اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاقتصادیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

تکدی و تملق، رفتارهای نابهنجار اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

تکدی گری به شکل حرفه ای برای کسب درآمد رویه اقشار پست جامعه است؛ در حالی که تملق گویی شکلی دیگری برای کسب درآمد و موقعیت اجتماعی رویه اقشار به ظاهر بالاتر جامعه است. اگر دزدهای دست و لباس چرکین از دیوار مردم بالا می روند، دزدهای یقه سپید جامعه از دیوار اعتماد مردم بالا می روند. تکدی گرایان و تملق گویان هر دو انسان های پستی هستند که برای مقاصد دنیوی از آبروی خویش می گذرند و عرض خود می برند و زحمت مردم می دارند. نویسنده با نگاهی به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا ابعاد، آثار و عوامل این رفتار نابهنجار اجتماعی را تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

انواع فقیر: از فقیران عفیف تا متکدیان گستاخ

در هر جامعه ای گروهی به دلایلی چون ناتوان جسمی و عقلی توانایی آن را ندارند تا بر سر پای خود بیایستند. گاه این ناتوانی تا جایی است که شخص نمی تواند هیچ گونه فعالیتی اقتصادی داشته باشد. چنین فردی در اصطلاح قرآنی مسکین است؛ زیرا ساکن و بی حرکت از نظر فعالیت اقتصادی است؛ البته برخی دیگر، توانی دارند، ولی این توان آنان به این اندازه نمی رسد به تنهایی از همه مخارج و هزینه های زندگی بر آیند. چنین فردی همانند تاک و رز انگور است که نیازمند ستون و داربستی برای تکیه دادن به آن است تا سر پا بیایستد. در تعبیر قرآنی از چنین افراد به عنوان فقیر یاد می شود؛ زیرا دارای ستون فقراتی نیست تا بتواند سرپا بیایستد، بنابراین نیازمند تکیه گاهی است تا مخارج و هزینه های خود را تامین کند.

این تقسیم بندی قرآن بر اساس میزان و درجه توانایی افراد برای تامین مخارج اقتصادی زندگی است؛ اما قرآن تقسیم بندی های دیگری نیز نسبت به این گروه ها با توجه به نوع رفتار آنان دارد که شامل موارد زیر است:

  1. سائل : کسی است که برای تامین مخارج خود به دیگران رو می زند و درخواست و پرسش خود را مطرح می کند(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و 25)؛
  2. محروم: کسی است که از دریافت حقوق خود بازداشته شده و نتوانسته مخارج خود را تامین کند(همان)؛ به سخن دیگر، این افراد از حقوق طبیعی خود محروم مانده و نتوانسته اند از پس مخارج خود بر آیند؛ با این همه درخواست های خود را مطرح نمی کنند و به نوعی عفت می ورزند؛
  3. قانع: فقیری است که به آن چه از اندک دارد، قناعت می کند و درخواستی را مطرح نمی کند ( حج، آیه 36)؛
  4. مُعترّ: فقیری است قانع به داشته هایش نیست و در رفتار و کردارش عیب و نقص خود را به نمایش می گذارد و درخواست خود را حتی با سماجت مطرح می کند(حج، آیه 36)؛ زیرا در آیه معترّ در برابر قانع به کار رفته است و لازمه این نوع همراهی بیان نوعی تضاد در رفتار است. پس اگر قانع به داشته هایش قناعت می کند، معترّ فرد قانعی نیست و فراتر از داشته هایش می خواهد. گفتنی است که واژه معترّ از «عرّ» به معنای بیماری «گری» است که از سوء تغذیه ایجاد می شود، هم چنین این واژه در کودکی به کار می رود که زودتر از شیر گرفته می شود؛ زیرا علایم سوء تغذیه در او نیز نمودار است. در اشتقاق کبیر واژه های «عار» به معنای ننگ، و «عتر» به معنای ناکام و بدشناس نزدیک همین معنا است. پس می توان گفت که این نوع از فقیران نه تنها اهل قناعت نیستند، بلکه علایم سوء تغذیه در آنان نمودار است و مانند حیوان گر گرفته عمل و رفتار می کنند و ننگ درخواست را به جان می خرند و در رفتارشان به نمایش می گذارند؛ این افراد به نوعی گرفتار رفتارهای بد و عیب و اذیت و آزار هستند و مانند سربازانی عمل می کنند که بر سرزمین فرود آمده هر چه در آن جا به غارت و جنایت می خورند و نابود می کنند و کسی جلودار آنان نیست؛ این گونه آن سرزمین را خشک و بی آب و گیاه می کنند. در کتاب شریف مجمع البیان آمده است: واژه «قانع» به مفهوم کسى است که به آنچه دارد و یا به او مى دهند قناعت مى ورزد، و «معتر» آن کسى است که تقاضاى کمک مى کند. به باور برخى «قانع» کسى است که تقاضاى کمک مى کند، و «معتر» کسى است که خود به زبان تقاضا نمى کند، اما خویشتن را در شرایط کمک خواهى و اطعام قرار مى دهد. از حضرت باقر و صادق علیهما السلام آورده اند که «قانع» کسى است که به هرچه به او دادى بسنده نماید و خشم نگیرد و روى ترش ننماید و چهره در هم نکشد، اما «معتر» کسى است که دست کمک خواهى به سوى دیگران مى گشاید. «ابن عباس» مى گوید: قانع کسى است که به آنچه به او مى دهند قناعت مى کند، و «معتر» کسى است که به در خانه ها مى رود و تقاضاى کمک مى کند. در روایت است که یک سوم قربانى را زیبنده است به محرومان بخورانند و یک سوم آن را به «قانع» و «معتر» بدهند و یک سوم دیگر را نیز به دوستان هدیه نمایند. علامه طباطبایی در ذیل آیه می نویسد: قانع یعنی فقیری که هر چه به او بدهند قناعت می کند، خواه درخواست هم بکند یا نه . اما مُعترّ فقیری است که برای سؤال و درخواست حاجت نزد انسان بیاید.
  5. عفیف: عفیف و مستعفف فقیری است که به گونه ای رفتار می کند که دیگران گمان می کنند او نیازمند و فقیر نیست؛ در حالی که از رخسار و چهره رنجورش می توان فقیر و نداری وی را دریافت(بقره، آیه 273)؛ در حقیقت عفت حالتی نفسانی است که قوای شهوانی نفس تحت رام و مهار عقلانیت و فطرت است.
  6. الحاف: فقیری است که مثل لحاف و ملحفه دور آدم می پیچید و راه گریز را می بندد و تا چیزی نگیرد دست بردار نیست.(بقره، آیه 273)
  7. متملّق: فقیری غیر قانع است که به داشته های خویش بسنده نمی کند و افزون بر نان دنبال خورشت می رود و به هر شکلی شده می خواهد نانش را چرب کند. از این رو، به چاپلوس که با چرب زبانی می خواهد مقاصد خویش را تامین کند، متملق می گویند. واژه ملق به معنای زمین نرم و هموار و سست آمده است. از این روست که به خورشت که نان را نرم می کند و نیز به اسب ناتوان در سواری و دوست همراه و نرم و لطیف، ملق می گویند. در قرآن از کشتن فرزند به سبب املاق (انعام، آیه 151) و یا خشیت املاق (اسراء، آیه 31) برحذر داشته شده است. در حقیقت کسانی که از عهده مخارج و هزینه های معمولی بر می آیند ولی حریص هستند و می خواهند نانشان در روغن باشد و بر این باورند که «فرزند کم تر زندگی بهتر» هشدار می دهد که برای چرب و چیلی زندگی سقط جنین نکنند و فرزند خویش را نکشند. پس فقیری که دنبال چرب و چیلی زندگی است، فقیر متملق می گویند.

تکدی گری رفتاری نابهنجار

از نظر قرآن، حقوقی برای فقیران از همه اقسام آن است که باید از سوی جامعه مراعات شود.(ذاریات، آیه 19؛ معارج، آیات 24 و25) این حق تا زمانی که پرداخته نشده به شکل مشاع در اموال آدمی است. با پرداخت این حقوق است که حق تصرف مطلق برای آدمی ثابت می شود.

اما اگر واجبی به عنوان تکلیف شرعی بر عهده همگان است و باید آن را ادا کنند؛ چرا که در هر مالی چه اندک چه زیاد ، حقی معلوم برای سائلان و محرومان است؛ اما فقیران نیز باید آدابی را مراعات کنند؛ زیرا عدم مراعات این آداب موجب می شود تا نوعی رفتاری نابهنجار در جامعه شکل گیرد که همگان را اذیت می کند. این که در جامعه افرادی به عنوان متکدیان وجود داشته باشد و آن را به عنوان شغل قرار دهند، یک شیوه بسیار زشت و نابهنجار است که جامعه را از حالت سالم و طبیعی خارج می کند.

بدتر آن که برخی افرادی که به این شغل گرایش می یابند خود از وضعیت مالی خوبی برخوردار هستند یا پس از مدتی وضعیت آنان بهبود می یابد ولی حرص و آزمندی نمی گذارد تا دست از تکدی گری بردارند. بدتر از آن، کسانی هستند که دیگران را به کار می گیرند و خود از درآمد تکدی گری آنان سود می برند. نهادهای مردمی و دولتی باید با این پدیده به عنوان یک نابهنجاری اجتماعی برخورد کنند.

شناسایی شاغلان و جداسازی این افراد طماع و حریص از فقیران دیگر لازم و ضروری است. این شاغلان باید مهار و مدیریت شوند و در حد کفاف به نیازهای آنان رسیدگی شود. مهار و مدیریت این افراد شاغل در پیشه و حرفه تکدی گری موجب می شود تا امکان دسترسی به افراد فقیر و نیازمند فراهم آید و بستری سالم برای رفع فقرزدایی ایجاد شود.

در آیات قرآنی اجتناب از تكدّى را، سيره فقيران مؤمن و عفيف دانسته و آن را ستوده و تشویق کرده است.(بقره، آیه 273) از مردم نیز خواسته شده تا توجه و اهتمام خویش را مبذول این دسته از افراد عفیف کرده و اجازه ندهند تا متکدیان گستاخ و سمج اموال را به نفع خود مصادره کنند و امکان دسترسی اموال برای مومنان فقیر و عفیف فراهم نشود.

هر چند که عامل تکدی گری در آغاز برای بسیاری همان فقیر و نیازهای مادی است، ولی استمرار و تداوم این امر نه تنها موجب اختلال در توزیع ثروت و رسیدن حقوق به نیازمندان واقعی و محرومان می شود، بلکه به نابهنجاری اجتماعی دامن می زند و گاه حتی زمینه دلسردی مردم از پرداخت حقوق فقیران و نیازمندان واقعی فراهم می گردد؛ زیرا آگاهی از ثروت اندوزی متکدیان و وضعیت بسیار خوب آنان موجب می شود تا مردم حاضر نشوند کمکی به فقیران واقعی داشته باشند.

لزوم جداسازی سائلان و متکدیان

تکدی گری به عنوان شغل محسوب می شود و شما این افراد را می بینند که هر روز در جاهای مشخص و معلوم در حال تکدی گری هستند و فراتر از یک انسان شاغل در کارخانه یا باغ و بوستان و نیز کارمندان از درآمد روزانه برخوردارند. این افراد غیر سائلان نیازمندی هستند که تنها برای گذران زندگی روزمره به سبب معلولیت های جسمی و عقلی به درخواست کمک می کنند. لازم است تا سائلان از شاغلان جدا شوند و کمک ها مصروف سائلان شود نه شاغلان. اگر شاغلان را نادیده بگیریم حق نداریم سائلان را نادیده بگیریم.

البته در رفتار اجتماعی از سوی مردم لازم است تا هر دو گروه مورد طرد قرار نگیرند؛ زیرا سائلان مستمند، داراى شخصيّتى همچون ديگر انسانها است و فقر و ثروت هیچ گاه دلیلی بر تفاوت شخصیتی آنان نیست(ضحی، آیه 10)؛ چرا که معیار تفاوت تقوای الهی است که جز خداوند کسی از آن آگاه نیست(حجرات، آیه 13)؛ با این که باید شخصیت همگان حفظ و صیانت شود و با آنان برخوردی تند و خشن انجام نشود و طردی صورت نگیرد؛ ولی در عمل باید کمک شامل حال سائلان شود نه شاغلان. بر مدیریت اجتماعی جامعه است تا شاغلان را گردآوری کرده و از کسب درآمد از طریق تکدی منع شوند.

درمان تکدی گری

از آن جایی که عامل اصلی تکدی گری به عنوان شغل فقر و نداری است؛ باید از انفال و نیز درآمدهای مردمی بخشی برای این مهم در نظر گرفته شود تا گردش سالم اقتصادی در جامعه برقرار شده و همگان از ثروت و منابع اقتصادی و مواهب الهی بهره مند شوند.(حشر، آیات 7 تا 9)

هم چنین بر مردم است تا با کمک های اقتصادی خویش فقیر را یاری رسانند و حقوق مالی معلوم آنان را پرداخت نمایند. این گونه است که دست نیاز از سوی فقیران دیگر دراز نخواهد شد و زمینه برای ایجاد شغلی به عنوان تکدی گری فراهم نمی شود.

توجه دولتمردان و نهادهای مردمی و نیز خود مردم به فقیران عفیف موجب می شود تا کسی آبرو نگذارد و به تکدی گری رو نیاورد؛ زیرا اگر کم ترین نصیب به او برسد، او خود به خود میدان را خالی خواهد کرد؛ اما توجه و اهتمام به متکدیان موجب می شود تا این پدیده روز به روز گسترش و فراگیرتر شود و موجباتی نیز برای اذیت و آزار فراهم آید؛ چرا که این متکدیان شاغل نه تنها چهره شهر و اجتماع را مخدوش می سازنند و زشت می کنند بلکه موجب اذیت و آزار دیگران را با اصرار و پافشاری خود فراهم می آورند.

اصطلاح قرآنی ، تکدی گری همان فقیر الحافی است که با سماجت دور آدمی را می گیرد و خواهان کمک مالی می شود به طوری که اگر کمک کم باشد اعتراض می کند یا رفتاری زشت از خود بروز می دهد. این افراد ننگ و عار سرشان نمی شود و شخصیت افراد جامعه را با تعرض و تعریضات خویش مخدوش می کنند. از نظر قرآن تکدی گری در قالب الحافی امری زشت و ناپسند و از نظر فقهی مکروه است. در برخی از منابع آمده است: «الحاف در سؤال» يعنى اصرار [تكدّى] در درخواست كراهت دارد، زيرا خدا همين معنا را از فقراى عفيف نفى‌كرد. (احكام‌القرآن، جصاص، ج‌1، ص‌632)

به نظر می رسد که معترّ نیز گرفتار تکدی گری است؛ زیرا مرحوم طبرسى در فرق ميان «قانع» و «معتر» براساس يك قول مى‌نويسد: «قانع» به كسى گويند كه اگر چيزى به او بدهند قناعت مى‌كند و راضى و خشنود مى‌شود و اعتراض و ايراد و خشمى ندارد؛ امّا «معتر» كسى است كه به سراغ تو مى‌آيد و سؤال و تقاضا مى‌كند و اى بسا آنچه مى‌دهى راضى نشود و اعتراض كند. (مجمع‌البيان، ج‌7‌-‌8‌، ص‌137)

پس این رویه و رفتار نابهنجار فقیر الحافی و معتر می تواند چهره اجتماع را زشت نماید و آسیبی به دیگران برساند و عرض و آبروی مردم را در معرض خطر قرار دهد.

از نظر قرآن کسی که عزت نفس داشته باشد هرگز آبروی خویش را برای مال نمی گذارد، بلکه مال را برای آبروی خویش هزینه می کند. از این روست که فقیر عفیف هرگز از آبرو هزینه نمی کند، بلکه به گونه ای رفتار می کند که فقیر وی دیده نشود و تنها راه شناخت فقر او چهره و سیمای رنجور و زرد اوست.(بقره، آیه 273)

تملق گویی و چرب زبانی متکدیان جدید

چنان که گفته شد، نوعی از تکدی گری است که مخصوص افراد به ظاهر متشخص است. این افراد نیز دچار نوعی فقر شخصیتی هستند و برای کسب قدرت و ثروت و یا حفظ آن به تملق رو می آورند و با چرب زبانی بر آن هستند تا نیازهای دنیوی و مادی خود را تامین کنند.

اگر متکدیان انسان های دون مایه و پست از نظر اجتماعی هستند و در کوچه و برزن به شغل گدایی مشغول می شوند و در یوزگی می کنند(لغت نامه دهخدا، ذیل واژه تکدی) کسانی در جامعه هستند که با لباس و جامه شیک دنبال گدایی پاک و تمیز هستند و منابع را از مسیر درست خارج کرده و به سوی خود سوق می دهند.

چاپلوسی، حالتی است برخاسته از ضعف نفس و نوعی اسارت روحی انسان که برابر دیگر آدمیان برای جلب منافع و کسب امتیازهای مادی صورت می‌گیرد.

تعریف و تمجید بیش از حد و نیز ستایش افرادی‌ که شایستگی آن‌را ندارند و یا حداقل در این حد نیستند، تملق‌گویی است. تملق‌گویان افراد بی‌هنر و بی‌تلاش و ضعیف‌النفسی هستند که به‌خاطر حقارت شخصیتی و طمع‌ورزی، دور تملق دوستان جمع می‌شوند تا با چاپلوسی از موقعیت یا ثروت یا قدرت آن‌ها سوءاستفاده کنند.

تملق دوستان هم هرچند در مصدر کاری باشند یا دارای ثروتی و یا قدرتی، افراد حقیرالنفسی هستند که فاقد قدرت و تهذیب نفس واقعی می‌باشند و دوست دارند بیش از آن‌چه هستند و انجام می‌دهند به نظر آیند و مورد تمجید و تشویق دیگران واقع شوند.

تملق دوستان و تملق‌گویان مثل دو تیغه قیچی، افراد صالح و توانمند را به حاشیه‌ها می‌رانند و بهره‌دهی آنها را به مردم و اجتماع قطع می‌کنند.

پیشوایان اسلام نه تنها از چاپلوسی و ستایش نابه‌جا بی‌زار بودند، بلکه مدح آمیخته به تملق را نیز عیب اخلاقی می‌شمردند. آنان برابر رفتار و گفتار ذلت‌باری که با غرور و شرف انسانی مغایر بود، سکوت نمی‌کردند و اگر کسی مرتکب چنین عمل خلافی می‌شد، از او انتقاد می‌کردند.

خداوند متعال در آیه ۱۸۸ سوره آل‌عمران در رابطه با تملق و چاپلوسی فرموده است: «لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ البته گمان مبر کسانى‌که بدانچه کرده‏‌اند شادمانى مى‏‌کنند و دوست دارند به آن‌چه نکرده‌‏اند مورد ستایش قرار گیرند قطعاً گمان مبر که براى آنان نجاتى از عذاب است [که] عذابى دردناک خواهند داشت».

امام علی(ع) در بیان آسیب‌هایی که تملق و چاپلوسی برای فرد و جامعه به‌دنبال دارد، می‌فرماید: « كَثرَةُ الثَّناءِ مَلَقٌ ، يُحدِثُ الزَّهوَ و يُدني مِن الغِرّةِ ؛ بسیار ستایش کردن از افراد، چاپلوسی است که تکبر را سبب می‌شود و شخص را از عزت دور می‌سازد».(غرر الحكم ، شماره ۷۱۱۹ .)

گدایان یقه سفید با تملق برای خود کسب قدرت و ثروت می کنند و موجبات غرور و فریب تملق شنونده را فراهم آورده و او را از تواضع و فروتنی به سوی تکبر و خودپسندی و عجب سوق می دهند. متملقان از چرب زبانی خود برای افزایش قدرت و ثروت استفاده کرده و منابع را از مسیر درست و راست منحرف می کنند و تباه می سازنند.

بنابراین، مبارزه با تکدی گری شاغلان و تملق جویان یک مبارزه با مهم ترین نابهنجاری اجتماعی است؛ زیرا این رویه موجب می شود تا کمک ها در جایی خود هزینه نشود و منابع از مسیر درست خارج شود و عرصه بر فقیران عفیف و مردمان سالم تنگ و تنگ تر شود.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا