اجتماعیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

دلايل معاد در زندگي روزمره

samamosمعاد به همان اندازه توحيد در زندگي انسان نقش دارد. از اين روست كه معاد و رستاخيز از اصول دين اسلام دانسته شده است؛ زيرا باور به معاد سبك زندگي انسان را تغيير مي دهد و رفتار انساني را متحول مي سازد و پاي بندي او را به قوانين عقلاني و عقلايي و شرعي افزايش مي دهد و اهداف زندگي مادي دنيوي را به سوي اهداف متعالي چون متاله و رباني شدن تغيير مي دهد.

براي بسياري باور معاد سخت و دشوار است.اين در حالي است كه قرآن از مسئله معاد به عنوان آسان ترين واقعه در هستي ياد مي كند و در مقايسه با آفرينش ابتدايي و ابداعي، امكان بلكه وقوع معاد را بسيار سهل و آسان تر از آن مي داند. در آيات قرآني، دلايل بسياري بر مسئله معاد جسماني و آساني نظري و وقوع عيني آن سخن گفته شده و با اشاره به وقوع معاد در زندگي مادي دنيوي، دلايل و شواهد بسياري را بر امكان بلكه وقوع معاد جسماني در جهاني ديگر بيان كرده است.نويسنده در اين مطالب با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا برخي از اين دلايل و شواهد معاد جسماني را در زندگي روزمره و جهان مادي و دنيوي بيان كند.

نقش باور به معاد در سبك زندگي انسان

بينش و نگرش انسان به خود و جهان، تأثير بسزا و شگرفي در چگونگي زندگي انسان و تعامل با رخدادها و وقايع روزمره دارد. اگر انسان به خداوند اعتقاد داشته باشد و باورش بر پروردگاري خداوند قوي باشد، آثار آن در زندگي اين خواهد بود كه خداوند را مالك هستي مي داند كه از روي رحمانيت و رحيميت آفريده ها را آفريده و به هدف و قصدي حكيمانه آن را پرورش و ربوبيت مي كند تا هر موجودي به كمال بايسته و شايسته اش برسد. بر اين اساس معتقد به قوانين الهي در جهان و تاريخ و جامعه مي شود و به سنت هاي الهي گردن مي نهد و ضمن انجام تكاليف و وظايف عبوديت، نسبت به رخدادها و وقايع جهان شكيبايي و صبر پيشه مي كند و خود را در چارچوب خواسته هاي الهي قرار مي دهد تا اين گونه رضايت خداوندگاري را به دست آورده و اهداف آفرينش را در خود و جهان تحقق بخشد.

چنين بينش و نگرشي به معناي پذيرش معاد و رستاخيز است؛ زيرا جهان را قابل آن نمي داند كه بتواند همه اهداف آفرينش از جمله محاسبه و مجازات منعم عليهم و مغضوب عليهم را در خود تحقق بخشد. انسان مومن و موحد، دلايل بسياري را مي يابد كه بر لزوم و وجوب معاد و رستاخيز پس از مرگ تأكيد مي كند.

اما كسي كه خداوند را باور ندارد يااهل توحيد در همه ابعاد از جمله ربوبيت و پروردگاري نيست، منكر معاد و رستاخيز خواهد بود و مرگ را پايان حيات و زندگي به طور مطلق خواهد دانست و به جاي آنكه از مرگ به وفات تعبير كند به فوت يعني نيستي و نابودي مطلق ياد مي كند. چنين شخصي، همه معناي زندگي را در همين زندگي مادي دنيوي خلاصه مي داند و تلاش مي كند تا به هر شكلي شده براساس لذت عمل كند و اين دو روزه دنيا را خوش بگذارند. بر اين اساس، چيزي به عنوان تكليف در مقابل ديگري در خود احساس نمي كند و اگر به ديگران خدمتي انجام مي دهد براساس اصالت لذت و بده و بستان است. اين گونه است كه قوانين و مقررات وضعي از سوي انسان هايي با اين گونه بينش و نگرش، همواره براي مديريت تضادها و تقابل هاست و از نوعي عقلانيت مادي برخوردار مي باشد و هيچ گونه عواطف و احساسات در آن لحاظ نمي شود. برهمين اساس همواره قوانين خشك و عقلاني حاكم بر جامعه آنان خواهد بود و چيزي به نام ايثار، عفو، احسان و محبت در آن جامعه وجود نخواهد داشت. روابط زناشويي كه اوج روابط احساسي و عاطفي است به شكل قراردادهاي عقلاني تغيير ماهيت و شكل مي دهد و بده و بستان ها جاي ايثار و عفو و احسان و مودت مي نشيند.

در حقيقت دو سبك متفاوت زندگي با دو بينش متفاوت و متقابل در جامعه انساني شكل مي گيرد كه در يكي عواطف و احساسات در كنار عقل و شرع، حاكم بر روابط اجتماعي ميان انسان ها مي شود و اهداف متعالي انسان و فضيلت هاي اخلاقي در محور عملكرد انسان ها جا مي گيرد و هر كسي مي كوشد تا صفات خدايي يابد و از مقام رحمانيت و رحيميت به ديگران كمك كند و از مقام ربوبيت و پروردگاري به ياري و پرورش ديگران اقدام كند و در شكل ديگر از زندگي، عقل مادي و اصالت لذت و حب ذات و شخص، حاكم بر روابط اجتماعي مي شود و هركسي مي كوشد تا بهترين و بيش ترين لذت را از زندگي كوتاه دنيوي ببرد و اگر به ديگري خدمتي مي رساند به سبب همان پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي خود است؛ زيرا با خدمت به ديگري، احساس لذتي مي برد كه آن را بخشي از نيازهاي شخصي خود مي داند. بنابراين، تنها به هدف لذت و بهره مندي از زندگي دنيوي است كه همه تعاملات و روابط خود با چيزها و يا ديگران را سامان مي دهد و بر همين اساس روح ايثار و عفو و گذشت و مودت و محبت در ايشان كمتر بروز و ظهور مي كند؛ زيرا عقل مادي اجازه نمي دهد كه به ديگران جز در چارچوب لذت هاي شخصي خود فكر كند و براي آنان كاري و خدمتي را انجام دهد.

ازنظر قرآن، معاد براي كساني كه معتقد به آن هستند در اشكال گوناگوني ظهور مي يابد. برخي معاد را زمينه بروز و ظهور صفات ذات الهي در خود مي دانند كه در جهان مادي آن را كسب كرده و متاله و رباني شده اند. اينان در حقيقت عاشق خدايي شدن است و تمام توجهشان به وجه الله و وجه الله شدن است. اينان عاشقاني هستند كه مي كوشند تا «الي ربها ناظره» باشند (قيامت، آيات22 و 23) و خداوند را به نظاره نشينند و خود را آينه تمام نماي صفات و اسماي ذات الهي قرار دهند. خداوند در آيات قرآني از اين دسته به عنوان ابرار، مقربان، متالهان و ربانيون ياد مي كند.

گروهي ديگر، كساني هستند كه معاد را براي خوشي هاي آن مي خواهند و تلاش مي كنند تا با كسب صفاتي، در آينه صفات فعل خداوند خود را ببينند اينان به جاي آن كه در آينه اسماء و صفات ذات الهي به خداوند بنگرند، در انديشه آن هستند كه در آينه صفات فعل خداوند از بهشت صفات فعلي الهي بهره مند شوند. تلاش ايشان درحد همان رنگ خدايي گرفتن است. (بقره، آيه138) اين دسته همواره به جمال الهي مي نگرند و مي كوشند تا در خود صفاتي از فعل الهي را بروز دهند كه بيانگر جمال الهي است؛ زيرا بهشت كه چند شكل است و در برخي از آيات هشت بهشت گفته شده تفاوت هاي ماهوي بسياري دارد كه هر يك لايق دسته اي است. در آيات قرآني از اين دسته به عنوان اصحاب يمين ياد شده است. اين گروه در زندگي خويش اهل احسان، ايثار، بخشش، كرامت، عفو، مهر و مودت به ديگران هستند.

البته گروه سومي هستند كه ايشان نيز از اصحاب يمين شمرده مي شوند؛ آنان همواره در خوف و خشيت بسر مي برند و متأثر از جلال الهي به جاي جمال الهي يا كمال الهي هستند. اينان نيز به كارهاي خير اگر متوجه مي شوند براي رهايي از جلال الهي و اسماء و صفات فعل جلالي الهي است. خداوند درباره اين افراد در آيات60 و 61 سوره مؤمنون مي فرمايد كه ايشان از خوف جلال الهي در معاد، در كارهاي خير پيشي مي گيرند. اين دسته از مردمان بيشتر اهل تقوا، گريه، ابتهال، تضرع و مانند آن هستند.

بنابراين، در كساني كه به معاد و آخرت ايمان دارند، سه نوع بينش و نگرش وجود دارد كه مبتني بر محبت به كمال ذات الهي، عشق به صفات فعل جمال الهي و ترس و خوف از صفات فعل جلال الهي است. از اين رو تفاوت هاي معناداري حتي در سبك زندگي اين سه گروه مي توان يافت. اميرمؤمنان علي(ع) عبادت مردم را به سه دسته تقسيم مي كند و مي فرمايد: ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار، و ان قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار؛ عده اي خدا را براي رسيدن به ثواب عبادت مي كنند كه اين عبادت بازرگانان و تجار است؛ و جمعي خدا را از روي ترس عبادت مي كنند كه عبادت غلامان و بردگان است؛ و گروهي خدا را به جهت سپاسگزاري از نعمت هايش بندگي مي كنند و اين عبادت آزادگان است.

دلايل روشن از معاد در جهان مادي

خداوند هرچند كه در همه جا حاضر است و همه هستي، آينه و نشانه هايي از اوست؛ ولي توجه انسان به آينه و غفلت از صورت ظاهر در آينه موجب مي شود تا انسان حقيقت و ملكوت هرچيز را نبيند و سرگرم ظاهر شود.

همين غفلت از صورت ظاهر در آينه آيات هستي است كه آدمي را نسبت به خداوند و فلسفه آفرينش و همچنين معاد غافل مي كند و او گرفتار نسيان از هدف و مسير درست زندگي مي شود.

خداوند به اشكال گوناگون بر آن است تا مردم را از غفلت بيرون آورد و متوجه ملكوت و وجه الله هر چيزي كند. از اين رو به بلاء و ابتلاء و مصيبت و مهر و خشم مي كوشد تا انسانها را بيدار كند.

از نظر قرآن، تفكر و تدبر در آيات آفاق و انفس (فصلت، آيه 53) يعني نشانه هاي درون و بيرون مي تواند مردم را از غفلت بيرون آورد و زمينه ساز بازگشت به مسير اصلي و هدف زندگي شود. اگر انسان به هر چيزي بنگرد و در آن دقت و نظر كند درمي يابد كه ملكوت هرچيزي خداوند است؛ چنان كه اين معنا به ابراهيم(ع) نشان داده شده است. (انعام، آيه 75)

درباره معاد جسماني و امكان وقوع آن نيز دلايل و شواهد بسياري در زندگي مردم و جهان پيرامون يعني در آفاق و انفس وجود دارد كه انسان مي تواند با تفكر و تدبر در آن حقيقت معاد جسماني را در جهاني ديگر دريابد.

در آيات قرآني افزون بر نقل داستان هايي از چگونگي معاد و احياي دوباره مردگان به اموري اشاره مي شود كه از حوزه نقل به حوزه عقل منتقل مي شود. به اين معنا كه افزون بر بيان داستان هاي نقلي از گذشته و چگونگي احياي مردگان و رستاخيز آنان، به دلايل و شواهدي اشاره مي شود كه در دسترس همگان است. اين گونه است كه خداوند از نقل و عقل براي تبيين مسئله معاد و رستاخيز استفاده مي كند.

در حوزه نقل، مي توان به داستان هايي چون احياي الاغ عزير پس از يك سده (بقره آيه 259)، احياي اعجازآميز عزير پس از يكصد سال (همان)، احياي پرندگان پس از ذبح و جمع آوري اجزاي آنان به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و رد شبهه آكل و ماكول (بقره، آيه 260)، احياي مردگان صاعقه گرفته بني اسراييل (بقره، آيات 55 و 56)، احياي مقتول بني اسرائيل (بقره، آيات 72 و 73) و بيداري اصحاب كهف پس از خواب طولاني سيصدساله (كهف آيات 9 تا 21) اشاره كرد كه در قرآن از آن حكايت شده است.

در حوزه عقل نيز دلايل و شواهد بسياري بيان شده كه در اختيار مردم است و هركسي مي تواند با تدبر و تعقل و نظر در آنها، امكان معاد و رستاخيز را اثبات و تبيين نمايد.

از مهمترين دلايل و شواهدي كه بر امكان و وقوع معاد مي توان ارايه داد، مسئله توحيد است. پذيرش عقلاني توحيد با نگاهي به جهان آفرينش اين امكان را به فلاسفه مي دهد تا حقانيت معاد را بفهمند و اثبات كنند. (يونس، آيه 34؛ مومنون، آيات 82 تا 85)

همچنين خداوند در آيه 62 سوره انعام با اشاره به حاكميت خدا بر همه چيز، آن را دليل و نشانه هايي از قدرت خود بر بازگرداندن آدميان به خود مي داند و شاهدي بر اصل امكان معاد مي شمارد.

افزون بر اين مي توان به مسئله ربوبيت خداوند بر موجودات (انعام، آيه 164؛ مومنون، آيات 82 تا 87)، رحمت الهي كه مقتضي رساندن انسان به كمال خود و بهره مندي از حيات جاويد پس از مرگ است (روم، آيه 50)، عدالت خدا در پاداش دادن به خوبان و كيفر دادن به بدكاران در محكمه عدل و قابل اجرا چنان كه بايسته و شايسته خوبان و بدكاران باشد (يونس، آيه 4؛ سجده، آيات 14 و 15 و 16)، علم خدا به اجزاي متلاشي شده هر چيز (ق، آيات 2 تا 4)، قدرت مطلق خداوند و توان او بر هر كاري (سباء، آيات 7 و 9، بقره، آيه 259)، مالكيت خداوند بر موجودات (بقره، آيه 156؛ مائده، آيه 18)، عزت خدا و غلبه او بر هر چيز (بقره، آيه 260) و هدفمندي خلقت و حقانيت آن و حكمت خداوند (آل عمران، آيه 191؛ انعام، آيه 73؛ يونس، آيات 4 و 5) به عنوان دلايل و شواهد عقلي اشاره كرد كه بر اثبات معاد و رستاخيز دلالت دارند.

فراتر از اين دلايل عقلاني پيش گفته، خداوند راه هاي آسان تري براي اثبات امكان و وقوع معاد ارايه كرده كه در همه جا قابل شناسايي و ردگيري است. ازجمله اين دلايل و شواهد بر رستاخيز مي توان به چگونگي فراهم شدن و نزول آب آشاميدني از ابرها اشاره كرد. در اين گردش و فرآيند نزول باران و آب مي توان چگونگي امكان و نيز قدرت خداوند را از معاد و رستاخيز به دست آورد. (واقعه، آيات 60 تا 70)

همچنين حيات بخشي به موجودات از ديگر دلايلي است كه در اختيار همگان است. خداوند در آيه 19 سوره روم به مسئله تبديل موجود فاقد حيات به موجودي زنده از سوي خود اشاره مي كند و آن را دليل و شاهدي بر مدعاي معاد و امكان و وقوع رستاخيز برمي شمارد.

زنده شدن گياهان و حيات مجدد آنان پس از مرگ و آباداني زمين با باران و برآمدن گياهان و رشد آنها دليل و شاهدي ديگر بر امكان و وقوع معاد است كه در آياتي از جمله 57 سوره اعراف و 5 سوره حج و 19 و 50 سوره روم و 9 فاطر و 39 فصلت و 11 سوره زخرف به آن اشاره شده است.

از نظر قرآن مطالعه رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين مرده، زايل كننده هرگونه ترديد و گمان در امكان معاد و قدرت خداوند بر احياي مجدد مردگان و رستاخيز آنان است. (حج، آيات 5 تا 7؛ ق، آيات 3 تا 11؛ عبس، آيات 24 تا 33)

مطالعه و دقت نظر در چگونگي حيات و نمو دانه ها و گياهان در زمين اين امكان را براي همگان فراهم آورده تا به قدرت الهي پي برند و امكان معاد را دريابند. (واقعه، آيات 60 تا 64؛ نباء آيات 1 و 2 و 14تا 17)

انسان هرچند كه مي تواند با نگاهي به آفاق، اين حقيقت را دريابد بلكه مي تواند حتي با نگاهي به خود و خودشناسي، حقيقت معاد را نيز با شواهد و دلايلي متقن و حضوري و شهودي دريابد؛ زيرا حيات يافتن انسان از مواد فاقد حيات، خود دليل بر قدرت خداوند بر احياي مجدد انسان پس از مرگ اوست. (بقره، آيه 28؛ جاثيه، آيه 26)

انسان از عناصري چون خاك، نطفه و علقه آفريده شده است كه بيانگر امكان مجدد رستاخيز و معاد آن مي باشد. (حج، آيه 5؛ مومنون، آيات 12 تا 16، قيامت، آيات 35 تا 40؛ غافر، آيات 67 و 68) اگر انسان در چگونگي خلقت و آفرينش خود دقت نظر كند به سادگي تجدد حيات در خود را خواهد يافت. جالب اين است كه انسان هر دمي مي ميرد و زنده مي شود چنان كه در هنگام خواب نوعي مرگ را تجربه مي كند و هنگام بيداري نيز نوعي معاد را مي آزمايد. (زمر، آيه 42) از نظر قرآن، چيزي كه نبايد هيچ گونه ترديد و شكي درآن روا داشت همين معاد و رستاخيز است؛ زيرا وقتي انسان به خلقت هستي و آفرينش آن از سوي خداوند توجه مي يابد مي بايست خود به خود به معاد و رستاخيز دوباره آنها ايمان آورد. (يونس، آيه 34؛ ابراهيم، آيات 19 و 20؛ نمل، آيات 64 و 67)

بلكه انسان با نگاهي به آفرينش هستي و خود بايد در يابد كه معاد و رستاخيز از خلقت ابتدايي و آغازين براي خداوند آسان تر است. (روم، آيه 27؛ عنكبوت، آيات 19 تا 21) ازديگر نشانه ها، شواهد و دلايل امكان معاد و رستاخيز ، درخت سبز آتش زاست كه درآن نشانه قدرت خداوند را درحيات مجدد و رستاخيز مي توان به نظاره نشست. از اين رو خداوند از مردم مي خواهد تا دراين معجزه آشكار و پيش روي خود دقت و تامل نمايند تا حقيقت معاد و امكان آن براي ايشان روشن شود. (يس، آيات 78 تا 80؛ واقعه، آيات 60 تا 73) باشد با نگاهي به اين شواهد و دلايل روشن وكافي درخود و محيط زيست خويش، درك درستي از حقيقت معاد داشته و زندگي خود را براساس اين تفكر و بينش و نگرش سامان دهيم و باشد كه درجست وجوي صفات ذات الهي، درانديشه متاله و رباني شدن باشيم و عاشقانه سربرخاك عبوديت و مذلت در برابر خداوند گزاريم و از غناي او فقر خويش را جبران نماييم.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا