اجتماعیروان شناسیسیاسیفرهنگیمعارف قرآنیمقالات

مسخ فرهنگي در جنگ نرم

samamosشايد پيچيده ترين و زيانبارترين شيوه جنگي، جنگ نرم باشد؛ زيرا در جنگ سخت و فيزيكي، انسان مال و جان خويش را از دست مي دهد؛ اما در جنگ نرم انسانيت انسان تهديد مي شود و انسان نه تنها برده بلكه بنده طرف پيروز جنگ نرم مي شود. در جنگ نرم قلوب و اذهان تسخير مي شود و انسان بنده مي گردد و هويت خود را از دست مي دهد.
يكي از شگردهاي موثر در جنگ نرم، مسخ فرهنگي است. خداوند در آموزه هاي قرآني به اين مسئله پرداخته و به مومنان هشدار داده است تا با مرزبندي ميان خودي و غيرخودي اجازه ندهند كه در يك فرآيند تحت تسخير فرهنگي دشمن قرار گيرند و هويتشان مسخ شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا اين شگرد دشمنان را در تسلط بر روح و روان اهل اسلام براساس آموزه هاي قرآني تبيين نمايد.

از مسخ فرهنگي تا مسخ ظاهري
مسخ به معناي تغيير و دگرگوني در خلقت از لحاظ شكلي و ظاهري است، به صورتي كه زشت تر و قبيح تر و پست تر از حالت پيشين خود مي شود. (ترتيب العين، الفراهيدي، ج 3، ص 1699).
البته برخي از محققان از جمله شيخ الطريحي، مسخ را زشت شدن شكل ظاهري و شكل باطني انسان دانسته است. به اين معنا كه آدمي متخلق به اخلاق زشت برخي از حيوانات شود. (مجمع البحرين، ج 2 ، ص 201؛ و نيز لسان العرب، ابن منظور، ج 13، ص 102)
براساس آموزه هاي قرآني، انسان منعطف ترين و قابل ترين موجود هستي است كه مي تواند پست ترين تا شريف ترين حالات موجودات را بروز و ظهور دهد؛ چرا كه انسان برخلاف موجودات ديگر هستي و آفريده هاي الهي،موجودي مريد و مختار است كه ماهيت ثابتي ندارد؛ بلكه همواره درحال شدن و صيرورت است. فرصت عمر انساني، فرصت صيرورت و شدن انسان است. دراين فرصت، انسان مي تواند خودش را براي ابديت بسازد و سازه نهايي خود را براي جهان ديگر به همراه ببرد. پس اين امكان براي او هست كه تا از ملك وملكوت بگذرد و متاله و خدايي و رباني شود (بقره، آيه 43؛ آل عمران، آيه 79) يا آنكه سرمايه هاي وجودي خود را تباه سازد و از جانوران و چارپايان نيز پست تر گردد. (اعراف، آيه 179)
كسي كه در فرصت عمر خويش، صراط مستقيم الهي را نمي پيمايد و از طريق شريعت و عبوديت حقيقت را درنمي يابد و متاله به اسماء و صفات الهي نمي شود و در مقام مظهريت ربوبيت نمي نشيند و خلافت الهي را نمي پذيرد و در اين مقام قرار نمي گيرد، در يك فرآيندي خود را مسخ مي كند. اين مسخ شدن نخست از باطن شروع و در نهايت به ظاهر كشيده مي شود.
براساس آموزه هاي قرآني، كساني كه از مسير راه راست بيرون مي روند، ابزارها و منابع شناختي آنان نخست مختل شده و زنگار گرفته و سپس قفل و بسته مي شود به گونه اي كه هيچ گونه قدرت شناخت و تشخيص ميان حق و باطل را ندارند و در گمراهي محض كور و نابينا و سرگردان مي شوند (بقره، آيه 7؛ انعام، آيه 125؛ مطففين، آيه 14؛ توبه، آيه 127؛ زمر، آيه 22)
انسان به همان مقدار كه مي تواند اسماء و صفات الهي را در خود فعليت بخشد و از فرشتگان و كروبيين و عاليين برتر برود، به همان اندازه مي تواند اسماء و صفات الهي سرشته در نهاد و ذات خويش را سركوب كند و آن صفات و اسماء را از دست دهد و به سمت جانوري و گياهي و جامدات برود؛ زيرا از دست دادن هر صفتي انسان را به جانور و حيواني نزديك مي كند و از ماهيت انساني به همان مقدار دور مي سازد. اين گونه است كه اگر كسي چشم بصيرت و برزخي و ملكوتي داشته باشد، مي تواند اين انسان هاي مسخ شده را چنان كه هستند، ببيند، هرچند كه بيشتر مردم اين حالات را پس از مرگ و برداشته شدن پرده ها مي بينند. (ق، آيه22؛ تكاثر، آيات5تا7)
خداوند در آياتي از مسخ ظاهري گروهي از همين انسان هاي سقوط كرده سخن به ميان آورده است. شايد بارزترين اين افراد مسخ شده ظاهري، اصحاب سبت باشند كه بر خلاف فرمان الهي، روزهاي شنبه به ماهيگيري مي پرداختند. اينان به حكم و قضاي الهي، به بوزينه مسخ شدند. (بقره، آيه65؛ نساء، آيه47؛ مائده، آيات59 و 60و 78؛ اعراف، آيات163و166)
البته خداوند در آيات 59 و 60 سوره مائده بيان مي كند كه گروهي از اهل كتاب به بوزينه و خوك مسخ شدند. اين بدان معناست كه چهره ملكوتي و اخروي و باطني ايشان، در همين جا به نمايش گذاشته شد و آنچه ايشان از خود براي آخرت ساخته بودند، همان سازه خود را در دنيا به چشم ديدند تا درس عبرتي براي ديگران باشند و بدانند كه چگونه انسان خودش را براي آخرت مي تواند تباه سازد و از انسانيت به حيوانيت محض درآيد و سقوط كند.
مسخ فرهنگي و باطني در جنگ نرم
ابليس و شياطين پيرو او همواره در تلاش هستند كه انسان، خلافت الهي را تجربه نكند و با گمراه كردن او، گمان و ظن خود را درباره انسان به يقين تبديل كنند و مدعاي خود را اثبات نمايند كه انسان صلاحيت خلافت الهي را ندارد و آنان بهتر از انسان هستند. (اعراف، آيه12؛ ص،آيه76)
ابليس در تلاش است تا انسان را از انسانيت خودش منسلخ كند و مسخ نمايد. از اين رو همه تلاش خود را بر تحقق هدفي كه بدان سوگند خورده مي گذارد. (نساء، آيه119)
دشمنان اسلام و مسلمين نيز به پيروي از ابليس و شياطين، بر آن هستند تا اين هدف را تحقق بخشند و انسان را از انسانيت خود بيرون آورند و مسخ نمايند.
از شگردهاي مهم در جنگ نرم، مسخ انسان از حقيقت خودش است. از اين رو تلاش مي كنند تا قلب و عقل انسان را در اختيار گيرند. هدف اصلي در جنگ نرم، نه تنها بردگي انسان بلكه بندگي اوست. به اين معنا كه با تسلط و تسخير قلوب و اذهان و عقول آدمي، او را بنده افكار و اهداف خود سازند و كاري كنند كه او برده وار خود درپي برآورده ساختن اهداف آنان حركت و تلاش كند. (انعام، آيات109و110)
دشمنان براي تحقق اين هدف گام به گام عمل مي كنند. اگر در شيوه هاي دشمنان دقت و تأمل شود، دشمنان گاه به اعتقادات و باورهاي مسلمانان و مؤمنان حمله مي كنند و گاه ديگر به احكام و آيين هاي آنان هجوم مي آورند.
باتوجه به شرايط و مقتضيات آنان تلاش دارند كه هدف نهايي يعني بندگي و بردگي را بر مؤمنان و مسلمانان تحميل كنند. از اين رو گاه با ايجاد شبهات در عقايد و باورهاي مردم تشكيك ايجاد مي كنند و گاه كاري به عقايد و باورهاي آنان ندارند، بلكه اجازه نمي دهند تا شخص به احكام و آيين هاي مذهبي خود عمل كند تا در يك فرآيندي مسخ شود. البته در برخي از كشورها نيز از هر دو شيوه همزمان بهره مي برند.
دوستاني كه در كشورهاي غربي زندگي كرده اند مي گويند دشمنان در وهله نخست كاري به عقايد مسلمانان ندارند، ولي اجازه نمي دهند كه شخص به احكام اسلامي عمل نمايد و از حجاب و مانند آن استفاده كند. كاري مي كنند كه اسلام براي او تنها يك عقيده شخصي تلقي شود و اسلام را از دين اجتماعي تهي مي سازند. در يك فرآيندي شخص كم كم نسبت به احكام، اهل تسامح و تساهل مي شود و در نهايت هيچ حساسيتي نسبت به احكام آيين اسلامي نخواهد داشت. در كشورهاي اسلامي با شبهه افكني در عقايد گام هايي را براي مسخ فرهنگي برمي دارند. در اين راهبرد لازم است تا نسبت به مردم، فرهنگ و آداب آنان از طريق روان شناسي اجتماعي مردم شناسي و فرهنگ شناسي تحقيقاتي صورت گيرد. از اين رو، همه نهادهاي دانشگاهي و علمي و تحقيقاتي كشورها براي شناسايي نقاط قوت و ضعف و فرهنگ مردم بسيج مي شود.
در برخي از اين تحقيقات آمده است كه در دهه 60 و 70 ميلادي، واتيكان براي آشنايي با اسلام، بيش از چهار هزارنفر را بورسيه الازهر مصر كرد تا مخاطب شناسي پيام كليسا صورت گيرد. ده ها دانشگاه در غرب و نهادهاي وابسته و غيروابسته واتيكان و كليسا بسيج مي شوند تا كرسي هاي اسلام شناسي درهمه بخش ها راه اندازي شود. نتيجه اين فعاليت هاي واتيكان، دويست و پنجاه ميليون مسيحي در عرض سه دهه بود. كشوري چون كره از بودايي به يك كشور تبشيري درآمد و فعالان كره اي اكنون در سراسر جهان به فعاليت تبشيري مشغول شده اند.
درآفريقا نسبت مسلمان از هفتاد درصد به چهل و يا سي درصد كاهش و شمار مسيحيان به همان نسبت افزايش يافت. در نيجريه و تانزانيا و كنيا به سادگي مي توان اثرات مسخ فرهنگي پس از شناسايي فرهنگ ها و مردم شناسي را به عيان ديد.
راهكار مبارزه با شگرد مسخ فرهنگي
بخش بزرگي از آموزه هاي قرآني به معرفي دشمن و راه و روش هاي او اختصاص يافته است. قرآن ضمن معرفي دشمن اصلي بشريت يعني ابليس و شياطين همراه وي از جنيان، بيان مي كند كه ايشان تنها با وسوسه وارد ميدان نبرد مي شوند، ولي با استفاده از پيروان انساني يعني شياطين انساني خود، گام هاي بلندي براي نابودي نسل انسانيت برمي دارند.
خداوند همچنين به مؤمنان مي آموزد كه دربرابر هجوم فرهنگي دشمن كه به اشكال و شگردهاي گوناگون صورت مي گيرد، هوشياري و آمادگي كامل داشت. دشمن براي ترديدافكني گاه به ظاهر، اسلام مي آورد تا به جامعه اسلامي نفوذ كند. يكي از روش هايي كه دشمنان انجام مي دهند، ايمان در آغاز روز و كفر به آن در آخر روز است. (آل عمران، آيه 72)
همراهي ظاهري با مسلمانان و دوستي با ايشان جهت اعتمادسازي از ديگر شگردهاي دشمنان در جنگ نرم است. از اين رو، اسلام نسبت به دوستي با كافران حتي اهل كتاب حساسيت زيادي به خرج مي دهد و اجازه نمي دهد كه ميان اهل كتاب و اهل اسلام دوستي، به گونه اي باشد كه اطلاعات از جامعه اسلامي منتقل و نقاط ضعف و قوت آن براي دشمن شناخته شود. (مائده، آيات51 و 57؛ آل عمران، آيه 118)
درحقيقت مشخص بودن مرزها ميان خودي و غيرخودي اين امكان را به اهل اسلام مي بخشد تا افكار و اعمال غيرمسلمين را ياد نگيرند و در فرآيندي، مسخ فرهنگي نشوند؛ زيرا ارتباط زياد، به گونه اي كه به تمام اسرار امت آگاه شوند، هم به آنان اجازه مي دهد تا از نقاط ضعف آگاه شوند و هم مؤمنان و مسلمانان را نسبت به فعاليت هاي خود بي خيال مي كند و از حساسيت آنان مي كاهد.
شراب خواري و بي حجابي و ناديده گرفتن ارزش هاي اسلامي از سوي آنان، نوعي ولنگاري و بي بند و باري را در افراد پديد مي آورد و موجب مي شود كه در يك فرآيندي از نظر عملي و علمي با كافران همانند شوند.
دوستي با كافران اين مسخ فرهنگي و تسلط و تسخير را تشديد مي كند؛ چرا كه انسان نسبت به دوستان خود، نگاه عاطفي و احساسي دارد و نسبت به رفتارهاي غلط و نادرست و نابهنجارشان واكنش كمتري نشان مي دهد. لذا نشستن بر سر سفره شراب و بي حجاب گشتن براي او عادي مي شود.
از آن جايي كه دشمن پايبند هيچ ارزشي نيست؛ چنان كه مسيحيان از نظر احكام بسيار آزاد هستند و دايره بايد و نبايدهاي آنان بسيار محدود است، اين امكان را به خوبي از سست ايمان هاي مسلمان مي دهد كه با آنان همانندسازي كنند. از اين رو اسلام نسبت به دوستي با اهل كتاب نيز حساسيت نشان مي دهد؛ زيرا آن را عامل مسخ فرهنگي مي داند به گونه اي كه در يك پروسه تفاوتي ميان اهل اسلام و اهل كتاب نمي ماند.
در اسلام هرگونه تشابه و همانند شدن با اهل كتاب مورد سرزنش قرار گرفته است؛ زيرا اين تشابه با اهل كتاب خود سرچشمه مسخ فرهنگي و اعتقادي است.
اسلام با هويت سازي براي مسلمان بر آن شده تا جلوي هرگونه تشابه و همانندسازي را بگيرد. از اين رو اسلام با تعطيلي روز جمعه در برابر روزهاي شنبه و يك شنبه، تعيين قبله كعبه به جاي بيت المقدس، تعيين نمازهاي روزانه به شكل خاص، حج بيت الله الحرام، مسجد در برابر كنيسه و كليسا و مانند آن تلاش كرد تا هويت خاصي به مسلمانان و جامعه اسلامي ببخشد تا خودي از غيرخودي شناخته و معلوم شود.
به هر حال، اسلام با تأكيد بر عدم تشابه به اهل كتاب و كفار بر آن است تا از هرگونه مسخ و استحاله فرهنگي جلوگيري به عمل آورد؛ چرا كه هرگونه نزديكي و دوستي با كفار و اهل كتاب، فرصتي براي آنان است تا استحاله و مسخ فرهنگي را پي گيري كنند و مسلمانان را از هويت اسلامي و انساني خود تهي نمايند.
البته تنها راه مقابله با مسخ شدگي فرهنگي و تهي شدن انسان از هويت اين نيست كه مرزهاي خودي از غيرخودي را مشخص كنيم، بلكه به اين است كه نسبت به دشمنان و طرح هاي آنان هوشيار باشيم و با نقشه راهي كه دشمن براي تسلط بر ما كشيده و فراهم آورده، نقاط ضعف خود را بشناسيم و براي پر كردن خلأهاي موجود فرهنگي تلاش كنيم؛ زيرا هوشياري و آسيب شناسي و پر كردن نقاط ضعف مي تواند هرگونه حمله دشمن را ناكام بگذارد و اجازه ندهد كه دشمن به بردگي و بندگي كشيدن اسلام موفق شود.
در سال هاي اخير ماهواره ها نقش مهمي در استحاله و مسخ فرهنگي ايفا كرده اند. اين ابزار به همان ميزان كه مخرب و زيانبار است مي تواند در دست مسلمانان مؤمن و فرهنگي به عنوان يك ابزار كارآمد براي مقابله در آيد به شرط آن كه همواره عناصري از بصيرت و هوشياري و برنامه ريزي داشته باشيم و هدف هاي انساني چون متاله و رباني شدن را در دستور كار قرار دهيم. اگر اين گونه عمل كنيم مي توان دل هاي پاك و فطرت هاي سالم را شكار كرد و چون پيامبران(ع) در هر سرزميني حواريون و اصحابي خاص تربيت كرد كه اهداف خدايي و انساني را پي گيري مي كنند و از جان و دل براي خدايي شدن امت و جامعه بشري تلاش مي نمايند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا