اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

آثار رویت و نظر در ملکوت هستی

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن برای هر «مُلکی»، «ملکوتی» است که اساس هستی هر چیزی را تشکیل می دهد؛ از همین روست که ملکوت را مساوق با «وجود» یا نسبت هر چیزی با خدا دانسته اند؛ زیرا اساس هر موجودی همان وجود است که مساوق با «خدا» است و شکی نیست که کسی که ملکوت هر چیزی را بنگرد و ببیند؛ یعنی نظر یا رویتی داشته باشد، خدا را اساس آن چیز می یابد و «آیت» و «مظهریت» در تجلیات اسمای الهی و انوار صفاتش را می یابد. بر همین اساس، هر کسی به ملکوت چیزی بنگرد و نظر کند یا فراتر به «ارایه الهی» رویت شهودی نسبت به ملکوت هر چیزی داشته باشد، خدا و آثار صفات و انوار اسمای الهی را در آنها می یابد و به اموری علم و یقین و ایمان می آورد که از آن به حقایق دینی یاد می شود.

نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن برآن است تا آثار نظر و رویت یا همان نگریستن و دیدن ملکوت را تبیین کند. با هم این مطلب از نظر می گذرانیم.

امکان نظر و رویت در ملکوت

واژه ملکوت مانند لاهوت، جبروت و ناسوت تاکید در «مُلک» است؛ زیرا بر اساس اصل «زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی؛ افزایش مبانی و حروف دلالت بر زیاده معانی و تشدید آن دارد»، ملکوت تشدید و زیاده بر معنای «ملک» را می رساند. واژه ملک به معنای سلطنت و عظمت بر چیزی است؛ چنان که خدا خود «مالک یوم الدین»(حمد، آیه 4) یا «مَلِک الناس»(ناس، آیه 2) معرفی می کند و بر این نکته تاکید دارد که «ملک و ملکوت» همه هستی در اختیار اوست.(ملک، آیه 1؛ یس، آیه 83) پس مراد این است که خدا در ابعاد گوناگون نسبت به هر چیزی سلطنت و عظمت دارد که البته سلطنت خدا به ابعادی قوی تر از ابعاد دیگری است؛ زیرا به کارگیری واژه ملکوت همانند رغبوت و رهبوت که به معنای شدت رغبت یا رهبت است، بیانگر شدت «ملک» و سلطنت الهی بر آن چیز است.

البته از نظر آموزه های وحیانی قرآن، سلطنت و عظمت الهی در مالکیت بر چیزها در هیچ شرایطی و حالت و نیز نشئه یا عالمی با شرایط و نشئات و عوالم دیگر فرقی نمی کند؛ اما زیرا احاطه الهی بر هر چیزی احاطه قیومی است؛ بنابراین اولا، قُرب و بُعد برای خدا معنایی ندارد؛ ثانیا، همه عوالم و نشئات برای خدا یکسان است؛ ثالثا برای خدا ظاهر و باطن معنایی ندارد؛ رابعا اول و آخر برای خدا معنایی ندارد؛ زیرا «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» است.(حدید، آیه 3) پس بیان این عناوین همانند «اله السموات و اله الارض» به اعتبار فهم و ادراک انسانی است. بر اساس همین احاطه قیومی خدا بر همه هستی و عدم فرق در قرب و بعد نسبت به آفریده ها از سوی خدا است که قرآن، همان ویژگی هایی که برای «ملکوت» بیان کرده برای «ملک» نیز بیان کرده و اگر با «نظر» یا «رویت» در ملکوت و توجه به آیت و مظهر بودن، می توان دانست که «هو علی کل شیء شهید»، هم چنین با نظر در ملک نیز می توان به این حقیقت رسید که «هو علی کل شیء شهید».(بروج، آیه 9) هم چنین بر همین اساس است که خدا به عنوان «مالک ملک و ملکوت» همان گونه که مالک ملکوت است، مالک ملک است و کسی که به ملک نیز دقت نظر داشته باشد در می یابد که «الموت و الحیاه» از مخلوقات اوست.(ملک، آیات 2 و 3)

به هر حال، بر اساس نگره انسان به خود و خدا و هستی، خدا به تبیین حقایقی می پردازد تا در قالب «ضرب الامثال» و «تصریف الآیات» یک حقیقت بسیط را برای انسان تبیین و روشن سازد.

در امر ملک و ملکوت نیز همین حقیقت را می بایست مد نظر قرار داد که حقیقت هر چیزی همه ابعاد آن چیز است که او را به عنوان «آیت» و مظهر تجلیات انوار صفات و اسمای الهی قرار داده است؛ زیرا همه هستی از آسمان ها و زمین چیزی جز مظاهر تجلیات انوار صفات الهی نیست.(نور، آیه 35) پس اگر ما از «ملک» و «ملکوت» چیزی سخن به میان می آوریم، ابعاد یک حقیقت یا آیت از آیات الله و مظاهر انوار تجلیات الهی است.

به نظر می رسد که تعبیر به «ملک» تعبیری از همان آخرین مرتبت تنزلات تجلیات انوار و جنبه ظاهری و اوّلی هر چیزی است که در عالم «شهادت» با چشم سر و دیگر حواس قابل نظر و رویت برای انسان است؛ چنان که «ملکوت» مرتبت عالی یا دست کم عالی همان چیز در جنبه باطنی و آخری هر چیزی در عالم «غیب» است.

از آن جایی که مرتبت عالی هر چیزی در تجلیات و مظهریت و آیت بودن قوی تر از درجه دانی هر چیزی است که در مرتبت شهادت به چشم سر و حواس دیگر قرار گرفته است، نوعی شدت سلطنت و عظمت در آیت و مظهریت درجه عالی تر تحقق می یابد؛ زیرا درجات عالی هماره از شدت نور بیش تری برخوردار بوده و در مراتب دانی همان چیز شدت نور به ظلمات می گراید و کاهش می یابد.

بنابراین، وقتی گفته می شود که ملکوت هر چیزی در انتساب به خدای قیوم قوی تر و شدیدتر است و سلطنت و عظمت مالکیت خود در آن روشن تر، به این معنا است که درجه نورانیت خدا در آن درجه از مظهریت و آیت قوی تر است. پس اگر بگوییم برای هر چیزی ابعاد چندی با توجه به «یلی الربی» و جهت عالی تر است، بی گمان آن جهت عالی تر به خدا، در نسبت قوی تر و روشن تر از جنبه دانی آن است. بنابراین، ملکوت هر چیزی نسبت به ملک هر چیزی در نسبت به خدای قیوم در آیت قوی تر و بر همین اساس آن جنبه نسبت به انتساب به خدا در مظهریت نیز قوی تر خواهد بود.

به سخن دیگر، اگر ملکوت هر چیزی را که در مرتبت عالی تر و ابعاد برتر است، همان وجود اصلی و حقیقی آن چیز بدانیم و مرتبت پایین تر را ملک آن چیز بدانیم، نسبت وجود ملکوت به خدا در موجودیت قوی تر از مرتبه ملک خواهد بود.

هم چنین اگر ملکوت هر چیزی همان نور اول باشد که در بطون و غیب است، ملک هر چیزی همان نور متنزل در ظهور و شهادت خواهد بود.

بر اساس همین امر است که برخی در تعریف ملکوت هر چیز، همان وجود اشیاء از حیثت انتساب به خدا دانسته اند(المیزان، ج 7، ص 170) یا ملکوت هر چیزی را همان وجودش دانسته اند که از ایجاد خداوند نشئت گرفته است.(همان، ج 15، ص 60)

به نظر می رسد که اگر هستی نور الله است که هست(نور، آیه 35)، ملکوت هر چیزی همان حقیقت اصلی هر چیزی است که از تجلی اول ظهور یافته و جنبه یلی الربی، غیب و بطون او را تشکیل می دهد؛ چنان ملک آن چیز همان تجلی ثانی است که جنبه یلی الخلقی و شهادت و ظهور هر چیزی را تشکیل می دهد. بنابراین، به نظر می رسد که سلطنت و عظمت و مالکیت الهی نسبت به جنبه اول و نخست قوی تر از جنبه دوم آن باشد.

تاکید بر «نظر» از آن روست که در منظر الهی هیچ فرقی برای مالکیت خدا بر هستی نیست تا از ملک و ملکوت سخن به میان آید، چنان که برای خدای هستی، اول و آخر و ظاهر و باطل و غیب و شهادت هیچ فرقی ندارد. پس این تعابیر تنها برای انسان به کار رفته  که گرفتار ظلمات ثلاثه است.(زمر، آیه 6) بنابراین، اگر انسانی بتواند به «نظر» از این ظلمات بگذرد و به حقیقت هر چیزی بنگرد، بی گمان در می یابد که در همه چیز، آن حقیقت مشهود، تنها خدا و انوار صفات الهی اوست؛ چنان که اگر به «ارایه الهی» نیز بتواند به مقام «رویت» برسد، این «شهید» بودن خدا در هر چیزی برایش به عیان علم شهودی و حضوری تحقق می یابد و در می یابد؛ چنان که خدا می فرماید: سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین انه الحق … و انه علی کل شی شهید؛ به تحقیق آیات ما را در آفاق و انفس به آنان می نمایانیم تا روشن شود که او فقط حق است… و این که او تنها بر هر چیزی شاهد و مشهود است.(فصلت، آیه 53)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انسان با آن که در ظلمات سه گانه (زمر، آیه 6) گرفتار است، ولی به نظر و نگریستن می تواند ملکوت هر چیزی را دریابد و نسبت هر چیزی را فراتر از خالقیت خدا، در «ربوبیت و پروردگاری» نیز بنگرد و دریابد؛ چنان که به ارایه خدا نیز می تواند «رویت» داشته و در مقام «یقین» قرار گیرد و خدای شهید را در هر چیزی شاهد و مشهود ببیند و نسبت «قیومی» خدا نسبت به هر چیزی را از «صفر تا صد» بشناسد و بداند و بدان ایمان آورد و از هر گونه شرک به ویژه در ساحت «ربوبیت» و پروردگاری رهایی یابد.(انعام، آیات 75 تا 78؛ فصلت، آیه 53)

باید توجه داشت که در همه عوالم و نشئات برای هر چیزی «ملک و ملکوت» است و تنها در عالم شهادت دنیا این امر تحقق ندارد، بلکه در عالم برزخ و نیز عالم آخرت و قیامت نیز «ملک و ملکوت» برای هر چیزی است؛ زیرا هر چیزی دو جنبه ظاهری و باطنی دارد. از همین روست که خدا از «ملک» در عالم آخرت و قیامت سخن به میان آورده است.(انعام، آیه 73)

درمان شرک در ربوبیت با نظر و رویت در ملکوت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اکثریت جن و انس گرفتار شرک در ساحت «ربوبیت» و پروردگاری هستند؛ زیرا اکثریت به نوعی «خالق» و پروردگار را به توحید می پذیرند و خدای یکتا و یگانه را قبول دارند، اما در ساحت ربوبیت و پروردگاری قایل «ارباب» هستند که مسئولیت ربوبیت و پروردگاری را به عهده دارند.

به سخن دیگر، علت این که مردم گرفتار شرک هستند، به ساحت ربوبیت و پروردگاری مربوط است؛ زیرا مشرکان بر این باورند که مسئولیت پرورش و ربوبیت که نوعی تصرفات در ساحت «ملکوت» و «باطن» و «غیب» هر چیزی است، به دست مخلوقاتی است که شامل ستارگان، فرشتگان، جنیان و دیگر ارباب انواع است. بنابراین بر خود لازم می بینند تا به پرستش و عبادت این ارباب بپردازند که مسئولیت ربوبیت و پروردگاری را به عهده دارند.(انعام، آیات 75 تا 78؛ فصلت، آیه 3؛ اعراف، آیات 185 و 186)

بر اساس نگرش مشرکانه در ساحت ربوبیت و پروردگاری، آن کسی که ملکوت هستی را به عهده دارد و ضلالت و هدایت، قبض و بسط، اجاره و عدم اجاره؛ یعنی پناهدهی و عدم پناهدهی، مرگ و زندگی و مانند آنها را به عهده دارد، همان «ارباب» «متفرقون» هستند که می بایست با عبادت، رحمت و محبت آنان را جلب کرده و از غضب و سخط آنان در امان ماند. بنابراین، مشرکان برای کسب منفعت و رهایی از ضرر و آسیب به عبادت ارباب می پردازند که ملکوت هر چیزی را به دست دارند.

از نظر قرآن، مشرکان نوعی ولایت برای ارباب انواع و مانند آنها قایل می شوند و با عبادت ارباب دنبال تقرب به خدا خالق می شوند؛ زیرا بر این باورند که آن ارباب، ولایت صفر تا صد چیزها را دارد و اگر این عبادت را در حق ارباب به جا آورند به خدای خالق نیز نزدیک می شوند.(زمر، آیه 3)

به سخن دیگر، مشرکان نوعی ربوبیت و ولایت برای ارباب قایل می شوند و به عبادت می پردازند. این تفکر زمانی شکل می گیرد که «غیب» چیزها را در اختیار «ارباب» بدانند که همان «ملکوت» آن چیز است.

خدا از مردمان می خواهد تا با نظر در «ملکوت» آسمان ها و زمین و هر چیزی در هستی به این حقیقت برسند که همان گونه که خدا، خالق هستی است، هم چنین رب العالمین است و ربوبیت و پروردگاری هر چیزی به دست اوست. پس اوست که هدایت و ضلالت، جوار و عدم جوار، مرگ و زندگی، اماته و احیاء، اعاده و ارجاع، قبض و بسط و مانند آنها را به دست دارد و هیچ چیزی در «ملکوت» چیزها مالکیت و سلطنت و ولایت ندارد، بلکه خدا است که این مالکیت و سلطنت و ولایت را دارا است.(اعراف، آیات 185 و 186؛ یس، آیات 78 تا 83؛ مومنون، آیات 82 تا 89)

از نظر قرآن، با ارایه خاص الهی چنان که برای حضرت ابراهیم(ع) رخ داد(انعام، آیه 75) و نیز ارایه عام که برای همه به ویژه در در هنگام احتضار و مرگ یا هنگامه قیامت رخ می دهد(ق، آیه 22؛ فصلت، آیات 52 و 53) همه هستی برای آنان ارایه می شود و همگان ملکوت هر چیزی را می بینند و به «ربوبیت» و پروردگاری «ربّک» ایمان می آورند؛ زیرا او را در مقام «علی کل شیء شهید» می بینند و می یابند.(فصلت، آیه 53)

پس از نظر قرآن، رهایی از شرک در همه اشکال آن به ویژه شرک در ربوبیت و پروردگاری با نظر و رویت در ملکوت حل خواهد شد؛ اگر این امر در دنیا اتفاق افتاد «فبها المطلوب» که مطلوب به دست آمد و توحید در همه ابعاد تحقق یافت؛ و گرنه در هنگامه احتضار و قیامت خواهد بود که بس دیر است.

اصولا هدف از بیان ملکوت از سوی خدا و تاکید برای فهم این حقیقت از طریق نظر یا رویت برای آن است که انسان به مالکیت انحصاری خدا بر همه چیز از ملک و ملکوت آگاه شود و گمان نبرد کسی غیر از خدا مالک ملکوت چیزی است تا گرفتار شرک شود.(یس، آیات 83)

آثار ایمان به مالکیت ملک و ملکوت

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، ایمان دارای درجات و مراتبی همانند تقوای عام و خاص و اخص است.(مائده، آیه 93) بنابراین، ایمان دارای ضعف و شدت است. از نظر قرآن، ایمانی که با نظر و رویت به دست می آید، موجب می شود تا انسان بداند که ملک و ملکوت به دست خدا و تعبیر قرآنی «بیده» است.(ملک، آیه 1؛ یس، آیه 83)

از جمله آثاری که برای ایمان به مالکیت مطلق خدا بر هستی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. ایمان به معاد: ایمان به این حقیقت که در سایه نظر و رویت به دست می آید، انسان را در شرایطی قرار می دهد تا خالقیت و ربوبیت خدا را در هر چیزی به تمام کمال ببیند و ولایت و سلطنت و عظمت الهی را به تمام کمال دریابد. این گونه است که انسان در می یابد که خدا مالکیتی تمام بر هر چیزی دارد و بر همین اساس احیای مجدد و ارجاع و اعاده به دست اوست.(مومنون، آیات 82 تا 89؛ یس، آیات 78 تا 83)
  2. تنزیه خدا: ایمان به ملکوت موجب می شود تا انسان خدای سبوح را بشناسد و هیچ نقص و عیب در کمال یا تمامیت آن نبیند، بلکه خدا را سبحان بشناسد و بدان ایمان آورد.(یس، آیه 83)
  3. ایمان به حقانیت نبوت و اسلام: از جلوه ها و آثار ایمان به ملکوت، پذیرش حقانیت پیامبری و اسلام و آیین آن است.(مومنون، آیات 88 تا 90)
  4. ایمان به کذب مشرکان: ایمان به ملکوت در سایه رویت و نظر موجب می شود تا نه تنها حقانیت حق تعالی و آیین اسلام و پیامبری روشن شود، بلکه کذب و دروغگویی مشرکان نیز آشکار شود.(همان)
  5. اجاره به خدا: ایمان به ملکوت در سایه نظر و رویت موجب می شود تا معلوم شود که تنها می توان به خدا پناه برد و مجاور او شود و کسی دیگر نمی تواند در مقام مجیر قرار گیرد.(همان)
  6. فرمان پذیری: از نظر قرآن، مجاور شدن به خدا با فرمان پذیری نسبت به خدا و پیامبرانش همراه است؛ پس اگر کسی به انحصار ربوبیت و پروردگاری برسد، فرمان پذیر نسبت به خدا و پیامبران خواهد شد.(همان)
  7. ایمان به رستاخیز و بعث: از نظر قرآن، هم چنین باور و ایمان به ملکوت در سایه نظر و رویت موجب می شود تا شخص به رستاخیز و بعث در قیامت و احیای مردگان ایمان بیاورد.(همان)
  8. ایمان به اراده مطلق الهی: ایمان به ملکوت هر چیزی و آن که این ملکوت در انحصار خدا است، موجب می شود تا مومن به این نتیجه برسد که خدا با اراده خویش می تواند ایجاد و خلق نماید بی آن که نیازی به توسل به چیزی یا اسباب و عللی داشته باشد.(یس، آیات 82 و 83)
  9. سلطه مطلقه الهی و عدم مانعیت چیزی: ایمان به سلطنت مطلقه الهی در سایه ایمان به ملکوت پس نظر و رویت موجب می شود تا بر مومن مشخص و یقین شود که کسی نمی تواند در کار خدا اخلال کرده یا دخالتی در مسیر اراده الهی ایجاد کند(مومنون، آیه 88)؛ زیرا جمله «هو یجیر و لایجار علیه» توضیح و تفسیر انحصار سلطه الهی بر هستی است به این معنا هیچ چیزی در عرض مالکیت و سلطه او ننیست تا بتواند مانعی را ایجاد کند و اخلالی در مسیر آن چه خدا اراده کرده ایجاد کند.(المیزان، ج 15، ص 60) پس از این آیه به دست می آید که سلطه خدا بر هستی مطلق و انحصاری است(همان) و کسی در عرض او شریک نیست تا اراده دیگری را اعمال کند و خللی را ایجاد نماید.
  10. حمایت پروردگاری از همه هستی: ایمان به مالکیت ملکوتی خدا نسبت به هر چیزی موجب می شود تا انسان به این حقیقت ایمان بیاورد که خدا حامی همه آفریده ها است و آنان در مقام ربوبیت و پروردگاری از هر گونه بدی و ناگواری که خللی در رسیدن آنان به غایت موجب می شود، در امان خواهند بود.(مومنون، آیه 88؛ المیزان، ج 15، ص 60) پس خدا بی نیاز از حامی است و خود حمایت کننده آفریده ها برای رسیدن به کمال و تمامیت کمالی است که برای آن آفریده شده اند.
  11. ایمان به مرگ و زندگی اخروی: کسی که به مالکیت انحصاری خدا در ملک و ملکوت ایمان بیاورد، بی گمان به این حقیقت نیز ایمان می آورد که مرگ و زندگی در دست اوست و او توانایی و قدرت احیای مردگان در عوالم و نشئات دیگر از جمله آخرت را دارد.(اعراف، آیه 185)
  12. رهایی از تحیر و طغیانگری: از نظر آموزه های قرآنی رویت و نظر در ملکوت و ایمان به انحصار مالکیت الهی موجب می شود تا انسان گرفتار حیرت و طغیان گری نشود، و تحت هدایت هادی به کمال خویش برسد و مسیر را بدون حیرت بپیماید؛ اما کسی که به این حقیقت دست نیافت هماره در گمراهی و حیرت و طغیان خواهد ماند.(اعراف، آیات 185 و 186)
  13. هدایت و دوری از ضلالت: چنان که گفته شد نظر ملکوت و شهود حقیقت موجب می شود تا انسان به هدایت الهی دست یابد و از ضلالت رهایی یابد؛ زیرا ربوبیت خدا را می یابد و بدان ایمان می آورد و در صراط مستقیم هدایت قرار می گیرد.(همان)
  14. رهایی از سنت استدراج: کسانی که به ملکوت چیزها نرسند و خدا را در مقام ربوبیت نبینند، از هدایت الهی و قرآن و ایمان بدان دور می شوند و به تکذیب می پردازند و گرفتار سنت استدراج می شوند؛ اما کسی که به این حقیقت برسد از سنت استدراج و سقوط درجاتی در امان می ماند.(اعراف، آیات 182 تا 185)
  15. احتجاج با مشرکان: کسی که به حقیقت رویت ملکوت رسیده باشد می تواند با مشرکان درباره ربوبیت و پرودگاری به احتجاج بپردازد و حجت را بر مشرکان تمام کنند و سلاح شرک ایشان را کند و بی تاثیر سازد؛ چنان که حضرت ابراهیم(ع) این گونه بود.(انعام، آیات 74 تا 78) اصولا کسانی که اهل بصیرت هستند این توانایی اتمام حجت را دارند می توانند خصم را «مبهوت» کنند چنان که آن حضرت(ع) نمرود را مبهوت و «بهت الذی کفر».(همان)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا