اجتماعیاعتقادی - کلامیعرفانمعارف قرآنیمقالات

اتفاقات به توفیق الهی

بسم الله الرحمن الرحیم

مردم در حوادث و رخدادهایی که توقع ایجاد آن را ندارند، می گویند: اتفاقا فلانی را دیدم؛ یا اتفاقی با مالی به من رسید؛ یا اتفاقی از دستم افتاد.

پرسش این است که در این موارد آن چه رخ داد، بدون علل و عوامل بلکه مهم تر بیرون از دایره مشیت یا اراده الهی است؟ یا این که در چارچوب مشیت و اراده الهی و بر اساس سنت ها و قوانین حاکم بر هستی با خاستگاه مشیت حکیمانه الهی و بر پایه اهداف و فلسفه هایی رخ داده که ما از آن ها خبر نداریم؟

اصولا حقیقت اتفاق چیست؟ چه ارتباطی با توفیق الهی دارد؟ وفق امور با هم به چه معنایی است؟ ما چگونه می توانیم اتفاقات را با توفیق الهی جمع کنیم؟  اینها و مانند آنها پرسش هایی است که نویسنده با مراجعه به آموزه های وحیانی قرآن بر آن است تا بدانها پاسخی مناسب دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

اتفاقات در سایه توفیق

واژه اتفاق با توفیق هم خانواده و از ریشه «وفق» است. در فرهنگ عربی،‌ اجماع مردم را امری را «اتفاق» می گویند؛ زیرا همگان بر امری موافقت کرده و این گونه همه اندیشه ها و انگیزه ها و اراده ها در یک جا جمع شده است. این گونه است که مثلا مردم بر انتخاب یک امری اتفاق می کنند و آن را انجام می دهند.

اما توفیق به معنای آن است که دو یا چند چیز به گونه ای قرار گیرد که با هم موافق شود و در تضاد و تقابل هم قرار نگیرد. از همین رو، وقتی دارو با درد به گونه ای موافق شود که بیماری درمان شود، این توفیق رخ داده است. البته توفیق به سبب ساختار صیغه ای آن بیانگر آن است که این وفق دو یا چند چیز با هم از بیرون و با نوعی فشار خارجی رخ داده است. از همین روست که می گویند خدا توفیق داد که ما به این چیز برسیم، یعنی بدون اراده الهی امکان نداشت که این دو چیز به هم برسد و وفق هم شود و توافقی رخ دهد. توافقاتی که در مذاکرات رخ می دهد هماره با فشار بیرونی است، یعنی توفیقی ایجاد می شود و توافقی رخ می دهد. توافق دو امر نیازمند توفیقی است که با فشار بیرونی و خارجی در میان دو چیز تحقق می یابد.

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، هیچ اتفاقی در هستی بیرون از اراده الهی نیست، زیرا این اراده الهی است که بستر موافقت و توافق را فراهم می آورد و اتفاقی رخ می دهد که مثبت یا منفی برای انسان است. این بدان معنا خواهد بود که همه مصیبت ها یعنی چیزهای خیر و شری که به انسان در قالب اتفاقات می رسد، در چارچوب مشیت و اراده الهی است که توفیق همراهی دو چیز را فراهم آورده و آنها را موافق هم قرارداده و اتفاقی رقم خورده است.

خدا در قرآن از توفیق خویش سخن به میان می آورد می گوید: و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها. ان یریدا اصلاحا، یوفق الله بینهما؛ اگر از جدایی میان همسران می ترسید، پس داوری از مرد و داوری از زن را بر انگیزید. اگر داوران یا همسران قصد اصلاح داشته باشند، خدا میان دو داور به توفیق خویش توافق و سازگاری ایجاد می کند.(نساء، آیه ۳۵)

از این آیه به دست می آید که توفیق الهی موجب می شود تا همسران یا داوران به سازگاری و توافق دست یابند. البته این توافق و سازگاری زمانی خواهد بود که اراده ای از سوی همسران یا داوران برای اصلاح وجود داشته باشد. این بدان معناست که در امور انسانی توفیق الهی پس تحقق اراده انسانی برای اصلاح امری باشد؛ زیرا خدا نمی خواهد به زور و اکراه و اجبار انسان را به کاری وادار کند؛ چرا که انجام هر کار خوب و بدی زمانی پاداش و کیفر دارد، که به شکل ارادی انجام شود. پس همان طوری که خدا در امر دین خویش اکراهی نمی کند که انسان مجبور و مکروه باشد ایمان بیاورد بلکه به اختیار کفر و ایمان را انتخاب می کند(بقره، آیه ۲۵۶)، هم چنین در امور دیگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که انسان به اراده خویش در چارچوب مشیت الهی انتخابی داشته که در تقابل با هم است. در مساله همسران نیز این اراده همسران یا داوران برای اصلاح  و جلوگیری از شقاق است که خیر و شر برای آنان رقم می خورد. پس زمانی که آنان بخواهند اصلاح کنند، این توافق و سازگاری دو اراده را خدا رقم می زند و به توفیق الهی امر موافقت و سازگاری در خارج تحقق می یابد، زیرا بدون توفیق الهی هیچ امری در خارج تحقق خارجی نمی یابد.

اتفاقات و مصیبت ها بر اساس اراده توفیقی الهی

از نظر آموزه های وحیانی قرآن، همه آن چه به عنوان اتفاقات مطرح می شود، چیزی جز مشیت حکمیانه و مقدرات الهی نیست که در قالب اراده الهی به فعلیت رسیده است، زیرا چیزی در هستی بیرون از دایره مشیت حکمیانه و مقدرات الهی نیست که برای هر چیزی رقم می خورد.

مشیت الهی، چیزی فراتر از اراده الهی، ناظر به سنت های الهی حاکم بر همه ما سوی الله است. خدا به عنوان الله و خالق هستی، برای هر مخلوقی فلسفه و اهداف کمالی، مشخص و معین و مقدر کرده که می بایست هر مخلوقی بر اساس یک برنامه مشخص به آن اهداف کمالی برسد. از این روست که نوعی نرم افزار هدایتی در همه مخلوقات برای دست یابی آن مخلوق برای آن قرار داده شده است.(طه، آیه ۵۰)

از آن جایی که دست یابی هر مخلوقی به کمال بایسته و شایسته خودش، در یک فرآیندی پیچیده تحقق می یابد، خدا خالق در مقام ربوبیت و پروردگاری،‌ اقداماتی را انجام می دهد تا آن مخلوق به آن کمالش برسد. پس بر خلاف نظریه خدای ساعت ساز که یک بار ساخته و کوک کرده و بدون دخالت مستقیم و غیر مستقیم خدا آن ساعت مستقلا در حال کار است و نیازی به خدای خالق ندارد، در این نظریه قرآنی، هر مخلوقی از صفر تا صد خویش به خدای خالق خویش نیاز دارد، زیرا فقر هویتی آنها نمی گذارد تا بدون خدای غنی حمید بقایی داشته باشد، چه رسد که بتواند به کمال خویش برسد. پس نیازهای مخلوق فقری یک نیازی دایمی است و بدون ولایت الهی مخلوق از میان می رود.(فاطر، آیه ۱۵)

البته بر اساس یک دیدگاه دقیق تر قرآنی، موجودات هم چون سایه ها،‌ آیات الهی هستند که هر یک بر اساس ظرفیت خودش بیانگر خورشید حقیقت است. بلکه دقیق تر از این، هر مخلوقی، مظهری از مظاهر اسماء‌ الله است که بدون ظهور آن اسماء، مظهریتی برای مخلوقات معنا و مفهومی ندارد، زیرا این اتصال دایمی میان ظاهر و مظهر از یک سو و مُظهر از یک سوی دیگر نمی گذارد که ظهوری بدون مُظهر باشد.

پس همه مخلوقات نیازمند فیض دایمی خدای خالق است. هم چنین پرورش آنان از مقام ربوبیت و پروردگاری انجام می شود تا هر مخلوقی به مظهریتی دست یابد که برای او رقم خورده است، چرا که بسیاری از مخلوقات الهی یا همگی در مقام خلقی دارای نقص و عیب هستند که می بایست عیب کمی و نقص کیفی آنها برطرف شود و به کمال بایسته خودشان برسد.

از نظر قرآن، انسان و جن به ویژه از آن جمله مخلوقاتی هستند که قابلیت حرکت را در قالب ارادی دارند. این بدان معناست که در چارچوب مشیت الهی که سنت های حاکم بر هستی است، خدا به آنان این اراده محدود را داده تا انتخابی آزاد برای خفض و رفع خود داشته باشند دو جهت متقابل عروج و سقوط را تجربه کنند. پس در این موجودات افزون بر هدایت تکوینی و فطری آنها نیاز به هدایت تشریعی ظاهری دارند تا به ایشان کمک کند. پس در این دو مخلوق پروردگاری و ربوبیت خدا در دو سطح ملک و ملکوت و ظاهر و باطن و تکوین و تشریع مطرح می شود.(بقره، آیات ۲ و ۳۸)

به هر حال، از نظر قرآن، مشیت الهی سنت هایی را اقتضا می کند تا هر چیزی در جایگاه عدل خویش قرار گیرد و بتواند مظهریت خود را به نمایش گذارد. البته بر اساس همین مشیت و سنت های الهی، برای انسان و جن مقدراتی بر اساس اهدافی است که از آن به عبودیت ارادی یاد شده است، یعنی انسان و جن به اراده خویش بندگی و عبادت کنند.(ذاریات، آیه ۵۶)

از نظر قرآن، مشیت های الهی خواسته های الهی است که برای مخلوقات رقم می خورد، زیرا خدا غنی بالذات است و خواسته اش برای خودش به معنای نقص خواهد بود. پس خدا نیازی به چیزی ندارد که از طریق خواسته خودش برآورده کند، بلکه خواسته ای برای مخلوقات است. به سخن دیگر، هدف غایی برای مخلوقات است، نه خالق هستی که غنی بالذات است. خدای غنی بالذات در مقام حمید کاری را انجام می دهد تا مظاهر و مخلوقات به کمال بایسته خودشان برسند.

پس از نظر قرآن، هیچ چیزی در هستی رها نیست، بلکه همه چیز در چارچوب مشیت حکیمانه قرار دارد و برای هر چیزی اندازه و مقدری است که بر اساس آن نه تنها وجود یافته بلکه رفتار می کند. به عنوان نمونه برای فرشتگان مقدر است تا در یک محدوده مشخص غیر ارادی عمل کنند تا جایی که برای آنها عمل ارادی نیست تا عصیانی باشد. در حالی که برای انسان مقدر این گونه است که دارای عمل ارادی باشد که اطاعت  و عصیان از آن بر می خیزد.

البته اراده انسان در چارچوب مشیت الهی قرار داشته و محدود است  و این گونه نیست که بتواند بیرون از مشیت الهی و سنت های حاکم بر آن کاری را انجام دهد و تبدیل و تحویلی در سنت های الهی داشته باشد، بلکه تغییراتی را در سنت های الهی از جمله فطرت خویش انجام می دهد که در محدود دفن و دسیسه فطرت است.(شمس، آیات ۷ تا ۱۰)

بر اساس آن چه بیان شد معلوم می شود که هیچ چیزی در ما سوی الله بیرون از دایره مشیت الهی نیست تا جایی که مشیت انسانی تابع مشیت الهی خواهد بود.(تکویر، آیه ۲۹)

از نظر قرآن، هر مصیبتی که در هستی یا روان آدمی اتفاق می افتد بر اساس مشیت الهی است که خدای خالق در مقام ربوبیت و پروردگاری انجام می دهد. این مصیبت در خیر و شر، گرفتن و دادن ها و مانند آنها، بر اساس همان اهداف حکیمانه الهی است. پس نه رخدادی به علت و عوامل است، و نه بی پایه و برنامه، و نه بی هدف و غایت، بلکه در همه احوالات بر اساس مشیت حکیمانه الهی است.

باید توجه داشت که مصیبت به معنای هر چیزی است که به کسی یا چیزی اصابت کند و برسد. پس مختص به شرور و مکروهات  نیست، بلکه در خیرات و محبوبات نیز جاری است.

البته باید توجه داشت که از نظر قرآن، خدای خالق وقتی چیزی را مشیت کرد در مقام اراده آن را اقامه و اجرایی می کند. این گونه است که هر مصیبتی که به هر چیزی از جمله انسان می رسد، از مقام اراده الهی است.

از آن جایی که انسان ها بر اساس مشیت الهی دارای اراده و حق انتخاب آزاد در محدوده مشیت هستند، اتفاقاتی را در محدوده همان مشیت رقم می زنند، یعنی دو چیز را موافق هم قرار می دهند که صورت خارجی آن رخدادی است که می توان خوب یا بد باشد.

ادعای دروغین توفیق از سوی منافقان

از نظر قرآن، موافقت در کارهای اجتماعی – سیاسی اصلی است که به اراده انسان بستگی دارد. این که شخص بخواهد دو امر نیک را در کنار هم قرار دهد و کاری مثبت انجام دهد، در مسائل اجتماعی – سیاسی نیازمند فشاری بیرونی است که از آن به توفیق یاد می شود.

خدا در قرآن بیان می کند که منافقان از اطاعت پیامبر(ص) در لحظات حساس چون جهاد سر باز می زنند و به عصیان با بهانه جویی می پردازند. اینان پس از تخلفاتی که انجام می دهند، برای توجیه رفتار خویش به خدا سوگند می خورند، و می گویند: ما اردنا الا احسانا و توفیقا؛ ما جز اراده احسان و توفیق نداشتیم.(نساء، آیه ۶۲)

از این آیه به دست می آید که توفیق به معنای موافقت دو امر است. منافقان بیمار دل ، در حالی سخن از توفیق با پیامبر(ص) و سایر امت دارند که ایشان هماره تخلف و عصیان می ورزند. منظور ایشان از توفیق آن است که اراده و هدف ایشان از هر کاری چیزی جز موافق سازی نیست، یعنی می خواهند تا همان طوری که به امت احسان می ورزند و نیکی می کنند، به توفیق امور بپردازند یا اموری را با جریان هدایتی پیامبر(ص) همراه و موافق سازند. در حالی که آنان این گونه نیستند،‌ زیرا احسان آنان ریایی و برای کسب موقعیت یا حفظ آن است، و رفتارهای دیگر ایشان نه برای موافق سازی بلکه تخریب میان امت و امام و رهبری است، از این روست که شایعه سازی و به جای داوری و تحاکم به رسول الله ، به طاغوت مراجعه می کنند و داوری و حکومت آنان را می پذیرند و کارهایی از این دست را انجام می دهند.(نساء، آیات ۶۰ و ۶۱)

توفیق الهی در اتفاقات مثبت و نیک

نکته ای که باید به آن توجه داده شود،‌ کار برد توفیق الهی در قرآن است. به نظر می رسد که واژه توفیق در دو موردی که در قرآن به کار رفته (نساء، آیات ۳۵ و ۶۲) به معنای سازگاری در امر نیک است؛ یعنی اتفاقاتی که مثبت و سازنده است، نه اتفاقات منفی و غیر سازنده. از همین روست که وقتی خدا از توفیق الهی در ایجاد سازگاری میان داوران یا همسران پس از اراده اصلاح آنان سخن به میان می آورد، به معنای آن است که توفیق می دهد تا آنان از جدایی دست بردارند و کارهای خویش را موافق هم انجام دهند و با هم سازگار باشند.

هم چنین وقتی از اراده منافقان در احسان و توفیق سخن به میان آمده،‌ مراد آن است که آنان در راستای موافقت و سازگاری امت و امام کار می کنند و بر آن هستند تا این موافق و سازگاری را ایجاد کنند و آنان را به سازگاری برسانند. پس منافقان مدعی این معنا هستند که آنان نه تنها دنبال شقاق میان امت و امام نیستند، بلکه دنبال اصلاح امور و ایجاد موافقت  و سازگاری هستند؛ یعنی آنان خود انسان های سازگار امام امت هستند که دنبال سازگاری دیگران با امام نیز هستند.

خدا در قرآن بیان می کند که اهالی مدین با حضرت شعیب(ع) تندی می کنند که دعوت ایشان به اموری چون مراعات ترازو و پیمانه در خرید و فروش و بندگی خدا بیرون از عقلانیت رشدی است.(هود، آیه ۸۷) آن حضرت(ع) در پاسخ به آنان می فرماید که ایشان قصد اصلاح امور در سطح و اندازه توان و استطاعت خود را دارد. سپس می افزاید: ما توفیقی الا بالله و علیه توکلت و الیه أنیب؛ توفیق من جز به خدا نیست. بر او توکل کرده و به سوی او انابه و بازگشتی خالص دارم.(هود، آیه ۸۸)

در این آیه بیان شده که توفیق در هر کاری در رهن اراده الهی است. به این معنا که اگر اراده الهی نباشد، امور با هم موافق و سازگار نخواهد شد. آن حضرت (ع) خواهان اصلاح امور به ویژه در امور اقتصادی است؛ زیرا فساد و تباهی در امور اقتصادی با بی عدالتی در توزین و کیل موجب می شود تا امور دیگر انسان نیز تباه شود. از نظر آن حضرت(ع) توفیقی که ایشان در امر اصلاح در امر فاسد به دست می آورد بر پایه توفیق الهی است که این سازگاری را ایجاد می کند و امور را از فساد به صلاح می رساند. البته ایشان بر این باور است که در برابر فشار بیرونی کافران زمانی می تواند موفق باشد که اعتماد و توکل به خدا داشته باشد و در شرایط سخت با انابه و بازگشت به خدا همراه با تضرع و تبتل می تواند به این مهم دست یابد.

از این آیه نیز دانسته می شود که کاربرد توفیق در قرآن به معنای ایجاد سازگاری و موافقت میان دو امری است که به شقاق و فساد گرایش دارد. این توافق تنها به توفیق الهی شدنی و دست یافتنی است.

به هر حال، در همه این موارد به کار رفته در قرآن، سخن از توفیق به معنای ایجاد سازگاری میان دو امر برای رهایی از اختلاف و شقاق است. پس توفیق در اتفاقاتی رقم می خورد که مثبت و سازنده است.

بر همین اساس وقتی انسان از خدا توفیق عملی می خواهد، به معنای آن است که امور به گونه ای رقم بخورد که آثار مثبتی از عمل برایش باشد و توافق و سازگاری میان امور رخ نماید و انسان بهره مند شود.

در روایات و ادعیه معتبر این معنا مورد تاکید است که برای خود و دیگران از خدای منان بخواهیم تا اتفاقات خوب و نیکی را برای ما رقم بزند که سازگار با خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی ما است.

مشاهده بیشتر

خلیل منصوری

آیت الله خلیل منصوری رامسری به مدت ده سال در مرکزفرهنگ و معارف قرآن به تحقیق و پژوهش در علوم و معارف قرآن پرداخته و در همین سال ها آثار چندی نگاشته که در مطبوعات علمی و پژوهشی چاپ و منتشر شده است. آیت الله هم چنین در مدت بیست سال همکاری با مرکز جهانی علوم اسلامی، سازمان حوزه های علمیه خارج از کشور و جامعه المصطفی مقالات و کتب بسیاری را در باره کشورهای جهان و اوضاع آن به شکل تحلیلی نگارش کرده است. لازم به ذکر است تمامی مقالات منتشر شده در این وبسایت تألیف ایشان است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا