اعتقادی - کلامیروان شناسیمعارف قرآنی

استرجاع، شعار مومنان در مصیبت

بسم الله الرحمن الرحیم

استرجاع در اصطلاح به معنای «انا لله و انا الیه راجعون» است. بنابراین وقتی مصیبتی به مومن می رسد، «قول» او استرجاع است؛ یعنی هم معتقد و باور و ایمان به این دارد که «از اویی به سوی او می رویم»، و هم این را در قالب شعار بیان می کند و بر زبان می راند تا دیگران نیز به این حقیقت متوجه شوند که صاحب مصیبت خود را «ملک طلق» خدا می داند و هر چه برای او اتفاق می افتد در ساختار مشیت حکیمانه الهی است که او را به سوی خدا رجوع می دهد. در حقیقت هر گاه انسان در دنیا گرفتار اشتغالات می شود، مصیبتی در می رسد که او را متوجه حقیقتی می کند که دنیا چیزی جز «گذرگاهی» به سوی آخرتی نیست که در آن «رجعت» و بازگشت به سوی خدا و لقاء الله اتفاق می افتد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، چنین نگاهی در مصیبت هایی سخت به انسان «صبر» می بخشد و از هر گونه جزع و فزع و کفرگویی و کفرگرایی باز می دارد و انسان را ضمن رهایی از غفلت و توجه بخشی به خدا و آخرت، به حرکت کمالی در صیرورت و شدن هایی به سوی «اویی» در قالب «صبغه الله» آماده می کند. بنابراین، هر مصیبتی در هر سطحی یک نوع هشدار، کمال آفرین، توجه بخش و حرکت آفرین در صیرورت و رهایی از غفلت است به شرط آن که انسان به حقیقت «استرجاع» در ساختار «از اویی به سوی اویی» ایمان داشته باشد.

البته از نظر قرآن، آن چه اهمیت دارد ساختار ملکیت الهی در همه ابعاد وجودی و هستی در دایره «از اویی به سوی اویی » است. بنابراین مفهوم استرجاع فقط سخن از «رجعت» نیست، بلکه مهم تر از آن همان «ملکیت طلق الهی» است که از آغاز تا انجام هر چیزی از جمله انسان را در بر می گیرد و خدا به عنوان الله «الصمد» همه چیز را پر کرده و جایی را فارغ و خالی و تهی نگذاشته است که جایی برای «غیر» باشد. این سخن در حقیقت ناظر به توحیدی است که در شعار «لا اله الا الله» به نوعی دیگر فریاد زده می شود. پس استرجاع به مفهوم و اصطلاح قرآنی، همان شعار توحید است که در قالب «تصریف الآیات» و «تضریب الامثال» به این شکل و قالب بیان شده است.

سنت مصیبت و ابتلاء و فتنه

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مشیت حکیمانه الهی بر این قرار گرفته تا در ساختار قانون و سنت الهی حاکم بر هستی به ویژه جان و جامعه و جهان، انسان ها گرفتار انواع ابتلائات و مصیبت ها قرار گیرند که شامل شرور و خیرات است؛ هر چند که شرور از نظر کمیت و کیفیت بیش تر است؛ از همین روست که غلبه در «فتنه» و کوره آتشین ابتلائات و مصیبت ها، بر شرور از نظر کمیت و کیفیت است؛ یعنی هم تعدد شرور بیش از خیراتی است که به انسان می رسد و هم کیفیت شروری که به انسان می رسد سخت تر و تلخ تر از خیراتی است که کام انسان را شیرین می کند. از همین روست که خدا در قرآن، از سنت فتنه به ابتلائاتی یاد می کند که «بالشر و الخیر» است.(انبیاء، آیه 35) پس این که انسان در فتنه مال و فرزند یا ثروت و قدرتی قرار گیرد، کم تر است تا گرفتار از دست رفتن نعمت باشد و شروری به انسان برسد. پس از نظر میزان کمی و کیفی شرور بیش تر از خیرات در ساختار سنت فتنه ابتلاء و مصیبت است.

شگفت این که واژگانی چون «مصیبت» یا «ذنب» در اصل ساختار معنایی و موضوعی آن، ناظر به هر چیزی است که به انسان از خوب و بد می رسد یا هر دنباله خوب و بدی است که برای هر کاری باشد. بنابراین، اصل این واژگان هرگز منفی نیست، بلکه می توان گفت که «خنثی» است؛ زیرا ممکن است مصیبت یعنی چیزی که به انسان می رسد خیر یا شرّ باشد که موجب فرحناکی یا حزن انسان می شود؛ از همین روست که در آیات 22 و 23 سوره حدید، از «اصاب» به همین معنا رسیدن مطلق سخن به میان آمده که می تواند خیر یا شری باشد.

هم چنین واژه «ذنب» به معنای «دم» و «دنباله» است که برای هر فعل و کاری است؛ خواه این دنباله و اثر خوب یا بد باشد.

البته از آن جایی که بسیاری از کارها دنباله های بدی را با خود به همراه دارد که به سبب برداشت منفی دیگران، یا فهم خطایی و ادراک اشتباه و مانند آنها ایجاد می شود، «ذنب» در خصوص دنباله های بد به کار می برند. پس هر «ذنبی» گناه نیست، از همین روست که «ذنب» در آیات نخست سوره فتح که به پیامبر(ص) نسبت داده شده هیچ ربطی به «اثم» و گناه ندارد.

هم چنین درباره واژه مصیبت باید گفت از آن جایی که بیش ترین مصیبت ها ناظر به شرور است، از همین جهت وقتی از مصیبت سخن به میان می آید،  به مصیبت های ناخوش و ناگوار متبادر می شود؛ زیرا این مصیبت های بد و ناخوش و ناگوار است که بیش ترین درخشش هم چون ماه شب بدر را دارد به طوری که اصولا مصیبت های خیر و خوش دیده نمی شود. بنابراین، در فهم واژگان مصییت و ذنب می بایست به «سیاق» جمله توجه داشت؛ هر چند که بیش ترین کاربرد نیز برای جنبه های منفی باشد. به این معنا که استعمال و کاربرد زیاد در معنای منفی نمی بایست راهزن شود، بلکه با تامل و درنگ در جمله مفهوم حقیقی استنباط و فهم شود.

به هر حال، از نظر قرآن، در ساختار فتنه های الهی که کوره های ساخت و پردازش انسان است، ابتلائات و مصیبت ها می تواند «شر یا خیر» باشد.(انبیاء، آیه 35؛ حدید، آیات 22 و 23) البته از نظر قرآن، بیش ترین حجم کمی و کیفی را در فتنه ها شرور به عهده می گیرد تا انسان را در آزمونی سخت قرار دهد و او را به چالش کشاند تا ظرفیت های خویش را بروز و ظهور دهد و اسماء حسنای سرشته در ذات را به فعلیت اسمی در خویش برساند و آنها را ملکات و مقومات شخصیت خویش سازد تا به عنوان مثلا علیم و قدیر و صبور و حلیم و مانند آنها در جایگاهی قرار گیرد که «صبغه الله» شده و به عنوان متاله و خدایی شده در مقام خلافت الهی قرار گیرد؛ زیرا بدون اسمی شدن صفات سرشته در ذات و نهاد انسان، هیچ کسی نمی تواند خلیفه الله شود؛ زیرا اگر آدم(ع) خلیفه الله شد، زمانی بود که به تعلیم الهی همه «اسماء الله» در او فعلیت یافته و ظهور اسمی یافته بود. در فرزندان او این تحقق با حرکت و سیر انسان در  صراط مستقیم عبودیت و عمل مطابق دین فطری اسلام است که عقل و نقل آن را کشف می کند و انسان با این حرکت و در فرآیند صیرورت خدایی و در مقام خلافت و مظهریت در ربوبیت و تصرفات تکوینی در قالب تسخیر قرار می گیرد.(بقره، آیات 30 و 31 و 138 ؛ روم، آیه 30؛ طه، آیه 50 و آیات دیگر)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، مصیبت هایی که انسان در ساختار فتنه ابتلایی به شرور با آن مواجه می شود شامل ترس، گرسنگی، نقص و کمبودهای مالی، نقص در نفس و روان مانند مرگ  فرزندان و نوادگان و عزیزان و مانند آنها است. از نظر قرآن این همان ابتلاء به شرور است.(بقره، آیه 155) پس هر گاه به یکی از این «مصیبت» ها گرفتار شود و به او چنین چیزی «اصابت» کند، واکنش او می تواند تعیین کننده باشد. در حقیقت واکنش انسان در برابر این گونه مصیبت ها و ابتلائات دردناک و شرور می تواند حال و آینده بلکه سرنوشت و تقدیر ابدی او را مشخص کند و او را در جایگاه سعادت یا شقاوت، بهشت یا دوزخ قرار دهد.(بقره، آیات 155 تا 157)

بیداری فطرت در مصیبت های ناگوار

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان دارای فطرت الهی است که به او توانایی ادراک حق و باطل و مصادیق آن ها را در کنار گرایش به حق و گریزش از باطل را می دهد. چنین ظرفیتی برای انسان از سوی خدا در مقام ربوبیت و پروردگاری ایجاد شده تا انسان همانند دیگر آفریده های الهی به کمال بایسته و شایسته اش برسد.(طه، آیه 50)

از نظر قرآن، چنین توانایی و استعداد فطری همان «هدایت فطری» است که به هر آفریده ای از جمله انسان داده شده است.(همان) بنابراین، هر انسانی در ذات خویش توانایی شناخت حق و باطل و گرایش به حق و گریزش از باطل را دارد. این همان حالت «استوا و اعتدال نفس»(شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7) است که حالت فطری هر انسانی است. البته انسان ها در محیط زمین که «مهبط» و محل هبوط است، در شرایطی قرار دارند که می بایست اعتدال و استوای نفس را صیانت کرده و اجازه «تغییر» ندهند تا «نفس» دفن و «دسیسه» شود و نورانیت فطری به پایین ترین سطح از «سوسو» زدن برسد؛ زیرا اگر چنین اتفاقی بیافتد دریچه فطرت بسته و قلب مختوم می شود؛ زیرا حالت استواء و اعتدال فطری از دست رفته و «طبایع» نادرست جایگزین حالت اعتدال فطری شده است.

به سخن دیگر، همان گونه حالت استوا و اعتدال در بدن همان حالت فطری است که اگر تغییر یابد به گرم یا سردی گرایش می یابد که طبیعت گفته می شود، هم چنین نفس در صورت خروج از حالت فطرت استوا و اعتدال، گرفتار «طبع» می شود که تغییر ناخوشی است.(شمس، آیات 7 تا 10؛ توبه، آیه 87؛ منافقون، آیه 3؛ بقره، آیه 7؛ رعد، آیه 11)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، فطرت هر انسانی در ذات خویش همه اسماء الهی را به شکل نور باطنی دارا است، از همین روست که نفس هر انسانی «شاهد» بر ربوبیت الهی است که تجلیات انوار صفات الهی است؛ اما وقتی انسان در مهبط زمین قرار می گیرد، عوامل زیستی در زمین و وسوسه های شیطانی، انسان را سرگرم اموری می کند که غفلت زا نسبت به ذات الهی و فطری خودش می شود. این گونه است که نفس انسان شاهد خدا نیست؛ زیرا اسمای الهی در آن دفن شده و نور آن دسیسه شده و بروز و ظهور ندارد.(اعراف، آیه 172؛ شمس، آیات 7 تا 10)

پس اگر نفس انسانی دفن و دسیسه شود و فطرت در لایه های زنگار گناه و فجور نهان شود، قدرت تفقه و تعقل از انسان سلب می شود(اعراف، آیه 179)؛ زیرا قلب که قوه ادارکی و گرایشی است، مختوم و مطبوع شده و گرفتار کوردلی گشته است.(حج، آیه 46)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وحی الهی به عنوان هدایت بیرونی به مدد هدایت فطری درونی باطنی آمده است تا آن چه را دفن و دسیسه شده با اثاره و شخم زدن بیرون کشد و به تعبیر امیرمومنان امام علی (ع) «لیثروا دفائن العقول؛ تا دفینه های عقول را با شخم زدن آشکار سازد.»

پس از نظر قرآن، یکی از راه های کمک رسانی به انسان برای بازگشت به فطرت و حالت استوا و اعتدال فطری همان وحی نقلی است که به هدایت فطری مدد می رساند و مکمل و مفصل اوست.(روم، آیه 30؛ بقره، آیات 2 و 3)

هم چنین مصیبت هایی که به انسان وارد می شود، نیز در همین ساختار می توان تحلیل و تبیین کرد؛ به این معنا که یکی از فلسفه ها و اهداف مصیبت های ابتلایی این است تا فطرت الهی انسان بیدار شده و از غفلتی که به سبب لهو و لعب دنیا بدان گرفتار آمده بیرون آید. غفلت به این معنا است که شخص چیزی را در برابر دارد ولی به سبب کم اهمیت دانستن یا بی اهمیت دانستن، متوجه و متلفت آن نیست؛ پس مصیبت او را متوجه و متلفت به امری می کند که در  برابرش است و آن مهم تر و با اهمیت تر از چیزی است که بدان سرگرم شده و لهو و لعب است. از همین روست که خدا مصیبت هایی که به شرور برای انسان اتفاق می افتد را به عنوان عامل و مایه بیداری و  بلکه تجلی فطرت توحیدی در انسان می داند.(بقره، آیات 155 و 156؛ قصص، آیه 47)

اصولا وقتی انسان در فتنه های بزرگی چون غرق شدن در دریا قرار گیرد که هیچ اسبابی برای نجات نمی یابد، به فطرت خویش مراجعه کرده و خدا را از ته دل می خواند و خدا به عنوان دعای مضطر مخلص به او نگاهی می کند و او را نجات می دهد.(یونس، آیه 22؛ عنکبوت، آیه 65؛ لقمان، آیه 32)

از نظر قرآن، چون انسان دارای فطرت خداجو به عنوان مطلق کمال است، وقتی در شرایطی قرار گیرد که اشتغالی به دنیا نداشته باشد، مانند شرایط فتنه مصیبت های سخت، به سوی خدا باز می گردد و در آن زمان است که به این حقیقت باز می گردد و آن را اقرار و اذعان می کند: انا لله و انا الیه راجعون. این گونه است که خدا نیز به او نگاه می کند و او را تحت ربوبیت خاص خویش می گیرد و رحمت می کند و نجات می بخشد. (بقره، آیات 155 و 156؛ قصص، آیه 47)

پس از نظر قرآن، این مصیبت های سخت و سنگین است که به عنوان ابزار غفلت زا عمل می کند و انسان را به سوی فطرت خویش باز می گرداند. از همین روست که خدا از فتنه های عظیم مصیبت بزرگ به عنوان عامل بیداری و ارجاع به فطرت یاد می کند.(همان)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اصولا نیازی نیست که انسان علم بسیاری داشته تا به حقیقت استرجاع برسد؛ زیرا این امر فطری هر بشری است. بنابراین، ناخواسته انسان به سوی خدا گرایش دارد و هر کسی را اگر به حال خویش رها کنید به سوی خدا می رود و او به متوسل می شود. البته از نظر قرآن، شناخت و معرفت عالمانه نسبت به خدا که ساختار خشیت را موجب می شود، خود می تواند در ایجاد استرجاع کامل کمک کند؛ زیرا اعتقاد به مشیت و تقدیرات الهی(توبه، آیات 50 و 51؛ حدید، آیه 22)، توجه به علم همه جانبه خدا به همه هستی (تغابن، آیه 11)، توجه به خالقیت و مالکیت خدا و بازگشت همه چیز به ملک او(بقره، آیه 156)، توجه به ولایت الهی که همه چیز را بر اساس محبت و رحمت به طور کامل تحت مراقبت دارد،(توبه، آیات 50 و 51) و این که باطن هر شری خیری در خود دارد و هر مصیبتی به یک معنا «حسنه ای» برای اوست(توبه، آیات 50 تا 52) می تواند به این استرجاع و اعتقاد به آن کمک کرده و صبر و آستانه تحمل انسان را چنان بالا برد که گویی هیچ مصیبتی وارد نشده است و هر چه بر او وارد آمده چیزی جز خیر و مصلحت او نیست که او را به کمال بایسته و شایسته اش می رساند که بهشت از جمله آنها است.(بقره، آیات 155 تا 156)

بر این اساس اگر چیزی از دست رفت، هرگز «حزین» و اندوهگین نمی شود، چنان که اگر به چیزی رسید او را گرفتار هیجان فرح نمی سازد تا نتواند مهار شادی خویش را در دست داشته باشد؛ زیرا هر چیزی را بر اساس مشیت حکیمانه ای الهی می داند که خدا در ملک خویش برای رسیدن و یا بخشیدن کمالی به مخلوقی انجام می دهد و هر چیزی که می رسد چیزی جز خیر و حسنه در باطن نیست هر چند که در ظاهر کراهت آمیز و ناخوشایند باشد.(حدید، آیات 22 و 23؛ بقره، آیه 216)

پس شعائر استرجاع که مومنان دارند، برخاسته از شعوری است که از فطرت آنان برخاسته و آنان را به مملوک بودن از یک سو و کمال یابی از سوی دیگر متوجه می کند و ایشان را هماره در سیر صیرورت کمالی یاری می رساند. چنین شعائر در هر مصیبتی که به انسان می رسد لازم است، حتی اگر مصیبت خیری باشد که نعمتی به او می دهند، پس در هر حال باید گفت: انا لله و انا الیه راجعون.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا