اعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

باد پيام آور رحمت

Rainبررسي يكي از نشانه هاي توحيد

بخش زيادي از آيات قرآني به مباحث علوم پايه چون فيزيك و شيمي اختصاص يافته است؛ زيرا نگرش قرآن، به همه چيز هستي بر محور توحيد است. از اينرو به هريك از مسائل اين علوم از زاويه اي خاص مي نگرد كه از آن به آيه و نشانه ياد مي شود. اين بدان معناست كه زاويه ديد انسان به مسائل مي تواند آن را از يك علم غيرتوحيدي به علم توحيدي تبديل كند و عاملي به سوي ايمان و اسلام گرداند.

نويسنده دراين مطلب كوشيده تا از زاويه ديدي ديگر كه قرآن به موضوعات و مسائل طبيعي دارد، بصيرت يابي انسان را ازطريق آيات آفاقي تبيين كند و نقش و اهميت بادها را در زندگي بشر مورد ارزيابي و كنكاش قرار دهد. اينك با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.

هستی شناسی و زاویه دید

هستي شناسي مي تواند براساس زاويه ديد انسان ها تغيير كند. تاثير اين تغييرات درهمه زندگي بشر خودنمايي مي كند؛ زيرا هستي شناسي انسان در بينش ها و نگرش هاي شخص تاثير مستقيم به جا مي گذارد و از هست ها، بايد و نبايدهاي زندگي بيرون مي آيد و چارچوب زندگي انسان مشخص و معين مي گردد.

اگر ما هستي را درهمين جهان هستي قابل رويت بدانيم و حتي جهان مادي غيرقابل رويت براي آدمي را نيز از دايره هستي ها بيرون رانيم، آن گاه همواره حقيقت همان واقعيت خواهدبود و چيزي بيرون از دايره واقعيت هاي ديداري نمي تواند به عنوان حقيقتي تلقي شود كه مطلوب آدمي باشد. اين گونه است كه در روش علمي، روش تجربي و آزمايشگاهي، به عنوان روش حقيقت ياب تلقي شده و تجربه و آزمايشگاهي شدن امري به معناي همان حقيقت دانسته مي شود.

دراين حالت دانشي ارزش مي يابد كه از درون لوله هاي آزمايشگاه بيرون آمده باشد و اثبات پذيري يا ابطال پذيري در آزمون هاي تجربي، حقايق هستي را نشان دهد و درمقام بايدها و نبايدها تنها اين دسته از امور به عنوان حقيقت ارزش مي يابد و توصيه مي گردد.

تحليل هايي كه درعلوم مختلف انجام مي شود، تبيين هاي خاص را ارائه مي دهد و مسائل را به گونه اي توصيف مي كند كه تجربه هاي مكرر آن را اثبات كرده است. دراين صورت درحوزه ارزش ها و بايد و نبايدها تنها همين دانش ها و داده هاي روش تجربي است كه توصيه مي شود.

در تحليل غربي كه برپايه ماديگرايي صرف بنياد گذاشته شده است، هستي چيزي جز يك پديده صرف نيست. بنابراين، همواره جدا از آفريدگار و خالق آن ديده مي شود؛ چرا كه يا اصولا خدايي نيست يا آن كه اگر هست نقش و تاثيري مستقيم در آفريده اش ندارد. پيامد و برآيند اين تفكر آن است كه درعلوم مختلف از «مرگ نويسنده» سخن به ميان مي آيد. به اين معنا كه ما پديده اي را چون يك متن در اختيار داريم كه خود گوياي همه چيز است و ما مي خواهيم همين متن را بشناسيم و تفسير كنيم. پس متن همواره بدون پديدآورنده و نويسنده آن ديده شده، تحليل، توصيف و تبيين مي گردد.

اسلامي كردن علوم و نقش زاويه ديد

اما در هستي شناسي اسلامي همواره همه چيز هستي با آفريدگار آن ديده مي شود و از هر چيزي به عنوان «آفريده» مستقيم آن سخن به ميان مي آيد. از اين رو باد و باران و ديگر رخدادهاي طبيعي نيز به خداوند نسبت داده مي شود و به عنوان آيه و نشانه اي از آفريدگار ديده مي شود. در همه آيات قرآني، خالق و مخلوق و خلق بارها تكرار شده و آيه بودن هستي، محور تحليل و توصيف آيات قرآني قرار گرفته است. اين جاست كه هرگز نمي توان متن را بدون نويسنده آن ديد و خالق اثر را مرده پنداشت.

اين دو نوع نگرش به هستي، آثار و پيامدهاي بسيار زيادي در زندگي بشر به جا مي گذارد؛ زيرا با هر يك از اين دو گونه نگاه متفاوت به هستي بنگريم و تحليل و توصيف كنيم، آثار آن نيز در بايدها و نبايدها و ارزش هاي زندگي خود را به گونه بسيار متفاوت نشان مي دهد.

به عنوان نمونه هنگامي كه ما از اسلامي كردن علوم سخن به ميان مي آوريم به اين معناست كه زوايه ديد و نگرش خود را به هستي اين گونه قرار دهيم كه همه چيز، نشانه و آفريده الهي است و مي خواهيم با شناخت هر يك از آفريده ها، شناخت كاملي از خدا و آفريدگار هستي پيدا كرده و در مسيري گام برداريم كه وي مشخص كرده است و توصيه هاي ما نيز برپايه اين محور و مدار توحيدي باشد. بنابراين، در هر علمي چون فيزيك اگر به چيزي مي نگريم آن را به عنوان آفريده و نشانه الهي مي بينيم و مي كوشيم تا ضمن شناخت آفريده با آفريدگار آن آشنا شده و هدف از آفرينش آن را به دست آورده و آن را در خدمت اهداف آفرينش به كار گيريم؛ زيرا به كارگيري درست هر آفريده در هدف و مطلوب آن، همان مفهوم واقعي شكرگزاري و سپاس است.

براين اساس، ديگر هيچ دانشمندي به خود اجازه نمي دهد تا از آفريده اي در جهت خلاف اهداف آفرينش بهره گيرد و آن را عامل فساد و تباهي ديگر موجودات و آفريده ها از جمله نوع بشر قرار دهد؛ زيرا كسي كه با آيات الهي آشنا مي شود به عظمت و جلال و جبروت آفريدگار آن آگاه مي شود و در مقام خشيت قرار مي گيرد و همين خشيت است كه او را در مقام بندگان صالح قرار مي دهد و موجب مي شود تا همه كارها و تلاش هاي دانشي وي در مسير كمالي آفريده، خود و ديگران باشد از اين رو از نظر قرآن خشيت از آن چنين دانشمنداني است: انما يخشي الله من عباده العلماء (فاطر، آيه 28)

تفاوت موحد و غيرموحد

استاد شهيد مرتضي مطهري درباره تفاوت دو ديدگاه مي فرمايد: «تفاوت يك نفر موحد و غيرموحد در اين است كه غيرموحد وقتي كه به اين عالم نگاه مي كند مثل اين است كه يك بچه سه ساله، يك آدم بي خبر از اين علائم قراردادي (به اين علائم نگاه مي كند) اگر يك آدم دهاتي كه به عمرش شهر را نديده و با مقررات راهنمايي و رانندگي آشنا نيست بيايد سر كوچه آن فلش را ببيند از آنچه مي فهمد فقط يك تابلويي مي بيند يك زمينه آبي و يك رنگ سفيد. برايش معني ندارد. آن دهاتي بي خبر از همه مقررات راهنمايي همان را مي بيند كه شما مي بينيد. چشم او با چشم شما يك چيز را مي بيند. دو چيز نمي بيند. چنين نيست كه چشم شما از او بيشتر ببيند چشم او كمتر ببيند. ممكن است چشم او تيزتر هم باشد. بيشتر هم ببيند ولي براي او آن تابلو معني ندارد؛ اما براي شما معني دارد؛ يا خطي كه روي كاغذ مي نويسند بچه كه آن را نگاه مي كند همان را مي بيند كه آدم بزرگ مي بيند، ولي براي آدم بزرگ معني دارد. هر حرفش، هر نقطه اش اشاره به چيزي است؛ ولي براي آدم بي سواد معني و مفهوم ندارد. معني، باطن است و لفظ، ظاهر. آنجا هم تابلو ظاهر است. آن مقصودي كه ميان مردم، قراردادي است معني است.

تفاوت يك آدم موحد با غيرموحد اين است كه عالم براي يك نفر موحد معني دارد يعني كتابي است نوشته و معني دار و هر لفظش اشاره به يك معناست؛ اما براي آدم غير موحد و براي آدم مادي، معني ندارد؛ مثل خطوطي است كه يك آدم بي سواد آن را نگاه مي كند، از نظر آدم بي سواد غير از خط هايي، چيز ديگري وجود ندارد. اين خطوط براي فهماندن يك مقصود نيست. اين كه قرآن كريم اين همه روي كلمه «آيه» تكيه دارد، براي همين است؛ يعني مي خواهد يك نفر موحد، عالم را آن چنان مطالعه كند كه يك آدم با سواد كتابي را مطالعه مي كند و از آن معني و مقصود بفهمد؛ لذا تعبير به «كتاب» مي شود عالم، كتاب حق تعالي است و اين تعبيري بوده كه از قديم به كار مي بردند. محمود شبستري مي گويد:

به نزد آن كه جانش در تجلاست

همه عالم كتاب حق تعالي است

وي سپس مي افزايد: قرآن گاهي مي گويد كه اصلا اين آسمان آيه است. زمين آيه است؛ يعني اين مجموع داستگاه را به منزله يك آيه تلقي مي كند؛ ولي گاهي مي گويد در اين آسمان آيات است. مي خواهد بگويد اين جنبه هايي دارد، معناهايي دارد، از جنبه هاي مختلف مي شود پي برد…

مولوي افسانه اي نقل ميكند كه مردي طالب گنج بود و هميشه دعا و تضرع و زاري و خدا خدا مي كرد كه خدايا اين همه گنجها را مردم زير خاك كردند و بعد رفتند و اينها مانده زير خاكها و كسي استفاده نمي كند، خدايا به من گنجي را بنمايان كه بروم آن را اكتشاف كنم و بعد يك عصر راحت زندگي كنم. مدتها خدا خدا مي كرد، تا بالاخره در عالم رويا خواب نما شد كه مي روي در فلان جا، بالاي فلان كوه، فلان نقطه مي ايستي و تيري هم به كمان مي كني، هر جا كه اين تير افتاد گنج آنجاست. بيل و كلنگ و دستگاهش را برداشت و رفت به آن نقطه، ديد همه علامتها درست است. شك نكرد كه گنج را پيدا كرده. تير را به كمان كرد، گفت حالا به كدام طرف پرتاب كنيم، يادش افتاد كه به او نگفته اند به كدام طرف، گفت حالا يك طرف پرتاب مي كنم، به قوت كشيد و به يك طرف پرتاب كرد. نگاه كرد تير كجا افتاد، بعد با بيل و كلنگش رفت براي گنج، كند و كند، هر چه كند پيدا نكرد، بالاخره آنقدر كند كه گفت ديگر اگر كسي هم گنجي زير خاك كند از اين بيشتر پايين نمي رود حتماً من اشتباه كرده ام، بايد به يك طرف ديگر پرتاب كنم، رفت به يك طرف ديگر پرتاب كرد، باز آمد كند و هر چه كند پيدا نكرد، شمال و جنوب و مشرق و مغرب، چند روز كارش اين بود، بعد شمال شرقي و جنوب غربي و همه جهات. مدتي اين بيچاره زحمت كشيد چيزي پيدا نكرد. دو مرتبه رفت در مسجد و دعا و فرياد، تا بار ديگر خواب نما شد، همان شخص به خوابش آمد، به او گفت اين چه ارائه اي بود كه به ما كردي، ما كه هر چه گشتيم پيدا نكرديم. گفت چكار كردي؟ گفت من رفتم آنجا ايستادم تير به كمان كردم، يك دفعه از اين طرف پرتاب كردم، يك دفعه از آن طرف. گفت ما كي به تو گفتيم تير را به قوت بكش و پرتاب كن؟ ما گفتيم تير را به كمان بگذار هر جا خودش افتاد. روز بعد رفت و تير را به كمان كرد و هيچ نكشيد، رهايش كرد. هما جا جلوي پايش افتاد، زير پاي خود را كند و گنج را پيدا كرد.

شخصي بود در مشهد به نام آقا شيخ مجتبي قزويني، مي گفت ما اين داستان را در مثنوي خوانديم، به مرحوم ميرزاي كرمانشاهي (معروف است، مرد عارف و با حالي بوده در مشهد، منبر هم مي رفته) رسيدم و گفتم آقاي ميرزا، اين ملا در اين شعر چه مي خواهد بگويد؟ اين داستان هدفش چيست؟ فقط يك جمله در جواب من گفت: و في انفسكم افلا تبصرون. مي خواهد بگويد مطلب در خودت است، كجا اين طرف و آن طرف مي روي؟!

اين خودش يك منطقي است در قرآن كه (و في انفسكم). بزرگترين آيتهاي الهي در جان و روح آدمي است، يا بگوييم بزرگترين آئينه هاي الهي خود انسان است و لهذا در اينجا كلمه «ايقان» به كار رفته. آنجا فرمود: و في الارض ايات للموقنين و في انفسكم، در اينجا هم مي فرمايد: و في خلقكم و ما يبث من دابه ايات لقوم يوقنون براي مردمي كه به يقين مي رسند، يعني اين يك چيزي است كه انسان را به مرحله يقين مي رساند. مقصود از «مرحله يقين» اين است كه ايمان مطلق مثل ايمان از پشت پرده هاست، ايمان داريم كه در پشت پرده ها چيزي هست، ولي يقين آن مرحله اي است كه يا شهود است يا مثل شهود، يعني ديگر پرده ها برداشته شده است (لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا) انسان يك موجود ملكوتي است، اگر انسان خودش را آن چنان كه هست بشناسد، به عالم ملكوت آشنا شده و عالم ملكوت را شناخته است، و شناختن انسان خودش را مساوي است با پي بردن به عالم ملكوت، و اگر كسي پي نبرده است به دليل اين است كه خودش را آن چنان كه بايد نشناخته است. در داستان ابراهيم عليه السلام مي خوانيم: و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين، صحبت ارائه ملكوت كه ]پيش[ مي آيد اسم «ايقان» در كار مي آيد.»

استاد مطهري در ادامه مي فرمايد: «و تصريف الرياح» يعني چرخاندن بادها. كلمه «تصريف» مفهوم گرداندن را مي دهد. در سابق چون اين موضوع براي علما محرز نبود توجه به اين نكته نمي كردند ولي امروز كه اطلاعات جوشناسي زياد شده است- كه باد جز هواي متحرك چيز ديگري نيست، در اثر اختلاف منطقه ها، گرم و سرد شدن ها و اينكه هواي گرم سبكتر است و هواي سرد سنگينتر و آنها فشار مي آورند و حركتهايي پيدا مي شود- توانسته اند نشان بدهند كه اصلا باد مي چرخد، يك حركات چرخش مانندي دارد، و گفته اند اين امر با اين تعبير قرآن تطبيق مي كند كه مي فرمايد: و تصريف الرياح، گرداندن بادها. ايات لقوم يعقلون در همه اينها براي مردمي كه تفكر و تعقل كنند و بخواهند بفهمند و بشناسند، آيات زياد است.

اينها همه دعوت به آسمان شناسي هست، زمين شناسي هست، انسان شناسي هست، جانورشناسي هست، جوشناسي هست. بعد مي فرمايد: «تلك ايات الله نتلوها عليك بالحق (آيات تكويني را به نام «آيه» ذكر كرده، بعد دو مرتبه آيات قرآني را به نام «آيه» مي گويد) اين سه آيه اي كه ما درباره «آيات تكوينيه» گفتيم اينها آيات خداست، وحي الهي است كه به حق ما بر تو تلاوت مي كنيم «فباي حديث بعد الله و اياته يومنون» تعبير عجيبي است! اينها اگر به خدا و اين آيات روشن خدا ايمان نياورند ديگر به چه مي توانند ايمان بياورند؟! يعني اگر كسي ايمانش را به قرآن و خدا از دست بدهد ايمانش را به همه چيز از دست داده است، ديگر آن مايه ايماني ]را[ براي هيچ چيزي نخواهد داشت. (آشنايي با قرآن، جلد پنجم، مطهري، مرتضي؛ آشنايي با سوره جاثيه)

بنابراين، زاويه ديد انسان به هستي بسيار نقش دارد و اين همان چيزي است كه ما از اسلامي كردن علوم مي خواهيم، به اين معنا كه همه هستي را مي بايست با نگاه آيت و نشانه ديد و بررسي و تحليل كرد. پس اسلامي كردن علوم به اين است كه هستي شناسي، جهان بيني، هنجارشناسي، بينش ها و نگرش هاي ما بر محور توحيد و آفريدگاري و پروردگاري خداوند باشد. آفريدگاري به معناي ارتباط فقري هر آفريده با خداوند غني بالذات كه مقوم آن آفريده مي باشد و پروردگاري خداوند به معناي هدف مندي و حكمت در آفرينش هر آفريده اي است كه خداوند دمي آن را به حال خود رها نمي سازد و آن را در مسير تعالي و كمالي حفظ كرده و رشد مي بخشد. بنابراين، همه علوم رنگ و رويي ديگر مي يابد و ارزش هر علمي به آن است كه در مسير شناخت و اهداف و فلسفه هستي قرار گيرد و آدمي را به كمال مطلق برساند.

باد، آيت ونشانه اي از آفريدگار

خداوند در قرآن از بشر مي خواهد تا به همه آفريده هاي هستي اين گونه نگريسته شود. اين جاست كه تحليل، توصيف و تبيين خداوند از باد با تحليل علوم غربي و ماديگرا متفاوت و گاه متقابل است. هر چند كه باد همان هواي متحرك (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 370 ذيل واژه روح) و هوايي است كه به جهت معيني تغيير مكان مي دهد (لغت نامه، دهخدا، ج 3، ص 3389 ذيل واژه باد) ولي از نظر قرآن آيت و نشانه اي از آفريدگار است. (اعراف، آيات 57 و 58؛ و نيز فرقان، آيه 48؛ و روم، آيات 46 و 48)

بنابر اين، باد نيز همانند ديگر آفريده هاي هستي، نقش هاي چندگانه اي را ايفا مي كند. با شناخت باد مي توان عظمت الهي را دريافت و در برابر خداوند، خشيت ورزيد و خود را در مسير كمالات الهي قرارداد و از باد در مسير اين هدف كمالي بهره گرفت.

خداوند در بيان اهميت و ارزش باد در زندگي بشر به نكاتي اشاره مي كند تا بشر متوجه اين معنا شود كه خداوندي كه آفريدگار هستي است، در مقام پروردگاري بر آن است تا انسان در زندگي كوتاه خود خداوند را شناخته و در مسير خدايي شدن گام بردارد و در مقام خلافت الهي، ديگر موجودات و آفريده هاي هستي را به كمال شايسته و بايسته آن ها برساند.

از جمله كاركردها و نقشي كه قرآن براي باد بر مي شمارد و نشانه اي ازاهميت و ارزش آن است، نقش ايصال رحمت الهي به بشراست. خداوند در آيه 46 سوره روم، بادها را عاملي در بهره مندي انسان ها از رحمت هاي الهي معرفي مي كند كه شامل رساندن باران به زمين هاي دور و بيابان ها و خشكي هاي بلند، تلقيح درختان، دفع آفات، تصيفه هوا و مانند آن مي باشد. (الميزان، ج 16، ص 199)

بادها، پيام آوران نويد بخش نزول باران هستند (اعراف، آيه 57 و فرقان، آيه 48)، چنان كه بادها با قدرت و تواني كه دارند، چيزها را در زمين پراكنده مي كنند كه از جمله آن ها تخم گياهان گوناگون در سطح زمين است. (كهف، آيه 45 و ذاريات، آيه 1) هم چنين بادها، چيزهاي بسيار سنگين را بلند كرده و در جاهاي دور مي افكند (حج، آيه 31) و شن ها و ماسه ها را بلند كرده و جا به جا مي كند (اسراء آيه 67 و عنكبوت، آيه 40) نتيجه چنين جا به جايي آن است كه باران تشكيل شده و قطرات آب درجو در كنار اين گرد و غبار تشكيل شده و از آسمان دوباره به زمين بريزد.

البته در جهان امروز از قدرت شگفت باد براي توليد انرژي بادي نيز بهره گرفته مي شود چنان كه از امواج برآمده از حركت تندبادها در درياها نيز انرژي استحصال مي شود.

قدرت بادها گاه چنان زياد است كه اشياء را از جا كنده و يا مي شكند (مرسلات، آيه 2 و انبياء آيه 81) و در برخي از موارد با به هم زدن درختان آتش مي آفريند و يا بادهاي گرم و آتشين را با خود به مناطق مختلف مي برد. اين گونه است كه گاه بادها به عنوان بادهاي آفت زا موجب نابودي كشتزارها، باغ، بوستان و درختان مي شود. (بقره، آيه 266)

جريان باد موجبات تغيير آب و هوايي و پيدايش ابرهاي باران زا مي شود (اعراف، آيه 57 و حجر، آيه 22) و در درياها موج و توفان را پديد مي آورد (بونس، آيه 22) و كشتي ها را در دريا به حركت در مي آورد. (روم، آيه 46)

خداوند در آيه 33 سوره شوري به نقش بادها در حركت دادن كشتي ها به اراده خود اشاره كرده و از مردم مي خواهد تا در اين باره انديشه و تامل كنند تا قدرت نعمت را شناخته در گفتار و كردار شكرگزار خداوند باشند؛ زيرا جريان باد از نعمت هاي الهي است (فرقان، آيه 48) كه ره آوردها و بركات زيادي بر آن مترتب مي شود. پس اين نعمت الهي شايسته يادآوري و ستايش و سپاس است. (روم، آيه 46)

همين نعمت الهي نسبت به كافران و دشمنان خداوند، در نقش سرباز و جنود الهي ظاهر مي شود و بادهاي كوبنده و درهم شكننده وسيله اي براي كيفر كافران (اسراء، آيه 69) و گنهكاران (عنكبوت، آيه 40) مي شود. بطوري كه بادهاي گرم آتشين و يا سرد و هلاك كننده (آل عمران، آيات 116و 117) دشمنان را مجازات و گنهكاران را تنبيه مي كند تا از خواب غفلت برخيزند و ياد خدا را در دل هايشان زنده نگه دارند.

برخي از بادها موجبات عقيم شدن مي شود، زيرا اين بادها هم چون سم و زهرعمل مي كنند (حجر، آيه 27 و واقعه، آيه 42)، چنان كه خداوند با باد صرصر و از جاكننده، قوم عاد را عقيم ساخت به گونه اي كه ديگر هيچ درختي بارور نشد و هيچ موجودي نجات نيافت. (ذاريات، آيات 41 و 42) البته در قيامت نيز خداوند دوزخيان را به بادهاي داغ و سمي عذاب مي كند كه اين خود بيانگر نقش باد در دنيا و آخرت در زندگي بشر است. (طور، آيه 27)

در برخي از آيات از جمله آيه 27 سوره حجر به اين نكته اشاره شده است كه جنيان از نوعي بادگرم و آتش سمي آفريده شده اند كه اين مطلب بيانگر آن است كه جنيان، موجودي بسيار لطيف از عناصري خطرناك چون انرژي و برق مي باشند كه سمي و زهرآگين است.

هم چنين باد در خدمت پيامبران از جمله حضرت سليمان(ع) بود. تندبادي كه در خدمت حضرت بود موجب مي شد تا وي در آسمان به سفر رفته و از منطقه اي به منطقه ديگر كوچ كند. (انبياء، آيه 81) در جهان امروز نيز باد براي سفرهاي هوايي مورد بهره برداري قرار گرفته است و همان گونه كه كشتي هاي دريايي با بادها جابه جا مي شوند، هواپيماها و كشتي هاي هوايي نيز از اين نيرو براي جابه جائي بهره مي برند؛ بطوري كه هواپيماهايي كه از سوخت ديگر بهره مي برند باز از بادها و جريان هاي آن در ايجاد تعادل و حركت استفاده مي كنند.

از آيه 22 سوره حجر اين معنا به دست مي آيد كه بادها وسيله باروري ابرها و علت نزول باران است. بنابراين بايد به اين مهم توجه داشت كه اگر بادها نبودند امكان تشكيل ابرها و باروري آن ها نبود؛ زيرا چنان كه گفته شد دست كم بادها با بلندكردن گردو غبار و بردن آن به سطح فوقاني زمين موجب مي شوند تا بخار آب در گرد آن ها حلقه زده و تشكيل قطره را بدهند.

اين ها تنها شماري از نقش و كاركرد بادهاست كه در اين جا مورد توجه قرارگرفته است. بيان همه نقش هاي آن در يك مقاله كوتاه شدني نيست. از همين مقدار كوتاه مي توان اهميت و ارزش باد را شناخت و دانست كه چگونه خداوند با بادها پروردگاري مي كند و هر چيزي را به كمال مي رساند و فرصت هاي مكرري را به بشر مي بخشد تا خداوند را از طريق جريان بادها شناخته و قدرت و آفريدگاري و پروردگاري وي را درك كرده و بندگي او را بپذيرد و در مسير كمالي او حركت كند.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا