اعتقادی - کلامیروان شناسیفلسفیمعارف قرآنی

ارزش ظن و گمان از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، شناخت انسان نسبت به حقایق می تواند علمی، ظنی یا شکی باشد. به این معنا که انسان یا نسبت به امری معرفت صد در صد داشته باشد؛ یا معرفت و آگاهی او کم تر از آن، یا پنجاه پنجاه است.

از نظر قرآن، «لاعلم» نقیض «علم» است و انسان می بایست در موارد «لا علم» توقف داشته و دست به هیچ کاری نزند. این «لا علم» دارای مصادیقی است که شامل «ظن» و «شک» می شود؛ زیرا کسی که گرفتار ظن یا شک است، گرفتار «لاعلم» است؛ اما با این همه در برخی از موارد انسان تنها می تواند به «ظن» تکیه کند؛ زیرا ابزاری برای دست یابی به «علم» خواه حضوری خواه که انسان با ظن بی سطح بی نیازی نمی رسد و حق را نمی شناسد.

نویسنده در این مطلب  با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا ارزش ظن و گمان را از نظر قرآن تبیین کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

نگاه انتقادی قرآن به ظن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ظن به سبب آن که با علم فاصله دارد، به عنوان یک امری ارزشی دانسته نمی شود؛ زیرا با آن که ظن و شک واقعیتی در ساحت اندیشه است و انسان در شناخت نسبت به امور هماره با سه گانه علم و ظن و شک مواجه است؛ اما شک و ظن ارزشی ندارد. به این معنا که ظن «حجت شرعی» نیست و کسی نمی تواند بر اساس ظن عمل کند و بگوید بر اساس ظن تکلیف خویش را شناخته و بدان عمل کرده ام.

به سخن دیگر، ظن در ساحت اندیشه و معرفت به حقایق در چنان جایگاه ارزشی نیست که انسان بتواند با آن ادعا کند که به «دلیل» فلان اعتقاد را پذیرفته یا فلان عمل را انجام داده است؛ زیرا ظن نمی تواند دلیل معتبری باشد که بدان بتوان «عذر» شرعی در پیشگاه شارع و خدای سبحان داشت؛ زیرا خدا به صراحت می فرماید: ان الظن لا یغنی من الحق شیئا؛ همانا ظن چیزی از حق را بیان نمی کند و انسان را از حق بی نیاز نمی سازد.(نجم، آیه 28)

پس از نظر قرآن، ظن چون نمی تواند بازتابی از حقانیت باشد، نمی تواند انسان را به حق برساند و او را بی نیاز سازد، بلکه هم چنان اصل «لا علم» جاری است و شخص نمی تواند با ظن مدعی علم باشد. پس حکم کلی «لا تقف ما لیس لک به علم؛ بر چیزی که علمی نداری، وقوف و ایستادگی مکن(اسراء، آیه 36)، مقتضی این است که در هر جایی که علم نیست، نمی بایست براساس آن عمل کرد؛ چرا که تنها علم می تواند پایه اعتقادات و اعمال باشد. از همین روست که خدا می فرماید: و ما لهم به من علم؛ ان یتبعون الا الظن؛ و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا؛ برای آنان نسبت به آن هیچ علمی نیست؛ آنان فقط از ظن و گمان پیروی می کنند؛ در حالی که ظن برای دریافت حق هیچ سودی نمی دهد.(نجم، آیه 28)

بنابراین، از نظر قرآن، وقتی علم نباشد، یا ظن یا شک است. اما شک که هیچ اعتبار و ارزشی ندارد؛ اما ظن آن نیز نمی تواند مفید باشد؛ زیرا حق را نمی تواند نشان دهد تا انسان از آن پیروی کند؛ پس اگر کسی از ظن پیروی کند در حقیقت از غیر علم پیروی کرده که انسان را به حقیقی نمی رساند.

در حقیقت از نظر قرآن، چیزی می تواند ارزشی باشد که بتواند حق را بشناساند یا برساند؛ و از آن جایی که ظن چنین نیست، هیچ ارزشی ندارد.

البته از نظر قرآن، ظن از نظر کسانی که از آن پیروی و اتباع می کنند، علم است، در حالی که این میزان از علم، علم نیست؛ از همین روست که خدا می فرماید: ذلک مبلغهم من العلم، آنان نهایت بلوغ علم ایشان است.(نجم، آیه 30) پس از نظر آنان ظن علم است و نهایت علمی که آنان به آن دست می یابند، همین ظن است که هیچ اعتبار و ارزشی و حجتی ندارد.

از نظر خدا بسیاری از کافران که ضلالت بر هدایت بر گزیده اند جز از ظن پیروی نمی کنند؛ در حالی این هیچ ارزشی ندارد: و ما یتبع اکثرهم الا ظنا. ان الظن لایغنی من الحق شیئا.(یونس، آیه 36) بنابراین، عاقل نمی تواند از کسی پیروی و اتباع کند که او از ظن پیروی می کند: و ان تطع اکثر من فی الارض یضلوک عن سبیل الله؛ ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون؛ اگر از اکثریت روی زمین پیروی کنی آنان تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ چرا که آنان جز از ظن پیروی نمی کنند و جز این نیست که آنان تخرص و تخمین و حدس می زنند.(انعام، آیه 116)

در این آیه بیان می شود که آنان در امور یک بر اساس ظن عمل می کنند که نهایت بلوغ علمی آنان است یا آن که تخرص می زنند که آن نیز نوعی گمانه است. تخرص همان مشت نمونه خروار است که از آن به استقصاء ناقص یاد می شود؛ یعنی بدون آن همه را بررسی کرده باشند، تنها با نمونه گیری غیر انتخابی، جزء را بر کل حمل می کنند و می گویند که حکم همه همین حکم مشت است که برداشته ایم. پس مبانی آنان یک ظنی است تا حدسی و تخمینی که از آن به تخرص یاد می شود.

از نظر قرآن اگر این افراد علم داشتند آن را بیرون می آورند و بیان می کردند؛ اما آنان «ان تتبعون الا الظن و ان انتم الا تخرصون»(انعام، آیه 148؛ یونس، آیه 66) یعنی تنها تابع ظن و حدس و تخمین هستند. پس آنان در اعتقاد به شرک در ربوبیت تابع همین ظن و تخرص خویش هستند(یونس، آیه 66) و هیچ علم و دلیل علمی بر مدعای خویش ندارند(همان)؛ چرا که اگر دلیل علمی داشتند و آن را سلطان قرار داده و سلطه خویش را اعمال می کردند؛ پس آنان تابع ظن علمی و هواهای نفسانی هستند: ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس(نحم، آیه 23)، در حالی که ظن هیچ ارزشی ندارد و نمی تواند در جایگاه علم قرار گیرد و ارزش علمی بیابد.(نجم، آیه28)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ریشه بسیاری از اختلافات در مسائل اعتقادی و تاریخی و علمی و علمی، در همین پیروی از شک و ظن است؛ چنان که درداستان حضرت عیسی (ع) نیز همین شک و ظن است که مایه اختلاف شده است: و ان الذین اختلفوا فیه لفی شک منه؛ ما لهم به من علم الا اتباع الظن؛ و کسانی که در او اختلاف کردند هر آینه در شک از آن هستند و برای آنان علمی جز پیروی از ظن نیست.(نساء، آیه 175)

از نظر قرآن، انسان مومن می بایست در زندگی خویش از ظن اجتناب کند و اجازه ندهد تا بر اساس ظنون رفتار اجتماعی خویش را سامان دهد؛ زیرا برخی از مواردی که انسان نسبت به دیگری ظن دارد، از مصادیق گناه است: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از ظنون اجتناب کنید که برخی از ظن ها گناه است.(حجرات، آیه 12)

بدترین ظن آن است که انسان نسبت به خدا داشته باشد و گمان کند که خدا توجهی به آنان ندارد. البته ممکن است مومنان نیز گرفتار این ظنون شوند و به شدت نسبت به خدا در ظن قرار گیرند که آیا خدا در شرایط سخت به آنان کمک می کند یا نه؟ مومنان ممکن است در شرایط ابتلای شدید قرار گیرند تا اندازه و سطح ایمان خویش را در فتنه را نشان دهند؛ پس ظن به خدا امری ضد ارزشی است: تظنون بالله الظنونا.(احزاب، آیات 10 و 11)

خدا به این دسته از اهل اسلام و ایمان هشدار می دهد. آنانی که گمان می کنند که خدا آنان را در دنیا و آخرت نصرت نمی رساند و دنبال راه های دیگری برای هدف خویش می روند. این در حقیقت نوعی بدگمانی نسبت به خدا است، در حالی که خدا وعده حق داده تا مومنان را زمانی نصرت دهد که به نصرت دین می آیند.(حج، آیه 15)

از نظر قرآن، برخی از مومنان در شرایط سخت همانند شرایط جهاد نسبت به خدا «ظن غیر الحق» دارند که مصداقی از «ظن الجاهلی» است.(آل عمران، آیه 154) این ظن جاهلی یا غیر حق و باطل را می بایست ریشه رفتار نادرست آنان دانست؛ زیرا آنان با این ظن جاهلی نسبت به خدا و امدادهایش در شک و تردید می روند و حتی نسبت به حقانیت اسلام و راهی که انتخاب کرده اند، شک و تردید روا می دارند. این نشانه آن است که اعتقاد و ایمان در آنان رسوخ نکرده و تثبیت نشده است.(همان)

ظن و گمان بازدارنده و موثر از نظر قرآن

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ظن و گمان، از مصادیق علم نیست؛ اما یک بهره ای از علم دارد که در اصطلاح قرآنی از آن به «مبلغهم من العلم» تعبیر شده است.(نجم، آیه 30)

در حقیقت ظن از مصادیق جهل یا شک نیست، بلکه نوعی آگاهی و معرفت است که البته نمی توان صد در صد به آن اعتماد کرد و بر اساس آن عمل نمود؛ زیرا سلطه ای ندارد و نمی تواند حجت شرعی باشد و انسان را در برابر مواخذه و پرسش و سوال حفظ و صیانت کند؛ اما همین سطح از آگاهی و معرفت می توانند نوعی احتیاط را موجب شود.

به سخن دیگر، هر چند که ظن از مصادیق علم نیست و نمی توان براساس آن «وقوف»(اسراء، آیه 36) و ایستادگی یا پیروی کرد؛ اما اصولا انسان عاقل کسی است که وقتی ظن وجود دارد، بی اعتنا از آن بگذرد.

چنان که گفته شد، از نظر قرآن، باید از «کثیر من الظن» اجتناب کرد؛ پس نمی بایست مثلا بر اساس آن ظن، عقاید و اعمال خویش را ساماندهی کرد(حجرات، آیه 12)؛ اما همان طوری که برخی از ظنون حتی به مرتبه ای می رسد که می بایست آن را «اثم» دانست(همان) با این همه، برخی از ظنون نیز است که می بایست با احتیاط با آن برخورد کرد و آن را نادیده نگرفت و بی اعتنا از آن عبور نکرد؛ زیرا عقل فطری انسان حکم می کند که از برخی از احتمالات قوی که از آن به ظن یاد می شود، توجه واعتنا شود؛ از همین رو، وقتی به عاقلی خبری ظنی می رسد که جلوتر جاده خراب شده یا بسته است، حتی این شخص به سبب عدم وثاقت مخبر نسبت به خبر نخواهد اعتنا کند یا تغییر راه ندهد، اما این شخص دست کم با احتیاط راه می رود و سعی می کند به گونه ای عمل کند که اگر خطری باشد کم تر به او آسیب برسد. بر همین اساس، انسان عاقل وقتی خبری ظنی نسبت به آخرت به دست می آورد، احتیاط می کند و همه سرمایه اش را خرج دنیا نمی کند، بلکه احتمال می دهد آخرتی باشد، پس بخشی و لو اندک از سرمایه زندگی اش را برای آخرت نگه می دارد؛ زیرا اگر آخرتی باشد، ضرری نکرده و از زندگی دنیوی بهره برده است و اگر هم آخرتی باشد، ضرر نکرده، بلکه توشه ای برای آخرت اندوخته است.

خدا به کسانی که در زندگی شیوه های ظالمانه ای چون کم فروشی و گران فروشی را در پیش گرفته اند هشدار می دهد : الا یظن اولئک انهم معبوثون لیوم عظیم یوم یقوم الناس لرب العالمین؛ آیا آنان گمان نمی کنند آنان برای روز عظیم برانگیخته می شوند ؛ روزی که مردم در برابر رب العالمین قیام می کنند.(مطففین، آیات 4 تا 6)

پس از نظر قرآن همین میزان از آگاهی نسبت به آخرت در قالب ظن می تواند بازدارنده و موثر باشد تا انسان به احتمال پاسخگویی در قیامت(مطففین، آیه 7) رفتار اقتصادی درستی داشته باشد.

البته از نظر قرآن، بسیاری از مردم به درجه از علم و قطع و یقین نسبت به خدا و آخرت نرسیده اند، بلکه مبلغ آنان از علم و شناخت نسبت به خدا در سطح «ظن» است؛ اما همین ظن در مومنان موجب می شود تا آنان اهل خشوع باشند و از خشیت آخرت به نماز قیام کنند: انها لکبیره الا علی الخاشعین الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون؛ به راستی که نماز بزرگ و سنگین است، مگر بر خاشعین. همان کسانی که گمان می کنند، همانا آنان ملاقات کنندگان پروردگارشان هستند و به سوی پروردگارشان باز می گردند.(بقره، آیات 45 و 46)

هم چنین خدا در قرآن از یاران طالوت خبر می دهد که بر اساس همین ظن نیک به جنگ دشمنان رفته و برآنان غلبه کرده اند: قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله و الله مع الصابرین؛ کسانی که گمان می کنند آنان ملاقات کنندگان خدا چه بسا گروه اندکی بر گروه بزرگی به اذن الهی غلبه کرد و خدا با صابرین است.(بقره، آیه 249)

پس همین اندازه از ظن علمی می تواند موجب شود تا انسان احتیاط کند و رفتاری را در پیش گیرد که خاشعانه است؛ زیرا ممکن است آخرتی باشد که به ملاقات خدا بروند و به سوی او رجعت کنند و در آن جا باید پاسخگوی خدا باشند.

از نظر قرآن، همان طوری ظن به لقاء الله و آخرت و رجعت انسان موجب می شود تا انسان اهل خشوع یا صبر باشد و در میدان عمل بر اساس دین عمل کرده و استقامت و صبر ورزد، هم چنین ظن بر ملاقات خدا و حساب رسی می تواند بازدارنده باشد و انسان برخلاف شریعت عمل نکند و با دین و شریعت مخالفت نورزد و این گونه همین ظن می تواند انسان را به سعادت برساند.(حاقه، آیه 20)

بنابراین می توان گفت: همین ظن علمی است که انسانها را در دنیا به کارهایی وا می دارد که آخرت آنان را تضمین کرده و موجب خشنودی آنان در قیامت می شود.

از نظر قرآن، حتی پیامبران گاه در برخی از مسائل به علم و یقین نمی رسند، ولی بر اساس «ظن» معتبر می فهمند که خبری است و می بایست احتیاط کنند؛ چنان که حضرت داود(ع) با توجه به شواهد به این «ظن» رسید که مورد فتنه الهی قرار گرفته است. از این روست که استغفار کرد و به رکوع و اناب افتاد تا امرش اصلاح شود(ص، آیه 24)؛ چرا که از نظر قرآن، ظنی مفید و سازنده است که موجب احتیاط شود؛ چرا که عاقل اهل احتیاط است و گفته اند احتیاط شرط عقل است؛ اما اگر ظنی موجب شود تا انسان احتیاط را کنار بگذارد، چنین ظنی مفید نیست؛ زیرا خلاف عقل و عقلانیت است که قایل به احتیاط است. از همین رو، خدا به کسانی که بر اساس می خواهند احتیاط را کنار بگذارند و رفتاری خطرناک در پیش گیرند یا عقاید نادرستی را بپذیرند، هشدار می دهد و می گوید اگر علم ندارید و براساس ظنون می خواهید عمل کنید و امیدواری کاذب ایجاد کنید، از آن پرهیز کنید.

از نظر قرآن، ظن دست کم می بایست موجب احتیاط در افکار و رفتار انسان شود و او کاری نکند که خطر آفرین باشد؛ از همین روست که خدا به کافران هشدار می دهد و می گوید شمایی که به خدا افترا دروغ می زند ، درباره اصل قیامت چه گمان و ظنی دارید؟(یونس، ایه 60) یعنی اگر ظن وجود قیامت در شما بود، شما نمی بایست به خدا افترای دروغ می زدید. پس حتی بر اساس ظن به احتیاط رو نیاوردید و هم چنان افترای کذب می زنید.

هم چنین خدا می فرماید: چرا برخی این ظن باطل را دارند و می گویند و معتقدند خدا همه هستی را باطل آفریده است؟ چرا آنان چنین ظن باطلی را دارند که آنان را به سوی دوزخ می برد؟(ص، ایه 27)

در حقیقت خدا از این دسته افراد می پرسد: چرا آنان ظنی را پیروی نمی کنند که آنان را به سوی احتیاط سوق دهد و از باطل دور کند؟

از نظر قرآن، درست است که این افراد نسبت به قیامت گرفتار ظن هستند و هیچ یقین صد درصدی نسبت به وجود یا تحقق آخرت ندارند؛ اما آیا نسبت به آن ظن هم ندارند و احتمال قوی نمی دهند که چنین امری باشد؟ آیا همین ظن نمی بایست آنان را به احتیاط کشاند و آنان کاری را بر خلاف احتیاط و عقل سلیم نکنند؟ پس چرا از این ظن بهره ای نمی گیرند تا خود را نجات دهند؟(جاثیه، آیه 32)

از نظر قرآن، برخی از مردمان که در دنیا گرفتار ظنون بوده و بر اساس همان ظنون غیر مفید و غیر معتبر زندگی خود را سامان داده اند، وقتی در قیامت با عذاب های الهی مواجه می شوند و این ظن در آنان پدید می آید که در معرض عذابی کمرشکن قرار خواهند گرفت. جالب این است که خدا از آن «رویت» به ظن تعبیر می کند؛ زیرا آنان به «علم» نمی رسند؛ شاید از آن رو از آن به ظن تعبیر شده که هنوز امید به رحمت الهی و رهایی از دوزخ دارند؛ و شاید از آن باب است که آنان هرگز در هیچ چیزی در دنیا و آخرت به علم نمی رسند و حتی با رویت عذاب هم چنان در مقام ظن باقی مانده اند.(قیامت، آیات24 و 25)

پس از نظر قرآن، رویت هماره مساوق با علم نیست؛ یعنی این طوری که نیست که کسی که رویت و دیدن چیزی را داشته باشد، به علم نسبت به موضوعی برسد؛ یعنی رویت دوزخ و آتش آن هر چند موجب علم الیقین و عین الیقین نسبت به دوزخ و  حقانیت آن می شود(تکاثر، آیات 5 و 7)؛ اما به معنای حق الیقین نیست که شخص در آن قرار گیرد و با آن یکی شود تا به چنین یقینی برسد؛ بلکه ممکن است که رویت چیزی تنها موجب ظن به این شود که شرایطی برای اوست که سخت یا شیرین است. از همین رو، زمانی که مجرمان آتش دوزخ را می بینند در آن هنگام «ظن» دارند که در آن می افتند و راه گریزی از آن ندارند؛ در حقیقت از نظر قرآن، رویت آنان موجب علم به سقوط نمی شود؛ زیرا یا همان بیماری ظنی در دنیا را با خود دارند؛ چرا که ملکه وجودی آنان شده و در دنیا تنها تابع ظنون و هواهای نفس بودند؛ یا آن که دنبال رحمت الهی هستند و می گویند تا در آن نیافتادیم احتمال است که خدا ما را ببخشد.(کهف، آیه 53)

پس از نظر قرآن، افراد هنگامی که با مرگ یقینی مواجه می شوند باز رویت مرگ و دیدن آن موجب نمی شود تا به «علم» یا «یقین» برسند، بلکه هم چنان در مقام «ظن» قرار دارند(قیامت، آیات 26 تا 28)؛ چرا که ایشان یک عمر با ظنون زیستند و ظن ملکه وجودی آنان شده است و هماره به ظنون به عنوان حجت و ارزش نگریسته و به آن بها داده اند و بر اساس آن رفتارهای خلاف عقل و علم و احتیاط داشتند؛ بنابراین، پس از مرگ نیز همین ملکات را با خود دارند و مبتنی بر ظنون به اموری می نگرند که دیگر از حالت نظر گذشته و به رویت و دیدن رسیده است.(کهف، آیه 53) در حقیقت، از نظر قرآن، کافران و دشمنان اسلام و قرآن، در دنیا چنان مسرور زندگی می کنند که گویی هیچ اتفاقی در آینده یا آخرت نمی افتد؛ آنان بر پایه «ظن»، نه علم بر این باور و اعتقادند که هرگز حایر نشده و هرگز بازگشتی برای آنان نخواهد بود، پس گردش حیات دوباره به سراغ آنان نخواهد آمد تا دوباره زنده شوند و با مجازاتی برای افکار و اعمالش مواجه شوند؛ در حالی که چنین نیست و آنان بر انگیخته شده و حیات دوباره به سراغ ایشان می آید و آنان پس از بعثت مجازات می شوند.(انشقاق، آیات 13 تا 15)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همین زندگی مبتنی بر ظن همه ابعاد وجودی کافران و مشرکان را در بر گرفته است؛ چرا که بسیاری از مردمان درباره مقدار زمان زندگی در دنیا یا زندگی درعالم برزخ به مقام علم و یقین نمی رسند، بلکه هم چنان در این باره بر اساس «ظن» فکر و عمل می کنند و آگاهی و معرفت آنان نسبت به بقای در دنیا یا عالم برزخ مبتنی بر ظن است.(اسراء، آیه 52) از همین روست که ادعاها و دعوای آنان در این امور نیز مبتنی بر ظنون است که پایه علمی ندارد.

خدا در قرآن می فرماید انسان نمی بایست به ظاهر امور بسنده کرده و آن را ملاک قرار دهد؛ زیرا این ملاک قرار دادن به این معنا است که شخص براساس ظن در کاری وارد شود. بسیاری از مردم به سبب آن که شرایط ظاهری را مناسب می یابند ظن و گمان می کنند که بر هر کاری قادر هستند در حالی که نمی دانند که این خود کید و مکر الهی است؛ چرا که در کار وارد شدند می  فهمند که چنین نیست و آنان چنان که گمان می کردند، قادر بر چیزی نیستند.(یونس، آیه 24)

البته گاه شرایط ظاهری به گونه ای است که ممکن است در کاری موفق باشد یا به چیزی برسد، بر همین اساس برای خویش برنامه ریزی می کند. البته اگر این برنامه ریزی را قطعی نداند و بر اساس احتمالات انجام دهد مشکلی پیدا نمی کند(یوسف، آیه 42)؛ اما اگر آن را مبنای اصلی قرار دهد، ممکن است با شکست مواجه شود.

از نظر قرآن، انسان در امور اجتماعی اگر بر اساس ظنون عمل کند می بایست هماره «ظن الخیر» نسبت به یک دیگر داشته باشند؛ زیرا با «سوء الظن» و بدگمانی نمی توان در جامعه زیست؛ این ظن نیک و خیر نسبت به یک دیگر است که اعتماد را موجب می شود و ارتباط را سالم نگه می دارد.(نور، آیه 12)

بر اساس همین احتمال ظنی اگر همسران احساس کردند که ممکن است می توانند حدود الهی را اقامه کنند و زندگی سالمی را پیش گیرند می تواند به هم پس از طلاق مراجعت کنند؛ زیرا از نظر قرآن لازم نیست تا انسان نسبت به آینده چیزی یقین کند؛ زیرا چنین چیزی برای اکثریت مردم شدنی نیست تا نسبت به آینده یقین علمی داشته باشند، بلکه همین ظن و احتمال کنار آمدن با هم کفایت می کند که به سر زندگی بر گردند و با هم باقی بمانند.(بقره، آیه 230)

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، منافقان و مشرکان نسبت به خدا گرفتار «سوء الظن» هستند و همین امر موجب می شود تا گرفتار «دایره السوء» شوند و خدا هماره آنان را در بدی و زشتی قرار دهد.(فتح، آیه 6) این سوء الظن در شرایط سخت از جمله جهاد خودش را نشان می دهد و آنان نسبت به پیامبر و مومنان با سوء الظن بر خورد می کنند و همین سوء الظن موجب نابودی آنان می شود.(فتح، آیه 12)

انسان می بایست باور داشته باشد که خدا همه چیز را به علم حضوری و شهودی می داند و چون سمیع و بصیر است همه علم او چنین است؛ پس انسان نمی بایست گمان کند که خدا نمی داند(فصلت، آیه 22)؛ زیرا چنین ظنی نسبت به خدا موجب می شود که انسان سقوط کند و جزو زیانکاران شود(فصلت، آیه 23)، بلکه انسان وقتی بداند که خدا علمی دارد که علم رویت است(علق، آیه 14) و همه چیز را می بیند، آنگاه دیگر از این کارها نمی کند، بلکه احتیاط می ورزد؛ چرا که حتی ظن به خدای علیم و قدیر می تواند انسان را به توحید و اسلام و صراط مستقیم هدایت کند(صافات، آیه 87)؛ اما بسیاری از مردم با ظن نادرست و باطل خویش گمان می کنند که همه هستی فقط دنیا است و هرگز قیامت و بعثتی نخواهد بود(جن، آیه 7) از همین روست که بر خدا کذب می بندد؛ زیرا اگر به ظن مفید اکتفا کند، هرگز دنبال بی احتیاطی نمی رود و دروغی بر خدا نمی بندد و راه احتیاط را در پیش می گیرد.(جن، آیه 5)

همین مقدار از ظن موجب شد تا جنیان مومن بگویند که هیچ کس نمی تواند جلوی کار خدا را بگیرد و او را عاجز و ناتوان کند و یا از دست خدا فرار کند.(جن، آیه 12)

انسان گاه گمان می کند که در خانه یا قلعه در امنیت است یا کسی نمی تواند او را از آن جا امن و ایمن بیرون کند. البته ظاهر شرایط زیستی چنین چیزی را تحمیل می کند، اما دوست و دشمن باید بداند که دست خدا برتر است و ظن مومن یا کافر براساس ظاهر درست نیست(حشر، آیه 2)؛ زیرا خدا از راهی می دهد یا می گیرد که جزو محاسبات نیست. پس نمی بایست به ظاهر امر بسیار اعتماد و اطمینان کرد؛ زیرا هر جای که انسان احساس امنیت کرد از همان جا ضربه خورد.(همان؛ اعراف، آیات 98 و 99)

خدا به انسان ها هشدار می دهد که ابلیس نسبت به آینده هیچ علمی نداشته، بلکه بر اساس ظن اقدام کرد و تلاش نمود تا ظن خویش را تحقق بخشد و آن را علمی و یقینی کند؛ پس او بر اساس همان ظن اقدام کرد و خیلی ها را تابع خویش ساخت.(سباء، آیه 20) پس او توانست ظن خویش را صادق سازد و تصدیق بخشد.(همان) پس باید گفت که انسان از جایی ضربه خورد که احساس امنیت کرد و ندانست که شیطان می تواند از همان راه به سراغ او بیاید و او را نابود کند.

چنان که گفته شد از نظر قرآن، وقتی انسان نسبت به امری ظن داشته باشد، می بایست احتیاط کند؛ از همین روست که وقتی بنی اسرائیل گمان کرد که ممکن است عذاب الهی آنان را در بر گیرد، به امر دین چسبید تا خود را برهاند.(اعراف، آیه 171) بر همین اساس، هم چنین وقتی سه نفر از تخلف کنندگان جهاد به این گمان رسیدند که هیچ پناگاهی جز خدا ندارند، توبه کردند و به اصلاح امر خویش پرداختند.(توبه، آیه 118)

اصولا هر کسی خود را در مواقع خطر می یابد و گمان می کند که هلاکتش نزدیک است دست به دامن خدا می شود و نجات می یابد.(یونس، آیه 22) این یعنی وقتی انسان حتی نسبت به خدا ظن داشته باشد و امیدش به خدا باشد و ظن السوء نداشته باشد، خدا به حسن الظن به او نمی نگرد؛ چرا که انسان به حسن الظن به او امید بست و خدا امیدش را نا امید نمی کند.

بر همین اساس، پیامبران نیز وقتی از ایمان آوری مردمان مایوس شدند و گمان کردند که تکذیب می شوند درخواست نجات از خدا کرده و خدا آنان را یاری کرد.(یوسف، آیه 110)

در برابر وقتی مستکبران به ناحق تکبر کردند و گمان کردند که بازگشتی به سوی خدا نیست؛ در دام مکر الهی افتادند و خدا آنان را نابود کرد.(قصص، آیات 39 و 40)

دوزخیان نیز وقتی در می یابند که شریکانی آنان نیستند و کاری نمی توانند بکنند آن جا تازه به این ظن و گمان می رسند که دیگر راه گریزی ندارند.(فصلت، آیه 48) اما امید بستن به خدا در قیامت ممکن است فایده ای نداشته باشد؛ با این حال آنان در آن جا هنوز منتظر هستند و گمان می کنند که از رحمت واسعه الهی می توانند برخوردار شوند.

فرعون نسبت به خدای موسی علم نداشت، و بر این گمان بود که خدای موسی(ع) خدای محسوس است که در آسمان محسوس دنیا می زید، از همین روست که دنبال اثبات عدم وجودش با عدم وجدان بود؛ او بر این باور مبتنی بر ظن بود که موسی (ع) در ادعا و دعوای خویش دروغ می گوید؛ یعنی علم نداشت که دروغ می گوید، ولی با همان ظن به مخالفت می پردازد.(قصص، آیه 38؛ غافر، آیه 37) چنان که فرعون علم و یقین به سحر و مسحور شدن موسی نداشت و تنها بر اساس گمانه اتهام زنی می کند(اسراء، آیه 101)؛ حضرت موسی (ع) نیز می فرماید که گمان من این است که جزو نابود شدگانی هستی؛ زیرا قطع ندارد که خدا او را نابود کند؛ زیرا تا زمانی حکم قطعی الهی نیامده باشد، گمان نجات است.(اسراء، آیه 102)

البته این اختصاص به فرعون نداشت، بلکه اقوام دیگر در هنگام مخالفت با پیامبرانشان علم نسبت به کذب و صدق نداشتند و تنها بر اساس ظن این که دروغ می گویند، به مخالفت می پرداختند و پیامبرانشان را به سفاهت و بی خردی نسبت می دادند.(اعراف، آیه 66) آنان براین اعتقاد مبتنی بر ظن بودند که نمی توان بشری را به عنوان پیامبر پذیرفت و اگر ادعای پیامبری دارد دروغ می گوید. آنان هیچ علمی بر دروغ بودن نداشتند و صرفا بر اساس ظن به انکار می پراختند.(شعراء، آیه 186) به ویژه که توده های مستضعف به سوی پیامبران جلب می شدند و ایمان می آورند؛ و از آن جایی که این توده ها به ظاهر هیچ برتری و فضلیتی ندارند، نمی توانند شاهدی برحقانیت باشند؛ پس باید براساس ظن گفت که پیامبران دروغ و مومنان دروغ می گویند.(هود، آیه27)

بر اساس گزارش های قرآنی بسیاری از مردمان بر اساس همین بافته های دروغین بدون هیچ علمی حتی علم کتاب الله، آرزوهای بی پایه ای را ترویج می دهند و بدان اعتقاد می یابند که آنان را به دوزخ می برد.(بقره، آیه 78)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا