اخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیعرفانفلسفیمعارف قرآنیمقالات

جهنم شدن آدمی

بسم الله الرحمن الرحیم

بهشت و دوزخ نام دو مکان برای پاداش و کیفرآدمی در جهانی دیگر است. اما وقتی در آیات و روایات وحیانی اسلام دقت بیش تری به عمل آید، به دست می آید که بهشت و دوزخ دو حالت آدمی نیز است. به این معنا که انسان در صیرورت و شدن های خود به سوی کمال یا سقوط، به جایی می رسد که خودش بهشت یا دوزخ می شود. البته این وضعیت عمومیت و کلیت ندارد، اما اشخاصی از انسان ها به این درجات یا درکات می رسند. از این رو نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی در صدد بر آمده تا وضعیت و نیز علل و عوامل دوزخ یا جهنم شدن آدمی را تبیین کند.

درکات بشر؛ از جهنمی شدن تا جهنم شدن

انسان موجودی شگفت و دارای قابلیت بسیاری است. چنان که از آیات قرآنی به دست می آید قابلیت و ظرفیت انسانی آن چنان بالاست که خداوند او را قابل خلافت و جانشینی خویش دانسته(بقره، آیه 30 و 31)، در حالی که موجودات بسیار برتر و هوشمندتری چون فرشتگان و یا جنیان وجود داشته است.(همان و نیز اعراف، آیه 12؛ ص ، آیه 76)

همین قابلیت و ظرفیت های بالای بشر که ترکیبی از روح الهی(حجر، آیه 29؛ ص، آیه 72) و گل(اعراف، آیه 12 و آیات دیگر) است به انسان اجازه می دهد تا دارای یک ماهیت صیرورتی و در حال شدن باشد و نتوان تا زمانی که انسان دوره عمر خودش را در زمین به پایان نرسانیده درباره ماهیت و هویت واقعی هر انسانی سخن گفت؛‌ زیرا هر فرد انسانی، یک فرد از یک نوع نیست،‌ بلکه جنس و بلکه جنس الاجناس است که تحت آن اجناس و انواع قرار می گیرد؛ یعنی همان طوری که حیوان نام جنسی است که با فصولی، انواع گوناگونی از حیوانات چون اسب، شیر،‌ گاو، گوسفند، شتر، پلنگ و مانند آن تحت این عنوان قرار می گیرد،‌ ذیل هر فرد انسانی، چنین امکانی وجود دارد؛‌ چرا که انسان بر خلاف این گروه از حیوانات، دارای ماهیتی تمام نیست. این بدان معنا خواهد بود که انسان مثلا حیوان ناطق در قبال حیوان شاهق، حیوان ناهق و مانند آن نیست،‌ چنان که در تعریف ماهیت انسان نمی توان گفت: «الانسان حی متاله» ؛ چرا که این تعریف برخی از افراد انسانی است؛ زیرا برخی از انسان ها به جای آن که «حی متاله» باشند، «کالانعام»(اعراف، آیه 179) و بلکه «کالحجاره»(بقره، آیه 74) هستند. این بدان معناست که انسان ها قابلیت این را دارا هستند تا به شکل طیف وسیعی از موجودات هستی در آیند و ماهیت های ترکیبی دیگر را بگیرند.

از آیات قرآنی به دست می آید که انسان تا زمانی که در دنیاست دارای ماهیت متغیر و در حالت صیرورت و شدن است. هر چند که در وهله نخست «حیوان ناطق» است(مومنون، آیه 14)، ولی پس از انشاء جدید(همان) «حی متاله» می شود و از روح خداوندی(حجر، آیه 29) و علم الهی(بقره، آیه 31) برخوردار شده و در یک حالت استواء و اعتدال از الهامات خاص بهره مند می شود.(شمس، آیات 7 تا 10)

اما این خود فرد انسانی است که ماهیت و هویت نهایی خود را شکل می دهد. پس ممکن است در سیر رشدی و تکاملی خود، همان طوری که از پست ترین عنصر آغاز کرده و از جمادی به نباتی و حیوانی آمده و سپس انسانی شده و در ادامه می تواند چون فرشتگان عقلانی شود تا جایی که «ربی» و سپس «ربانی» شود(آل عمران، آیه 79)؛ هم چنین در سیر سقوط در درکات می تواند انسانیت خود را از دست بدهد و «حیوانی محض» و به تعبیر قرآن کالانعام(اعراف، آیه 179)، «گیاه محض» و به تعبیر قرآنی «بل هم اضل»(همان)، یا جمادی چون سنگ و سنگ خارا(بقره، آیه 74) و مانند آن شود.

از نظر قرآن، انسان ها همان طوری که در درجات به جایی می رسند که به عنوان متاله و ربانی در جهان آفرینش تصرف می کنند و در قیامت به بهشت رضوان الهی در می آیند و در نهایت سیر وجودی کمال ، خود شخص بهشت می شود، در درکات سقوط نیز انسان به جایی می رسد که نه تنها به جنهم و دوزخ در می آید، بلکه خودش دوزخی می شود.

در آیات قرآنی گاه سخن از «لهم درجات» برای آنان درجاتی است(انفال، ایه 4) و گاه دیگر «هم درجات»، آنان درجات هستند(آل عمران، آیه 163) به میان آمده است. برخی گمان کرده اند که در آیه اخیر لام حرف جاره حذف شده است در حالی که چنین نیست، بلکه خداوند گاه از بهشتی شدن افراد سخن به میان آورده و گاه از بهشت شدن افراد.

هم چنین گاه در آیات قرآنی سخن از این است که سنگ و حجاره و هیزم برای دوزخ است و این که برای دوزخ سوختی از سنگ و هیزم است؛ ولی گاه دیگر سخن از انسانی است که هیزم و سوخت است: وقودها الناس و الحجاره؛ سوخت دوزخ مردم و سنگ است.(بقره، آیه 24؛ تحریم، آیه 6)

این که خداوند در آیه 15 سوره جن خداوند می فرماید: وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا؛ اما عدالت خواران پس برای دوزخ حطب و هیزم هستند، به این معناست که خود این انسان هیزم و سوخت دوزخ است.

البته در درکات پست تر، انسان جنهمی نمی شود یعنی وارد دوزخ و جهنم نمی شود،‌بلکه خودش دوزخ می شود. از این روست که آتش در دل هایش شعله می کشد نه در بیرونش. خداوند در این باره می فرماید: وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ ؛ تو چه دانی حطمه چیست؟ آن آتش افروخته خداست. آتشی که بر دل ها برآید و چیره شود و آن را فراگیرد.(همزه، آیات 5 تا 7)

پس این گونه نیست که همه کافران و ظالمان به دوزخ در می آیند، بلکه برخی از ایشان خودشان دوزخ هستند و سوخت دوزخیان را تشکیل می دهند. خداوند می فرماید: واُولـئِكَ هُم وقودُ النّار؛‌و آنان خودشان سوخت آتش دوزخ هستند.(آل عمران، آیه 10)

عوامل دوزخ شدن آدمی

اما چه علل و عواملی موجب می شود که برخی نه تنها دوزخی می شوند بلکه خودشان دوزخ و سوخت آتش آن جا می شوند؟ خداوند در پاسخ به این پرسش برخی از عوامل را بیان می کند که البته ممکن است در مرتبه و درجه نخست موجب دوزخی شدن آدمی شود، ولی وقتی این عوامل در شخص تشدید شود، خود عامل دوزخ شدن آدمی می شود. در آیات قرآنی سخن از صیرورت و شدن انسان است. از جمله در آیه 115 سوره نساء می فرماید : وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيراً؛ و به دوزخ می رسانیم که بد گردیدنگاهی است. در این جا واژه صیرورت به معنای تحول و شدن به کار رفته است. به این معنا که انسان خودش دوزخ می شود. چنان که برخی از انسان خودشان بهشت می شوند. خداوند در آیه 89 سوره واقعه می فرماید: فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّةُ نَعِيمٍ؛ پس روح و ریحان و بهشت نعیم است. نه این که برای شخص بهشتی این چیزهاست بلکه می گوید خودش روح و ریحان و بهشت نعیم است.

از نظر عقل و نقل هیچ محذوری نیست که انسان خودش بهشت یا دوزخ شود. پس این گونه نیست که هیزم دوزخ از جایی دیگر آورده شود و سوخت آن از جایی دیگر تامین شود، چرا که برخی از انسان ها خودشان سوخت و هیزم دوزخ هستند و برخی دیگر خودشان دوزخ هستند و آتش در درون ایشان است نه بیرون آنان.

حمل به کسر حاء به معنای بار بر پشت نهادن است و به فتح حاء‌ به معنای بار در درون برداشتن است. به زن آبستن اطلاق حمل با فتح می شود(اعراف، آیه 189)، و به بار شتر حمل به کسر گفته می شود.(یوسف، آیه 72) انسان های در قیامت مانند زن آبستن، بار را بر دوش ندارند بلکه در دل و درون دارند؛ چنان که آتش را در بیرون ندارند بلکه در درون دارند.

البته تنها کسانی این گونه هستند که مراتب درکات را تا نهایت طی کرده باشند و در کفر و عناد(بقره، آیه 24؛ آل عمران، آیه 10) چون فرعون (آل عمران، آیات 10 و 11) اهل عدالت خواری و ظلم بی حد و اندازه شده باشند.(جن، آیات 1 و 14 و 15) البته برخی از مراتب شکر چون شرک بت پرستی نیز عامل تعیین کننده در دروخ شدن آدمی دارد؛ از این روست که خداوند بت پرستان از مشرکان را نه تنها اهل دوزخ بلکه از کسانی می داند که خودشان دوزخ هستند و سوخت دوزخیان می شوند و از ایشان دوزخ گر می گیرد و فروزان می شود.(انبیاء، آیه 98)

بنابراین، کفر و شرک و عدالت خواری از مهم ترین علل و عواملی است که انسان را تبدیل به دوزخ می کند و به جای این که به دوزخ در اید خودش دوزخ شده و خود ودیگران را می آزارد. بسیاری از مردم قسط خوری و عدالت خواری را کم اهمیت می دادند در حالی که خداوند در آیه 15 سوره جن نسبت به قسط خواری هشدار می دهد و می فرماید که این گونه رفتار سرانجامی جز دوزخ شدن ندارد.

قاسطین، دوزخ قیامتی

قاسطین نه تنها عدالت محور نیستند و گرایش به انجام و اجرای عدالت در حق خود و دیگران ندارند بلکه عدالت دیگری را تباه می کنند و اجازه نمی دهند تا دیگران به عدالت رفتار یا دعوت کنند؛ چنان که معاویه علیه اللعنه این گونه بود و در برابر عدالت علوی ایستاد و اجازه نداد تا امیرمومنان علی(ع) براساس فلسفه بعثت پیامبران به عدالت قیام کند و جامعه عدالت گستر را در عرصه امت اسلام ایجاد کند. مخالفت معاویه و اهل شام با عدالت علوی موجب شد تا ایشان از مصادیق قاسطین در آید که ملعون خدا و پیامبرش بوده است و در قیامت نیز خودش دوزخ است نه آن که در دوزخ در آید.

قاسطین پس از کفار و مشرکان بت پرست مهم ترین گروهی هستند که دوزخ می شوند. قسط با کسر حرف اوّل به معنی عدالت است و با فتح حرف اول به معنی ظلم و منحرف‌شدن از راه حق است. مفرد آن قاسط، و جمع آن قاسطین می‏آید.

از آن جایی که قاسطین نه تنها اهل ظلم هستند بلکه اجازه نمی دهند تا عدالت خواهان به عدالت رفتار کنند و مزاحم آنان بوده و در اجرای عدالت اختلال ایجاد می کنند بزرگ ترین دشمن جامعه هستند. این که در میان بدترین افراد پس از کفر و بت پرستی از ایشان نام برده می شود از آن روست که بزرگ ترین آسیب را به جامعه بشری این افراد وارد می کنند.

البته قاسطین اختصاص به معاویه و یارانش ندارند و در هر زمانی گروهی در جامعه هستند که نقش معاویه را ایفا می کنند. در جامعه امروز ما نیز قاسطین در جامعه اسلامی نفوذ دارند و اجازه نمی دهند تا عدالت خواهان و عدالت گرایان عدالت را اجرا کنند. اینان به اشکال گوناگون در قدرت و ثروت نفوذ کرده و اجازه نمی دهند تا عدالت اجرایی شود. البته شکی نیست که معاویه و هم پیمانان وی در تاریخ همانند فرعون ضرب المثل شده اند. اگر طلحه و زیبر به عنوان ناکثین و پیمان شکننان معروف شدند و یا خوارج نهروان به عنوان مارقین شناخته و مشهور شدند، معاویه و اصحاب شامی صفین نیز به عنوان قاسطین در طول تاریخ توسط پیامبر(ص) و امیرمومنان علی(ع) معروف شدند. امیرمومنان علی(ع) در این باره می فرماید: لَمّا نَهَضْتُ بِاْلَامْرِ نَکَثَتْ طائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ اخْری، وَ قَسَطَ آخَرُونَ؛ هنگامی که نهضتی را به منظور اداره امور ملت آغاز کردم، گروهی پیمان خود را شکستند (جنگ جمل را به وجود آوردند) و جمعی از دین خارج شدند (جبهه نهروان) و عدّه‏ای از حق دور شده و راه ظلم را پیش گرفتند. (جنگ صفین را برافروختند)»( نهج‏البلاغه فیض الاسلام، خطبه شقشقیه( ۳)، ص۵۱.)

اما این ها تنها نمادهای تاریخی قاسطین هستند؛ ولی آن چه مهم است که انسان قاسطین زمان خودش را بشناسند و از آنان تبری و برائت جوید؛ زیرا این گروه خودشان دوزخ هستند و نزدیک به آنان موجب می شود تا دوزخی شویم و در آتش ایشان بسوزیم. بنابراین لازم است تا قاسطین امروز جامعه را بشناسیم و از آنان پرهیز و اجتناب کرده و تبری و برائت بجوییم و خود را از آتش دوزخی ایشان در امان نگه داریم.

شناخت قاسطین در میان رهبران و مسئولان جامعه کاری سخت و دشوار نیست؛ زیرا عدالت خوران نه تنها اهل ظلم و ستم هستند بلکه اجازه نمی دهند تا عدالت قسطی در جامعه اجرا شود و انفال در اختیار مردم قرار گیرد بلکه خود آن را تصاحب کرده و به عنوان بیت المال می خورند در حالی که ابوذرها آن را به عنوان بیت مال المسلمین معرفی می کنند ایشان آن را به عنوان مال الله دانسته و خود را نیز خلیفه الله می شناسند و می گویند مال الله مال خلیفه الله است. این گونه است که از درآمدهای نفتی و معادن تصاحب می کنند و بی حساب و کتاب آن را خرج خودشان می کنند و خود را مالک تمام ثروت مردم می دانند و برای مردم ارزش و مالی قایل نیستند. اینان برای تصاحب انفال چنان می کنند که گویی خدا و قیامتی نیست. جنگ ها و فتنه ها در کشور راه می اندازند تا مردم را سرگرم اموری کنند و خودشان به تصاحب و تصرف بیت المال اقدام کنند. اینان هستند که اقتصاد جامعه را هماره مخدوش و مختل می کنند و اجازه نمی دهند تا حقایق بر ملا شده و خود رسوا شوند. البته گستاخی آنان به حد و اندازه ای است که از رسوایی نیز باک ندارند و اگر زمانی برسد منکر وحی شده و می گویند نه خبری از آسمان آمد و نه پیامبری.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا