اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمناسبت ها

انگیزه های گرایشی مومن به خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

ضرب المثلی می گوید: «مردم به روی بازت به خانه ات می آیند، نه به در بازت.» در حقیقت این ضرب المثل، انگیزه گرایشی مردم به کسی را بیان می کند. بنابراین، می تواند همین نیز انگیزه گرایشی مردم به سوی خدا باشد که به درگاه خدا می روند و در پیشگاهش قرار می گیرند.

پرسش این نوشتار این است که مومنان چه چیزی در خدا می یابند که به سویش می روند؟ چه صفات و ویژگی هایی در خدا می یابند که انگیزه گرایش آنان می شود؟

صفات الهی، انگیزه گرایش مومنان

از نظر قرآن، این شناخت انسان به کسی است که شخص را به سوی کسی می کشد و جذب می کند. هر چه صفات کمالی در شخص فزون تر و برتر باشد، جاذبه ای قوی تر برای معاشرت فراهم می آورد. وقتی شما علامه طباطبایی را نشناسید، مانند آن دوچرخه سوار بی ادبی می کنید و یک «اوهو» هم نثارش می کنید، یا مانند آن سید در کوچه، همراهی چند طلبه با آیت الله بهجت را سد معبر و اذیت و آزار رهگذران دانسته و دشنام می دهد.

اصولا برخی از کسانی که به اذیت و آزار پیامبران می پرداختند، به سبب همین عدم شناخت جایگاه تفضلی آنان در نزد خدا است؛ زیرا آنان را «بشر»ی مثل خودشان می یافتند و ادعای آنان را در مقام پیامبری و رسالت به سخریه می گرفتند و آنان را مجنون و دیوانه ای می شمردند که تحت تاثیر جنیان قرار گرفته اند؛ در حالی که قضاوت درباره اشخاص نمی بایست براساس ظواهر باشد، بلکه می بایست افزون بر ظواهر به باطن نیز توجه داشت تا داوری و قضاوت صحیح و درست باشد. البته پیامبران وقتی از قدرت باطنی خویش که متصل به خدای غنی حمید بود و معجزاتی روشن و بصیرت بخش ارایه می دادند، آنان را ساحری می دانستند که جادو و سحر می کنند؛ زیرا بیش تری مردم بر اساس توانایی و قدرت عادی خویش، دیگران را محاسبه و قضاوت می کنند و توانایی شگرف نفس انسانی را یا نمی شناسد یا انکار می کنند. پس بسیاری از مردم، «وحی» را انکار می کنند و قدرت و توان الهی پیامبران را نمی پذیرند.

البته پیامبران نیز می پذیرند که آنان در اصل «بشر» بودن با دیگران یکسان هستند، اما ویژگی انحصاری آنان که تفضل الهی است، «وحی» و ارتباط با خدا از طریق سه گانه است. از این روست که خدا می فرماید: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ؛ بگو: جز این نیست که من بشری مثل شما هستم که به سوی من وحی می شود.(کهف، آیه 110)

هم چنین می فرماید: وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ ؛ و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد، جز از راه وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستاده‏ اى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد. آرى اوست بلندمرتبه سنجيده‏ كار.(شوری، آیه ۵۱) درباره پیامبر(ص) نیز می فرماید: وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا؛ وهمين گونه روحى از امر خودمان به سوى تو وحى كرديم.(شوری، آیه 52)

بنابراین، پیامبران با چنین جایگاهی اقدام به هدایت مردم به سوی صراط مستقیم عبودیت می کنند و مردم را برخوردار از نوری می سازند که آنان به عنایت الهی از آن برخوردار شده اند.

از نظر قرآن، وقتی کسی به این حقایق شناخت پیدا کرده و افزون بر معلوم به علوم حسی، از معلومات به علوم وحیانی ایمان می آورد که هیچ طریقی جز وحی برای آن نیست: وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ(بقره، آیه 151)، چنین شخصی نه تنها نسبت به پیامبران الهی ایمان می آورد و رفتارشان با آنان ویژه می شود و آنان را در جایگاه بلند رسالت و پیامبری نشانده و برتر از خویش می شمارند: وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ(انعام، آیه 86)، شناختی دیگری نسبت به خدا می یابند که آنان توصیف می کنند؛ زیرا توصیفات آنان در سطح علوم حسی نیست، بلکه در سطح علوم وحیانی بالا می رود که مقبول الهی است: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ؛ خدا منزه است از آنچه در وصف مى ‏آورند، به استثناى بندگان اخلاص شده و پاكدل خدا.(صافات، آیات159 و ۱۶۰)

بنابراین، خدایی که معصومان(ع) از پیامبران و امامان(ع) توصیف می کنند، همان خدایی است که از سوی خدا قبول شده است؛ اما دیگرانی که خدا را توصیف می کنند، توصیفی سرشار از عیب و نقص است که خدا آن را قبول نمی کند. از همین روست که خدا توصیفات دیگران را با عنوان «سبحان» انکار می کند و نمی پذیرد.(همان)

امام باقر(ع) نیز در این باره می فرماید: «کُلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ فی أَدَقِّ مَعَانیهِ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إِلَیْکُمْ وَلَعَلَّ النَّمْلَ الصِّغَارَ تَتَوَهَّمُ أَنَّ لِلهِ تَعَالَی زَبَانِیَتَیْنِ فَإنَّ ذَلِكَ کَمَالُـها وَأَنَّ عَدَمَهُما نُقْصَانٌ لِـمَنْ لَا یَتَّصِفُ بِهِمَا وَهَکَذَا حَالُ الْعُقَلَاءِ فیمَا یَصِفُونَ اللهَ تَعَالَی؛ هر آنچه که شما آن را در اوهام خودتان در دقیق‌ترین معانی‌اش بازشناسی می‌کنید، مخلوق و مصنوعی است مثل خودتان که به خودتان باز می‌گردد. چه‌بسا مورچه‌ ریز، خیال می‌کند که همانا برای خداوند متعال نیز دو تا شاخک است، چرا که شاخک‌داشتن کمال خودش است، و خیال می‌کند که شاخک‌ نداشتن نقصان برای آن چیز است ‌که شاخک ندارد. حالِ عقلاء نیز در توصیف خداوند متعال همین‌گونه است.»(بحار الانوار، ج‏66، ص۲۹۳)

صفات الهی عامل گرایشی مردم به خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن انسان وقتی نقص و عیب فقری و هویتی خویش را می ببیند، می یابد و می شناسد، و از سوی دیگر، وقتی غنای خدای حمید را می یابد و می شناسد، به خدا گرایش می یابد و از او به عنوان خاستگاه هر کمالی مراجعه می کند تا خود را از نقص و عیب برهاند.(فاطر، آیه 15) از همین رو، وقتی عزت می خواهد، از خدای عزیز صفت عزت را می خواهد؛ و از آن جایی که عزت الهی به مومنان می رسد، به ایمان گرایش می یابد تا این گونه به عزت حقیقی برسد.(منافقون، آیه 8)

از نظر قرآن، مومنانی دنبال صفات الهی هستند و می خواهند تا از آن صفات کمالی بهره مند شوند که جایگاه عبودیت خویش را به طور کامل و تمام می شناسند و جایگاه ذی الجلال و الاکرام خدا را نیز می شناسد و بدان گرایش دارند و سعی می کنند تا خود را «وجه ربک» قرار دارند که چیزی جز همان صفات کمالی الهی نیست.(الرحمن، آیات 27 و 78)

در دعاها و نیایش ماثور از معصومان(ع) به علل و چرایی و چگونگی گرایش های مومنان به خدا توجه داده شده است؛ به عنوان نمونه در زیارت امین الله که از امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) نقل شده ، به این امور توجه داده شده است؛ چنان که در آن آمده است: اللّٰهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتِينَ إِلَيْكَ والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرَّاغِبِينَ إِلَيْكَ شارِعَةٌ، وَأَعْلامَ الْقاصِدِينَ إِلَيْكَ واضِحَةٌ، وَأَفْئِدَةَ الْعارِفِينَ مِنْكَ فازِعَةٌ، وَأَصْواتَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ صاعِدَةٌ، وَأَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاكَ مُسْتَجابَةٌ، وَتَوْبَةَ مَنْ أَنابَ إِلَيْكَ مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَكَىٰ مِنْ خَوْفِكَ مَرْحُومَةٌ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِكَ مَوْجُودَةٌ ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِكَ مَبْذُولَةٌ وَعِداتِكَ لِعِبادِكَ مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَكَ مُقالَةٌ، وَأَعْمالَ الْعامِلِينَ لَدَيْكَ مَحْفُوظَةٌ، وَأَرْزاقَكَ إِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْكَ نازِلَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ إِلَيْهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِينَ مَغْفُورَةٌ، وَحَوائِجَ خَلْقِكَ عِنْدَكَ مَقْضِيَّةٌ، وَجَوائِزَ السَّائِلِينَ عِنْدَكَ مُوَفَّرَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِيدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوائِدَ الْمُسْتَطْعِمِينَ مُعَدَّةٌ، وَمَناهِلَ الظِّماءِ [لَدَيْكَ] مُتْرَعَةٌ ؛ خدایا دل‌های فروتنان، سرگردان به سوی توست و راه‌های مشتاقان به درگاهت نمایان است و نشانه‌های قاصدان کوی‌ات پیداست و دل‌های عارفان از تو هراسان است و صدای خوانندگان به سوی تو بلند است و درهای اجابت به رویشان گشوده و دعای آنکه با تو مناجات کرد مستجاب است و توبه‌ی کسی که به‌سوی تو بازگشت پذیرفته است و اشک کسی که از ترس تو گریه کرد مورد رحم است و فریادرسی برای کسی که از تو فریاد خواست آماده است و کمک برای کسی که از تو کمک خواست رایگان است، وعده‌هایت برای بندگانت وفا شده و لغزش آن‌که از تو پوزش خواست نادیده گرفته شده و اعمال عمل‌کنندگان نزد تو محفوظ است و روزی‌هایت از سوی تو به سوی مخلوقات فرود‌‌ آینده است و بهره‌های فزون به سویشان پیوسته است و گناهان آمرزش‌جویان آمرزیده است و حاجات مخلوقات نزد تو برآورده است و جایزه‌های خواستاران، پیش تو کامل شده است و بهره‌های افزون پیاپی است و سفره‌های خواهندگان طعام آماده و حوض‌های تشنگان لبریز است.(مفاتیح الجنان، زیارت امین الله)

در این دعا به خوبی و روشنی بیان شده که گرایش شدید مومنان به سبب تحقق اخبات، رغبت، قصد، معرفت، دعوت و مانند آنها است که جایگاه خویش و خدا را در فقر هویتی خویش و غنای حمید الهی را در جلال و اکرام او شناخته و برای رهایی از نقص و عیب و کسب تمامیت کمالی به سوی خدا گرایش یافته اند تا این گونه خود را متاله و خدایی ساخته و از عیب و نقص برهند و به جایگاه سبوح و قدوس برسند که خدا در آن جایگاه قرار دارد.

مومنان می دانند که درهای اجابت برای آنان گشوده است و اگر با خدا نجوا داشته باشند خدا پاسخ درخواست و نجوای ایشان را می دهد و اگر خطا و گناهی کرده و به درگاهش توبه کنند، خدا توبه ایشان را قبول کرده و اگر اشکی از ترس و خوف بر گونه هایشان روان شود، خدا به آنان رحم می آورد و اگر در طلب گشایش و باران رحمت کنند، خدا بر ایشان باران رحمت را نازل می کند و اگر یاری و معاونتی را بخواهند خدا معاون آنان می شود و اگر چیزی را بخواهند خدا به سرعت برای آنان فراهم می آورد و اگر لغزشی داشتند، از لغزش آنان می گذرد و معامله را فسخ می کند تا آنان به انتخابی جدید داشته باشند و اگر کاری کرده اند برایشان ذخیره می شود و هرگز عملی از آنان نادیده گرفته نمی شود و نه تنها خدا روزی قسمتی آنان را می دهد، بلکه اگر بیش تر بخواهند از فضل خویش می بخشد و اگر استغفار کرده باشند، از فواید و آثار استغفار از دفع و رفع بلا و مصیبت و جلب رحمت بهره مند می شوند و اگر حاجتی داشته باشند خدا آن حاجت ایشان را روا می دارد. پس هر چه از ریز و درشت بخواهند، خدا به ایشان می دهد و هیچ کم نمی گذارد؛ زیرا خزائن الهی را پایانی نیست. (منافقون، آیه 7؛ حجر، آیه 21)

با نگاهی به زیارت آل یاسین می توان دانست انسان می بایست نسبت به حقایق که از طریق وحی به دست آورده، اقرار داشته باشد. این اقرار در قلب و زبان و عمل می بایست خودش را نشان دهد. از جمله مهم ترین حقایق هستی می توان به کلمه نور الهی یعنی پیامبر(ص) و معصومان(ع) اشاره کرد که با توسل به آن می توان به خدا نزدیک شد و از او حاجت خواست. هم چنین اقرار به اموری چون حقانیت مرگ، نکیر و منکر، رستاخیز، پل صراط در قیامت، مرصاد، میزان، حشر، حساب، بهشت و دوزخ و مانند آنها از مهم ترین اموری است که در افکار و رفتار انسان تاثیر به سزایی دارد و مومنان را به سوی خدا می کشاند.

از نظر آموزه های وحیانی اسلام،  سعادت بشر در گرو و رهن اطاعت از معصومان(ع) و شقاوت در مخالفت ایشان است. هم چنین تولی نسبت به آنان و تبری از دشمنان چنان اصالت دارد که بدون آن ایمان تحقق نمی یابد؛ زیرا ایمان چیزی جز حب و بغض نیست که در راشدون تحقق می یابد.(حجرات، آیه 7) هم چنین از نظر اسلام، حق معیار هر چیزی است. این حق همان چیزی است که مورد رضایت معصومان(ع) است؛ چنان که باطل هر چیزی است که موجب سخط و خشم آنان می شود. هم چنین اگر در قرآن از عرف و معروف سخن به میان آمده که می بایست از آن پیروی کرد و دیگران را بدان امر کرد، همان چیزی است که آنان بدان امر می کنند؛ چنان که منکر نیز هر چیزی است که معصومان(ع) از آن نهی می کنند.

 به سخن دیگر، شناخت این حقایق هستی از یک سو، پذیرش و قبول جایگاه معصومان(ع) و توسل به آنان راهی است که انسان را به سعادت می رساند و از شقاوت رها می کند؛ زیرا رضایت الهی در گرو و رهن رضایت معصومان(ع) و اطاعت از امر و نهی آنان است. پس اگر کسی بخواهد در پیشگاه خدا راه یابد و حاجت روا شود، می بایست به معصومان(ع) توسل جوید.

بر اساس زیارت نامه ها از جمله زیارت آل یس ، حاجاتی که انسان می خواهد می بایست ارزشی باشد. این حاجت های ارزشی شامل پرشدن قلب از نور یقین، سینه از نور ایمان، فکر از نور نیات، عزم عمل از نور علم، قوت و توان از نور عمل، زبان از نور صداقت و  دین از نور بصیرت الهی و بینایی از نور ضوء حقیقت و شنوایی از نور حکمت و قلب از نور موالات نسبت به معصومان(ع) از عترت باشد.

انگیزه های سه گانه مسلمانان در گرایش به خدا

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انگیزه های عمومی مسلمانان برای گرایش به خدا شامل سه دسته اصلی خوف و طمع و محبت است؛ زیرا انسان وقتی به جلال و اکرام الهی می نگرد، سه حالت در دل  وقلب او تحقق می یابد که شامل ترس از دوزخ جلالی، طمع نسبت به بهشت اکرامی و نیز مقام رحمت الهی است که خدا را شایسته شکر و ستایش و سپاس می یابد و تنها عاشقانه و از روی محبت خدا را عبادت می کند. از این روست که مردمان به سه انگیزه دنبال دعا و نیایش می روند و پیشگاه خدا انابه می کنند: وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ.(اعراف، آیه 56)

امیرمومنان امام علی(ع) و امام حسین(ع) در این باره می فرماید: إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الاَحْرَارِ؛ گروهى خدا را از روى رغبت و ميل (به بهشت) پرستش كردند، اين عبادت تاجران است و عدّه اى از روى ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمت ها (و اين كه شايسته عبادت است) پرستيدند. اين عبادت آزادگان است»(تحف العقول، ص 250)

مولای متقیان امیرمومنان امام علی علیه السلام فرمود: الهی ما عبدتک خوفاً من نارک ولاطمعاً فی جنتک ولکن وجدّتک اهل للعبادة فعبدتک؛ خدای من تورا از ترس دوزخ و یا به طمع بهشت بندگی نمی کنم، بلکه تورا شایسته پرستش و بندگی یافته ام، از این جهت تورا می پرستم.( جامع السعاده ج 3، ص 115)

امام سجاد در مناجات هشتم از صحیفه سجادیه می فرماید: «فَأَنْتَ لاَ غَيْرُكَ مُرَادِي وَلَكَ لاَ لِسِوَاكَ سَهَرِي وَسُهَادِي وَلِقَاؤُكَ قُرَّةُ عَيْنِي وَوَصْلُكَ مُنَى نَفْسِي وَإِلَيْكَ شَوْقِي وَفِي مَحَبَّتِكَ وَلَهِي وَإِلَى هَوَاكَ صَبَابَتِي وَرِضَاكَ بُغْيَتِي… وَقُرْبُكَ غَايَةُ سُؤْلِي؛ تو مراد منى و غير تو مراد من نيست. شب زنده دارى و بيدارى ام فقط براى توست نه غير تو. ديدارت نور چشم من و وصل تو آرزوى من و به سوى تو شوق و اشتياق من است. در وادى محبت تو سرگشته و در هواى تو دل داده ام و خشنودى ات مقصد و مقصود من… و قرب تو منتهاى خواسته من است».

خدا در قرآن می فرماید: وَ الَّذِینَ یؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلی رَبِّهِمْ راجِعُونَ أُولئِک یسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ؛ کسانی که به آنان داده می شود هر چه که داده شده و قلوب آنان ترس شوقی دارد آنان به سوی پروردگارشان باز می گردد و در کارهای خیر سرعت می جویند و آنان دراین خیرات سابق هستند. (مومنون، آیات 60 و 61)

این صاحبان وجل که دارای قلب وجلة هستند عبارتند از این دسته از مومنان هستند: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُون؛ یعنی صرفاً مؤمنین کسانی هستند که چون نام خدا برده می شود قلوبشان به خوف شوق انگیز دچار می شود و چون آیات قرآن او تلاوت شود بر ایمانشان افزوده می شود و بر پروردگارشان توکل می کنند.(انفال، آیه 2)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا