اجتماعیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

شرایط قبولی اعمال

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

هر انسانی دوست دارد دیدگاه دیگران را درباره خود و کارهایش بداند؛ ریشه این گرایش و علاقه هر چه باشد، بیانگر ارزش و اهمیت ارزیابی دیگران در باره خودمان و عملکردهای ماست. هر کسی می کوشد بداند تا چه اندازه از نظر شخصیت و کارهایش مورد تایید است و به نظر دیگران چه نقص در شخصیت و رفتارش مشاهده می شود و دارای کدام فضلیت و کمال از نظر دیگران است و چه رذیلتی دیگران را آزرده می سازد؟

هر چند که انسان ها از بیان عیب ها و نقص از سوی دیگران گریزان است و دوست دارد تا بیش تر دیده و پسندیده شود، ولی اگر در همان آغاز ارزیابی دیگران درباره نقصان شخصیت یا رفتار،‌ واکنش سرد و منفی از خود بروز می دهد،‌ ولی وقتی با خود خلوت می کند، دوست دارد تا به ارزیابی مجدد خود بپردازد و آن نقصان را برطرف و کمالی را به دست آورد. این توجه یابی به ارزیابی و داوری دیگران به ویژه زمانی که از سوی محبوبی باشد، برای انسان بسیار ارزنده تر و مهم تر است.

هر مسلمان و مومنی به این که محبوب خود را خداوند می داند و پیش از هر کسی رضایت و خشنودی او را می خواهد و می جوید،‌ دوست دارد تا ارزیابی خدا را درباره خود و کارهایش بداند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا با مراجعه به آموزه های قرآنی، شرایط قبولی اعمال و عوامل خشنودی و رضایت خدا را بیان کند. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

پندار نیک و کردار نیک

از نظر آموزه های قرآنی هر کنش و واکنشی ارتباط تنگاتنگی با بینش ها و نگرش های شخص دارد. اعمال و عکس العمل های آدمی مبتنی بر پایه های شناختی و معرفتی شخص است. از این روست که هر کسی نسبت به مساله ای کنش و یا واکنش های مختلفی از دیگری بروز می دهد و این گونه نیست که همگان وقتی با سکه زرین افتاده در خیابان یکسان کنش و واکنش از خود نشان دهند. هم چنین وقتی انسان با گریه نوزادی مواجه می شود یا انسان یا جانور و گیاه تشنه ای را می یابد،‌ نوع برخوردهای آدمی با توجه به بینش ها و نگرش های شخص متفاوت است.

این جاست که در فرهنگ قرآنی و آموزه های اسلامی مبحث مهمی به عنوان نقش معرفت و شناخت در عملکردها مطرح می باشد. به این معنا که کنش ها و واکنش های انسانی مبتنی بر معرفت و شناخت شخص نسبت به هستی، خدا و خود است. به این معنا که اگر انسان به این پرسش های فلسفی پاسخ های مناسب و درستی ندهد، رفتارش با کسی که به این پرسش های فلسفی به درستی و راستی پاسخ داده، متفاوت است. این گونه است که سبک زندگی آدمی در چارچوب پاسخ های فلسفی از چرایی و چگونگی حضور آدمی در دنیا و غایت این حضور معنا و مفهوم متفاوتی می یابد.

کسی که آفریننده و خالق هستی را خداوندی دانا، توانا و فرزانه می داند و بر این باوراست که این خداوند به هدفی این هستی را آفریده و در مقام پروردگاری افزون بر آفریدگاری، به پرورش آن ها اشتغال دارد، چنین شخصی می کوشد تا سبک زندگی اش را چنان بسازد که در راستای همان هدف هستی باشد. پس نخستین پرسشی که از خود می کند این است که خداوند به چه هدفی مرا آفریده است؟ و چه قصد و نیتی از این آفریدن دارد؟ چگونه می توانم در راستای این هدف قرار گیریم؟ و چگونه باید فکر و عمل کنم که مورد رضایت و خشنودی آفریدگاری باشد که پروردگار من است؟

این گونه است که بینش ها و نگرش ها در رفتارها و منش ها و کنش ها و واکنش های ما تاثیر مستقیم و مهمی دارد. این همان چیزی است که به عنوان رابطه مستقیم بینش و نگرش از آن سخن به میان می آید.

انسان مسلمان و مومن با بهره گیری از عقل این پیامبر درونی به بسیاری از این پرسش های فلسفی پاسخ مناسبی می دهد و توحید، عدالت،‌ نبوت عامه و معاد را بدان اثبات می کند. به این معنا که خدای یگانه دانا و توانا و فرزانه ای است که به حکم عدالت هستی را آفریده و برای آن هدف و غایتی در نظر گرفته است و به حکم عقلانیت و عدالت و در مقام پروردگاری راهنمایی درونی وبیرونی برای رسیدن به این هدف برای انسان مرید و مختار قرار داده است.

از آن جایی که در هر کاری می توان به دو شکل متقابل و متضاد عمل کرد،‌ می بایست بهترین و درست ترین و راست ترین شکل انتخاب و عمل شود. این جاست که پیامبران درونی و بیرونی به مدد و یاری انسان می آید تا نشان دهد کدام یک از اعمال و کارها در راستای هدف و کدام علیه آن می باشد.

پیامبر درونی یعنی عقل و فطرت احکامی در این باره دارد که از آن به مستقلات عقلی یاد می شود. احکام عقل در دو حوزه اندیشه و عمل می باشد. احکامی که در حوزه اندیشه است و به هست و نیست ها ناظر است، مانند حکم عقل به عدم اجتماع و ارتفاع نقیضین یا ضرورت ثبوت شيء براي خودش، یا استحاله سلب شيء از خودش، یا استحاله اجتماع ضدين یا حکم بدیهی عقل درباره بزرگ تر بودن کل از جزء خودش، از قضاوت ها و احکام عقل است که کاری به مقام عمل ندارد، اما گاه احکام عقل ناظر به عمل است و به بایدها و نبایدهای آن کار دارد و در حقیقت می کوشد تا کارها را ارزش گذاری کند. این احکام عقل عملی در چارچوب ارزش گذاری صورت می گیرد و می کوشد تا نسبت کار و انسان را بسنجد و بر اساس آن حکمی از احکام دوگانه(خوب و بد) و گاه پنج گانه( واجب و مستحب و مباح و مکروه و حرام ) را بر اساس نسبت و درصد آن بیان کند. از این روست که برای هر عملی، در چارچوب ارزش گذاری باید و نباید به عنوان ارزشی حسن و قبح صادر می کند. از جمله احکام عقل عملی، حسن و نیکی عدالت است که در مقابل آن، قباحت و زشتی ظلم قرار می گیرد.

البته از آن جای که عقل انسانی در مرتبه غیر کمالی خود نمی تواند نسبت به همه هستی شناخت کاملی داشته باشد و ارزش گذاری بپردازد، خداوند بر انسان منت نهاد و وحی را به عنوان مکمل عقل فرستاد(بقره، آیه 38 و آیات دیگر) تا انسان با بهره گیری از آن عقل خود را کامل کند و زندگی خود را بر اساس فلسفه عقل و وحی شکل بخشد و سبک زندگی خود را در چارچوب احکام عقل و وحی سامان دهد. به سخن دیگر، وحی در دو حوزه اندیشه و عمل به یاری عقل آمده است تا شناختی جامع و کامل از هستی به او ارایه دهد و هم در باره ارزشگذاری عقل را یاری نماید. از این روست که هر آن چه را عقل حکم می کند وحی می پذیرد و هر آن چه را وحی می گوید عقل با درنگ و تدبر و تامل در می یابد.

پس مسلمان با وحی عقل را کنار نمی گذارد بلکه با وحی عقل خویش را کامل می کند و احکام عقل نظری و عقل عملی خود را وسعت می بخشد. از این روست که احکام وحی در دو حوزه نظری و عملی همواره مطابق عقل کاملی است که در آیات قرآن از صاحبان آن به اولوالالباب یاد می شود؛ چرا که اینان با بهره گیری از وحی، حوزه ادارکی و عملی نیک خود را افزایش داده اند و فراتر از عقول ناقص می اندیشند و عمل می کنند.(بقره، آیات 179 و 197 و 269؛ آل عمران، آیات 7 و 190؛ مائده ، آیه 100)

خداوند در این آیات به روشن می سازد که چگونه اولواالالباب که خردورزی کرده و عقل خویش را با وحی به کمال رسانیده اند در دو حوزه نظری و عملی تابع وحی می باشند و از وسعت بیشتری در دو حوزه اندیشه و عمل برخوردار می باشند.

بر اساس آن چه گفته شد،‌ دانسته می شود که آموزه های وحیانی قرآن تنها اعمالی را به عنوان مقبول و مرضی خداوند می شمارد که از دو خصوصیت حسن فاعلی و حسن فعلی برخوردار باشد. به این معنا که خود فعل از مصادیقی باشد که عقل و وحی آن را به عنوان نیک و حسن معرفی کرده باشد و شخص به عنوان فاعل نیز نیت خیر و نیکی داشته باشد. این همان چیزی است که در ادبیات فارسی از آن به پندار نیک و کردار نیک یاد می شود.

ناگفته نماند که گفتار در فرهنگ قرآنی، در حوزه عمل قرار می گیرد و به عنوان کردار معرفی می شود، بلکه حتی در فرهنگ قرآنی، وقتی به لفظ اشاره می شود به معنای هر عملی از جمله گفتاری و قولی است. از این رو وقتی از نگارش هر لفظی چون قول از سوی فرشتگان خبر می دهد که مراد تنها لفظ قولی نیست، بلکه هر عملی است که از انسان جدا می شود و صورت تحقق به خود می گیرد.(ق، آیه 18) چرا که قول همان فعل است(یس، آیه 82) از این روست که خداوند از موجودات به کلمات تعبیر می کند؛(کهف، ایه 109؛ آل عمران، ایه 45) چون قول و کلمه و لفظ و گفتار همان فعل و عمل است.

اخلاص و تقوا، نمادهای حسن فاعلی و حسن فعلی

برای هر چیزی نمادهایی است، حتی برای پندار نیک در برابر پندار بد، نمادهایی است. اخلاص بهترین نماد برای پندار نیک است، هم چنان که تقوا بهترین نماد برای کردار نیک می باشد؛ زیرا کسی که از بدی ها، پلشتی ها، پستی ها، پلیدی ها و زشتی ها پرهیز می کند و اجتناب می ورزد، نشان می دهد که گرایش شخصیتی به خوبی ها و نیکی ها دارد.

حسن فاعلی و نیت خوب و پندار نیک را می بایست در اخلاص افراد جست و جو کرد. کسانی که تنها برای خداوند گام بر می دارند و رضایت و خشنودی محبوب را می خواهند، تنها به هدف و غایتی می اندیشند که خداوند دانا و توانا و فرزانه برای هستی از جمله انسان مشخص و تعیین کرده است. این گونه است که جز به خیر و نیکی نمی اندیشند و جز به قصد رضایت او گام بر نمی دارند و از غیر خداوند می گریزد و تنها رضایت و خشنودی خدا را می خواهد.( مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه خلص) از این روست که خداوند از مردم می خواهد تا با خالص کردن نیت برای خدا و اخلاص داشتن، فرجام نیکی را برای خود و دیگران رقم زنند.(لقمان، آیه 22؛ اعراف، ایه 29؛ زمر، آیات 2 و 3 و 11 و 14؛‌ غافر، آیات 14 و 15)

تنها اهل اخلاص و مخلصان هستند که جزو مومنان محسوب می شوند؛ چرا که با خلوص خویش تنها به غایت می اندیشند و همه وجودشان را وقف آن می کنند(نساء،‌آیه 146) و مورد تحسین الهی قرار می گیرند و به عنوان محسنان و نیکوکاران شناسایی و معرفی می شوند (نساء، آیه 125) و سعادت و رستگاری را نصیب خود می سازند.(روم، آیه 38)

افزون بر حسن فاعلی و پندار نیک که در اخلاص خود را به نمایش می گذارد، انسان می بایست برخوردار از حسن فعلی وکردار نیک نیز باشد؛ چرا که اگر پندار نیکی داشته باشد و ولی کاری زشت و بد انجام دهد هرگز آن مقصود غایی تحقق نمی یابد. البته در جایی که انسان به خطا و اشتباه کرداری را نیک یافت و با پندار نیک و حسن فاعلی آن را انجام داد، از مسیر حق دور نشده است، ولی شکی نیست که کسانی که پندار بدی دارند و فکری پلید ایشان را حتی به کردار نیکی بکشاند، به سبب آن که نیت پلید و پندار بدی در پس این کردار نیک است، بسیار خطرناک است؛ زیرا این کردار نیک را وسیله ای برای تباهی دیگران قرار داده است.

به هر حال، انسان افزون بر این که نیت خیر و پندار نیکی باید داشته باشد، می بایست کردار نیکی را نیز انجام دهد تا محبوب و مرضی خداوند قرار گیرد. این کردار نیک مجموعه ای اعمال است که عقل عملی آن را حسن و نیک یافته و یا وحی آن را نیک و حسن بر شمرده و به عنوان اعمال صالح به انسان معرفی نموده است.

به عنوان نمونه آزادی از بند بردگی و استقلال(نحل، آیه 75)، احسان و نیکوکاری(الرحمن، آیه 60)، ادای امانت به صاحب آن(نساء، آیه 58)، عدالت (همان) از مصادیق کردار نیک و حسن فعلی است که عقل مستقل بدان حکم کرده و خداوند در این آیات با ارجاع قضاوت این اعمال به عقل عملی انسان، از ایشان می خواهد تا خود به عقل خویش ارزیابی و داوری کنند و عمل نمایند. اصولا این ها اموری هستند که با طبعیت و فطرت سالم انسانی موافق و سازگار است و انسان های سالم وسلیم النفس بدان گرایش دارند.

البته چنان که گفته شد، انسان تا مسیر تکاملی را طور کامل نپیموده باشد نمی تواند نسبت به همه هستی شناخت کامل و دقیقی داشته باشد. از این روست که در دو حوزه نظری و عملی، وحی به مدد عقل آمده است تا پندارهای نیک و کردارهای نیک برای انسان مشخص کند و مواردی که ناشناخته است برای او بیان کند.

اگر عقل انسان مثلا درباره برتری معبود حقیقی(نمل، ایه 59)، برتری نور بر ظلمت و تاریکی(انعام، آیه 122؛ رعد ، ایه 16)، برتری حیات بر نیستی(انعام،آیه 122)، برتری یک پروردگار و صاحب بر چند پروردگاری و ارباب(یوسف، آیه 39؛ زمر، ایه 29)، برتری علم بر جهل(زمر، آیه 9)، برتری بینایی بر کوری(هود، آیه 24؛ رعد،آیات 16 و 19) حکم می کند و این امور را حسن و نیک می شمارد و چنین داوری و ارزش گذاری نسبت به این امور انجام می دهد، بسیاری دیگر از امور است که وحی به یاری عقل می شتابد و آن را به عنوان کارهای نیک معرفی می کند و از مردم می خواهد تا آن را انجام دهند. از جمله این کارهای نیک که وحی به عنوان مصادیق فعل حسن و کردار نیک بیان می کند می توان به نماز، روزه، زکات، خمس، حج، جهاد در راه خدا و مانند آن اشاره کرد.

پندار نیک بیانگر شخصیت سالم و متعادل

اگر کسی دارای پندار نیک و کردار بد باشد، بهتر از کسی است که دارای کردار نیک و پندار بد باشد؛ هر چند که مومن واقعی و مسلمان کسی است که هر دو شرط یعنی پندار نیک و کردار نیک را داشته باشد. از این روست که خداوند تنها راه رستگاری را تحقق دو شرط اخلاص(ایمان) و عمل صالح بر می شمارد.(فاطر، آیه 10؛ سوره عصر و آیات دیگر)

اما کسی که پندار نیکی دارد و در عمل به اشتباه و خطا کردار بدی انجام می دهد، این امید از وی می رود که به سبب همان خلوص و ایمان و نیت خوب و پندار نیک خود، کردارهایش را بازسازی نماید؛ اما کسی که گرفتار پندار بد و فکر پلید است، امیدی نیست که وی با کردارهای نیک خود رهایی یابد؛ زیرا این کردارهای نیک را به قصد سوء‌ و بدی انجام می دهد ومی خواهد با این کارها به اهداف شوم و پلید خود نزدیک شود.

شاید یکی از معانی این سخن در روایت آمده « نیت المومن خیر من عمله؛ نیت مومن و پندار نیک او بهتر از عمل اوست،» همین معنا باشد. پس پندار نیکی دارد و می خواهد عمل و کردار نیک انجام دهد ولی یا ناقص می آورد و یا این اشتباه و خطا می کند و کار بدی را به قصد خیری انجام می دهد. این شخص به سبب همان نیت خیر و پندار نیک خود رستگار می شود.

پندار نیک بیانگر آن است که فرد درک درست و راستینی از حقایق هستی و آفرینش دارد و در مسیر درست فکر می کند هر چند که در انجام آن فکر و تطبیق مصادیق آن به خطا و اشتباه می رود و خداوند از این خطا و اشتباه او در می گذرد.(احزاب، ایه 5؛ طه، آیه 73؛ بقره، آیه 286)

در مقابل کسانی که دارای فکر پلید و پندار بد می باشند و از حسن فاعلی برخوردار نمی باشند، اینان به سبب همان فکر پلید خویش حتی کارهای نیک را به قصد بدی و نیت سوء انجام می دهند. از این رو، رنگ رستگاری را نمی ببیند. فکر پلید و پندار بد بیانگر شخصیت نامتعادل این افراد است و این که اینان از مسیر حق دورشده و منابع و ابزارهای شناختی و تشخصیص و بصیرت خود را از دست داده اند.(بقره، آیات 8 تا 12 و آیات دیگر)

فکر پلید قابیل موجب می شود تا حتی کار نیک قربانی برای خدایش نیز به قصد بد انجام گیرد و نتیجه سوء بدهد،‌زیرا آن چه خداوند از فرد می خواهد داشتن حسن فاعلی و حسن فعلی یعنی پندار و کردار نیک است. اما قابیل کردار نیکی را با پندار بد و پلیدی می آورد که ریشه در حسادت و غرور داشت. از این روست که به سبب فقدان تقوا و اخلاص از وی پذیرفته نمی شود و با همان فکر پلید خویش دست به حذف برادری می زند که با پندار و کردار نیک به استقبال رضایت خداوندی رفته بود و قربانی پیشکش کرده بود.

هنگامی که قابیل با فکر پلید خود قصد کشتن بردار می کند، هابیل به سبب اخلاص و تقوا متعرض او نمی شود و می گوید حتی اگر تو قصد کشتن من را داشته باشی من هرگز اقدام به قتل تو نمی کنم؛ چرا که از شخصیت سالم و متعادلی برخوردار بوده است.

انسانی که دارای پندار بد و فکر پلید است هرگز توبه نمی کند هر چند که پشیمان می شود. اما کسی که با نیت خیر و پندار نیک به سبب وسوسه نفسی و یا شیطانی کار بدی انجام می دهد امکان ندامت و توبه برای اوست. از این روست که حضرت آدم(ع) با نیت خیر و پندار پاک و نیک کار بدی کرد و بی تقوایی نمود و خطایی را مرتکب شد ولی پس از آن متنبه شد و نه تنها پشیمان بلکه توبه کار شد و خداوند توبه اش را پذیرفت. پس تفاوت انسان با فکر پلید و فکر پاک در همین است که اگر به خطایی کاری کرد مخلص توبه می کند ولی غیر مخلصان توبه نمی کنند هرچند نادم و پیشمان شود.(اعراف، ایات 30 و 31؛ بقره، آیات 35 تا 37؛ طه ، ایه 12)

به هر حال، پندار نیک و کردار نیک یا همان حسن فاعلی و حسن فعلی دو شرط اصلی قبولی اعمال و طاعات بندگان است و خداوند به این دو شرط است که کاری را می پذیرد و برای آن پاداش قرار می دهد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا