اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیمعارف قرآنیمقالات

بهترین شیوه بندگی

somamusبسم الله الرحمن الرحیم
انسان برای بندگی آفریده شده است؛ زیرا بندگی تنها رهایی است که انسان می تواند با آن خود را به همه کمالات برساند و در مقام خلافت الهی و مظهریت ربوبیت قرار گیرد. اما بندگی شیوه هایی دارد که شناخت برترین و بهترین ها می تواند ما را در رسیدن به این مهم یاری رساند. نویسنده در این مطلب به برخی از بهترین ها در شیوه بندگی اشاره کرده است. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.
توبه و بـازگشـت به سوی خدا
انسان موجودی است که خداوند وی را عجول (اسراء، آیه 11) بر شمرده و می خواهد زود به هدفش برسد. همین عجله یعنی انجام کاری پیش از موعد و زمانش موجب شد تا حضرت آدم(ع) در دام شیطنت ابلیس بیافتد و برای رسیدن به مقام عالین و مانند آن ها از میوه درخت ممنوع بچشد و بخورد و این گونه نه تنها به جایی نرسد، بلکه هبوط کند و مقام بهشتی اش را از دست دهد و در دوزخ طبیعت دنیا گرفتار آید. (اعراف، آیات 12 تا 23)
هم چنین انسان چون موجودی جهول و ظلوم (احزاب، آیه 72) و منوع و بازدارنده کار خیر، حریص و مانند آن ها است، همه چیز را در دنیا برای خود می خواهد و به کنزاندوزی و بخل ورزی و خساست می پردازد و همین امور او را به گناه و خطا می کشاند. اما خداوند به او بارها و بارها فرصت توبه و بازگشت و اصلاح امور را می دهد و همان طوری که او را هر شب پس از مرگ موقت به زندگی دنیا باز می گرداند اجازه می دهد تا توبه و استغفار کرده و خود را هم چون نوزادی از هر گونه پلیدی و گناه و زشتی پاک و پاکیزه گرداند. پس انسان حتی اگر خطا رفت و خطا کرد باید همان دم پس از آگاهی توبه و استغفار نماید و در این کار تاخیر نیاندازد؛ زیرا فرصت خویش را از دست می دهد و از غفران و یاری خداوند خویش را محروم می سازد.
البته این فرصت توبه و استغفار همیشگی نیست و همین که مرگ به سراغ آدمی آمد و چشمان اخروی باز و حقایق بر او روشن شد و به یقین دست یافت(ق، آیه 22) دیگر فرصت توبه ای نخواهد بود. خداوند می فرماید:
لقمان حکيم نیز به این مطلب اشاره داشته و می فرماید: يا بُنَىَّ، لا تُؤَخَّرِ التَّوْبَةَ فَاِنَّ المَوْتَ يَأْتِى بَغْتَةً،… لا تَشْمَتْ بِالْمَوْتِ و لا تَسْخَرْ بِالمُبْتَلَى وَ لا تَمْنَع بالْمَعرُوفَ؛ فرزندم! توبه و بازگشت به خدا را به تأخير مي انداز كه مرگ، ناگهان فرا مى رسد. مرگ را سرزنش و گرفتار را مسخره مكن و از نيكى جلوگيرى مكن. (بحارالانوار: ج 13، ص 426، ح 21)
سعدی می گفت: بنده همان به كه زتقصيرخويش/ عذر به درگاه خداى آورد/ ورنه سزاوار خداونديش/  كس نتواند كه بجاى آورد.
بيـم و اميـد
خوف و رجا و بیم و امید در انسان موجب تعادل می شود. همان طوری که خوف و بیم بسیار از جلال و عظمت الهی موجب می شود انسان گرفتار نومیدی شود، هم چنین رجا و امید بسیار نیز به جمال الهی و رحمت بی کرانش موجب می شود تا  انسان گستاخ شود و جرات یافته و گرفتار تجری شود. از این روست که در آیات قرآنی انذار و تبشیر در سطحی مساوی و برابر حتی از نظر عدد و کمیت آمده است تا تعادل را در انسان ایجاد کند و موازنه میان بیم و امید ایجاد نماید. خداوند همان گونه که نسبت به غضب خویش هشدار می دهد و انسان را از آتش دوزخ می هراساند؛ هم چنین به رحمت خویش بشارت داده و به بهشت وعده می دهد.
خداوند حتی به کسانی که گناه کبیره را انجام داده و شرک و کفر ورزیده اند در صورت توبه و اصلاح افکار و اعمال خویش این فرصت را داده تا در مسیر درست قرار گیرند و از بهشت بهره مند شوند. پس همه چیز تا قبل از احتضار و حضور مرگ شدنی و تغییر یافتنی است. انسان می تواند با توبه و استغفار و اصلاح امور فاسد خویش راه کمال را پیدا کرده و به سوی خداوند کریم باز گردد و از رحمانیت رحیمی وخاص خداوند نیز بهره مند شود.
در حوزه شیوه ها و روش های تربیتی به این نکته توجه داده می شود که استغفار و توبه ، فرصتی بی نظیر برای بشر است؛ زیرا می تواند امید را به دل های نومید کسانی بازگرداند که گناه کبیره و صغیره را مرتکب شده اند.
هم چنین از مهم ترین شیوه های تربیتی، بهره گیری از اسباب و ابزارهایی است که تعادل را به شخص و شخصیت می بخشد و او را از افراط و تفریط و گرایش و گریزش به یک سمت یا از یک سمت باز می دارد. نقش خوف و رجا در زندگی یک مسلمان چنین نقشی است. امام صادق(ع) از لقمان حکيم درباره آن می فرماید:يا بُنَىَّ، خَفِ اللّهَ خِيْفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَ ارْجُ اللّهَ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْن لَرَحِمَكَ؛ فرزندم! از خداوند چنان بترس كه اگر نيكى جن و انسان را به پيشگاهش ببرى تو را كيفر كند و به خدا چنان اميدوار باش كه اگر گناهان جن و انسان را به نزد او ببرى اميد آمرزش داشته باشى.(بحارالانوار: ج 70، ص 352، ح 1) سعدی شیرازی می سراید: گر به محشر خطاب قهر كنند/ انبيا را چه جاى معذرتست/ پرده از روى لطف گو بردار/ كاشقيا را اميد مغفرتست.
زیان بهشت به خواهـش دل
انسان سعادت ابدی و پایا و مانا را دوست می دارد و اگر بتواند حتی در همین دنیا پایایی و مانایی خوشبختی را تضمین کند، برای آن تلاش می کند ولی از آن جایی که می بیند که دنیا از چنین ظرفیت و قابلیتی برخوردار نیست، یا مانند کفار نومید از تحقق چنین چیزی است ، پس به دنیا می چسبد یا آن که مانند مومنان به آخرت توجه می کند و برای آن تلاش می کند. در این میان یک اکثریتی است که در حال تردید میان دنیا و آخرت هستند، این ها مانند مسلمانان سست ایمان، گاه به خواهش دل توجه کرده و در بند دنیا می شوند و گاه به خواهش عقل رو می آورند و دل در گرو آخرت می بندند. این گونه است که اعمال ایشان آمیزه و مخلوطی از خیر و شر و نیک و زشت و خوب و بد است.(توبه، آیه 102)
انسانی که گرفتار هواهای نفسانی و خواهش های دل می شود، بر آن است تا شهوت های نفسانی را پاسخ دهد و همه وقت و فرصت و نیروی خویش را برای پاسخگویی هواهای نفسانی از شهوت و غضب صرف می کند. چنین شخصی به سبب آن که تزکیه نفس نکرده است، نباید امیدی داشته باشد که به سعادت ابدی برسد؛ زیرا همان طوری که خداوند پیامبران را برای تعلیم و تزکیه فرستاده و از مردمان خواسته به این دو توجه داشته باشند، اگر کاری در این زمینه نکنند به طور طبیعی نباید امید داشته باشند که به بهشت الهی در آیند. از این همین روست که خداوند در آیات بسیاری از جمله آیه 9 سوره شمس می فرماید: قد افلح من زکاها؛ رستگار شد آن کسی که تزکیه نفس کرده است. لقمان حکيم می فرماید: يا بُنَىَّ، اِنـْهَ النـَّفْسَ عـَنِ هَواها فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تَنْهَ النَّفْسَ عَن هَواها لَـمْ تـَدْخـُلِ الجَنـَّةَ وَ لَمْ تـَرَها؛ فرزندم! نفس خود را از هوس ها بازدار؛ زيرا اگر چنين نكنى نه به بهشت مى روى و نه آن را مى بينى. (بحارالانوار: ج 13، ص 429، ح 23 ) انسانی که سرگرم دنیا و زینت های آن است(آل عمران، آیه 14) چنان به آن مشغول است که از خدا و آخرت غافل می شود و به قول سعدی شیرازی: چو هر ساعت از تو بجايى رود دل/ به تنهايى اندر، صفايى نبينى/ ورت جاه و مالست و زرع و تجارت/ چو دل با خدا نيست خلوت نشينى.
هـم انـديشى با عقل کهتران و مهتران
انسان عاقل کسی است که خرد و عقل دیگران را نیز به خدمت گیرد. در هنر مدیریت گفته اند که مدیریت آن نیست که خود به هر کاری اقدام کنی بلکه آن است که چنان دیگران را به خدمت بگیری که نیازی خدمت مستقیم تو نباشد؛ عاقل نیز کسی است که عقول دیگران را به خدمت خویش می گیرد و از استبداد رای و خودرایی پرهیز می کند و با مشاوره و مشورت با دیگران بهترین ها را می شناسد و خودش در نهایت تصمیم درست را می گیرد و بر اساس آن عزم و عمل می کند. خداوند به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا در امور مهم اجتماعی با مردم مشورت کند.(آل عمران، آیه 159)
هم چنین خداوند درباره سیره و سبک زندگی مسلمانان می فرماید: وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ؛ و كسانى كه [نداى‏] پروردگارشان را پاسخ [مثبت‏] داده و نماز برپا كرده‏اند و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان داده‏ايم انفاق مى‏كنند.(شوری، آیه 38)
لقمان حکيم می فرماید: يا بُنَىَّ، شـاوِرِ الكَبِـيرَ وَ لا تَسْتَحيِ مِنْ مُشاوَرَةِ الصَّغِيْرِ؛ فرزندم! با بزرگان به مشـورت پـرداز و از مشاوره با كم سالان خجالت مكش. (بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23) ناصر خسرو نیز می سراید: مشورت رهبر صواب آيد/ در همه كار مشورت بايد/ كار آن كس كه مشورت نكند/ نادره باشد، ار صواب آيد.
ره توشه تقوا
انسان برای عبادت آفریده شده (ذاریات، آیه 56) تا به تقوایی برسد(بقره، آیه 21) که او را به یقین و علم شهودی و لدنی الهی(بقره، آیه 282) می رساند که عامل خلافت الهی حضرت آدم(ع) شد.(بقره ، آیات 30 و 31) در حقیقت انسان با این روش است که می تواند خلیفه الله شود و صفات خدایی را در خود تجلی دهد و مظهر اسما و صفات الهی شود.
از همین روست که در آیات قرآنی از جمله آیه 13 سوره حجرات تقوا به عنوان معیار و ملاک سنجش کرامت انسانی معرفی شده است. پس اگر خداوند  انسان را بر بسیاری از مخلوقات و آفریده ها شرافت ذاتی بخشیده است، دست یابی به کرامت و برتری در میان همه آفریده ها به این است که از راه عبادت به تقوا و از تقوا به یقین و علم شهودی برسد و مظهر علم الله و خلیفه الله شود.
پس راه نجات انسان آن است که از طریقت شریعت به حقیقت انسانیت و متاله شدن دست یابد و خدایی و ربانی شود و در بهشت سعادت دنیا و آخرت یعنی روضه رضوان الهی قرار گیرد.  لقمان حکيم نیز می فرماید: يا بُنَىَّ، اِنَّ الدُّنيا بَحْرٌ عَمِيْقٌ هَلَكَ فِيْها بَشَرٌ كَثِيرٌ، تَزَوَّدْ مِنْ عَمَلِها، وَ اتَّخِذْ سَفِيْنَةً حَشْوُها تَقْوَى اللّهِ ثُمَّ ارْكَبْ لُجَجَ الفُلْكِ تَنْجُ وَ انّى لَخائِفٌ اَنْ لا تَنْجُوَ؛ فرزندم! دنيا درياى ژرفى است كه انسان هاى زيادى در آن غرق شده اند. از كار در دنيا توشه برگير و كشتى اى برگزين كه بارش پرهيزگارى باشد. سپس بر امـواج دريـا سوار شو تا نجـات پيـدا كنى؛ و من مى ترسم كه نجات پيدا نكنى. (بحارالانوار: ج 13، ص 427، ح 22)
علم و یقین ره‏تـوشــه آخرت
از آن چه بیان شد به خوبی می توان دریافت که جایگاه علم و یقین در زندگی و سعادت بشر تا چه اندازه با اهمیت و ارزش است؛ زیرا عامل جعل خلافت الهی حضرت آدم(ع) همان تعلیم اسمایی بود که خداوند در آیات 30 و 31 سوره بقره بیان نموده است و شکی نیست که این تعلیمات الهی مربوط به علم لدنی حضوری است نه علم حصولی. پس شکی نیست که انسان اگر بخواهد به مقام خلافتی دست یابد که حضرت آدم(ع) با تعلیم الهی به آن دست یافته است، باید علم لدنی به دست آورد که بر اساس آیات قرآنی از جمله آیه 282 سوره بقره و آیه 29 سوره انفال و مانند آن با تقوایی به دست می آید که  خود آن  تقوا نیز بر اساس آیات 21 و 183 سوره بقره و مانند آن ها از راه عبادت به دست می آید که همان نماز و روزه و مانند آن ها است؛ زیرا خداوند می فرماید: واتقوا الله و یعلمکم الله؛ و تقوای الهی پیشه کنید تا خداوند ضمن خیلی چیزهای دیگر به شما تعلیم دهد.(بقره، آیه 282)
امام صادق(ع) می فرماید که لقمان حکيم نیز به فرزندش در باره این نوع علم لدنی چنین می فرماید:يا بُنَىَّ، اِجْعَلْ فِى اَيَّامِكَ وَ لَيالِيْكَ وَ ساعاتِكَ نَصِيبا لَكَ فِى طَلَبِ الْعِـلْمِ، فَانَّكَ لَنْ تَجِدَلَكَ تضييعا مِثْلَ تَرْكِهِ؛ فرزندم! در روزها و شب ها و لحظه هايت، سهمى براى دانش پژوهى قرار ده؛ زيرا هيچ از دست رفتنى همانند از دست رفتن دانش نيست.(بحارالانوار: ج 13، ص 415، ح 7)
شکیبایی به جای دزدى
انسان در زندگی تحت فشار قرار می گیرد و گاه به خطا مرتکب دزدی و سرقت می شود تا لقمه نانی به دست آورد. البته کسانی که دزدی را برای لذت آن یا برای عیاشی انجام می دهند وضعیت بدتر دارند؛ سخن درباره کسانی است که برای مشکلات اقتصادی و یک لقمه نان به هر شکلی دزدی می کنند. البته دزدی تنها بالا رفتن از دیوار مردم نیست، بلکه کسی که با هر شکلی در حرز مردم وارد می شود و اموالی را از اتومبیل قفل شده می دزد یا با قلم خویش اعداد و ارقام را تغییر می دهد یا با هک کردن نرم افزاری مالی را می دزد یا کشف رمزی می کند یا مانند آن نیز دزد است. اگر انسان به جای دزدی امیدش را به خدا ببندد و صبر و شکیبایی کند خداوند راه روزی را بر روی وی می گشاید.
اصولا دزدی برکت را از زندگی می برد و وضعیت شخص نه تنها بهتر نخواهد شد بلکه بدتر خواهد شد. این شخص هم بهره ای از مال دزدی نمی برد و هم گناه می کند  و هم از چشم خداوند می افتد و خداوند روزی اش را نگه می دارد و به دستش نمی رساند. اما اگر صبر و شکیبایی کند و بر قناعت باشد به طور طبیعی خداوند در رزق را به روی خواهد گشود. امام سجاد نقل می کند که لقمان حکيم به فرزندش می فرماید: يا بُنَىَّ،… إنّ السّارِقَ اِذا سَرَقَ حَبَسَهُ اللّهُ مِن رِزْقِهِ وَ كَانَ عَلَيْهِ إثْمُهُ، وَ لَوْ صَبَرَ لَنالَ ذلِكَ، وَ جاءَهُ مِنْ وَجْهِهِ؛ فرزندم! دزد، هر گاه دزدى مى كند، خداوند او را از روزى باز مى دارد و گناهش بر خود اوست و اگر شكيبا باشد روزى به سوى او بيايد.( بحارالانوار: ج 13، ص 421، ح  15)  ابن یمین نیز می سراید: به گاه فقر توانگر نماى همت باش/ كه گرچه هيچ ندارى، بزرگ دارندت/ نه آنكه با همه هستى شوى ضعيف مزاج/ كه گر شوى تو چو قارون، گدا شمارندت.
اصولا انسان باید در جامعه چنان رفتار نماید که سربلند و با عزت باشد؛ از این روست که حتی پوشیدن رخ و یا نيــم رخ از نظر اسلام نادرست شمرده شده و مرد آن است که هماره مردانگی داشته باشد و خودش را از دیگران نپوشاند و یا کاری نکند که موجب خواری و ذلت او می شود. در باره پوشیدن چهره و رخ پیامبر(ص) هشدار می دهد و از زبان لقمان حکيم نقل می کند که به فرزند خودش می فرماید: يا بُنَىَّ، اِيّـاكَ وَ التَّقَنُّـعَ فَاِنّها مَخُوفَةٌ بِاللَّيْلِ مَذَلَّةٌ بِالنَّهارِ؛ فرزندم! از چهره پوشى بپرهيز كه مايه ترس در شب، خوارى در روز است. (كنز العمال: ج  15، ص 308، شماره 41149)
چهره پوشی در مجامع عمومی همانند رفتاری است که دزدان انجام می دهند و انسانی که هیچ مشکلی ندارد نباید چهره خویش را بپوشاند و نوعی تشابه به آدم های خلاف کار از جمله دزدان پیدا کند.
انسان باید بداند که روزی و رزق هر کسی قسمت شده و بیش و کم تر از روزی به او نمی رسد. امام صادق روایت می کند که لقمان حکيم هم چنین می فرماید: يا بُنَىَّ، اِن اِحْتَجْتَ اِلى السُّلْطانِ فَلا تُكْثِرِ الالحاحَ عَلَيْهِ وَ لا تَطْلُبْ حاجَتَكَ مِنْهُ اِلاّ فِى مَواضِعِ الطَّلَبِ وَذلِكَ حِيْنَ الرِّضا وَ طِيْبِ النَّفْسِ وَ لا تَضْجَرَنَّ بِطَلَبِ حاجَةٍ فَاِنّ قَضَاءَها بِيَدِ اللّهِ وَ لَها اَوْقاتٌ وَ لكِنِ ارْغَبْ اِلَى اللّهِ وَسَلْهُ وَ حَرَّكْ اَصابِعَكَ اِلَيْهِ؛ فرزندم! اگر به پادشاه محتاج شدى، نزد او پافشارى مكن و از او، مگر در وقت نياز، چيزى طلب مكن و اين، هنگام رضايت و آرامش جان است و خودت را به حاجت خواهى خسته مكن زيرا انجام آن به دست خداست و براى آن زمان هايى است. ولى به سوى خدا اشتياق پيدا كن، از او درخواست كن و انگشتانت را به سوى او حركت بده. (صادق عليه السلام) بحارالانوار:ج13،ص420،ح14) سعدی می گوید: رزق اگر چند بى گمان برسد/ شرط عقل است جستن از درها/ ورچه كس بى اَجَل نخواهد مرد/ تو مرو در دهان اژدرها
امـانـت دارى
در آیات و روایات بر امانت داری در کنار عدالت و صداقت بسیار تاکید می شود؛ زیرا این امور است که ارتباط سالم اجتماعی را سامان می دهد. البته دایره امانت و امانت داری فراتر از امانت های مالی است. امانت های اطلاعاتی و امانت های ولایت و و قرآن و مانند آن ها نیز باید مورد نظر قرار گیرد.(احزاب، ایه 72) انسانی که از آخرت و حساب و کتاب آن هراسان است هماره به امانت توجه خاصی دارد و هرگز در آن خیانت نورزد.
از امام باقر(ع) روایت است که لقمان حکيم فرموده است:يا بُنَىَّ، عَلَيْكَ بِاَداءِ الاَمانَةِ تَسْلَمْ لَكَ دُنْياكَ وَآخِرَتُكَ وَكُنْ اَمِيْنا تَكُنْ غَنِيّا، فاِنّ اللّهَ تَعالى لايُحِبُّ الخائِنينَ؛ فرزندم! امانت را بپرداز تا دنيا و آخرت تو سالم بماند و امين باش تا بى نياز گردى كه خداوند خيانتكاران را دوست ندارد. (بحارالانوار: ج 13، ص 416، ح 9) سعدی شیرازی نیز می سراید: خداترس بايد امانت گذار /
امين كز تو ترسد امينش مدار / امين بايد ازداور انديشناك/ نه از رفع ديوان و زجر و هلاك.
سـحرخــيزى و نمازگزاری
انسان باید بنده خداوند باشد و این بندگی که هدف آفرینش است (ذاریات، آیه 56) را در زندگی خویش به نمایش گذارد. شکی نیست که بندگی به ویژه در نیایش نماز که برترین آیین پرستش است نمود و تجلی خاصی دارد و از همین روست که خداوند از مردمان خواسته در شبانه روز دست کم پنج مرتبه و 17 رکعتی نماز بخوانند که البته اگر 51 رکعت را تمام کنند و نافله ها را نیز به جا آورند خیلی بهتر است.
البته انسان در شب بهتر می تواند به عبادت خاص  توجه یابد و بندگی داشته باشد؛ زیرا در روز دنبال فضل الهی و روزی است(مزمل، ایه 20) ولی شب آرامش و سکون دارد؛ البته در شب سحرگاه یعنی ساعتی قبل از اذان صبح وقت مناسب تری است. از این روست که در روایات بر سحرخیزی و استغفار شبانه به ویژه سحرگاهان تاکید شده است. خداوند می فرماید: وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ و در سحرگاهان [از خدا] طلب آمرزش مى‏كردند.(ذاریات، آیه 18) و در آیه 17 سوره آل عمران نیز می فرماید: الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالأَسْحَارِ؛ اينانند شكيبايان و راستگويان و فرمانبرداران و انفاق كنندگان و آمرزش‏خواهان در سحرگاهان.
لقمان حکيم نیز می فرماید: يا بُنَىَّ، لا يَكُنِ الدِّيْكُ أَكْيَسَ مِنْكَ وَ اَكْثَرَ مُحافَظَةً عَلَى الصَّلَواة. اَلا تَراهُ عِنْدَ كُلِّ صَلاةٍ يُؤذِّنُ لَها وَبِالأَسْحارِ يُعْلِنُ بِصَوْتِهِ وَ اَنْتَ نائِمٌ؛  فرزندم! مبادا خروس از تو زرنگتر باشد و مواظب تر بر نمازها. آيا نمى بينى كه براى هر نماز اذان مى گويد و در سحرها با بانگ بلند خبر مى دهد و تو در خواب هستى. (ارشاد القلوب: ص 72 باب 18) خیام می سراید: هنگام سپيده دم خروس سحرى/  دانى كه چرا همى كند نوحه گرى/ يعنى كه نمودند بر آيينه صبح/ كز عمر شبى گذشت و تو بى خبرى.
لقمان حکيم هم چنین می فرماید: يا بُنَىَّ، اَقِمِ الصَّلاةَ مثل الصلاة فِى دينِ اللّهِ كَمَثَلِ عَمودِ الفُسْطاطِ فَاِنّ العَمُودَ اِذا اسْتَقَامَ نَفَعَتِ الاَطْنابُ و الاَوْتادُ وَ الظِّلالُ وَ اِنْ لَمْ يَسْتَقِمْ لَمْ يَنْفَعْ وَتدٌ وَ لاطُنُبٌ و لاظِلالٌ؛ فرزندم! نماز برپادار كه نماز در دين خدا همانند ستون خيمه است اگر ستون برپا باشد ريسمان وميخ و سايه فايده دارد و اگر برپا نباشد ميخ و ريسمان و سايه، بهره اى ندارد. (بحارالانوار: ج 13، ص 432، ح 24)
اطاعت و فـرمـانبـرى از خدا
بندگی به اطاعت است نه عصیان، یعنی هر آن چه را خدا بیان کرده و از زبان و قول و عمل و تقریر معصومان به ما رسیده باید انجام دهیم.(آل عمران، آیات 31 و 32 و 132؛ حشر، آیه 7 و آیات دیگر) پس هر کسی عصیان ورزد از دایره بندگی خارج است. اگر خدای نکرده گناهی و عصیانی انجام شد باید توبه و استغفار کرد تا در مسیر درست باقی و برقرار باشد. البته خداوند از هر کسی نمی گذرد، یعنی تنها از کسانی می گذرد که طاعت را به جای عصیان بگذارند.(بقره، آیه 160؛ آل عمران، آیه 89؛ مائده، آیه 39؛ انعام، آیه 48)
لقمان حکيم نیز می فرماید: يا بُنَىَّ، اِنّه لَيْسَ كُلُّ مَنْ قالَ: اغْفِرْلِى غُفِرَ لَهُ، اِنّهُ لا يُغْـفَرْ اِلاّ لِمَنْ عَمِلَ بِطاعَةِ رَبِّـهِ؛ فرزندم! اين گونه نيست كه هركس گفت «پروردگارا مرا ببخش»، بخشيده شود، همانا كسى بخشيده شود كه پروردگارش را اطاعت نمايد. (بحارالأنوار: ج 13، ص 428، ح 23) سعدی نیز می سراید: عذر تقصير خدمت آوردم/ كه ندارم به طاعت استظهار/ عاصيان از گناه توبه كنند/ عارفان از عبادت استغفار.
اگر کسی می خواهد آخرت خویش را آباد کند باید دنیای خویش را سخت بگیرد و به اطاعت بپردازد. لقمان حکيم می فرماید: يا بُنَىَّ، اِجْعَلِ الدُّنيا سِجْنَكَ فـَتـَكُونَ الآخـِرَةُ جَنـَّتَكَ؛ فرزندم! دنيا را زندان خودت قرار ده تا آخرت بهشت تو باشد. (بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23) اسدى طوسى می سراید: نگر نيك و بد تا چه كردى ز پيش/ ببينى همان باز پاداش خويش/ چو از تو بود كژى و بيرهى/ گناه از چه بر چرخ گردان نهى.
پُـرخـورى مانع خیر
انسان باید شهوت را مهار و مدیریت کند و به تزکیه نفس بپردازد؛ زیرا شهوت رانی موجب می شود که انسان از هر گونه خیری دور شده و به شرور گوناگون مبتلا و گرفتار شود. لقمان حکيم می گوید: يا بُنَىَّ، اِذا امْتَلأَتِ المِعـْدَةُ نامَتِ الفِـكْرَةُ، وَ خَرِسَتِ الْحِكْمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعْضاءُ عَنِ العِبادَةِ؛ فرزندم! هرگاه شكم پر شود انديشه فرو مى خوابد وحقيقت گنگ مى شود و بدن از عبادت باز مى ماند. (تنبيه الخواطر: ج 1، ص 102) سعدی نیز می سراید: اندرون از طعام خالى دار/ تا درو نور معرفت بينى/
تهى از حكمتى به علت آن/  كه پُرى از طعام تا بينى.
تقرب راه رهایی از دوزخ
خداوند در آیات سوره عصر می فرماید که انسان ها همه در خسران هستند و در آیه 5 سوره تین می فرماید که انسان زمانی اتفاق افتاده که انسان در مقام اسفل سافلین قرار گرفت و تنها راه نیز جز ایمان و عمل صالح و خودسازی و دیگرسازی نیست؛ هم چنین خداوند در آیه 17 سوره مریم می فرماید همه انسان ها از دوزخ عبور می کنند بلکه دوزخ بر آنان احاطه دارد که همین دوزخ آزمون های الهی در طبیعت دنیا است. اگر کسی بخواهد از زیان ابدی رهایی یابد باید به خدا نزدیک و از دوزخ بیرون آمده و از آن دور شود. لقمان حکيم می فرماید:
يا بُنَىَّ، اِنّ النّارَ تُحِيْـطُ بِالعالَمِيْنَ كُلِّـهِمْ فَلا يَنْجُوْ مِنْها اَحَدٌ اِلاّ مَنْ رَحِمَهُ اللّهُ وَ قَرَّبَهُ مِنْهُ؛ فرزندم! آتش جهنم بر هـمه جهـانيان تسلط دارد و هيچ كس از آن نجات نمى يابد مگر كسى كه خداوند او را رحمت كند و او را به خودش نزديك گرداند. (بحارالأنوار: ج 13، ص 430، ح 23)
پس انسان عاقل باید مــرز دنيـا و آخرت خود را بشناسد و در کاری وارد نشود که به آخرت زیان برسد. لقمان هم چنین می فرماید: يا بُنَىَّ، لا تَدْخُلْ فِى الدُّنيا دُخُولاً يَضُرُّ بآخِرَتِكَ وَ لا تَتْـرُكْها تَرْكا، تَكُونُ كَلاًّ عَلَى النّـاسِ؛ فرزندم! در امور دنيا چنان وارد نشو كه به آخرتت آسيب برساند و نيز آن چنان كنارگيرى مكن كه سربار ديگران شوى.( بحارالانوار: ج 73، ص 124، ح 112) سعدی می سراید: اگر دنيا نباشد دردمنديم/ و گر باشد به مهرش پاى بنديم/ حجابى زين درون آشوب ترنيست/ كه رنج خاطرست ارهست وگرنيست.
نيـك انـديشى
از دیگر برترین ها در شیوه بندگی نیت خالص و نیک اندیشی است. خداوند در آیات قرآن به انواع نیک اندیشی و حسن الظن توجه داده است.
لقمان حکیم می فرماید: يا بُنَىَّ، اِتَّقِ النَّظَرِ اِلى ما لا تَمْلِكُهُ وَاَطِلْ التَّفَكُّرِ فِى مَلَكُوتِ السّماواتِ وَالْأرْضِ وَالْجِبالٍ وَما خَلَقَ اللّهُ فَكَفَى بِهذا واعِظا لِقَلْبِكَ؛ فرزندم! از توجه به آنچه در اختيار ندارى بپرهيز و انديشه را به ملكوت آسمانها و زمين و كوه ها و آفرينش خداوند سوق ده كه اين پند براى دل تو بس است. (بحارالانوار: ج 713، ص 431، ح 23) مولوى می سراید: اى برادر تو همين انديشه اى / ما بقى خود استخوان و ريشه اى / گر بود انديشه ات گل گلشنى/ ور بود خارى، تو هيمه گلخنى.
وظيـفه شنـاسى
انسان تکالیف و وظایفی دارد که در قالب کلی عبادت بیان شده است. شناخت این عبادت ها و عمل به آن وظیفه هر انسانی است و لی این تکلیف در محدوده توانایی هر کسی است و خداوند می فرماید که بیش از وسع و توان تکلیفی نمی کند. لقمان حکيم می فرماید:يا بُنَىَّ، اِنّكَ لَمْ تُكَلَّفْ اَنْ تَشِيْلَ الجِبالَ وَ لَمْ تُكَلَّفْ ما لاتُطِيْقُهُ فَلاتَحْمِلْ البَلاءَ عَلَى كَتِفِكَ وَ لاتَذْبَحْ نَفْسَكَ بِيَدِكَ؛ فرزندم! تو مجبور نيستى كوه ها را بلند كنى و وظيفه ندارى كه كار طاقت فرسا انجام دهى پس مشكلات را بر دوشت بار مكن و خود را به دست خودت هلاك مكن. (بحارالانوار: ج 13، ص 428، ح 23)
توجه به مرگ و رســتاخـيز
خداوند در آیات 1 تا 5 سوره قیامت به نقش معاد و رستاخیز به عنوان عامل هنجارگرایی و هنجارشکنی توجه می دهد ؛ یعنی کسی که قیامت را قبول دارد هنجارها را حفظ می کند و کسی که در آن شک و تردید روا می دارد اهل فجور و فسق می شود. از امام باقر(ع) روایت است که لقمان حکيم فرموده است: يا بُنَىَّ، اِنْ تَكُ فِى شَكٍّ مِنَ المَوْتِ، فَارْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ النَّوْمَ وَ لَنْ تَسْتَطِيْعَ ذَلِكَ وَ اِنْ كُنْتَ فِى شَكٍّ مِنَ البَعْثِ، فَادْفَعْ عَنْ نَفْسِكَ الاِنْتِباهَ وَ لَنْ تَسْتَطِيْعَ ذَلِكَ، فَاِنّكَ اِذا فَكَّرْتَ عَلِمْتَ اَنّ نَفْسَكَ بِيَدِ غَيْرِكَ وَ اِنّما النَّوْمُ بِمَنْزِلَةِ الْمَوْتِ وَ اِنّما الْيَقْظَةُ بَعْدَ النَّوْمِ بِمَنْزِلَةِ البَعْثِ بَعْدَ المَوْتِ؛ فرزندم! اگر از مرگ در شكى، خواب را از خودت دور كن، ولى قدرت اين را ندارى و اگر در قيامت شك دارى، بيدارى را از خودت دور كن ولى نيروى اين را ندارى. پس تو اگر در اين بيانديشى مى دانى كه جانت در دست ديگر است و خواب مانند مرگ است و بيدارى پس از خواب، مانند برخاستن پس از مرگ است. (بحارالانوار: ج 13، ص 417، ح 11) سعدی می گوید: جهان اى برادر نماند به كس/ دل اندر جهان آفرين بند وبس/ چو آهنگ رفتن كند جان پاك/ چه بر تخت مُردن چه بر روى خاك.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا