اجتماعیاخلاقی - تربیتیاعتقادی - کلامیتاریخیفرهنگیمعارف قرآنیمقالاتمناسبت ها

سبک زندگی پیامبر(ص)

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند پیامبر گرامی اسلام(ص) را اسوه حسنه و سرمشق نیک انسان ها معرفی کرده و از همگان خواسته تا بر اساس سنت و سیره ایشان زندگی خود را سامان دهند. مسلمانی به آن است که انسان پیشوایان را سرمشق قرار داده و فلسفه و سبک زندگی خود را بر اساس تنظیم کند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از سبک زندگی آن حضرت(ص) را تبیین نماید. با هم این مطلب را از نظر می گذارنیم.

شکر الهی و سجده پس از خواب

قرآن، خواب را همچون مرگ و بيدارى را مثل حياتِ دوباره مى شمارد و خدا اگر بخواهد، خفتگان ديگر از خواب بر نمى خيزند و به خواب ابدى مرگ فرو مى روند. خداوند می فرماید: اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛ خدا روان مردم را هنگام مرگشان به تمامى بازمى‏ستاند، و نيز روان و نفسی را كه در موقع خوابش نمرده است قبض مى‏كند. پس آن نفسى‏ را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مى‏دارد، و آن ديگر نَفْسها را تا هنگامى معيّن به سوى زندگىِ دنيا بازپس مى‏فرستد. قطعاً در اين امر براى مردمى كه مى‏انديشند نشانه‏هايى از قدرت خدا است.

از سوى ديگر خواب وسيله آرامش و آسايش جسم و سبب تجديد قوا و نشاط است. پس بيدار شدن از خواب، شكر و سپاس دارد و رسول خدا صلي الله عليه و آله از اين رو هرگاه از خواب بيدار مى شد، سجده شكر مى كرد. امام باقر عليه السلام درباره این سبک زندگی حضرت پیامبر(ص) فرموده است: مَا اسْتَيْقَظَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله مِنْ نَوْمٍ اِلاّ خَرَّ لِلّهِ سـاجِدا؛ هيچگاه پيامبر خدا از خواب بيدار نشد، مگر اينكه سر به خاك نهاده، براى خدا سجده مى كرد.( مـكارم الاخـلاق، ص 39)

شُــكر نعمت به زبان و قلب و عمل از مهم ترین وظایف هر مومن و مسلمان بلکه انسانی است. شکر نعمت های خداوند چیزی است که پیامبران سرآمد آن بوده و پیامبر(ص) سرآمد سرآمدان است؛ زیرا حمد و ثناى الهى و شكر نعمت، در سايه معرفت انسان به صاحبِ نعمت و توجه به الطاف خداوندى است. هر كه خداشناس تر و نعمت شناس تر باشد، بيشتر شكر خواهد كرد. شكر، هم حالت قلبى است، هم سپاسِ زبانى است و هم استفاده از نعمتها در راه خدا پسندانه است، اينكه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله روزى 360 بار خدا را شكر مى كرد، به ما هم آموزش مى دهد كه بنده شاكر خدا باشيم. از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به در آيد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَحْـمِدُ اللّهَ فىكُلِّ يَوْمٍ ثَلاثَ مِأَةٍ وَسِتّينَ مَرَّةً؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز سيصد و شصت بار خــدا را حـمد مى كرد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 257)

اول نماز

بر اساس آموزه های قرآنی انسان باید دایم الذکر باشد و هماره با یاد و ذکر خدا دل را به اطمینان وآرامش برساند.(رعد، آیه 28) در میان اذکار شاید بتوان گفت که نماز و قرآن بالاترین اذکار است. از این روست که در آیات قرآنی از جمله آیه 20 سوره مزمل بر قرائت قرآن و نماز تاکید شده و خداوند هماره بر نماز در آیات بسیاری توجه داده است.

از نظر اسلام و آموزه های وحیانی آن، نماز آینه بندگی و جلوه ای از برترین نیایش ها است. کسی که نماز می گزارد از بسیاری از کارهای فحشاء و منکر پرهیز می کند(عنکبوت، آیه 45) که شامل طهارت ظاهر و باطن و پرهیز از نجاست ظاهری وباطنی و مراعات حلال و حرام در لباس و جا و مکان و مانند آن ها است. اهل نماز اهل احسان و ادای حقوق مالی است(معارج، آیات 22 تا 24)

نماز نشانه ایمان در برابر کفر و هم چنین معراج مومن و ستون دین است که در روایات بر آن تاکید شده است. از این روست که پیامبر(ص) هماره به نماز اهتمام می ورزید. یکی از نشانه های اهتمام به نماز، توجه به اول وقت و مقدم داشتن آن بر دیگر کارها است.(طه، آیه 130)

عارفان حقيقى، نماز را بهترين وسيله تقرّب به خدا و وسيله شكرگزارى مى دانند، از اين رو در نظرشان بهتر و برتر و مقدّم بر هر كار ديگرى است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به نماز اهميّت بسيار مى داد و چون وقت نماز مى رسيد، آن را بر هر كار ديگرى مقدم مى داشت و به نداى «حىّ على الصلاة» پاسخ مى داد. آرى… بايد به كار گفت كه نماز دارم، نه آنكه به نماز بگوييم: كار دارم!

امام على عليه السلام درباره سبک زندگی پیامبر(ص) در این مورد فرموده است: كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله لايُؤْثِرُ عَلَى الصَّلوةِ عِشآءً وَلا غَيْرَهُ وَ كانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها كَاَنَّهُ لايَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَميما؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله هيچ چيز را، نه شام و نه غير آن را بر نماز مقدّم نمى داشت. هرگاه وقت نماز فرا مى رسيد، رسول خدا ديگر نه خانواده مى شناخت و نه دوست.(سُنَنُ النَّبى، ص 268)

نشستن رُو بـه قــبله

كعبه مقدس و مسجد الحرام، قبله گاه مسلمين و كانون توحيد و يادگار حضرت ابراهيم و اسماعيل است. مسلمان در نماز و نياز، به اين جهت و سمت و سوى توحيدى توجه مى كند و از فداكارى هاى موحّدان عالم و پيروان قبله الهام مى گيرد. مستحب است كه انسان در حالت دعا، تلاوت قرآن، غذا خوردن، خوابيدن رو به قبله باشد. اگر رسول خدا صلي الله عليه و آلهدر نشستن به اين نكته توجّه داشت، براى درس دادن به ماست كه جهتگيرى توحيدى و الهى را در همه حالات داشته باشيم و خدا و قبله را از ياد نبريم.

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اَكْثَرَ ما يَجْلِسُ تِجاهَ الْقِبْلَةِ؛ رسـول خدا صلي الله عليه و آله بيشتر اوقات، رو به طرف قبله مى نشست. (مـكارم الاخـلاق، ص 26)

قرائت آهـنگین قُـرآن

چنان که گفته شد یکی از مهم ترین اذکار همان قرائت قرآن است. خداوند در آیه 20 سوره مزمل می فرماید انسان مومن تا می تواند و در توانش است قرآن می خواند: إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّهُ يُقَدِّرُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْضَى وَآخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَآخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّهِ هُوَ خَيْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ در حقيقت، پروردگارت مى‏داند كه تو و گروهى از كسانى كه با تواند، نزديك به دو سوّم از شب يا نصف آن يا يك سوّم آن را به نماز برمى‏خيزيد، و خداست كه شب و روز را اندازه‏گيرى مى‏كند. او مى‏داند كه شما هرگز حساب آن را نداريد، پس بر شما ببخشود، اينك هر چه از قرآن ميسّر مى‏شود بخوانيد. خدا مى‏داند كه به زودى در ميانتان بيمارانى خواهند بود، و عدّه‏اى‏ ديگر در زمين سفر مى‏كنند و در پى روزى خدا هستند، و گروهى‏ ديگر در راه خدا پيكار مى‏نمايند. پس هر چه از قرآن‏ ميسّر شد تلاوت كنيد و نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و وام نيكو به خدا دهيد و هر كار خوبى براى خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشى بيشتر باز خواهيد يافت. و از خدا طلب آمرزش كنيد كه خدا آمرزنده مهربان است.

خداوند بر خواندن زیبای قرآن تاکید دارد. از همین روست که بر ترتیل تاکید شده است؛ زیرا ترتیل به طوری است که کلمات و اعراب آن به وضوح بیان می شود و کلمات جویده و اعراب خورده نمی شود. خداوند همان طوری که قرآن را بر قلب و زبان پیامبر(ص) به ترتیل فرستاد: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا؛ و كسانى كه كافر شدند، گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نشده است؟» اين گونه ما آن را به تدريج نازل كرديم‏ تا قلبت را به وسيله آن استوار گردانيم، و آن را به آرامى بر تو خوانديم. (فرقان، آیه 32) از پیامبر(ص) می خواهد تا همان گونه با ترتیل بخواند: أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا؛ يا بر آن نصف‏ بيافزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان.(مزمل، آیه 4) بر همین اساس است که در سنت و سیره آن حضرت (ع) آمده است که پیامبر(ص) این امر را مراعات می کرده است. امام باقر عليه السلام در این باره فرموده است: اِنَّ رَسُـولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله كانَ اَحْسَنَ النّاسِ صَوْتا بِالْقُرْانِ؛ پيامبر اسلام، از همه مردم زيباتر و خـوش آهنـگ تر قرآن مى خواند. (سُنَنُ النَّبى، ص 311)

مومن نیز باید این سبک را مراعات کند. بنابراین، قرائت قرآن با ترتیل و آهنگ خوش امری ممدوح است؛ زیرا قرآن، زيباست و زيبا خواندن آن، بر جاذبه و جمال آن مى افزايد. پيشوايان ما هم خودشان صوت زيبا داشتند و قرآن را نيكو تلاوت مى كردند، هم پيروان را به آن توصيه مى كردند. صداى خوب، از نعمت هاى زيباست و بجاست كه در راه خوب و تلاوت قرآن و دعا و مدح اهل بيت عليهم السلام به كار گرفته شود. پيامبر و ائمّه عليه السلام، در همه امور، حتى در نيكو قرآن خواندن براى ما الگو هستند.

در روایت است در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است که فرمود: «لکل شی ء حلیة و حیلة القرآن الصوت الحسن؛ برای هرچیز زینت و زیوری است و زینت قرآن، صدای نیکو است .» (اصول کافی، ج 2، ص 615، باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ح 9 )

امام صادق علیه السلام در تفسیری از «ترتیل » می فرماید: «آن است که در آن درنگ کنی و صدای خویش را زیبا سازی .» (تفسیر صافی، ج 1، ص 45، مقدمه یازدهم )

در این جهت امام زین العابدین علیه السلام نیز اسوه است . نوفلی می گوید: نزد امام موسی بن جعفر علیه السلام از صدا و صوت یاد نمودم; حضرت فرمود: به هنگام قرائت قرآن توسط علی بن الحسین علیه السلام چه بسا فردی از آن جا عبور می کرد و از صدای خوش او مدهوش می گشت و اگر امام از حسن واقعی آن چیزی را آشکار می نمود، مردم تحمل و تاب زیبایی آن را نداشتند .

نوفلی می گوید: به آن حضرت گفتم: مگر پیامبر صلی الله علیه و آله با مردم نماز نمی گزارد و صدای خویش را به هنگام تلاوت قرآن بلند نمی کرد؟ حضرت فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله به قدر توان مردم با اقتدا کنندگان خود برخورد می کرد. (اصول کافی، ج 2، ص 615، ح 4 )

در حدیثی دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید: «کان علی ابن الحسین صلوات الله علیه احسن الناس صوتا بالقرآن و کان السقاؤون یمرون فیقفون ببابه یسمعون قرائته و کان ابو جعفر علیه السلام احسن الناس صوتا؛ علی بن الحسین علیه السلام خوش صداترین افراد در خواندن قرآن بود . افراد سقا همواره به هنگام عبور، بر در خانه اش می ایستادند و به قرائت او گوش می دادند . و ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) نیز نیکوترین صدا را در خواندن قرآن داشت .» (همان، ح 11)

گـريه در نمـاز

یکی از نشانه های مومن تضرع است. خداوند به پیامبرش(ص) فرمان می دهد و می فرماید: وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ؛ و در دل خويش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بى‏صداى بلند، ياد كن و از غافلان مباش.(اعراف، آیه 205)

خداوند به مومنان نیز فرمان داده و می فرماید: ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ؛ پروردگار خود را به زارى و نهانى بخوانيد كه او از حد گذرندگان را دوست نمى‏دارد.(اعراف، آیه 55)

پس تضرع به پیشگاه خدا و زاری یک امر مستحبی است و مومن باید این گونه باشد. این تضرع در نماز نیز می تواند باشد. البته گريه در نماز خوب نيست، مگر آنكه از خوف خدا باشد. نماز خاشعانه، همراه با توجّه و حضور قلب و ياد خدا و حالت سوز و اشك و نياز و تضرّع، به نماز «روح» مى بخشد و ثواب آن را بيشتر مى كند. گر چه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و پيشوايان دين، معصوم بودند و گناهى نداشتند، ولى معرفت كاملى كه به خدا داشتند، هميشه خود را نسبت به پروردگار، داراى قصور و كوتاهى مى ديدند و اشك مى ريختند. عاصيان از گناه توبه كنند / عارفان از عبادت، استغفار. در سبک زندگی معصومان(ع) تضرع و اشک و آه و مانند آن بسیار گزارش شده است. امام سجاد عليه السلام می فرماید: كانَ يَبْـكى حَتّى يَبْتَلَّ مُصَـلاّهُ خَشْيَةً مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ غَيْرِ جُرمٍ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز، آن قدر گريه مى كرد تا آنكه جا نمازش تر مى شد، اين به خاطر خوف از خدا بود، بى آنكه جرمى داشته باشد. (سُنَنُ النَّبى،ص 32)

البته دل های مومن به سبب آن که نرم است و از سنگدلی به دور است، در برابر عظمت الهی خشیت و خوف داشته و به گریه و زاری در می آید و اشک می ریزد. اما کافران این گونه نیستند و کسانی از مسلمانان نیز به این حالت نرسیده اند؛ خداوند بر آن است تا کسانی که در دنیا هستند به گونه ای در مسیر هدایت قرار داده و دل هایشان را نرم کند؛ برخی از عذاب ها و عقوبت های دنیا این گونه است تا اینان متضرع شوند. این مطلب را می توان از بسیاری از آیات قرآنی به دست آورد.(انعام، آیات 42 و 43 و 63؛ مومنون، آیه 76)

مردم داری پیامبر(ص)

پیامبر(ص) برای هدایت مردم آمده است. آن حضرت(ص) بسیار رنج می برد که مردم ایمان نمی آورند و گرفتار خسران و زیان ابدی و آتش دوزخ خواهند شد.(کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3)

ایشان چنان دل برای مردم می سوزاند و خود را اذیت می کرد که خداوند به ایشان هشدار می دهد تا خود را به رنج نیافکند. با آن که حقایق را می دید و ملکوت اعمال هر کسی را به مشاهده و عیان می دید، با این همه به ظاهر کلمات آنان بسنده می کرد و حرف آنان را می پذیرفت تا با همراهی آنان را به راه آورد به طوری که آنان وی را «اذن» یعنی حرف شنو می دانستند و خداوند وی را «اذن خیر» حرف شنو برای خیر مردمان معرفی می کرد.(توبه، آیه 60)

آن حضرت(ص) هم بسیار مردمی بود و همین خصلت موجب می شد تا مردم گرد ایشان جمع شوند. از همه لحاظ مهربان و روف بود و کم خشم می گرفت.(آل عمران، آیه 159) از تواضع و فروتنی ایشان بود که در کارهای کوچک و بزرگ مشارکت می کرد و به عیادت همگان می رفت و بر سر سفره هر کسی می نشست حتی اگر دعوت کننده برده بود. انس بن مالك گويد: كانَ رَسُـولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَعُـودُ الْمَـريضَ وَ يَتْبَعُ الْجَنازَةَ وَ يُجيبُ دَعْوَةَ الْمَمْلُوكِ؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله به عيادت مريض و تشييع جنازه مى رفت و دعوت برده را مى پذيرفت. (مـكارم الاخـلاق، ص 15)

از عوامل محبوبيّت و جاذبه رهبران، همدردى و همدلى و همراهى با مردم است و اين اخلاق، رابطه آنان را با مردم مستحكم تر مى كند. از نشانه هاى مردمى بودن حضرت رسول صلي الله عليه و آله رفتار متواضعانه او با توده هاى مردم و شركت در تشييع جنازه و عيادت مريض و حضور در مهمانى بردگان بود و از اين راه، دل آنان را به دست مى آورد و به مؤمنان ارزش و احترام قائل مى شد. البته در ادامه بحث ، موارد دیگری از مردم داری ایشان بیان خواهد شد.

ارزشـهاى اخـلاقى و مکارم اخلاقی که پیامبر(ص) در سنت و سیره خویش نشان داد بهترین ها برای رسیدن به سبک زندگی اسلامی است. از قديم گفته اند: دو صد گفته چون نيم كردار نيست. رسول خدا صلي الله عليه و آله و اولياى دين از آن جهت الگوى اخلاقى مايند كه گفتار و كردارشان تجسّم آيات قرآن و ارزشهاى اخلاقى است. نه تنها برخوردار از مكارم اخلاقى اند، بلكه سرآمد همه و پيشتاز در خصلتهاى نيكويند. رسول خدا صلي الله عليه و آله در سخاوت و شجاعت و صراحت و صداقت و وفاى به عهد و حسن خلق، از همه برتر بود. آنچه خوبان همه دارند، تو تنها دارى! مديران جامعه نيز بايد الگوى مردم باشند تا جامعه به خوبيها گرايش يابد.

امام على عليه السلام فرمود: كانَ اَجْوَدَ النّاسِ كَفّا وَ اَجْرَءَ النّاسِ صَدْرا وَ اَصْدَقَ النّاسِ لَهْجَةً وَ اَوْفَى النّاسِ ذِمَّةً وَ اَلْيَنَهُمْ عَريكَةً وَ اَكْرَمَهُم عِشْرَةً؛ پيامبرخدا صلي الله عليه و آله، از همه مردم بخشنده تر، با جرأت تر، راستگوتر، وفادارتر، خوش اخلاق تر و نيكو رفتارتر بـود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 194)

تواضع و فروتنی

یکی از مهم ترین خصلت های اجتماعی انسان دارای مکارم اخلاقی تواضع و فروتنی است. انسان در برابر خداوند باید ذلیل و خوار باشد، ولی در برابر مردم خواری و ذلت معنایی ندارد. هم چنین انسان در برابر خداوند و خلق نمی بایست تکبر داشته باشد؛ زیرا کبر و تکبر از صفات خاص الهی است؛ بلکه بهترین حالت آن است که در برابر دیگر فروتنی داشته باشد. فروتنی و تواضع غیر از ذلت و تذلل است.

پس انسان نمی بایست جز در برابر خدا تذلل و خواری داشته و از تکبر در هر حال دست بردارد؛ اما تواضع و فروتنی امری پسندیده و خصلیتی نیکو است.

البته انسان ها به سبب برخی از خودباوری ها و خودپسندی ها و خودبرتربینی و شرایط و مقتضیات زمان و مکان خودشان را گم می کنند. تواضع این نیست که هر از گاهی خودی نشان دهیم، بلکه آن است که در همه حال، خود را در حدی کم تر از آن قرار دهیم که دیگران انتظار دارند، به ویژه اگر مسئولیتی داریم و مردم ما را بزرگ و عظیم می بینند و می دانند و واقعا هم ممکن است چنین باشیم، ولی نباید خود را این گونه عظیم و بزرگ دانسته و براساس بزرگی خودمان رفتار کنیم و دیگران را کوچک شماریم. انسان مومن واقعا در سیرت و صورت متواضع است. در سیره و روش زندگی پیامبر(ص) آمده است که ایشان با آن عظمت و شرافت و کرامتی که در پیشگاه خدا داشت، انسانی بس متواضع و فروتن بود.

امام صادق عليه السلام می فرماید: كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَأكُلُ اَكْلَ الْعَـبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَعْلَمُ أنَّهُ عَبْدٌ؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله مانند بنده غذا مى خورد و مانند بنده مى نشست و مى دانست كه بنده است . (بحـار الانوار، ج 16،ص 262)

به هر حال، تواضع و مردمى زيستن از بهترين صفات انسان است. تواضع در گفتار و كردار و نشست و برخاست هركس آشكار مى شود. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با همه عظمت و شخصيت، خود را بنده خدا مى دانست و كوچكترين نشانه اى از تكبّر و غرور در آن حضرت نبود و اين تواضع و ساده زيستى و دورى از تجمّل و تكلّف در همه ابعاد زندگى او آشكار بود.

فــروتـنى و تواضع در همه حال خوب است. این تواضع در راه رفتن ، نشست و برخاست، خوردن و خوابیدن و مانند آن باید خود را نشان دهد. رعايت ادب و فروتنى در غذا خوردن، از توصيه هاى اسلام است. يكى از جلوه هاى تواضع در شيوه غذا خوردن، نشستن متواضعانه است. متكبران و سلاطين، بر بساط و تخت خود لم مى دهند و با تكبّر خاصّى غذا مى خورند. رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز در حال تكيه دادن غذا نخورد. به طرف غذا خم مى شد، روى زمين نشسته و غذا مى خورد، دست چپ را به زمين تكيه مى داد و با دست راست غذا مى خورد و اين ادب و عبوديت او را در پيشگاه خداوند نشان مى دهد.

امام صادق عليه السلام فرمود: ما اَكَلَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله مُتَّكِئا مُنْذُ بَعَثَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ نَبِيّا حَتّى قَبَضَهُ اللّهُ اِلَيْهِ، مُتَواضِعا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ؛ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله هرگز از آغاز بعثت تا رحلت، در حال تكيه دادن غذا نخورد (آنگونه كه رسم سلاطين بود) و اين از روى تواضع در برابر خدا بود. (بحـار الانوار، ج 16،ص 242)

در آیات قرآنی در باره تواضع راه رفــتن از لقمان حکیم آمده که نباید به گونه ای راه رفت که نشانه تکبر و تفاخر و تبختر باشد: وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ و از مردم به نِخوت‏ و تکبر رُخ برمتاب، و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خیال باف ، خودپسندِ لافزن را دوست نمى‏دارد.(لقمان، آیه 18)

و خداوند در جایی دیگر می فرماید: وَلاَ تَمْشِ فِي الأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الأَرْضَ وَلَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولاً؛ و در روى زمين به نخوت گام برمدار، چرا كه هرگز زمين را نمى‏توانى شكافت، و در بلندى به كوه‏ها نمى‏توانى رسيد.(اسراء، آیه 37)

انسانی که اهل آداب و اخلاق است همه اصول آن را رعایت می کند. در باره آدب راه رفتن این معنا مورد تاکید است که به دور از تکبر باشد. قرآن كريم، در سوره لقمان و آیات دیگر از راه رفتن متكبّرانه انتقاد مى كند و به تواضع در راه رفتن توصيه مى كند. از سوى ديگر، راه رفتن شُل و وِل و بى حال و سست، زيبنده يك انسان مصمّم و توانا نيست. رسول خدا صلي الله عليه و آله در عين حال كه فروتنى را در همه امور، از جمله در راه رفتن مراعات مى كرد، راه رفتنى محكم و با صلابت و اقتدار داشت و اين صلابت و استوارى در رهبران، نشانه عزم آنان است و به مردم هم روحيّه و صلابت مى بخشد.

ابن عبّاس نقل كرده است: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا مَشى، مَشى مَشْيا يُعْرَفُ اَنَّهُ لَيْسَ بِمَشْىِ عاجِزٍو لا بِكَسْلانَ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله هنگام راه رفتن، چنان با نشاط راه مى رفت كه معلوم مى شد راه رفتن انسانِ ناتوان و خسته نيست.( بحـار الانوار، ج 16،ص 236 )

البته تـواضُــع خود نشانه هایی دارد که می توان با آن انسان متواضع را از متکبر باز شناخت. در برخی از روایات به این نشانه های اشاره شده است. پیامبر(ص) که اسوه حسنه الهی است در این باره به تمام و کمال بود و می توان از آن ها برخی از نشانه های تواضع را به دست آورد. از جمله امام باقر عليه السلام فرموده است: قالَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله خَمْسٌ لااَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَماتِ: اَلْأَكْلَ عَلَى الْحَضيضِ مَعَ الْعَبيدِ وَرُكُوبِىَ الْحِمارَ مُؤكَفا وَ حَلْبِىَ الْعَنْزَ بِيَدى وَ لُبـْسَ الصُّـوفِ وَ التَّسليمَ عَلَى الصِّبْيانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِن بَعْدى؛ پيامبر خدا (ص) فرمود: از پنج كار تا هنگام مرگ دست بر نمى دارم: 1ـ غذا خوردن روى زمين با بردگان 2ـ سوار شدن بر اُلاغ بى پالان 3ـ بُز را با دست خود دوشيدن 4ـ لباس پشمينه پوشيدن 5ـ به كودكان سلام كردن تا اين كه بعد از من سنّت شود.( بحـار الانوار، ج 16،ص 215)

اين پنج خصلت و عمل، هر كدام به گونه اى نشان فروتنى و خاكسارى و دورى از تكبّر و غرور است. رسول خدا صلي الله عليه و آله براى ما اسوه و سرمشق همه كمالات، از جمله الگوى «تواضع» است. اينكه آن حضرت تأكيد مى فرمايد تا زنده است اينگونه رفتار مى كند، براى آن است كه امّت محمدى به آن بزرگوار اقتدا كند و الگو بگيرد.

ادب مجالست و هـمنشينی

ادب در معاشرت، احترام گذاشتن به خود و ديگران است؛ چرا که براى انسان عزّت و محبوبيت مى آورد و زمینه برای ارتباط اجتماعی و بهره مندی از پیامدهای مادی و معنوی و عاطفی را فراهم می کند. رعایت نکات ظریف و جزئیاتی که به یک معنا در قالب مکارم اخلاقی قرار می گیرد موجب افزایش محوبیت می شود. از این رو گفته می شود که ارزش هر كس به اندازه ادب اوست. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی در مجالس جمع کردن پا و نشستن دو زانو یا چهارزانو است. از همین رو، دراز نكردن پا پيش همنشينان، نشانه اى از ادب اجتماعى است. رسول خدا صلي الله عليه و آله هميشه اين ادب را مراعات مى كرد و به اصحاب خود اينگونه ادب مى آموخت. على عليه السلام مى فرمايد: مَا رُئِـىَ مُقَـدِّما رِجْلَهُ بَيْنَ يَدَىْ جَليسٍ لَهُ قَطُّ ؛ هرگز ديده نشد كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله پاى خود را پيش كسى دراز كند. (بحـار الانوار، ج 16، ص 236)

پس انسان همان طوری که در نماز مراعات ادب می کند و خود را در پیشگاه خداوند و محضر او می بیند و ادب می دارد، در برابر هر کسی چه خرد و چه بزرگ، چه دارا و چه ندار می بایست ادب را مراعات کند و پای خویش را دراز نکند.

در آیات قرآنی از جمله آداب مجالس را فراهم آوری فضای مناسب برای نشستن دیگران دانسته است. خداوند در قرآن می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چون به شما گفته شود: «در مجالس جاى باز كنيد»، پس جاى باز كنيد تا خدا براى شما گشايش حاصل كند، و چون گفته شود: «برخيزيد»، پس برخيزيد. تا خدا رتبه‏ كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند بر حسب‏ درجات بلند گرداند، و خدا به آنچه مى‏كنيد آگاه است.(مجادله ، آیه 11)

دیگر آن که هر جا که جا هست باید نشست و دنبال بالا و پایین مجلس و کلاس گذاری و پزدادن نباید بود. آیت الله حسن زاده آملی مدظله العالی در سر درس می گفت: برخی دنبال صدر مجلس نشستن هستند و حتی در مساجد و تکایا و حسینیه به جای آن که بندگی کنند و تکبر را به تواضع تبدیل نمایند؛ دنبال صدرنشینی و این حرف ها هستند. در مسجدی دو در رو به روی هم قرار داشت، یکی از این درها را بسته بودند و آن جا شده بود صدر مجلس و مردم از آن طرف دیگر می آمدند. مردم عادی همان جلوی در می نشینند و از مجلس وعظ بهره می برند. برخی دیگر هماره می خواهند صدر مجلس بروند. روزی جماعتی در مسجد نشسته بودند، رندی آمد آن در را بست و این در را باز کرد و صدر مجلس به سر مجلس تبدیل شود. این دنیا این گونه اعتباری است و با هر تغییری یک چیزی ارزشی یا ضد ارزشی می شود. نباید به این زینت های دنیوی دل خوش داشت.

پس ارزش هر «جا» به كسى است كه آنجا مى نشيند، نه به مکان. از قدیم گفته اند ارزش به مکین است نه مکانت. این امیرمومنان امام علی(ع) که به خلافت ظاهری زینت داده نه این که این خلافت ظاهری موجب ارزش آن حضرت شده باشد؛ زیرا ارزش امیرمومنان فراتر از این حرف ها و اعتباریات است. اصولا افراد مغرور و متكبّر در پى آنند كه در هر مجلس در صدر بنشينند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله اصحاب خود را از اين كار نهى مى كرد و خودش نيز در عمل، وقتی وارد مجلسى مى شد، هر جا كه جا بود مى نشست و در پى جايگاه اختصاصى نبود. ممكن است صاحب خانه يا صاحب مجلس براى احترام به مهمان، او را در بالا بنشاند، ولى انسان نبايد روحيه «صدر نشينى» داشته باشد و «جا» برايش چندان مهم باشد و بخواهد حیت با هم ریختن مجلس وعظ خودش را به صدر مجلس برساند، بلکه وقتی برنامه ای شروع شده هر جایی که خالی است جا بگیرد و دنبال جای گیری در صدر مجلس نباشد.

امیرمومنان امام على عليه السلام درباره سیره عملی پیامبر(ص) می فرماید: كانَ صلي الله عليه و آله لايَجْلِسُ وَ لا يَقُومُ اِلاّ عَلى ذِكْرِ اللّهِ وَلايُوطِنُ اْلأَماكِنَ وَ يَنَهْى عَنْ ايطانِها وَ اِذا انْتَهى اِلى قَوْمٍ جَلَسَ حَيْثُ يَنْتَهى بِهِ الْمَجْلِسُ وَ يَأْمُرُ بِذلِكَ؛ نشستن و بر خاستن رسول خدا صلي الله عليه و آله با ياد خدا بود. در مجالس جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى كرد و از اين كار نهى مى فرمود. هرگاه به جمعى مى پيوست، هرجا كه خالى بود مى نشست و به اين كار نيز دستور مى داد. (سُنَنُ النَّبى،ص 16)

از آداب حضور در محضر بزرگان، رعايت سلوك و توجه به سخنان آنان و بهره بردن از كلمات حكيمانه و موعظه آنان است. گوش دادن به حرفهاى هر گوينده، نوعى احترام و توجّه نسبت به اوست. بى توجهى به حرف مخاطب و متكلّم، بى ادبى است. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مردم را آنگونه ادب كرده بود كه پاى صحبتهاى حكيمانه آن حضرت، سراپا گوش باشند و در هر مجلسى از نزاع لفظى و جدال بپرهيزند و حرف كسى را قطع نكنند و صبر كنند تا كلام او به پايان برسد.

امام على عليه السلام فرمود: اِذا تَكَلَّمَ اَطْرَقَ جُلَساؤُهُ كَاَنَّما عَلى رُؤُسِهِمُ الطَّيْرُ فَاِذا سَكَتَ تَكَلَّمُوا، وَ لايَتَنازَعُونَ عِنْدَهُ الْحَديثَ، مَنْ تَكَلَّمَ اَنْصَتُوا حَتّى يَفْرَغَ؛ وقتى رسول خدا صلي الله عليه و آله سخن مى گفت حاضران سرا پا گوش بودند؛ گويى بر سرهايشان پرنده نشسته است و وقتى ساكت مى شد اصحاب سخن مى گفتند. در حضور او، در سخن نزاع نمى كردند. هر كس سخن مى گفت گوش مى كردند تا تمام كند. (مـكارم الاخـلاق، ص 16)

آن حضرت (ع) در جـمع يـاران خویش چنان بود که قابل شناختن نبود. رفتار و حرکات ایشان نشانه هایی از تواضع و مردم داری بود.

اَبوذر غفارى گويد: كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَجْلِسُ بَيْنَ ظَهْرانِىِّ اَصْحابِهِ فَيَجيىَء الغَريبُ فَلايَدْرى اَيُّهُمْ هُوَ حَتّى يَسْأَلَ؛ حضرت رسول صلي الله عليه و آله در ميان اصحاب خويش مى نشست. هرگاه غريب و ناشناسى مى آمد، نمى شناخت كه حضرت محمّد كدام يك از آنان است، تا آن كه بپرسد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 248)

اين نيز يكى از جلوه هاى تواضع و مردمى بودن در رفتار و سلوك حضرت رسول صلي الله عليه و آله بود. با آنكه اشرف مخلوقات و خاتم پيامبران و پيشواى مردم بود، از تشخّص طلبى و مزيّت جويى پرهيز داشت و در جمع اصحاب مى نشست و افراد نا آشنا و غريب، او را از ديگران تشخيص نمى دادند. همين سبب شد كه از او اجازه خواستند برايش سكو و جايگاه ساده اى ترتيب دهند كه هنگام موعظه و خطبه بر آن بنشيند، تا تازه واردين غريب، بدانند كه در اين جمع، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله كدام يك از ايشان است؟

حضور در اجتماع از سوی ایشان هماره با استفاده از عـطــر بود تا زمینه ناراحتی دیگران به هیچ وجه فراهم نیاید. اصولا خوشبويى و استفاده از عطر و مواد خوشبو كننده بدن، لباس و محيط زندگى، هم نشاط و طراوت مى آورد، هم عامل جذب و محبّت است، هم بوهاى بد را از بين مى برد. در روايات است كه عطر زدن و خوشبويى از شيوه پيامبران است. رسول خدا صلي الله عليه و آله مظهر اين آراستگى و جمال بود و بيش از آنكه خرج خوراك و طهام كند، خرج عطر و مواد خوشبو كننده مى كرد و هميشه معطّر بود. در سخنى به على عليه السلامفرمود: هر چه در راه بوى خوش و عطر، خرج كنى اسراف نيست.

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُنْفِقُ عَلَى الطّيبِ اَكْثَرَ مِمّا يُنْفِـقُ عَلَى الطَّـعامِ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله براى عطريّات بيش از غــذا خرج مى كرد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 248)

در همین رابطه حضور در مجالس و مــردم دارى ایشان باید گفت که ایشان هماره به عیادت بیماران از اصحاب می رفت و در تشییع جنازه و مراسم ها و مهمانی های آنان مشارکت داشت؛ زیرا از نشانه هاى رهبران مردمى، تفقّد و احوالپرسى و همدردى با مردم و زير دستان است. رابطه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله با مردم، بسيار عاطفى و مستحكم بود و مردم بسيار دوستش مى داشتند و يكى از عوامل آن، همين روحيه و اخلاق پيامبر بود كه از حال امت خود جويا مى شد، به ديدار آنان مى رفت، به عيادت بيماران مى پرداخت و بى توجّه به وضعيّت آنان نبود.

كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ اِخْوانِهِ ثَـلاثَةَ اَيّـامٍ سَأَلَ عَنْهُ، فَـاِنْ كانَ غـائِبا، دَعـالَهُ وَ اِنْ كانَ شـاهِدا، زارَهُ وَ اِنْ كانَ مَريضـا، عـادَهُ؛ اَنَس «خدمتكار پيامبر صلي الله عليه و آله» مى گويد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب خود را سه روز نمى ديد از حال او جويا مى شد. اگر غايب بود، دعايش مى كرد، و اگر در شهر بود به ديدارش مى رفت، و اگر بيمار بود به عيادتش مى شتافت. (مـكارم الاخـلاق، ص 19)

آداب سخنوری و ادبِ گوش دادن

همان طوری که بیان شد ادب امری فراتر از محاسن اخلاقی یعنی از مکارم اخلاقی است. مکارم اخلاقی با مراعات ظرایف و نکات دقیق و ریز و جزیی در زندگی همراه است. بر اساس آموزه های وحیانی اسلام ، ادب اهتمام و توجه شخص را به حوزه مسایل اجتماعی می رساند و از آن جایی که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، همه این جزئیات در ادب اجتماعی مراعات می شود.

در آداب سخنوری و هم نشینی و هم سخنی با دیگران در آیات و روایات دستور عمل های بسیاری آمده که بخشی در حوزه محاسن و برخی دیگر در حوزه مکارم اخلاقی است. مراعات آداب سخنوری و سخن گفتن موجب می شود که انسان در جامعه از عزت و محبوبیت خاصی برخوردار شود.

خداوند در آیات قرآنی به پیامبر(ص) و مومنان می آموزد که چگونه ادب اجتماعی در سخن گفتن را مراعات کنند. به عنوان نمونه یکی از آداب اجتماعی ، اجازه گرفتن پیش از سخن گفتن است. دیگر آن که سخنی تا تمام نشده و گوینده به تمام و کامل سکوت نکرده نباید نقل قول کرد و به دیگران گفت. این مطالب و مانند آن ها را می توان از آیه 114 سوره طه به دست آورد. التبه همان طوری که سخنوری و سخن گفتن آدابى دارد، شنوندگی و مخاطب سخنی بودن نیز آدابی دارد که به عنوان آداب گوش دادن به سخن ديگران مطرح است. از قدیم گفتن قطع کلام گوینده بدتر از انجام شنیع ترین و زشت ترین عمل جنسی با او است. در ادبیات عربی این معنا با عبارت «وطی الکلام و وطی متکلم» مطرح شده است؛ زیرا برخى قبل از تمام شدن حرف طرف، وارد سخن او مى شوند و كلامش را قطع مى كنند که صورت خوشی ندارد. این گونه رفتارهای هم نشانه كم صبرى و هم بى ادبى شنونده است.

اصولا پیش از تمام شدن سخن گوینده، سخن گفتن و قطع آن به هر شکلی نادرست است؛ گاه ممکن است با این قطع و بریده شدن سخن، مطلبی بر خلاف قصد و مراد جدی گوینده فهمیده شود؛ زیرا گوینده شاید قید و توضیحی و اما و اگری می خواست در جمله خویش بیاورد و سخن خودش را کامل کند که مخاطب و شنونده چنین امکانی را برای او فراهم نیاورده است. دیگر آن که شنونده ارزشی برای کلام گوینده و به معنای دیگر حتی ارزشی برای متکلم قایل نشده که سخن او را قطع کرده و خودش سخنی در ادامه یا اصولا مطلب دیگری را مطرح کرده است.

خداوند در قرآن بیان می کند هنگام سخن گفتن دیگران گوش باشید و استماع کنید یعنی تمام توجه خود را به سوی او معطوف دارید و به صورت او بنگرید و نشان دهید که گوش می کنید و واقعا هم گوش کنید و تنها به سمع و شنیدن ناخواسته و بی توجه و عنایت بسنده نکنید؛ چنان که در آیه 204 سوره اعراف در باره شنیدن وحی و سخن خود می گوید: وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد، اميد كه بر شما رحمت آيد. هم چنین در جایی دیگر گزارشی از شنیدن و استماع جنیان داده و می فرماید: وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِينَ؛ و چون تنى چند از جنّ را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند. پس چون بر آن حاضر شدند به يكديگر گفتند: «گوش فرادهيد.» و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.(احقاف، آیه 29)

از این آیات فهمیده می شد که نه تنها باید استماع کرد و گوش دل به سخن گوینده سپارد، بلکه باید خاموشی وسکوت کامل را در پیش گرفت که هم محیط برای سخن آرام و واضح و روشن گوینده فراهم می شود و مزاحمت صوتی در میان نیست و هم موجب می شود تا استماع و دل سپاری به سخن گوینده در شرایط بهتری فراهم آید. در سنت و سیره پیامبر(ص) که بر اساس خلق عظیم الهی و قرآنی بود این حقیقت به خوبی دیده و در آیات و روایات گزارش شده است. در روایات است رسول خدا صلي الله عليه و آله صبر مى كرد تا كلام گوينده به آخر برسد، مگر آنكه سخن او ناروا و ناحق باشد، كه يا او را نهى مى كرد، يا با ترك مجلس كلامش را گوش نمى كرد. امیرمومنان امام على عليه السلام در باره سیره و روش پیامبر(ص) در جلسات فرموده است: لايَقْطَعُ عَلى اَحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَجُوزَ فَيَقْـطَـعُهُ بِنَهْىٍ اَوقِيـامٍ؛ پيامبر هرگز سخن كسى را قطع نمى كرد، مگر آنگاه كه بيش از حدّ حرف بزند آن وقت او را نهى مى كرد يا بر مى خاست.(سُنَنُ النَّبى، ص 18)

از دیگر آداب سخن گفتن ، این است که سخن دیگران را بشنوید و کاری نکنید که آنان آزرده خاطر شوند. در معاشرت اجتماعی ایشان در شنیدن کلام دیگران همین بس که ایشان حتی سخن منافقان را گوش می داد و با آن که می دانست دروغ می گویند و نفاق می ورزند به روی آنان نمی آورد. از همین رو، منافقان آن حضرت (ص) را اذن یعنی حرف شنو و ساده می خواندند که خداوند می فرماید این حرف شنوی آن حضرت(ص) از نگاه خیر خواهانه بوده است. خداوند در این بار می فرماید: وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ؛ و از ايشان كسانى هستند كه پيامبر را آزار مى‏دهند و مى‏گويند: «او زودباور است.» بگو: «گوش خوبى براى شماست، به خدا ايمان دارد و سخن‏ مؤمنان را باور مى‏كند، و براى كسانى از شما كه ايمان آورده‏اند رحمتى است.» و كسانى كه پيامبر خدا را آزار مى‏رسانند، عذابى پر درد در پيش‏ خواهند داشت.(توبه، آیه 61)

از دیگر آداب سخن گفتن تبسم و لبخـند در سُـخن و گفتار است. البته انسان هماره باید مسرور باشد و این سرور با تبسم به نمایش گذارد؛ زیرا نشانه ای از خوشخویی است. پس خوشرویی به تبسم است. افزون بر این که تبسّم و خنده رويى، عامل جذب ديگران است. بر عكس، چهره عبوس و خشن، ديگران را گريزان مى كند. آميختن گفتار به لبخند، تأثير كلام را مى افزايد و دلها را مجذوب مى كند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهاز اين رمز جاذبه استفاده مى فرمود و با چهره خندان و گفتار شيرين با مردم سخن مى گفت و با اخلاق نيكوى خود مردم را تحت تأثير قرار مى داد.

اَبِى الدَّرْدآءِ روايت كرده است: كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله، اِذا حَدَّثَ بِحَديثٍ تَبَسَّمَ فى حَديثِهِ؛ حضرت رسـول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه سخنى مى گفت در كلامش تبسم مى نمود ولبخند مى زد. (مـكارم الاخـلاق، ص 21)

از دیگر آداب سخن گفتن ، همانان سخن به اندازه فهم مردم است و شخص نباید طوری سخن بگوید که مردم نفهمند یا بسیار ساده سخن بگوید که خردمندان و فرزانگان بهره ای نبرند. پس مراعات ظرفیت مخاطب و شنونده در سخن بسیار مهم است و از آن جایی که ظرفيت ادراك مردم نسبت به حقايق دينى متفاوت است باید این اصول را در سخن گفتن مراعات کرد. هم چنین بايد يك معلم و مربى و مبلّغ سطح فكر و درك مخاطبان را مراعات كند و در حدّ فهم آنان و ساده و روان حرف بزند. پيامبران الهى چون فرستادگان خدا به سوى همه مردم بودند، زبانشان آسان و همه فهم بود. رسول خدا صلي الله عليه و آله با آنكه عقل كل و داناترين افراد بود، ولى به اندازه سطح فكر و فهم مردم سخن مى گفت. اين شيوه، براى همه معلمان و مبلغان، رسانه ها و مطبوعات و توليد كنندگان برنامه هاى عمومى الگوست.

در «اصول‌ كافي‌« از جماعتي‌ از اصحاب‌، و در «روضۀ كافي‌« از محمّد بن‌ يحيي‌، و در هر دو سند از أحمد بن‌ محمّد بن‌ عيسي‌ از حسن‌ بن‌ عليّ بن‌ فضّال‌ از بعضي‌ از اصحاب‌ از حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ روايت‌ مي كند كه‌ حضرت‌ صادق‌ عليه‌ السّلام‌ فرمودند : مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ. وَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَهِ صَلَّي‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ: إنَّا مَعَاشِرَ الانْبِيَآءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَي‌ قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ وآله‌ وسلّم‌ هيچ گاه‌ با مردم‌ با كُنه‌ عقل‌ خود و با حقيقت‌ و واقعيّت‌ ادراكات‌ خود تكلّم‌ ننموده‌اند. و رسول‌ خدا صلّي‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ فرموده‌ است‌: بدرستي كه‌ ما جماعت‌ پيغمبران‌ مأموريم‌ كه‌ با مردم‌ به‌ ميزان‌ عقل‌ها و ادراكات‌ خودشان‌ سخن‌ گوئيم‌.(اصول‌ كافي‌، ج‌ 1، ص‌ 23؛ و روضۀ كافي‌، ص‌ 268؛ تحف‌ العقول‌، ص‌ 37؛ بحارالانوار ، ج 77، ص 140؛ محاسن‌، برقي‌، ج‌ 1، ص‌ 195؛ سُنَنُ النَّبى،ص 57)

حـفظ زبـان از گناه خیلی مهم و اساسی است. خداوند زبان را آلتی برای بیان قرار داده است. هم چنین زبان، هم مى تواند الفت آور باشد، هم تفرقه انگيز. گفتار انسان گاهى دشمنى و كدورت و اختلاف پديد مى آورد، گاهى اختلافات را به آشتى و تفاهم تبديل مى كند. پيامبر خدا كه رحمت براى جهانيان و «محور وحدت» براى امّت بود، زبان خود را كنترل مى كرد، از حرفهاى نامربوط و بيهوده و تفرقه انگيز پرهيز مى كرد. كم حرف زدن، تمرينى براى خودسازى و تسلّط بر خويش است.

امام عـلى عليه السلام فرمود: كانَ رَسُـولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله، يَخْزُنُ لِسـانَهُ اِلاّعَمّا كانَ يَعْنيهِ وَ يُؤَلِّفُهُمْ وَ لا يُنَفِّرُهُمْ؛ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله زبان خويش را از غير سخنان مورد نياز باز مى داشت و كلامش مردم را الفت مى بخشيد و آنان را دور و بيزار نمى ساخت. (سُنَنُ النَّبى،ص 15)

آداب میزبانی و مهـمانی و خوردن پیامبر(ص)

در اسلام بر ضیافت و مهمانی تاکید بسیار شده است و حتی جایز است که انسان خودش را به مهمانی دعوت کند و درخواست مهمانی بدهد. در داستان موسی(ع) و خضر(ع) در قرآن آمده است: فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا؛ پس برفتند تا چون به مردم روستایی رسيدند از مردمش طعام خواستند، ولى از مهمان كردن آنها سر باز زدند، آنگاه ديوارى يافتند كه مى‏خواست فروريزد، پس آن را راست كرد، موسى گفت: اگر مى‏خواستى در برابر اين كار مزدى مى‏گرفتى!(کهف، آیه 77)

حضرت ابراهیم(ع) بسیار مهمانی می گرفت و هر کسی را به سر سفره خویش مهمان کرده و خود اقدام به پذیرایی می کرد؛ چنان که فرشتگان مامور را نیز به مهمانی خواند و گوساله چاقی را برای آنان کشت و پخت و آماده کرد و سفر انداخت.(ذاریات ، آیات 25 و 26؛ هود، آیات 69 و 70) حضرت لوط(ع) نیز همین افراد را مهمان خانه خود کرد.(عنکبوت، آیه 33 و آیات دیگر)

هم چنین پیامبر(ص) در بیش تر اوقات مهمان داشت و حتی مهمان گاه اسباب زحمت می شدند.(احزاب، آیه 53) اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نیز این گونه بودند و حتی به اسیر جنگی کافر را مهمان می کردند و غذا و اطعام می دادند.(انسان، آیات 5 تا 10)

بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، میزبانی و مهمان دوستى، خصلتى ارزنده است و هم غذا شدن با مهمان نیز نشانه محبت و تكريم اوست. چنان که گفته شد سيره پيامبران الهى، پذيرايى شايسته از مهمان و احترام به او بوده است.

در آداب مهمانی برخی از نکات در آیات قرآنی بیان شده که در جایی بیش از سی ادب از این آیات استنباط و استخراج شده است.

از جمله آداب میزبانی و مهمانی آن است که وقتى سر سفره اى يك شخصيت مهم نشسته باشد، ديگران در شروع و پايان به او نگاه مى كنند و اگر او دست از غذا خوردن بكشد، ديگران هم دست مى كشند. از همین رو، برای رعایت حال مهمان در مقام میزبانی یا مهمانان دیگر، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بر سر سفره دير از غذا دست مى كشيد، تا مهمانش گرسنه نماند و از خوردن، خجالت نكشد و دیگران نیز در مهمانی به تبع پیامبر(ص) دست از غذا نکشند. امام كاظم عليه السلام درباره این سیره پیامبر(ص) فرموده است: اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا اَتاهُ الضَّيْفُ اَكَلَ مَعَهُ وَ لَمْ يَرفَعْ يَدَهُ مِنَ الْخِوانِ حَتّى يَرْفَعَ الضَّيْفُ يَدَهُ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگاه مهمان داشت، با او غذا مى خورد و دست از سفره و غذا نمى كشيد، تا آن كه مهمان دست از غذا خوردن بكشد.( سُنَنُ النَّبى، ص 67)

دنيا براى آخرت گرايان، آخورى نيست كه بخورند و بچرند و همواره در پى شكمبارگى باشند. رسول خدا صلي الله عليه و آله اهل قناعت و ساده زيستى بود و نان و خوراك او نان جو بود كه در آن زمان غذاى ساده به شمار مى رفت. كسى كه بر تمايلات نفسانى خود مسلّط و از اسارت شكم آزاد باشد و با قناعت زندگى كند، هميشه عزيز است و كسى كه اسير شكم و غذا باشد، تن به هر ذلّت و حقارت مى دهد تا به نوايى برسد.

امام صادق عليه السلام فرمود: مازالَ طَعامُ رَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله الشَّعيرَ حَتّى قَبَـضَهُ اللّهُ اِلَـيْهِ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله تا روز وفات خود، همواره طعامش نان جو بود. (سُنَنُ النَّبى،ص 49)

انسان باید در آداب خوردن غیر از حلال و حرام و طیب بودن که مناسبت با مزاج انسانی است، باید در خـوردن انـدازه نگه دارد و از اسراف و پرخوری پرهیز نماید؛ زیرا اساس تندرستى و سلامت، مراعات اندازه در خوردن و پرهيز از پرخورى است. نظم و اندازه در خوراك، كمك به بهداشت تغذيه است و جلوى بسيارى از بيماريها را مى گيرد. سعدى گويد: نه چندان بخور كز دهانت بر آيد نه چندان كه از ضعف، جانت درآيد رعايت اعتدال در خورد و خوراك، ضامن سلامتى انسان و پيروى از سيره و شيوه اولياى الهى است.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله کم خوری را ویژگی خویش و خاندان دانسته و فرموده است: نَحْنُ قَوْمٌ لا نَأْكُلُ حَتّى نَجُوعَ وَ اِذا اَكَـلْنا لانَشْبَـعُ؛ مـا جمعيّتى هستيم كه تـا كامـلاً گرسنه نشويم غـذا نمى خوريم و چون مى خـوريم، خود را كاملاً سير نمى كنيم. (سُنَنُ النَّبى،ص 181)

از دیگر آداب آن حضرت (ص) در غذا خوری این بود که گرایش به غــذاى جـمعى داشت و از خوردن تنهایی اجتناب می کرد. مراعات حال ديگران در همه امور، نشانه نوعدوستى و ادب و همزيستى با ديگران است. در سفره هاى جمعى در حضور پيامبر، مردم به عنوان ادب، قبل از پيامبر دست به سوى غذا نمى بردند و پس از دست كشيدن پيامبر از غذا، به خوردن ادامه نمى دادند. رسول خدا صلي الله عليه و آله براى آنكه گرسنه اى بيش از حدّ منتظر نماند يا كسى سر سفره اى گرسنه نماند، اوّل از همه شروع مى كرد و آخر از همه نيز از غذا دست مى كشيد، تا ديگران با فراغت خاطر بخورند و سير شوند.

امام صادق عليه السلام فرمود: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا اَكَلَ مَعَ الْقَوْمِ طَعاما كانَ اَوّلَ مَنْ يَضَعُ يَدَهُ وَاخِرَ مَنْ يَرفَعُها لِيَأْكُلَ الْقَوْمُ؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هرگاه در جمع مردم غذا مى خورد، اوّلين كسى بود كه دست به غذا دراز مى كرد و آخرين فردى بود كه دست از غذا مى كشيد تا ديگران بخورند. (سُنَنُ النَّبى، ص 166)

مُصـافـحه در ادب معاشرت اجتماعی

یکی از آداب اسلامی مصافحه و دست دادن است. در اسلام در هنگام دیدار برادران دینی آدابی بیان شده که شامل سلام گفتن، مصافحه و معانقه و رو به بوسی و مانند آن ها است. مصافحه و دست دادن، يكى از آداب معاشرت در اسلام است كه نشانه صميميّت و دوستى است و سبب افزايش محبّت مى شود. نگه داشتن دست دیگران در مدت حضور به معنای تکریم و احترام فزاینده نسبت به کسی است که با وی دیداری صورت گرفته است. البته بعضى ها وقتى به كسى علاقه نداشته باشند، يا دست نمى دهند، يا دست خود را زود عقب مى كشند و برخوردى سرد از خود نشان مى دهند. در سنت و سیره پيامبر خدا صلي الله عليه و آله آمده که ایشان خیلی احترام دیگران را نگه می داشت و در معاشرت ایشان همین بس که ایشان حتی سخن منافقان را گوش می داد و با آن که می دانست دروغ می گویند و نفاق می ورزند به روی آنان نمی آورد. ایشان براى اينكه طرف مقابل، احساس بى مهرى نكند، آن قدر دست خود را در دست طرف مقابل نگه مى داشت تا او دست خود را عقب بكشد و اينگونه آن حضرت، به افراد ديگر ابراز محبت مى كرد. امام صادق عليه السلام درباره ادب مصافحه پیامبر(ص) فرموده است: ما صافَحَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ حَتّى يَـكُونَ هُوَ الَّـذى يَنْـزِعُ يَدَهُ منْهُ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله هرگز با كسى دست نداد كه دستش را عقب بكشد مگر آن كه طرف مقابل دست خود را عقب ببرد. (بحـار الانوار، ج 16،ص 269)

خوشرویی و خـوش خـلقى

اسلام بر مکارم اخلاقی تاکید دارد و بر آن است تا انسان را با تعلیم و تزکیه به جایی برساند که برترین افراد انسانی و اسوه و سرمشق دیگران شوند. (آل عمران، آیه 110)

دست یابی به حسن خلق یک اصل اساسی در اسلام و به ویژه در رفتار اجتماعی است به طوری که گفته می شود جز خوشخویان کسی به بهشت نمی رود. خوشرويى، خوشخويى و خوشگويى از نشانه هاى «حسن خلق» است. برخورد خوب و با چهره بشّاش و اخلاق نيك، عامل جذب ديگران است. بر عكس، تندخويى و بداخلاقى و بد زبانى، ديگران را مى آزارد و فرارى مى دهد. يكى از مهمترين عوامل موفقيت پيامبر صلي الله عليه و آله در دعوت اسلامى، اخلاق نيكوى او بود و قرآن فرموده است: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ پس به بركتِ‏ رحمت الهى، با آنان نرمخو و پُر مِهر شدى، اگر خشن و تندخو بودى مردم از دور تو پراكنده مى شدند و به سبب رحمت الهى است كه بر مردم نرم و مهربان شده اى، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل كنندگان را دوست مى‏دارد.

امیرمومنان امام على عليه السلام با اشاره با برخی از خصوصیات رفتاری پیامبر(ص) نشان می دهد که آن حضرت (ص) تا چه اندازه خوش خو بود. ایشان می فرماید: كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله، دائِمَ الْبِشْرِ، سَهْلَ الْخُلْقِ، لَيِّـنَ الْجانِبِ، لَيْسَ بِفَـظٍّ وَ لا غَـليظٍ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله همواره خوشرو، خوش خو و نرم بود، خشن و درشت خوى نبود.(مـكارم الاخـلاق، ص 14)

گفـتار نرم و محکم و استوار از دیگر آداب سخن گفتن است که در آیات قرآنی بیان شده است. هم چنین انسان می بایست زبان از گناه زبانی نگه دارد که بسیاری از گناهان کبیره به زبان باز می گردد که از جمله آن ها تهمت وغیبت و قذف و بهتان و دروغ و مانند آن ها است. در آداب اجتماعی و آداب سخنوری و سخن گفتن آمده است که شیرین زبان و نرم گفتار باشید و با سلام و صلوات سخن بگویید(فرقان، آیه 63) و هماره نیکو سخن(بقره، آیه 83) و پاک سخن(حج، آیه 24) باشید؛ اما برخى از مردم، زبان تلخ و گزنده دارند و پيوسته در پى سرزنش و عيب جويى از ديگران و بردن آبروى آنانند. برخى هم بزرگوار و اهل كرامت اند و زبان از نكوهش و بدگويى ديگران نگه مى دارند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از اينگونه افراد بود و هرگز در پى كشف لغزش ها و خطاهاى ديگران نبود، تا آن ها را به رخ ايشان بكشد و آبروى آنان را ببرد. از سخنان لغو و بيهوده هم پرهيز داشت و جايى زبان به سخن مى گشود كه ثواب داشته باشد و موجب رضاى الهى گردد. امام عـلى عليه السلام فرمود: كانَ صلي الله عليه و آله لايَذُمُّ اَحَدا وَلايُعَيِّرُهُ وَلا يَطْلُبُ عَثَراتِهِ وَلا عَوْرتَهُ وَلا يَتَكَلَّمُ اِلاّ فيما رَجى ثوابَهُ؛ آن حضرت هرگز كسى را مذمّت نمى كرد، و در پى لغزشها و عيوب و اسرار ديگران نبود و سخن نمى گفت مگر آنجا كه اميد ثواب داشت. (سُنَنُ النَّبى، ص 17)

شــوخى در حد نزاکت نیز از دیگر ویژگی رفتاری و کلامی پیامبر(ص) در معاشرت های اجتماعی است. مراعات اصول همراه با جنبه های عاطفی و لطیف می تواند خوشرویی و خوشخویی را بیش تر نشان دهد. انسانی که مراعات آداب اجتماعی را می کند از شوخی در حد مجاز نیز بهره می برد بی آن که از دایره حق بیرون رود. اصولا اسلام، دين نشاط و شادابى است و از نشانه هاى خوش اخلاقى مؤمن آن است كه اهل مزاح و شوخى باشد و با مزاح و مداعبه، ديگران را شاد كند. در روايات اسلامى شاد كردن ديگران و «ادخال سرور در قلب مؤمن» كارى پسنديده و مطلوب به شمار آمده است. در عين حال بايد مراعات كرد تا از حدّ نگذرد و به دروغ و طعنه و استهزاى مؤمن و تحقير و توهين ديگران نيانجامد. آرى، شوخى و مزاح خوب است، تا وقتى كه از مرز حق فراتر نرود و به دروغ و هتّاكى نرسد. امام صادق عليه السلام درباره سیره آن حضرت(ص) می فرماید: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُداعِبُ وَ لايَقُـولُ اِلاّحَـقّـا؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله شوخى و مزاح مى كرد، ولى جز حقّ چيزى نمى گفت. (بحـار الانوار، ج 16،ص 244)

پس شوخ طبعى و مزاح، در حدّ اعتدال و دورى از افراط، پسنديده است. سيره پيامبر و ائمّه عليهم السلام چنين بوده كه گاهى براى شاد كردن كسى يا زدودن غم و غصّه از او، شوخى مى كردند و سخنان شيرين و شوخى آميز مى گفتند. انسانهاى شوخ طبع به خاطر آن كه موجب شادى و نشاط ديگران مى شوند، محبوبيّت پيدا مى كنند و افراد عبوس و اخمو و بدخلق، از نظر خداوند هم مطرودند. امّا بايد حدّ و حريم ها حفظ شود و به زياده روى و افراط كشيده نشود و شوخى و مزاح، سبب رنجش ديگران و تحقير و استهزاى آنان نگردد.

حضرت على عليه السلام فرمود: كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصْحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْمُوما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: اِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْمُعَبّـِسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هرگاه يكى از اصحاب را غمگين مى ديد، با شوخى او را خوشحال مى كرد و مى فرمود: خداوند، كسى را كه با برادرانش با ترشرويى و چهره عبوس رو به رو شود، دشمن مى دارد. (سُـنَنُ النـَّبى،ص 61)

چنان که گفته شد از دیگر آداب سخن گفتن، توجه به گوینده است. شنونده باید به گوینده توجه داشته باشد و چهره و رخ از وی بر نگرداند که نشانه بی ادبی است. البته وقتی انسان در جمع است باید مراعات همه را بکند و در نگاه کردن عدالت داشته باشد و بی توجه به برخی نباشد و تمام توجه اش به شخصی یا اشخاصی باشد که اگر چنین رفتاری دیده شود شخصی که مورد توجه و نگاه قرار نمی گیرد احساس می کند که خوار و خفیف شده است. از همین روست که عدالت در نگاه به ویژه از سوی بزرگان بسیار مهم است. از آن جایی عدالت در همه چیز مهم است و خدا و پیامبر(ص) به این توجه داشته و اصولا برای تعلیم و تزکیه پیامبران برای اجرا و اقامه عدالت قسطی است؛ باید این توجه از سوی پیامبر(ص) بیش تر باشد. البته چنان که از روایات به دست می آید عدالت، خصلت هميشگى پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در همه امور بود. اگر يك گوينده يا معلّم يا واعظ، تنها به بعضى نگاه كند و به بقيّه بى اعتنا باشد، حاضران احساس تبعيض مى كنند و مى رنجند. اگر يك قاضى هم به يكى از دو طرف دعوا توجّه بيشترى كند، اين نگاه تبعيض آميز، اثر منفى مى گذارد. رسول خدا صلي الله عليه و آلهحتّى در نگاه به افراد حاضر در جلسات هم عدالت را رعايت مى كرد و نگاه پر مهر خود را يكسان ميان آنان تقسيم مى نمود.

امام صادق عليه السلام درباره عـدالت در نـگاه آن حضرت (ص) فرموده است: كانَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَـنْظُرُ اِلى ذا وَ يَـنْظُرُ اِلى ذا بِالسَّـوِيَّةِ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله، نگاههايش را بين اصحابش تقسيم مى كرد و به اين و آن يكسان نگاه مى كرد. (اصول كافى ، ج 2، ص 671)

ابراز و اظهار عواطف از سوی پیامبر(ص)

چنان که گفته شد پیامبر(ص) بسیار عاطفی بود و از همین رو، خود را برای مردم به رنج می انداخت تا آنان در دنیا و آخرت به سعادت برسند. همین عواطف موجب شده بود تا خداوند وی را از ناراحتی که نسبت به مردم ابراز می دارد، باز دارد.(کهف، ایه 6؛ شعراء، آیه 3) ایشان نسبت به همگان عواطف خویش را آشکار می کرد. داستان های بسیاری نسبت به ابراز علاقه ایشان به حضرت فاطمه(س) ، امام علی(ع) و به ویژه حسنین (ع) در روایات بیان شده است. عاطفه و مهرورزى نسبت به مردم به ويژه كودكان و ضعيفان، گواه زنده بودن حسّ نوع دوستى و انسانيّت در وجود آدمى است. رسول خدا صلي الله عليه و آله كه مظهر رحمت الهى براى همه عالميان است، حتّى در نماز جماعت هم از حال ديگران غافل نبود و صداى گريه كودكان سبب مى شد نمازش را كوتاه تر بخواند، تا مادران به كودكان گريان خويش بپردازند. اين شايسته همه مسؤولان و رهبران و مديران است كه از حال زير دستان خود غافل نباشند.

امام باقر عليه السلام درباره این سنت و سیره پیامبر(ص) و تشویق مردم به اظهار و ابراز عواطف به ویژه نسبت به کودکان می فرماید: كانَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يَسْمَعُ صَوْتَ الصَّبِىِّ يَبْكى وَهُوَ فىِ الصَّلوةِ فَيُخَفِّفُ الصَّلوةَ فَتَصيرُاِلَيْهِ اُمُّهُ؛ هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله در نماز، صداى گريه كودكى را مى شنيد، نمازش را سبكتر مى خواند تا مادر آن كودك «كه در نماز جماعت بود» به بچّه رسيدگى كند. (سُنَنُ النَّبى،ص 273)

عواطف نسبت به فـرزنـد دخـتر

در فرهنگ جاهليت، به زن ارزش و اهميّتى قائل نبودند و بدترين حالت آنان وقتى بود كه خبر مى دادند همسرت، فرزند دختر آورده است. دختران را مايه ننگ مى دانستند و زنده به گور مى كردند. احترامى كه پيامبر به دخترش حضرت زهرا عليهاالسلام نشان مى داد و ابراز محبت مى كرد و خوشحالى و شادمانى كه هنگام مژده تولّد دختر، از خود ابراز مى كرد، هم توجّه دادن به كرامت و ارزش انسانى زن بود، هم در عمل، با تفكّرات دوران جاهليت مبارزه مى نمود و دختر را يك دسته گل كه نعمت خداست مى شمرد.

امام على عليه السلام فرمود: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله اِذا بُشِّرَ بِجارِيَةٍ قالَ: رَيْحـانَةٌ، وَرِزْقُـها عَـلَى اللّهِ؛ هرگاه رسول خدا صلي الله عليه و آله را به ولادت دخترى مژده مى دادند، مى فرمود: ريحان و دسته گل است و روزىِ او بر خداست.( سُنَنُ النَّبى،ص 80)

خشـم براى خـدا، عفو برای خدا

عفو و گذشت، شيوه انسان هاى بزرگ و با كرامت است. كينه توزى و انتقام جويى شخصى نيز، خصلت انسان هاى حقير است. تاريخ زندگى پيامبر و خاندان او سرشار از صحنه هايى است كه خصلت عفو و گذشت آنان را نشان مى دهد. از سوى ديگر تولّى و تبرّى از واجبات دينى است و نشان مى دهد كه مهر و قهر و دوستى و دشمنى و قاطعيّت و گذشت، بايد بر مدار دين و محور اصول ارزشى باشد. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در مورد حق شخصى خود به سادگى گذشت مى كرد، امّا وقتى به مقدسات دينى و حرمت هاى الهى اهانت مى شد، هرگز كوتاه نمى آمد. خشم مقدّس او هم براى خدا و در راه خدا بود.

امام على عليه السلام فرمود: مَاانْتَصَرَ لِنَفْسِهِ مِنْ مَظْلَمَةٍ حَتّى يَنْتَهِكَ مَحارِمُ اللّهِ فَيَكُونُ حينَئِذٍ غَضَبُهُ لِلّهِ تَبارَكَ وَتَعالى؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله از ستمى كه به خود او مى شد انتقام نمى گرفت، مگر آن كه حريم الهى هتك شود، كه در آن صورت خشم مى كرد و غضبش براى خدا بود.( سُنَنُ النَّبى، ص 45)

شـجـاعت در عین نرمی و عطوفت

انسان مومن با اهل ایمان مهربان و عطوف و روف است و با دشمنان سخت گیر و غلیظ و شدید. هم چنین میان ترسویی و بی باکی راه میانه را بر می گزیند که شجاعت است. رسول خدا صلي الله عليه و آله در عين حال كه پيامبر رحمت و رأفت و مهربانى بود و اخلاق نرم و حلم و مداراى فراوان داشت، از نظر شجاعت روحى و سلحشورى و بى باكى در مقابله با دشمنان و عرصه هاى رزم، بى نظير بود. هميشه شجاعت رهبر، به پيروان انتقال مى يابد و مردم از رهبران خود روحيه و الهام مى گيرند. در ميدانهاى نبرد و شرايط دشوار و پر خطر، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله تكيه گاه مردم و مايه اميد ودلگرمى مسلمانان بود و به او پناه مى بردند.

على عليه السلام فرمود: كُنّا اِذا احْمَرَّ الْبَأْسُ وَ لَقِـىَ الْعَدُوَّ الْقَوْمُ، اِتَّقَيْـنا بِـرَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله فَما يَكُونُ اَحَدٌ اَقْرَبَ اِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ؛ وقتى كه آتش جنگ برافروخته مى شد و دو لشگر به هم مى رسيدند، همه ما به پيامبر خدا صلي الله عليه و آلهپناهنده مى شديم و كسى نبود كه از آن حضرت به دشمن نزديك تر باشد. (محـجة البيـضاء ، ج 4 ، ص 151)

سـاده زيسـتى و پرهیز از تجملات از سوی پیامبر(ص)

بعضى ها چنان متكبّر و مغرورند كه حتّى كارهاى شخصى خود را هم به گردن ديگران مى اندازند و انجام آن ها را براى خودشان، كسر شأن مى پندارند. روشى كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله داشت، به ما مى آموزد كه روى زمين نشستن و متواضعانه غذا خوردن و وصله زدن به كفش و لباس و سوار مركب ساده شدن و ديگرى را هم سوار كردن و به مقصد رساندن، نه تنها ننگ و عار نيست، بلكه نشانه تواضع است و دلها را به هم نزديك مى كند وبر محبّت ها مى افزايد.

امام على عليه السلام فرمود: لَقَدْ كانَ رَسُولُ اللّه صلي الله عليه و آله يَأكُلُ عَلَى الاَْرْضِ وَيَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يُرَقِّـعُ بِيَدِهِ ثَوبَهُ وَ يَركَبُ الْحِمارَ العارىَ وَيُرْدِفُ خَلْفَهُ؛ پيامبر خدا صلي الله عليه و آله روى زمين غذا مى خورد و مانند بندگان دو زانو مى نشست و با دست خويش كفش و لباس خود را وصله مى زد و مى دوخت و بر اُلاغ بى پالان سوار مى شد و كسى را هم در رديف خود سوار مى كرد. (نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 195)

آراســتگى پیامبر(ص)

در روایات است که خداوند زیبا است و زیبایی ها را دوست می دارد و خداوند در قرآن می فرماید که از زینت ها استفاده کنید: يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ ؛ اى فرزندان آدم، جامه خود را در هر نمازى برگيريد، و بخوريد و بياشاميد ولى‏ زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‏دارد. (عراف، آیه 31)حتی خداوند کسانی که از زینت ها در زندگی استفاده نمی کنند و اموری را بر خود حرام کرده توبیخ کرده و می فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحَرِّمُواْ طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، چيزهاىِ پاكيزه‏اى را كه خدا براى استفاده‏ شما حلال كرده، حرام مشماريد و از حدّ مگذريد، كه خدا از حدّ گذرندگان را دوست نمى‏دارد. (مائده، آیه 87)

از مهم ترين توصيه هاى دينى، نظم و نظافت و تميزى و آراستگى است. شستن دست و صورت، شانه زدن مو، عطر زدن، ناخن گرفتن، پوشيدن لباس سفيد و تميز، جلوه هايى از آراستگى است كه در سيره نبوى ديده مى شود. ژوليدگى و به هم ريختگى و آلودگى از نظر اسلام، ناپسند است. سزاوار است كه هر مسلمان، با اقتدا به سيره پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله، در تميزى و آراستگى نمونه باشد و در عمل، نشان دهد كه اسلام، دين پاكى و پاكيزگى است.

امیرمومنان امام على عليه السلام درباره آراستگی آن حضرت(ص) فرمود: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُرَجّـِلُ شَعْرَهُ وَ اَكْثَرُ ما كانَ يُرجّـِلُ شَعْرَهُ بِالْماءِ؛ حضرت رسول صلي الله عليه و آله، همواره موهاى خود را شانه مى زد و بيشتر اوقات، موى خود را با آب صاف مى كرد و شانه مى زد.(سُـنَنُ النـَّبى،ص 91)

مســواك روزانه پیامبر(ص)

رعايت بهداشت بدن و نظافت دهان و دندان، از توصيه هاى مؤكّد اسلام است. اصولا اعمال چون وضو و غسل از مهم ترین اسباب طهارت و پاکی جسم و روح و روان است. در آیات قرآنی به اشکال مختلف به این مهم در همه ابعاد توجه داده شده که شامل بهداشت در تغذیه با استفاده از غذای حلال و طیب و مانند آن ها می شود. پیشوایان معصوم(ع) و رهبران دينى ما در عمل، نشان مى دادند كه تا چه حد به اين امور اهميّت مى دهند. پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مى فرمود: اگر بيم آن نبود كه بر امّتم سخت و مشقّت باشد، مسواك را بر آنان واجب مى ساختم. خود آن حضرت، روزى چند بار مسواك مى زد و مسواك زدن هرگاه كه از خواب بر مى خاست، يكى از آن موارد بود. امّت او هم شايسته است كه در نظافت و بهداشت فردى و اجتماعى به او اقتدا كند.

امام صادق عليه السلام درباره سیره و روش عملی آن حضرت (ص) فرموده است: اِنَّـهُ صلي الله عليه و آله كانَ يَسْـتاكُ فى كُلِّ مَرَّةٍ قامَ مِنْ نَوْمِهِ؛ رسول خدا صلي الله عليه و آله هر بار كه از خواب بر مى خاست، مسواک می زد.( سُنَنُ النَّبى،ص 222)

تنـظيـم وقـت از سوی پیامبر(ص)

نظم و برنامه ريزى در كارها، از عوامل موفقيت است. زمان بندى امور و انجام هر كارى در وقت خاص، يكى از جلوه هاى نظم است. اگر اوقات خود را تنظيم كنيم به خيلى از كارهاى عقب مانده خود مى رسيم و كم نمى آوريم.

امام علی(ع) در اواخر عمر شریفشان در وصیّت به فرزندان خود فرمودند: شما دو پسرم را و تمام فرزندانم و اهلم و کسانی که این وصیّت نامه به آنها میرسد را، به رعایت تقوای الهی و نظم در امور زندگی وصیّت می کنم.( شریف الرضی، محمد، نهج البلاغة(للصبحی صالح)، ص 421، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.)

با قرار گرفتن نظم در این روایت بعد از تقوای الاهی، می توان به اهمیت این امر در زندگی پی برد.

آن حضرت (ع) در روایت دیگری در این راستا می فرماید: مؤمن باید شبانه روز خود را به سه قسم تقسیم کند، زمانی برای نیایش و عبادت پروردگار، و زمانی برای تأمین هزینۀ زندگی و زمانی برای واداشتن نفس به لذّت هایی که حلال و مایۀ زیبایی است.( همان، ص 545، حکمت 390)

در سنت وسیره حضرت پیامبر (ص) آمده که ایشان اوقات داخل خانه را به سه بخش تنظيم مى كرد. این رفتار سرمشق و درسى از نظم است و اينكه بخشى براى خدا، بخشى براى مردم و بخشى براى خود اختصاص مى داد، درس ديگرى است كه بايد رابطه با خدا و رابطه عاطفى با خانواده فراموش نشود و فداى كارها و اشتغالات روزمرّه نگردد.

امام على عليه السلام فرمود: كانَ اِذا اَوى اِلى مَنْزِلِهِ جَزَّءَ دُخُولَهُ ثَلاثَةَ اَجْزاءَ: جُزْءا لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ،وَ جُزْءا لِأَهْلِهِ وَجُزْءا لِنَفْسِهِ؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، وقتى به خانه خويش مى رفت اوقاتش را سه قسمت مى كرد: بخشى براى خداى متعال، بخشى مخصوص خانواده و بخشى هم براى كارهاى شخصى خود . (مـكارم الاخـلاق، ص 13)

 

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا