اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیسیاسیمعارف قرآنی

آرزوهای برباد رفته

بسم الله الرحمن الرحیم

بسیاری از مردم آرزوهای بی پایه و بینادی دارند که هرگز به آن دست نمی یابند؛ زیرا این آرزوها دور از دسترس است و شخص یا گروه به دلایلی ظرفیت و استعداد دست یابی به آن را ندارد یا مستحق آن نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، آمال و آرزوهای بی پایه یکی از عوامل مهم و اساسی «لهو» است که نه تنها انسان را به خود سرگرم کرده و از اهداف و آرمان ها دور می کند، بلکه همه استعدادها و ظرفیت ها و استحقاقات فرد را نیز تباه می کند که می توانست در سایه «رجا» و امید به آن برسد.

بر اساس آموزه های قرآن، دشمنان امت اسلام که دشمنان خدا و پیامبر مکرم و معظم اسلام (ص) نیز هستند، گرفتار چنین آمال و آرزوهایی در حق مومنان هستند که هماره آنان را به خود سرگرم کرده و ننگ و عار دنیوی و اخروی ابدی را برایشان رقم می زند؛ زیرا هماره به مکر خیر الماکرین، آرزوها و آمال بی پایه و اساس ایشان برباد می رود و تباه می شود ودر نهایت وغایت چیزی جز باد درو نمی کنند. در حقیقت کسی که «باد می کارد، باد درو می کند» که مصداق بارز و آشکار آن، همین دشمنان اسلام و مومنان هستند.

آرزوهای معقول و غیر معقول

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، انسان هماره به «رجا» و امید زندگی و کار می کند؛ زیرا مُحرّک اساسی در عمل انسان، چیزی جز امید دست یابی به چیزی است که بدان شوق و اشتیاق دارد؛ خواه این مطلوب، مادی باشد، خواه معنوی. اصولا انسان به انگیزه دست یابی به هدفی کاری را انجام می دهد تا جایی که اگر هدفی در کار نباشد، عمل و کاری نیز از انسان سر نمی زند.

در حقیقت انسان، نخست چیزی را به عنوان مطلوب مد نظر می گیرد. سپس ابعاد و آثار گوناگون آن را در قالب محاسبات بررسی می کند، و پس از تصدیق اراده خویش را جزم می کند تا بدان دست یابد. پس وارد میدان عمل می شود و تا دست یابی به نتیجه و هدف دست از کار نمی کشد.

البته هماره این گونه نیست که شناخت ابعاد و آثار و حتی محاسبات منطقی و معقول باشد؛ زیرا بسیاری از مردم چنین فرایندی را نمی پیماند، بلکه هم چون کودکان عمل می کنند؛ یعنی وقتی خواسته ای داشته باشند به هر قیمتی آن را می خواهند و به سمت وسویش می شتابند حتی اگر برای آنان خطر جانی داشته باشد.

از نظر قرآن، بسیاری از مردم رفتارهایشان بر اساس هواهای نفسانی و خواسته های آن است و دلهایشان را «هواء» پر کرده است تا جایی که گوش به هیچ انذار و هشداری نمی دهند؛ چرا که خواسته های نفسانی، چنان دل و فواد آنان را انباشته و چشم و گوش دلشان را پر کرده که جز خواسته نفسانی چیزی دیگر را نمی بینند و نمی شنوند و این گونه به کاری دست می زنند که موجبات شکست و سرافنکدگی آنان می شود.(ابراهیم، آیات 43 و 44)

اکثریت مردم نه براساس علم، بلکه بر اساس ظنون و احتمالات زندگی می کنند و معبود و خدایشان چیزی جز هواهای نفسانی نیست.(جاثیه، آیه 23؛ نجم، آیه 28) خواسته های نفسانی آنان نیز چیزی جز مادیات زندگی دنیوی نیست و نهایت علمی که نسبت به حقایق دارند، همین دانش حسی – تجربی است که نسبت به اشیاء مادی دنیوی دارند؛ و از عالم غیب و آخرت هیچ آگاهی وگرایشی نداشته و برای آن کاری را انجام نمی دهند.(نجم، آیات 28 تا 30) بنابراین، منطقی است که چنین اکثریتی از مردم اهداف پست و زشتی را بر خلاف علم و منطق و عقل دنبال کنند.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، این اکثریت گرفتار هواهای نفسانی و ظنون غیر معتبر علمی، گرفتار آمال و آرزوهای واهی و پوچ و غیر منطقی وغیر معقول هستند و همه عمرش خویش بدان مشغول می شوند و این آرزوها و آمال آنان را چنان مشغول می دارد که مهم ترین سرمایه خویش یعنی فرصت کوتاه عمر و زیستن در دنیا برای آخرت را از دست می دهند و به جای کسب ره توشه تقوای آخرت، سرگرم متاع قلیل دنیا می شوند که در بسیاری از موارد به آن نیز دست نمی یابند؛ زیرا این گونه نیست که هر کسی هر چه را در دنیا بخواهد به دست آورد؛ بلکه تنها چیزهایی را به دست می آورد که از قبل در اُمّ الکتاب برایش مقدر و معین شده است.(عصر، آیات 1 تا 3؛ حجر، آیه 3؛ حدید، آیات 23 و 24)

از نظر قرآن، اقلیتی از مردم که از ایشان به مومنان و بندگان خدا یاد می شود، انسان هایی هستند که نه تنها علم ایشان محدود به علوم حسی – تجربی نیست، بلکه از علوم شهودی و وحیانی برخوردار هستند و با استفاده از وحی الهی نسبت به حقایقی علم پیدا می کنند که جز از راه وحی دست یافتنی نیست.(بقره، آیه 151)

در حقیقت مومنان با بهره گیری از ابزارهای شناختی متفاوت افزون بر شناخت حسی، نسبت به حقایقی آگاه می یابند که دیگران نسبت به آن هیچ شناخت و معرفتی ندارند. از نظر قرآن، مومنان در هرکاری می بایست براساس علم وارد شوند و حتی در مسائل دنیوی نیز بدون علم وارد نشوند و تنها به ظن بسنده نکنند.(اسراء، آیه 37)

از نظر قرآن، از آن جایی که مومنان عاقلانه و عاملانه وارد در هرکاری می شوند، در هدف گذاری چیزهایی را مد نظر قرار می دهند که معقول باشد. هم چنین در محاسبه برای دست یابی هدف معقول، همه ابعاد و آثار را به شکل علمی در نظر می گیرند. از همین روست که آنان وقتی هدفی را مد نظر می گیرند، در محاسبه همه عوامل مادی و غیرمادی را مد نظر قرار می دهند. این گونه است که «رجا» در آنان پدید می آید که نوعی امید منطقی و معقول است. البته منطق آنان محدود به منطق حسی نیست؛ چنان که معقول آنان محدود به عقل حسی و ابزاری نیست؛ بلکه آنان با توجه به علم نسبت به عوامل غیر مادی که مهم ترین آنها خدا است، هماره در محاسبات خویش افزون بر عوامل مادی، به عوامل غیر مادی توجه می یابند. از همین روست که در محاسبات چیزی را در محاسبه می آورند که از نظر اکثریت در محاسبه نمی آید؛ زیرا بر این باورند که اموری که بیرون از محاسبات مادی اتفاق می افتد بیش تر از اموری است که براساس محاسبات مادی می بایست اتفاق بیافتد؛ زیرا آنان علت اصلی در تحقق هر چیزی از جمله اهداف مد نظر خویش را خدای سبحان می دانند و در هر کاری توفیق او را می جویند و به خدا توکل واعتماد می کنند و کارهایشان را انجام می دهند؛ چرا که آنان می دانند که خدا هر کاری را به بلوغ می رساند و هر چیزی در دست اوست.(طلاق، آیات 2 و 3)

بنابراین، هر چند که اکثریت مردم و کافران و منافقان، عالم غیب از جمله خدا و تاثیر مستقیم او را در عالم شهادت معتقد نیستند؛ ولی عدم اعتقاد آنان تنها به آنان ضرر می رساند؛ زیرا آنان در محاسبات خویش خدا را لحاظ نمی کنند؛ در حالی که بیش ترین و اصلی ترین نقش تاثیرگذار در هر امری مادی دنیا نیز خداست.

به هر حال، مراد از هدف معقول تنها معقول بر اساس عقل ابزاری حسی نیست، بلکه عقلی است که «ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛ با آن خدای رحمان پرستش وبهشت کسب می شود»؛ یعنی عقلی که راه های شناخت و علم و معرفت را محدود به حس نمی کند، بلکه به راه های شناخت دیگری چون معرفت و شناخت شهودی و وحیانی نیز باور دارد و حتی برای آن ارزش شناختی و علمی ومعرفتی بیش تری از شناخت حسی را نیز قایل است.

پس وقتی از آرزوهای معقول سخن به میان می آید تنها معقول و معلوم به علم حسی نیست، بلکه شامل معقولی است که فراتر از آن باشد.

آرزوهای بر باد رفته دشمنان

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، کافران و منافقان به عنوان دشمنان خدا و پیامبر(ص) و مومنان، همان طوری که در زندگی شخصی خویش آرزوهای غیر معقول و غیر منطقی بسیاری دارند که بیرون از «ظرفیت و استعداد و تقدیر» آنان است، هم چنین در امور اجتماعی نیز گرفتار چنین مشکل اساسی هستند؛ زیرا مبنا و اصول زندگی آنان جز بر هواهای نفسانی، ظنون غیر معتبر، محاسبات مادی غیر جامع و کامل، عدم محاسبه عوامل غیر مادی یعنی غیبی نیست؛ بنابراین، همان طوری این مبانی و اصول موجب می شود تا زندگی شخصی آنان بر اساس آرزوهای بی پایه و اساس شکل گیرد و گرفتار «لهو» در زندگی باشند، هم چنین در زندگی اجتماعی نیز این گونه هستند؛ زیرا مبانی و اصول در زندگی شخصی و اجتماعی هیچ تغییر نکرده است. پس کافران و منافقان هماره درزندگی شخصی و اجتماعی خویش بدون توجه به تقدیر و ظرفیت ها واستعدادها عمل می کنند و در بسیاری از موارد گرفتار ناکامی و شکست می شوند و تنها در برخی از موارد به اندک متاع می رسند که مطلوب آنان بوده است.

خدا در آیات بسیاری از قرآن به این حقیقت درباره کافران و منافقان اشاره کرده است. از نظر قرآن، هواهای نفسانی که دلهای کافران را پر کرده جایی را برای عقلانیت و علمیت نگذاشته است؛ زیرا این هواهای نفسانی که  تا سطح معبود بالا می آید(جاثیه، آیه 23) دلهای کافران را از کارکردهای اساسی تعقل و تفقه و تذکر وتدبر و تبصر انداخته و آنان نمی توانند از ظرفیت های فطری قلب برای شناخت و معرفت و گرایش های صحیح و هدف گذاری معقول مقبول بهره گیرند؛ زیرا چنین قلوبی بسته و مختوم و مطبوع شده وکارکردهای فطری خود را ازدست داده است؛ بنابراین، این کافران هم چون چارپایان فکر و عمل می کنند و گاه حتی بیش تر ایشان درسطح گیاهان و جمادات شعور و ادارک و گرایش زیستی و رفتاری دارند که کم ترین سطح شعور و رفتار است.(اعراف، آیه 179؛ بقره، آیات 7 تا 15)

بنابراین کافران، در زندگی خویش بر اساس «آمال» زندگی خویش را سامان می دهند که بر اساس معیارهای معقول و منطقی حقیقی نیست؛ بلکه آرزوهای بی پایه و اساس است که نه ابزار شناختی درستی نسبت به آن به کار گرفته اند، و نه استعدادو ظرفیت های خویش را نسبت به آن سنجیده اند و نه حتی از همه مهم تر به تقدیر و اراده و مشیت الهی نظر کرده اند؛ درحالی که از نظر آموزه های وحیانی قرآن، علت اصلی مشیت و اراده الهی است که در تقدیر خودش را نشان می دهد؛ زیرا بدون مشیت واراده و تقدیر الهی هیچ چیزی تحقق نمی یابد. بنابراین، حتی اگر در محاسبات مادی کافران به قطع علمی یقینی برسند، چون خدا در محاسبات دیده نشده وتقدیر محلوظ نشده است، درصد دست یابی به هدف بسیار اندک خواهد بود و آنان در بسیاری از موارد به هدف خویش نمی رسند مگر آن حد واندازه ای که خدا برایشان مقدر و اراده کرده است.

خدا به پیامبرش(ص) فرمان می دهد که کافران را به حال خویش واگذار کن تا همانند چارپایان بچرند و بهره ای از زندگی مادی دنیوی و لذات آن ببرند؛ زیرا آن چیزی که آنان هدف گذاری کرده اند همین لذات زودگذر دنیوی است که بهره ای از آن می برند. آنان به این لذت دنیوی بسنده کرده و برای آن هدف گذاری کرده اند. همین آرزوها و امیال و آمال پست دنیوی آنان را به خودشان سرگرم می کند و هدف گذاری اصلی را از یاد ایشان می برد. البته اینان در امور تنها براساس همان مقدر و معین در ام الکتاب از آمال و آرزوهای خویش بهره می برند.(حجر، آیات2 تا 4)

کافران ازآن جایی که بر اساس هواهای نفسانی عمل می کنند که ایشان را به سقوط در مادیات دنیوی ولذات آن در دنیا و سقوط در دوزخ در آخرت می کشاند، از همه مکر و نیرنگی بهره می برند تا به خواسته های نفسانی خویش برسند. از همین روست که گاه چنان براساس محاسبات مادی خویش به مکر می پردازند که می توان گفت که مکر ایشان ممکن است کوه ها را از جا برکند و از میان ببرد.(ابراهیم، آیه 46) از جمله این مکرهای کافران می توان به «جنگ ترکیبی» اشاره کرد که می بایست بنیان امت اسلام و دولت ولایی مومنان را از جا برکند و شیطان بزرگ را به آرزوی دیرین برسند که هیچ مومنی در جایی از جهان زندگی نکند و فریاد توحید بر ندارد.

اما از نظر قرآن، دشمنان کافر و نیز منافقان همراه و همگام ایشان به این نکته اصلی و اساسی توجه نکرده اند که فراتر از عوامل مادی که در محاسبات آمده تا آرزوهای آنان را تحقق بخشد، خدایی است که خیر الماکرین است و مشیت واراده و تقدیر اوست که سرنوشت هر چیزی را رقم می زند. خدا به کافران هواپرست و گرفتار آرزوهای سرگرم کننده دنیوی می فرماید که اراده الهی نه تنها بر شکست کافران و پیروزی مومنان رقم خورده است و خدا بر اساس ولایت الهی خویش اولیای خویش را یاری و نصرت می رساند و پیروز می گرداند، بلکه کاری می کنند که همه سرمایه تولیدی آنان دراختیار مومنان قرارگیرد و آنان نه تنها به هدف خویش نرسند بلکه این مومنان هستند که از متاع فراهم آورده ایشان بهره می شوند؛ زیرا خدا عزیز و منتقم پشتیبان مومنان است.(ابراهیم، آیات 43 تا 47؛ دخان، آیات 22 تا 29)

دشمنان قسم خورده اسلام و امت در جنگ ترکیبی کاری می کنند تا مومنان از همه جهات تحت فشار سهمگین قرار گیرند؛ فشاری شامل جنگ روانی، جنگ شناختی، جنگ اقتصادی، تحریم ها، دروغ پراکنی ها و شایعه سازی ها، ایجاد بدبینی، ترویج فحشاء و منکرات و مانند آنها است؛ در حقیقت این جنگ ترکیبی، مکر بزرگی است که کوه ها ودولت های بزرگ را از جا می کند و نابود می کند. فشاری که موجب می شود که افراد از محیط زندگی خویش فرار کنند و امنیت نداشته باشند، یا آن که آیین و اصول اعتقادی و رفتاری خویش را کنار بگذارند و به ملت وآیین دشمن در آیند. همه نوع اذیت و آزارهای که هر ملتی را به زانو درمی آورد. اما خدا مکر ایشان را به خودشان باز می گرداند و با صبر و استقامتی که مومنان در پیش می گیرند و توکلی بر خدا می کنند، در نهایت این مومنان هستند که پیروز میدان خواهند بود و همه ثروت ومکنت آنان به مومنان می رسد و دشمنان مانند خاکستری در تند باد الهی پراکنده می شوند و هیچ چیزی از ایشان در دنیا و آخرت نمی ماند؛ زیرا شرایط سخت دوزخ؛ زیرا اداره الهی به این است.(ابراهیم، آیات 11 تا 18)

خدا بارها در قرآن بیان می کند که چگونه آرزوهای کافران و دشمنان مومنان از جمله فرعون و فرعونیان این شیاطین بزرگ انسی را ناکام گذاشته و آنان را به مکر خویش نابود کرده و ثروت ایشان را به مومنان بخشیده است.(همان) بنابراین، مومنان با آگاهی به سنت الهی که غلبه و پیروزی و نصرت برای مومنان است(انبیاء، آیه 105؛ احزاب، آیه 22؛ مجادله، آیه 22؛ حشر، آیه 2؛ نور، آیه 55) هماره امید و رجا به خدا دارند و هرگز در اوج مکر دشمنان که کوه ها و دولت های قدرتمند را از جا می کند و ساقط و نابود می کند، جز از خدا نمی ترسند و به او امید می بندند و در پناه او استقامت کرده و مقاومت می کنند تا نصرت الهی آنان را به فتح برساند و دشمن را ناکام بلکه نابود کند؛ زیرا آنان می دانند که خدا بیش تر از آن که از طریق عادی بدهد، از جایی می دهد که هیچ کس آن را درمحاسبه خویش نیاورده است.(طلاق، آیات 2 و3؛ شعراء، آیات 62 تا 68؛ توبه، آیه 25)

بسیاری از مردم چون به خداوندی خدا اعتقاد راسخ ندارند؛ زیرا خدا را چنان که هست نمی شناسند و چنان که باید از او تقوا ندارند، در محاسبات خویش تنها عوامل مادی را مد نظر می گیرند که شامل دارو و پزشک و قدرت و ثروت و مانند آنها است. این گونه است که اگر تقدیر الهی بر این قرار گرفت که مطلوبی به دست آید، گمان می کنند که این عوامل موثر بوده اند و آن را در عرض خدا قرار می دهند که نوعی شرک است. از همین روست که خدا به صراحت در قرآن می فرماید: و ما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون؛ اکثریت آنان به خدا ایمان نمی آورند مگر آن که آنان مشرک هستند.(یوسف، آیه 106) این همان شرک اسباب است که بسیاری از مومنان بدان گرفتار هستند. بنابراین، مومنان حقیقی می بایست از این شرک اسباب رهایی یابند و خدا را در محاسبات خویش اصالت بخشیده و تاثیر اسباب را به مشیت واراده و تقدیر الهی بدانند. این گونه است که هیچ ترسی جز از خدا ندارند و تنها از خدا ترس عالمانه دارند، نه از غیر: یخشونه و لا یخشونه احدا الا الله و کفی بالله حسیبا؛ از خدا خشیت دارند و از غیر از خدا هیچ خشیتی ندارند و خدا برای حساب آنان کافی است.(احزاب، آیه 39)

این در حالی است که برخی از ایشان همان اندازه که از قدرت و ثروت مردم عالمانه می ترسند به همان میزان یا بیش از آن از خدا ترس دارند که این خود نوعی شرک است.(نساء، آیه 77) مومن حقیقی نه تنها از قدرت استکبار جهانی و شیطان بزرگ آمریکا نمی ترسد با آن که از قدرت و ثروت آن آگاه و عالم است، بلکه تنها از خدا عالمانه می ترسد؛ چرا که می داند قدرت و ثروت استکبار جهانی دربرابر قدرت و تقدیر واراده و مکر الهی هیچ است؛ زیرا اگر خدا نخواهد هیچ چیزی در جهانی تغییر نمی کند و اتفاقی رخ نمی دهد. پس مومنان حقیقی تنها از خدا خشیت و ترس عالمانه دارند.(رعد، آیه 21؛ انبیاء، آیه 49

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا