اخلاقی - تربیتیفرهنگیفلسفیمعارف قرآنیمقالات

آثار تعقل و خردورزی از منظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

انسان موجودی عاقل است و همین عقل در کمال خودش است که او را از دیگر موجودات متمایز ساخته است. زمانی انسان هویت واقعی خود را به دست می آورد که از قوه عاقله خود به درستی بهره گیرد به تعقل و خردورزی بپردازد. اما بسیاری از مردم این قوه را به کار نمی گیرند؛ چرا که آثار آن در زندگی ایشان نمود ندارد. از نظر قرآن، آن چه از عقل مهم است به کارگیری آن است. برای این که دریابیم تا چه اندازه در این مسیر قرار داریم و از خرد خود بهره می بریم؟ می بایست به آثار و نشانه های آن توجه داشته باشیم. شناخت آثار و نشانه های خرد می تواند ما را برای رسیدن به مقصود یاری رساند.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا با اشاره به نشانه ها و آثار خردورزی از منظر قرآن، امکان ارزیابی و سنجش میزان به کارگیری عقل و خرد را در زندگی فراهم آورد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

جایگاه ارزشی و معرفتی تعقل و خردورزی

عقل در لغت عرب، منع، نهى، امساك، حبس و جلوگيرى است.( الجوهرى، اسماعيل، الصحاح، ج 5 ، ص 1769؛ الفيومى ، احمد، المصباح‏المنير، ص 422 ـ 423؛ ابن‏فارس، احمد، معجم مقاييس‏اللغة، ج 4 ، ص 69) با نگاهی به کاربردهای واژگان در امور غیر مادی و غیر محسوس باید توجه داشت که این واژگان نخست در امور محسوس به کار رفته و سپس در امور معنوی نیز مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان نمونه واژه کظم به خیک دربسته گفته می شود که در درون خروش دارد ولی سرریز نمی شود و همین واژه در انسانی به کار رفته که خشم خود را می خورد. هم چنین واژه عقل و عقال در وسيله‏اى به کار می رفته است كه شتر را با آن مى‏بندند و او را از حرکت باز می دارد. این واژه سپس در امور معنوی و غیر محسوس به کار رفته است.

عقل به معنای نقیض جهل(ابن‏فارس، احمد، معجم مقاييس‏اللغة، ج 4 ، ص69)، توانی در انسان است که او را از گفتار و کردار زشت باز می دارد(همان) و صاحب خود را از کژروی منع می کند.(الجرجانى، على، التعريفات، ص 65)

در ادبیات عربی و فرهنگ قرآنی به کسی که از عقل خود بهره گیرد با توجه به مواضع و مصادیق و موارد کاربردی آن، نام هایی به آن داده می شود. از این روست که عناوینی چون جحی، نهی، لب، ذوالالباب و مانند آن به خردورزان اطلاق می شود که هر یک از این نامگذاری ها با توجه به نوع کاربردی دارد که عقل در آن حوزه به کار رفته است. به عنوان نمونه وقتی از خردوزیی که با خردورزی و تعقل، خود را از امور زشت نهی و منع کرده باشد، چنین شخصی به عنوان نهی شناخته و معرفی می شود. خداوند در آيات 54 و 128 سوره طه از خردورزانی که این گونه هستند با عنوان «اولی النهی» یاد کرده است.

هم چنین کسی که از عقل خود به گونه ای بهره می گیرد که همه صفات کمالی انسان در او تجلی می یابد و او میوه صفات و اسمای نیکو و حسنای الهی می شود، به عنوان اولوا الالباب شناخته و معرفی می شود؛ زیرا لب الجوز( مغز گردو) همان اصل و عصاره و ناب آن چیز است.( الفيومى، احمد، المصباح‏المنير، ص 547) خردورزانی که در این مقام قرار می گیرند و خود را با کمال انسانیت می رساند و ثمره و میوه کمالی و عصاره همه آن ها می شوند، از نظر قرآن به عنوان اولوا الالباب معرفی می شوند.(آل عمران، ایه 190)

از نظر قرآن، تعقل به معنای به کارگیری عقل که دراشکالی نظری و عملی چون تفکر و عمل صالح نمود می یابد، نعمتی بزرگ است که می بایست انسان شاکر و سپاسگزار آن باشد. به سخن دیگر، قوه عاقله همانند دو قوه دیگر قوای شهوت و غضب، از نعمت های بزرگی الهی است. اما برجستگی قوه عاقله این است که می بایست به مدیریت دو قوه دیگر بپردازد. از این روست که به کارگیری آن مهم تر از وجود آن است. بر همین اساس، در آیات قرآنی هرگز واژه عقل به صورت مصدری به کار نرفته بلکه به شکل فعلی مورداستفاده قرار گرفته است. البته واژگانی برای تبیین چگونگی به کارگیری عقل مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله آن ها لب و نهی و مانند آن است. این بدان معناست که ارزش و جایگاه عقل را می بایست در حوزه معرفتی و ارزشی زمانی پذیرفت که مورد استفاده قرار گرفته باشد.

عقلی که در حوزه معرفتی به کار می رود به عنوان عقل نظری مورد توجه اسلام و قرآن بوده است. هم چنین عقل عملی در مقام حکمت و رفتار عملی از ارزش ویژه ای در اسلام برخوردار است. این توجهات ویژه به تعقل تفکری و عملی از آن روست که اگر عقل نتواند در مقام مدیریت انسان قرار گیرد و مانع از طغیان قوه شهوت و قوه غضب شود، نمی تواند ارزشی داشته باشد. از این روست که خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 46 سوره انعام مومنون از تعقل به عنوان یک نعمت بزرگ یاد کرده و در آیه 78 سوره مومنون از انسان ها خواسته تا در قبال ابزارهایی که تعقل را موجب می شود شاکر و سپاسگزار خداوند باشند؛ چرا که انسان با خردورزی و تعقل است که می تواند حقایق را بشناسند و از معارف بهره مند شود(یونس، ایه 16؛ لقمان، ایه 20؛ طه، آیه 128 و آیات دیگر)

از نظر قرآن جایگاه ارزشی عقل را می بایست با توجه به نقش آن در زندگی انسان تحلیل و ارزیابی کرد. تعقل موجب می شود تا انسان خدا و هستی و خود را بشناسد(رعد، آیات 3 و 4؛ حج، آیه 8) و به تشخیص حق و باطل بپردازد و ارزش ها و ضد ارزش ها و نیز زشت و زیبا و خوب و بد را بشناسد و در برابر آن ها موضع گیری مناسبی داشته باشد.(طه، آیه 128؛ قصص،‌ایه 60؛ انعام، آیه 151)

انسان ها با تعقل ورزی و تفکر در حوزه معرفتی می توانند به حقایق دست یافته و از جهل و نادانی و سفاهت بیرون آیند و با تشخیص خوب و بد ، رفتار مناسب را بشناسند و بدان گرایش یافته و عمل نمایند. همین عقل انسانی است که او را نسبت به خوبی عدالت و احسان توجه می دهد و نسبت به ظلم و بی عدالتی و بی وفایی و عهد شکنی و دروغ و مانند آن باز می دارد.(انعام، آیه 151؛ مانده، آیه 100) و در حقیقت توان لازم براى تشخيص حسن و قبح افعال را به آدمی می دهد.(بقره، ایه 44)

با توجه به چنین جایگاه و نقش عقل در زندگی انسان است که امیرمومنان علی(ع) می فرماید: «نخستين پايه اسلام،عقل است.» (ابن‏شعبه الحرانى، الحسن، تحف‏العقول، ص . 196)؛ چرا که عقل از طريق استدلال از آيات آفاقى و انفسى، حقایق از جمله حقیقت بزرگ و بی همتایی چون خدا را اثبات مى‏كند و پس از اثبات خدا، خوبى و لزوم تسليم در برابر خداوند و ايمان به خدا را به انسان گوشزد مى‏كند.

در حقیقت آدمى با عقل خويش مخاطب دين و شريعت است و از همين رو است كه از شرايط مكلف شدن در قبال دين و عقايد و احكام آن، برخوردارى از عقل است.

از نظر اسلام حساب و کتاب زمانی معنا و مفهوم می یابد که انسانی دارای عقل باشد و اگر عقلی نباشد تکلیف و نیز حساب و کتابی در دنیا و آخرت نخواهد بود. از همين‏ روست كه حضرت اميرعليه السلام مقدار حسابرسى و پاداش و كيفر روز قيامت را به اندازه عقل مى‏داند و می فرماید: «خداوند، بندگان را به اندازه عقلى كه در دنيا به آنها داده، حساب مى‏رسد.» (الزراء، زيد، الاصول‏الستة عشر، ص 4)

از آیات قرآنی به دست می آید که عقل و معرفت و تقوای برخاسته از آن نخستین عامل در دینداری و ایمان انسان به شریعت اسلام است ؛ از این روست که آن را رسول باطنی خداوند معرفی می کنند و حضرت امیرمومنان علی(ع) در بیان جایگاه عقل می فرماید: «عقل، رسول حق ـ تعالى ـ است» (الآمدى، عبدالواحد، غررالحكم، ح 272) و به سخن دیگر نسبت میان عقل و شریعت نسبت میان درون و بیرون است. از این روست که گفته اند: «عقل، شريعت درونى،و شريعت، عقل بيرونى است.» (الطريحى، فخرالدين، مجمع‏البحرين، ج 2 ، ص1249)

آثار و نشانه های تعقل

چنان که گفته شد از نظر قرآن، آن چه موجب ارزش گذاری نسبت به عقل می شود همان تعقل و خردورزی است. البته هر چه خردورزی در انسان تقویت شود به همان میزان نوع رفتار انسانی از نظر کیفیت نیز بهبود می یابد. این بهبود وضعیت تعقل در انسان ها را می توان در زندگی آنان از طریق نشانه ها و آثار دریافت.

از نظر قرآن، عقل به عنوان یک قوه می تواند مسیر کمالی و رشدی خود را چنان بپیماید که انسان را به نهایت کمال برساند به گونه ای که چنین انسانی عقل محض و عقل فعال شود به گونه ای که هیچ گونه جهل و سفاهتی در هیچ گونه فکر و رفتار او یافت نشود. هر چه انسان به کمال عقلانیت نزدیک تر می شود به همان میزان دریافت های معرفتی او روشن تر و نورانی تر شده و حقایق ملکوتی به شکل دیگری برای او نمایان می شود و همین تاثیر متقابل را می توان در رفتارهای او یافت به گونه ای که به حلم می رسد و انسانی حلیم و حکیم می شود. در این صورت است که در مقام علم و عمل بهترین و کامل ترین نعمت نصیب او می شود.(بقره،‌ایه 269)

هر انسانی در آغاز زندگی اش از درجه ای از عقل برخوردار است که او را به لحاظ نظری و عملی کمک می کند تا حقایق را بشناسد و به خوبی گرایش یابد. این عقل همان تقوایی ابتدایی است که در ذات هر انسانی به ودیعت گذاشته شده و الهام می شود.(شمس، آیات 7 تا 10) کسی که از این عقل بهره گیرد در مسیر هدایت تشریعی نیز قرار می گیرد.(بقره، ایات 2 تا 5)

این عقل همان عقل طبعی است که در برابر عقل تجربی قرار می گیرد. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: العقل عقلان: عقل الطبع و عقل‏التجربى و كلاهما يؤدى المنفعه؛ عقل دو نوع است: عقل طبع و عقل تجربه، و هر دو منفعت مى‏رسانند.»( ابن طلحة، محمد، مطالب‏السؤول، ص 49)

در حقیقت این عقل طبع همان چیزی است که در ذات هر انسانی به طبیعت سرشته و نهادینه شده است. پس از آن است که با کارگیری خرد طبعی انسان درجات دیگری از عقل را درک می کند که مرتبط با تجربیات زندگی است. این گونه است که عقل راه رشد کمالی خود را می پیماید.

عقل طبعی در انسان به طور طبیعی نسبت به دین و اخلاق واکنش مثبت نشان می دهد. به این معنا که هر انسان عاقلی به طور طبیعی انسانی دینی و اخلاقی است؛ چرا که دین و اخلاق لازم ذاتی عقلانیت است و هر جایی که عقل نمود یابد در دو شکل اساسی و اصلی دین داری و اخلاق نمودار می شود.( اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل)

اخلاق و رفتارهای هنجاری و نیکو در انسان از جمله حیا و ادب بازتاب عقلانیتی است که مورد استفاده قرار گرفته است. هر چه انسان در زندگی خود بیش تر تعقل و خردورزی داشته باشد در حوزه عفت و حیا و ادب نیز به کمال نزدیک تر می شود.

در آیات و روایات به ویژه کلام امیرمومنان علی(ع) آثار و نشانه های بسیاری برای عقل بیان شده است. به این معنا که هر چه انسان تعقل بیشتری داشته باشد، آثار و نشانه های کامل تر و بیش تری در شخص متعقل و خردورز می توان یافت. امیرمومنان علی (ع) می فرماید: عقل ها، پيشوايان افكار و افكار، پيشوايان قلوب و قلوب، پيشوايان حواس و حواس، پيشوايان اعضا و اندامند.( ابن‏شعبه الحرانى، الحسن، تحف‏العقول، ص 323) پس می بایست به ارتباط تنگاتنگی تعقل در رفتار انسان توجه داشت؛ چرا که تعقل هر انسانی در رفتار او نمود پیدا می کند.

آن حضرت (ع) در بیان ارتباط تنگاتنگی تعقل و خردورزی انسان با دینداری و اخلاق در اشکال مختلف و عبارت متفاوت می کوشد تا نشان دهد که چگونه می توان از خردورزی اشخاص با توجه به میزان دینداری و اخلاق آنان آگاه شد. از این روست که می فرمایند: «ديندارى به اندازه عقل است.» (الآمدى، عبدالواحد، غررالحكم، ح 6183)

از نظر آن حضرت (ع) با توجه به آموزه های قرآنی این معنا بارها تکرار می شود که هر که خردورزتر با دین تر و با اخلاق تر است. به عنوان نمونه امیرمومنان (ع) درباره ارتباط خردورزی با معرفت الله می فرماید: با عقول، شناخت خدا محكم و پايدار مى‏شود.» (ابن‏شعبه الحرانى، الحسن، تحف‏العقول، ص 62؛ شيخ مفيد، الامالى، ص 254؛ شيخ صدوق، التوحيد، ص 35) از نظر آن حضرت(ع) ایمان جز به تعقل نیست. از این روست که می فرماید: «مؤمن به خدا ايمان نمى‏آورد،مگر اين كه تعقل كند.» (الكراجكى، محمد، كنزالفوائد، ج 1 ، ص 56؛ الديلمى، الحسن، ارشادالقلوب، ص 198)

آن حضرت هم چنین نسبت به آثار تعقل در حوزه رفتار عملی و حکمت عملی می فرماید: «دين و ادب نتيجه عقل است.» (ابن‏الرازى، جعفر، جامع‏الاحاديث، ص 136)

این عبارت در حقیقت نوعی دیگر از بیان تاثیرگذاری تعقل در حوزه حکمت عملی است. بی گمان تعقل بیش تر و خردورزی کمال تر را می بایست در دو شکل اخلاقی حیاورزی و ادب ورزی انسان جست و جو کرد. حیا بازدارنده انسان از بسیاری از زشت کاری ها و نابهنجاری های است؛ چنان که ادب نیز تجلی بخش بعد دیگری از اخلاق انسانی است؛ چرا که انسان مودب کسی است که نه تنها در کلیات رفتاری پسندیده دارد بلکه حتی در جزئیات نیز بر آن است تا با دقت تمام به گونه ای عمل کند که بسیار احسن و نیکوتر است. به این معنا که در میان خوب و خوب تر و نیک و نیک تر، برتر بلکه برترین ها را انتخاب می کند و به احسنها توجه می یابد و آن را انجام می دهد. چنین انسانی را انسان مودب و متادب به آداب اخلاقی می شمارند. بنابراین، هر چه انسان متعقل تر و خردورزتر می شود به همان میزان از نظر رفتاری از ارتکاب زشتی ها خود را باز داشته و حیا می ورزد و در انجام کارهای خوب و نیک به برترین ها متمایل می شود و می کوشد تا بهترین ها را به جا آورد.

از همین روست که در آیات و روایات وقتی از نشانه ها و لوازم ذاتی عقل و تعقل سخن به میان می آید به دو اصل اخلاقی مهم یعنی حیا و ادب توجه داده می شود که عصاره همه پرهیز از زشتی ها در مقام تخلیه و انجام همه بهترین ها و نیکوترین ها در مقام تحلیه است.

در روایات نشانه های بسیاری برای تعقل و کمال یافتن عقل بیان شده است. از جمله این که از مهم ترین نشانه های تعقل و خردورزی در انسان می توان به آخرت طلبی (انعام، آیه 32) ، ایمان به خدا و تصدیق حقانیت پیامبران (اعراف، آیه 169 و یوسف، آیه 109)، تصدیق قرآن به عنوان کتاب وحیانی (انبیاء، آیه 10) تقواپیشگی (طلاق، آیات ۸ و 10)، رعایت ادب و نزاکت (حجرات، آیه ۴)، دوزخ گریزی (ملک، آیات ۹ و 10)، پندگیری از آیات آفاقی و انفسی (آل عمران، آیه 118 و آیات بسیار دیگر)، وحدت گرایی (حشر، آیه 14)، اجتناب و پرهیز از گناه و پلیدی (مائده، آیات 100 و 103) و پرهیز از دروغ و هواپرستی (فرقان، آیات 43 و ۴۴) اشاره کرد. کسانی که این گونه هستند در حقیقت دارندگان عقل هستند که به درستی از آن استفاده کرده و شکرگزار نعمت عقل بوده اند. کسی که خردورز باشد این گونه در زندگی خود آثار و نشانه های تعقل و خردورزی را می یابد و بروز و ظهور می دهد. با ردگیری این نشانه ها می توان از خردورزی و نیز میزان کمی و کیفی آن آگاه شد. کسی که هیچ یک از این نشانه ها را ندارد در حقیقت بهره ای از عقل و تعقل نبرده و به جای شکر نعمت به کفران نعمت پرداخته است.

امیرمومنان درباره نشانه های خردورزی می فرماید: العقل شجره اصلها التقی و فرعها الحیاء و ثمرتها الورع فالتقوی تدعو الی خصال ثلاث: الی الفقه فی الدین و الزهد فی الدنیا و الانقطاع الی الله تعالی و الحیاء یدعو الی ثلاث خصال: الی الیقین و حسن الخلق و التواضع و الورع یدعو الی خصال ثلاث؛ الی صدق اللسان و المسارعه الی البر و ترک الشبهات؛ عقل، درختی است که ریشه آن تقوا، شاخه هایش حیاء و میوه آن،پارسایی است. تقوا به سه چیز دعوت می کند: دین شناسی، بی رغبتی به دنیا و دل بستگی به خداوند، و حیا به سه چیز دعوت می کند: یقین، خوش اخلاقی و تواضع، و پارسایی به سه چیز دعوت می کند: راستگویی، سرعت و شتاب در نیکی ها و دوری از کارهای شبهه ناک. (المواعظ العددیه ، ص 160)

امام هشتم علیه السلام فرمود: عقل هیچ مسلمانی به کمال نرسد تا ده خصلت و صفت در او جمع آید: هر کس به خیر او امیدوار باشد و از بدی اش خود را در امان داند. اندک نیکی دیگران را نسبت به خودش زیاد شمرد، اما نیکی زیاد خویش را نسبت به دیگران کم بداند. هر چه از او حاجت خواهند دلتنگ نشود. در طول زندگی اش از دانش طلبی خسته و ملول نگردد. تهیدستی در راه خدا را (که با رعایت تعلیمات اسلامی پیش آید) از ثروتمندی دوست تر دارد. خوار شمرده شدن (در چشم ظاهربینان) به خاطر اجرای احکام خدا از عزت نزد دشمن خدا در نظرش محبوب تر است. گمنامی را از شهرت و نام آوری (که آفاتی در پی دارد) بیشتر می خواهد.

سپس امام فرمود: صفت دهم و چه مهم است این دهمین! سؤال شد: آن صفت دهم چیست؟ امام جواب داد: هیچ کس را نبیند جز این که گوید: او از من بهتر و باتقواتر است، زیرا که مردم (در مقام مقایسه با او) بر دو دسته اند: مردی که از او بهتر و پرهیزگارتر است و مردی که بدتر و پست تر است. چون شخصی را که از او بدتر و پست تر است ببیند گوید: شاید خوبی این شخص در باطنش است.

بنابراین، ده نشانه ای که می بایست به عنوان کمال عقل در شخصی یافت عبارتند از:

۱- هر کس به خیر او امیدوار باشد.

۲- از بدی اش خود را در امان داند.

۳- اندک نیکی دیگران را زیاد بشمرد.

۴- اما نیکی زیاد خویش را دست کم گیرد.

۵- هر چه از او حاجت خواهند به ستوه نیاید.

۶- در طول زندگی اش از دانش طلبی خسته و ملول نگردد.

۷- تهیدستی در راه خدا را به ثروتمندی ترجیح دهد.

۸- خوار شمرده شدن به خاطر اجرای احکام خدا از عزت نزد دشمن خدا در نظرش محبوب تر باشد.

۹- گمنامی را از شهرت و نام آوری بیشتر بخواهد.

۰۱- هیچ کس را نبیند جز آن که گوید او از من بهتر و باتقواتر است.

در عبارتی از امیرمؤمنان علی(ع) درباره یکی از نشانه های پیش گفته آمده است: اعقل الناس من کان بعیبه بصیرا و عن عیب غیره ضریرا؛ عاقل ترین مردم کسی است که به عیب های خویش بینا و از عیوب دیگران، نابینا باشد. (غرر الحکم، ح 3233)

با نگاهی گذرا به عناوین این ده خصلت و نشانه می توان دریافت که حوزه عمل اجتماعی و رفتار با دیگران بخش مهمی از نشانه های خردورزی را به خود اختصاص داده است.

در بسیاری از روایات حوزه رفتارهای اجتماعی به عنوان نشانه عقل مورد توجه قرار گرفته است. از این رو روایات بسیاری درباره این که مودت و محبت به مردم به عنوان نشانه ای از خردورزی است، وارد شده است. از جمله از امام کاظم(ع) روایت شده که فرمود: التودد الی الناس نصف العقل؛ مهرورزی با مردم نیمی از عقل است. (تحت العقول، ص ۳۰۴)

امام علی بن موسی الرضا(ع) از پیامبر(ص) روایت می کند: رأس العقل بعد الایمان بالله التودد الی الناس و اصطناع الخیر الی کل بر و فاجر؛ بالاترین درجه عقل پس از ایمان به خدا، ابراز دوستی به مردم و نیکی به هر نیکوکار و بدکاری است. (عیون أخبار الرضا، ج۲، ص35)

امام صادق(ع) نیز می فرماید: أکمل الناس عقلا أحسنهم خلقا؛ عاقل ترین مردم خوش خلق ترین آنهاست. (اصول کافی، ج۱، ص27)

پیامبر(ص) در همین باره فرموده است: أعقل الناس أشدهم مداراه للناس؛ عاقل ترین مردم کسی است که بیشتر با مردم مدارا کند. (من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵، ح۵۸۴۰)

بنابراین، ارتباط تنگاتنگی میان رشد و کمال یابی عقل و روابط اجتماعی وجود دارد. از این رو امیرمؤمنان در سخنی می فرماید: کل شیء یحتاج الی العقل و العقل یحتاج الی الأدب؛ هر چیزی به عقل نیاز دارد و عقل به ادب نیازمند است. (فقه الرضا، ص364)

البته آن چه در این ده نشانه و نشانه های دیگر بیان شده به معنای حصر نیست، بلکه به معنای نشانه هائی از کمال عقل در رفتار و کردار آدمی است. لذا در روایات دیگر از آن امام همام(ع) و دیگر انوار معصومان(ع) نشانه های دیگر برای کمال عقل بیان شده است که از جمله می توان به این حدیث از امام حسین(ع) اشاره داشت که فرموده است: لا یکمل العقل الا باتباع الحق؛ عقل جز با پیروی از حق کامل نمی شود.(التوحید، ص63)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا