اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

آن که در آینه هم، عکس تو دید

samamosاین که انسان از خدا چه می داند و تا مرحله ای می تواند در شناخت خدا پیش برود، مساله ای مهم است؛ زیرا این مساله در کیفیت زندگی ما و نیز فلسفه زندگی و اهداف و غایات آن تاثیرگذار است و وضعیت رفتاری و سبک زندگی و نیز ابدیت ما را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد.

از امام معصوم(ع) این سخن است که آن چه می پرستید خدای حقیقی نیست بلکه خدای معقول و موهوم شماست که از حقیقت خدا بسیار دور است. آیا این به معنای تعطیل است یا این که ما گرفتار تشبیه هستیم؟ مگر نه این است که تعطیل و تشبیه هر دو باطل است؟ پس ما موظف به شناخت و بندگی کدامین خدا هستیم؟ آیا بگوییم «بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری/ هر لحظه مرا تازه خدایی دگرستی؟» یا آن که به همین عکس رخ یار در پیاله و جام جم قلوب خود بسنده کنیم و فراتر از صفات فعلی نرویم و نجوییم؛‌ زیرا که غیر از صفات فعلی دیگر صفات الهی عین ذات اوست و هیچ کس را نرسد در آن وادی ذات وارد شود. پس خدای معقول و موهوم ما از سه سطح ذات و صفات و صفات فعل همین مرتبه اخیر است که همان مرتبه تجلیات است.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی در صدد تبیین این مهم است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

خدایان موهوم و مردود

شکی نیست که سطح شناختی، ادراکی و فهم افراد بشر بسیار متفاوت است و اگر یک چیزی را به ایشان نشان دهیم یا بیاموزیم، اگر معیار سنجشی دقیق داشتیم می فهمیدیم که هر یک با دیگری فرق می کند و جز در کلیات اشتراکی را در فهم و درک آنان نخواهیم یافت.

به دلایل گوناگون و عوامل و علل درونی و بیرونی بسیار،‌ تفاوت انسان ها در فهم و ادراک به شمار نفوس آنهاست؛ به این معنا که هر یک از آن ها چیزی را می فهمد که با فهم دیگری در بخشی متفاوت و متمایز است. جالب این جاست که هر نفس انسانی و شخص بشری، در طول زندگی خویش وقتی درباره یک چیز فکر می کند و می اندیشد با تفاوت دریافت و درک و فهم های بسیار متنوع و گاه متضاد و متناقضی رو به رو می شود در حالی که هیچ تغییری در آن چیزی که معقول اوست صورتی نگرفته است. این گونه است که باید گفت که به تعداد انفاس و دم و بازدم های بشر، تفاوت دریافتی و فهم و ادراکی وجود دارد.

این که گفته اند: به تعداد نفوس بشری راه به سوی خداست، باید گفت به تعداد انفاسی که در طول زندگی می کشند، راه به سوی دریافت و فهم یک حقیقت است.

انسان ها در طول زندگی خود از موضوعاتی به ویژه در حوزه های معنوی برداشت های متفاوت و گاه متضاد و متناقضی دارند. مفاهیمی چون عشق و محبت در طول زندگی هر فردی دارای معانی بسیار متفاوت و متمایزی است. محبت و عشق برای کودک چیزی است و برای نوجوان و جوان چیزی و برای پیر معنای دیگر است؛ زیرا همان گونه که رشد عقلانی بشر در طول زندگی توسعه و افزایش می یابد ، معانی و مفاهیم نیز دست خوش تغییرات شدیدی می شود.

از آن جایی که عقول بسیاری از مردم بلکه اکثریت غالب، عقولی ناقص است که به علل گوناگون درونی و بیرونی هرگز به رشد و بلوغ تمام و کمال نمی رسد،‌ درک و فهم درستی از حقیقت خدا نخواهد داشت و خدایی که می پرستد خدایی نیست که واقعا در خارج است.

امام باقر(ع) می فرماید: كل ما ميزتموه باوهامكم فى ادق معانيه فهو مخلوق مصنوع مثلكم مردود اليكم و البارى تعالى واهب الحياه و مقدر الموت و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله تعالى زبانتين اى قرنين فانهما كمالها و تتصور ان عدمها نقصان لمن لا يكونان له و لعل حال كثير من العقلاء كذلك فيما يصفون الله تعالى؛ هرچه با وهم و عقل خود، در دقیق‌ترین معنی، از حقیقت خدا تصور كنید، ساخته و پرداخته خود شماست و به خودتان بازمی‌گردد؛ در حالی ککه خداوند باری تعالی بخشنده حیات و تقدیر کننده مرگ است و شاید مورچه حقیر نیز برای خداوند تصوری از دو شاخک داشته باشد؛ زیرا برای مورچه این شاخک ها کمال است و نبود آن را نقصان می داند و شاید حال بسیار از عقلاء در هنگام توصیف خداوند تعالی هم چنین باشد.( وافى، چاپ قديم، ج 1، باب النهى عن الصفه بغير ما وصف به نفسه تعالى، ص 73؛ و چاپ جديد، ص 408)

البته این بدان معنا نیست که شما چون تصوری دقیق و درست از خدا ندارید پس ترک تحصیل شناخت کنید،‌ چرا که چنین دستوری به معنای نفی عبادت خداست؛ زیرا تا انسان خدا را نشناسد نمی تواند او را عبادت کند؛ زیرا مجهول مطلق مطلوب کسی واقع نمی شود و کسی بدان گرایش پیدا نمی کند. پس یک شناخت کلی و اجمالی لازم است تا انگیزه ای برای حرکت و مطلوبیت باشد و انسان بخواهد او را عبادت کند.

از آن جایی که توصیف عقول ناقص و متوسط توده های مردم ممکن است حتی تصوری باطل از خدا ارایه دهد، خداوند از هر گونه توصیف از سوی مرمان منع نموده و بازداشته است و تنها به کسانی اجازه توصیف داده که عقول ایشان در اوج تمامیت است و ایشان در مقام مخلصین(به فتح لام) و خلوص شدگان قلبشان چون آیینه رخ یار را می نماید و از مقام شهود می توانند صفات الهی را ببینند و درک و فهم نمایند. خداوند در آیات 159 و 160 سوره صافات می فرماید: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ؛ پاک و منزه است خدا از آن چه توصیف می کنند مگر آن توصیفاتی که بندگان مخلص و پاک شده خدا می کنند؛ زیرا بسیاری از توصیفات غیر مخلصین، همانند توصیفات مورچگان خواهد بود؛ چنان که برخی از بشر برای خدا زن و فرزند قایل شده و خدا را چون خودشان تصور نموده اند که خدا از این اوصاف و صفات پاک و منزه است.(انعام، آیه 100؛ مومنون، آیه 91 و آیات دیگر)

این خدایان موهوم و موصوف توده های عامی مردم است که شرک و کفر را موجب شده و آدمی را از خدا دور ساخته و امکان درک درست خدا و پرستش و تقوای واقعی را از آدمی سلب نموده است.(آل عمران، آیه 102 و آیات دیگر)

چنین خدایانی که در تصور خودمان ساخته ایم، از سوی خداوند مردود است و پرستش آن جایز و روا نیست. از این رو، فرمان می دهد که در توصیف خداوند به همان توصیفات بندگان مخلص خدا بسنده کنند و در این مساله قایل به توقیفی بودن توصیف خداوند باشید.

مقام ذات و صفات،‌ مقام حیرت

البته ان که گفته شد بندگان مخلص خدا، تنها توان شناخت و توصیف خدا را دارند،‌ به این معنا نیست که اینان به حقیقت خداوند بسیط علم و شناخت دارند؛ بلکه دست آن ها نیز از برخی از مراتب کوتاه است؛‌ زیرا این که معلوم کسی شود و شخص به چیزی عالم مطلق و کامل باشد، باید عالم بر معلوم احاطه کامل و مطلق داشته باشد، در حالی که خداوند معلوم مطلق و کامل کسی نمی شود؛ زیرا عالم می بایست در مرتبه بالاتری باشد تا بتواند محیط بر معلوم باشد. پس خداوندی که بیرون از احاطه هر کسی است نمی تواند معلوم کسی نیز باشد.

خداوند در مرتبه ذات هرگز معلوم کسی نخواهد بود و کسی به ذات او علم و شناخت پیدا نمی کند حتی اگر مظهر نخست الهی و تجلی اول خداوندی چون حقیقت محمدی(ص) باشد که نخستین مظهر الهی است.

از آن جایی که صفات الهی عین ذات الهی است، همین دوری از دسترس و ناتوان در شناخت برای صفات الهی نیز مطرح است. به این معنا که صفات الهی را نیز نمی توان شناخت و هرگز معلوم انسانی یا موجودی نخواهد بود؛ زیرا اگر معلوم انسان نباشد به طریق اولویت معلوم هیچ موجودی نیست؛ زیرا خداوند انسان را آیینه تمام نمای رخ خود ساخته است (بقره، آیه 31) و حقیقت محمدی(ص) مظهر تمام و کامل و نخست خداوندی است. با این همه هرگز حقیقت محمدی(ص) را هم نرسد بدان مقام در آید. ازاین روست که آن را مقام حیرت و منطقه ممنوع نامیده اند.

صفات فعل، معلوم و معبود بشر

تنها امکان شناختی که برای انسان از خدا است همان مقام صفات فعل است. به این معنا که ما مظاهر صفات و اسمای الهی را می شناسیم و آن ها معلوم ما می شوند. پس آن چه را می پرستم همان معلوم ماست. البته این مرتبه هم برای توده های مردم بلکه حتی مخلصین (به کسر لام) هم نیست بلکه تنها برای مخلصین (به فتح لام ) است چنان که خداوند در آیات 159 و 160 سوره صافات بیان کرده است.

البته باید به این مساله توجه دهیم که از آن جایی که مظاهر صفات الهی بیانگر و نمایانگر همان حقیقت صفات عینی و ذات الهی است آگاهی به همین مرتبه و عبادت همین خود به معنای عبادت صفات عینی و ذات الهی خواهد بود.

این که مرتبه صفات فعل معلوم و معبود ماست و همین مرتبه خود نمادی از مرتبه صفات و ذات است، مساله پیچیده ای نیست؛ زیرا اگر بخواهیم در این باره توضیحی بدهیم باید آن را همانند ارسال فرشتگان و انزال کتب الهی بدانیم که نخ ارتباطی هماره باقی و برقرار است و مانند نزول باران و ارسال مرسولات پستی نیست.

توضیح این که انزال و ارسال گاهي به صورت تجافي است؛ مثل اينكه انسان از طریق كارگزاران پُست مرسوله‌اي ارسال می کند. این ارسال تجافی دارد ولی ارسالی است که تجافی ندارد.

در کاربردهای عربی گاهی فاعل از باب افعال است ولی مفعول از ثلاثي مجرّد است. مثلا «امين‌الله» مي‌خوانيم نَفس مرا محب و اولیاء خودت را محبوب من قرار ده: مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيآئِكَ مَحْبُوبَةً في‏ اَرْضِكَ وَسَمآئِكَ.( بحارالأنوار، ج97، ص264) در این جا يكي محب یعنی اسم فاعل از ثلاثی مزید بابد افعال است و دیگری یعنی محبوب از باب ثلاثی مجرد است.

گاهی ما ارسال داریم ولي اين مرسول است نه مُرسل(به فتح سین) و گاهی ارسال است و در برابرش مُرسل(به فتح سین) است که درباره پیامبران آمده که آنان مرسلین هستند.

اگر ارسال مانند نامه و بار باشد به صورت تجافی است. به این معنا که نامه یا در مقصد است یا در مبدا است یا در مسیر است و این طور نیست که همزمان در همه جا باشد؛ اما وقتی خداوند رسول می فرستد این مرسول نیست بلکه مرسَل است؛ و چون این ارسال ملكوتي و معنوي شد،‌تجافی ندارد و در همان حال كه در مبدأ هست در بين راه هست و در عين حال كه در مبدأ و بين راه هست در مقصد هم هست.

این مساله همانند یک مطلب علمی است. اگر كسي يك مطلب عميق علمي و یا قاعده ي عقلي يا نقلي را در فضاي ذهن خود استنباط كرد و این جزو نوآوريهايي و ابتكار و اجتهاد او بود؛ وقتی مي‌خواهد به ديگران به طریق طریقی نوشتاری و گفتاری و مانند منتقل كند اين طور نيست كه تجافي بشود و اين مطلب از ذهنش بیرون بيفتد، آن طوري كه اشك از چشم پايين مي‌آيد؛ بلکه این مطلب هم در مبدأ و عاقله و خيال او و هم در ناطقه و گوش و ذهن مخاطب است؛ یعنی همزمان در مبدأ و مسير و مقصد است؛ چون این ها به نحو تجلّي است نه تجافي.

در مسئله ي انزال همين طور است. وقتی از لوح محفوظ به ام الکتاب و از آن جا به دست رسولان الهی و فرشتگان و سپس به قلب پیامبر(ص) و گوش مومنان و قلب ایشان رسید، این گونه نیست که تجافی باشد و دیگر مطلب وحی شده در لوح محفوظ نباشد.

تجلیات الهی و مظاهر صفات الهی این گونه است. حضرت اميرالمؤمنين(ع) در نهج‌البلاغه می فرماید: اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ؛ ستایش خدایی که برای خلقش به خلقش تجلی کرد.( نهج‌البلاغه، خطبه ي 108)

تجلیات خداوند در انزال قرآن، ارسال جبرئيل و مانند آن اينها شفاف‌تر و روشن‌تر است؛‌ هر چند که همه هستی تجلیات اوست و تفاوتی میان حقیقت محمدی(ص) و قرآن نیست؛ زیرا هر دو تجلی خداوندی هستند. چنان که حضرت امير(ع) مي‌فرمايد: فَتَجَلَّي‏ لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْهُ؛ خداوند سبحان در کتابش بدون این که دیده شود تجلی کرده است.( نهج‌البلاغه، خطبه ي 147)

این که عارف به شعر می سراید که «ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم» همان حقیقت تجلیات و مظاهر را می فرماید. پس اگر دقت کنیم ما هم «عکس رخ یار در آینه جام» بتوانیم بنگریم. اما بیش تری مردم از این امور غافل هستند و از همین روست که شیطان صفت در برابر از سجده در برابر تجلی اتم و اکمل خودداری نمی کرد. این که ابلیس بر آدم(ع) سجده نکرد به سبب همین درک درست از تجلیات و مظاهر الهی است. شاعر می سراید:

جرمش آ‌ن بود كه در آينه عكس تو نديد

ورنه بر بوالبشري ترك سجود اين همه نيست.

کسی که حقیقت محمدی(ص) را درک کرد می داند که ایشان مظهر اتم و اکمل الهی است و می بایست همان خدای ایشان مطلوب و معبود باشد که همان رب العالمین است.(نجم، آیه 42؛ انشقاق، ایه 8 و آیات دیگر)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا