عرفانفلسفیمعارف قرآنی

خسران آدمي

درمقاله حاضر نويسنده با اشاره به اينكه آدمي ماهيتي بي شكل و يا لابشرط دارد و دائما درحال تحول و تبدل است ازخسران انسانهايي سخن مي گويد كه در نوعي جهل مركب قرار دارند. آنان اشكالي را در زندگي براي خود پديد مي آورند كه به گمان خود زيباست اما در حقيقت عين شر و بدي است.

در اين مقاله درباره زيانكاري اينگونه انسانها سخن به ميان آمده كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

ظرفيتهاي بي پايان انسان

در آيات قرآني ماهيت انساني به گونه اي بيان شده است كه مي توان از آن به ماهيت لابشرطي ياد كرد.

براساس قاعده معروفي با عنوان «لابشرط يجتمع مع الف شرط» هر امر لابشرطي قابليت جمع شدن با هزاران بلكه بي نهايت شرط را دارا مي باشد، چنين ماهيتي همواره از قابليت جمع شدن با امور ديگر را دارا مي باشد و هرگز نمي توان بدان شكل ثابت و صورت پايداري بخشيد.

استاد كامل و معلم واصل حسن زاده آملي براين نكته تاكيد داشتند كه آدمي موجودي بسيار قابل انعطاف و شكل گيري است و ازآن جايي كه از پست ترين عناصر و منفعل ترين آنها ايجادشده است، از اين قابليت برخوردار است كه همه مراتب تا بي نهايت مطلق را طي كند و هيچ موقفي از مواقف و يا مرتبه اي از مراتب به عنوان حديقف او مطرح نمي شود و جايي نيست كه در آن حد و اندازه از وي بخواهند تا در آن جا بماند و ازآن تجاوز و تعدي كند.

قرآن اين معنا را با عبارت انسان موجودي ظلوم و جهولا است (احزاب آيه 72) بيان كرده تا علت پذيرش ولايت و خلافت ازسوي انسان را تعليل و تبيين كند. ويژگي زياده خواهي كه در واژه ظلوم، خود را نشان مي دهد، بيانگر اين نكته است كه آدمي از توان و ظرفيت بالایی براي پذيرش همه مراتب تا بي نهايت، برخوردار مي باشد و هرگز در حدي و مرزي توقف نمي كند.

بر اين اساس آدمي موجودي است كه مي توان از ماهيت بي شكلي و يا بي ماهيت لابشرطي ياد كرد كه در هر مرتبه به شكلي در مي آيد ولي اين شكل براي او ثابت نيست و همواره در حالت تحول و تغيير و تبديل است.

تبدل حالات انساني و صورت گيري هاي جديد

درعرفان اسلامي مولوي بلخي اين را به گونه تبدل حالت و مقامات بيان كرده است تا اعلام كند كه آدمي چگونه از خاك تا افلاك و برتر از آن، پران مي شود و آن چه در وهم نيايد آن مي شود. براين اساس هرگز سخن از شكل و ماهيت واحد و يگانه اي براي انسان نيست و انسان ها همواره درحال شدن و لبس بعد لبس و پوششي جديد بر پوشش قديم مي باشد.

از جمادي مردم و نامي شدم

وزنما مردم، به حيوان بر زدم

مردم از حيواني و انساني شدم

پس چه ترسم؟ كي ز مردن كم شدم؟

حمله ديگر بميرم از بشر

تا بر آرم از ملايك بال و پر

بار ديگر از ملك قربان شوم

آن چه اندر وهم نايد، آن شوم

پس عدم گردم، عدم، چون ارغنون

گويدم «انا اليه الراجعون»

اين مطلب در عرفان سرخپوستي به عنوان مقام «بي شكلي انسان» مطرح شده است و آدمي را به گونه اي به تصوير مي كشد كه گويا او در همان حال كه داراي شكلي است، در عين حال نيز شكل خويش را از دست مي دهد و تغيير شكل مي دهد.

در فرهنگ هندي نيز مساله تناسخ را مي بايست به اين گونه حل كرد وگرنه مفهومي كه برخي ها از تناسخ هندي بيان مي كنند نمي تواند براساس منطق و حقايق دنيوي و ديني درست آيد مگر آن كه تناسخ را ناظر به عوامل ديگر و دنياهاي ديگر بدانيم كه مي تواند معناي درستي پيدا كند. به اين معني كه آدمي در حال شدن هاي متوالي و پياپي خويش در اين دنيا و دنياهاي ديگري است كه پس از اين خواهد آمد. در اين تبديل و تغيير دنياها نيز ماهيت و اشكال آدمي تغيير مي كند و به شكل هاي مختلف خود را نشان مي دهد. قرآن از اين تغيير و تحول دنياها به «يوم تبدل الارض غيرالارض و السموات؛ روزي كه زمين و آسمان به غير اين زمين و آسمان تبديل مي شود (ابراهيم آيه 48) تعبير مي كند.

در اين تحولات و تبدلات است كه آدمي براساس آن چيزي خودنمايي مي كند كه خود را ساخته است. گاه شتر، گاو و پلنگ مي شود و گاه ديگر وحوشي ديگر مي گردد كه بيان همان آيه است كه مي فرمايد: اذا الوحوش حشرت؛ هنگامي كه آدميان جانور شده و ماهيت تغيير يافته محشور مي گردند.(تكوير آيه 5)

براين اساس مي توان تعبير ديگري از اصالت وجود به دست داد و گفت كه آن چه در آدمي اصالت دارد، وجود و هستي اوست و آدمي را ماهيتي يگانه نيست؛ زيرا ماهيت آدمي همواره در حال شدن است و در نهايت بي شكلي و بي صورتي است. اگر صورت ابتدايي براي انسان است همين صورت ظاهري است كه در كمال اعتدال و تسويه و استوا آفريده شده است (انفطار آيه 7) و ميان دو دسته از خير و شر و الهامات آن (شمس آيات 1 تا 8) قرار گرفته است و خداوند به همين شكل و صورت ابتدايي آدمي كه در كمال استوا و اعتدال است، بر خود آفرين و دورود فرستاده است (مومنون آيه 14 و نيز غافر آيه 64) و آن را بهترين شكل و صورت براي هر موجود با كامل دانسته است.

شدن هاي پياپي

از آن جايي كه آدمي همواره در مقام شدن است و آن چه در آدمي اصالت دارد اصل قابليت هاي شدني و تحول و تبدل دايمي اوست، ماهيت آدمي امري موهوم و خيالي جلوه مي كند؛ زيرا هيچ شكل و صورت و ماهيتي براي آدمي دايمي و ثابت نيست.

بر اين اساس قرآن همواره از خسران آدمي سخن به ميان مي آورد و بر اين نكته تاكيد مي كند كه آدمي به گونه اي آفريده شده كه مي بايست در فرآيند زندگي خويش در دنيا از سرمايه وجودي خود بهره گيرد و شدني كمالي را تجربه كند وگرنه با از دست دادن هر فرصت و زماني ديگر نمي تواند خود را بسازد و كمالي را تجربه و شكلي زيبا را بيازمايد.

اگر در اين فرآيند شدن نتواند در مسير كمالي صراط مستقيم و صراط عزيز حميد حركت كند و شكل هاي كمالي و صورت هاي عالي و زيبا را تجربه كند، خسران و زيان مي كند. براين اساس در سوره عصر از زيان همه انسان ها به عنوان اصلي كلي ياد مي كند؛ زيرا سرمايه هاي وجودي بسياري در سرشت آدمي به وديعت نهاده شده است كه با شدن هاي پياپي مي تواند آن را به خير و يا شر تبديل كند. با اين همه بيش تر مردم در مسير خسران مي روند و سرمايه وجودي خويش را از دست مي دهند بي آن كه كمالي را تجربه و صورت كمالي را تحقق بخشند.

زيانكارترين مردمان

در اين ميان كساني نيز از نظر قرآن زيانكارترين انسانها هستند. آنان نه تنها از سرمايه وجودي خويش زيان مي كنند، بلكه اعمال و صورتي را شكل مي بخشند ولي آن را به نابودي مي كشند.

اين افراد از نظر قرآن كساني اند كه در نوعي از جهل مركب قرار دارند. اشكال و صورت هايي را در زندگي براي خود پديد مي آورند كه به گمان خود آنان زيباست، ولي در حقيقت امري زشت و شر است و به سبب آن كه از فطرت الهي خود جدا و دورافتاده اند، رفتارهاي خويش را پاك و پاكيزه و نيك مي پندارند و آن را زيبا مي دانند در حالي كه در رستاخيز اعمال، روشن مي شود كه خود را فريفته اند.

اينان به جهت آن كه رفتارها و صورت هاي خويش را كمالي مي يابند، حاضر به تغيير رويه نيستند و در همان مسير ضدكمالي، صورت هايي را براي خود ايجاد مي كنند كه جز زشتي و پليدي نيست. اين صورت ها و اشكال همان چيزي است كه در حقيقت، شاكله وجودي و شخصيت آنان مي باشد.

از نظر قرآن اين دسته از انسان ها كه به گونه اي رفتار مي كنند كه به نظر خويش شخصيت كاملي هستند، از همه مردمان زيانكارترند. آيه 5 سوره نمل اين افراد را به سبب آن كه در انديشه صورت سازي براي دنيا هستند و باوري به قيامت ندارند، سرزنش مي كند كه چگونه حاضر مي شوند صورتي را بسازند كه هيچ سودي براي آنان ندارد و كاري را كه انباشته از زشتي است، زيبا مي دانند. از اين گروه هم چنين كساني هستند كه به مكر و كيد رو مي آورند و مي خواهند تا خداوند را دور بزنند. اين افراد كساني اند كه زيانكارترين مردمان شمرده شده اند (انبيا آيه 70) زيرا آنان خود فريب مي دهند و گمان مي كنند كه خداوند را فريفته اند.

آيه 103 سوره كهف درباره نوع نگرش آنان توضيح مي دهد و بيان مي دارد كه ايشان رفتارهاي زشت و ناپسند خويش را زيبا و نيك مي شمارند و همين جهل مركب است كه آنان را از حقيقت، بسيار دور مي سازد و امكان بازگشت و توبه را از آنها مي گيرد. همين مسئله خودفريبي و ماندن در جهل مركب است كه از نظر قرآن آنان را زيانكارترين مردمان قرار مي دهد.

بسياري از مردم در زندگي روزمره خويش گرفتار اين جهل مركب هستند. به عنوان نمونه افرادي را مي توان حتي در ميان به ظاهر مومنان يافت كه اعمال و رفتاري را انجام مي دهند كه به نظر خودشان بهترين اعمال و پسنديده ترين آن هاست، ولي در واقع جز زشتي و تباهي براي خود و رنج و دردسر براي ديگران نيست.

بارها كساني را ديده ايد كه مجالس عزايي براي امامان(ع) برپا مي كنند و پس از پايان مجلس به ويژه مجالس زنانه به عيب جويي ديگران مي پردازند، درحالي كه اين رفتار خويش را درست مي شمارند و به پند و اندرز ديگران گوش نمي دهند.

كساني را نيز ديده ايد كه دستجات عزاداري راه مي اندازند و درپي ميتي به تشييع جنازه مي روند ولي خياباني را بند مي آورند يا در كنار بيمارستان ها به سنج مي كوبند و در كرنا مي دمند و بر طبل هواي نفس خويش مي كوبند و اين اعمال را براي رضاي خدا و خشنودي اهل بيت عصمت و طهارت انجام مي دهند. در نيمه هاي شب بي توجه به همسايگان برنامه مذهبي دارند و موجبات اذيت و آزار همسايگان را فراهم مي آورند.

كساني نيز هستند كه دعاي ندبه خويش را براي نمايش به مساجد ديگر، راه مي اندازند و هياهوي آن بيش از آموزش دين براي از ميدان بدر كردن ديگران است. از آيت الله مجتهدي و ديگران بسيار شنيده ايم كه برخي براي روكم كردن دستجات ديگر هنگامي كه به هم مي رسند بر ابزار موسيقايي خويش بيش تر مي كوبند و يا مي دمند و گريه و شيون فراتر مي دارند تا صداي دسته ديگر خفه شود.

حبط عمل

از اين دسته اعمال بسيار است كه افراد به ظاهر براي خدا و خشنودي او انجام مي دهند ولي در عمل چيزي جز ريا نيست. اينان گمان مي كنند كه كاري خوب انجام مي دهند ولي اين كارها تنها احباط اعمال خير و نيك است.

قرآن در بسياري از آيات از منت گذاري پس از احسان و انفاق بر حذر مي دارد؛ زيرا اين گونه اعمال موجب مي شود تا نيكي تباه شود.

احباط از ماده «حبط» و در اصل به معناي فاسد كردن و هدر دادن است (المصباح المنير) و در اصطلاح انجام عمل به گونه اي است كه بر خلاف وجه استحقاق ثواب باشد. برخي گفته اند مراد از احباط اين است كه شخص براثر اعمال نيك، مستحق ثواب شده و لكن ثواب اعمال او براثر اعمال ناپسند وي از بين مي رود. (مجمع البيان، ج 1-2، ص 552؛ التبيان، ج 2، ص .208)؛ بنابراين شخص به گونه اي عمل مي كند كه از همان آغاز بهره اي از ثواب كار خويش نمي برد؛ زيرا شخصي كه منت مي گذارد و يا براي روكم كني، مجالس عزاداري به شكل خاص برگزار مي كند، از همان اول به تركستان رفته و راه به كعبه مقصود نبرده است. او اصولا احسان و كار نيكي انجام نداده است و باطن و شاكله اصلي كارش مشكل دارد. خداوند درآيه 264سوره بقره منت گذاري و آزاررساني را عامل احباط عمل مي شمارد. اين ها تنها مشتي از خروار است كه ما در زندگي روزانه خويش به عنوان احسان و نيكي انجام مي دهيم، درحالي كه چيزي جز خسران نيست؛ زيرا هم از سرمايه از دست مي دهيم و هم سودي نبرده ايم. كسي كه ساعت ها وقت خويش را درمجالس ديني مي گذراند و يا پول هاي هنگفتي را هزينه مي كند، ولي بي توجه به آخرت و قيامت و نظارت مستقيم الهي است، درحقيقت جز تباهي سرمايه وجودي و مالي خويش، كاري نكرده است.

رفتار اين عده همانند دختران و زناني است كه با در آوردن موهاي خويش و يا نمايش برخي از اعضاي بدن مي كوشند تا زيبايي خويش را نشان دهند و خود را نيك و زيبا بنمايانند. درحالي كه اين نمايش، خود فراري دهنده است. زيرا بسياري از افرادي كه با اين وضعيت مواجه مي شوند، حاضر نيستند با چنين زناني تشكيل خانواده دهند و به نظر ايشان فردي مناسب براي زندگي نيستند. هرچند كه اوباش و اراذل مانند مگسي دور و بر ايشان جمع مي شوند ولي همان اوباش و اراذل نيز حاضر نيستند كه با اين زنان و دختران، زندگي مشتركي داشته باشند.

استاد حسن زاده آملي در درس خويش مي فرمود كه حتي دزدان در ميان خويش دنبال امين مي گردند. اين بدان معناست كه كساني كه رفتاري نادرست دارند و گمان مي كنند كه بهترين اعمال و رفتار را درپيش گرفته اند، انسان هاي زيانكاري هستند كه نمي توانند به مقصد برسند و خودنمايي كنند و هم چنين سرمايه وجود و مالي خويش را از دست مي دهند.

از نظر قرآن انسان هايي كه از نفس و جان خويش براي نابودي و مقابله با دين حق، سرمايه گذاري مي كنند و حق را نمي پذيرند و با آن مبارزه مي كنند، از جهت آن كه از سرمايه وجودي خويش براي مبارزه با حق و كمال بهره مي برند، زيانكارترين مردم هستند؛ زيرا هم حق را نمي يابند و از سرمايه وجودي خويش زيان مي كنند و هم آن كه دراين مبارزه چيزهاي بيش تري را نيز از دست مي دهند. بنابر اين چنين كساني زيانكارترين مردمان هستند. (هود آيه 22)

به هرحال كساني كه به جاي راه كمال راه مخالفت با آن را انتخاب مي كنند و فرصت هاي شدن كمالي را از دست مي دهند و يا به مبارزه با آن مي پردازند، انسان هايي هستند كه در نهايت مي بايست آنان را زيانكارترين انسان برشمرد.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا