اصولی فقهی

زدن زنان یا ملاعبه النساء

یکی از احکام قرآنی که در آيه 34 سوره نساء بیان شده است ضرب النساء است که از گذشته تا کنون بیش ترین تحلیل و تبیین را با خود به همراه داشته و دو دسته از محققان و اندیشمندان را در مقابله هم قرار داده است. این اختلاف دیروز و امروز ماست.

از همان زمان نزول آیه، مردمان با خود این پرسش را مطرح می ساختند که چگونه می توان ميان متناقضات يا متناقض نمايي‌هاي چند جمع كرد؟ از يك سو با این همه تاکید در اسلام بر این که زن از نظر اسلام بخشی از مرد است که به وی آرامشی خاص می بخشد؛ يعني آرامشي را زن به همسر خويش مي بخشد که از هیچ راه دیگري، آن آرامش تامین نمی شود، يا این که زنان، گل های زندگی هستند نه قهرمانان و پهلوانان میدان جنگ و جهاد و ديگر مطالبي كه درباره زنان بيان شده و آنان را در مقام و جايگاهي بلند قرار داده است، به گونه اي كه پيامبر(ص) مي فرمايد: من از دنيا تنها سه چيز را دست مي دارم، زن و عطر و نماز كه اين اخير چشم روشني من است؛ با اين همه تصريحات مختلف، چگونه می توان ضرب و زدن زنان را توجیه کرد، حتی اگر این زدن به دنبال نافرمانی و عدم تمکین یعنی نشوز زني انجام پذیرد؟

به سخن دیگر مجموعه آیات و روایاتی که در بزرگداشت مقام و منزلت زن وارد شده را چگونه می توان با زدن زنان جمع کرد؟

مشکل اساسی در پذيرش اين حكم يعني زدن زن در هنگام نشوز و عدم تمكين این است که در اسلام، اساس زندگی خانوادگی و بنیاد آن بر عناصری چون عشق و مودت و رحمت و احسان و نیکوکاری بنیاد گذاشته شده است. از سویی دیگر، هر گونه زدن هر کسی به گونه اي که موجب شود تا بدن وی کبود و سياه شود و اثري بر جا گذارد، موجب می شود تا زننده جریمه مالی و یا کیفری ببیند.
به این معنا که هر گونه خدشی، ارشی و خسارت را بر عهده ضارب می اندازد و شخص می بایست یا قصاص شود و یا آن که به مالی، خسارت و ارش خدش را جبران نماید.

از این سخت تر در پذيرش زدن زنان به سبب نشوز، این که اسلام، زنان را گل های آفرینش دانسته و خواسته است که با آنان به نرمي رفتار شده و از هر گونه خشونتی پرهیز نسبت به آنان خودداري شود .

البته گزارش هاي تاريخي هر چند كه تفاوت هاي رفتاري فاحشي از سوي مردان قبايل مختلف عربي را نشان مي دهد با اين همه پذيرش حكم زدن حتي با توجه به اختلافات رفتاري قبایل عربی در منطقه حجاز مشکل آفرین بود؛ البته براي بسياري از قبايل عربي با ويژگي هاي خاص، دعوت اسلام به حقوق خاص زنان و تاكيد بر نوعي مدارا با آنان به شكلي كه در مفهوم امروزي نوعي زن ذليلي را به ذهن متبادر مي كرد، امري سخت و دشوار بود و گزارش هاي تاريخي نوعي اعتراض از سوي آنان را حكايت مي كند؛ زیرا چنان که تاریخ بیان می کند، مردان قریش و مکه اهل خشونت بودند و با زنان خویش درشتی می ورزیدند و نظام کاملا مردسالاری در میان آنان وجود داشته است؛ اين در حالی بود که اهل مدینه، مردماني نرم خو بودند و نرمی آنان برای اهل مکه که به مدینه مهاجرت کرده بودند، سخت می آمد؛ زیرا معاشرت زنان مکه با زنان مدینه ، آنان را دگرگون ساخته و به سخنی زن ذلیلی مردان مدینه بر اهل مکه سخت و دشوار می نمود. این گونه بود که مردان مكي و مهاجر گاه نسبت به رفتار اهل مدینه نسبت به زنان و مداراي بيش از اندازه آنان گلایه داشتند.

قرآن که برای روشنگری آمده بود، حقوق بسیاری را برای طبقات مختلف اجتماعی حتی بردگان بیان می داشت که این آگاهی همگانی به حقوق خویش موجب می شد تا مطالبات افزایش یابد و مسئولیت های طبقات برتر و هم چنین مردان افزایش یابد. این گونه بود که نظم سابق در روابط خانوادگی فروپاشید و در این گذار جامعه از نظامی به نظامی دیگر برخی سوء استفاده ها و سوء رفتارها از سوی برخی از زنان و مردان رخ می داد. این گونه است که در آیات قرآنی نازل شده در مدینه مسایل و مباحثی که به حقوق زنان پرداخته می شود بسیار زیاد است به گونه ای که این مباحث به نفع و سود زنان تمام می شد و مردان مسئولیت های بیش تری را متحمل می شدند. این گونه بود که گاه عدم تمکین و نشوز بیش از اندازه می شد و زنان خواهان افزایش حقوق و مطالبات خویش می شدند و تا بیان حکم و نظم جدید وضعیت به گونه ای آشفته می شد.

قرآن برای زنان حقوق زیادی را اثبات و مسئولیت مردان را نسبت به زنان افزایش داد. این گونه بود که برخی از زنان به علل مختلف تنها در اندیشه دست یابی به حقوق خود بودند و نقش احسان و مودت و عشق را در زندگی خانوادگی از یاد بردند.

آیات از سوره های مدینه به نقش و مسئولیت زنان در قبال مردان توجه می دهد و در این میان به جای عنصر حق و مسئولیت و تکلیف به نقش عشق و مودت و ایثار و احسان نسبت به یک دیگر توجه می دهد.

در عصری که بیان حقوق لازم بود تا نظام جدید خانوادگی شکل پذیرد، زنانی با اندیشه دست یابی به حقوق بیش تر از تمکین سرباز می زدند. در این جاست که آيه 34 سوره نساء نازل می شود تا بیان دارد که : وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا؛ مردان سرپرست زنانند به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مى‏كنند

پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار [شوهران خود] را حفظ مى‏كنند و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاه‏ها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را ترك كنيد و آنان را بزنيد، پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد كه خداوند والاى بزرگ است.

این آیه به ضرب اشاره می کند. با توجه به شیوه و روش اسلام و قرآن در مسایل زنان و خانواده و روایات بسیاری که در ارتباط با رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت (ع) نسبت به دختران و زنان وارد شده است می توان دریافت که ضرب نمی تواند این معنای متبادر باشد.

از این روست که از همان روزهای آغازین همگان در جست و جوی تبیین درست معنای آن بر آمدند. یکی از کسانی که در قرآن هفتم هجری یعنی پیش از عصر رنسانس و بیداری غربیان و خروج ایشان از قرون سیاه وسطی به بیان و تبیین مفهوم آیه اقدام کرد، شهید ثانی در کتاب فقهی خویش به نام مسالک الافهام است. وی زمانی به تبیین مفهوم آیه اقدام کرد که در غرب هنوز حقوق بشر معنا و مفهومی نداشته است چه برسد که مفهوم حقوق زنان در اندیشه آنان معنا یافته باشد. غربیان تنها در نیمه دوم سده بیستم میلادی حقوق زنان را با وجود جنبش های فیمنیستی پذیرفتند و آن را نیز نیم بند و برای بهره کشی از زنان و سوء استفاده جنسی و اموری از این دست پذیرفته و نیم بند اعمال کردند.

این در حالی است که شهید ثانی در قرن هفتم هجری با توجه به روایات و آیات بسیاری که در باره حقوق زنان آمده است معنای ضرب و زدن زنان را به ملاعبه زنان معنا می کند.

به نظر وی زنی که به هر دلیلی از عشق و محبت شوهر خویش دست شسته است و با او قهر کرده و تن به تمکین نمی دهد و حاضر به هم بستری و هم خوابی با او نیست؛ زیرا نسبت به عشق همسر سرد شده است، می بایست شوهر او را به گونه ای نسبت به عشق و محبت خویش جلب و جذب کند و او را به سوی خویش متمایل کند؛ زیرا آن چه زن را به هم بستری بلکه تمکین محض می کشاند عشق و محبت شوهر است.

شهيد ثاني در «مسالک» در مبحث نکاح، تعبير «الضرب بالسواک» را چنين توجيه نمود‌هاند: «ولعله حکمته اراده الملاعبه، و الا هذا الفعل بعيد عن التاديب و الاصلاح» .

مرحوم بحراني نيز در «حدائق» کلام شهيد ثاني را نيکو دانسته و تأکيد مي‌کنند که ضرب به معناي زدن ظاهري و رايج نيست: «و لا يکون بالسياط و لا بالخشب … و لا يوجب ضرراً في بدنها» (حدائق ج 24/ص 618) و بالاخره به عنوان تأييد اخير مي‌توان از کتاب «الفقه المنسوب الي الامام الرضا (ع)» نام برد که حضرت در تفسير ايه شريفه فرمودند: «… ضرباًَ رفيقاً». زدن همراه با مدارا و رفق و نرمی ؛ این همان معنای زدن های عاشقانه است که در بستر میان زن و شوهر اتفاق می افتاد که شامل بوسه و فشارهای نرم بر اعضای حساس جنسی و غیر جنسی و باسن و حتی زناشویی و مانند آن می شود.

تمامي اينها نمايانگر اين است که آيه «فاضربوهن» به معناي ظاهري ايراد ضرب رايج تلقي نشده است.

اسلام در زمانی که زن و شوهر می خواهند طلاق بگیرند و در حالتی قرار دارند که دیگر عشق و محبت میان ایشان حاکم نیست از مرد می خواهد که زن را در خانه خویش نگه داشته و از او پذیرانی کند هر چند که طلاق وی را داده است. در این مدت چند ماهی که زن در حالت عده طلاق است می بایست مرد از وی در خانه خویش پذیرایی کند و زن نیز می بایست بهترین جامه ها را بپوشد و تا می تواند عشوه و طنازی کند تا دوباره عشق و محبت در میان ایشان زنده شود که اگر در این حالت زن و مرد به سوی هم کشیده شوند همان به معنای رجعت و ازدواج شمرده می شود.

در زمانی که نشوز پیش آمده است و زن حاضر به تمکین نمی شود مرد می بایست بیش از پیش به وی توجه کند و با ملاعبه و شوخی و زدن های نرم و عاشقانه وی را به سوی خویش جلب و جذب نماید.

از این روست که در برخی از روایات سخن از زدن با برگ های لطیف و نرم ریحان است که نوعی شوخی و نوازش عاشقانه تلقی می شود. چنان که همه فقیهان از زدنی که باعث کبودی و خدش شود بر حذر می دارند و آن را موجب ارش و دیه می شمارند.

اگر مراد ایجاد عشق و مودت میان زن و شوهر است، معنا ندارد که مرد زن خویش را کتک بزند، زیرا هر گونه خشونتی موجب تضاد و افزایش اختلاف و در نتیجه نابودی عشق و مودت در میان ایشان می شود. بنابراین مراد از ضرب در بستر نسبت به زنان همان ملاعبه و شوخی هایی است که مردان و زنان نسبت به هم انجام می دهند و زدن های عاشقانه است.

این مطلب را می بایست توجه داشته که قرآن همواره با نوعی حیا برخی از مسایل زناشویی را مطرح می سازد؛ بنابراین اگر حتی از جماع و نکاح به ضرب النساء تعبیر شود دور نیست؛ زیرا این گونه تعاببر در قرآن عادی است. بنابراین بر مرد است که با ملاعبه و نوازش و نکاح و جماع او را به سوی خود بکشاند و محبت و عشق را در درون زن بیدار کند.

بر این اساس می توان که مراد از اضربوهن همان معنای ملاعبه و جماع با زنان است. به این معنا که تعبیر ضرب در بستر و رختخواب همان ملاعبه های عاشقانه و نکاح و زناشویی است تا دوباره عشق بازگردد و زن به عشق و محبت دوباره به زندگی دلبسته شود. در این حالت است که هیچ باکی بر زن نیست و مرد نمی تواند او را به سبب سردی روابط زناشویی مواخذه کند؛ زیرا شاید عامل سرد روابط زناشویی ناتوانی مرد در جلب و جذب عشق و محبت او بوده است. از این روست که در روایات بسیاری بر ملاعبه النساء و عشق بازی در بستر تاکید شده و از روش زناشویی همانند کلاغ باز داشته است؛ زیرا زنان بیش از آن که به زناشویی توجه کنند و با آن ارضا شوند با ملاعبه و عشق بازی به وجد می آیند و تن به شوهر می سپارند و حتی لذت جنسی را می چشند.

در حقیقت آیه به ملاعبه و عشق بازی در بستر پیش از هر عمل جنسی توجه می دهد که عامل بسیاری از طلاق ها عدم توجه به این نکته و عدم ارضای حقیقی زن از شوهر است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا