اجتماعیاخلاقی - تربیتیروان شناسیعرفانمقالاتمناسبت ها

بی غمان جهان از نظر قرآن

samamosبسم الله الرحمن الرحیم

برخی از انسان ها هیچ غم و اندوهی ندارند. شاید بگویید که این ها تنها دیوانگان و خفتگان هستند که غم و اندوهی ندارند؛ اما باید پذیرفت کسانی هستند که در اوج عقلانیت، هوشیاری، بیداری و دانایی، حزن و اندوهی ندارند و غمی ایشان را کلافه نمی کند و اعتدال و تعادل روحی و روانی آنان را در هم نمی ریزد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن است تا نشان دهد که در همین دنیا برای کسانی بهشتی است که حزن و خوفی نیست و همگان می توانند مانند آنان شوند و از هر گونه حزن و خوفی مصونیت یابند و در امان قرار گیرند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ریشه های اندوه و غم

شاید هر کسی در زندگی دردی جسمی و روحی داشته باشد؛ زیرا درد حالتی است که به سبب نقص در عضو و یا بیماری و مانند آن رخ می دهد. بعضی درد دین دارند، و برخی دیگر درد نداری. برخی از نقص عضو و بیماری درد می کشند و حتی می نالند و برخی دیگر از این که ارزش ها و هنجارها نادیده گرفته می شود و پایمال می گردد. پس انسان بی درد معنا و مفهومی ندارد، بلکه باید که انسان بی درد از انسانیت چیزی ندارد؛ چرا که ویژگی انسان دست یابی به کمال فردی و جمعی و اجتماعی است و دوست دارد همه کمالات و زیبایی ها را به دست آورد و از هر گونه نقص و کمبود و زشتی برهد. این مقتضای فطرت انسانی است. پس تا زمانی که به کمالات دست نیافته و از نقص نرهیده دردی دارد که او را رها نمی کند.

اما درد داشتن غیر از اندوه و غم داشتن است؛ زیرا اندوه حالتی است که نشانه های آن افسردگی، نومیدی، بی حوصله گی، اشک، آه ، ناله ، گریه و مانند آن است به طوری که قدرت فکر و حرکت را از شخص سلب می کند. غم نیز چنان قلب را می فشارد و تنگ می کند که گویی دل در درون مچاله می شود و نفس بالا و پایین نمی رود و از شدت فشار می خواهد جان از تن تهی کند.

این دو حالت به اضافه حالت خوف که آن نیز همانند اندوه و حزن است ولی نسبت به آینده، غیر از درد داشتن است؛ زیرا کسی که درد دارد در اندیشه درمان است و نه تنها از فکر و اندیشه بیرون نمی آید بلکه بیش از پیش می اندیشد و در مقام عمل نیز جزم را عزم می کند که حتما درد را درمان کند. در حقیقت درد داشتن عامل اندیشه و حرکت است؛ برخلاف غم و حزن و خوف که شخص را چنان از تعادل فکری و روحی و رفتاری بیرون می برد که دست و پای خودش را گم کرده و هیچ راه و چاره ای را در پیش روی خود نمی یابد و از فکر و عمل باز می ایستد.

ریشه غم واندوه و خوف را می بایست در تعلقات انسان به متعلقاتی دانست که آن را عزیز و محبوب دانسته و از دست دادنش را بر نمی تابد. اگر شخصی یکی از این متعلقات را از دست دهد اندوهگین می شود؛ چنان که گاه خوف و ترس از دست دادن آن ها او را به چنین حالتی می کشاند که برخی از علائم و نشانه هایش بر اساس آموزه های قرآنی گفته شد.

انسانی که تعلق خاطر به چیزی داشته باشد، نمی تواند از دست دادن آن را در گذشته و حال و آینده بر تابد و تحمل کند و فکر از دست دادنش چنان او را مجنون و دیوانه می سازد که تعادل فکری و رفتاری خودش را از دست می دهد. خوف از فراق(یوسف، آیات 11 تا 13)، حزن از فراق(یوسف، آیات 84 تا 88)، غم از خشم الهی(انبیاء، آیات 87 و 88)، گرفتاری و بلا(شوری، آیه 48؛ یونس، آیه 22)، ترس از دست رفتن آبرو(مریم، آیه 24)، ترس از دشمن(توبه، آیه 40)، حق ناپذیری و دوزخی شدن مردم(نحل، آیه 127؛ نمل، آیه 70؛ لقمان، آیه 23)، از دست رفتن نعمت(حدید، آیه 23) ، از دست رفتن فرصت(توبه، آیه 92؛ انعام، آیات 42 تا 44)، شکست (آل عمران، آیات 139 و 140) ، ضرر و زیان جانی و مالی(قلم، آیات 18 تا 32؛ آل عمران، آیه 153) و مانند آن ها برخی از مهم ترین عوامل اندوه و غم و خوف است که در آیات قرآنی به آن ها اشاره و توجه داده شده است.

البته این ها عوامل ایجادی این امور هستند، وگرنه علت را می بایست در جایی دیگر جست. به این معنا که این عوامل تنها بستر و زمینه ساز غم و اندوه و خوف هستند، اما آن چه ریشه و علت اصلی این هاست، فقدان توحید به ویژه توحید فعلی است؛ زیرا کسی که بر فقر ذاتی خود و غنای ذاتی خداوند ایمان داشته باشد(فاطر، آیه 15)، و بداند خداوند مالک هستی و مخلوقات بوده و حکیم و دانا و توانا و شنوا و بینا به حال مخلوقات و بندگانش است و هر چیزی در هستی بر اساس حکمت و علتی است که خداوند می داند و در چارچوب قضا و قدر و مشیت قطعی الهی جاری و ساری است، دیگر تعلقی به چیزی پیدا نمی کند که امانتی در دست اوست و می داند که به علتی داده شده و حکمتی گرفته شده است. پس نه بر آمدنش شاد و نه بر رفتن و از دست دادنش اندوهگین و محزون می شود.(حدید، آیات 22 و 23 و آیات دیگر قرآن)

کسان بی غم و اندوه و خوف

با توجه به آن چه گذشت به سادگی می توان دریافت که هر چه معرفت انسان به خدا افزایش یابد و ایمانش بیش تر شود، به همان میزان شدت تعلقات کاهش یافته و نسبت به داشته ها و دادنی ها و رفتنی ها و ماندنی هیچ گونه رفتاری بیرون از رضایت الهی نخواهد داشت. پس بر داشته ها شاد شود و نه هنگام رفتن و از دست دادن ها دلتنگ و غمگین و اندوهگین شود و نه نسبت به آینده این امور تعلق خاطری خواهد داشت که او را به واکنش های هیجانی عاطفی درونی چون غم و اندوه و خوف بکشاند.

بنابراین، می توان کسانی را در درجات عالی انسانی یافت که اصولا غم و اندوه و خوفی ندارند. البته این خوف و اندوه و غم نسبت به متعلقات دنیا و زینت های آن است؛ وگرنه یک حزن و اندوه و غم و تاسفی برای دیگرانی دارند که به تعلقات دنیا چنگ زده و از خدا غافل شده اند. البته این نوع از حزن و اندوه و خوف و غم و تاسف، ارتباطی با آن حزن و اندوه و غم منفی ندارد، چرا که باید این ها را دو حالت متفاوتی دانست که از نظر لفظی فقط مشترک هستند. به سخن دیگر میان پسندیده و ناپسند این امور چنان تفاوتی است که نمی توان در دام مشترک لفظی افتاد و گمان کرد که حالات درونی آن ها یکسان است. بنابراین تاسفی که پیامبران و از جمله حضرت موسی(ع) از امت ونادانی آنان می خورد یک رفتار پسندیده و حالتی خوب است که با غم و اندوه دنیاگران تفاوت ماهوی دارد.(اعراف، آیات 148 و 150)

برای این که کسانی که حزن و اندوه و غم و خوفی ندارند، شناخته و به عنوان سرمشق انتخاب و مورد پیروی قرار گیرند، گروه های انسانی که در مراتب گوناگون و درجات مختلف توانسته اند بر این نوع منفی از هیجانات غلبه کنند، معرفی می شوند.

  1. انفاق کنندگان مومن: از جمله کسانی که از هر گونه حزن و خوف در امان هستند، انفاق کنندگان هستند. خداوند در آیات 262 و 274 سوره بقره می فرماید انفاق‌كنندگان در راه خدا نسبت به گذشته و آينده خويش حزن و خوفی نخواهند داشت.
  2. اولیای الهی: کسانی که تحت ولایت الهی باشند و از هر گونه ولایت طاغوتی رها شده باشند از هر گونه خوف و حزنی در امان خواهند ماند و مصونیت می یابند. (یونس، آیه 62)
  3. مجاهدان مومن: کسانی که در راه خدا در هر مقام و منزلتی فردی و اجتماعی، علمی و فرهنگی، نظامی و اقتصادی و مانند آن تلاش می کنند به ویژه کسانی که جان و مال خویش را در طبق اخلاص می گذارند و به میادین جهاد و نبرد می روند و در برابر کافران حربی سلاح بر می دارند- نه در برابر مومنان و مسلمانان شهادتین گو- از هر گونه حزن و خوفی در امان و مصون خواهند ماند.(آل عمران، آیه 170)
  4. شهیدان : از آیه 170 سوره آل عمران به دست می آید که شهیدان نیز هیچ حزن و اندوهی نسبت به زندگی دنیا و متعلقات آن نداشته و نسبت به آینده خود نیز ترسان و خوفناک نیستند، بلکه در بهشت از نعمت های الهی روزی می خورند.
  5. مخلصان نیکوکار: کسانی که ایمان و عمل صالح ایشان سالم از هر گونه ریا و منت و مانند آن باشد، از جمله کسانی هستند که از هر گونه خوف و حزنی در امان هستند.(بقره، آیه 112)
  6. مصلحان با تقوا: کسانی که اصلاحات و اصلاح گری آنان در چارچوب تقواست و فساد و افساد را بر نمی تابند و دست به اقدام فکری و عملی برای اصلاح امور می کنند، از جمله کسانی هستند که از حزن و خوف مصون هستند.(اعراف، ایه 35)
  7. مومنان نیکوکار: البته این عنوان در مخلصان نیکوکار آورده شد. با این همه در آیات 62 و 277 سوره بقره و 139 سوره آل عمران و آیه 62 سوره مائده به این عنوان از این گروه به عنوان کسانی که حزن و خوف ندارند یاد شده است.
  8. بهشتیان: از دیگر گروه هایی که قرآن به عنوان کسانی که حزن و اندوه ندارند و در امان و مصون از این گونه هیجانات منفی هستند، گروه بهشتی هایند.(اعراف، آیات 48 و 49؛ فاطر، آیات 33 تا 35؛ احقاف، آیات 13 و 14)

این ها مهم ترین گروه هایی هستند که در آیات قرآنی مصون از خوف و حزن معرفی شده اند. اگر بخواهیم ما نیز می توانیم یکی از این گروه ها باشیم. البته نیاز به ذکر و یادآوری نیست که این ها در حقیقت یک گروه هستند. به این معنا که مفاهیم متعدد با مصادیق واحد هستند. شاید بتوان این تعدد مفهومی را به تعدد مراتب افراد نسبت داد که حقیقتی انکار ناپذیر است.

به هر حال، هر کسی می تواند مانند این افراد به مرتبه و درجه ای برسد که او را از هر گونه هیجانات منفی به سبب از دست دادن چیزی یا احتمال از دست رفتن، مصون و در امان نگه دارد.

نهی از حزن

در آیات قرآنی مومنان از هر گونه حزن و خوف نهی شده اند؛ زیرا خصوصیتی نیست که بتوان به آن افتخار کرد و حالتی نیست که انسان را در استوا و اعتدال وتعادل نگه دارد. هر گونه نامتعادلی در فکر و اندیشه و رفتار به معنای خروج از استوا و اعتدال فطری است که خداوند آفریده و بدان بالیده و آن را مبارک و میمون دانسته و افتخار کرده است. از این روست که خداوند بارها در آیات قرآنی از هر گونه حزن نهی کرده است.

البته شکی نیست که نهی از حزن که حالت نفسانی و غیر اختیاری است، به معنای نهی از علل و عوامل آن است. به این معنا که انسان نمی بایست تعلق به اموری پیدا کند که زینت دنیاست و تعلق آدمی به آن ها عین تعلق به چیزی است که از آن شخص نیست. انسان می بایست به اموری تعلق یابد که بتواند جزوی از ماهیت و هویت انسانی شود. زینت های دنیا مال دنیاست و هرگز نمی شود که به عنوان متعلق واقعی انسان در آید.از همین روست که خداوند از حزن یعنی تعلق داشتن و تعلق یافتن به امور دنیوی نهی کرده است.

به عنوان نمونه خداوند در آیه 153 سوره آل عمران از اندوه بر چيزهاى از دست رفته نهی کرده است؛ زیرا چیزی که از دست می رود جزو ذات آدمی نیست. البته انسان باید نسبت به اموری که می بایست جزو ذات او شود و یا فرصت های رشد خویش تاسف بخورد ولی این تاسف هرگز به معنای از پا نشستن نیست بلکه به معنای حرکت بیش تر و تلاش فزون تر برای کسب فرصت ها و رشد بیش تر است.

بسیاری از مردم برای اموری اندوه می خورند که خود سبب از دست رفتن آن می شوند. به عنوان نمونه وقتی گناه می شود و یا زکات پرداخت نمی شود قحطی و خشکسالی پدیدار می شود و زلزله و مانند آن ها رخ می دهد. انسان می بایست هشیار و بیدار شود و این امور را به امر طبیعی نسبت ندهد، زیرا خداوند عذاب را از غیر عادی نمی فرستد بلکه از همین اسباب مادی برای عذاب استفاده می کند. اگر باران و تگرگی آمد و برفی فرو ریخت و خانه ها و کشتزارها و کشاورزی و مانند آن را خراب کرد و ضرر و زیان وارد کرد باید دانست که یا ابتلا یا بلای الهی است. سیل و زلزله از اسباب عذاب الهی است همان طوری که باران تند و برف زیانبار و خورشید سوزان و مانند آن بلا و عذاب و ابتلا و آزمون الهی است. پس باید به جای حزن و اندوه ، توبه کرد و مسیر نادرست را اصلاح کرد و به راه راست رفت.(یونس، آیه 22؛ روم، آیات 48 و 49؛ شوری، آیه 48 ؛ قلم، آیات 17 تا 31 و آیات بسیار دیگر)

انسان با فراهم آوردن بازگشت به مسیر درست و قرار گرفتن تحت غفران و آمرزش الهی (فاطر، آیه 34) و تسبیح و سجده بر خداوند(حجر، آیات 97 و 98)، و اقامه نماز و انجام آن(همان) می تواند از حزن و اندوه برهد و دیگر گرفتار آن نشود.

خداوند در آیات قرآنی می فرماید اگر بندگان به سمت و سوی خدا آیند از حزن و خوف در امان مانند و گرفتار آن نشوند و اگر گرفتار هستند از آن رهایی یابند.(انعام، آیه 64؛ انبیاء، آیات 87 و 88 ؛ و آیات دیگر)

به هر حال، در جهان می توان کسانی را یافت که هیچ غم و اندوه و خوف و حزن ندارند و در کمال بی غمی روزگار می گذارنند. ما نیز می توانیم با فرار به سوی خدا(ذاریات، آیه 50) و رهایی از تعلقات خود را از بند رها کرده و از غم و اندوه و خوف برهانیم. این که انسان رنگ تعلق بگیرد غم و حزن از دست متعلق او را می گیرد و به خاک سیاه می نشاند و هلاکت و مرگ را برایش به ارمغان می آورد. اما اگر ازهر چه رنگ تعلق گیرد آزاد شود از هر غم و اندوه و خوفی رهیده است.

ما بی غمان مست، دل از دست داده‌ایم / همراز عشق و همنفسِ جام باده‌ایم

بر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اند / تا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایم

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا