اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیحقوقیسیاسیمعارف قرآنی

حق غیر قابل گذشت از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

شاید شما نیز گاهی گفته باشد: «از حق خود نمی گذرم.» یا : «از حق خود گذشتم.» یا «چرا باید از حق گذشت؟!» اما پرسش اساسی این نوشتار این است که آیا از نظر آموزه های وحیانی قرآن، می توان «از حق گذشت؟!» با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان دو پاسخ متفاوت و متضاد را به دست آورد: می توان و نمی توان. حال پرسش این است چگونه می توان این تضاد را تبیین کرد. آیا تفاوتی میان حق با حق است؟ از کدام حق نمی توان گذشت واز کدام حق می توان گذشت؟ قرآن پاسخ می دهد:

مفهوم شناسی واژه قرآنی حقّ

واژه حق به معنای ثابت آمده است؛ مثلا خدا می فرماید: فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ؛ پس نام خدا را بر آن شتران قربانی ببريد در حالى كه آنها برپاى ايستاده‏ اند؛ و چون به پهلو درغلتيدند و ثابت شدند، از آنها بخوريد، و به تنگدست سائل و به بينواى غير سائل بخورانيد و اطعام دهید.(حج، آیه 36)

در این آیه بیان شده که پس از گفتن بسمله شتران قربانی را نحر کنید و هنگامی که بر زمین افتاد و جان دادند و «ثابت» شدند؛ آنان از گوشت آنها بخورید و بخورانید.

بنابراین، اگر خدا در توصیف خویش می فرماید: أَنَّهُ الْحَقُّ(فصلت، آیه 53) به این معنا است که تنها وجود ثابت در هستی اوست، و دیگر چیزها همگی در حال تحول و تبدل و تغییر هستند. هم چنین وقتی می گوییم این سخن یا چیز حق است؛ یعنی چیزی است که منشاء و خاستگاه آن حق تعالی است؛ بنابراین می تواند متصف به «حق» و ثابت شود؛ از همین روست که حق در برابر باطل به چیزهایی اطلاق می شود که دارای خاستگاه الهی بوده و از حق تعالی نشئت گرفته باشد؛ چرا که خدا بارها به این حقیقت اشاره کرده و می فرماید: إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ.(هود، آیه 17؛ یونس، آیه 94؛ سجده، آیه 3؛ بقره، آیه 147؛ آل عمران، آیه 60)

حق و حقوق قابل گذشت از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، حق هر چیزی است که منسوب به خدا باشد و از خاستگاه الهی که حق مطلق است نشئت گرفته باشد. بنابراین، وقتی از حق و جمع آن حقوق سخن می گویم، اموری منسوب به حق تعالی است.

بر اساس آموزه های قرآن، مجموعه ای از حقوق فطری برای انسان است که شامل حق حیات(مائده، آیات ۳۲ و ۴۵؛ انعام، آیه ۱۵۱)، حق سکونت، حق ازدواج(نساء، آیات ۳ و ۲۵ و 127؛ بقره،  آیات ۲۲۸ تا ۲۳۲)، حق مهریه(بقره، آیات ۱۷۸ و ۲۳۷)، آزادی عقیده (بقره، آیه ۲۵۶؛ آل عمران ، آیه ۲۰؛ انسان، آیات ۳ و ۲۹)، آزادی اندیشه (بقره، آیات ۲۱۹ و ۲۶۶ ؛ آل عمران، آیه ۱۱۹) ، حق تجارت(نساء، آیه ۳۲؛ بقره، آیات ۱۸۸ و ۲۷۵ و ۲۷۸؛ ال عمران، آیه ۱۳۰ ؛ نساء، آیه ۲۹ و ۱۶۱؛ روم، آیه ۳۹)، حق استفاده از طبیعت و نعمت های آن(بقره، آیات ۲۲ و ۲۹؛ اعراف، آیات ۱۰ و ۳۲)، حق تصمیم‌گیری (آل عمران، آیه ۱۵۹؛ انفال، آیه ۵۳؛ رعد، آیات ۱۱ و ۱؛ شوری، آیه ۳۸)، حق تغذیه (حاقه، آیه ۳۴؛ مدثر، آیه ۴۴؛ فجر، آیه ۱۸؛ بلد، آیات ۱۴ تا ۱۶)، حق حضانت (بقره، آیات ۲۳۲ و ۲۳۳؛ طلاق، آیه ۶؛ بقره، آیه ۲۳۳)، حقوق آوارگان(بقره، آیه ۱۹۱ و ۲۴۶؛ توبه، آیه ۱۳؛ حج، آیات ۳۹ و ۴۰)، حق دادرسی و دسترسی عادلانه به قضا(نساء، آیات ۵۸ و ۱۰۵)، حق دفاع از خود در برابر ظالم(حج، آیات ۳۹ و ۴۰)، حق عبادت(علق، آیات ۹ و ۱۰)، حق قصاص(بقره، آیات ۱۷۸ و ۱۷۹)، حق مالکیت(بقره، آیات ۱۸۸ و ۲۷۴ و ۲۷۹)، حق وطن و مسکن مورد اطمینان(بقره، آیات ۸۴ و ۲۴۶؛ حج، آیه ۴۰) و مانند آنها می شود.

از نظر قرآن، این حقوق فطری برای انسان از نظر تشریعی وحیانی نیز مورد تایید قرار گرفته و در همه شرایع اسلامی مورد تایید بر آن ها زده شده است.

اما از نظر قرآن، برخی از حقوقی که برای انسان به شکل فطری واجب و ثابت است، قابل گذشت است و برخی از آنها غیر قابل گذشت است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان ها می توانند از برخی از حقوق خویش که برای آنان ثابت است، بگذرند و آن را اسقاط کرده یا حتی به دیگران انتقال دهند.

باید توجه داشت که زندگی انسان ها از نظر آموزه های وحیانی یک زندگی اجتماعی است که برخی بر برخی دیگر فضلیت و برتری داده شده و در قالب تسخیر یک دیگر را به استخدام می گیرند.(زخرف، آیه 32)

البته این فضلیت ها و برتری های اجتماعی برای ایجاد یک نظام مبتنی بر عدالت است تا همگان بتوانند به نیازهای فطری خویش پاسخ مناسبی دهند؛ زیرا اگر برای کسی فضلیتی و برتری است، به همان میزان تکالیف او نیز بیش تر و سخت تر است. به عنوان نمونه برتری و فضلیت مردان بر زنان برای حمایت از زنان و تامین نیازهای مالی و مادی آنان است.(نساء، آیه 34) بنابراین، اگر نوعی حق فطری و برتری و فضلیت از این ساحت برای کسی است، مسئولیت و تکلیفی مضاعف نیز برای او وضع و جعل شده است.

به هر حال، از نظر آموزه های وحیانی قرآن، معاشرت های اجتماعی انسان در ساختار عدالتی است که ریشه در حق و حقیقت دارد؛ زیرا عدالت به معنای قرارگیری هر چیزی در موضع حقی است که خدا برای آن مقدّر کرده است؛ زیرا «اعطاء کل ذی حق حقه؛ یعنی بخشیدن حق هر صاحب حقی» همان دادن چیزی است که خدا برایش مقدر کرده است.  هم چنین «وضع کل شیء موضعه؛ قرار گیری هر چیزی در موضع مناسب خویش» نیز جز همان موضعی نیست که خدا برایش مقدر کرده است. بر این اساس، وقتی در معاشرت های اجتماعی از عدالت اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و مانند آنها سخن به میان می آید به معنای آن است که حق مقدر هر کسی به او داده شود که حق تعالی برای او مقدر کرده است.

بنابراین، در نظام اجتماعی الهی هر کسی می بایست به همان حق مقدر خویش بر اساس ساختار عدالت دست یابد. این بدان معنا خواهد بود که عدم دسترسی یا ایجاد مانعیت در تحقق این شرایط به معنای ظلم به دیگری است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، نظام معاشرت اجتماعی اگر این گونه سامان یابد، به هیچ کسی ظلم و ستمی روا نخواهد شد؛ اما از آن جایی که فهم و ادراک افراد اجتماع یکسان نیست، و هم چنین انسان ها از نظر گرایش های نفسانی در یک سطح نیستند؛ بلکه برخی از انسان ها از نظر گرایش های نفسانی از حالت اعتدال و استوا خارج می شوند و به شهوت و غضب و مانند آنها دچار می شوند، اگر بخواهیم بر اساس عدالت مطلق عمل کنیم، ممکن است نتوانیم یک نظام اجتماعی کاملی را ایجاد کنیم؛ بنابراین لازم است تا مردمان در معاشرت اجتماعی گاه از خطا و اشتباه کسانی در گذرند که از نظر سهم ادراکی به رشد نرسیده اند و جوانانه و جاهلانه عمل و رفتار می کنند. هم چنین گاه ممکن است که برخی از افراد اجتماع به سبب همان عدم رشد عقلی و غلبه شهوت و غضب، رفتاری را انجام دهند که موجب ظلم و تضییع حق یا حقوقی از دیگران می شود؛ در این موارد بهتر است که انسان از برخی از حقوق خویش بگذرد و عفو کند یا حتی از حق ثابت خویش بگذرد وبه دیگری در مقام اکرام ایثار کند.

از همین روست که در آموزه های وحیانی قرآن هر چند که سخن از عدالت تقابلی و مثلی است(بقره، آیه 194؛ نحل، آیه 126؛ الرحمن، آیه 60) اما از امت خواسته شده تا در مقام احسان عفو کنند و مثلا از حقوق مالی یا قصاص بگذرند(بقره، آیه 237؛ بقره، آیه 178) یا حتی بالاتر از چیزی که حق ثابت خویش استدر مقام اکرام ایثار کنند و نیازهای ضروری خویش را نادیده بگیرند واز غذای خویش به دیگران حتی دشمنان اسیر جنگی بدهند.(انسان، آیات 8 و 9؛ حشر، آیه 9؛ فرقان، آیه 72)

پس از نظر قرآن، انسان می تواند از برخی از حقوق ثابت خویش بگذرد و آن را نادیده بگیرد؛ زیرا این گونه می توان به تعالی نفس خویش و دیگران کمک و یاری رساند و در مقام خلافت الهی برای دست یابی به کمال خویش و دیگران تلاش کرد و سعادت را برای همگان در دنیا و آخرت تامین کرد و در حد استطاعت و توان رقم زد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن و اسلام، انسان هماره در حالت معامله با دیگران برای برآورد نیازهای ضروری زندگی خویش است. از همین رو، شرایط در بسیاری از موارد به گونه ای رقم می خورد که انسان می بایست از برخی از حقوق ثابت خویش بگذرد. بر همین اساس در قوانین اسلامی تجویز شده که انسان برای ایجاد محیط سالم و کم تنش یا بی تنش بهتر است که از برخی از خیارات خویش بگذرد و آن را اسقاط کند؛ البته خیاراتی که به شخص یا جامعه ضرر سهمگین وارد نکند. پس اگر ضرری فاحش به شخص یا امت وارد نمی شود، می توان از برخی از حقوق گذشت چنان از خیارات در عقود می گذرد.

حق غیر قابل گذشت از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، برخی از حقوق به عنوان «حق الله» ثابت است که نمی توان از آنها گذشت و از آنها اعراض کرد. از جمله مهم ترین حق الله که غیر قابل گذشت و اعراض است می توان به دین داری اشاره کرد.

از نظر قرآن، چگونه انسان می تواند از حق بگذرد وقتی این حق مربوط به سعادت فردی و جمعی بشر باشد؟! به عنوان نمونه چگونه می توان از اسلام به عنوان صراط مستقیم اعراض کرد؟ چگونه می توان از دعوت پیامبران اعراض کرد؟ بی گمان گذشت از این حقوق چیزی جز گرفتاری به باطل و هلاکت ابدی نیست. از همین روست که خدا در قرآن، حقوقی را به عنوان حق ثابت معرفی می کند که هرگز از آنها نمی توان گذشت و اعراض کرد. همه این حقوق مربوط به سعادت بشریت در دنیا و آخرت است.

باید توجه داشت که اعراض از حقوق غیر قابل اعراض به معنای افتادن در هلاکت و شقاوت ابدی است؛ زیرا اگر از مهم ترین حق الله آن است که او را بندگی کنیم و تنها او را معبود قرار دهیم، کسی که از آن اعراض می کند، از حق به باطل در افتاده است و هلاکت ابدی خویش را رقم زده است.(یونس، آیه 32؛ مومنون، آیات 70 و 71)

از نظر قرآن، پیروی از هواهای نفسانی به معنای معبود قرار دادن آن  است که ریشه در جهالت ظنی دارد(جاثیه، آیه 23؛ یونس، آیه 36) و چنین شخصی در حقیقت از حق گذشته و از آن اعراض کرده و به سوی باطل رفته است.(بقره، آیات 144 و 145؛ مائده، آیه 48؛ قصص، آیات 48 و50؛ ص ، آیه 26)

در حقیقت اعراض از حق و گرایش به باطل چیزی جز پیروی از هواهای نفسانی، امور ظنی و جهالت عقلی و علمی نیست.(انبیاء، آیه 24؛ یونس، آیه 36)

از نظر قرآن، تنها مشرکان و کافران نیستند که از حق اعراض کرده و دنبال باطل رفته اند(یونس، آیات 28 و 32؛ انبیاء، آیه 24؛ قصص، آیه 48)، بلکه بسیاری از اهل از کتاب نیز از حقی می گذرند که نمی توانند و نمی بایست از آن بگذرند.(بقره، آیات 144 و 145)

با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن می توان دریافت هر چیزی که موجب می شود تا انسان گرفتار هلاکت دنیوی و عذاب اخروی دایم شود و جاودانه در دوزخ قرار گیرد، از جمله حقوق غیر قابل گذشت الهی است. بر همین اساس می توان گفت که ترک نماز و اعراض از اطعام مسکین (مدثر، آیات 42 و45) از جمله حقوق غیر قابل گذشت الهی است که نمی توان از آن گذشت؛ زیرا به تعبیر امام سجاد(ع)  در رساله حقوق، حق‌الله بزرگترینِ حقوق است.

به نظر می رسد که حقوق فطری چون حق حیات و حق آزادی از جمله حقوق غیر قابل گذشت است؛ یعنی انسان نمی تواند با خودکشی آن را نابود کند؛ زیرا حق حیات از حقوق الهی است که به شخص داده شده و شخص نمی تواند خودکشی کند و در شرایط قرار دهد که دیگری او را بکشد. این حقوقی نیست که بتوان از آن گذشت و اسقاط کرد. هم چنین کسی نمی تواند خود را از برده دیگری کند؛ زیرا حق آزادی و حریت از حقوقی نیست که بتوان به دیگری واگذار کرد و از آن اعراض کرد و گذشت. از همین روست که در آیات قرآنی، از خودکشی نهی شده و عذاب الیم برای این افراد ثابت است؛ هم چنین برهمین اساس است که قتل بی گناهان حرام و عذاب ابدی دوزخ برای شخص قاتل است مگر آن که توبه کند.(بقره، آیه 195؛ اسراء، آیه 33)

بنابراین، باید توجه داشت که از نظر آموزه های وحیانی، برخی از حقوق غیر قابل گذشت است؛ یعنی همان طوری که از خیارات مختص نکاح به دلیل امری بودن مقررات مربوط به فسخ نکاح در ضمن عقد غیر قابل اسقاط است؛ یا خیاراتی که به نظم عمومی و منافع امت ضرر وارد می سازد، غیر قابل اسقاط است.

به سخن دیگر، همان طوری که بعضی خیارات از جمله خیار تدلیس، خیار تفلیس، خیار تعذر تسلیم و خیار وصف و رویت، با وجود شرط اسقاط تمام خیارات در ضمن عقد، غیرقابل اسقاط است، هم چنین برخی از حقوق اساسی است که نمی توان از آن گذشت و آن را نادیده گرفت.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا