اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیروان شناسیمعارف قرآنی

چرایی آزار دیگران از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آزار و اذیت دیگران از مصادیق ظلم است. از آن جایی که چنین ظلمی در ساختار حقوق مردمان و حق الناس قرار می گیرد، انسان می بایست برای رهایی از آثار ظلم و پیامدهای زیانبارش افزون بر توبه و استغفار و اصلاح امر، از مظلوم عذرخواهی کرده، رضایت او به دست آورد و از او حلالیت بخواهد؛ زیرا از مصادیق حق الله نیست که با عفو الهی شخص از آن رهایی یابد. البته اگر هیچ رهایی برای کسب رضایت و حلیت خواهی نباشد، آن گاه ممکن است که با توسل به خدا و شفاعت معصومان(ع) در همین دنیا شخص از آن رهایی یابد؛ اما باید بداند که اگر آن را به آخرت بیاندازد کارش بس سخت و دشوار خواهد شد.

اما پرسش این نوشتار این نیست که چگونه حلیت و حلالیت خواهی کرده و رضایت مظلوم را به دست آورده و اذیت و آزار خویش را جبران کنیم؛ بلکه هدف این نوشتار آن است که چرا و چگونه انسان ها به اذیت و آزار دیگران می پردازند؟ نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا چرایی و چگونگی اذیت و آزار دیگران را تبیین کند و نگاهی گذرا نیز به حلیت و حلالیت خواهی داشته باشد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

علل و چرایی اذیت و آزار رسانی

اذیّت، معادل عربى «آزردن» و «رنجه شدن»، عملی رفتاری و ضد هنجاری است که موجب ظلم و ضرر دنیایى یا اخروى در جسم یا جان و تن و روان دیگران می شود؛ البته در روان شناسی فردی و شخصی نه روان شناسی اجتماعی نوعی آزار و اذیت مطرح می شود که شخص به جای آن که به دیگران ضرر و زیانی با اذیت و آزار خویش برساند، به خود ضرر و زیان می رساند که از آن به «خود آزاری» یاد می شود که در برابر اصطلاح «دیگرآزاری» قرار می گیرد.

از نظر قرآن، هر گونه اذیت و آزار خواه در قالب خودآزاری یا دیگرآزاری، حرام و گناهی بزرگ و از مصادیق ظلم به خویش یا دیگران است؛ زیرا انسان اگر مالک اعمال خویش باشد، مالک خویش نیست؛ زیرا همه چیز از جمله تن و روان انسان، امانتی است که می بایست شخص آن را چنان که خدا آفریده صیانت کرده و به صاحب آن یعنی خدا بازگرداند؛ چرا که «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم وبه سوی او باز می گردیم.»(بقره، آیه 156)

انسان ها در حالت فطری حق و باطل، خیر و شر و خوب و بد را می شناسد و حق و خیر و خوبی گرایش و از باطل و شر و بدی گریزان هستند؛ بنابراین در ساحت شناختی و گرایشی یعنی اندیشه و انگیزه، گرایش ها و گریزش ها همه چنان است که حکمت الهی برآن قرار گرفته است؛ اما بسیاری از انسان ها فطرت خویش را دفن و دسیسه کرده و تغییر می دهند به طوری دیگر شناختی صحیح و حقیقی نسبت به امورنداشته وگرایش ها و گریزش های آنان نیز در مدار ومحور حکمت الهی نیست.

از نظرقرآن، این تغییر حالت فطرت و خلقت به طبیعت به شکل فرآیندی تحقق می یابد تا جایی که طبیعت جایگزین خلقت و فطرت شده و شاکله شخصیتی شخص از حالت فطرت خارج شده و به ملکات متضاد فطرت جایگزین می شود. این گونه است که شاکله جدیدی شکل می گیرد که همه چیز را وارونه می اندیشد و درک می کند و هم چنین به امور گرایش وارونه ای می یابد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ مطففین، آیه 14؛ نحل، آیه 108؛ توبه، آیات 87 و93؛ بقره، آیات 7 تا 15)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی فطرت تغییر یابد و شاکله جدیدی شکل گیرد، اعمالی که از این شاکله جدید وشخصیت نوین صادر می شود، مطابق همان ملکات و مقومات جدیدی است که برای شخص ثابت شده است؛ زیرا « كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِهِ؛ هر کسی براساس شاکله اش عمل می کند.»(اسراء، آیه 84) پس اگر شاکله انسان همان شاکله فطری باشد که ملکات و مقومات آن را فضائل و کمالات اسماء الله و نورالله تشکیل می دهد ؛ در آن صورت انسان اعمال صالحی را انجام می دهد که مطابق حکمت الهی است؛ اما اگر شاکله تغییر یافته و ملکات و مقوماتی به نام رذایل آن را شکل داده باشد، در آن صورت انسان اعمالی غیر صالح را انجام می دهد که ظلم و آزار و اذیت از تجلیات آن خواهد بود.

باید یادآور شد که از نظر قرآن، کسی که بی دلیل، آزاررسانی و اذیت داشته باشد، گرفتار عذاب دوزخ است. بنابراین، حکم فقهی وشرعی اذیت و آزاررسانی، همان حرمت و گناه است؛ زیرا خدا وعده دوزخ را به آزار رسان داده است.(توبه، آیه 61؛ احزاب، آیات 53 تا 59؛ اسراء، آیه 23)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین عواملی که موجب می شود تا انسان به جای خیر رسانی به آزاررسانی بپردازد، رذایل و ملکات و مقومات پست زیر هستند:

  1. هواهای نفسانی: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مهم ترین علتی که انسان را از عمل مطابق خلقت و فطرت باز می دارد و به سوی ظلم و اذیت و آزار خود یا دیگران سوق می دهد، هواهای نفسانی است. کسی که به جای هدایت های فطری و گرایش های آن، به خواسته ها و خواهش های نفسانی چون شهوت و غضب گرایش دارند و هواهای نفسانی را معبود و الهه خویش قرار می دهند و مطابق شریعت هواهای نفسانی عمل می کنند، به خود و خدا و خلق ظلم می کنند و آزار می رسانند.(جاثیه، آیات 23 تا 25) از نظر قرآن چنین شخصی دیگر براساس فطرت و هدایت آن فکر و عمل نمی کند؛ زیرا مجاری ادراکی و گرایشی خویش را تغییر داده و بسته است و توان دانایی و درک علمی ندارد، بلکه براساس ظنون عمل کرده و همه هدف خویش را دنیا و مادیات قرار می دهد و برای ارضای نفس خویش عمل می کند و هیچ قاعده و قانونی جز ارضای هواهای نفسانی نمی شناسد.(همان) پس می بایست گفت که علت اصلی آزار رسانی می تواند بندگی هوای نفس به جای خدا، عدم باور به آخرت و قیامت و مانند آنها باشد.(همان)
  2. نفاق: از علل آزاررسانی دیگران می توان به نفاق اشاره کرد. نفاق آن است که شخص قولی را بگوید که بدان اعتقاد ندارد؛ یعنی به ظاهر مسلمان و در باطن کافر است؛ چنین شخصی اعتقادی به خدا و آخرت نداشته و تابع هواهای نفسانی خویش است؛ از این روست که به سادگی به اذیت و آزار دیگران برای ارضای هواهای نفسانی خویش می پردازد.(توبه، آیه 61)
  3. جهالت: از عوامل دیگری که در آزار رسانی نقش دارد، جهالت شخص نسبت به موضوعات یا احکام یا شرایط دیگران است. بسیاری از مردم کارهایی را انجام می دهند که نسبت به آن علم ندارند و گمان می کنند که خیری را می رسانند در حالی که باید از آن خیر رسانی خویش توبه واستغفار کنند. گاه می شود که شخص به سبب جهالت به احوالات دیگران، مزاحمت هایی را دارد که موجب اذیت و آزار دیگران است. حضور بی موقع و بدهنگام وعدم مراعات حال دیگران از جمله مصادیق جهالت در موضوع واحکام و شرایط دیگران است.(احزاب، آیه 53) در این آیه به عنوان مصداقی بیان شده که چگونه حضور بی موقع برای غذا خوری یا گفتگوی مستقیم با همسران، نشستن بی جا، سخن گفتن بد موقع یا بی موقع، زود آمدن و دیر رفتن در مهمانی، سخنان ناروا گفتن و مانند آنها موجبات اذیت و آزار دیگران می شود.
  4. میل و تمایلات عظیم: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از علل و عوامل اذیت و آزار خود و خدا و خلق، میل و تمایلات شدیدی است که در انسان نسبت به چیزی یا امری به وجود می آید. گاه می شود که انسان به چیزی میل شدید و عظیمی پیدا می کند و بر آن است تا به هر نحوی شده آن را تحقق بخشد؛ خواه میل شهوانی نسبت به زنی یا چیزی یا کسی باشد و خواه میل شدید به غضب و خشم. از نظر قرآنی کسانی که میل شدید به جنس مخالف دارند، گرفتار شرایطی می شوند که به خود و دیگران ضرر می رساند و موجبات اذیت و آزار دیگران می شوند. ممکن است کسی دو زن بگیرد و ناخواسته به سبب میل شدید قلبی به یکی دیگری را نادیده بگیرد و حق و حقوق او را بر اساس عدالت قسطی مراعات نکند که این موجب آزار یکی از همسران می شود. از نظر قرآن حتی اگر انسان بخواهد عدالت ظاهری را مراعات کند، نمی تواند تمایلات قلبی خویش را مدیریت کند؛ زیرا به هر حال دل به یکی از آنان بیش تر تمایل دارد و این گونه دیگری آزار می بیند.(نساء، آیات 27 و 129) به هر حال، انسان نمی تواند خواهش دل و تمایلات آن را مهار و مدیریت کند و ناخواسته به دیگران اذیت و آزار می رساند.
  5. تکبّر: از نظر آموزه های وحیانی قرآن، یکی از علل اذیت و آزار دیگران، تکبر و خودپسندی و خود برتربینی است؛ زیرا شخص متکبر دیگری را پایین تر از سطح خویش می بیند و می یابد و تحقیر و استهزاء و اذیت و آزارش را ناخوش و زشت نمی شمارد. دشمنان پیامبران و مومنان همین متکبران مستکبری هستند که انواع اذیت و آزار را نسبت به پیامبران داشتند. در میان امت اسلام کسانی که داعی برتری دارند و تکبر می ورزند، به عناوین و اشکال گوناگون دیگران را می آزارند. اصولا فرد متکبر برای از دست ندادن موقعیت برتر خود، حاضر است دست به هر آزار و اذیت و آسیبی بزند تا این گونه برتری خویش را حفظ و نشان دهد. این افراد چون گرفتار تخیل و خیالبافی هستند و فخر فروشی و تفاخر ایشان ریشه در همین خیالبافی دارد، گمان می کنند که از دماغ فیل افتاده و تافته جدا بافته هستند، از همین رو، اذیت و آزار دیگران برایش امری عادی است. این اذیت و آزار خویش را در اشکال گوناگون از جمله تجمل گرایی و نمایش دارایی و ثروت ومانند آنها نشان می دهند.(قصص، آیات 75 تا 82) از نظر قرآن، فرعون به سبب تکبر و استکبار اجتماعی خویش، بنی اسرائیل را اذیت و آزار می رساند و زنان ایشان را به حیا می کرد و به استثمار جنسی آنان می پرداخت و کودکانشان را به قتل می رساند.(اعراف، آیات 127 و 129)
  6. خشم و غضب : از دیگر عللی که موجب می شود تا شخص به اذیت و آزار دیگران بپردازد، حاکمیت غضب و خشم بر نفس اوست. شخصی که مهار و مدیریت هواهای نفسانی از جمله غضب و خشم او به دست عقل فطری نیست، به سادگی دیگران را مورد اذیت و آزار قرار می دهد و از این کارش نیز لذت می برد.
  7. ریا ورزی و خودنمایی: از نظر قرآن، یکی از مهم ترین گرفتاری مومنان این است که کارهایی خویش را برای خودنمایی و ریا انجام می دهند و این گونه آن را از میان می برند؛ البته حقیقت آن است که اکثریت فعالیت های کافران که در قالب خدمت رسانی به دیگران انجام می شود، چیزی جز ریاورزی و خودنمایی نیست؛ بنابراین نمی بایست گمان کرد که چنین اعمالی برای رضایت خلق و خالق است. از نظر قرآن کسی که برای خودنمایی و ریا ورزی به دیگران خدمتی می کند آن را به نحوی انجام می دهد و موجبات اذیت و آزار خدمت گیران می شود؛ زیرا ریاورز بر آن است تا خدمات خویش را به رخ دیگران بکشد و برای رخ کشیدن ابایی ندارد که حرمت و کرامت خدمت گیران را بشکند و نادیده گیرد.(بقره، آیه 264)
  8. تعصّب و حمیت جاهلی: از نظر قرآن، تعصبات و حمیت های جاهلی عامل دیگر در آزار رسانی و اذیت است؛ زیرا عقاید و رسوم جاهلی که در افراد به عنوان شاکله شخصیتی نفوذ کرده و مقوم ذات و هویت آنان شده، موجب می شود تا در گفتار و رفتار آن را به نمایش گذارند. از این روست که زنان با خودنمایی های جاهلی خویش و آشکار سازی و عریان سازی تن و بدن و نمایش عوامل تحریک جنسی، موجبات اذیت و آزار امت اسلام و مومنان را فراهم می آورند، یا مسلمانان به سبب علقه و علاقه های خویش نسبت به عصر جاهلی و رسوم آن به جای حکم الهی دنبال حکم جاهلی می روند که موجب اذیت و آزار پیامبر(ص) است.(فتح، آیه 26؛ احزاب، آیه 33؛ مائده، آیه 50)

اشکال اذیت و آزار دیگران

از نظر قرآن، کسانی که به علل پیش گفته یا علل دیگر به اذیت و آزار خود و خدا و خلق می پردازند، این عمل زشت و نابهنجار خویش را به اشکال گوناگونی انجام می  دهند؛ البته از نظر قرآن، این گونه نیست که این اشکال تنها به دیگران آزار می رساند، بلکه گاه به خود شخصی که آزار می رساند، نیز آزاری می رسد که انتظار آن را نداشته یا داشته است؛ به عنوان نمونه بی حجابی یا بد حجابی از سوی زنان همان طوری که به مومنان آزار می رساند، موجب می شود تا منافقان و بیماردلان به اذیت و آزار بی حجاب و بد حجاب بپردازند و با گفتار و رفتار خویش آنان را بیازارند. (احزاب، آیات 59 و 60) پس این گونه نیست که هماره آزاررسان از آزار رسانی در امان باشد، بلکه گاه عمل زشت به خود زشتکار باز می گردد و پیش از دیگران خودش آزار می بیند.

از نظر قرآن آزار رسانی و اذیت به دیگران می تواند در مال و جان و عرض و خانواده و فرزندان و نیز به شکل آشکار ونهان،  پیش رو و پشت سر باشد. این اذیت و آزار در قالب قول وفعل با تهمت، غیبت، بهتان، قذف ، القاب زشت، استهزاء، تمسخر و دیگر گفتار ها و رفتارها می تواند تحقق یابد.(احزاب، آیات 19 و 53 و 58 و 69؛ توبه، آیه 61؛ نور، آیات 11 تا 15؛ مائده، آیه 11؛ ممحتنه، آیه 2؛ حجرات، آیات 11 و 12)

حلیت خواهی و تحلل جویی از خلق و خالق

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی نسبت به دیگری ظلم و ستمی روا داشت، می بایست ضمن توبه و استغفار به درگاه خدا، به اصلاح امر فاسد خویش بپردازد(بقره، آیه ۱۶۰؛ نساء، آیه ۱۴۶) و از مظلوم عذر خواهی کرده و از او عفو و گذشت و بخشش را بخواهد؛ و بر مظلوم است تا از باب رحمت ، طالب حلیت عفو را کند و از خطا و گناهش بگذرد. خدا می فرماید: أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَلَا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ و گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است و در میان یکدیگر تفضل و بزرگوارى را فراموش مکنید! زیرا خداوند به آنچه انجام مى‏ دهید بیناست.(بقره، آیه ۲۳۷)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، عفو و گذشت از دیگران موجب می شود تا مورد عنایت خدا قرار گرفته و خدا نیز در مقام «عفو» از خطاها و گناهانش بگذرد: إِنْ تُبْدُوا خَیْرًا أَوْ تُخْفُوهُ أَوْ تَعْفُوا عَنْ سُوءٍ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ عَفُوًّا قَدِیرًا ؛ اگر خیرى را آشکار کنید یا پنهانش دارید یا از بدیى درگذرید پس خدا درگذرنده تواناست.(نساء، آیه ۱۴۹)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، کسی که دنبال حلیت خواهی است، پس از توبه واستغفار از کرده خویش، می بایست به اصلاح امر بپردازد و آن گاه برای معذرت خواهی و جبران گذشته ومافات اقدام کند و رضایت شخص مظلوم به دست آید و از خدا بخواهد تا کارش را اصلاح کرده و توبه اش را بپذیرد و او را مورد رحمت و مغفرت قرار دهد.(بقره، آیه 160؛ نساء، آیه 146؛ نحل، آیه 119؛ آل عمران، آیات 89 و 99؛ تحریم، آیه 8)

البته یکی از انواع و اقسام حلیت خواهی آن است که ظالم توبه کار برای استحلال و تحلل به درگاه خدا مراجعه کرده و از خدا بخواهد تا مظلوم را راضی و خشنود سازد. در حقیقت اگر حق الناسی بر گردن اوست، برای رهایی از آن به درگاه خدا برود و از خدا بخواهد تا خلق خویش را راضی کرده و حق الناس را از سوی او ادا کند.

باید توجه داشت که از نظر آموزه های اسلامی، حرمت و احترام مومن از کعبه نیز بالاتر است؛ زیرا در روایت است: روزی رسول گرامی اسلام به کعبه نگاه کردند وفرمودند: «ای کعبه! خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته است! به خدا قسم حرمت مؤمن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرده، ولی از مؤمن سه چیز راحرام کرده است: مال، جان و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد» (روضه الواعظین، ج٢، ص٢٩٣)

بنابراین، اگر مومنی در حق دیگری ظلمی روا کرد، می بایست به سرعت از آن توبه کند و از استحلال از مظلوم خواهد؛ زیرا در روایات اسلامی بر عدم تأخیر در حلالیت‌طلبی تاکید شده است، چرا که اگر فرد خطاکار در دنیا حلالیت نطلبد، خداوند در روز جزا از خوبی‌های او برداشته و به خوبی‌های کسی که حقش ضایع شده، اضافه می‌کند و اگر عمل نیکی نداشته باشد، از گناهان مظلوم برداشته و به گناهان ظالم اضافه می‌نماید.( روح‌البیان، حقی، دارالفکر، ج۲، ص۱۶۷)

در حقیقت از نظر اسلام ، اگر حلالیت طلبی از مظلوم در مواردی که مفسده‌ای در پی داشته باشد، اگر نگوییم حرام است که برخی گفته اند(خویی، منهاج الصالحین، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۱)، دست کم مکروه است.( امام خمینی،‌ استفتائات، ۱۳۹۲ش، ج۵، ص۵۹۵، م۶۷۷۰)

پس هر گاه شخص به این گمان قوی و اطمینان رسید که با استحلال و حلیت خواهی موجب می شود تا مورد بی احترامی قرار گیرد و حرمت او هتک شود یا مفاسدی دیگر به دنبال داشته باشد که زیان آن جبران ناپذیر است، لازم نیست تا حلیت خواهی کند، بلکه در این موارد بهتر است که از خدا تحلّل جوید.

از آن جایی که رهایی از حق الناس سخت و دشوار است، لازم است تا انسان راه های گوناگون را برای رهایی از آن بکند. پس اگر شرایط برای عذرخواهی و حلیت طلبی از مظلوم فراهم باشد یا بتوان امر فاسد را اصلاح کرد، می توان به شخص مظلوم مراجعه کرد و طلب حلیت کرد، اما اگر نشد، می بایست افزون بر استغفار و توبه، از خدا خواست تا برایش تحلل نماید و رضایت خلق را به دست آورد؛ امام صادق(ع) درباره تاثیر استغفار می فرماید:  سئل النبی(ص): «ما کفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته؛ از نبی اکرم(ص) سؤال شد: کفاره غیبت چیست؟ فرمود: این است که هرگاه کسی را که غیبتش را کرده ای به یادآوری برای او طلب مغفرت کنی.»

از روایاتی نیز استفاده می شود که طلب حلیت از طرف مقابل لازم است و خدا توبه اش را نمی پذیرد تا طرف مقابلش او را حلال کند.

هر یک از این دو قسم روایت دلیلی بر یکی از دو قول هستند، ولی روایتی از امام صادق(ع) رسیده است که می تواند جامع بین دو قول باشد حضرت فرمود: اگر غیبت کسی را کردی و او با خبر شد باید از او طلب حلیت کنی ولی اگر مطلع نشد برایش طلب مغفرت کن.

دلیل این حکم این است که اگر شخص غیبت شده اطلاع نداشته باشد طلب حلیت از او به منزله خبر دادن و موجب برانگیختن فتنه و برافروختن آتش کینه است.

اگر شخص غیبت شده به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده باشد، مثل کسی است که ازغیبت خبر ندارد؛ بنابراین، در این شرایط استغفار و توبه کفایت می کند (ترجمه اخلاق، ص ۲۴۲؛ استفتاءات، امام خمینی، جلد۲، ص۶۱۷)

در دعای روز دوشنبه درباره تحلل خواهی از خدا نسبت به خلق و حق الناس آمده است: وَأَسْأَلُكَ فِى مَظَالِمِ عِبَادِكَ عِنْدِى، فَأَيُّما عَبْدٍ مِنْ عَبِيدِكَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِكَ، كَانَتْ لَهُ قِبَلِى مَظْلِمَةٌ ظَلَمْتُهَا إِيَّاهُ، فِى نَفْسِهِ، أَوْ فِى عِرْضِهِ، أَوْ فِى مَالِهِ، أَوْ فِى أَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، أَوْ غِيبَةٌ اغْتَبْتُهُ بِهَا، أَوْ تَحَامُلٌ عَلَيْهِ بِمَيْلٍ أَوْ هَوَىً، أَوْ أَنَفَةٍ أَوْ حَمِيَّةٍ أَوْ رِيَاءٍ أَوْ عَصَبِيَّةٍ، غَائِباً كَانَ أَوْ شَاهِداً، وَ حَيّاً كَانَ أَوْ مَيِّتاً، فَقَصُرَتْ يَدِى، وَضَاقَ وُسْعِى عَنْ رَدِّهَا إِلَيْهِ وَالتَّحَلُّلِ مِنْهُ؛ فَأَسْأَلُكَ يَا مَنْ يَمْلِكُ الْحَاجَاتِ، وَهِىَ مُسْتَجِيبَةٌ لِمَشِيَّتِهِ، وَمُسْرِعَةٌ إِلَىٰ إِرادَتِهِ، أَنْ تُصَلِّىَ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ تُرْضِيَهُ عَنِّى بِمَا شِئْتَ، وَتَهَبَ لِى مِنْ عِنْدِكَ رَحْمَةً، إِنَّهُ لَاتَنْقُصُكَ الْمَغْفِرَةُ، وَلَا تَضُرُّكَ الْمَوْهِبَةُ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ؛

و نسبت به پرداخت حقوق بندگانت که بر عهده دارم از تو درخواست می‌کنم، پس هر بنده‌ای از بندگانت و هر کنیزی از کنیزانت که او را نزد من حقی پایمال شده باشد که در آن به جان یا آبرو یا مال یا خانواده‌ اش یا فرزندش ستم روا داشته ‌ام یا غیبتی از او کرده ‌ام یا بر اثر میل خود یا خواهش دل یا تکبّر یا خشم یا خودنمایی یا تعصّب بر او باری نهاده ‌ام، این بنده یا کنیزت غایب باشد یا حاضر، زنده باشد یا مرده و دستم کوتاه شده و توانائی ‌ام محدود از پرداخت آن حق یا طلب حلالیت از اوست؛ از تو می‌خواهم ای کسی که رفع نیازها در اختیار اوست و حاجات در برابر مشیت او اجابت ‌پذیر و به‌ سوی اراده ‌اش شتابانند، که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و آن بنده را که بر او ستمی کردم هرگونه که خواهی از من راضی گردانی و از سوی خود مرا رحمت عطا کنی، چه آمرزیدن از تو نکاهد و بخشیدن به تو زیان نرساند.( مفاتیح الجنان، دعای روز دوشنبه)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا