب عشق و معرفت عاشقان نیز سه مرتبه از این دست گفته اند. عاشورائیان در کربلا نخست به در کنار شمع جمال الهی گرد آمدند و آن گاه دیوانه وار خود را هر از گاهی به آتش شمع وجود جمال زدند و لذت شهود چشیده و زخم های خونین بر داشتند تا آن که در نهایت خود را در شعله فروزان عشق و حب الهی سوختند و پروانه وار در آتش آن محو شدند و چون از ایشان نام و نشانی نماند و هر آن چه ماند وجه الله بود دیگر فنا به ایشان راه نیافت و این گونه شد که آنان " کل من علیها فان و یبقی وجهه ربک ذوالجلال والاکرام " تاویل بردند و به آن صورت تجسمی و تمثلی در عالم ماده بخشیدند. 
عاشورائیان چنان در " جنب الله" مانند که در رستاخیز جز وجه الله و جنب الله برای ایشان نماند و دیگر مانند دیگران انگشت حسرت نگزیدند که چرا کوتاهی و تقصیر کردند: أن تقول نفس يا حسرتى على ما فرطت في جنب الله وإن كنت لمن الساخرين.
از این روست که نخستین گزارشگران و تحلیل گران واقعی و راستین این حلقه رندان عشق در باره ایشان می فرماید: ما رایت منها الا جمیلا(بحارالانوار، ج 45، ص 116 ) ما از خدا جز زیبایی ندیدیم.
اگر خداوند به حکم عشق و حبی خود دوست می دارد تا مردان مرد خویش را بیازماید تا سربلندی ایشان را ببیند چرا عاشقان و رندان میکده عشق خود را به آتش آزمون نزنند و پروانه وار به آتش آزمون عشق یار نسوزند؟
در روایاتی که نسبت به سر بریده و بر دار امام حسین (ع) وارد شده است همگی به آیاتی چند اشاره می کنند که سر بریده بر دار عشق تلاوت می کرد. در این دسته از روایات به آیاتی که درباره اصحاب کهف از سوی خداوند و عشق آنان به معبود گزاش شده بود اشاره می شود. می گویند که آن حضرت بر سر دار چند آیه را تلاوت می کرد که یکی از آن ها این آیه بود: ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا ( کهف آیه 9)؛ آیا پنداشتی که واقعه اصحاب کهف و رقیم از آیات شگفت ماست؟ آن گاه امام افزود: شگفت تر از اصحاب کهف واقعه شهادت و بردن من بر سر نی است.(فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) ص 585)
داستان و واقعه اصحاب کهف داستان جوانان و یا جوانمردانی عاشق بود با این تفاوت که آن واقعه که مورد توجه و گلچین خداوند قرار گرفته است و خداوند سوره ای را به نام ایشان اختصاص داده است تنها از عاشقی این درجه رسیده بودند که از مردمان شهر خویش بگریزند و به دفاع از دین و حقانیت و عشق به خدا از شهر به کوه فرار کنند و در آن جا در کنف حمایت خداوندی سیصد سال بخوابند. اما عاشوراییان به گونه ای دیگر بودند آنان نه تنها عشق خویش را آشکار کردند بلکه بر سر عشق خویش پروانه وار دور محبوب در بدترین شرایط و در بدترین وضعیت گشتند تا محو جمال او گشتند. از این روست که آنان جز عشق و جمال در کربلا ندیدند؛ زیرا توانستند در اوج با محبوب خویش عشق بازی کنند و در اوج کمال جمالی او را بنگرند و از زمین به حکم " "وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره" جمال الهی را بنگرند و با او نرد عشق بازند.
جمال و جمیل در آیات قرآن
پرسش این نوشتار این است که چرا حماسه سازان عاشورایی و عارفان حماسه ساز و عاشقان نرد عشق میان آن همه واژگان عشقی و حبی واژه جمیل را بر می گزینند و اوج عشق ورزی خویش را بدان تعبیر می کنند؟
در علم کلام کمال خداوندی را به دو اسم جمال و جلال بیان می کنند و می گویند که اسمای جلالی که وجهه جبروتی و قهاریت خداوند را بیان می کند بخشی از اسمای الهی و اسمای جمالی که بیان گر وجه رحمانیت و رحیمیت اوست بخشی دیگری را تشکیل می دهد. بنابراین اسمای کمالی خداوند شامل هر دو دسته اسمای جلالی و جمالی است که مظهر اسم جمال خداوند رحمانیت و رحیمیت اوست که به شکل بهشت در همه مراتب آن بروز و ظهور می کند و مظهر اسم جلالی خداوند اسمایی چون قهار و جبار است که به شکل دوزخ در همه مراتب از اسفل السافلین تا دیگر مراتب بروز و ظهور آن است. از این رو بهشت مظهر اسم جمال و دوزخ مظهر اسم جلال الهی است.
در آیات قرآنی واژه جمال جز در آیه 6 سوره نحل آن هم در باره اسب ها و چارپایان به کار نرفته است و در این آیه خداوند از این که موجوداتی زیبا برای بهره برداری آدم آفریده آنان را یادآور می شود تا شکر این نعمت را به جا آورند. اما در هفت آیه از واژه جمیل برای توصیف ویژگی خاصی سخن به میان آورده است. این واژه که خود صفت است برای توصیف امری چو صبر ( یوسف آیه 18 و 83 و نیز معارج آیه 5)، سراح (احزاب آیه 28 و 49) ، فصح (حجر آیه 85) و هجر ( مزمل آیه 10)به کار رفته است. در همه این کاربردها شخص می کوشد بیان کند که راه صبر جمیل را در پیش می گیرد و یا دستور می یابد که راه صبر جمیل را در پیش گیرد و یا این که در رفتارهای خویش با دیگر راه نرم و نیک و آسان و خوب را بر گزیند.
به سخن دیگر در همه این موارد رفتاری زشت و یا ناپسند از دیگر موجب می شود که انسان واکنشی منفی نشان دهد ولی می بایست در این واکنش های خویش خود را مدیریت و مهار کند و از چارچوب رفتارهای پسندیده و نیک خارج نشود. گاه نسبت به فرزندانی است که توطئه می کنند و دزد محبت هستند و می کوشند تا با نیرنگ زدن و ایجاد دردسر و حتی قتل محبت دیگری را به چنگ آورند و یا در باره دشمنانی است که محیط آزاد را از وی سلب می کند و دشمن آزادی اویند و یا این که در خانه آرامش را از او می ربایند و با رفتارهای زشت خویش عرصه را بر آدمی تنگ می کنند. 
با این که رفتارهای طرف مقابل همواره زشت و زننده است و حتی به طور طبیعی آدمی متاثر از عوامل هیجانی ممکن است که واکنش های بیرون از چارچوب عقل و عقلا و شرع انجام دهد ولی به سبب ایمان و عشق به خدا همه این ها را تحمل کرده و نه تنها واکنش های تندی از خود بروز نمی دهد بلکه با رفتارها و واکنش های غیر قابل انتظار دیگر را وادار به عجز و ناتوانی می کند. در برابر بدی ها نیکی می ورزد و در برابر خشم و کین محبت می ورزد.
خداوند در سه آیه سخن از صبر جمیل می کند که بیانگر آن است که نوع و گونه ای خاص از صبر مراد است. اگر شکیبایی و صبر در همه احوال خوب و پسندیده است و مردمان انسان های صابر را دوست می دارند و صبر را به عنوان منش و خلق و خوی پسندیده می ستایند و از صابران بسیار یاد می کنند ولی در این میان صبری جمیل است که افزون بر مدیریت و مهار خشم و دوری از واکنش های عصبی و عاطفی تند و سریع و حتی مقابله به مثل که امری طبیعی و عقلانی شمرده می شود به واکنش های محبت آمیز روی آورده و از در نصحیت می آید. 
چنین رفتاری از سوی حضرت یعقوب (ع) نسبت به کنش های شگفت پسران صورت گرفت و با آن که آنان پسرش را فروخته و یا به چاه انداخته و حتی تصمیم به قتل او گرفته و خبر مرگش را می رسانند با این همه رفتار پدر به دور از خشم است و به نصیحت و پند ایشان می پردازد.
چنین حرکتی از سوی پیامبر (ص) نسبت به مشرکان و حتی زنانی که در خانه آرامش را وی سلب کرده بودند و حتی خداوند به وی پیشنهاد می دهد که آنان را طلاق دهد رخ می دهد و آن حضرت با آنان از در نیکی وارد می شود و خیانت و اذیت و آزارهای ایشان را به نیکی پاسخ می دهد.
بنابراین اوج صبر و شکیبایی را می بایست در واکنش های آدمی جست که در اوج رذالت ها و سختی ها و فشارها و اهانت ها و آزار و اذیت ها خود را کنترل و مهار کرده و به جای آن که از روی خشم و به شکل مقابله به مثل عمل کند ولی صبر و شکیبایی ورزیده و حتی نسبت به رفتارهای زشت و ناپسند و بد ایشان رفتاری خوب و نیک در پیش می گیرد و به نصیحت و پند آنان می پردازد.
در روز عاشورا و اوج مقابله بدی ها و زشتی ها و رذالت ها امام حسین (ع) و یارانش از روی کرامت و شرافت رفتاری نیک با دشمنان خویش در پیش می گیرند و این گونه است که صبر جمیل خویش را نشان می دهند.
از سوی دیگر آنان چون با خداوند نرد عشق باختند از هر آن چه از سوی محبوب به آنان می رسد خوشحال می شوند ؛ زیرا هر امری را که در راستای وجه الله باشد و حتی اگر شری ظاهری باشد می پذیرند و با جان و دل به استقبال آن می روند. این گونه است که مرگ به این سختی و سر بریدن از قفا را "احلی من العسل " و شیرین و گواراتر از شهد می دانند.
آنان دریافته اند که در این میدان عشق جز سر بریده نمی خواهند و اگر نام و نشانی از عاشق باشد آن عشق را حقیقی نمی شمارند از این روست که مرگ عاشق را حیات وی می شمارند و می دانند که خداوند تنها عشق کسانی را می پذیرد که از جان مایه گذارند. اگر حضرت ابراهیم (ع) با آن همه آزمون های بس خطرناک و دشوار چون عشق در آتش و عشق در قربانگاه اسماعیل به مقام امامت رسید و اگر حضرت یعقوب (ع) با رنج فراق محبوب فرزند خویش به مقامی رسید که : انی لاجد ریح یوسف ( سوره یوسف آیه 96) و بوی حضرت یوسف را از مصر استشمام می کند در حالی که پیش از این در چاه کنعان او را نمی دید، اکنون حسین (ع) در یافته بود که برای رسیدن به مقام رضای الهی جز صبر جمیل راهی نیست. این گونه است که برای دست یابی به مقام : و من المومنین رجال صدقوا علی ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا ( ) و نیز " یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضی" ( فجر آیه 28) می بایست در کربلای عشق از جان مایه گذارد و نه تنها فرزند بلکه فرزندان به قربانگاه برد. اگر پیش از این ابراهیمی (ع) برای دست یابی به مقام امامت تا مقام قربانگاه رفت و یا در آتش نمرود در گلستان نشست اکنون این فرزند پاک پیامبران (ع) می بایست در آزمون خطیری دیگر نه تنها به آزمونگاه رود بلکه بر سر نیزه ها و در میدانگاه اسبان تن به چارپایان سپارد. از این روست که زینب (س) از همه آن چه می بیند گزارش به جمال و جمیل می کند و از سخن از زیبایی ها به میان می آورد.
بی گمان از نظر حضرت زینب ( س) این نخستین تحلیل گر رخداد کربلا جز زیبایی در عاشورا امری رخ نداده است. از این رو به صراحت از زیبایی های کربلایی سخن می گوید و هم چون عاشقان جز وجه زیبای محبوب نمی بیند. آن حضرت می کوشد تا به مردمان زمانه خویش این مطلب را بفهماند که در بازی عشق جز زیبایی نمی توان یافت و اگر در دیده زینب نشینی به غیر از خوبی الله نبینی .
نگرش و زاویه دیدی که حضرت از واقعه کربلا به دست می دهد تحلیل و نگرش زیباشناختی بر اساس عشق و دلدادگی عاشق و محبوب است. از این روست که آن حضرت بارها در مقابله دیدگاه خبیث و متضاد دشمنان می ایستد و می گوید که ایشان جز از خدا در نینوا و عاشورا امری ندیدند و هر آن چه رذالت ها و پستی ها و قتل ها و کشتن ها بوده است از دست نامبارک کوفیان و یزیدیان بوده است. خداوند در آزمونی هابیلان و قابیلان را رو به روی هم نهاد و جوانان جوانمردی را در برابر دشمنان دین که ولایت ابلیس را پذیرفته بودند قرار داد تا اوج نیکی ها و زیبایی های عاشقانه را به عاشقان دلباخته خود و اوج بدی ها و رذالت ها را به ابلیسیان نشان دهد.
زینب (س) در اوج دردها و رنج ها که همراه با شهادت برادران و فرزندان و عزیزان بود چون در اوج نشسته است و از منظری چون منظر معصومان (ع) به هستی و رخدادهای آن می نگرد نگرشی زیباشناسانه به مساله دارد و در نخستین تحلیل خویش از این منظر به کربلا و رخدادهای عاشورایی آن می نگرد. این گونه است که نه تنها اوج لطافت و عواطف زنانه خویش را نشان می دهد بلکه اوج نگرش هستی شناختی خود به رخدادها را تحلیل می کند و بیان می دارد؛ زیرا از منظر وی منشای همه رخدادها خداوند است و هیچ رطب و یابسی بی اذن او نمی افتد و رخ نمی دهد و او خاستگاه همه رخدادهاست. بنابراین از آن جایی که هر آن چه از سوی خدا باشد خیر و نیک است و بر اساس حکمت و علم و قدرت الهی و ربوبیت اوست او این گونه رخدادها را نیز در این چارچوب تحلیل می کند و همه را در مسیر کمالی و زییابی می جوید و بیان می کند. بنابراین دور از انتظار نیست که که تحلیل نخست آن حضرت از واقعه عاشورا تحلیلی زیباشناختی و بر اساس الگوهای جمالی خداوند و حکمت حکیمانه او باشد.
این گونه است که حضرت زینب دراوج دردها و رنج ها و مصیبت ها اوج زیبایی های را می نگرد و به حکم " وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره ؛ با چهره ای شادان در پیشگاه خداوند می ایستد و ناظر جمال الهی می شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا