اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

توسل و شفاعت قرآنی و مشرکی

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

یکی از مهم ترین شبهات که علیه مکتب معرفتی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) مطرح می شود، مساله توسل و شفاعت است. همین مساله گاه دستاویزی برای تکفیری ها و وهابی ها بوده تا ضمن تخطئه مذهب اهل بیت(ع) که مفسران قرآن و حاملان وحی هستند، مجوزی برای قتل و کشتار مسلمانان به دست آورند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا مفهوم و معنای قرآنی توسل و شفاعت را تبیین نماید و تفاوت آن را با انواعی شرک آمیز آن بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

توقيفي بودن كميّت و كيفيت عبادت و دين در قرآن

پیش از آن که به مساله و موضوع شفاعت و توسل در قرآن پرداخته شود، نکته ای مهم و اساسی باید ذکر شود که تعیین کننده بسیاری از مواضع و فارق میان حق و باطل خواهد بود.

بر اساس آموزه های قرآنی دین و عبادت هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت امری است که تنها در دست خداست و کسی حق تشریع ندارد؛ بنابراین حتی اگر گاه به پیامبر(ص) به عنوان شارع اطلاق می شود، به عنوان آن است که ایشان جز سخن خدا نمی گوید و در مقام فنای فی الله است. از همین روست که خداوند پس از اثبات این نکته که : وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى ؛ و سخن از روی هوی و هوس نمی گويد نيست اين سخن جز آنچه بدو وحی می شود.(نجم، آیات 3 و 4) در جاهای دیگر قرآن از وجوب اطاعت پیامبر(ص) همانند اطاعت از خود سخن به میان می آورد و می فرماید: قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ؛ بگو : از خدا و رسولش فرمان ببريد پس اگر رويگردان شدند ، بدانند که او، کافران را دوست ندارد.(آل عمران، آیه 32) و یا در جایی دیگر می فرماید: وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ؛ از خدا و پیامبر(ص) اطاعت کنید تا شاید مورد رحمت قرار گیرید.(آل عمران، آیه 132) پس برهمین اساس است که قول پیامبر(ص) حجت است : وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ؛ هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت عقوبت است.(حشر، آیه 7) و یا همه زندگی پیامبر(ص) الگو و اسوه و سرمشق برای زندگی بشر قرار گرفته است: لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ؛ قطعاً براى شما در اقتدا به‏ رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند. (احزاب، ایه 21)

پس تشریع دین در دست خداست و پیامبر(ص) واسطه تشریع است. از همین رو، همه چیز می بایست از خداوند باشد و گرنه بدعت در دین خواهد بود و خداوند کم و زیاد کردن در دین را نمی پسندد و عاملان را دشمن داشته و آنان را مجازات می کند. از همین روست که تنها دین اسلام را که از آدم(ع) تا خاتم (ص) در قالب های مختلف به شکل شرایع و منهاج و روش ها و سبک های زندگی آمده را می پذیرد و هیچ چیز دیگری را نمی پذیرد.(آل عمران، آیات 19 و 85؛ مائده، آیات 3 و 48)

خداوند به صراحت در 52 سوره نحل از توفیقی بودن کمیت عبادت سخن می گوید و می فرماید: وَلَهُ مَا فِي الْسَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللّهِ تَتَّقُونَ ؛ و آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ اوست، و آيين پايدار و کامل نيز از آنِ اوست. پس آيا از غير خدا پروا داريد؟

در این آیه از صبغه كمّي عبادت سخن به میان آمده است و می گوید که همه دین از آن خداست و اوست که حق تشریع در این باره دارد؛ زیرا واژه «واصب» به معنای همه است؛ یعنی همه دين برای خداست.

خداوند همان طوری که در اين آيه به كميّت دین اشاره کرده و آن را از آن خود دانسته است؛ در آیه سوم زمر می فرماید:لِلّهِ الدِّينُ الْخالِصُ؛ دین خالص برای خداست. در این آیه نیز به كيفيت یعنی خلوص عبادت اشاره کرده و فرموده است که آن نیز به دست خدا و از آن اوست. پس در اجزا و شرايط عبادت که مرتبط به كميّت است با تعبير واصب می فرماید که يعني همه چیز از نظر کمیت عبادت به دست اوست چنان که خلوص و یکدستی عبادت نیز می باید برای خدا باشد. پس این که می گوید دين واصب برای خداست؛ يعني كل دين و مجموعه دين برای خداست و اين‌‌چنين نيست كه بخشي از آن را بشر اضافه كند و یا بخشي از آن را كم كند. پس کم و زیاد کردن دین در دست انسان نیست؛ زیرا دیگر آن دین واصب الهی نخواهد بود و از مصادیق بدعت خواهد بود.

خداوند بیان می کند که گروهی از مسلمانان از شرایع گذشته در هر دو مساله تصرف کرده اند. پس گاهی بدعت نموده و گاهی دیگر کتمان کرده اند؛ یعنی چیزی به دین افزوده اند یا حقیقتی از دین را کتمان کرده و کم نموده اند. (بقره، آیات 159 و 174؛ آل عمران، آیه 93) نساء، آیه 37 و آیات دیگر)

هم چنین گروهی از مشرکان این گونه بودند که هم با واصب بودن دين مخالفت كردند و هم با خالص بودن دين. مشرکان مانند برخی از اهل کتاب از پیش خود برخی از چیزها را حلال و برخی چیزها را حرام می کردند. خداوند به مشرکان می فرماید: مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلاَ سَآئِبَةٍ وَلاَ وَصِيلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلَـكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ ؛ خدا [چيزهاى ممنوعى از قبيل:] بحيره و سائبه و وصيله و حام قرار نداده است. ولى كسانى كه كفر ورزيدند، بر خدا دروغ مى‏بندند و بيشترشان تعقّل نمى‏كنند. (مائده، آیه 103) «بحيره» شتري بود كه پنج شكم زاييده و آخرين آن‏ها نر بود. اين شتر را آزاد مي‏كردند و سوار شدن بر آن و هر نوع بهره‏برداري ديگر از آن را براي خود، حرام مي‏دانستند. «سائبه»، شتري كه با نذر براي بت‏ها آزاد مي‏كردند و استفاده از آن را براي خود ممنوع مي‏ساختند و تنها استفاده آن براي بت‏ها (و مسؤلان آنها) آزاد بود. «وصيلة»، گوسفندي كه 7 برّه مي‏زاييد و آخرين آنها نر بود. آن را نيز براي بت‏ها قرار مي‏دادند. «حام» به شتري مي‏گفتند كه از لقاح او ده شتر ديگر به وجود آيد و يا به شتري كه نتيجه خود را نيز لقاح نمايد اين شتر را نيز آزاد مي‏گذاشتند.(المیزان، ذیل آیه و تفاسیر دیگر)

پس برخی از اهل کتاب و هم چنین مشرکان حجاز در دوره جاهلیت بعضي از قسمتهاي دين را قبول كردند و بعضي از قسمتهاي دين را نزد خودشان تشريح كردند. چنین روشی با اصل قرآنی تشریع همه و مجموعه دین از سوی خدا یعنی با اصل «واصباً» هماهنگ نیست. از همین روست که آنان را توبیخ و وعده عذاب می دهد.

بر همین اساس می بایست هم از نظر کمیت دین و همه از نظر کیفیت آن را از خداوند گرفت و جایز نیست که در هیچ موردی تصرفی انجام شود. از آن جایی که پیامبر(ص) مفسر و مبین دین است در جزئیات باید به آن حضرت (ص) مراجعه کرد تا چگونگی انجام روزه، نماز، زکات، خمس، حج، جهاد و مانند آن را گرفت. این گونه است که سنت و سیره پیامبر(ص) و قول و فعل و تقریر آن حضرت(ص) حجت می شود، و از آن جایی که این مسئولیت از سوی خداوند به امامان معصوم(ص) پس از پیامبر می رسد(مائده، آیه 3 و آیات دیگر) آنان نیز به عنوان مفسران و مبین قرآن و بیانگر احکام الهی سخن و فعل و تقریرشان حجت می شود.

توسل و شفاعت دو اصل قرآنی

بر اساس آموزه های قرآنی، توسل و شفاعت از اصول قرآن و احکام اسلامی است که باید آن را پذیرفت. پس منکر آن در حقیقت با واصب بودن دین الهی مخالفت می کند.

البته باید توجه داشت که توسل و شفاعتی که در قرآن آمده است، با اصل توحید سازگار بوده و هیچ تنافی و تضاد و تقابلی با آن ندارد.

توسّل از باب تفعل است. این واژه از کلمه عربی «وسيله»، به معناى تقرّب جستن به غير است.( لسان‌العرب، ج‌15، ص‌301، «وسل») توسل در قرآن به معنای وسيله قرار دادن ذوات مقدّس، اشخاص و بتها براى تقرّب به خدا و هم چنین تمسّك به اسما و صفات الهی در دعا يا استعانت به صبر، نماز و عمل صالح و مانند آن ها به کار رفته است.

اما باید توجه داشت که قرآن تنها نوعی از توسل را می پذیرد که با توحید سازگار و هماهنگ است و انواع دیگر توسل را مردود و باطل می داند. خداوند در آیات چندی از قرآن از جمله در آیه 64 سوره نساء و 35 سوره مائده نوعی از توسل را با توحید سازگار دانسته و مشروعیت آن را بیان کرده است.

پس توسل از نظر قرآن دارای دو نوع اصلی است: 1. حلال و مشروع؛ 2. حرام و نامشروع.

براساس آیاتی از قرآن از جمله آیه 37 سوره بقره توسّل به پیامبر(ص) اهل‌بيت(عليهم السلام) براى استغفار و توبه به درگاه خدا، امرى جايز و مشروع است؛ زیرا طبق آنچه در روايات آمده، مقصود از كلمات در آیه، همان پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) او هستند و توسّل به حقّ پيامبر(صلى الله عليه وآله)و اهل بیت(ع) موجب شده تا حضرت (ع) بتواند از مشکلات و عذاب های خوردن از میوه درخت ممنوع رهایی یابد و خداوند توبه اش را بپذیرد. (الدرّالمنثور، نوشته سیوطی از علمای اهل سنت؛ ج‌1، ص‌147؛ تفسير نورالثقلين، ج‌1، ص‌67‌-‌68‌، ح‌143‌-‌148)

بر اساس آیه 64 سوره نساء توسل به پیامبران برای آمرزش گناهان امری مشروع و مورد تاکید خداوند است. از آن جایی که آنان پس از مرگ در نزد خداوند نیز از ارج و قرب برخوردار هستند توسل به ارواح آنان نیز همانند زمان زنده بودن در دنیا نیز مشروع و جایز است.

از آیه 97 سوره یوسف به دست می آید که فرزندان یعقوب(ع) پس از گناه و خطای خویش به آن حضرت(ع) مراجعه کرده و با توسل خواهان استغفار برای خود از پیشگاه خداوند می شوند.

خداوند به صراحت در آیه 35 سوره مائده می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و به او توسل و تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

این وسایلی که انسان می بایست بدان به سوی خداوند تقرب جوید، شامل توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و اعمال صالحی چون نماز و روزه و قرآن و مانند آن هاست.

از آیاتی چون 61 و 64 سوره نساء و آیه 5 سوره منافقون این معنا به دست می آید که خداوند حتی منافقان را دعوت می کند تا با توسل به پیامبر(ص) خود را از مشکلات نفاق برهانند. اصولا توسل به پیامبر(ص) است که عذاب از امت برداشته شده است.

همان طوری که تقرب به وسایلی چون اهل بیت(ع) و نماز و روزه و اعمال عبادی صالح جزو اسباب توسل است، توسل به برخی چیزها جایز نیست و بلکه نامشروع است. خداوند توسّل به آلهه و بتها، جهت تقرّب به خداوند را نامشروع و حرام دانسته است.(اسراء، آیات 56 و 57؛ زمر، آیات 3 و 43)

اما شفاعت نیز بر دو نوع است: 1. شفاعت مشروع و جایز؛ 2. شفاعت نامشروع و حرام.

اصولا شفاعت، به معنای انضمام و پيوستن به ديگرى براى يارى رساندن به وى و درخواست كمك از او است. كاربرد آن بيشتر در مورد قرار گرفتن مقامى برتر و گرامى تر در كنار شخصى پايين تر است و كه شفاعت در قيامت از همين قبيل است.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 457، «شفع») شفاعت گاهى تكوينى است كه بر هر سببى در عالم اسباب اطلاق مى شود و گاهى تشريعى است كه به عالم ثواب و عقاب مربوط است و محلّ آن در آخرين موقف قيامت است، در اين جا است كه شفاعت كننده تقاضاى مغفرت شفاعت شونده را مى كند تا بدين وسيله وارد دوزخ نشود يا با شفاعت او بعضى از كسانى كه وارد دوزخ شده اند خارج شوند.( الميزان، ج 1، ص 173 – 174)

بر اساس آموزه های قرآنی هر کسی ماذون نیست که شفاعت کند، بلکه تنها کسانی از سوی خداوند استثنا شده اند تا شفاعت نمایند. خداوند در آیه 255 سوره بقره می فرماید: مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛ كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟

و یا در آیه 28 سوره انبیاء می فرماید: وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ؛ و جز براى كسى كه خدا رضايت دهد، شفاعت نمى‏كنند و خود از بيم او هراسانند.

پس از نظر قرآن هیچ کسی شفاعت نمی کند مگر آن کسی که ماذون و مرتضای الهی است. شکی نیست که این افراد جز پیامبران(هود، آیات 74 تا 76؛ آل عمران، آیه 159؛ انفال، آیه 33) ، فرشتگان(انبیاء، آیات 26 تا 28؛ نجم، آیه 26) ، اصحاب اعراف(اعراف، آیه 64)، و اولیای الهی و ذوات مطمئن نیستند که خداوند از آنان راضی است.(فجر، آیات 27 تا 30)

فرق توسل و شفاعت قرآنی و مشرکی

باید توجه داشت که تفاوت ماهوی میان توسل و شفاعت توحیدی و قرآنی با آن چه مشرکان می گویند و معتقد هستند، وجود دارد. در آموزه های قرآنی اصل توحید اصیل ترین و پررنگ ترین امر است. بنابراین هر آن چه با آن در تضاد و تقابل باشد نفی و کنار گذاشته می شود.

خداوند همه هستی را پر کرده و جایی را خالی نگذاشته است؛ چون که خداوند صمد است.(توحید، آیه 2) پس همان طوری که با هر موجودی است با انسان است: مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ؛ او با شماست هر جا باشید. با آن که دور است قریب است و با آن که باطن است ظاهر است.(حدید، آیات 1 تا 4؛ بقره، آیه 184)

بر اساس آموزه های قرآنی، خداوند همان طوری که کارها را بی واسطه انجام می دهد و یعنی با اراده و «کن فیکون» کار می کند(بقره، آیه 171)، هم چنین با وسائط و اسباب کار می کند. پس خداوند که حتی از خود انسان به خودش نزدیک تر است: «اقرب الينا من حبل الوريد»(ق، آیه 16) و حتی این نزدیکی به گونه ای است که حایل میان خود انسان و خودش می شود: أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ ؛ خداوند حائل میان مرد و قلبش است.(انفال، آیه 24) انسان نیز می تواند خواسته خودش را بی واسطه و با واسطه مطرح کند.

در دعاي نوراني امام سجاد(ع) در سحرهاي ماه مبارك رمضان که به نام «ابوحمزه ثمالي» است؛ آمده است:«بِغَيرِ شَفِيعٍ فَيَقضِي لِی حَاجَتي؛ بدون هیچ شفیع حاجت مرا برآور ساز» (مفاتیح الجنان)

یعنی همان طوری که مجوز داده اند که با توسل و شفاعت کارمان را پیش بریم بی واسطه نیز می شود و این گونه نیست که نتوان با خداوند بی واسطه سخن گفت.

اما کسانی که به شفاعت و توسل باطل و غیر مشروع معتقدند بر این باورند که نمی توان با خداوند ارتباط مستقیم داشت و هم چنین معتقدند که این کسانی که به عنوان شفیع مطرح می شوند خودشان دارای استقلال هستند.

پس يك تفاوت جوهري میان شفاعتي كه قرآن اثبات می کند و اماميه آن را مي‌گويد با شفاعتي كه مشرکان می گویند وجود دارد. آن چیزی که قرآن نمی پذیرد و وهّابيت و تکفیری ها نیز مدعی هستند که آن را قبول ندارند، همین شفاعت استقلالی است. در حالی که شفاعتی که قرآن می گوید و می پذیرد و شیعه آن را باور دارد، همان شفاعتی است که پیش از این گفته شده است و خداوند آن را در آیاتی به عنوان « لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی» تایید کرده است.

پس تفاوت ماهوی میان توسل و شفاعت قرآنی و شیعی با آن چه تكفيري و سلفي رد می کنند وجود دارد؛ زیرا این نوع از اقسام توسل و شفاعت شفاعت شرک آمیز نیست بلکه شفاعت و تسول قرانی و توحیدی است و آن چه مشرکان مکه یا ادیان دیگر مبتلا به آن بوده اند آن نیست. قرآن و عترت(ع) مي‌گويد: ارتباط با خداوند بدون شفاعت و توسل ممكن است، اما تكميل و تتميم فیوضات الهی به توسل و شفاعت است.

قران و شیعه می گوید : هیچ کس بدون اذن الهی نمی تواند شفیع باشد:مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ(بقره، آیه 255) بلکه تعيين شفيع و تعيين «مشفوعٌ له» به عهده «مشفوعٌ عنده» است؛ يعني خداست که می تواند معلوم کند، چه كسي حق شفاعت دارد و چه کسی ندارد. این همان چیزی است که در آیه 28 سوره انبیاء خداوند بر آن تاکید کرده و فرموده است: « لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی؛ شفاعت نمی کند مگر کسی که خداوند از او راضی است».

پس كسي كه ديني ندارد يا دين خداپسندانه ای ندارد، از نظر خداوند «مشفوع له» نيست و از شفاعت طرفي نمي‌بندد؛ چرا که شفيع بايد بإذن الله و ماذون از سوی او باشد؛ یعنی آن كه «مشفوع له» است، بايد بإذن الله باشد. پس مشرکانی که خودشان اشخاص و بتان و یا چیزهایی را شفيع درست كردند، به اعتبار این که خودشان و بدون اذن الهی مشفوع له درست كردند یعنی اذني در كار نبود ، این می شود از مصادیق افترا بر خداوند که در آیه 52 سوره یونس رد شده و خداوند فرموده است:آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَی اللّهِ تَفْتَرُونَ؛ آیا خداوند برای شما اذن داده یا آن که بر خداوند افترا می بندید.

بنابراین، تفاوت ماهوی میان توسل و شفاعت قرآنی و اهل بیتی با آن چه مشرکان می گفتند و اکنون به ظاهر تکفیری ها و داعشی ها و وهابی ها رد می کنند وجود دارد. همین عدم توجه به ماهیت دو نوع از شفاعت و توسل است که اتهاماتی را سبب شده و خون مسلمانان و بی گناهان را هدر می دهد. در حقیقت عدم فهم و درک توحید حقیقی از سوی داعشی ها و وهابی ها و تکفیری هاست که آنان را به جنایات سوق می دهد افزون بر این که آنان را عوامل موساد و سیا و دشمنان سوگند خورده اسلام از اهل استکبار و شیاطین کرده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا