اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاقتصادیحقوقیعرفانمعارف قرآنی

تعهدات انسان نسبت به عهد الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان با خدا عهدی بسته که پس از هبوط به زمین و سرگرم شدن به زندگی دنیوی، از آن غافل شده است. از آن جایی که هر کسی نسبت به عهد خویش مسئول است، انسان نیز نسبت به عهد الهی مسئول است. اما پرسش این است که محتوا و مفاد این عهد چیست؟ انسان در عهد الهی متعهد به چه چیز یا چیزهایی شده است؟ آیا غفلت می تواند عذری برای ترک عهد و عدم وفا به آن باشد؟ مسئولیت انسان نسبت به عهدی که با خدا بسته چیست؟ جزاء عمل یا ترک عمل نسبت به عهد الهی چیست؟ نویسنده در این مطلب بر آن است تا به این پرسش ها پاسخ دهد.

فرق عقد و عهد

عقد به معنای گره زدن دو چیز به هم است. بنابراین، عقد هماره دو سویه دارد. از عقد به قرارداد تعبیر می شود. از این رو، به قراردادهایی چون خرید و فروش چیزی، یا نکاح و ازدواج دو کس، عقد گفته می شود. در عقد توافق و رضایت طرفین شرط است. وقتی عقدی بسته می شود، چیزی رد و بدل می شود یا تملیک و تملک رخ می دهد. گندم و جویی در ازای پولی جا به جا می شود، یا زن «بُضع» خویش را در اختیار شوهر قرار می دهد، و در مقابل مهریه یا اجری را در عقد دایم یا موقت می ستاند و نیز انفاق مالی و امنیتی را به دست می آورد.

اما درعهد لازم نیست که توافق یا رضایت طرفین یا حتی طرفینی باشد؛ زیرا گاه شخص متعهد به انجام کاری می شود که بر او لازم نبود؛ بلکه شخص خود را ملزم می سازد تا ملتزم به کاری باشد؛ مانند این که عهد می بندد شبانه روز هفتاد بار استغفار کند یا هزار صلوات بفرستد.

البته ممکن است عهد دو سویه باشد و هر یک از دو طرف بر خود عهد بندد که اعمال و یا شرایطی را انجام یا صیانت کنند؛ مثلا عهد صلح برای رفع تخاصم یا عهد آتش بس موقت. پس هر یک از طرفین متعهد و متلزم می شود تا شرایط صلح و آتش بس را مراعات کند. بنابراین، اگر یکی از دو طرف عهد خلاف عمل کند، پیمان عهد بی اعتبار می شود.

هم چنین ممکن است یک طرف نسبت به دیگری متعهد شود، در حالی که طرف دیگری تعهدی نداشته باشد؛ به عنوان نمونه پسری متعهد تا کاری برای والدین انجام دهد. این تعهد نسبت به دیگری است، بی آن که مسئولیتی برای دیگری به دنبال داشته باشد. در صورت تخلف آن طرف دیگر می تواند بازخواست کند؛ چرا که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هر کسی مسئول عهد خویش است و باید پاسخگو باشد.

البته بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، وفای به عقود لازم و واجبی است که عقل و نقل کاشف از آن است؛ یعنی هم عقل فطری می گوید باید به عقدی که بسته می شود، به طور کامل وفا کرد، و هم نقل قرآنی می فرماید: اوفوا بالعقود؛ به همه عقودی که بسته می شود، به طور کامل وفا کنید.(مائده، آیه 2)

هم چنین انسان نسبت به عهدی که می بندد، می بایست عمل کند؛ زیرا از نظر قرآن، انسان نسبت به هر تعهدی که در قالب عهد و پیمان می بندد، باید وفا کند؛ چرا که نسبت به عهد خویش مسئول و پاسخگو است: اوفوا بالعهد. ان العهد کان مسئولا.(اسراء، آیه 34)

پس انسان همان طوری که در معاملات و عقود می بایست به طور کامل آن را انجام دهد و ملتزم و متعهد به آن است، هم چنین نسبت به عهود متعهد به انجام کامل در قالب وفاداری و مسئول و پاسخگو است. از نظر قرآن، وقتی انسان معامله می کند و چیزی را می فروشد می بایست در کیل و وزن به طور کامل وفاداری را به نمایش گذارد(اسراء، آیه 35) هم چنین نسبت به عهد نیز می بایست امر وفا و مسئول بودن را مد نظر قرار دهد؛ چرا که شیوه خیر و برتر همین است و این نیکوترین رفتاری است که انسان می بایست آن را انجام دهد.

محتوا و مفاد عهد الهی

از نظر آموزه های وحیانی عهدی در «الست» با انسان بسته شده است که به عنوان «عهد الست» معروف است.(اعراف، آیه 172) این عهد را خدا از همه بنی آدم زمانی گرفته که در «ظهور» بودند. ظهر به معنای پشت است و ظهور بنی آدم، جایگاهی است که فرزندان آدم به شکل «ذره» و «ذرات» خلقت یافته اند. اگر امروزی بخواهیم سخن بگوییم، چیزی شبیه «ژن» که خصوصیات را با خود دارد؛ اما نه ژن کلی بلکه ژن با خصوصیات جزیی؛ زیرا هر یک از فرزندان آدم که می بایست در زمین ظهور پیدا کنند و حضور یابند، در آن جا در آن عالم «ذرّ» یا همان «ذرات» ظهور داشتند. در آن حالت همه فرزندان آدم(ع) یعنی همه بشریتی که موجود خواهد شد، هم چون حضرت آدم(ع) از یک برنامه نرم افزاری برخوردار شدند که از آن به «فطرت» یاد می شود. در این برنامه نرم افزاری فطرت، همه چیزهایی که انسان به عنوان خلیفه الله نیاز دارد، تعبیه شده است. از جمله آنها هدفی که می بایست به سوی آن حرکت کنند و خلیفه الله شوند. ابزاری به عنوان عبودیت و بندگی خدا که طریقت هدایت به سوی آن هدف اصلی را تامین می کند؛ ابزارهای شناختی و گرایشی که حق و باطل، خیر و شر، تقوا و فجور و مانند آنها را به طور کامل شناسایی می کند و همان اندازه که نسبت به حق و خیر وتقوا شناخت می بخشد، نسبت به باطل و شر و فجور شناخت می بخشد. هم چنین ابزار فطری گرایشی که انسان را به طور فطری به حق و خیر و تقوا سوق می دهد و نسبت به باطل و شر و فجور باز می دارد. پس در این نرم افزاری که خالق انسان به عنوان «ربنا» در مقام پروردگاری در مقام قرار داده، هر چیزی که نیاز انسان به عنوان خلیفه است تعبیه و سرشته شده و به آن سوی هدایت فطری و تکوینی انجام شده است: ربنا الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی.(طه، آیه 50)

در حقیقت نفس انسان در حالت تسویه و اعتدال کاملی خلقی از همه آن چه نیاز شناختی و گرایشی است بهره مند است.(شمس، آیات 7 و 8)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، در روز الست، عهدی به نام عهد الست با انسان بسته و از انسان خواسته شده تا اموری را متعهد و ملتزم شود. هر چند که از آیات 172 و 173 سوره اعراف نمی توان تمام مفاد و محتوای کامل این عهد الهی را دانست؛ اما اشاره ای کلی نسبت به این محتوا شده است؛ زیرا خدا می فرماید: و اذ اخذ ربنک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهداهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین او تقولوا انما اشرک آباونا من قبل و کنا ذریه من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون؛ به یاد آر هنگامی که پروردگارت ازصلب بنی آدم نسل آن را پدید آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری گواهی می دهیم. این عهد را گرفتیم تا روز قیامت نگویید: ما ازاین امر بی خبر و غافل بودیم؛ یا نگویید: پدرمان پیش از ما مشرک بودند و ما فرزندان آنان بودیم  و به تقلید به گمراهی در آمدیم؛ زیرا هر کسی از عهد خود با خبر بود و بر اساس فطرت راه خویش را می توانست بجوید . پس نگوید: ما با را به خاطرآن چه باطل گرایان انجام دادند هلاک کنی.

از این آیات به دست می آید محتوای عهد الهی که در الست با همگان گرفته شده و در فطرت انسان قرار داده شده تا نتواند بهانه ای برای شرک بیاورد، مساله ربوبیت و پروردگار الهی است؛ زیرا بسیاری از مردم به سبب همین ربوبیت و پروردگاری به شرک رو آوردند و برای خدا شریک در ربوبیت گرفتند.

هیچ انسانی نمی تواند بهانه ای بیاورد؛ زیرا در فطرت هر انسانی هم شناخت و هم گرایش به حق مطلق یعنی خدای سبحان قرار داده شده است. پس هر کسی بر اساس برنامه نرم افزاری فطری می تواند شناخت نسبت به خدا به عنوان حق مطلق بیابد و به او گرایش یابد؛ پس جایی برای غفلت و بهانه ای برای شرک ورزی نسبت به ربوبیت خدا نیست؛ زیرا نرم افزار باطنی در کنار عهدی که در الست از همگان گرفته شده، در ذات هر کسی این معنا ظهور دارد که خدا شناس باشد؛ چرا که مراجعه به نفس خود شاهد و گواهی بر این است که تنها خدا ربوبیت هستی را دارد و اگر نفس انسان بر اساس فطرت باشد، آن نفس می تواند خدا را در ربوبیت بشناسد و بدان گرایش یابد.

البته اگر فطرت دفن و دسیسه شده و نرم افزار از کار افتاده یا تضعیف شده باشد، در آن صورت وارونگی رخ می دهد؛ زیرا مخلوقی که برای بندگی خدا آفریده شده(ذاریات، آیه 56)، به جای بندگی خدا به بندگی طاغوت رو می آورد و به جای ایمان و تقوای الهی به کفر و فجور گرایش می یابد.(شمس، آیات 7 تا 10) این گونه است که چنین بنده ای عهد الهی را فراموش می کند و دیگر ربوبیت خدا را کنار می گذارد و به شرک رو می آورد؛ زیرا گرفتار غفلت می شود و به تقلید پدران مشرک گام برمی دارد؛ در حالی که نفس الهی بر عهد خویش آگاه بوده و از آن غافل نیست و پروردگاری خدا را می بیند و خدا را معبود خویش قرار می دهد.

خدا در آیات دیگر برخی از مفاد عهد الهی را این گونه بیان می کند: الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم؛ آیا به سوی شما عهد نگرفتم ای بنی آدم که شیطان را مپرستید چون که دشمنی آشکار برای شماست و ان که مرا بپرستید این صراط مستقیم است.(یس، آیات 60 و 61) پس از دیگر مفاد عهدالهی عبادت خدا و ترک عبادت شیطان است.

واکنش های انسان نسبت به عهد الهی

از نظر قرآن، دو نوع واکنش نسبت به عهد الهی مطرح است؛ کسانی که به عهد التزام داشته و بر اساس مفاد آن عمل کردند؛ کسانی که به مخالفت با آن پرداختند وآن را نایده گرفتند.

خدا در قرآن بیان می کند همان طوری که باید نسبت به عهد وفا دار باشند می بایست خود را مسئول و پاسخگو نسبت به آن بدانند؛ چرا که این حکم شرعی الهی است که عقل و نقل آن را کشف می کند. خدا نیز به صراحت بارها از مردم خواسته است: بعهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون؛ به عهد خدا وفا کنید این وصیتی که بدان شما را سفارش می کند تا شاید متذکر شوید.(انعام، آیه 152)

از نظر قرآن یکی از صفات برجسته مومنان حفظ امانت و مراعات عهد و پیمان است؛ از همین روست که وارثون بهشت فردوس هستند.(مومنان، آیات 8 تا 10؛ معارج، آیه 32)

خدا در جایی دیگر نیز می فرماید: و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم؛ هر گاه عهدی با خدا بستید به آن وفا کنید.(نحل، آیه 91) از این آیه به دست می آید که تنها عهد الست نه بلکه هر عهدی دیگر را وفا کنید. پس اگر غیر از عهدی ازلی و الست اگر کسی با خدا عهدی بست می بایست به آن وفا کند و خود را در برابر آن مسئول بداند.

از نظر قرآن اولوا الالباب کسانی هستند که به عهد خدا وفا کرده و آن میثاق و پیمان را نمی شکنند.(رعد، آیات 19 و 20)

از نظر قرآن برخی از مردم عهد الهی را در برابر متاع قلیل و اندک دنیا فروختند و به تعهدات خویش عمل نکردند. آنان از همین دنیا بهره می برند ولی آخرت و بهشت را از دست می دهند.(آل عمران، آیه 77) در حالی که خدا به آنان هشدارهای لازم را داده که این گونه عمل نکنند؛ زیرا اگر به عهد خویش وفا کنند بهره ای بزرگ در نزد خدا خواهند داشت؛ ولی این افراد برای متاع و بهای اندک عهد شکستند و بی وفایی کردند.(نحل، آیه 95)

خدا به مردمان می گوید اگر هر کسی به عهد الهی عمل کرده و وفادار بماند، خدا نیز به عهدش وفا می کند و دنیا و آخرت آنان را تضمین می کند: اوفوا بعهدی اوف بعهدکم.(بقره، آیه 40)

از نظر قرآن وفای به عهد الهی نشانه تقوای الهی است و شخص را جزو متقین و بهره مند از سعادت می کند وبه فوز عظیم می رساند.(آل عمران، آیه 76؛ توبه، آیه 111) هم چنین وفا کنندگان به عهد خویش وقتی با هر کسی عهد بستند، جزو ابرار خواهند بود و از مقام ابرار و اصحاب یمین سود می برند؛ چنان که عنوان متقین را نیز خواهند داشت و از مقام متقین نیز سود می برند.(بقره، آیه 177)

باید توجه داشت که عهد الهی به دو دسته عهد کلی و عهد جزیی و تفصیلی تقسیم می شود. عهد کلی همان عهد الست است که درباره ربوبیت و بندگی خدا و اجتناب از بندگی غیر خدا و شرک ورزی است؛ و عهد جزیی  و تفصیلی که مومنان با ایمان خویش با خدا می بندند. از نظر قرآن، کسی که به اسلام و شرایع و پیامبران ایمان می آورد، در حقیقت با خدا عهدی بسته است که می بایست به آن وفا کند و چون کسانی نباشند که پارچه ای می بافند و بعد آن را از هم می شکافند و پنبه اش را می زنند.

البته برخی از افراد برخلاف تعهدات عمل می کنند و عهد شکنی دارند؛ چنان که یهودیان این گونه بودند. هم چنین برخی به دروغ می گویند: عهدی خاص با خدا دارند، یا خدا عهدی خاص با آنان دارد، در حالی که دروغ می گویند. از جمله این مصادیق ادعای دروغ یهودیان است که می گویند: خدا با عهد کرده تا قربانی شخص با آتش الهی سوخته نشود، به پیامبری او ایمان نیاورید.(آل عمران، آیه 183) در حالی که خدا با آنان چنین عهدی نبسته و آنان دروغ می گویند.(همان)

هم چنین برخی چون فرعونیان خواهان سوء استفاده از عهد هستند، چنان آنان از عهد با موسی(ع) بسته بودند برای رهایی از عذاب ها می خواستند سوء استفاده کنند.(اعراف، آیه 134) از این رو، در جایی دیگر خدا نقل می کند که آنان به حضرت موسی(ع) می گفتند: بر پایه عهدی که با تو کردیم، یعنی عهد بر این که اگر ایمان آوریم عذاب را بر می داری، پس برای ما بخوان تا عذاب از ما برداشته شود تا آن گاه ما هدایت پذیریم؛ اما هنگامی که عذاب برطرف می شد، عهد شکنی می کردند و ایمان نمی آورند و به اذیت و آزار ادامه می دادند.(زخرف، آیه 49 و50) آنان بدترین مردم در عهد شکنی و هنجارشکنی هستند؛ چرا که بارها و بارها عهد می بندند و عهد می شکنند و تقوایی ندارند.(انفال، آیات 54 تا 56)

از نظر قرآن اگر با مشرکان عهدی بسته شود بدانید که آنان عهد شکن هستند و اگر دستشان بر آید و غلبه ظاهری داشته باشند، هرگز دمی بر عهد نمی مانند؛ و آنان تا زمانی بر عهد هستند که در نقطه ضعف قرار دارند. پس اگر عهدی با آنان دارید آن را تا مدت زمان عهد حفظ کنید و به اتمام برسانید؛ زیرا این مصداق تقوای الهی است که فطرت بدان دعوت می کند و اسلام تایید.(توبه، آیه 4) اما هماره بدانید با مشرکان نمی توان عهد بست؛ زیرا پیمان شکن و عهد شکن هستند. چنان که مشرکان با پیامبر(ص) در نزد مسجد الحرام و کعبه عهد بستند ولی بر خلاف آن عمل کردند. بنابراین از نظر قرآن تا زمانی که آنان بر عهد خویش استقامت ورزند، می توان پای بند عهد بود و استقامت ورزید.(توبه، آیه 7) پس اگر آنان بر عهد نمانند با رهبران ایشان قتال کنید؛ زیرا هیچ چیز نیست تا آنان را بازدارد. در حقیقت نه فطرتی دارند که بازدارنده باشد نه دین و ترس از قیامت و مسئولیت و بازخواست.(توبه، آیه 12)

خدا در قرآن بیان می کند که اکثریت مردم بر هیچ عهدی نیستند؛ به ویژه عهد الست؛ زیرا بسیاری از آنان فاسق هستند و بر تقوای الهی نماندند؛ چرا که این افراد گرفتار تغییر درفطرت و تبدیل آن به طبیعت شده اند.(اعراف، آیات 101 و 102)

پس از نظر قرآن، یکی از علت های عهد شکنی انسان ها، تغییر در فطرت آنها است؛ زیرا فطرت است که انسان را موجودی عادل و صادق و امین و وفادار می سازد؛ تغییر فطرت عاملی برای هنجارشکنی می شود. از نظر قرآن فاسقان که تغییر فطرت داده اند کسانی هستند که عهد الهی را پس از میثاق می شکنند و امر الهی را به جای وصل، قطع می کنند.(بقره، آیات 26 و27؛ رعد، آیه 25) از این روست که جایگاه آنان دوزخ و لعنت خواهد بود.(همان) اصولا از نظر قرآن فاسقان هر گاه عهدی را ببندند آن را به کناری می نهند و برخلاف آن عمل می کنند.(بقره، آیات 99 و 100)

افراد منافقان به عنوان مصداقی از فاسقان این گونه هستند آنان نیز دنبال فتنه هستند و هر جا فتنه ای باشد داخل آن می شد و عهد الهی را می شکنند، در حالی که در برابر عهدالهی مسئول هستند.(احزاب، آیات 14 و 15)

برخی از اهل کتاب گمان می کنند که خدا عهدی بسته که فسق و فجوری کنند، خدا کاری به آنان ندارد؛ در حالی که خدا هیچ عهدی با کسی نبسته است؛ چرا که اگر عهدی بندد هرگز تخلف نمی کند.(بقره، آیه 80) پس هر کسی کاری زشت کرد چون بر خلاف عهدهای عام و خاص الهی است، می بایست مجازات شود.(بقره، آیه 81)

به هر حال خدا با کسی عهدی نبسته که هر کاری بکنند و خدا نادیده بگیرند.(مریم، آیات 78 و 87)

البته خدا با برخی از اولیای خاص خویش عهدی خاص بسته است؛ چنان که با پیامبران عهدی خاص بسته است که آنان کارهایی را انجام دهند و خدا مقاماتی خاص به ایشان دهد؛ چنان که عهد خدا با ابراهیم و اسماعیل در قرآن یکی از آنها است.(بقره، آیات 125 تا 130) البته عهد خاص الهی با برخی از اولیای الهی خاص آنان خواهد بود و اگر گستره ای  وسیع شود به هرکسی که ظالم باشد نمی رسد.(بقره، آیه 124)  از همین روست که عهد الهی با ابراهیم(ع) درباره امامت فرزندان و نوادگانش شامل مشرکان بت پرست نمی شود که زمانی را به شرک و بت پرستی گذرانده اند. آنان لیاقت خلافت و امامت را ندارند و نمی توانند مسئولیت های الهی در این سطح را به عهده گیرند؛ چرا که شرک ظلم عظیم است.(همان؛ لقمان، آیه 13)

از نظر قرآن همان طوری که غفلت یعنی سرگرم شدن به امور مهم یا غیر مهم و از دست رفتن اهم و مهم، عاملی برای ترک عهد و تخلف از آن است(اعراف، آیه 127)، هم چنین نسیان می تواند موجب شود تا بر خلاف عهد عمل شود؛ چنان که حضرت آدم(ع) گرفتار نسیان شد و به دام ابلیس افتاد و هبوط کرد.(طه، آیات 115 تا 123)

هم چنین به نظر می رسد که یکی از علت هایی که انسان گرفتار غفلت از عهد و عدم وفا و التزام نسبت به آن می شود، طولانی بودن زمانی است؛ چنان که حضرت موسی(ع) در بیان تعلیل تخلف یهود از عهد می فرماید: أفطال علیکم العهد.(طه، آیه 86)

در حقیقت اگر عهدی با کسی بسته ایم ، هرچند که طولانی شدن زمان برای تحقق عهد می تواند عذری باشد، ولی مومن متقی در دام نمی افتد و به این بهانه عهد شکنی نمی کند. پس اگر عهد ما با امام زمان(عج) در انتظار فرج طولانی شد نمی بایست به این عذر بهانه دست از انتظار برداریم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا