اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیسیاسیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

جنگ، آخرین راهکار از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ اصولا راهکار ابتدایی نیست، اما این طور نیست که اصلا راهکار نباشد، بلکه آخرین راهکار است که با حذف غده سرطانی، فتنه از میان می رود؛ به این معنا که وقتی دیگر درمان ها نتوانست آثاری مثبتی را نشان دهد و درد از میان برود، تنها راه باقیمانده، تیغ تند جراحی است که بدان درمان سخت انجام می شود؛ چنان که در ضرب المثل عربی آمده است: آخرالدواء الکیّ؛ آخرین درمان سوزاندن است.

عدالت تقابلی و مثلی در برابر دشمنان

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، اصل در تعامل میان بشر، همان اصول فطری است که تامین کننده عدالت است؛ زیرا صداقت، امانت و وفا عواملی است که عدالت را تامین می کند. از همین روست که در آیات بسیاری، خدا از امت اسلام می خواهد تا اصل اولی عدالت را مبنا قرار دهند و حتی نسبت به دشمنان خویش آن را به کار گیرند. از همین روست که خدا می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد براى خدا به تمام معنا قیام کرده و بدان برخيزيد و در عمل به عدالت‏ قسطی شهادت و گواهی دهيد؛ و البته نبايد دشمنى گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نكنيد. عدالت كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است! و از خدا پروا داريد كه خدا به آنچه انجام مى‏ دهيد، آگاه است.(مائده، آیه ۸)

پس از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اصل اساسی و بنیادین در همه روابط انسانی حتی با دشمنان، عدالت قسطی است که حق و حقوق هر کسی داده شود.

البته مقتضای عدالت آن است که اگر کسی به شما بدی کرد، به همان میزان بدی کنید؛ چنان که خدا می فرماید: وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ؛ و جزاى بدى مانند آن بدى است پس هر كه عفو کند و درگذرد و اصلاح امر كند، پاداش او بر عهده خداست. به راستى او ستمگران را دوست نمى دارد.(شوری، آیه ۴۰)

هر چند که در این آیه سخن از مثلیت کنش و واکنش آمده، ولی تاکید شده که اگر می شود تا حد امکان چنین عمل نشود و به عنوان امت اسلام، با دیگری که بدی کرد، از باب مکارم اخلاقی وارد شوید و عفو و اصلاح کنید؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) برای اتمام مکارم اخلاقی مبعوث شده است.(علق، آیات 1 تا 4؛ مکارم‌الاخلاق طبرسی، ج 1،ص 8)

از نظر قرآن، عدالت اقتضا می کند که شخص در برابر احسان دیگری احسان کند: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ؛ مگر پاداش احسان جز احسان است.(الرحمن، آیه ۶۰)

بنابراین، اصل اولی و ابتدایی همان عدالت نسبت به همگان حتی دشمنان است تا هر کسی به قسط و سهم خویش برسد، بی آن که کم ترین ظلم و بخسی نسبت به مال و عرض و جانش شود.

این بدان معنا خواهد بود که اگر کسی متعرض امت اسلام شد و تعدی و تجاوزی کرد، به همان میزان نه بیش تر نسبت به عملش واکنش نشان داده می شود؛ چنان که خدا می فرماید: الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ ؛ اين ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و [هتك] حرمتها قصاص دارد پس هر كس بر شما تعدى كرد همان گونه كه بر شما تعدى كرده بر او تعدى كنيد؛ و از خدا پروا بداريد و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.(بقره، آیه ۱۹۴)

و نیز می فرماید: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ؛ و اگر عقوبت كرديد همان گونه كه مورد عقوبت قرار گرفته ايد متجاوز را  به عقوبت رسانيد.(نحل، آیه 126)

هم چنین می فرماید: ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ ؛ آرى چنين است و هر كس نظير آنچه بر او عقوبت رفته است دست به عقوبت زند سپس مورد ستم قرار گيرد قطعا خدا او را يارى خواهد كرد چرا كه خدا بخشايشگر و آمرزنده است.(حج، آیه ۶۰)

هم چنین در جایی دیگر می فرماید: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ؛ و در راه خدا با كسانى كه با شما مى ‏جنگند، بجنگيد؛ ولى از اندازه درنگذريد زيرا خداوند تجاوزكاران را دوست نمى دارد.(بقره، آیه ۱۹۰)

از این آیه به صراحت مشخص می شود که تا زمانی که دشمن حمله نکرده، واکنش در قالب جنگ و جهاد و قتل نبوده است؛ اما وقتی جنگ و کشتاری آغاز شد، به حکم جهاد دفاعی به مقابله در سطحی اقدام شد که قاعده عدالت اقتضا می کند.

جنگ، آخرین درمان از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، جنگ ابتدایی تجویز نشده و نمی شود؛ زیرا جنگ و جهاد پیامبر مکرم و معظم اسلام(ص) همان طوری که از گزارش های قرآنی و روایات معتبر به دست می آید، هماره دفاعی بوده است؛ وایشان هیچ جنگ و جهادی را برای اجبار و اکراه دیگران نداشته تا آنان به اسلام ایمان آورند؛ زیرا اکراه در اصل دین نیست: لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ؛ هیچ اجباری در دین اسلام نیست، به تحقیق رشد و گمراهی به روشنی تبیین شده است.(بقره، آیه 256)

از نظر قرآن، دین آوری اجباری هیچ فایده ای ندارد، بلکه منافق پرور است؛ و آن چه پیامبر(ص) مامور بوده تبلیغ اسلام است، و اگر امتی شکل گرفت، بر آن امت است تا صفر تا صد افکار و رفتار خویش را براساس وحی سامان دهند که در شکل اطاعت از خدا وپیامبر(ص) خودنمایی می کند(انفال، آیه 48) ؛ زیرا قول و فعل پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه (احزاب، آیه 21) ، همان قول خدا(نجم، آیات 3 و 4) و فعل خدا(انفال، آیه 17) است. پس وقتی کسی مسلمان شد و ایمان آورد، می بایست به حکم ولایت مطلق پیامبر(ص) از او اطاعت کند که ولایت او از ولایت شخص بر جان و مال و عرضش بالاتر و برتر است: النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ.(احزاب، آیه 6)

بنابراین، هیچ جهادی از سوی پیامبر(ص) به عنوان جهاد ابتدایی انجام نشده است، بلکه همه جهادهای ایشان دفاعی است؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی زمانی ایشان به جهاد اقدام کرد که کافران و مشرکان به «اخراج» و «اذیت» ایشان و مومنان پرداختند و آنان را از خانه و کاشانه و شهر و وطنشان اخراج کردند: وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ؛ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ و هر كجا بر ايشان دست‏ يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند، آنان را بيرون برانيد ؛ چرا كه فتنه از قتل بدتر است؛ با اين همه در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد، مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند. پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است ؛ و اگر بازايستادند؛ البته خدا آمرزنده مهربان است.(بقره، آیات 191 و 192)

باید توجه داشت که این اصل و قاعده «دشمن را هر جا یافتید بکشید»، به عنوان یک اصل دفاعی مطرح شده است؛ زیرا دشمنان نخست کنش هایی چون اخراج مومنان و اذیت نسبت به مسلمانان را اعمال کرده و آنان نیز اینک به تقاص به تقابل و جنگ می پردازند و در قالب دفاعی دشمنان را تعقیب کرده و می کشند. در حقیقت این فتنه گری دشمنان است که موجب شد تا مومنان موظف شوند تا امنیت را از دشمن در هر کجا سلب کنند. پس قتل آنان به سبب فتنه گری ایشان از سوی خدا تجویز شود؛ زیرا اگر فتنه گران مجازات نشوند، به این شیوه بیش تر دامن زده و بر مشکلات می افزایند و امنیت را از مومنان وامت سلب می کنند.

از نظر قرآن، حتی اگر مسلمانی مسلمانی را اذیت کند و فتنه گری کند، می بایست به همان میزان مجازات شود و حق دفاع برای مظلوم ثابت است؛ از همین روست که قصاص در امور شخصی تجویز شده است، هر چند که مسلمانان در قالب اکرام می توانند عفو و ایثار داشته باشند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد در باره كشتگان بر شما حق قصاص مقرر شده آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن و هر كس كه از جانب برادر دينى اش؛ يعنى ولى مقتول چيزى از حق قصاص به او گذشت‏ شود بايد از گذشت ولىّ مقتول به طور پسنديده پيروى كند و با رعايت احسان خونبها را به او بپردازد. اين حكم تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست. پس هر كس بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناك است ؛ و اى خردمندان شما را در قصاص زندگانى است، باشد كه به تقوا گراييد.(بقره، آیات 178 و179)

در مسائل اجتماعی اگر منافقان از امت اسلام کاری کردند که فتنه گری باشد، دولت اسلامی با آنان به عنوان فتنه گر در میان امت مقابله می کند و حتی اگر تبعید تاثیر نداشت، آنان را به حکم فتنه گری در میان امت به قتل می رساند که در حقیقت یک حکم دفاعی پس اعمال مدارا و تسامح نسبت به آنان است؛ چنان که خدا می فرماید: لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا مَلْعُونِين؛َ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا ؛ سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا؛ اگر منافقان و كسانى كه در دلهايشان مرضى هست و شايعه‏ افكنان در مدينه از كارشان در شایعه سازی لرزه افکن باز نايستند، تو را سخت بر آنان مسلط مى ‏كنيم تا جز مدتى اندك در همسايگى تو نپايند؛ از رحمت‏ خدا دور گرديده و هر كجا يافته شوند گرفته و سخت كشته خواهند شد ؛ در باره كسانى كه پيشتر بوده‏ اند همين قانون و سنت‏ خدا جارى بوده است؛ و در سنت‏ خدا هرگز جایگزین تبدیل نخواهى يافت.(احزاب، آیات 60 تا 62)

از نظر قرآن، مجازات فتنه گران اجتماعی در میان امت از جمله منافقان، یک سنت و قانونی غیر قابل تبدیل است که اگر این گونه عمل نشود، امنیت در امت اسلام ایجاد نمی شود. پس همان طوری لازم است تا در امور شخصی برای حذف فتنه قصاص انجام شود، هم چنین در مسایل اجتماعی لازم است تا در قالب دفاع از امنیت اجتماعی فتنه گران کشته شوند؛ چنان که در امور سیاسی نسبت به دشمنان فتنه گر لازم است تا این سیاست تقابل و عدالت مثلی به کار گرفته شود و با جهاد و جنگ ، دشمن را سرکوب و حذف فیزیکی کرد.

پس باید گفت که این قاعده «جنگ، آخرین درمان» در همه ساحات از امور شخصی گرفته تا اجتماعی و سیاسی جریان دارد؛ زیرا وقتی کسی به خانه شما آمده و آن را اشغال کرده و روش های گفتگو و اعتراض قانونی و تهدیدهای کلامی تاثیری ندارد، به عنوان آخرین درمان، درگیری فیزیکی اعمال و اجرا می شود تا اشغالگر را از خانه اخراج کرد. هم چنین در مسایل اجتماعی اگر، قاتل زنجیره ای عامدا قتل می کند، راهی جز حذف فیزیکی او از طریق اعدام نیست؛ چنان که در مسایل سیاسی، هر گاه تهدید فعلی و فتنه گری، امنیت و آرامش و آسایش را سلب می کند و «مدارا» با دشمنان بی معنا می شود، چاره ای جز کور کردن چشمه فتنه و حذف آن به عنوان آخرین درمان و راهکار نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مدارا با دشمنان تا زمانی است که خطرات آنان امنیت مومنان وامت را در معرض خطر قرار ندهد؛ زیرا با اصل «ارهاب» دشمن چنان از «عُدّه و عِدّه» و تجهیزات و نفرات آماده امت می ترسد که خیال خطرآفرینی از او سلب می شود(انفال، آیه 60)، اما هر گاه دشمن خطرات فعلی یا احتمالی اش، امنیت امت را در معرض خطر قرار دهد، لازم است تا به عنوان آخرین راهکار از جنگ استفاده شود تا عامل فتنه حذف شود.

بنابراین، از نظر قرآن، جنگ و جهاد و درگیری به شکل ابتدایی تجویز نمی شود، ولی در قالب دفاع مشروع و حذف تهدید فعلی و فتنه قوی، آخرین تجویز شریعت مورد تاکید قرار گرفته است.

البته از نظر قرآن، حذف تهدید فعلی و فتنه، با هدف حاکمیت دین اسلام به عنوان شریعت الهی در میان بشر انجام می شود، نه به عنوان گسترش مرزهای جغرافیایی سرزمین های اسلامی و یا هر هدف مادی دیگر؛ از همین روست که خدا درباره فلسفه تجویز جنگ به عنوان آخرین درمان و راهکار می فرماید: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ ؛ با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‏ اى نباشد و دين مخصوص خدا شود، پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.(بقره، آیه ۱۹۳)

خدا در قرآن همین حکم را در جایی دیگر تاکید کرده و می فرماید: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ؛ و با آنان بجنگيد تا فتنه‏ اى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد. پس اگر از كفر بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام مى‏ دهند بيناست.(انفال، آیه ۳۹)

در این آیات به دو هدف اصلی اشاره شده است: 1.  نابودی فتنه ؛ 2. حاکمیت دین اسلام. این بدان معنا است که هدف نهایی آن است که اسلام به عنوان دین جهانی حاکمیت یابد؛ اما نه با جهاد ابتدایی بلکه با سرکوب فتنه گران؛ زیرا اگر فتنه گران سرکوب شوند، دل ها به طورفطری به دین اسلام گرایش می یابد؛ زیرا اسلام اکمال و اتمام همان دین فطری و اصولی هدایتی است که خدا در ذات همگان نهاده و چهار اصل فطری عدالت، صداقت، امانت و وفا آن را می سازد. اسلام آمده است تا در مراتب عالی تر آن اصول فطری توحیدی را به منصه ظهور برساند؛ زیرا اصول چهارگانه در سایه توحید ربوبی در انسان به منصه ظهور می رسد؛ چرا که از نظر قرآن، عبودیت خدا وربوبیت آن فطری  در هر انسانی است(ذاریات، آیه 56؛ اعراف، آیه 172) و اگر انسان در همان مسیر توحیدی باقی بماند، به این اصول الهام فطری و هدایت فطری عمل می کند (طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 و 8)؛ چرا که ذات انسان با عبودیت خدا ساخته شده و بر اساس الهامات الهی به حق و حقیقت ازجمله اصول چهارگانه اعتقاد و گرایش داشته و از باطل و ضد اصول چهارگانه یعنی ظلم، کذب و خیانت و نقض عهد و  عقد، گریزش دارد.

 از آن جایی که اصول اساسی اسلام مطابق با همین فطرت الهی انسان است(روم، آیه 30) و این اصول تبدیل و تحویل نمی یابد، هر چند که دفن و دسیسه و تغییر می یابد(شمس، آیات 7 تا 10؛ رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53) می توان گفت که اگر عوامل فتنه گر که مطیع طاغوت و شیطان هستند، حذف شوند، مردم به طور فطری به فطرت خویش گرایش می یابند و به تقوای فطری می رسند که بستری برای پذیرش هدایت اسلام تشریعی می شود.(بقره، آیات 2 و 3) بنابراین، اگر سدّ سازی و صدّ سازی دشمنان شیطانی از انس و جن نباشد(انفال، آیات 36 و 39 و48؛ بقره، آیات 190 تا 193) مردم به دور از فتنه گری آنان، به حقیقت اسلام گرایش می یابند و قیام بالقسط می کنند که هدف و فلسفه بعثت پیامبران است.(حدید، آیه 25)

در حقیقت اگر جایی ظالمی و مستکبر و فتنه گری بود، مظلوم و مستضعف و گرفتاران در فتنه نیز وجود دارند. پس برای یاری مظلوم و مستضعفان و گرفتار در فتنه لازم است تا واکنشی از سوی امت اسلام انجام شود. این واکنش گام به گام تشدید می شود. به این معنا که اگر با سخن و گفتگو ظالم و مستکبر و فتنه گر متوقف نشد، لازم است تا اقدامات تهدیدی انجام شود و در نهایت با جنگ و مقاتله به سرکوب و حذف ظالمان و مستکبران و فتنه گران اقدام کرد. این گونه است که اهداف اصلی جهاد تحقق می یابد؛ زیرا به عنوان آخرین درمان و راهکار لازم است تا با جنگ و جهاد شرایط به حالت معمولی و عادی بازگردد و فشارها و تهدیدهای دشمنان از میان برود.

به سخن دیگر، گاه لازم است تا با حذف فیزیکی عوامل و موانع حق و حقیقت، شرایط برای گرایش به حق و اقامه عدالت قسطی فراهم آید؛ زیرا با جنگ است که دشمنان حق حذف یا سرکوب یا ناتوان از ظلم و استکبار و فتنه گری می شوند. این گونه است که اعتلای دین تحقق می یابد و  راه خدا که همان دین فطری وهدایت الهی است باز می شود(بقره، آیات 190 و 193 و 218 وآیات دیگر) و فساد دفع (بقره، آیه 251) و فتنه گری رفع(بقره، آیه 190)، و ظلم رفع و دفع(حج، آیه 39)، و باطل و مجرمان حذف(انفال، آیات 7 و 8)، و حق برپا و اقامه(همان)، و مستضعفان و مظلومان آزاد و رها(نساء، آیه 75) و طاغوت های انسی و جنی حذف(نساء، آیات 75 و 76) و گرایش به اسلام به عنوان دین الهی و فطری آسان و زیاد (توبه، آیه 5) و امنیت فراگیر ایجاد و همگان در سایه آن در قالب شرایع متعدد اسلام به عبادت و پرستش خدا می پردازند و از خوشبختی و حسنات دنیوی و اخروی بهره مند می گردند.(حج، آیات 39 و 40؛ بقره، آیه 218)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا