اجتماعیاخلاقی - تربیتیاصولی فقهیاعتقادی - کلامیاقتصادیروان شناسیعرفانمعارف قرآنی

آثار احسان و انفاق به فقیر از نظر قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فقر ذات هویتی انسان و هر آفریده ای دیگر است؛ بنابراین هرگز انسان و مخلوقات آفرینش از خدای غنی حمید، بی نیاز نمی شوند؛ زیرا بی نیازی به معنای رستن از مخلوق بودن و تبدیل به خالق شدن است؛ در حالی که هرگز چنین چیزی رخ نمی دهد؛ بنابراین، اگر کسی مدعی غنا یا استغنا باشد، یا گرفتار توهم است یا به این اعتبار خود را مستغنی از غیر می داند که به خدای غنی حمید متصل است که در این صورت نیز استغنای او ذاتی نیست، بلکه چیزی عارضی و به تبع اتصال به خدای غنی حمید است.

از نظر قرآن، فقر اقتصادی همانند غنای اقتصادی تابع مشیت حکیمانه الهی است و هرگز فقر و غنی به معنای اهانت یا کرامت نیست؛ بلکه اهانت و کرامت به این است که شخص تا چه اندازه تقوای الهی دارد یا ندارد؛ پس کسی که تقوای الهی دارد به هر میزان دارایی تقوا، از مراتب کرامت برخوردار است و هر که تقوای الهی ندارد به همان میزان بی تقوایی گرفتار اهانت است.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اموالی که در اختیار مردم قرار دارد، به عنوان مال الله از ملکیت طلق الهی خارج نمی شود، بلکه برخورداری مردم از اموال الهی مشروط به این است که حقوق سائلان و محرومان در قالب انفاقات واجب و مستحب چون زکات، صدقات و خمس و مانند آنها داده شود. چنین رفتاری در قالب انفاق واجب و مستحب یا احسان از دارایی آثاری دارد که نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن به آن پرداخته است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

فقر هویتی انسان از نظر قرآن

از نظر قرآن، فقر بخشی از حقیقت وجودی هر مخلوقی از جمله انسان است؛ زیرا ایجاد و بقای هر موجودی به افاضات نوری الهی است؛ چرا که همه هستی چیزی جز مظاهر انوار الهی نیست.(نور، آیه 35) پس اگر دمی این نور قطع شود، هر مخلوقی نیست و نابود می شود. پس تا زمانی که نور از منبع حقیقت خورشید الهی می تابد، این اشکال وجودی به معنا مخلوقات ظهور و بروز دارند.

از نظر قرآن، ستون فقرات هستی هر موجودی را می بایست همان حقیقت وجودی خدا دانست که در آن چیز تابیده است؛ از این رو، به هر چیزی که انسان بنگرد، پیش از آن چیز را ببیند در همه احوالات از قبل و بعد و همراه آن چیز، خدا را می بیند که حق مطلق است.(فصلت، آیه 53) پس مشهود در هر چیزی خدا است و شخص با دیدن هر چیزی از آیات آفاقی و انفسی می بایست خدا را بر آن چیز شهید و مشهود بیند.

از نظر قرآن، خدای غنی حمید، بی هیچ نیازی نسبت به مخلوق تنها به سبب اقتضای ظهور صفات الهی، مخلوقات را آفریده تا این گونه بر آنان رحم آورد.(هود، آیه 119) بنابراین، همه مخلوقات به خدای غنی حمید نیاز دایم و مستمر دارند.(فاطر، آیه 15)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، فقر همه جانبه و مطلق انسان به خدای غنی حمید تجلیاتی دارد که یکی از آن فقر انسان به عبادت خدا است؛ زیرا بی عبادت و عبودیت انسان خود را هیچ و پوچ می یابد؛ بنابراین لازم می بیند تا در قالب عبادت ها عبودیت خویش را به نمایش گذارد و فقر هویتی و وجودی خویش نشان دهد.(فاطر، آیات 13 تا 15)

به نظر می رسد که همین فقر است که پیامبر(ص) می فرماید: «الفقر فخری؛ فقر افتخار من است»؛ زیرا فقر مادی از نواقص است و هیچ کس به ناقص بودن خویش افتخار نمی کند؛ اما به فقر هویتی و وجودی خویش به خدا و نیاز دایم به عبودیت و عبادت افتخار می کند که «عبده» و «عبدالله» است؛ چنان که در شهادتین در هر نمازی ما به صراحت به این مقام عظمای پیامبر(ص) که در مقام «عبده» قرار دارد، شهادت و گواهی می دهیم و آن را نشان افتخار پیامبر(ص) می دانیم؛ زیرا پیامبران و مومنان هرگز ابا ندارد که «عبده» یا «عبدالله» باشند: لن یستنکف المسیح ان یکون عبدا لله و لا الملائکته المقربون؛ هرگز مسیح از این که بنده خدا باشد استنکاف نمی ورزد و هم چنین فرشتگان مقرب خدا نیز استنکافی نمی ورزند.(نساء، آیه 172)

خدا به صراحت در آیات قرآنی از «اغنی» پیامبر(ص) سخن به میان آورده که او را از «فقر اقتصادی» نجات داده و غنی ساخته است(ضحی، آیه 8) پس هرگز فقر اقتصادی فخر و افتخار نیست تا پیامبر(ص) بدان مباهات کند؛ زیرا اگر فقر اقتصادی فخر و مایه مباهات و افتخار بود، دیگر معنا نداشت که خدا او را غنی سازد، یا دیگر معنا نداشت که پیامبران دیگر نیز از خدا رهایی از فقر را بخواهند و در قالب دعا  و نیایش آن را درخواست کنند.(قصص، آیه 24)

آثار زیانبار فقر اقتصادی

چنان که گفته شد، آن فقری که مایه مباهات و افتخار است، همان فقر هویتی انسان به خدا است و نیاز دایم به عبادت و عبودیت در خویش است، نه فقر اقتصادی. دلایل و نشانه های دیگری در قرآن می توان یافت که فقر اقتصادی نه تنها فخر و افتخار نیست، بلکه بسیار خطرناک است و از همین روست که لازمه است تا کاری کرد که  فقر ریشه کن شود و فقیری در میان مومنان نماند. بر همین اساس برنامه ها و احکام و روش هایی را خدا در نظر گرفته تا فقر را ریشه کن یا کاهش دهد و شرایط عمومی را بهبود بخشد تا به سبب فقر گرفتار برخی از امور به ویژه گناهانی نشوند که مردمان فقیر را به دوزخ می برد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، فقر آثار زیانباری دارد که یکی از مهم ترین و بزرگترین آنها، بدگمانی و سوء ظن فقیر به خدا است که موجب کفر و گرایش به آن می شود؛ زیرا از نظر قرآن، فقر و تنگدستی و تهی دستی زمینه ساز بدگمانی به خدا و حتی لب گشودن به اعتراض و گلایه به خدا می شود که مثلا خدا با فقر به او اهانت کرده و کرامت او را از میان برداشته است؛ زیرا هر انسان را خدا کریم آفریده است(اسراء، آیه 70)، اما فقیر گمان می کند که با فقر اقتصادی خدا به او اهانت کرده و کرامت را از او سلب کرده است.(فجر، آیه 16؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 193،حدیث 1)

چنین بدگمانی فقیر نسبت به خدا چیزی جز گرفتار شدن در شرایط کفر و کفرگرایی و کفر ورزی نیست؛ از همین روگفته شد که «کاد الفقر ان یکون کفرا؛ نزدیک است که فقر به کفر بیانجامد.»

این در حالی است که از نظر قرآن، نه فقر به معنای اهانت است، و نه ثروت به معنای کرامت؛ بلکه هر دو این ها ابزاری برای فتنه و ابتلای الهی هستند؛ زیرا خدا انسان ها را در دنیا با شرور و خیرات گرفتار فتنه می کند؛ زیرا اقتضای سنت ابتلای الهی این گونه است.(انبیاء، آیه 35) پس اگر به کسی فقر می دهد او را این گونه با فقدان و شروری می آزماید و اگر به کسی مال و ثروتی می دهد آن را ابزاری برای فتنه و ابتلای خویش قرار داده است.(فجر، آیات 15 تا 17؛ تغابن، آیات 14 و 15)

اصولا از نظر قرآن، خدا بر اساس مشیت حکیمانه ای خویش برای هر کسی و هر چیزی مقدراتی قرار داده که چه چیزی را به او بدهد یا بگیرد.(حدید، آیات 22 و 23) پس هرگز فقر و غنی به معنای اهانت و کرامت نیست.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، دومین خطری که فقیر بدان گرفتار می شود، خطر افتادن در بی عفتی است که نمادی از بی عقلی و بی دینی است؛ زیرا انسان عاقل به عقل فطری عفت و حیا می ورزد، چنان که دین دار است و به اصول و احکامی که عقل و نقل کشف کرده بها می دهد و بر اساس آن زندگی خویش را می سازد.(شمس، آیات 7 تا 10؛ روم، آیه 30) اما بی عقل و بی  خرد از اخلاق و اسلام دور می شود(بقره، آیه 130) و چون قلب او مختوم است، گرفتار سفاهتی می شود که کفر و زشتی و فساد را عین اصلاح و درستی می داند.(بقره، آیات 7 تا 18)

به هر حال، از نظر قرآن،انسان فقیر بیش تر از دیگران در معرض خطراتی چون بی عفتی به ویژه در ساحت جنسی و مانند آن است.(نور، آیه 33)

با توجه به آن چه بیان شد معلوم می شود که فقر اقتصادی نمی تواند مایه افتخار و مباهات پیامبر(ص) باشد؛ بلکه مراد همان فقر هویتی است که انسان را به عبودیت و عبادت می کشاند.

هم چنین از نظر قرآن، یکی از راه هایی نفوذ شیطان در نفس انسانی و کشاندن او به رفتارهای ضد اخلاقی و ضد فطرت آن است که او را از فقر اقتصادی می ترساند تا این گونه به تکاثر بپردازد و به جمع مال و ثروت از هر راهی اقدام کند و بخل ورزد و از انفاق باز ایستد بلکه دیگران را نیز به بخل ورزی امر کند.(بقره، آیات 267 و 268)

از نظر قرآن گوش سپاری انسان به وعده های شیطانی مبنی بر گرفتار شدن در فقر و ترساندن آنان از آن، زمینه ساز گرایش انسان و جوامع بشری به زشتی ها و ظلم ها وفحشاء و منکرات است؛ زیرا این گونه شیطان با اغرای انسان به جهل و جهالت او را از رزق مقسوم الهی و تفضلات خاص باز می دارد و در شرایطی قرار می  دهد که به هر کاری جز حق رو می آورد.(همان؛ المیزان، ج 2، ص 394)

آثار احسان و انفاق به فقیران

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، اموالی که در اختیار هر کسی قرار می گیرد، «مال الله»(نور، آیه 33) است که به شکل امانت در اختیار اوست، البته مالکیت اعتباری برای اوست، ولی این گونه نیست که در همین مالکیت اعتباری ملک طلق او باشد که هر کاری بکند، از این روست که تصرفات در مال به شکل اسراف، تبذیر یا در اختیار سفیه و مجنون قرار دادن جایز نیست بلکه حرام و روز قیامت می بایست پاسخگو باشد؛ پس اگر مالکیت اعتباری انسان مطلق بود، دیگر محدودیت و ممنوعیت معنا نداشت و بازخواست و پاسخگویی بی معنا می شد؛ اما چنین نیست؛ زیرا آیات بسیاری مواردی از احکام را بیان می کند که محدودیت ها و ممنوعیت ها را همراه با کیفر و مجازات است.(نساء، آیات 4 و 5؛ اسراء، آیه 27؛ انعام، آیه 141؛ اعراف، آیه 31)

هم چنین از نظر قرآن، در هر مالی سهم و قسطی برای محرومان و سائلان به شکل «مشاع» قرار داده شده که می بایست پرداخت شود.(معارج، آیات 24 و 25؛ ذاریات، آیه 19) بنابراین هر کسی به توان خویش از مال الله در اختیار می بایست به دیگران بدهد که در اصطلاح قرآنی از آن توان، به «سعه» یاد می شود (نور،آیه 22)

از نظر قرآن، این انفاقات مالی گاه واجب چون زکات و خمس، و گاه مستحب چون صدقات و قرض الحسنه است.(بقره،آیه 177؛ انفال، آیه 41؛ اسراء، آیه 26؛ نور،آیه 22؛ حشر، آیه 7) بنابراین هر کسی به میزان توان خویش به ویژه از «عفو» یعنی زیادت از هر چیزی که دیگر بدان نیاز ندارد، بدهد تا به وظیفه انفاقی خویش عمل کرده باشد.(بقره، آیه 219)

به نظر می رسد که پیامبر(ص) مامور است که «عفو» را بگیرد.(اعراف، آیه 199) این عفو می تواند همان زیادت هایی باشد که در اختیار دیگران است و می بایست به شکل انفاقی به دست نیازمندان و فقیران برسد، چنان که می تواند به معنای گذشت از خطا و گناه باشد. البته خدا در آیه 103 سوره توبه تبیین می کند که گرفتن صدقات مالی از سوی پیامبر(ص) و سپس توزیع در میان نیازمندان یکی از مهم ترین عنایات خدا به مردمان است؛زیرا وقتی پیامبر(ص) صدقه ای برای دیگران می گیرد برای صدقه دهندگان تطهیر و تزکیه و صلوات می فرستاد که نقش بسیار تعیین کننده در کسب کمالات و کرامات برای مردم دارد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، وقتی خدا مال و ثروتی به کسی داده آن را می بایست فتنه و ابتلایی بداند که اگر به درستی از آن بهره نگیرد سربلند نخواهد شد و اسباب خواری و ذلت ابدی او خواهد شد. بنابراین می بایست ثروت را در راه خدا مصرف کند و ضمن این که خود بهره ای آن می  برد دیگران نیز از آن بهره ای برند وگرنه وزر و وبال او خواهد شد.(فجر، آیات 15 تا 22؛ قصص، آیات 75 تا 82)

بر اساس آموزه های وحیانی قرآن، انفاقات مالی و احسان به فقیران و نیازمندان موجب می شود تا شخص از محبت الهی برخوردار شده(نساء، آیه 36) و در مقام ابرار قرار گیرد.(بقره، آیه 177)

البته کسی که احسان می کند، خود را از تکبر(نساء، آیه 36)، فخرفروشی و تفاخر(همان)، از بیماری بخل و خیال بافی می رهاند؛ زیرا از نظر قرآن، کسانی که ترک احسان و انفاق دارند، از این دست بیماری ها رها می شوند.

هم چنین از نظر قرآن، احسان به ویژه در قالب اطعام به فقیران، موجب می شود تا خدا به پاداش این گونه اعمال صالح نیک، به آنان بهشت و نعمت های بی حساب و بی شمار آن بدهد(انسان، آیات 8 تا 22) و در قیامت مسرور و شادان باشد(همان)، و از شرور روز قیامت و اهوالات آن در امان بماند(همان) و به سادگی از عقبات روز قیامت و صراط آن بگذرد و به بهشت در آید.(بلد، آیات 11 تا 16)

به سخن دیگر کسی که در دنیا از خدا خائف است و حتی به سبب خوف انفاق و احسان و اطعام می کند(انسان، آیات 8 تا 10) در قیامت از خوف و اهوالات آن در امان خواهد ماند.(همان؛ بلد، آیات 11 تا 16)

از نظر قرآن، انسانی که اهل انفاق و احسان مالی است، از بیماری بخل، هلوع و مانند آنها در امان می ماند. این افراد به مقام  متقین و پرهیزگاران(بقره، آیه 177)، صادقین(همان) می رسند، چنان که با انفاق این افراد کفاره گناهان خویش می پردازند(بقره، آیه 271)، و به خیر دست می یابند(بقره، آیات 215 و 271) و به رستگاری و فلاح می رسند(روم، آیه 38)

به هر حال، از نظر قرآن، احسان و انفاق مالی از مهم ترین اعمال عبادی در سطح نماز است که خدا بر آن تاکید و تشویق و ترغیب فراوان می کند؛ زیرا بدون انفاق مالی نمی توان نمازگزار واقعی بود و از نظر قرآن نماز گزار حقیقی و واقعی کسی است که با انفاقات مالی خود را از بسیاری از صفات زشت مانند بخل و هلوع رهانیده و به بهشت برین در عالی ترین درجات آن رسانیده است.(معارج، آیات 19 تا 35)

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا