اخلاقی - تربیتیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

انسان از خاك تا افلاك

samamosانسان موجودي مركب است ولي آنچه هويت انساني را معنا مي بخشد، بخش معنوي و روحاني اوست كه جايگاه خلافت الهي را به همين سبب كسب كرده است؛ زيرا خداوند پس از آنكه در كالبد خاكي انسان روح خويش را دميد و همه صفات خويش را در انسان با تعليم اسمايي به وديعت گذاشت، آنگاه بود كه فرمان سجده را صادر كرد و از همه ما سوي الله خواست تا بر انسان سجده كنند.

اما انسان خاكي براي رسيدن به اين مقام افلاكي و دست يافتن به خلافت خاص الهي مي بايست خود را با تعليم و تربيت، شايسته اين مقام سازد. نويسنده در اين مطلب بر آن است تا با استفاده از آموزه هاي وحياني اسلام، مسير وصول انسان را به اين مقام بيان دارد.

انسان تركيب شگفت هستي

انسان به سبب ويژگي هاي انحصاري خويش اشرف آفريده هاي الهي شد؛ زيرا آفريده اي است كه از پست ترين تا برترين عناصر هستي را با خود دارد؛ از اين رو مي توان گفت كه انسان، عصاره همه هستي است. اين ويژگي به انسان كمك مي كند تا همه هستي را به درستي در خود داشته و بتواند درك و فهم درستي از حقايق هستي داشته باشد؛ چرا كه همه هستي به شكل علم حضوري و شهودي در او گرد آمده است و از يك علم اجمالي شهودي نسبت به همه هستي برخوردار است.

در ادبيات و فرهنگ قرآني از اين دارندگي و علم شهودي، به تعليم كل اسمايي الهي از سوي خداوند تعبير شده است. (بقره، آيه 31)

خاصيت علم شهودي و حضوري برخلاف علم حصولي اين است كه كلمات و مفاهيم نيست، بلكه صورت حقايق است كه در اختيار انسان است؛ هرچند كه اين صورت كه در وجود و ذات انساني است، صورت اجمالي است كه نيازمند تبديل آن به شهود تفصيلي است كه بر اساس آموزه هاي قرآني از طريق عبوديت تحصيل مي شود.

موجودات ديگر هرچند كه در مقام عالي و برتر قرار دارند، ولي به سبب اينكه همه عناصر هستي را در خود ندارند نمي توانند از آن علم شهودي داشته باشند، اينجاست كه فرشتگان مقرب درگاه الهي هنگامي كه اسماي الهي بر ايشان عرضه مي شود از درك و فهم آن ناتوان مي مانند و از فقدان علم شهودي خود نسبت به آن سخن مي گويند. در اينجا انسان تنها صورت انبايي علومي را كه به شكل شهودي در اختيار دارد به فرشتگان خبر مي دهد و آنها را به داشته هاي خود آگاه مي سازد (بقره، آيات 31 تا 33)

در اين ميان، موجود ديگري كه همانند انسان از اراده و اختيار و در نتيجه تكليف برخوردار است، مدعي مقام خلافت الهي همانند فرشتگان مي شود، زيرا بر اين باور است كه همه هستي را او در يك شكل كاملتري در اختيار دارد؛ چرا كه اين موجود نيز از عنصر عصاره آتش مادي آفريده شده است كه از پاكي و صفاي خاصي برخوردار است؛ اما به سبب آنكه آتش جزو پست ترين عناصر هستي نيست، نمي تواند همان قابليت خاك و گل بدبو را داشته باشد، از اين رو اين موجود فاقد همه عناصر هستي است و برخي از صفات و كمالات هستي را نمي تواند دارا شود؛ اما حس رقابت و حسادت موجب مي شود كه مدعي مقام خلافت انساني گردد. (اعراف، آيه 12؛ ص، آيه 76 و آيات ديگر)

تركيب شگفت انسان كه از پست ترين عنصر هستي در كنار شريف ترين و برترين حقيقت هستي يعني روح الهي ساخته شده است به انسان اين امكان را بخشيده است تا حقايق هستي را در هر مرتبه اي هست دريابد و شايسته خلافت الهي شود تا بتواند در اين مقام، هر عنصر و موجودي آنگونه كه به كمال شايسته و بايسته خود برساند و در مقام پروردگاري الهي، ايشان را پرورش و تربيت و ربوبيت كند. (بقره، آيه 30؛ حجر، آيه 29؛ ص، آيه 72)

راه نيل به خلافت الهي

انساني كه خداوند چنين استعداد و آمادگي را به او بخشيده است، براي رسيدن به مقام خلافت الهي مي بايست نخست همه آن صفات الهي را كه در شكل اجمالي در او به وديعت گذاشته شده به فعليت رساند. از اين رو، نيازمند تلاش و مجاهدت بسيار است تا از پست ترين عنصر، خود را به بالاترين برساند و همه عوالم هستي و حقايق آن را به شكل تفصيل در خود داشته باشد. اين جهان كوچك كه انسان ناميده مي شود براي خلافت بر جهان بزرگ بيرون، نيازمند آن است كه خود، جهاني بزرگ شود و از آنجايي كه چنين استعداد و ظرفيتي را داراست پس مشكلي ندارد و تنها سعي و تلاش است كه با خدايي شدن، مي تواند آن را به دست آورد. اميرمومنان علي(ع) مي فرمايد: فعليكم بالجد و الاجتهاد و التاهب و الاستعداد و التزود في منزل الزاد؛ بر شما باد به تلاش و كوشش، آمادگي و آماده شدن و جمع آوري زاد و توشه آخرت در دوران زندگي. (نهج البلاغه، خطبه 230) چرا كه رسيدن به منزل حقيقي انسانيت تنها در اين فرصت كوتاه عمر، شدني است و دنيا تنهاترين بهترين جايي است انسان مي تواند خود را در آن براي ابديت بسازد و خدايي شده و خلافت الهي را به دست گيرد.

انسان در اين دنيا با بهره گيري از عقل و وحي كه راهنماي انسان براي رسيدن به مقامات الهي است مي تواند خدايي شود و خلافت ربوبي الهي را به عهده گيرد. دنيا و همه ماديات آن همانند كشتي است كه انسان بر آن سوار مي شود تا روح انساني بتواند خدايي شدن را تجربه كند و اين همان راه عبوديتي است كه علم شهودي اجمالي را به علم شهودي تفصيلي تبديل مي كند و حقايق اسمايي را به فعليت مي رساند. رهايي از ماده و دنيا همانند رهايي كشتي وجود انسان را از بند لنگرهاي عظيم شهوت يا كوه هاي زيردريايي است كه اجازه حركت از كشتي وجود انسان را سلب مي كند. اگر انسان از بند شهوت دنيا برهد و كشتي وجودش را بر درياي دنيا به حركت در آورد او را به منزل مقصود مي رساند.

انسان هر روز بايد درنگ كند و ببيند تا چه مقدار در درياي حقايق پيش رفته و از دام ماديات و شهوات رسته است؛ چون در اين دنيا هركسي كه به محاسبه نفس خود و بازسازي روح و روان خويش بپردازد سود مي برد و كسي از خودش غفلت كند زيانكار است و كسي كه عبرت بياموزد و از پايان كار ديگران اندرزهاي لازم را فرا گيرد به بصيرت و آگاهي رسيده است. (همان، حكمت 208)

اين راه هرچند كه از پر از سنگلاخ و سخت و دشوار است و حتي به نظر مي رسد كسي در آن گام ننهاده و پيش نرفته است، ولي اگر خوب بنگريم خواهيم ديد كه پيشواياني هستند كه پيشرو در اين راهند و از نور دانش ايشان مي توان راه يافت و با عفت و پاكدامني و تقوا در اين مسير به درستي پيش رفت. (همان، نامه 45)

البته تا جوان هستيم اين كار آسان تر و راه يابي ساده تر است؛ چرا كه قلب در اين زمان همانند زمين آماده براي بذرپاشي و كشت است و به سرعت جوانه هاي ايمان و علم شهودي در دل انسان رشد مي كند. (همان، نامه 31)

پيش از آنكه دل ها به عادت هاي نادرست و خواسته هاي شهواني بسيار، سخت و سنگ شود، مي بايست دل را به حقايق، ادب كرد و به تربيت آن شتاب كرد و پيش از آنكه عقل و فطرت سالم، اسير شهوات شود لازم است آموزش هاي ضروري را با استواري و جديت آموخت تا همانند درخت جواني پربار و پرثمر ظاهر شويم. (همان)

هركسي بايد خود عهده دار تربيت خود شود و به اصلاح روحيات خود بپردازد و نفس و جان خويش را از كشش ها و عادت هاي دروغين باز دارد. (همان حكمت 359) بنابراين، اميدواري به ديگران براي خودسازي، اميدي واهي است و انسان اگر بخواهد برهد خود بايد بجهد؛ چرا كه ارزش هر انساني به اندازه والايي همت اوست چنانكه راستي و صداقت هر كسي به ميزان جوانمردي و تعهد او و شجاعت او به اندازه زهد و بي اعتنايي اش به دنياست. (همان، حكمت 47) پس مي بايست خود بكوشد تا حقيقت وجودي خود را آشكار سازد و دانشي كه ميراث گرانبهاي الهي وديعت گذاشته در ذات اوست را به فعليت آورد و با ادب و تربيت درست، روح خويش را آرايش و زينت دهد و با فكر و انديشه درست خويش، راه هاي حق از باطل و خوب از بد را بازشناسد. (كنزالفوايد، ص 288) چرا كه انسان از عقلي برخوردار است كه او را ثروتمندترين موجودات هستي كرده است و از ميراث گران بهايي چون ادب برخوردار است كه او را در مسير تحول هاي كمال ياري مي دهد.

اگر انسان قد و منزلت خويش را بشناسد هرگز در دام هلاكت وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني گرفتار نخواهد شد و كسي كه قدر خويش نشناسد و در سفاهت و جهالت باقي بماند، جز بدبختي و شقاوت براي خويش سرنوشتي را رقم نخواهد زد. عقل انسان نخست فرماني كه مي دهد تقواي عقلاني از ظلم و بيداد و بي وفايي و دروغگويي و مانند آن است. اگر انسان از فرمان عقل و تقواي عقلاني اطاعت كند راه حقيقت را يافته است؛ چرا كه تقواي عقلاني رئيس اخلاقي است (نهج البلاغه، حكمت 410) و كسي كه رئيس آن را دارا باشد همه فضايل اخلاق ديگر را به خدمت درخواهد آورد. از اين رو امير مومنان علي(ع) تقوا را داروي همه بيماري هاي جان و روان آدمي مي شمارد (همان، خطبه 198) كه آدمي را از رذيلت هاي اخلاقي باز مي دارد و زشتي هاي دل و خلق و خوي آدمي را درمان مي كند.

عقل آدمي است كه او را به حلم مي كشاند و از ارتكاب زشتي ها باز مي دارد و ترديدهايي را كه وسوسه گران شيطاني ايجاد مي كنند، چون شمشير بران مي درد و پرده هاي تاريك جهالت را از برابر ديدگان قلب بر مي دارد. (همان، حكمت424)

عقل انساني است كه عيوب انساني ونابهنجاري ها را مي زدايد و زشتي را مي پوشاند و هواهاي سركش انساني را مي كشد.(همان)

همه جنود عقل از صبر و حلم و مانند آن چنان برجنود جهل مي تازد كه اجازه نمي دهد تا خلاف تقوا برود و جز صلاح و خير بجويد. پس با عقل در پي وحي مي رود و تعبد مبتني بر تعقل را پيشواي رفتار خود مي سازد و با عبوديت تعقلي، يقين شهودي را در خود مي يابد و حقايق اسمايي را به تفصيل در جان خود شهود مي كند. پس در مقام خلافت الهي قرار مي گيرد. (آل عمران، آيه 79)

كرامت انساني كه خداوند بدان خود را آفرين باد گفته و خود را احسن آفريدگان دانسته است، از آن روست كه انسان ها، متاله و رباني شوند و حقيقت خود را بشناسند وماموريت خلافت الهي را بدانند و آن را به دست گيرند و به مسئوليت خويش قيام كنند، كسي كه براي خود كرامتي قايل است به سادگي شهوات خويش را بنده خود مي سازد و از پيش رو برمي دارد. (نهج البلاغه، حكمت 449) و لباس حيا و عفت را بر جان خويش مي پوشاند و عيب و نقصي در جان او راه نمي يابد.

بنابراين، راه رسيدن به خدايي شدن، پيمودن طريقت عبوديت الهي به عقل و وحي است كه خداوند در هر انساني و براي هر انساني فراهم آورده است و استعداد و توان آن را به وي بخشيده است تا بتواند خدايي و رباني شود و در مقام خلافت الهي قرار گيرد و مسئوليت خود را به انجام رساند.

پس راه انسان خاكي براي فراز آمدن در آسمان افلاك خلافت الهي، راه عقل و وحي و عبوديت است كه از آن به صراط مستقيم و راه راست نيز ياد مي شود. باشد با بهره گيري از عقل و وحي و جهد و اجتهاد، اين مسير كمالي را بپيماييم و خود را براي ابديت به درستي بسازيم.

بسياري از مردم اين راه را مي دانند چون راهي فطري است و توان رفتن آن را نيز در خود مي يابند، ولي در اثر هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني به خود اجازه نمي دهند كه اين مسير حق را بپيمايند و آنچه را پيشوايان تجربه كرده اند خود نيز تجربه كنند. بدبخت تر آنكه برخي ها جنبه خاكي خود را مي بينند و از جنبه افلاكي خود غافل مي شوند و همه عمر خويش را به غفلت مي گذرانند و گامي براي تعالي روح و جان خويش برنمي دارند و تنها به خوردن و خوابيدن و ديگر شهوات و سرگرمي هاي رومره دنيايي بسنده مي كنند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا