اخلاقی - تربیتیروان شناسیعرفانمعارف قرآنیمقالات

چه کنیم محزون نشویم؟

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

چرا گرفتار حزن و اندوه می شویم؟ یعنی چگونه می توانیم از محزون شدن خودمان پیشگیری و جلوگیری کنیم؟ آیا راهی هست که اصلا اندوه به سراغ ما نیاید و ما همیشه مسرور باشیم؟ اصولا چنین چیزی شدنی است؟ نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی راه مصونیت یابی و پیشگیری از حزن و اندوه را بیان کرده است تا هرگز حالتی به نام حزن در ما ایجاد نشود و همیشه مسرور و خوشحال و حال ما خوش باشد و آثار شادی حتی در ما باقی و برقرار. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

چیستی و چرایی حزن

برای این که بتوانیم از حالت نفسانی اندوه و حزن در خود جلوگیری کنیم، باید این حالت را بشناسیم و چرایی ایجاد آن را هم بدانیم. بنابراین دانستن چیستی و چرایی حزن و اندوه نخستین گام برای پیشگیری آن است.

بر اساس آن چه اهل لغت و اصطلاح و حتی قرآن شناسان گفته اند، حزن و اندوه حالتی نفسانی است که در پی از دست دادن نعمتی یا فرصتی به انسان دست می دهد. بنابراین، این حالت نفسانی، در درون و روان ما شکل می گیرد و علت اصلی آن نیز از دست دادن داشته ها و فرصت هاست. یعنی چیزی را که بدان تعلق داریم و تعلق ماست که زمینه ساز حزن و اندوه ماست؛ زیرا اگر انسان به چیزی تعلق و به عبارت بهتر و رساتر تعلق خاطر نداشته باشد، هرگز با از دست دادن آن، تغییر درونی و روانی پدید نمی آید، چه رسد که این تغییر روانی آثار بیرونی در جسم و تن ما داشته باشد و گریه و زاری و ناله و اخم و تخم و مانند آن شود.

به سخن دیگر، اموری که محبوب ما هستند و تعلق خاطری به آن ها داریم، اگر از دست برود، این حالت در ما ایجاد می شود که ضد سرور و فرح و نقیض آن است. پس با آمدن حزن، سرور و شادی و خوشحالی از ما رخت بر می بندد و دیگر حوصله کس و کاری را نخواهیم داشت و نسبت به هر کس و هر چیزی نگاه بدبینانه ای داشته و در برخی از مواقع هم دچار افسردگی، کوری، نومیدی و مانند آن شده و دست به خودکشی زده و خود را به شکلی به هلاکت می افکنیم.(مریم، آیات 16 تا 24؛ یوسف، آیات 84 تا 86 و آیات دیگر)

در حقیقت تعلق خاطر ما به چیزهایی که محبوب می دانیم، زمینه اصلی و بستر اساسی حزن ماست؛ زیرا با فقدان متعلق، هنوز تعلقات ما باقی و برقرار است و این تعلق که یک حالت درونی و روانی است دست از ما بر نمی دارد و با یاد کرد و یادآوری متعلق، حزن و اندوه به سراغ ما می آید. این که در قیامت انسان ها شکنجه و عذاب شدید روحی می شوند، همین بقای تعلق بدون متعلق در دوزخ است. این شاید بزرگ ترین و شدیدترین عذابی است که دوزخیان گرفتار آن هستند؛ یعنی حضور درونی تعلق و فقدان بیرونی متعلقات.

پس دانسته شد که حزن حالتی نفسانی است که به سبب بقای تعلق و از دست رفتن متعلقات در آدمی پدید می آید و آثار و نشانه هایی دارد که فقدان سرور و شادی، اشک و آه و ناله، بی حوصله گی و افسردگی، نومیدی و بیهودگی و مانند آن از جمله آن هاست.

البته برخی از انسان ها در زمان حال گرفتار دو پدید مشابه هم هستند که از آن به حزن و خوف تعبیر می شود. اما میان این دو حالت نفسانی تفاوت هایی است که توجه به آن ها برای پیشگیری مفید خواهد بود.

فرق میان حزن و خوف این است که حزن پس از تحقق فقدان چیزی و نعمتی و فرصتی پدید می آید و مرتبط با گذشته و حال است؛ ولی خوف ترس از دست دادن آن هاست و مرتبط با حال و آینده است. به این معنا که محزون حالا به سبب از دست دادن چیزی اندوهگین و بدحال است، و خائف و ترسان، حالا به سبب آن که در آینده چیزی را از دست بدهد بدحال و ناراحت است.

بنابراین، اگر کسی بتواند به پیشگیری از حزن دست یابد و علل و عوامل ایجادی آن را مهار و مدیریت کند، می تواند خوف و ترس را نیز مدیریت و مهار کند؛ زیرا علت اصلی در هر دو، همان تعلق خاطر است.

تعلق و تعلق خاطر اصلی ترین عامل حزن و خوف

چنان که گفته شد مهم ترین و اصلی ترین علت در ایجاد حزن و خوف، تعلق خاطر انسان به چیزی است. این چیزی که انسان به آن علاقه و تعلق خاطر دارد به عنوان متعلق نامیده می شود. پس متعلقات آدمی هر چیزی است که انسان بدان علاقه و تعلق دارد.

شکی نیست که علاقه و تعلق یک امر نفسانی و روانی و باطنی است؛ یعنی یک حالت نفسانی در آدمی است که ما از راه نشانه ها و علائم آن میزان و شدت و ضعف علاقه شخص به چیزی را در می یابیم.

تعلق خاطر و علاقه ممکن است بر اساس یک فرآیند طبیعی ادراکی و شناختی و اختیاری ایجاد شود و یا این گونه نباشد بلکه غیر اختیاری در شخصی پدید آید. انسان ها وقتی نسبت به فایده و سود چیزی برای خود آگاه و دانا شوند، بدان گرایش یافته و آن را فرصتی برای کمال یابی و رهایی از نقص ذاتی خود می دانند. از این روست که بدان تعلق خاطر می یابد و می خواهند آن را به دست آورند و در این راه سعی و تلاش کرده و وقتی آن را به دست آورند از آن بهره مند می شوند. پس هر گاه آن را از دست بدهند محزون می شوند چنان که ترس و خوف از دست دادن نیز آنان را رها نمی کند.

البته برخی از موارد است که این تعلق زمانی پیش می آید که چیزی را در اختیار دارند و حتی گاه از فواید آن آگاه نیستند، مانند قدر عافیت که تنها کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. به این معنا که خیلی چیزها در زندگی ماست که بدان تعلق داریم ولی از تعلق خود آگاه نیستیم و زمانی آن را قدر می دانیم که از ما گرفته شود.

با این همه، تعلق به هرشکلی و نوعی، علت اصلی حزن و خوف در آدمی است. بنابراین تنها راه پیشگیری و جلوگیری از آن ها نیز این خواهد بود که ما تعلق و تعلق خاطر خودمان نسبت به این چیزها از میان ببریم تا خوف و ترس از دست دادن آن ما را به خود مشغول نکند و یا زمانی که از دست رفت اندوهگین و مغموم و محزون نشویم.

توحید ، اساسی ترین عامل پیشگیری حزن و خوف

برای این که تعلق خودمان را نسبت به متعلقات برداریم یا کاهش دهیم، می بایست به یک اصل اساسی در فلسفه زندگی بشر توجه پیدا کنیم که همان توحید است.

انسان باید به این نقطه از درک و فهم برسد که همه هستی خداست و چیزی جز خدا در هستی حق و ثابت نیست. این که چیزی به نام عدم و نیستی معنایی ندارد و عدم و نیستی تنها یک اعتبار انتزاعی از حق است. به این معنا که باطل محض معنایی ندارد و آن باطل مضاف نیز به حقیقت معنا می یابد. از این روست که خداوند باطل مضاف را که در هستی برای انسان نمایان می شود، کف روی آب می داند؛ زیرا کف در حقیقت همان آب است که هوا در آن رفته و وقتی از تلاطم می افتد و آرام می شود تنها آب می ماند و هیچ اثری از آن کف نمی ماند. (رعد، آیه 17)

این بدان معناست که هستی که همان حق است، یعنی همان حق تعالی است(فصلت، آیه 53) و این که همه حق از همان حق تعالی نشات می گیرد و از اوست.(بقره، آیه 147)

دیگر بداند که خداوند صمدی است که همه هستی را پر کرده و جایی را خالی نگذاشته است؛ زیرا این معنایی دیگر از همان حقانیت حق است. دیگر آن که این خداوند غنی بالذات است و همه مخلوقات الهی، در فقر ذاتی گرفتارند.(فاطر، آیه 15)

فقر انسانی به عنوان یکی از مخلوقات به این معناست که انسان در ذات و هستی اش و نیز در تمام امور دیگر از سرچشمه حق تعالی تغذیه می شود و هر آن چه در او و برای اوست، از آن خداوند است و او مالکی خود و چیزهایی که در اختیارش است، نیست، بلکه همه هستی از جمله وجود و متعلقاتش از آن خداوند است و این خداوند است که مالک مطلق است.

پس خود انسان و متعلقاتش در ملک الهی است و انسان هیچ مالکیتی ندارد. کسانی که گرفتار حزن و اندوه و یا خوف می شوند، از آن روست که خود را مالک خود و متعلقات دیگر می دانند در حالی که نهایت چیزی که می توان گفت این که آنان امانت دارانی هستند که باید امانتی را نگه داشته و به صاحب ومالک آن پس دهند. از این روست که خداوند از ظلم به نفس از سوی نفس انسانی یاد می کند؛ یعنی همین نفس که ملک الهی و در اختیار انسان است- البته نه به شکل تفویضی و واگذاری- اگر مورد تعدی قرار گیرد و فطرت آن دسیسه و دفن شود، تصرفات باطل و ظالمانه است؛ زیرا تصرفات مالکانه در اموال امانتی ظلم است.

پس کسی که به توحید دست یابد می داند که مالک چیزی نیست تا بدان تعلق یابد و از دست دادن آن اندوهگین شود؛ زیرا خودش و متعلقاتش جزو املاک الهی است و شخص صاحب و مالک آن نیست تا تعلق به مال دیگری پیدا کند و حالا برای از دست دادن آن خوفناک یا محزون باشد.

توحید فعل، عامل پیشگیری

مشکل اساسی مردم این است که یا به توحید محض و مطلق ایمان ندارند، یا این که در برخی از مراتب توحید لنگ می زنند و گرفتار نوعی شرک هستند.

بر اساس آموزه های قرآنی، توحید فعل یکی از مهم ترین عوامل پیشگیری از حزن و خوف است. اگر انسانی بپذیرد و ایمان بیاورد که هیچ چیزی در هستی بیرون از مشیت و اراده الهی تحقق نمی یابد، هرگز دچار حزن و خوف نخواهد شد؛ زیرا می داند که خداوند به مشیت و اراده اش چیزی را به او داده یا از او گرفته است. پس نه دارندگی و نداری را ملاک خوبی و بدی و یا ارزش و ضد ارزش نمی شمارد، به ویژه اگر این نعمت های مادی و مالی باشد.(فجر، آیات 16 و 17)

انسان باید بداند و ایمان بیاورد که هر چیزی که خداوند می دهد یا می گیرد به حکمت و علت است؛ زیرا خداوند حکیم به هدفی می دهد و به علتی چون ابتلاء و بلا می گیرد و از او سلب می کند. یعنی یا می خواهد او را بر اساس سنت ابتلا بیازماید(عنکبوت، ایه 2 و آیات دیگر) یا آن که به خطا و گناهی تنبیه نماید و بیدار کند و کیفر و مجازات دهد تا عبرت گیرد و راه راست را بر گزیند. به این معنا که شاید گرفتن های الهی برای مجازات و کیفر باشد تا استغفار کرده و از کرده خود پشیمان شود.

علم و ایمان آدمی به این که هر چیزی در جهان به حکمت وعلت وقوع می یابد و این که خداوند برای هر چیزی مقدراتی دارد که زمان و مکان و مقدار معینی می آید و می رود، دیگر از آینده ترسان و از گذشته اندوهناک نخواهد شود. از این روست که خداوند در آیات 22 و 23 سوره حدید توجّه به مقدّرات الهى را مانع اندوه بر زوال نعمتهاى دنيايى معرفی می کند.

پس کسی که به مقدرات الهی ایمان دارد، دیگر از زوال نعمتی اندوهگین نمی شود و می داند خداوند به حکمت و علتی این کار را کرده است.

آدمی باید هم چنین بپذیرد که خداوند تنها کسی است که قدرت بر هر کاری دارد و عالمانه و حکیمانه عمل می کند. پس به جای این که تحت ولایت دیگرانی در آید که قادر و دانا و توانا و حکیم و عالم و شنوا و بینا نیستند، تحت ولایت الهی در اید. در این صورت این خداوند است که سرپرستی اورا به عهده می گیرد . پس چنین شخصی که تحت ولایت الهی در آمده است دیگر هراس و ترس و اندوهی نخواهد داشت.(یونس، آیات 62 و 63)

توحید فعل هم چنین آدمی را به سمت و سوی توکل سوق می دهد و به این باور می رسد که خداوند را وکیل خود قرار دهد. البته باطن چنین وکالتی همان ولایت است؛ زیرا وکیل کردن خداوند به معنای همان تفویض و واگذاری امر به خداوند است تا او خود ولایت امرش را به عهده گیرد و او را در زندگی مدیریت کند. پس چنین شخصی دیگر نسبت به چیزی اندوهگین و خوفناک نخواهد بود؛ زیرا می داند که خداوند عهده دار ولایت و وکالت اوست.(مجادله ، ایه 10)

اعمال صالح عامل پیشگیری

از آیات و روایات این معنا به دست می آید که دو دسته از عوامل هستند که نقش اساسی را در پیشگیری به عهده دارند. یکی در حوزه حکمت نظری و دیگری در حوزه حکمت عملی است. بنابراین، هر چه شناخت و معرفت آدمی نسبت به توحید و جایگاه فقری انسانی بیش تر و بهتر باشد، بهتر می تواند نسبت به مسایل جهان، واکنش و کنش مناسب داشته باشد.

از سوی دیگر، این معرفت و قطع و یقین در حوزه حکمت نظری باید در حکم عملی یعنی ایمان و عمل خود را نشان دهد؛ زیرا هستند کسانی که قطع و یقین دارند ولی بر خلاف آن عمل و رفتار می کنند و ایمان به قطعیات خود پیدا نمی کنند.(نمل، آیه 14)

عمل صالح در آموزه های قرآنی شامل ایمان و دیگر رفتارهایی عملی است که از اراده و عزم آدمی جاری می شود. ایمان یک عمل قلبی است و این ایمان است که آدمی را در پذیرش اموری و اقدام عملی در جوارح یاری می رساند. از این روست که خداوند در آیات بسیاری بر ایمان واقعی به عنوان یک عمل صالح بازدارنده از حزن وخوف یاد می کند.(بقره، آیات 62 و 277؛ مائده، آیه 69؛ انعام، آیه 48 و آیات دیگر)

ایمان واقعی باید با اخلاص همراه باشد، یعنی هرگز چیزی دیگری را به عنوان شریک برای خدا قرار ندهیم. این در حقیقت تاکیدی دوباره بر توحید فعل است؛ زیرا بسیاری از مردم برای اسباب جایگاه استقلالی قایل می شوند و مثلا درمان را در دارو و پزشک دانسته و یا می گویند خدا و پزشک و دارو بود که مرا درمان کرد؛ در حالی که نگاه استقلالی به ابزار و اسباب و بلکه حتی نگاه عرضی به آن ها باطل است؛ بلکه انسان باید سبب را در همان جایگاه سببیت آن بشناسد وبپذیرد و آن را در طول اراده و مشیت الهی بداند؛ زیرا اگر خداوند نخواهد آتش نمی سوزاند، دکتر تشخیص نمی دهد و دارو تاثیر نمی گذارد. پس این خداوند است که به مشیت و اراده خویش تشخیص و تاثیر را برای پزشک و دارو قرار می دهد. پس واقعا خداوند شافی است ولی در اسباب طولی چون پزشک و دارو؛ زیرا سنت الهی این گونه قرار گرفته که هر چیزی در دنیا از طریق مجاری اسباب انجام گیرد. پس اخلاص به معنای درک و ایمان توحید فعلی است که یکی از مهم ترین عوامل پیشگیری حزن و اندوه است.(بقره، آیه 112)

در مقام عمل آدمی می بایست با کارهای خوبی چون تقوا(اعراف، ایه 35؛ زمر، آیه 61)، احسان و نیکی(بقره، آیه 112؛ یونس، ایه 26)، اقامه نماز(بقره، آیه 277) که از مصادیق عبودیت است(زخرف، ایه 68)، پرداخت زکات(بقره، آیه 277)، انفاق مالی (بقره، آیات 262 و 274)، اصلاح امور و خطاها و اشتباهات خود(اعراف، آیه 35)، استقامت و صبر و پایداری در کار(فصلت، ایه 30؛ احقاف، آیه 13)، تسلیم محض وانقیاد در برابر خدا(بقره، آیه 112)، شهادت در راه خدا(آل عمران، آیات 169 و 170) و مانند آن می تواند از هر گونه حزن و اندوهی نه تنها در دنیا بلکه در آخرت و قیامت مصون بماند و در جایی که هم هراسان و خوفناک هستند و از گذشته تاسف می خورند و بر سر خویش می زنند آرام باشد و به فضل الهی امیدوار.

به هر حال، مهم ترین علل و عوامل را می بایست در توحید و اعمال صالح به عنوان عوامل پیشگیری از حزن و اندوه شناخت و بدان ها پای بند بود تا هر گز گرفتار حزن و اندوه نشد. پس هر گاه مشکل و مصیبتی و درد و نقصی در خود و متعلقات می یابد اندوه و حزن سراغش نمی آید چون تعلقات خود را بریده و به خدا پیوسته است. از این روست که خداوند فرمان فرار از همه چیز به سوی خود را در آیه 50 ذاریات داده است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا